علامه عبدالحسین امینی (ره)
تولد: ۱۳۲۰ ق
محل دفن: نجف اشرف
وفات: ۱۳۹۰ ق
عمر:۷۰ سال
مرحوم علامه شخصیتی محدث، مفسر و متکلم و فقیه بود و تحقیقات دامنه داری را آغاز کرد. اولین اثر علمی ایشان کتاب «شهداءالفضیله» بود. در این کتاب، شرح حال ۱۳۰ عالم شهید، از قرن چهارم تا چهاردهم که در دفاع از حریم حق و ولایت مظلومانه به دست دشمنان دین ولایت در خون خود غوطه ور شدند به رشته تحریر درآورد.
موسوعه الغدیر:
بزرگ ترین اثر علمی علامه امینی که نیم قرن از عمر مبارک خود را صرف گردآوری و تدوین آن کرد، کتاب شریف «الغدیر» است. از ایشان نقل شده که: «برای تألیف کتاب الغدیر ده هزار کتاب خوانده ام و به صد هزار کتاب مراجعات مکرر داشته ام» مصادر و منابعی که در کتاب الغدیر مورد استناد قرار گرفته، همه مورد وفاق شیعه و سنی بوده و از مسلمات تاریخی می باشد.
شکایت حضرت علی (علیه السلام) از نشر اشعار مولوی و حافظ به نقل از علامه امینی:
علامه امینی (صاحب کتاب بی نظیر الغدیر) با لحن شیرین خود، با انتقاد شدید از اشاعه و نشر اشعار مولوی و حافظ، از شکایت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) از برخی شیعیان برای توجه و عنایت به اشعار انحرافی آنها، خبر می دهد.
متن سخنرانی:
… برو حرف صاحب ولایت را یاد بگیر، برو ببین امیرالمؤمنین چه حرف ها می زند با خدا چه جورحرف زده عشق بازی چه جور است محبت بازی چه جور است با حافظ کار درست نمی شه، با مثنوی کاردرست نمی شه، حافظ چی است!؟ مثنوی چی است!؟ بذار زیرپات برو دعا حضرت سجاد را بده به دست یک عالم، او بخواند و تو بفهمی عشق بازی چی است.
فرض است روز قیامت بیارن جنابعالی را، مرا، امینی را بیارن محشر، (گناهم نکردم نمازم خوندم روزه ام گرفتم غیبتم نکردم ربا هم نخوردم شرابم نخوردم زنم را هم لخت و عریان به خیابان ها نفرستادم در میدان هم به ساز و آواز گوش ندادم سیئاتی که کرده بودم از همشون هم بخشیده شدم) حالا مرا آوردن پیش امیرالمؤمنین سلام الله علیه امیرالمؤمنین از من بپرسد ببین آشیخ تو مرا دوست داشتی؟ بله، من ولیّ مطلق تو بودم؟ بله، مــرا روح الارواح مـــی دانستی؟ بله، مرا محب خدا می دانستی؟ بله، پیمبر را قبول داشتی؟ بله، پیامبر گفته بود احب خلق الله الی الله علی بن ابیطالب؟ بله، علاقه مرا با خدا می دانستی؟ بله، در دنیا یک صاحب محبتی مثل من با خدا رفتار کرده؟ نه نکرده، اینا را که می دونستی؟ بله، بگو من بهتر بودم حرف مرا بگویی، بخوانی، گریه کنی یا حافظ؟! مرا با حافظ یک سر گذاشتی؟ مرا با مثنوی یک سر گذاشتی؟ حالا محشر است امیرالمؤمنین آمده آنجا بگوید حافظ مثل من عقل داشت؟ حافظ مثل من علم داشت؟ حافظ مثل من اراده داشت؟ حافظ مثل من حقیقت شناس بود؟حافظ مثل من نورانی بود؟ حافظ مثل من ربانی بود؟ حافظ مثل من عظمت داشت؟ حافظ مثل من محبت شناس بود؟حافظ مثل من خداشناس بود؟ حافظ مثل من عالم بود؟ حافظ مثل من ملکات نفسانیه داشت؟ بابا مرا چرا ضایع کردی؟ چرا با حافظ یکجا گذاشتی؟
مثنوی، مثنوی، مثنوی این کتاب را روز قیامت خواهند آورد روز محشر… مثنوی اصل اصل الاصول؟! والله اگر صد سال شراب بخوری خدا از اون می گذرد از این کلمه نمی گذرد.
اصل اصل الاصول تو همون قرآن است قرآن بخوان گریه کن قرآن بخوان اشک بریز «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّه» قرآن را اگر به کوه ها نازل می کردیم پراکنده می شد از خشیت حق تعالی قرآن مارا ازدست ما گرفتند برکت بازار شما را با این برداشتند حافظ چرا می خوانی گریه می کنی؟! دعا بخوان گریه کن برو دعای حضرت سجاد را بخوان برو دعای ابوحمزه بخوان، دعای ابوحمزه را و الله اگر به کوه ها بفماند کوه ها می ترکد حافظ محبت داره؟ حافظ می فهمد محبت چیه!؟ حافظ مــی فهمد عـــشق چی اســت؟! حافظ می فهـــمد خدا چی است؟
مثنوی می فهمد خدا چی است؟ پیامبر اعلم است ما عرفناک حق معرفتک، حافظ شناخته پیامبرنشناخته؟! علی نشناخته حافظ شناخته؟!
آقا مثنوی می خواند، برو دعای ابو حمزه بخوان برادر عزیزم.
و اینک نظر برخی از شخصیت های بزرگ شیعه در مورد تألیفات علامه ی امینی
آیت الله العظمی سید محسن حکیم در مورد کتاب «الغدیر» فرمودند:« لایأتیه الباطل من بین یدیه»
آیت الله العظمی سید عبدالهادی شیرازی و شیخ محمدرضا آل یاسین و علامه اردوبادی در مورد کتاب «الغدیر» گفته اند: «لا ریب فیه هی للمتقین»
محمد تقی جعفری:
به یاد علاّمه ی فقید مجاهد شادروان عبدالحسین امینی که یکی از مؤثرترین گام های بلند را در زدودن گرد و غبار تاریخ از چهره ی امــــید بخش عـــلی بن ابیطالب برداشــته است، این مقــاله مختصر را تقدیم می کنم.
شهید مطهری:
کتاب شریف«الغدیر»، موجی عظیم در جهان اسلام پدید آورده است. اندیشمندان اسلامی، از زوایا و جوانب مختلف: ادبی، تاریخی، کلامی، حدیثی، تفسیری، اجتماعی بدان نظر افکنده اند. آنچه از زاویه ی اجتماعی می توان بدان نظر افکند، «وحدت اسلامی» است.
شیخ محمد سعید دحدوح:ادیب و نویسنده و روحانی محقق و امام جمعه و جماعت حلب، چنین می گوید:
… لازم بود که این رویداد (نوشتن کتاب «الغدیر») روی دهد و ما را با حقایق آشنا سازد، تا از نو پایه های افکار و اعتقادات خود را بر مبنای آن استوار سازیم و از اصل ماجری و ما وقع آگاه گردیم. اینها مطالبی است که هر جوینده ی حقیقت باید بداند و بفهمد، نه برای آنکه آتش اختلافی را دامن زد، یا گور کینه ی دیرینه ای را بشکافد، بلکه برای اینکه مردم عالم بدانند که حق چیست، شیعیان علی مرتضی چه کسانی هستند، و این عشقی که به خاندان پیامبر دارند از کجا آمده است، و سرچشمه ی این احساسات کجاست؟ نیز بدانند که تهمت ها و گفتارهای باطلی که به آنان نسبت داده اند چیست و چگونه؟ آری، هر جوینده ی حقیقت، باید اینها را بداند، به دنبال خرد رود، احساسات را به یک سو فکند و از خطای گذشته پند گیرد.. (۱)
درباره ی کتاب «شهداء الفضیله»
حضرت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی:
این پرچمدار دانش و ادب و قهرمان جنبش فکری اسلامی، همانگونه است که زیبنده ی دانش و فضیلت و رأی و بصیرت است. خدا این مجاهد مدافع را مدد نماید و بازوی این قهرمان که از افتخارات و حریم همرایانش پاسداری می نماید بگیرد و در نشر فضائل و افتخارات رجال مذهبش یاری دهد که وی علاوه بر این که در گردآوری افتخارات شهیدان راه فضیلت ـ آن راد مردان والا مرتبه ـ با ابداع و ابتکارات جالبش بر نویسندگان متقدم و معاصر پیشی جسته، در این کارنامه ی درخشان بسیار درس های پر ارج علمی و تاریخی و ادبی و اخلاقی بودیعت نهاده است.
حضرت آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی:
«شهیدان راه فضیلت» اثر دانشمند فرزانه و استاد جامع، آقای عبدالحسین امینی تبریزی، کتابی ارزنده و ابتکاری است، گلزاری نسیم بهاری بر آن وزان و چمنی عطرآگین بر کناره ی جویباران! که هر چه پسند همت والا افتد در آن فراوان، از افتخارات این ملت گرفته و گوهرهای آموزش دینی و مکارم اخلاقی و دانستنی های ادبی و معلومات تاریخی، و جمله بر کثرت تتبع نگارنده و دامنه ی تبحر وی گواهی صادقاند و شاهدی راست.
حضرت آیت الله العظمی شیخ محمد حسین غروی اصفهانی:
علامه ی امینی با نگارش چنین کتابی کارنامه ی درخشانی ارائه داد آکنده از افتخارات و مجد و عظمت. خدایش بدین خدمت که به امتش کرده پاداشی فرا خور دهد. خوش بیانی و حسن ترتیب آن، خود در صفحاتش نمایان و بی نیاز به بیان است که گویایی و منطق و رسائی تعبیر و زیبایی پرداختن را همتایی نیست. انشایش آمیزه ای است از اسلوب قدیم و سبک جدید، چنانکه سجع بندی بی معنا نتوانسته راه بیان حقیقتش زند و نه دلباختگی به تازه توانسته به بیراهه ی پرگوئیش کشاند پیوسته بر روش میانه و پسندیده رفته و جز بیان حقیقت و شرح واقعی تاریخی نجسته است. طبع خلاقش هرگاه مجال سجعی زیبا و پرمعنا دیده رخ از آن بر نتابیده و وقتی نیافته بیهوده نبافته است. این هر دو، دو برهانند بر نبوغ امینی در زمینه ی هنر نویسندگی و فضیلت راستگویی و راستجویی، و بر چیره دستی وی در ساخت و پرداخت سخن، سخنی که آوای اندیشه ی تابان باشد و احساس دل با وجدان. من بیاختیار زبان به ثنایش می گشایم که در فراهم کردن گزارشات تاریخی پراکنده، چنین سخت کوشیده و در زنده کردن نام و یاد مجاهدان دانشمندی که خون خویش به پای نهال فضیلت نثار کرده اند، احساسات گرم نشان داده و غیرت و همت نموده است.
حضرت آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی:
… نظر بر این گلزار دلفروز راندم و هر چه دیدم گل و لاله بود و بید و نارونی که از نسیم سحری بوجد آمده باشد، گلزاری باغبان خوش سلیقه و دلسوخته ای چون امینی برپا کرده است. عطری بر آن پاشیده که بوی مشک از یاد می برد و خوشه های گوهرین پرورده که گردن و سینه و گوش را می آراید. خاطره ی مجد و شکوه دیرینه را باز یاد آورده و افتخارات اجدادی را فرادیده نهاده است. به راستی کارنامه ی درخشانی به دست شهیدان راه فضیلت داده که سال های سال خوانده خواهد گشت و کتاب ها و کارنامه ها را در روزگاران سر آمد خواهد بود… بر عاطفه ی پاک و احساس تابناکش آفرین، بر استاد گرانمایه ی هنرمندی هزار آفرین که مظهر راستین دین است و جمال آیین و مردی پر یقین، یه خاطر شاهکاری که برای امتش پدید آورده و جهدی نموده و هنری که بخرج داده است.
پروردگار آمرزنده، از طرف شهیدان نیکبخت چنان پاداشی در بازپسین زندگی دهدش که وی آنان را بدین کار داده است.
——————–
پی نوشت ها:
۱ـ الغدیر/۲و ۸ .