علامه فقیه آيت الله حاج سيد حسن فقيه امامي
اشاره:
سيمايي نوراني و ملکوتي از کوهي عظيم از علم و حکمت و معرفت اما کتوم، صبور و بيادعا، با سکوت و گذشت و با قلبي مطمئن و آرام چونان اقيانوس آرام، از آن سوي وادي هاي عالم، شخصيتي که علم و تقوي را در هم آميخت و سينه ي سوختهاش هوسگاه پرواز کبوتران مکتب نوراني امام صادق (علیه السلام) شد.
علامه ي نامدار آيت کبراي حق «حاج سيد حسن فقيه امامي »، عالمي است کامل و فقيهي است جامع، به هنگام سکوت نمادي است از آرامش يک بحر عميق، که گنج ها و لؤلؤ و مرجان در بر دارد و به هنگام سخن، از صلابت يک بحر مواج حکايت مي کند.
طالبان حق و سيماي صلابت و معرفت را دعوت مي کنيم تا به قسمت دوم از سخنان حکمت آميز اين عارف و حکيم قرآني، گوش جان سپارند.
****
سؤال: آيا بين دين و ملت و مذهب فرقي هست؟
جواب:
برنامه هاي الهي از جهت اين که از آنها پيروي مي شود، آنها را «دين» و از آن جهت که انسانها را به يکديگر پيوند ميدهد، آن را «ملت» و از آن جهت که مردم براي تامين سعادت خويش به آن برنامهها رجوع ميکنند، آن را «مذهب» گويند.
و به تعبير ديگر: دين را به خدا و ملت را به انبياء و مذهب را به کارشناسان ديني نسبت ميدهند. مثلاً مي گويند دين خدا، ملت ابراهيم و مذهب جعفري.
سؤال: انگيزه و علل پيدايش دين چيست؟
جواب:
هر يک از دانشمندان به تناسب تخصصي که داشته اند در اين زمينه نيز نظريات فراوان دادهاند. براي اطلاع کافي به آن نظريات و بي پايگي آنها به کتاب (انگيزه پيدايش مذاهب) مراجعه نماييد.
آنچه براي ما مهم است جواب اين سؤال از ديدگاه قرآن کريم است.
واقعيت را قرآن در آيه ۳۰ سوره روم به اين صورت بيان ميدارد:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَْا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرََ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»
« رو آوريد به ديني که خدا سرشت مردم را با آن آفريد. تغيير و دگرگوني در آفرينش خدا نيست. اين است دين خلل ناپذير، ولي بيشتر مردم نميدانند.»
دين از نهاد ناخودآگاه بشر تراوش مي کند. دين با قلم خلقت بر صفحهي دل نوشته شده و در اعماق شعور باطن و سرّ ضمير انسان نقش بسته.
دين در نهاد آدمي به طور طبيعي آفريده شده و با خميره و سرشت انسان عجين گرديده است. نداهاي باطني اوست که آدمي را به گرايش به مذهب دعوت مي کند.
پيامبران الهي نيز به منظور بيدار کردن همين غريزه ي خفته، مبعوث مي گردند و همين احساس دروني را پايه و اساس قرار مي دهند.
خلاصه اين که، دين نيز همچون رسیدن به کمال، ترس از ناملايمات، غريزه جنسي، غريزه حبّ ذات و ديگر غريزهها از غرایز و عواطفي است، که از بدو پيدايش انسان با او بوده و تا سرانجام هم با او خواهد بود. نه اين که از زندگي اجتماعي، اقتصادي و جنسي بشر به درون سرايت کرده باشد.
ادامه دارد …