سرمقاله
اشاره ای به آداب تألیف و شروط نویسندگی
یاسر فلاحی
اصلاح فرهنگ در گرو اصلاح علوم انسانی است و یک شعبۀ مهم از این اصلاح اساسی و مهم، تدبیر وضع تألیف و تحقیق و نگارش است.
مطلبی که قبلاً ذیل بحث غربالگری فرهنگی از آن سخن گفته بودیم، باید نزد نویسندگان و آنانی که لزوم نوشتن و تألیف را در خود احساس می کنند تحت اصول و ضوابطی تعریف شود و سامان یابد، یعنی این تدبیر دو سو دارد: یک سوی آن خود کنترلی و تقوای قلمی و علمی از سوی نویسنده است و داشتن آگاهی های لازم، و سوی دیگر غربالگری تألیفات از طرف نهادهای ذی صلاح با مشورت علما و دانشمندان ذی صلاح.
و این مقولۀ غربالگری و ضرورت یابی و اولویت سنجی و بررسی این معنا که این تألیف و ترجمه اصلاً مسأله ما و تمدن ما و جامعۀ ما هست یا نه؟ و در بعد کلان تر، آیا مسأله انسان هست یا نه؟ امریست که تشخیص آن تیزبینی و ظرافت های دانشی و بینشی را می طلبد و دارای حساسیت فوق العاده است، زیرا نتیجه و محصول این ارزیابی و پالایش با ذهن و روح و روان افراد جامعه ارتباط دارد و پروردن صحیح دماغ ها و جان ها در گرو این تشخیص اهل خبره است، اهل خبره ای که با سه قید (دینداری، پردانشی و بینش صحیح) باید به مرزبانی از اخلاق و عقاید مردم بپردازند.
با درک این ضرورت باید گفت بسیاری و فراوانی عناوین و تألیفات و ترجمه ها در حوزۀ علوم انسانی، امریست که می بایست هر چه سریعتر بر طبق موازین صحیح اصلاح گردد و مبادی تصمیم گیرنده بر طبق اصول اسلامی و با در نظر گرفتن حقیقتی پیچیده بنام انسان و واقعیتی به نام زمان به اصلاح وضع کتب و نشریات بپردازند و همواره بحث کتب ضلال و حرمت نشر و نگهداری آن را به یاد داشته و آن را بر شرایط امروز جامعه به درستی تطبیق نمایند.
این مهم آنگاه بیشتر رخ می نماید که برخی افراد خود متخصص پندار! در حوزۀ علوم انسانی اصل مهم تقوای قلم را به کناری نهاده و عنان قلم را از دست داده و بر اساس برنامه ای یا اصلاً بدون برنامه، به تولیدات قلمی می پردازند و نه حرمت قلم و آنچه را می نگارد پاس می دارند و نه اولویت ها و شروط تألیف و ضرورت های نویسندگی و آداب قلم به دست گرفتن را به یاد دارند.
جایگاه کتاب و آثار مکتوب، آنچنان مهم است که پیامبر گرامی اسلام(ع) فرموده اند در آخرالزمان قومی یا اقوامی بیایند که «آمَنُوا بِسَوادٍ عَلی بَیاضٍ» و این «سواد علی بیاض»، یعنی کتاب، این تعبیر کنایه از کتاب است یعنی کتاب نقش اساسی در تربیت و هدایت انسان و ساختاردهی به ذهن و ضمیر انسان دارد و رکن فرهنگسازی است. از این رو باید بر نوشتن و امر تألیف مواظبت نمود.
در روایات دیگری هم بر مواظبت و پاییدن غذای روح سفارش شده است، آنجا که امام حسن مجتبی(ع) فرمودند: تعجب می کنم از کسی که در مأکول خود و غذای جسم خود تدبر و دقت می کند که آنچه می خورد برای او مضرّ و اذیت کننده نباشد، ولی در غذای روح خود تدبر و دقت نمی کند.(۱) این روایت را می توان تفسیری بر آیۀ شریفۀ «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىطَعَامِهِ »(۲) دانست، یعنی: باید که انسان در طعام خود بنگرد، و مهم تر از طعام جسم و بدن، غذای روح است، یعنی آنچه در ساختن انسانیت انسان نقش مهم و منحصر بفرد و یگانه دارد.
کتاب ها و مکتوبات در آخرالزمان همین غذای روح اند یا مهم ترین مصداق آن هستند، پس باید در نگاشتن آنها و پیش از آن که تکوین یابند و طبع گردند، آداب تألیف لحاظ گردد و شروط نویسندگی مدنظر باشد و نویسندگان ما فی الضمیر و اندیشۀ خود را که شایستۀ قلمی کردن دانسته اند به این آداب و شروط و ضرورت ها عرضه نمایند و بدانند مسؤلیت گمراهی افراد، اگر با نوشته های آنان گمراه گردند(۳)، تا قیام قیامت و تا روزی که آن نوشته خوانده می شود با آنان است.
آن چنان که اگر بر مدار صلاح و اصلاح و بر طبق موازین دینی و بر اساس مسؤلیت دینی و وجدانی بنویسند و نوشته هایشان سبب هدایت فرد و جامعه شود، اجر و ثواب آن از آنچه خورشید بر آن می تابد برای آنان بهتر و بالاتر است.
قدما دربارۀ زمینه های پیدایش اثر، وسواس ها و دقت ها و تأمل های شایسته ای داشته اند، آنگونه که گاه به اغراض تألیف و شروط ابتدایی آن بیش از شکل و تبویب اثر توجه و عنایت داشتند. این شروط را که هیچ عاقلی را روا نیست از آن تخطی کند در تألیف، این گونه ذکر کرده اند:
۱- اول، چیزی اختراع و ابتکار کند که مسبوق به او نشده باشد.
۲- دوم، عملی یا کتابی ناقص که آن را تتمیم یا تکمله کند.
۳- سوم، مشکلی سربسته و در بسته که به شرح، فتح اقوال و رفع اشکال آن کند.
۴- چهارم، کتابی یا عملی مفصّل و طویل الذیّل که به حذف زوائد و جمع فوائد، آن را مختصر کرده، بی اخلال به جزئی و بی نقیصه ای به قالب تصنیف در آورد.
۵- پنجم، امور متفرقۀ پراکنده ای که به سلسلۀ جامعه فرآهم آورد و در رشتۀ جمع و تألیف کشد.
۶- ششم، مسائل مختلطۀ درهم شده ای که غیرمرتب و نامنضدّند، بر وجهی خاص و ترتیبی مخصوص در سلک ترتیب و تنضید آورد.
۷- هفتم، کتابی یا مسأله ای که در او مؤلف یا مخترع خطایی کرد، بر خطای او تنبیه کند و فساد او را اصلاح نماید.
و تألیفاتی که بیرون از این هفت قسم است، مثل اکثر مؤلفات، شایستۀ اعتنای فحول و زیبندۀ مراجعۀ ارباب عقول نیست، چنان که گفته اند: «و ینبغی لکل کتاب فی فنّ قد سبق الیه أن لا یخلوا کتابه من خمس فوائد:
۱- استنباط شی کان معضلاً
۲- جمعه إن کان متفرقا
۳- شرحه إن کان غامضاً
۴- حسن نظم و تألیف
۵- اسقاط حشو و تطویل»
باید به این شروط که قدما ذکر کرده اند چند شرط دیگر افزود:
۱- ازاله و ازاحۀ شبهات و تقریر معارف حقه و تبیین ضروریات دین.
۲- بیان و تبیین و تشریح حقوق و تکالیف و فرائض و سنن.
بر مبنای آنچه ائمه معصومین(ع) ، آن را علم صحیح معرفی نموده اند. (العلم ثلاثة…) (۴)
۳- تقریر نو و امروزین مطالب و مسائل اساسی با حفظ محتوی (بیان محتوای همیشه زندۀ وحی در فرم ها و قالب های جدید با شناخت دقیق زمان و زبان).
۴- نقد روشمند و آداب مند نوشته ها و تألیفات دیگران، با تحفّظ بر رسالت قلم و بر مبنای تعهد ادبیات و ادبیات متعهد.
۵- اهم و مهم نمودن در موضوع تألیف و پاسخ همزمان به چهار پرسش، چه بنویسم؟ برای که بنویسم؟ چگونه بنویسم؟ و چرا بنویسم؟ و درک نیاز جامعه و شناخت معضلات آن، و آنگاه به سراغ یافتن راهکارها (تفکر و تتبع) و سپس دست به قلم شدن.
با دریافتن چنین ضرورت ها و رعایت این شروط است که تألیف مباح می شود (۵) و در مجرای صحیح خود محقق می گردد، پس بر نویسندگان فهیم و خردمند است که ابتدا ما فی الضمیر خود را بر این آداب و شروط عرضه دارند و آنگاه به کار سترگ و خطیر تألیف که رشد و هدایت مردمان در گرو آن است، دست یازند.
——————————–
پی نوشت ها:
۱-امام حسن(ع): «عَجَبٌ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فِي مَأْكُولِهِ كَيْفَ لَا يَتَفَكَّرُ فِي مَعْقُولِهِ فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ مَا يُؤْذِيهِ وَ يُودِعُ صَدْرَهُ مَا يُرْدِيهِ». (بحار الأنوار ۱ / ۲۱۸).
۲- عبس: ۲۴٫
۳- امام صادق(ع): فیض در تفسیر صافی از امام صادق(ع) روایتی آورده به این مضمون که: عالی ترین مراتب احیاء هدایت است و بالاترین مراتب قتل نفس گمراه ساختن است. «مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى فَكَأَنَّمَا أَحْيَاهَا وَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالٍ فَقَدْ قَتَلَهَا». (تفسیر صافی/ ۴۳۹).
۴- رسول اکرم(ص): «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثةٌ: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ، أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ».(کافی ۱ / ۳۲).
۵- اشاره به سخنی حق و بجا در خصوص تألیف است بدین مضمون که: «تألیف جنایتی است که با تحقیق مباح می شود.»