انحصار شناخت مبدأ و معاد از طریق شرع و وحی
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
چکیده:
هدایت و تربیت منحصر در طریق شرع و وحی است و در این مسیر باید تنها از آیات محکمه و روایات معتبره استفاده نمود.
اولاً: اتقان و استحکام و اطمینان این راه، آن را منحصر به فرد و ممتاز نموده و ثانیاً: پیمودن این مسیر به ما می آموزد زاید بر آنچه شرع و وحی می گوید نه تنها لازم نیست بلکه بسا، خارج از حیطه های ادراکی انسان است.
راه شرع و وحی هم مورد ارشاد عقل است و هم طریقی مصون از خطاست.
این معنا که خداوند خود را و صفات خود را در آیات خویش به پیامبر(ص) معرفی فرموده و شناسانده، مطلبی است بدیهی و بی گفتگو که پذیرش آن توسط عقل سلیم و وجدان آگاه، شخص جویای معرفت را از لغزیدن در مکتب های غیر مأثور از وحی و شرع که به تبع آن انسان را دچار ضلالت هایی در مبدأ و یا معاد می نماید باز می دارد و حفظ می کند.
پذیرش وحدت وجود در مسألۀ مبدأ و اعتقاد به معاد صوری و مثالی در مسألۀ معاد از زمرۀ آن ضلالت هاست که با راهنمائی و دلالت شرع و وحی می توان از آن برکنار ماند.
مطلب زیر به خامۀ مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(حفظه الله) به تبیین انحصار شناخت مبدأ و معاد از طریق شرع و وحی می پردازد.
کلید واژگان: شرع، وحی، هدایت، مکتب انبیاء.
***
اصطلاحات خاص حكما و عرفا:
اين كه نوشته ايد: زبان اهل هر علم و اصطلاح را خودشان مى دانند و كسى كه از اهل آن اصطلاح نباشد نمى تواند و نبايد اصطلاح آنها را به زعم خود معنى كند و به آنها نسبت دهد صحيح است. هيچكس غير از اين نمى گويد. اما مسأله، مسأله اختلاف اصطلاح فقهى و فلسفى و… نيست. مسأله اين است كه شرع در امور اعتقادى، اعتقاد به خدا و نبوت و معاد و امور غيبيّۀ ديگر جز از زبان خودش از زبان كسى شناخته نمى شود. به عنوان مثال استدلال بر وجود خدا را به روش و شيوه اى كه شرع بيان كرده است از مثل اين آيه كريمه:
« أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ» (۱)
يا از اين آيه شريفه:
« وَ فِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ وَ فِي أَنْفُسِكُمْ» (۲)
استفاده مى كنيم، نه از زبان و اصطلاح حكيم يا عارف يا صوفى يا زاهد يا مدعى كشف و شهود. ما نمى گوييم حكيم اين را نمى گويد، ما مى گوييم هدايت شرع را بايد از شرع گرفت و از مثل اين آيات يا روايات معتبره استفاده كرد. اگر مى خواهيم متشرع باشيم و خدا را از طريق هدايت هاى وحى بشناسيم راهش مراجعه به اين آيات محكمه و احاديث شريفه است. زايد بر آن نه تنها در خداشناسى لازم نيست، بلكه بسا خارج از حدود فهم و درک انسان است « وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا» (۳).
ما مى گوييم راه هاى ديگر راه هاى مجاز و بى خطر نيست و راهى را كه قرآن و حديث ارائه مى دهند هم با عقل سليم موافق است و عقل به آن ارشاد مى كند و هم به إخبار شرع مصون از خطا است. مطلب، مطلب عقل و غير عقل نيست. مطلب، مطلب مكتب است. مكتب انبياء، مكتب فلاسفه، مكتب عرفا همه اين مكتب ها عقل را قبول دارند (مگر بعض مكتب هاى عرفانى). چنان نيست كه مكتب به اصطلاح فلسفه مكتب عقل باشد و مكتب انبياء عقل را كنار گذاشته باشد و حجّيّت عقل را انكار كند. ما مى گوييم مكتب انبياء را بايد از كلام خودشان استفاده كرد و آن را بر فلسفه و عرفان اصطلاحى تطبيق نكرد و فلسفه و عرفان را بر آن تحميل ننمود.
مكتب انبياء مى گويد در ذات خدا و حقيقت صفات او بحث نكنيد. شما بگوييد اين آقايان كه در ربط حادث به قديم، در حقيقت علم بارى و كيفيت تعلق آن به معلومات سخن مى گويند و بعضى اصل آن را انكار و قائلين به آن هم اقوال كثيره و آراء متعارضه دارند در چه چيز بحث دارند؟ اينها كه كنه و حقيقت خدا را معين كرده و آن را وجود مى گويند آيا مدعى شناخت حقيقت ذات حق كه منزه از معرفت ما است نيستند؟
انبياء مى گويند همه اشيا مخلوق خدا هستند و از خودشان و خودبخود نيستند. حال آن كس كه صدور حادثات را از خدا در سلسله اى و ترتيبى كه خود مى سازد محدود مى كند و در بيان اين برنامه و توضيح آن و ردّ و ايراد بر آن عمرش را تلف مى كند چه مى گويد؟ و چرا قدرت خدا را محدود و در يک خط خاص محبوس مى سازد؟
قرآن كريم مى فرمايد:
ملائكه جسم مرئى هستند يا متشكل به شكل جسم مرئى مى شوند، مى آيند با پيغمبران خدا مى نشينند، مريم و همسر ابراهيم(ع) آنها را ديده اند. سخنانشان را شنيده اند، اينها مى گويند ملائكه حتماً مجردند و…
حرف همين است كه زبان شرع و زبان و اصطلاح قرآن و حديث اين اصطلاحات نيست و مفاهيم عرفى اين دو زبان – اگر نه در همه جا – در بسيارى از موارد متحد نيست.
سير در آن مكتب هاى غير مأثور از وحى و شرع، گاهى منتهى به ضلالت هايى در مبدأ و يا معاد مثل انكار معاد جسمانى و يا انكار بعض ضروريات مثل معراج جسمانى مى شود در حالى كه مكتبى كه شرع به آن ارشاد نموده و قرآن و عترت مردم را به آن هدايت مى نمايند اين خطرات را ندارد و اين مطلب منافات با اين ندارد كه گاه بعض اختلافات به واسطۀ جهل به اصطلاحات باشد، اما هميشه اينطور نيست، بويژه در عرفا بسيارى هستند كه به هيچ وجه نمى توان گفته ها و روش آنها را با مكتب قرآن و حديث توفيق داد.
مضافاً بر اين كه چرا با اصطلاحاتى كه منشأ تفرقه و سوء تفاهم شود سخن بگوييم؟ چرا با رمز و اصطلاح حرف مى زنند تا ديگران نتوانند بفهمند با اين اصطلاحاتى كه به كار برده اند چه مذهب و عقيده اى دارند و چرا خود را در معرض تهمت و افترا قرار مى دهند؟
———————
پی نوشت ها:
۱- طور: ۳۵٫
۲- ذاریات : ۲۰ .
۳- طه: ۱۱۰ .