بازنگری در انتساب یک کتاب به شیخ مفید؛
وداع با «تصحيح الاعتقاد»
حجت الاسلام محمد مهدی سلمانپور
چکیده:
ردّیه نویسی و نقد و نقض آراء رقیبان فکری، همواره سنتی پذیرفته شده و مورد استقبال در جامعه اسلامی بوده است. گواه روشن این سخن، حجم انبوه آثاری است که در کتب رجال و تراجم در این زمینه گزارش شده است. این نقد و ردها تنها مربوط به مخالفان و دیگر مذاهب نبوده و گاه عالمی از یک مذهب به مصاف آراء شیخ و استاد خویش نیز رفته است. تصحيح الاعتقاد شیخ مفید، از نمونه های معروف این امر است که در آن، آراء شیخ صدوق در کتاب «دین الاماميه» به سختی به چالش کشیده شده است. با وجود شهرت گسترده امروزی این کتاب که کم از آوازه مؤلف آن ندارد، راقم این سطور بر این عقیده است که دلایلی وجود دارد که نه تنها انتساب این اثر به مفید را تضعیف می کند که با دقت و تأمل در آنها بهتر است دیگر با انتساب این کتاب به آن رکن نامدار شيعه امامیه خداحافظی کرد. این مقاله با رویکرد توصیفی. تحلیلی، انتقادی به واکاوی آن دلایل و شواهد می پردازد و می کوشد تا نادرستی آن انتساب را نشان دهد.
کلیدواژه ها: شیخ صدوق، شیخ مفید، دين الامامیه، تصحيح الاعتقاد.
***
مقدمه
مهم ترین رکن دین اسلام، اعتقادات است که برترین نقش را در زندگی انسان ها ایفا می کند، تقلید نمی پذیرد و هر کس باید خود درباره آن به باور برسد. در آغاز اسلام، آنچه رسول خدا از مردمان می طلبید نیز تا مدت ها تنها اصل اعتقادی توحید و سپس دیگر اصول ضروری بوده است.
امامان معصوم، یاران بزرگوار ایشان و سپس عالمان و دانشمندان امامیه در این زمینه کوشش و همتی چشمگیر داشتند. تلاش ایشان گاه به صورت جلسات درس، گاه مناظرات اعتقادی با پیروان ادیان و مذاهب دیگر و دیگر بار نوشتن کتب و رساله های متعدد بوده است.
مجموعه ژرفی از عقاید که توسط امام صادق(ع) برای طالبان حقیقت بیان شده(۱) و کتاب و نوشته ای که حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) به درخواست مأمون عباسی در این زمینه نوشته(۲)، تنها قطره ای از دریای اهتمام معصومین(ع) به این امور است.
رجوع حضرت عبدالعظیم حسنی به امام هادی(ع) برای عرضه عقاید خود و کسب تأييد امام(۳)، با وجود آن که پیش از آن به خطاب «أنت ولينا حقا» مفتخر شده بود، گویای نهایت اهمیت و حساسیت این امر برای هر کسی و با هر مقامی است.
پس از آغاز غیبت کبری این میراث به عالمان امامیه رسید. هزاران کتاب اعتقادی نگاشته شد که صدها مورد از آنها با عناوینی چون «الاعتقادات» و مانند آن، آثاری مخصوص به بیان عقائد شیعه امامیه بود. از نمونه های مهم این موارد که برخی نیز امروز از میان رفته اند، می توان به کتبی چون اعتقادات ابوعبدالله جعفر بن محمد دوریستی(۴) (شاگرد شیخ مفید و سیدمرتضی)، اعتقادات ابوعلی بزاز بغدادی(۵)، الايضاح خزاز قمی(۶)، تحریر العقائد خواجه طوسی و حواشی بی شمار و شروح پرشمار آن(۷) که مهم ترین آنها کشف المراد علامه حلی است، اعتقادات علامه مجلسی و ده ها نمونه معروف دیگر اشاره کرد.
شیخ صدوق از دانشمندانی بوده که کوششی کم نظیر در نشر اعتقادات شیعی داشته است. کتب پرشمار او که عناوین بسیاری از آنها مربوط به عقائد است و مجالس مختلف او در عرضه معارف شیعی، گواه دغدغه مندی این عالم بزرگوار در این خصوص است. برای نمونه می توان به مجلس نودو سوم کتاب «الأمالی» اشاره کرد که در روز جمعه، سیزدهم شعبان سال ۳۶۸ هجری در نیشابور برگزار شده بود. صدوق در آن مجلس مفصل، اعتقادات اماميه را بیان کرده و در پایان نیز تأکید می کند پس از بازگشت به نیشابور، شرح و تفسیر آن را نیز خواهد گفت.(۸)
صدوق همچنین در کتابی مفصل، اعتقادات مختلف امامیه را در ۴۵ باب بیان کرده است. شیخ طوسی و ابن شهرآشوب از این کتاب با عنوان «دين الامامية» یاد کرده اند(۹) و علامه مجلسی آن را «رسالة العقائد» نامیده است.(۱۰)
بیان مسئله
بر این کتاب صدوق، شرح های فراوانی نوشته شده(۱۱) و معروف ترین این شرح ها که در واقع رد و نقدی تند بر کتاب است، اثری موسوم به تصحيح الاعتقاد شیخ مفید است. در این کتاب شیخ مفید تیغ تیز کلام خود را متوجه آراء استاد اجازه خویش(۱۲) کرده و او را در مواردی متعدد به چالش می کشد.
در چند قرن گذشته تا امروز، این کتاب به عناوین مختلفی نامیده شده است. علامه مجلسی، محدث بحرانی و محدث نوری آن را «شرح عقائد صدوق» نامیده اند.(۱۳) البته محدث بحرانی در موضعی دیگر عنوان «تصحيح اعتقادات الصدوق» را نیز آورده است.(۱۴) فیض کاشانی و شیخ حر عاملی از آن با عنوان «شرح اعتقادات صدوق» نام برده(۱۵) و شیخ حر در موضع دیگری تعبیر شرح اعتقادات ابن بابویه را نیز به کار برده است.(۱۶) آقابزرگ طهرانی نیز با عناوینی چون «تصحيح اعتقاد الإمامیه»، «شرح اعتقادات الصدوق» و «تصحيح الإعتقاد» از این کتاب یاد کرده و در جایی نیز تصریح می کند که نام کتاب «تصحيح الإعتقاد» است.(۱۷)
اسطوره پژوهش و تحقیق، استاد شادروان علامه سید عبدالعزيز طباطبایی، از اینکه نام «تصحيح الاعتقاد» از کجا آمده و توسط چه کسی و در چه زمانی کتاب به این عنوان نامیده شده، اظهار بی اطلاعی کرده اند.(۱۸)
به هر روی واضح است که عنوان مشهور کتاب در ابتدا شرح اعتقادات یا شرح عقائد صدوق بوده و نامی که امروز برای کتاب مشهور است، گویا سابقه ای ندارد و در واقع خلاصه ای از تعبیر محدث بحرانی (تصحيح اعتقادات الصدوق) است که پس از آن نیز توسط صاحب الذریعه به شهرت رسیده و به جای عناوین پیشین کتاب استعمال شده است.
خواننده «تصحيح الاعتقاد» با مطالعه این کتاب در موارد مختلفی نمونه های فراوانی می یابد که صدور آنها از مفید بعید و در برخی موارد به طور مستم نادرست است. همچنین دلایل دیگری نیز صرف نظر از محتوای کتاب موجودند که انتساب این کتاب به مفید را به چالش می کشند. این موارد عمدتاً فراتر از اختلاف یک عالم با عالمی دیگر بوده و مانعی در پذیرش انتساب کتاب به مؤلف آن و ابهاماتی هستند که زمینه ساز و انگیزه انجام این پژوهش شده اند. نگارنده مقاله براین باور است که می تواند شواهد و دلایلی اقامه کند که این کتاب از تألیفات شیخ مفید نیست و بلکه قرن ها پس از او در دوران صفویه ناگهان پدیدار و به مفید نسبت داده شده است.
فایده و ضرورت پژوهش
به طور خلاصه ضرورت انجام این پژوهش را می توان از سه دیدگاه توجیه کرد:
یکم: فارغ از نسبت «تصحيح الاعتقاد» به مفید، این پژوهش تلاشی درباره آثار و آراء دو عالم بزرگ امامی مذهب و دو رکن مهم شیعه است که اهمیتی چون دیگر پژوهش ها را در این زمینه داراست.
دوم: پیراستن شخصیت والای دو چهره بزرگ که مذهب تشیع تا ابد وامدار ایشان است، از تهمت هایی نادرست که انتساب این کتاب به مفید به هر دوی این بزرگواران موجب آن خواهد بود.
سوم: جلوگیری از نشر شبهات مختلفی که در اثر تهمت های پیش گفته، خصوصاً با توجه به انتسابشان به ارکان مذهب می تواند علیه عقائد حقه به کار گرفته شود.
پیشینه پژوهش
تا آنجا که نگارنده پرسیده است، جز انگشت شماری از افراد، کسی در انتساب این کتاب به مفید تردیدی نکرده و همواره از آغاز شهرت آن، نسبت کتاب به مفید ارسال مسلم شده است. با این وجود از اهل فضل و دانش، اندک افرادی نیز بوده اند در نوشته های خود به این امر اشاره ای داشته اند.
از جمله دانشمند معظم حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی، در مقاله ای که متجاوز از بیست سال قبل نگاشته اند، به مناسبت بحث از کتاب سلیم بن قیس هلالی با اشاره به عدم ذکر نام «تصحيح الاعتقاد» در رجال نجاشی آورده اند که از گذشته در انتساب «تصحيح الاعتقاد» به مفید تردید دارند و هنوز نیز شاهد محکمی بر این نسبت نیافته اند.(۱۹)
همچنین استاد بزرگوار شادروان دکتر ابوالقاسم گرجی با وجود آن که در متن اثر ارجمند خویش «تاریخ فقه و فقهاء» از تصحيح الاعتقاد سخن گفته و مطالبی نقل کرده اند، اما در حاشیه کتاب چنین نوشته اند:
«گفتنی است که انتساب تصحيح الاعتقاد به مفید قطعی نیست». (۲۰)
آقای سید محسن موسوی نیز در مقاله ای درباره تألیفات شیخ صدوق با اشاره به عدم ذکر نام تصحيح الاعتقاد در فهرست های نجاشی و طوسی و دیگران انتساب کتاب به مفید را ضعیف قلمداد کرده اند. (۲۱)
در نوشتار ما نیز کوشش شده تا به این پرسش پاسخ داده شود که آیا می توان «تصحيح الاعتقاد» را اثری از شیخ مفید دانست یا خیر و در صورت منفی بودن پاسخ، چه عواملی موجبات این تردید و نفی را فراهم می آورند؟
پس از این مقدمه به سراغ بدنه اصلی پژوهش می رویم. این مقاله در دو بخش سامان یافته است. در بخش اول قرائن خارجی و در بخش دوم قرائن داخلی مربوط به محتوا و ساختار «تصحيح الاعتقاد» واکاوی و تحلیل می شوند. پیش از آغاز توجه به دو نکته توسط خواننده گرامی لازم است: یکی اینکه برخی از آنچه ارائه خواهد شد به عنوان دلیل و برخی دیگر در حکم شاهد به کار می روند. بدیهی است که داوری منصفانه، در گرو دیدن همه دلایل و شواهد در کنار هم و به عنوان یک مجموعه خواهد بود. دیگر اینکه آنچه ارائه می شود، موارد مختصری به عنوان نمونه و با عنایت به محدودیت مقاله است. روشن است که با مطالعه «تصحيح الاعتقاد»، می توان موارد بیشتری را نیز به این نوشتار اضافه کرد. امید است در پژوهش های بعدی این مهم انجام پذیرد.
بخش اول: کتابی بی نشان
در این بخش به نقد بیرونی کتاب «تصحيح الاعتقاد» می پردازیم. قرائن خارجی و شواهدی بیرون از محتوای کتاب که تردید جدی را در صحت انتساب این اثر به شیخ مفید به وجود می آورند. پس از ذکر مقدمه ای، در پنج گفتار به بررسی خواهیم پرداخت که گفتار آخر حاوی نکاتی مهم است که با حاصل چهار گفتار پیشین ارتباط عمیقی دارد. نسبت اثری به مؤلف آن را از راه هایی گوناگون می توان دریافت.(۲۲) از مهم ترین این راه ها، تصریح خود مؤلف در دیگر آثار خود است.
چنانچه آن آثار دیگر، انتسابشان به مؤلف ثابت باشد، به طور قطع کتابی که در آن آثار نیز از آن سخن به میان آمده از تألیفات نویسنده خواهد بود.(۲۳) از راه های مهم دیگر، تصریح دانشمندان علم رجال و تراجم است. خصوصاً نظر دانشمندان متقدم این فن، در این عرصه اهمیت بسیار دارد. برای مثال چنانچه نجاشی یا طوسی کتابی را از کسی بدانند، می توان با اطمینان آن عنوان را داخل در تألیفات نویسنده مورد نظر دانست.
یادکرد و نقل از اثر در آثار متأخر از آن و همچنین وجود نسخ خطی معتبر را نیز می توان از دیگر راه های انتساب کتب به شمار آورد.
کم نیستند کتبی که امروز از میان رفته اند و ما تنها به دلیل وجود نامشان در آثار عالمانی که پس از صاحبان آن کتب می زیستند، چنان اثری را ضمن ثمرات علمی یک مؤلف یا دانشمند به حساب می آوریم. در مواردی این ذکر نام با نقل مطالبی از آن کتب نیز همراه شده که تنها یادگاران کتب گمشده به شمار می روند.
همچنین وجود نسخ خطی معتبر، حتی هنگامی که نام و نشانی از کتب در آثار عالمان رجال وجود نداشته باشد، حداقل نتیجه ای که دارد این خواهد بود که نمی توان به سهولت نسبت آن کتب به مؤلفانشان را به چالش کشید. برای مثال، نام کتاب اختصاص مفید ضمن آثار ایشان در نجاشی و طوسی و ابن شهر آشوب وارد نشده، اما علامه مجلسی که کتاب را از تألیفات مفید می دانسته اند، روایات آن را از نسخه ای قدیمی از کتاب نقل کرده اند که گویای قدمت آن است.(۲۴)
پس از ذکر این مقدمه، باید گفت پژوهشگری که در جستجوی انتساب تصحيح الاعتقاد به شیخ مفید است، در تمام این راه ها به بن بست می خورد. در ادامه به تفصیل به بررسی این موارد خواهیم پرداخت.
١. جستجو در کتب شیخ مفید
نام تعدادی از آثار خود را در کتب مختلفش ذکر کرده و به آنها ارجاع داده است؛ از جمله نام کتبی چون: الارشاد، الايضاح، الباهر من المعجزات، اوائل المقالات، تقرير الاحکام، الكافئه، التمهید، رسالة الجنیدی الی اهل مصر(۲۵)، الموضح في الوعد والوعيد، العيون و المحاسن، مصباح النور و المزار در آثاری چون المسائل العشر في الغيبه، الاعلام، الفصول المختاره، المسائل السرويه، الافصاح، جوابات اهل الموصل والارشاد آمده است.(۲۶)
این امر به کتبی که به صراحت نام آنها ذکر شده محدود نمی شود، بلکه مفید از کتب و رسائلی یاد می کند که با اطمینان می توانیم آنها را به برخی عناوین کتب او نسبت دهیم، چه آثاری که به دست ما رسیده و چه مواردی که در هزار توی زمان مفقود شده اند.
از جمله مفید در «المسائل السرویه» به پاسخ های خود به مسائلی اشاره می کند که از نیشابور، موصل، فارس و مازندران به او ارسال شده بودند. با اطمینان می توان کتبی چون «جوابات ابی الحسن النيشابوری»،(۲۷) «جوابات اهل الموصل»(۲۸) و «جوابات اهل طبرستان»(۲۹) یا همین کتاب «المسائل السرویه» را پاسخ های مفید به این موارد مورد اشاره اش دانست.
گاه مفید به آثاری اشاره می کند که نامی از آنها در کتب رجال یافت نمی شود. این آثار نیز به طور قطع از خود مفید هستند و با وجود تصريح مؤلف، عدم ذكر نامشان در کتب رجال ضرری به انتساب آنها نمی زند. برای مثال مفید در پایان مسئله دوازدهم کتاب «المسائل العکبریه» سخن از کتابی می گوید که درباره نماز منسوب به ابوبکر به [جای رسول خدا] تألیف کرده است. (۳۰)
اکنون باید گفت که نام «تصحيح الاعتقاد» یا نام های معروف دیگر این کتاب منسوب به مفید، در هیچ یک از آثاری که امروز از شیخ بزرگوار به دست ما رسیده وجود ندارد، حال آن که مطالب آن مخصوصاً با عنایت به این مهم که بیانگر اختلاف آراء دو مکتب مهم زمان است، مناسب بود که در مواردی مورد ارجاع شیخ مفید قرار گیرد که چنین امری انجام نشده و شاهد نام این کتاب نمی باشیم.
۲٫ عدم ذكر نام کتاب در رجال نجاشی و فهرست طوسی
نجاشی و شیخ طوسی، دو عالم رجالی بزرگ امامیه از شاگردان شیخ مفید بوده و شرحی از استاد خویش را نیز در کتبشان آورده اند. نجاشی بیش از ۱۷۰ کتاب از شیخ مفید را ذکر کرده(۳۱) و طوسی نیز با بیان اینکه شیخ مفید نزدیک دویست تصنیف بزرگ و کوچک دارد و فهرست کتبش معروف است، بیست کتاب از آثار استادش را ذکر کرده و تصریح می کند که تمام کتب استاد را از او شنیده است.(۳۲) احتمالاً فهرستی که نجاشی آورده، برگرفته از همان فهرستی است که شیخ طوسی آن را به معروفیت وصف نموده است.(۳۳)
توجه به این نکته ضروری است که نجاشی با ذکر کتب و رسائل کوچک و بزرگ مفید، قصد استقصاء آنها را داشته و به این ترتیب عدم ذكر او آسیبی جدی به شمار می آید. البته در مواردی معدود، کتبی توسط دیگران نام برده شده که در فهرست نجاشی نیست. این موارد اگر تفاوت در مسمّی – و نه اسم- نباشند، عمدتاً باید به رساله های کوچکی بازگشت کنند که نجاشی به هر دلیلی یا به آنها دست نیافته و یا نامشان را نیاورده است. همچنین نباید از نظر دور داشت که ذکر متقدمان دیگر به غیر از نجاشی در این موارد انگشت شمار برای انتساب آن کتب به مفید کفایت خواهد کرد.
به هر روی نام کتاب «تصحيح الاعتقاد» و عناوین دیگر این کتاب مطلقاً توسط نجاشی و طوسی ذکر نشده است. این در حالی است که گاه برخی کتب مفید که او حتی موفق به اتمام آن نشده بود نیز توسط ایشان ذکر شده است. از جمله شیخ طوسی از رساله ای ناتمام در فقه نام می برد که مفید آن را برای فرزندش نوشته بود.(۳۴)
باید توجه داشت این فرض که «تصحيح الاعتقاد» با نام دیگری در فهرست ها آمده باشد، مادامی که مضمون آن نام ها پیوستگی با این کتاب و عنوان آن ندارد، مردود خواهد بود. بنابراین وقتی عناوینی چون تصحيح اعتقادات، تصحيح الاعتقاد، شرح عقائد، رد و نقض بر صدوق و امثال آن موجود نیست، ادعا درباره عناوین بی ارتباط دیگر، رجم بالغيب و فاقد ارزش خواهد بود.(۳۵)
تشکیک در انتساب آثار به دلیل عدم ذکر کتاب در فهرست مصنّفات نویسنده، دارای سابقه و امری معروف است. از جمله میرزا عبدالله افندی انتساب کتاب المجموع الرائق (اثرسیدهبة الله موسوی) را به شیخ صدوق و مفید به دلیل ذكر نشدن کتاب در میان مصنفات ایشان نادرست قلمداد می کند.(۳۶) علامه سید عبدالعزيز طباطبایی نیز در صحت انتساب کتاب «المستجاد من الارشاد» به علامه حلی، به دلیل عدم ذکر این عنوان در شمار مؤلفات علامه اظهار تردید کرده است.(۳۷) همچنین آیت الله خوئی درباره یکی از آثار شیخ مفید سخنانی دارد که به بحث ما ارتباط دقیقی دارد.
ایشان در اثر گرانسنگ رجالی خود پس از نقل برخی مطالب کتاب «المسائل السرویه» از شیخ مفید در نقد ابن جنید در خصوص این کتاب چنین می فرمایند:
إن نسبة هذا الكتاب إلى الشيخ المفيد(قدس سره) لم تثبت، ولم يذكر النجاشي والشيخ له كتابا يسمى بالمسائل السروية، نعم ذكر النجاشی له كتابا وهو النقض علی ابن الجنيد في اجتهاد الرأي، ولكن لم يعلم أن المراد به ماذا، فلعل المراد النقض على قول ابن الجنيد بالاجتهاد بالرأي، أي بجواز العمل بالظن، ومما يؤكد عدم صحة هذه النسبة أنها لو صحت لذكرها النجاشي والشيخ، فإن ما نسب إليه أعظم من قوله بالقياس، فكيف لم يطلع على ذلك النجاشي والشيخ وهما تلميذان للمفید(قدس سره) .
نسبت این کتاب به شیخ مفید(قدس سره) ثابت نیست و نجاشی و شیخ کتابی با نام«المسائل السرويه» برای شیخ مفید ذکر نکرده اند. بله، نجاشی کتاب نقض بر ابن جنيد در اجتهاد رأی را برای شیخ مفید نام برده، اما مشخص نیست که مراد از آن چیست. شاید منظور نقض بر سخن ابن جنید در اجتهاد به رأى، یعنی جواز عمل به ظن است و از دلایل عدم صحت این انتساب این است که اگر صحیح بود نجاشی و شیخ آن را ذکر می کردند؛ چرا که آنچه [نسبت المسائل السرویه] به او [شیخ مفید] نسبت داده شده، از قول ابن جنید به قیاس بزرگ تر است، پس چطور نجاشی و شیخ از آن اطلاع پیدا نکردند، حال آن که آن دو، شاگرد شیخ مفید بوده اند.( ۳۸)
اهمیت ذکر نام کتاب توسط نجاشی و طوسی که از شاگردان و معاصران استاد خویش بوده اند، آن قدر است که آیت الله خوئی با تأکید چندباره بر این امر، فقدان این مسئله را دلیل بر ثابت نبودن انتساب کتابی به شیخ مفید می داند. البته بین کتاب «المسائل السرویه» و «تصحيح الاعتقاد» دو تفاوت مهم وجود دارد که می توان آن را به عنوان تأملی در کلام آیت الله خوئی در نظر گرفت.
یکی اینکه اگرچه شیخ طوسی و نجاشی نام کتاب «المسائل السرویه» را نیاورده اند، اما ابن شهرآشوب در «معالم العلماء» این کتاب را در ضمن آثار شیخ مفید نام برده است.(۳۹) اهمیت نقل ابن شهرآشوب که خود نیز از متقدّمان بوده و حدود یک قرن با نجاشی و طوسی فاصله دارد در این است که «المسائل السرویه» پاسخ شیخ مفید به سؤالات سیدی فاضل از شهر ساری مازندران بوده و ابن شهرآشوب نیز خود متولد همان شهر بوده است. این ظنّ قوی وجود دارد که کتاب مورد نظر در بغداد به هر دلیلی استنساخ نشده، اما ابن شهرآشوب نسخه ای از آن را در شهر خود دیده است.
بنابراین ارزش نقل ابن شهرآشوب در این مورد خاص کمتر از نقل نجاشی یا طوسی نیست. از طرف دیگر این را نیز نباید از نظر دور داشت که شیخ طوسی در فهرست کتب شیخ مفید از کتابی با عنوان «المسائل المازندرانیه» و نجاشی از کتاب «جوابات اهل طبرستان» یاد کرده اند.(۴۰) با توجه به اینکه کتبی با این عنوان به ما نرسیده است، دور از انتظار نیست که «المسائل المازندرانیه» یا «جوابات اهل طبرستان» نام های دیگر «المسائل السرویه» بوده باشند. در این صورت اشکال ذكر نکردن نام کتاب توسط نجاشی و طوسی نیز رفع می شود.
اما دومین تفاوت از دیدگاه نسخه شناسی است. گرچه نسخه هایی که امروزه از «المسائل السرويه» باقی مانده متأخرند، اما نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی(۴۱) از نسخه ای نفیس که تاریخ آن به قرن هفتم باز می گردد کتابت شده است(۴۲) و این امری است که درباره نسخ «تصحيح الاعتقاد» وجود ندارد. در این باره در قسمت مربوط به نسخه شناسی بیشتر سخن خواهیم گفت.
سخن کوتاه، وجود نداشتن عنوان کتاب «تصحيح الاعتقاد» به عنوان تألیف شیخ مفید در کتب رجال نجاشی و طوسی، نسبت این کتاب به مفید را با چالشی مهم روبرو می سازد. اهمیت این امر با توجه به وجود مقتضی و عدم مانع که به آن خواهیم پرداخت دو چندان خواهد بود.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که ذكر نشدن نام اثری در شمار مؤلفات یک عالم چنان پر اهمیت است که حتی وجود نسخ خطی کهن نیز نمی تواند به راحتی آن را جبران کند؛ از جمله گذشت که علامه سید عبدالعزيز طباطبایی در «نسبت المستجاد من الارشاد» به علامه حلی تردید کرده اند. این در حالی است که از این کتاب نسخه ای کهن به تاریخ ۷۸۴ هجری وجود دارد که کمتر از ۶۰ سال پس از وفات علامه است.(۴۳)
٣. جای خالی تصحيح الاعتقاد پس از نجاشی و طوسی
جستجوی «تصحيح الاعتقاد» پس از نجاشی و طوسی نیز با ناکامی روبرو می شود. ابن شهرآشوب، دانشمند بزرگ شیعه که کتاب رجالی معروفی دارد و به تفصیل به آثار شیخ مفید نیز پرداخته است، در شرح حال او نامی از «تصحيح الاعتقاد» نمی آورد. اهمیت آراء ابن شهر آشوب تنها در فاصله اندک او با نجاشی و طوسی نیست، بلکه در این است که او گاه کتبی را معرفی کرده که طوسی و نجاشی نیاورده اند، اما در برخی موارد خود مفید نام آن کتب را در آثار دیگرش ذکر کرده است.
از جمله، ابن شهرآشوب، ضمن ذكر آثار مفید، به دو کتاب «تقريرالاحکام» و «عقود الدين» اشاره می کند(۴۴) که نامشان توسط نجاشی و طوسی ذکر نشده است، اما در کتاب «الفصول المختاره»، شیخ مفید نام کتاب «تقرير الاحکام» را آورده است.(۴۵)
اما جای خالی «تصحیح الاعتقاد» تنها محدود به کتب رجالی نمی شود. تا پایان هزاره اول هجری و آغاز قرن یازدهم گویا نه نامی و نه نقلی از این کتاب در هیچ کجا وجود ندارد. این در حالی است که ویژگی های خاص این کتاب – که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد – عمیقاً اقتضای این یادکرد را داشته است.
به غیر از کتب تراجم و رجال، نشانه های کتب قدما را به چند شکل می توان در آثار متأخران از آنان یافت که به سه مورد اشاره می کنیم:
مورد اول: تصریح دانشمندان بعدی به وجود نسخه هایی از آن کتاب است که این مطلب گاه حتی با بیان ویژگی ها و اهمیت نسخه های آنان نیز همراه می شده است که بر اعتبار نقل می افزاید؛ از جمله سید بن طاووس هنگام نقل از کتاب «المقنعه» مفید تصریح می کند که نسخه در تملک ایشان کهن و ارزشمند بوده و در زمان حیات خود مفید کتابت شده است.( ۴۶)
مورد دوم: وجود اجازه هایی است که عالمان بزرگ یکی پس از دیگری کتاب را به طریق خود از مصنّف فراگرفته اند که تعداد بی شماری از این اجازات را به شکل مستقل یا مندرج در کتب متعدد می توان ملاحظه کرد؛ از جمله سید بن طاووس کتاب «المقنعه» را با وجود آن که نسخه اش نیز در زمان مفید کتابت شده بوده، از طریق پدرش با سند متصل از شیخ مفید نیز روایت می کرده است.( ۴۷) همچنین می توان به اجازه شیخ حسین دوریستی به ابوالعلاء اشاره کرد که طبق آن اجازه، مجدالدین ابوالعلاء كتاب «الارشاد» را از مفید روایت می کرده است(۴۸) و موارد بیشمار دیگر.
مورد سوم: اما نقل مطالبی از یک کتاب است؛ چه کتبی که باقی مانده و چه کتبی که از میان رفته اند. در ادامه به مطالبی از برخی کتب از میان رفته شیخ مفید که توسط دیگران نقل شده اشاره خواهیم کرد.
جستجوی«تصحیح الاعتقاد» در تمام این راه ها و موارد ناموفق خواهد ماند. نه اجازه و طریق و سندی این کتاب را به ما رسانده، نه نسخه ای توسط پیشینیان و قدما معرفی شده و نه از آن در هیچ کجا – پیش از قرن یازدهم – نقلی وجود دارد. شگفت آور این است که نه فقط نقل که حتی ذکر نام این کتاب نیز موجود نیست. به راستی چه چیز این کتاب از دیگر آثار مفید کمتر است که برخی از آنها را از خود مفید نیز مشهورتر دانسته اند،(۴۹) اما از این کتاب یاد و نامی در جایی به چشم نمی خورد؟
اما در میان آثار شیخ مفید دو کتاب وجود دارد که برخی احتمال یکی بودن آنها با «تصحيح الاعتقاد» را داده اند که ناگزیر از بررسی آن هستیم.
الف) كتاب الرد على ابن بابویه
ابن شهرآشوب ضمن آثار مفيد، کتابی با عنوان «الرد علی ابن بابویه» را معرفی کرده که ممکن است چنین تصور شود که این کتاب همان «تصحيح الاعتقاد» است. مرحوم علامه سید عبدالعزيز طباطبایی از کسانی بوده که این احتمال را مطرح نموده اند.( ۵۰)
در پاسخ به چنین احتمالی باید گفت: اول آن که شهرت ابن بابویه اگرچه امروز انصراف به شیخ صدوق دارد، اما در زمان مفيد لقب دانشمندان متعددی از خاندان صدوق بوده که برخی پیش از مفید و بعضی در زمان حیات او می زیستند. رساله مورد نظر می تواند در نقد هر یک از این افراد، معاصران یا پیشینیان مفید باشد. حتی بر فرض ارتباط با شیخ صدوق می دانیم که صدوق حدود سیصد کتاب داشته است(۵۱) و این نقد و رد می تواند ناظر به هر کتابی از او باشد.
دوم آن که ظاهراً کتاب مورد نظر رد بر صدوق در زمینه تعداد روزهای ماه رمضان بوده و همان کتاب «جوابات اهل الموصل» است. در این زمینه ناگزیر از توضیح هستیم:
در سده های آغازین اسلام اقلیتی از عالمان امامیه بنا بر بعضی روایات بر این باور بودند که ماه رمضان هرگز از سی روز کمتر نمی شود و همواره سی روزه است. ایشان به اصحاب عدد شهرت داشتند و شخصیت هایی چون ابن قولويه و شیخ صدوق از دانشمندان نامداری بودند که این اعتقاد را داشتند.
شیخ مفید در ابتدای جوانی خود نیز بر همین اعتقاد بوده و حتی کتابی با عنوان «لمح البرهان في عدم نقصان شهر رمضان» را در سن بیست و پنج سالگی تألیف نمود. این کتاب به دست ما نرسیده، اما بخش هایی از آن را سید بن طاووس در کتاب شریف «الاقبال» نقل کرده است.(۵۲)
مفید در سال های بعد از نظر آغازین خود که مربوط به عنفوان جوانی او بود بازگشت(۵۳) و سه کتاب در ردّ نظریه اصحاب عدد تألیف کرد. این سه کتاب عبارتند از:
کتاب «جواب اهل الرقة في الأهلة و العدد»، کتاب «جوابات اهل الموصل في العدد و الروية» و كتاب «مصباح النور في علامات اوائل الشهور». مورد آخر کتابی مفصل و در قطع منصوری و ۱۵۰ برگ بوده است.(۵۴)
از این سه کتاب، تنها کتاب «جوابات اهل الموصل» به دست ما رسیده است. در آن کتاب شیخ مفید سه بار کتاب «مصباح النور» خود را معرفی کرده و به آن ارجاع داده است.
آقابزرگ در «الذریعه» کتابی با عنوان «الرد على الصدوق في عدد شهر رمضان» را برای شیخ مفید معرفی کرده و بیان می کند که کتاب مورد نظر در کتابخانه سماوی در نجف موجود است.(۵۵)
این کتاب باید همان کتاب «جوابات اهل الموصل» باشد؛ چراکه دو کتاب دیگر مفید در خصوص عدد روزهای ماه رمضان، هرگز به زمان ما نرسیده و در کتابخانه های نجف نبوده و کسی نیز از آنها اطلاعی نداشته و نقلی نکرده است. از طرف دیگر، دانشمندان بزرگی از امامیه هنگام یادکرد از این کتاب، همواره با عنوان «الرد على الصدوق» از آن یاد کرده و مطالبی را نیز نقل کرده اند که عیناً همان مطالب کتاب «جوابات اهل الموصل» است.
از جمله می توان به محدث نوری در «خاتمة المستدرک»، استاد الكل وحید بهبهانی در «مصابيح الظلام»، «الفوائد الرجالية» و «تعليقة على منهج المقال» و همچنین علامه بحرالعلوم در «الفوائد الرجالية» اشاره نمود.( ۵۶)
بنابراین کتاب «الرد علی ابن بابویه» که توسط ابن شهرآشوب معرفی شده، باید همین کتاب «جوابات اهل الموصل في العدد و الروية» باشد که مفید آن را در پاسخ به اشاعه آراء شیخ صدوق نوشته است. آرائی که بعضاً به شکل کتب و رساله هایی حتی به عراق نیز ارسال شده بودند. لازم به تذکر است که صدوق رساله هایی با عنوان «رسالة وردت في شهر رمضان»، «رسالة في شهر رمضان»، «رسالة إلى ابی محمد الفارسي في شهر رمضان» و «الرسالة الثانية الى اهل بغداد في معنى شهر رمضان» نوشته بود(۵۷) که آقابزرگ طهرانی به جز مورد اول، موارد دیگر را درباره همین بحث تعداد روزهای ماه رمضان دانسته است.( ۵۸)
علامه سید عبدالعزيز طباطبایی اگرچه خود چنان احتمالی را مطرح کرده، اما در ادامه نیز ترجیح داده اند که کتاب «الرد علی بن بابویه»، رد مفید بر صدوق در یکی از دو موضوع سهوالنبی یا عدد و رؤیت (بحث روزهای ماه رمضان) باشد و نه «تصحيح الاعتقاد».(۵۹)
اما علامه بزرگوار در موضعی دیگر، رد بر صدوق در بحث عدد و رؤیت را کتاب «ردّ العدد» شیخ مفید دانسته که ابن شهرآشوب نام آن را ذکر کرده(۶۰) و رد بر ابن بابویه را یا «تصحيح الاعتقاد» یا رساله «عدم سهوالنبي» دانسته اند. این دیدگاه نیز صحیح به نظر نمی رسد؛ چرا که مفید چنان كه گذشت در این زمینه سه کتاب تألیف کرده بوده که ابن شهرآشوب تنها نام کتاب «مصابيح النور» را ذکر کرده و نام دو کتاب دیگر را نیاورده است. کتاب «ردّ العدد» می تواند همان کتاب «جواب اهل الرقة في الأهلة و العدد» باشد و نه کتاب «جوابات اهل الموصل» که نام این عنوان نیز توسط ابن شهرآشوب ذكر نشده است. شاهد بر این تطبیق این است که بزرگانی که نامشان بیان شد، «جوابات اهل الموصل» را رد بر صدوق دانسته اند.
قابل توجه است که مفید دو کتاب دیگر درباره روزه با عنوان کتاب «عدد الصوم و الصلاة» و كتاب «جوابات النضربن بشیر في الصيام» نیز تألیف کرده بود(۶۱) که استاد شادروان این احتمال را داده اند که این دو کتاب نیز درباره موضوع عدد باشد. اگر این احتمال را بپذیریم، تعداد تألیفات مفید در این زمینه پنج کتاب و پذیرش احتمالی که استاد فرموده اند به مراتب دشوارتر خواهد شد؛ چراکه ابن شهرآشوب نام این دو کتاب اخیر را نیز ذکر نکرده است.
همچنین توجه به این نکته نیز لازم است که ابن شهرآشوب عبارت «الرد على ابن بابویه» را دقیقاً بعد از نام کتاب «مصابيح النور» آورده است که می تواند دو احتمال مهم را مطرح کند: یکی آن که این کتاب نیز مانند مورد پیشین خود در بحث از عدد و ماه رمضان بوده است. دوم آن که اساساً رد بر ابن بابویه عنوانی مستقل و نام کتابی جدید نیست، بلکه تفسیر و توضیح مختصری برای همان «مصابيح النور» است. به این ترتیب کتاب رد بر ابن بابویه همان کتاب مصابيح النور خواهد بود.
به هر روی اثبات این احتمال که رد بر ابن بابویه همان «تصحیح الاعتقاد» باشد فوق العاده دشوار و فاقد هرگونه دلیل معتبر و منطقی است.
ب) کتاب جوابات ابی جعفر القمی
به گزارش نجاشی، شیخ مفید کتابی با عنوان «جوابات ابی جعفر القمی» داشته است.(۶۲) علامه سید عبدالعزيز طباطبایی این احتمال را نیز داده اند که منظور از ابوجعفر قمی، شیخ صدوق و منظور از این کتاب همان«تصحيح الاعتقاد» باشد.(۶۳)
در پاسخ باید گفت: اول آن که شیخ صدوق اگرچه اهل قم و کنیه اش ابوجعفر بوده، اما هرگز با عنوان ابوجعفر قمی شهرت نداشته است، بلکه شهرت او ابن بابویه، ابوجعفر ابن بابویه یا صرفاً ابوجعفر بوده و در قرون بعد نیز به صدوق شهرت داشته است. بنابراین بدون آن که دلیل قطعی در کار باشد، هرگز نمی توان چنین عنوانی را مربوط به صدوق دانست.
دوم آن که این کنیه و نسبت در میان راویان و اصحاب امامیه بسیار مشهور بوده است. از جمله دوازده عالم مشهور در آن عصر و زمان با این کنیه و نسبت (ابوجعفر – قمی) وجود داشتند که عبارتند از:
محمد بن علی بن احمد بن هشام، محمد بن اورمه، محمد بن بندار بن عاصم ذهلی، محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری، محمد بن جعفر بن بطه مودب، احمد بن محمد بن عیسی اشعری، محمد بن یحیی العطار القمی، محمد بن علی بن محبوب، محمد بن احمد بن يحيی اشعری، احمد بن ابی زاهر، محمد بن حسن صفار (صاحب«بصائر الدرجات») و محمد بن حسن بن الوليد (مشهورترین استاد شیخ صدوق).
از قضا شش مورد اول، در کتب رجالی مشخصاً با تعبیر «ابوجعفر القمی» نام برده شده اند. بنابراین رساله مورد نظر محتملاً مربوط به یکی از این افراد است. خصوصاً که ایشان از مکتب قم و بعضاً از مشایخ اشعریین بوده اند و تفاوت مکتب علمی آنان با مکتب مفید می توانست انگیزه مهمی برای پاسخ پرسش های آنان باشد.
سوم آن که تأملی در فهرست کتب مفید می تواند در این زمینه راهنمای مناسبی باشد. در کتب مفید ۳۲ کتاب با عنوان «جوابات…» یا «جواب…» و مجموع ۲۷ کتاب با عنوان رد یا نقض بر دیگران نام برده شده است که حتی برخی در ردّ دانشمندان شیعه بوده است.(۶۴) جواب در مقابل سؤال است و اصولاً کتب با عنوان جوابات، پاسخ های شیخ مفید به مسائل دیگران بوده و نه کتبی مانند «تصحيح الاعتقاد» که در ردّ و نقض دیگر دانشمندان است. بنابراین جوابات ابی جعفر قمی، نه نقض و رد بر شخص مورد نظر که باید پاسخ پرسش هایی از نامبرده باشد؛ مانند کتاب «جوابات اهل الموصل» که جواب های شیخ مفید به سؤالات موصلی ها درباره بحث ماه رمضان است.
در اینجا بررسی این بخش را به پایان می بریم. کوتاه سخن اینکه در قرون بعد از مفید و طوسی و نجاشی نیز نه نامی و نه نشانی از این کتاب بی نشان وجود دارد و نه کسی از آن نقلی کرده است. گویا هیچ کس چنین کتابی را ندیده، نمی شناسد و حتی نامش را نشنیده است.
۴. مروری بر نسخه های خطی کتاب
ابتدا ذکر این نکته ضروری است که بررسی این مورد، تنها از باب مؤيد و در مقام استشهاد است و نه مثبت و در مقام استناد. توضیح آن که کم نیستند کتبی از مفید و غیر او که نسخ خطی کهنی از آنها باقی نمانده است، اما به دلایل مختلف، مانند دلایل پیش گفته با وجود مقابله هایی معتبر با نسخ کهن از میان رفته، انتسابشان به مؤلفانشان خدشه بردار نیست، اما چنانچه دلایل مورد نظر درباره اثری خود محل خدشه و تردید باشند، نبود نسخ کهن خطی نیز به این تردید بیشتر دامن می زند و در کنار آن دلایل، شاهدی بر عدم صحت انتساب کتاب خواهد بود.
از برخی کتب شیخ مفید، نسخ خطی کهنی وجود دارد که تاریخ برخی از آنها حتی مربوط به زمان حیات مؤلف عظیم الشأن آن است. از جمله می توان به نسخه خطی کتاب شریف «مسار الشیعه» به تاریخ ۳۸۹ هجری (۲۴ سال قبل از رحلت شیخ مفید)،(۶۵) دو نسخه قرن ششم از کتاب «الارشاد»،(۶۶ ) نسخه قرن ششم كتاب «المقنعه»،(۶۷) نسخه «المسائل الطوسیه» به تاریخ ۷۲۸ (۶۸) و دو نسخه کتاب «النكت في مقدمات علم الاصول و مسئله في الاراده» به تاریخ ۷۴۰ هجری در دانشگاه آکسفورد بریتانیا (۶۹) اشاره نمود.
همچنین مجموعه ای از آثار شیخ مفید که در قرن هفتم هجری کتابت شده به شماره ۲۴۳ در کتابخانه آیت الله مرعشی موجود است که شانزده اثر مفید را شامل می شود که عبارتند از: «احكام النساء»، «المسائل الصاغانية»، «سهو النبي»، «الاشراف»، «شرح المنام»، «المسائل الجارودية»، «معنی المولی»، «جوابات اهل الموصل»، «الفصول العشرة»، «المسح على الرجلين»، «النص على علی»، «العويص»، «اقسام المولی»، «تفضيل على على الامة»، «الغيبة» و بخش دیگری از رساله «النص على علی(ع)» که پیش تر ذکر شد.
کتاب های مختلفی نیز بوده اند که نسخ معتبری ممکن است امروز از آنها در دسترس نباشد، اما عالمان و دانشمندان گذشته نسخه های کهن آن را در اختیار داشته اند. برای مثال علامه مجلسی چنان كه خود تصریح کرده، نسخه های کهنی از دو کتاب مجالس (امالی) و اختصاص مفید را در اختیار داشته است. (۷۰)
از کتاب «تصحيح الاعتقاد» اما هیچ نسخه کهنی پیش از آغاز هزاره دوم هجری در دسترس نیست. کتابت کهن ترین نسخه از شش نسخه ای که استاد حسین درگاهی در تحقیق و چاپ معروف کتاب «تصحيح الاعتقاد» از آنها بهره برده اند، به سال ۱۰۴۲ قمری باز می گردد. البته نسخه دیگری هم پیش از این تاریخ در دسترس است که شش سال قبل از آن در تاریخ ۱۰۳۶ قمری به خط علی اکبر قزنجاهی کتابت شده است.(۷۱)
از این کتاب در ایران حدود سی نسخه وجود دارد و نسخ دیگری نیز در عراق و مناطق دیگر موجود است. مرحوم علامه استاد سیدعبدالعزیز طباطبایی برخی از نسخ این کتاب در خارج ایران را نیز معرفی کرده اند.(۷۲) قدیمی ترین نسخ خطی این کتاب عبارتند از:
نسخه ۲۸۲ دانشگاه تهران به تاریخ ۱۰۳۶، نسخه ۶۷۴۷ آستان قدس رضوی به تاریخ ۱۰۴۲، نسخه ۲۰۳۹ کتابخانه ملی به تاریخ ۱۰۷۴، نسخه ۱۲۸۴۱ آستان قدس به تاریخ ۱۰۷۹، نسخه ثقة الاسلام تبریز به تاریخ ۱۰۸۰، نسخه ۳۵۹۷ وزیری یزد به تاریخ ۱۰۸۹، فیلم شماره ۱۹۸۸ کتابخانه دانشگاه تهران به تاریخ ۱۰۹۷ و نسخه ۶۱۲ مجلس که متعلق به قرن یازدهم یا دوازدهم است.
تأمل در عناوین نسخ کهن کتب مفید که برخی از آنها را معرفی کردیم و حدود نیمی از آثار مفید را شامل می شود، نشان می دهد که عمدتاً کتبی با موضوعات فقه، اصول، تاریخ و عقائد مورد عنایت دانشمندان بوده و برای استنساخ آنها کوشش می شده است.
اکنون جای این پرسش باقی است که چرا «تصحيح الاعتقاد» با وجود حجم نسبتاً مفصل آن و موضوع اعتقادی و مضمون حساسیت برانگیزش مورد توجه ناسخان واقع نشده و هیچ نسخه ای از آن قبل از سال ۱۰۰۰ قمری وجود ندارد؟ آیا اهمیت و حساسیت «تصحيح الاعتقاد» از چند صفحه سؤال و جواب شیخ طوسی از استادش شیخ مفید کمتر است که از آن نسخه ای کهن و به تاریخ ۷۲۸ باقی مانده و از نسخ کهن «تصحيح الاعتقاد» نه خبری و نه اثری است؟
در پایان این قسمت ذکر این امر لازم است که در فهرستواره دنا، نسخه ای از کتابخانه دانشگاه تهران به شماره ۳۲۵، با خط نسخ کهن برای کتاب «تصحيح الاعتقاد» مفید ذکر شده است.(۷۳) با رجوع به اصل فهرست نسخ خطی دانشگاه تهران(۷۴)، اشتباه فاحش مؤلفان فهرست دنا آشکار می شود. توضیح آن که اسلوب فهرست دانشگاه تهران چنین است که ابتدا شرحی از مؤلف و کتاب به دست داده شده و پس از آن با خطی ریزتر مشخصات فنی نسخه خطی از قبیل خط، تعداد و قطع صفحات و … معرفی می شود. مؤلفان محترم فهرست دنا به جای آن که مشخصات نسخه «تصحيح الاعتقاد» را پس از معرفی آن جست و جو کنند، مشخصاتی که قبل از آن ذکر شده و مربوط به کتاب «تسديد القواعد في شرح تجريد العقائد»(۷۵) است را به جای مشخصات «تصحيح الاعتقاد» گرفته و به این ترتیب هم شماره نسخه(۷۶) وهم مشخصات آن را با مورد قبل خلط کرده اند.
۵. شأنیت تواتر، وجود مقتضی و عدم مانع
در اینجا به بررسی نکات مهمی می پردازیم که پیش تر وعده آن را داده ایم.
«تصحيح الاعتقاد» کتابی از مفید در ردّ و نقد بر صدوق است. این دو از بزرگ ترین و مهم ترین عالمان تاریخ شیعه اماميه هستند. صدوق به دعای امام عصر(ع) متولد شده(۷۷) و مفید مفتخر به دریافت دو توقیع از ناحیه مقدسه با تعابير و ستایش هایی بی مانند بود.(۷۸)
صدوق چهره بزرگ شیعه در خراسان(۷۹) و شخصیت بی نظیر مکتب قم در حفظ و كثرت علم و دانش(۸۰) و شهره شرق و غرب جهان تشیع(۸۱) بود. او را پیشوای عصر خود،(۸۲) امام فرزند امام،(۸۳) عروة الاسلام(۸۴) و رکنی از ارکان شریعت (۸۵) دانسته اند و اکثر عالمان امامیه کلام او و پدرش را در حكم نص منقول و خبر مأثور قلمداد می کردند.(۸۶)
مفید نیز رئیس شیعه امامیه در فقه و کلام و آثار،(۸۷) زبان شیعه اماميه،(۸۸) رئيس رؤسای آیین و فاتح ابواب تحقيق،(۸۹) زنده کننده دین و محو کننده بدعت و زشتی(۹۰) و صاحب منّت بر تمام پیشوایان(۹۱) و دانشمندی بود که جمعی بسیار از عالمان دیگر مذاهب نیز در محفل درسش حاضر می شدند(۹۲) و اساساً چه می توان گفت درباره شخصیتی که فضیلت او را مشهورتر از توصیف و معروف تر از خورشید دانسته اند.( ۹۳)
کتابی که از یکی از این دو شخصیت در نقد و ردّ بر دیگری- با تعابیری که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت- منتشر شود و حجمی به مراتب فراتر از رساله های کوچک و مختصر هم داشته باشد، اقتضای انتشار گسترده را دارد؛ چه از جانب موافقان ناقد که در قرون پس از او عمدتاً مرجعیت علمی شیعه را بر دوش داشتند و چه از جانب دیگر، در دفاع از نماینده بزرگ و بی نظیر مکتبشان.
حداقل می توان این انتظار را داشت که در بحث های علمی، چنان كه پس از طلوع کتاب «تصحيح الاعتقاد» در قرن یازدهم اتفاق افتاده است، شاهد یاد کرد و ذکر نام و نقل هایی از این کتاب و استناد به آن باشیم که نیستیم.
این همان «وجود مقتضی» است که بخشی از عنوان این قسمت است. همچنین باید انتظار داشت چنین کتابی از چنین شخصیتی و در نقد چنان شخصیتی حداقل نسخ مهم و معتبری داشته یا ذکری از آنان به میان آمده و خود امروز مفقود شده باشند. جالب توجه است که در آغاز قرن یازدهم با انتشار «تصحيح الاعتقاد» دقیقاً همین اتفاق افتاده است. نسخه های بسیاری در سال های مختلف و با اندک فاصله هایی در قرن یازدهم نگاشته شده اند که گویای اهمیت زیاد کتاب و اقتضای انتشار آن است.
از طرف دیگر مانعی برای نشر این کتاب نیز وجود نداشته است. بحث علمی همواره بین بزرگان مکاتب وجود داشته و دارد. احتمال تقیه نیز با توجه به درون مذهبی بودن ماجرا منتفی است.
به دیگر سخن شأن «تصحيح الاعتقاد» متواتر شدن بوده که نه تنها نشده که حتی نام و یادی نیز از آن وجود ندارد.
اصولی ها مثالی دارند که ذکر آن در این بحث خالی از لطف نیست. مرحوم شعرانی در تعلیق بر شرح اصول کافی می نویسد:
ذكر العلماء الأصوليون من علائم کذب الخبر عدم تواتر ما من شأنه أن يتواتر ومثلوا لذلك بخبر سقوط المؤذن من المنارة يوم الجمعة في المسجد الجامع إذا لم يتواتر، ووجود بلد عظيم بين بغداد وسر من رآه لم يره أحد.
علمای اصولی یکی از علائم کذب خبر را عدم تواتر آنچه شأنش متواتر شدن است ذکر کرده اند. مثالشان در این باره متواتر نشدن خبر سقوط مؤذن از مناره در روز جمعه در مسجد جامع یا وجود شهری عظيم بين بغداد و سامر است که کسی آن را ندیده باشد.(۹۴)
بنابراین اگر شأن مطلبی متواتر شدن بود، اما آن خبر چنین نباشد، این خود از علائم دروغ بودن آن ادعاست. در علم دراية الحديث نیز به همین مطلب اشاره شده است. رجالی کبیر، مرحوم مامقانی در بیان مثال اخباری که دروغ بودنشان آشکار است چنین می نویسد:
و منه الخبر الذي تتوفر الدواعى على نقله ولم ينقل، کسقوط المؤذن عن المنارة ونحو ذلك.
از آن دسته است خبری که انگیزه برای نقلش فراهم باشد اما نقل نشود، مثل سقوط مؤدن از مناره و مانند آن.(۹۵)
همچنین در بحث از اخبار جعلی و بیان معرّفات وضع، یکی از قرائن و امارات دلالت کننده بر جعلی بودن خبر را چنین بر می شمارد:
أن یکون إخبارا عن امرجسيم تتوفر الدواعى على نقله بمحضر الجمع، ثم لا ينقله منهم الا واحد.
مانند آن که خبر مربوط به امر عظیمی باشد که انگیزه های نقل همگانی اش فراهم باشد، اما فقط یک نفر آن را نقل کند.(۹۶)
به تنقیح مناط می توان همین قاعده را درباره کتابی که شأن آن متواترشدن بوده و انگیزه نقل و انتشار همگانی اش فراهم باشد نیز جاری و ساری دانست. با همه این اوصاف، این کتاب هرگز نه معرفی شده، نه نقلی از آن شده، نه کسی یادی از آن کرده و نه نسخه خطی(۹۷) از آن موجود است و دقیقاً تمام این انتظارات پس از نشر آن در قرن یازدهم برآورده می شود. نشر «تصحيح الاعتقاد» پس از تولدش، آن چنان گسترده و وسیع انجام شده که عالمان بزرگ نیز آن را از باب ارسال مسلم، تأليف مفید دانسته و در آن تردیدی نکرده اند. این همان متواتر شدن چیزی است که شأن آن تواتر است، اما با قرن ها تأخیر انجام شده است!
بخش دوم: واکاوی محتوا و ساختار تصحيح الاعتقاد
پس از پایان نقد بیرونی کتاب لازم است نقد درونی آن انجام شده و به دنبال دلایل و شواهدی در ساختار و محتوای کتاب باشیم که انتساب اثر را به شیخ مفید به چالش می کشند. این بخش را نیز در دو گفتار درباره محتوا و ساختار کتاب ارائه می دهیم.
۱٫ نگاهی گذرا به محتوای کتاب
۱ – ۱٫ تعابیر مفید درباره صدوق
در جای جای کتاب، به تعابیری بر می خوریم که پذیرش صدور آن از مفيد عليه صدوق نه تنها دشوار که شبیه به محال است. نمونه هایی از این موارد را ذکر و سپس بررسی خواهیم کرد.
در بحث از قضا و قدر، مفید در نقد روایات مورد استناد صدوق می نویسد:
ابوجعفر در این باب بر احادیث شاذّی تکیه کرده که در صورت صحت و اثبات اسناد آن، وجوهی دارد که علما آن را می دانند. او در این باره سخن مفیدی نگفته است. سزاوار او بود اگر معنایی برای قضاء نمی شناسد، از کلام درباره آن خودداری کند.(۹۸)
همچنین در باب مشیّت و اراده سخنان بسیار تندی علیه صدوق گفته شده است:
آنچه شیخ ابوجعفر گفته ثابت نیست، معانی آن اختلاف و تناقض دارد و دلیل این امر این است که او بر ظواهر احادیث مختلف عمل کرده و از کسانی نبوده که اهل نظر باشد و بین حق و باطل احادیث بتواند تشخیص دهد و بر آنچه موجب حجت است عمل نماید و کسی که مذهبش در سخنان مختلف و تقلید راویان چنین باشد، حالش در ضعف همین خواهد بود که گفتیم.(۹۹)
همچنین در باب نفوس و ارواح، اهانت به صدوق شدت گرفته و چنین آمده است:
کلام ابوجعفر در نفس و روح، بدون تحقیق و بر مذهب حدس است. اگر او صرفاً اخبار را می آورد و به ذکر معانی آنها نمی پرداخت برایش بهتر از ورود در راهی بود که در پیمودنش ناتوان است.(۱۰۰)
در باب عالم ذر نیز شاهد چنین تعابیری هستیم:
کسی که هیچ معرفتی به حقائق امور ندارد، شایسته نیست که در آنها بی درایت صحبت کند؛ آنچه ابوجعفر در معنی روح و نفس آورده عین همان سخن اهل تناسخ است و صدوق این را نمی دانسته است. پس جنایت این کار بر خود او و دیگران بزرگ است. (۱۰۱)
در بررسی این عبارات بیان دو نکته مهم ضروری است:
اول آن که نقد این عبارات صرفاً ناظر به گزندگی و تندی کلام، آن هم نسبت به کسی که از او علم آموخته شده و بی سابقه بودن این گونه تعابیر از شیخ مفید نسبت به صدوق نیست، بلکه بیشتر به محتوای این عبارات تند مربوط می شود؛ چنان كه ملاحظه شد صدوق در این عبارات شخصی معرفی شده که معنایی برای برخی معارف نمی شناسد، اهل نظر نیست و بین حق و باطل احادیث نمی تواند تشخیص دهد، بر مذهب حدس و گمان عمل می کند و صرفاً لازم بود که اخبار را بیان نماید و از بررسی آنها خودداری ورزد و هیچ معرفتی به حقائق امور ندارد!
این گونه تعابیر آن هم در حدی ملایم تر شاید درباره برخی از اخباریان که فکر جامدی داشتند و هرگز از نص عبور نمی کردند و توان بررسی حدیث را نداشتند صادق باشد،(۱۰۲) اما نگاه به شخصیت علمی صدوق و معرفی او از جانب علمای بزرگ و اصولی نشان خواهد داد که چه میزان شخصیت آن بزرگوار بیگانه از چنین تعابیر نازیبایی است. شیخ طوسی که او را «امام مذهب پس از ائمه معصومین» دانسته اند(۱۰۳) و از مهم ترین تربیت شدگان مکتب مفید به شمار می رود، در کتاب «الفهرست»، صدوق را بصیر به رجال احادیث، ناقد اخبار و شخصیت بی نظیر مکتب قم در حفظ و كثرت دانش قلمداد کرده است و در کتاب رجال خود نیز از او با تعبیر بصیر به فقه و اخبار و رجال یاد کرده است.(۱۰۴)
فقیه اصولی بزرگ، ابن ادریس حلی که او را «فخرآیین، حق و دین»(۱۰۵) و «رئیس مذهب»(۱۰۶) دانسته اند نیز صدوق را بصیر به اخبار، ناقد آثار و عالم به رجال دانسته است. (۱۰۷)
اصولی نحرير، میرداماد استرآبادی نیز صدوق را فقیهی عمیق در دور اندیشی، بصیر به رجال و ناقد اخبار دانسته که در حفظ و ضبط و نقد اخبار و گستردگی دانش، به دور دست ها رسیده و هیچ کس در معرفت به احاديث هم وزن و قابل قیاس با او و پدرش نبوده است.(۱۰۸)
علامه مجلسی نیز او را از اعاظمی دانسته که از رأی و هوس پیروی نمی کنند و اکثر عالمان، کلام او را به منزله نصّ منقول و خبر مأثور به شمار می آورده اند.(۱۰۹)
بنابراین چنان تعابیری علیه چنین شخصیتی هرگز نمی تواند از مفید که خود از محضر صدوق در احادیث استفاده کرده بود و از او با تعبير «شيخ فقیه ما» یاد کرده صادر شود،(۱۱۰) بلکه حتی شایسته عالمانی با مراتب نازل تر از شیخ صدوق هم نیست. می توان آراء صدوق را در مواردی خاص نپذیرفت یا به آنها نقد علمی وارد کرد، اما نمی توان چنین مردی را به بی دانشی متهم ساخت و مقام او را در حد یک عامی فاقد معرفت تنزل داد!
دوم آن که این گونه نبوده که مفید هیچگاه نقدی به صدوق نداشته باشد، اما ادبیات مفید در آن نقدها خود دلیل بر ناراستی انتساب این تعابیر به ایشان است. برای نمونه می توان به عبارتی اشاره کرد که مفید در «اوائل المقالات» درباره بحث سهوالنبی بیان کرده است. او پس از بیان اعتقاد تمام امامیه به عدم جواز سهو النبی، فردی که «به ظاهر روایاتی که تأویلی خلاف گمان نادرست او در این باب دارد متمسک شده است» را از این اعتقاد و اجماع استثنا می کند(۱۱۱) روشن است که منظور از این فرد شیخ صدوق است، اما شیخ مفید نه فقط نام او را ذکر نکرده که با رعایت احترام نیز نظر انتقادی خود را بیان کرده است.(۱۱۲)
۱-۲٫ بحث شهادت معصومان(ع)
صدوق در باب اعتقاد در نفی غلو و تفویض کتاب «الاعتقادات»، شهادت پیامبر و تمام امامان و قاتلان آن بزرگواران را بیان کرده است. در نقد این قسمت در «تصحیح الاعتقاد» سخنانی از مفید آمده که گاه مورد استناد دشمنان مذهب و منحرفان نیز واقع می شود. آن سخنان را نقل و سپس با مقایسه با دیدگاه های قطعی شیخ مفید به بررسی آن خواهیم پرداخت:
فأما ما ذكره أبوجعفر(ره) من مضى نبينا و الأئمة(ع) بالسم والقتل، فمنه ما ثبت، ومنه ما لم يثبت، والمقطوع به أن أميرالمؤمنين والحسن والحسين(ع) خرجوا من الدنيا بالقتل ولم يمت أحدهم حتف أنفه، وممن مضى بعدهم مسموما موسی بن جعفر(ع) ويقوى في النفس أمر الرضا(ع) وإن كان فيه شك، فلا طريق إلى الحكم فيمن عداهم بأنهم سموا أو اغتيلوا أو قتلوا صبرا، فالخبر بذلك يجری مجرى الإرجاف، وليس إلى تيقنه سبيل.
آنچه ابوجعفر درباره درگذشت پیامبر ما و امامان به وسیله سم و قتل ذکر کرده، برخی از آن ثابت است و برخی ثابت نیست. آنچه قطعی است این است که امیرمؤمنان و امام حسن و امام حسین(ع) کشته شده اند و کسی از ایشان به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است. پس از ایشان نیز موسی بن جعفر مسموم از دنیا رفته و این احتمال درباره امام رضا نیز وجود دارد، گرچه در آن تردید است. پس درباره غیر از ایشان نمی توان حکم کرد که ترور شده و یا با زجر کشته شده اند و خبری که در این باره وجود داشته باشد مصداق اخبار دروغ و اراجیف(۱۱۳) است و راهی برای یقین به آن نیست.(۱۱۴)
در بررسی این سخنان باید گفت:
اول آن که در این عبارات شهادت پیامبر خدا پذیرفته نشده و مصداق اراجیف دانسته شده است، حال آن که شیخ مفید به صراحت در کتاب شریف«المقنعه» این امر را عنوان کرده و رحلت پیامبر را به وسیله سم دانسته است. (۱۱۵)
توجه کنیم که شیخ مفید چنان كه در مقدمه«المقنعه» تصریح کرده، کتاب را برای اعتماد در امور دین، افزایش معرفت و یقین، راهنمایی هدایت طلبان و داوری بین اهل اختلاف نگاشته بود.(۱۱۶) بنابراین پر واضح است که به طور قطع به شهادت رسول خدا ایمان داشته و این تناقض آشکار با نظر مندرج در« تصحيح الاعتقاد» است.
دوم آن که در این عبارات ادعا شده که خبر شهادت امام رضا(ع) مورد شک و تردید است. این در حالی است که شیخ مفید در کتاب شریف «الارشاد» نه تنها بیان می کند که مأمون پس از بدگویی و فعالیت های حسن بن سهل و فضل بن سهل عليه امام(ع) تصمیم به قتل آن حضرت گرفت، بلکه سه روایت صریح را نیز درباره مسموم کردن امام رضا(ع) توسط مأمون می آورد.(۱۱۷)
در اینجا نیز باید توجه داشت که شیخ مفید چنان كه در مقدمه کتاب آورده در پی ثبت تاریخ ائمه از مواردی بوده که موجب علم و معرفت به احوال ایشان باشد و خواننده کتاب با مطالعه آن بتواند تفاوت شبهات و بينات وادعاها و اعتقادات را بداند و به حقیقت اعتماد نماید.(۱۱۸) بنابراين مفید هرگز تردیدی در شهادت امام رضا(ع) نداشته و ادعای مندرج در «تصحيح الاعتقاد» در تناقض با عقیده صریح اوست.
سوم آن که اخبار شهادت امام رضا(ع) متواتر است.(۱۱۹)
این تواتر در کنار عمومات اخباری که به شهادت همه ائمه و اخباری که به طور خاص به شهادت اکثر آن بزرگواران اختصاص دارد، پذیرش عبارت «تصحيح الاعتقاد» را آن قدر دشوار کرده که علامه مجلسی ناگزیر از توجیه آن و حملش به نفی تواتر و نه رد آن اخبار شده است.(۱۲۰) پیداست که توجیه علامه ترجیح بلامرجح است و نص عبارت مفید در «تصحيح الاعتقاد» نفی اصل واقعه و اخبار آن است.
چهارم آن که در روایات مختلف، به صراحت سرنوشت قتل و شهادت برای تمامی ائمه(ع) بیان شده است. این امر در ادوار مختلف حتی مرتکز اذهان عموم شیعیان بوده، چنان كه در قرون ششم، هفتم و نهم، استدلال به اخباری با این مضمون برای اثبات شهادت تمام امامان معصوم به بسیاری از علما و شیعیان نسبت داده شده است.( ۱۲۱)
این اخبار از امامان مختلفی نیز به ما رسیده است. در یکی از روایات از امام حسن مجتبی(ع) ،(۱۲۲) در روایتی دیگر از امام صادق(ع) (۱۲۳) و در روایت شیخ صدوق با سند صحیح از امام رضا(ع) وارد شده است.(۱۲۴)
از طرفی فرض بی اطلاعی «رئيس شیعه امامیه در فقه و کلام و آثار» از این روایات نیز نامعقول است؛ چراکه شیخ طوسی در ذکر شیخ صدوق در کتاب «الفهرست» تصریح می کند که تمام کتب و روایات صدوق را از طریق برخی اساتید خویش از جمله شیخ مفید فرا گرفته است.(۱۲۵)
سخن کوتاه، این سخنان نیز به هیچ عنوان نمی تواند از فردی چون شیخ مفید باشد.
۱-۳٫ پیرامون عصمت معصومان(ع)
اعتقاد منسوب به شیخ مفید درباره عصمت نیز در «تصحیح الاعتقاد» از مواردی است که نه تنها با دیدگاه های ایشان که با ضرورت مذهب ناسازگار است. مفید در «تصحيح الاعتقاد» تصریح می کند که در روایات آمده که معصومان قبل از بلوغ مانند عیسی و یحیی نقص و جهل نداشتند و این امر مورد انکار عقل نیست و راهی هم برای تکذیب اخبار نیست، اما در کمال شگفتی پس از آن می نویسد:
و الوجه أن نقطع علی کمالهم(ع) في العلم والعصمة في أحوال النبوة والإمامة، ونتوقف فيما قبل ذلك، وهل كانت أحوال نبوة وإمامة أم لا ونقطع على أن العصمة لازمة لهم منذ أكمل الله تعالی عقولهم إلى أن قبضهم(ع) .
ما به کمال آنان در علم و عصمت در احوال نبوت و امامت يقين داریم، اما درباره پیش از آن و اینکه آیا مانند احوال نبوت یا امامت بوده یا خیر متوقف هستیم و قطع داریم که عصمت، از زمانی که خدا عقول معصومان را کامل کرده تا وقتی رحلت کرده اند همواره با ایشان بوده است. (۱۲۶)
درباره این سخنان باید گفت:
اول آن که این عبارات خلاف ضرورت مذهب و احادیثی است که از حد تواتر بیرون است. کمال پیامبر خدا و اهل بیت طاهرین ایشان منحصر در زمان امامت یا نبوت نبوده و همواره برترین بندگان خدا و کامل ترین ایشان بوده اند.
وقتی در روایات صحیح وارد شده که هر آنچه به جميع پیامبران عطا شده به پیامبر اسلام نیز عطا شده است،(۱۲۷) آیا می توان پذیرفت که یحیی و عیسی به نص قرآن(۱۲۸) در کودکی پیامبر خدا – و معصوم و صاحب کمال – باشند، اما پیامبر اسلام تا چهل سالگی و العياذ بالله عقلش کامل نشده باشد!؟
مطابق اعتقاد شیعیان، اهل بیت کوچک و بزرگ ندارند و بلکه چنان كه در روایات آمده کم سن و سالان ایشان نیز از بزرگانشان مو به مو به ارث می برند،(۱۲۹) چنان که پیامبر خدا به تعبیر امیرمؤمنان(ع) در کودکی نیز «بهترین آفریدگان» (۱۳۰) بوده اند. روشن است که آفریدگان تنها منحصر در زندگان نیست و اسم تفضیل بهترین نیز هر کمال و نیکی را شامل می شود و اختصاص به مورد یا موارد خاصی نخواهد داشت.
دوم آن که مطابق مواردی دیگر، این ادعا با تصریحات دیگر شیخ مفید ناسازگار است. از جمله ایشان در «اوائل المقالات» در بحث از عصمت انبیاء و ائمه(ع) تفاوتی بین عصمت ایشان در قبل و بعد نبوت و امامت قائل نیست.(۱۳۱)
بنابراین این مورد نیز که از قضا مخالف ضرورت مذهب و احادیث متواتر و قطعی است، از جمله موارد دیگری است که ادعای «تصحيح الاعتقاد» با اعتقاد و سخن مفید همخوانی ندارد.
۱-۴٫ تفسیر و حديث پژوهی در تصحيح الاعتقاد
در «تصحيح الاعتقاد» مواردی وجود دارد که عمیقاً با شأن علمی، قلم و گستره دانش شیخ مفید ناسازگار است. برای نمونه یک مورد را که به یکی از احادیث مربوط می شود از جنبه های مختلف مورد واکاوی قرار می دهیم.
صدوق در اولین باب کتاب «اعتقادات»، آیه شریفه «يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ» را آورده و تفسیر «بقدرتی و قوتی» را برای آن ذکر می کند. مفید در رد این قسمت چنین می گوید:
ليس هذا هو الوجه في التفسير، لأنه يفيد تكرار المعنى، فكأنه قال: بقدرتی و قدرتی أو بقوتي و قوتي، إذ القدرة هي القوة والقوة هي القدرة، وليس لذلك معنى في وجه الكلام.
این تفسیر درست نیست؛ چرا که موجب تكرار معنی است، مانند اینکه بگوید به قدرتم و قدرتم یا به قوتم و قوتم؛ چراکه قدرت همان قوت و قوت همان قدرت است و چنین سخنی معنایی ندارد.(۱۳۲)
در بررسی این فقره باید گفت:
اول آن که چنین نیست که قدرت و قوت یکی باشند، بلکه مفهوم این دو کلمه با یکدیگر متفاوت بوده و چنین سخنی از مفید بعید است. در اسماء جلاله الهی نیز اسم فاعل این دو مصدر، یعنی قادر و قوی با یکدیگر آشکارا تفاوت دارند.
دوم آن که بر فرض یکی بودن قدرت و قوت، چنین ادعایی از مفید عجیب تر از مورد پیشین خواهد بود؛ چرا که هر فردی که اندک آشنایی با فنون بلاغت داشته باشد، از عطف کلام بر مترادف خود – که از احکام خاص واو عطف بوده(۱۳۳) و در قرآن، روایات، ادعیه و خصوصاً اشعار شواهد و نمونه های بی شمار دارد – (۱۳۴) آگاه خواهد بود. کلمه به جهت تأكید می تواند بر خود عطف شود و فائده تأكیدی در اطناب معتبر است. مثال مشهوری که اهل بلاغت در این زمینه می زنند شعر عدی بن زید عبادی است که گفته «وألفی قولها كذبا ومینا» حال آن که کذب و مَین هر دو یک معنا را می رسانند.
این امر چنان که شیخ طوسی در ذکر اموری که شناخت آنها پیش از شروع تفسیر قرآن ضروری است تصریح کرده، از عادات عرب به جهت اتساع در لغت بوده است.(۱۳۵) شبیه به محال است که شیخ مفید با آن مقام علمی از چنین موضوع واضحی بی اطلاع باشد.
سوم آن که اشکال ما صرفاً به جنبه ادبی و نظر نادرست منسوب به شیخ مفید محدود نمی شود. عبارتی که صدوق آورده، نه نظر شخصی او که عین روایتی است که در آن امام رضا(ع) در تفسیر آیه شریفه همین عبارت را فرموده اند.(۱۳۶) طعن شيخ مفید به چنان تفسیری مستلزم بی اطلاعی از این روایت است که به دو دلیل چنین فرضی قابل پذیرش نیست:
دلیل اول این است که شیخ مفید از کتب و روایات صدوق مطلع بوده و شاگرد او شیخ طوسی، تصریح کرده که «تمام کتب و روایات» صدوق را از طریق شیخ مفید و چند نفر دیگر فرا گرفته است.(۱۳۷) از قضا نام کتاب «التوحید» نیز که از جمله مصادر این روایت است در ذکر نام برخی از کتب صدوق توسط شیخ طوسی آمده است.
دلیل دوم این است که یکی از راویان این روایت چنان که از سندش پیداست، شیخ کلینی بوده است. نجاشی و شیخ طوسی آورده اند که تمام کتب و روایات کلینی را نیز از طریق مفید (و او از طریق استادش ابن قولويه) فراگرفته اند.(۱۳۸)
بنابراین بی تردید شیخ مفید از این روایت صریح در تفسیر این آیه شریفه اطلاع داشته است و چنین نظری هرگز نمی تواند از ایشان باشد.
۲. نگاهی به ساختار تصحيح الاعتقاد
آثار نویسندگان متخصص عمدتاً از يکدستی و انسجام خاصی در محتوا با ساختار پیروی می کند. کتب شیخ مفید نیز از این قاعده مستثنا نیست. با مراجعه به آثار مفيد، یکدستی خاصی در ساختار آنها مشاهده می شود که می تواند کمک شایانی به بررسی ما بکند. برای نمونه به مطالعه اسلوب نگارش مفید در مقدمات کتبش می پردازیم که هیچگاه تغییری نکرده و در تمام آثار این عالم بزرگوار مشهود است.
ابتدا نمونه های متعددی از عمده آثار شیخ مفید را ذکر می کنیم و سپس به بررسی «تصحيح الاعتقاد» خواهیم پرداخت. پیش از آن، ذکر دو نکته لازم به تذکر است:
اول آن که مقدمات شیخ مفید بر آثار خویش گاه حجمی قابل توجه داشته که در اینجا جهت رعایت اختصار تنها خلاصه ای از هر مقدمه ارائه خواهد شد.
دوم آن که امروزه انتساب برخی از این آثار به مفید، مانند الاختصاص و النكت الاعتقادية زیر سؤال رفته و ثابت نیست. با این وجود مقدمات این دو اثر نیز چون ضمن آثار شیخ مفید منتشر می شود ذکر شده تا مطلب ناگفته ای باقی نمانده باشد.
۲- ۱٫ المقنعه
مفید در مقدمه این کتاب توضیح می دهد که اثر را به درخواست سیدامیر جلیل (که نامش را ذکر نکرده است) نوشته و اثر مذکور جمع مختصری در احکام و واجبات و شرائع اسلام است تا راهنمای اهل عبادت، بصیرت و رشد و دین باشد و توضیح می دهد که آن را با اعتقادات ضروری دین آغاز کرده است.(۱۳۹)
۲ – ۲. جوابات اهل الموصل
مطابق مقدمه کتاب، اثر در پاسخ سؤال فردی از اهالی موصل است که درباره ماه رمضان و کامل یا ناقص بودن آن و اعتقاد اصحاب عدد از عالمان امامیه و برخی آیات و روایات پرسش هایی داشته است. شخصی پرسش های این فرد موصلی را برای مفید ارسال کرده و شیخ مفید نیز این کتاب را در پاسخ آن نوشته است.(۱۴۰)
۲-۳٫ اوائل المقالات
در مقدمه این کتاب شریف مفید از خداوند طول عمر سید شریف نقیب را – که ظاهراً کتاب را به دعوت او نوشته است. یاد می کند و توضیح می دهد که هدفش از نگارش کتاب بیان تفاوت های شیعه و معتزله خصوصا در مسئله عدل و تفاوت های شیعیان امامی با معتزلی هاست.(۱۴۱)
۲-۴٫ الارشاد
مفید این کتاب را چنان که در مقدمه آن تصریح کرده، به درخواست شخصی که نامش را نبرده. و جهت اثبات مسائلی تاریخی چون نام های ائمه، تاریخ عمر ایشان و ذکر مشاهدشان و نام های فرزندانشان و اخبار احوال آن بزرگواران نوشته تا بیّنات و شبهات از هم تشخیص داده شوند و خواننده کتاب منصفانه به اعتقادی حق برسد.(۱۴۲)
۲-۵٫ رسالة حول خبر مارية
مفید در مقدمه این کتاب پس از آرزوی طول عمر و دوام تأیید و نعمت و توفیق برای سید شریف و فاضل جلیل بیان می کند که هدف از نگارش کتاب پاسخ به سؤال یکی از معتزله درباره خبر و قصه ماریه قبطیه و تهمت یکی از همسران پیامبر به ایشان بوده است.(۱۴۳)
۲-۶٫ أحكام النساء
مفید در مقدمه این کتاب، علت تألیف را برآوردن تمایل و خواسته بانویی بزرگوار و سیده ای جلیله(۱۴۴) در تألیف کتابی مختصر در خصوص احکام زنان می داند که حفظ آن برای آنان آسان باشد.(۱۴۵)
۲-۷٫ العويص
در مقدمه این کتاب فقهی، مفید آورده که به درخواست شخصی، محتوای مذاکره خود را با فردی که از نیشابور آمده بود را نوشته و مطالبی را در همان باب ونوع نیز به کتاب اضافه می کند.(۱۴۶)
۲-۸ . المسائل السرويه
در مقدمه کتاب مفید چنین آورده که مسائلی از جانب شریف فاضل (از شهر ساری مازندران) برای او ارسال شده و او پاسخ آن را در کتابی جداگانه می دهد که همین کتاب «المسائل السرويه» است. (۱۴۷)
۲ – ۹. المسائل الصاغانيه
صاغان (معرب چاغان) نام قریه ای نزدیک شهر مرو بوده است. مردی از اصحاب رأی در آنجا می زیست که علیه شیعیان فعالیت می کرد و آنان را مرتد می دانست و در اثبات گمراهی آنان و به هدف بدگویی از ایشان ده مسئله علمی بیان کرده بود. فردی گزارش این مسئله را به مفید داده و شیخ مفید در مقدمه قابل توجه کتاب هدف از نگارش اثر را پاسخ به مسائل این شخص و بیان گمراهی عقائد او بیان کرده است.(۱۴۸)
۲-۱۰٫ رسالة في المهر
مفید هدف نگارش این کتاب را تعجب یکی از مؤمنان از پاسخ شیخی فاضل درباره حدیثی از امام صادق(ع) در خصوص مهریه بیان کرده است. (۱۴۹)
۲-۱۱٫ ایمان أبي طالب
شیخ مفید در مقدمه این کتاب پس از آرزوی طول عمر و عزت و تأیید برای استادی بزرگوار – که نام او را نمی برد – هدف نگارش کتاب را بیان اعمال و گفتار حضرت ابوطالب که نشان از ایمان ایشان دارد و درج گفتگویی می داند که درباره دلایل ایمان آن حضرت در محضر آن استاد انجام شده بود.(۱۵۰)
۲-۱۲٫ الإعلام
هدف مفید از نگارش این کتاب، انجام تقاضای سیدی بزرگوار در جمع احکام فقهی بوده که امامیه بر آن اجماع دارند و مخالفان با آنان در آن احکام مخالفت می ورزند. مفید همچنین اضافه می کند که می خواهد این کتاب به کتاب اوائل المقالات اضافه گردد.( ۱۵۱)
۲-۱۳٫ الإفصاح
در مقدمه قابل توجه این کتاب مفید بیان می کند که به توفیق الهی کتاب را به هدف بیانی اجمالی و مختصر از امامت نگاشته که موجب بی نیازی از تفصیل و طول کلام شود و اصولی را در آن مطرح می کند که به خواننده را به مباحث فرعی نیز برساند.(۱۵۲)
۲-۱۴٫ المزار
هدف مفید از نگارش این کتاب چنان كه در مقدمه بیان کرده، ترتیب مناسک زیارت امیرالمؤمنین و امام حسین(ع) و آداب مفصل زیارت آن دو بزرگوار بوده است. (۱۵۳)
۲-۱۵٫ المسائل الجارودیه
کتاب «المسائل الجارودیه» پاسخ های شیخ مفید به عنوان نماینده شیعه امامیه به شبهات مختلف جارودیه (۱۵۴) درباره امامت بوده است. شیخ پس از مقدمه ای در بیان نقاط اشتراک و افتراق امامیه و جارودیه درباره امامت،(۱۵۵) به ذکر و پاسخ شبهات ایشان می پردازد.
۲ – ۱۶ . النكت الاعتقاديه
مفید در مقدمه مختصر این کتاب، بیان می کند که محتوای کتاب عقیده ای است که دلیل به سوی آن رهبری نموده و به آن اعتماد دارد و پس از توضیح و تبیین، به برای تقرب به خداوند و درخواست ثوابش آن را هدیه ای برای برادران مؤمن قرار می دهد تا موجب فایده باشد.(۱۵۶)
۲-۱۷٫ مسار الشيعه
مفید در مقدمه این کتاب، هدف را بیان مختصری از تاریخ ایام شیعیان و اعمال آن تواریخ می داند تا مبنایی برای عقاید شیعیان شود. او همچنین معرفت این امر را از زینت های اهل ایمان دانسته و عدم آگاهی از آن را برای اهل فضل زشت می شمارد.(۱۵۷)
۲-۱۸٫ تحریم ذبائح أهل الكتاب
شیخ مفید در مقدمه این کتاب پس از بیان دقیق اختلاف مذاهب در این امر، به بحث فقهی می پردازد. شیخ به درستی در آغاز کتاب همان امری را انجام داده که امروزه در ادبیات پژوهش به «بیان مسئله» شهرت دارد.(۱۵۸)
۲-۱۹٫ تفضیل امیرالمؤمنین(ع)
در مقدمه این کتاب نیز دقیقاً مانند مورد پیشین عمل شده است. شیخ به دقت به بیان مسئله و واکاوی اقوال شیعه و غیر از ایشان پرداخته و سپس وارد فصل اصلی کتاب می شود و به بحث می پردازد.(۱۵۹)
۲-۲۰٫ المسائل العكبريه
شيخ در مقدمه این کتاب طول عمر و بقای حاجب(۱۶۰) و دوام توفيق او را از خدا خواستار شده و بیان می کند که او مسائلی را ارسال کرده و تقاضای پاسخ آن را برای برطرف شدن شبهات داشته است. سپس مختصر به بحث در رابطه با آن می پردازد.(۱۶۱)
۲-۲۱٫ رسالة في معنى المولی
این کتاب چنان که در مقدمه آن آمده پاسخ شیخ مفید به مردی بهشمی(۱۶۲) بوده که در مجلسی شبهاتی در خصوص لفظ مولا در حدیث غدیر وارد کرده بود. محتوای این کتاب پاسخ های مفصل شیخ به آن فرد است.
۲-۲۲٫ التذكرة بأصول الفقه
در مقدمه این کتاب آمده که اثر به درخواست کسی نوشته شده که مختصری از اصول فقه را درخواست کرده بود و شیخ در اجابت درخواست او این کتاب را نوشته است.(۱۶۳)
۲-۲۳٫ المسائل العشر في الغيبية
در مقدمه این کتاب شیخ مفید ذکر می کند که کتاب را به دلیل درخواست کسی نوشته که حق او را واجب می داند و قدر و منزلتش را بزرگ می دارد و به جای آوردن حقوقش معتقد است.(۱۶۴) نکاتی در خصوص امامت امام زمان(ع) به خاطر آن شخص رسیده بود و شیخ تصریح می کند که کتاب را در اثبات آن نکات نوشته است.(۱۶۵) سپس وارد بحث اصلی خود می شود.
۲-۲۴٫ الجمل
شیخ در ابتدای این کتاب فردی را مخاطب قرار می دهد که از ایشان درخواست کرده بود اختلاف بین اهل قبله را در خصوص فتنه بصره و جنگ جمل و مذهب هر فرقه ای را شرح و بیان نماید؛ چرا که هر کتاب دیگری که نوشته شده اخبار را با یکدیگر خلط کرده و موجب التباس امر بر مردم شده است. سپس شیخ بیان می کند که این کتاب را در جمع اخبار این واقعه و اثبات اعتقاد صحیح نوشته است. (۱۶۶)
۲-۲۵٫ الاختصاص
در مقدمه این کتاب مفید بیان می کند که آن را سرشار از فنون احادیث و اخبار ناب و آثار نیک نموده و حکایاتی در معانی بسیار در ستایش مردان و فضیلت ایشان و مراتب و دانایی علما فراهم آورده است.(۱۶۷)
۲-۲۶٫ مسألتان في النص على علی(ع)
شیخ مفید در ابتدای این رساله مختصر و در مقام بیان مسئله، پرسش سؤال کننده ای را درباره خلافت امیرمؤمنان مطرح کرده و وجوه مختلف سؤال او را تقریر می کند. سپس به پاسخ به او می پردازد.(۱۶۸)
۲-۲۷٫ النكت في مقدمات الاصول
شیخ در ابتدای کتاب که املای ایشان نیز بوده است توضیح می دهد که ارشاد مبتدیان اکثراً چنین است که اولین واجبات خدا بر مکلفان را بیان کنند. سپس خود ترتیب سؤال و جواب را می دهد و یکی پس از دیگری سؤالات را طرح کرده و به آن با اختصار بسیار پاسخ می دهد. پس از گذشت حجم قابل توجهی از کتاب، وارد فصول و مباحث اعتقادی دیگری می شود و به آنها می پردازد.(۱۶۹)
۲-۲۸ . الكافئة
آنچه سال ها پیش از این کتاب منتشر شد، صرفاً روایاتی است که در گذشته محدّثانی چون علامه مجلسی و محدث نوری از اصل کتاب نقل کرده بودند. این کتاب هنوز مخطوط است و به چاپ نرسیده، اما راقم سطور نسخه خطی کامل آن را ملاحظه کرده است. مفید مقدمه ای طولانی و جالب توجه بر کتاب نوشته که حاوی مباحثی اعتقادی و مطالبی درباره برخی وابستگان پیامبر است. سپس وارد اصل بحث های اعتقادی خود به صورت سؤال و جواب و ذکر نکات می شود.
تمام این موارد کتب و رسائلی بود که از شیخ مفید به چاپ رسیده (به استثنای الكافئه که توضیح آن گذشت) و دارای مقدمه ای هستند که اسلوب همیشگی شیخ را نشان می دهد. به غیر از اینها در کتبی که از شیخ به دست ما رسیده موارد معدود دیگری نیز وجود دارد که به دلایلی فاقد چنین ویژگی است که به آنها اشاره می شود:
کتاب «المسائل الطوسية» که در واقع کتابی از مفید نیست، بلکه پاسخ های مختصر شیخ مفید به سیزده پرسش از شیخ طوسی است که عین سؤال و جواب ها به عنوان کتاب امروزه به چاپ رسیده است.
کتاب «المسح على الرجلين» که نگارشی از شیخ مفید به عنوان یک کتاب نیست، بلکه گزارشی از گفتگوی او در مجلسش با یکی از فقهای بزرگ حنفی به نام ابوجعفر نسفی عراقی است.
کتاب «رسالة في المتعة» که اساساً اصل آن به ما نرسیده و آنچه امروز در دست ماست نیز روایاتی است که از رساله ای با همین عنوان توسط علامه مجلسی نقل شده و کنگره جهانی شیخ مفید همان مجموعه روايات را به شکل رساله ای مستقل منتشر کرده است.
کتاب «خلاصة الايجاز في المتعة» که از مفید نیست، بلکه خلاصه ای از کتاب متعه مفید است و توسط سید حسین مجتهد (نوه محقق کرکی) و به قولی به وسیله شهید اول تلخيص شده است. کتاب «الإشراف» که متأسفانه نسخه کامل آن در دسترس نیست و آنچه به چاپ رسیده قسم عبادات تا نهایت کتاب حج است. کتاب «الأمالی» که نگارش مفید نیست، بلکه تقرير مجالس حدیث اوست که از مجلس اول رمضان ۴۰۴ آغاز شده و تا مجلس ۲۷ رمضان ۴۱۰ ادامه یافته بود.
کتاب «الفصول المختارة» که گرچه به نام مفید به چاپ رسیده، اما در اصل تألیف سید مرتضی است و چنان كه سید در مقدمه آن تصریح کرده، کتاب منتخب فصولی از مجالس مفید و نکته هایی از کتاب «العيون و المحاسن» اوست.(۱۷۰)
کتاب «الحکایات» که تألیف مفید نیست، بلکه شنیده هایی از مفید توسط سید مرتضی است.
کتاب «حديث نحن معاشر الأنبياء» که به مثابه یادداشتی چند صفحه ای است که تنظیم شده و طبعاً نیاز به مقدمه ندارد.
کتاب «رسائل في الغيبة» که رسائلی بسیار مختصر و در حد چند صفحه و تمام آنها صرفاً حاوی چند سؤال و جواب است.
کتاب «اقسام المولی» که رساله ای مختصر است که از ابتدای آن شیخ وارد موضوع اصلی رساله می شود که معنی مولی است.
کتاب «مسئلة في الارادة» که کاتب آن احمد بن حسین بن عودی اسدی حلی در قرن هشتم است و کلماتی از مفید و کراجکی را جمع کرده و روایاتی از مفید را نیز به آن اضافه کرده است.
کتاب «تفسير القرآن المجید» که اثری مستقل از مفید نیست، بلکه استخراج تفاسیری از آیات قرآن از آثار شیخ مفید است.
کتاب «شرح المنام» که رساله ای چند صفحه ای و صرفاً حاوی روایتی از شیخ ابوالحسن علی بن محمد بن بنان درباره خوابی از شیخ مفید است.
از این بررسی طولانی مشخص می شود که شیخ مفید در تمام کتب خویش از اسلوبی معین و ساختاری مشخص پیروی می کند. او به ذکر و نگارش یک مقدمه – اگر چه کوتاه – پایبند است و عادت به توضیحی درباره کتاب و بیان مسئله و موضوع بحث خود یا انگیزه اش از نگارش اثر دارد و واضح است که بسیاری از آثار نیز به درخواست اشراف و بزرگان نگاشته شده است.
اکنون و پس از این بررسی کافی است نگاهی به «تصحيح الاعتقاد» داشته باشیم. این کتاب در تمام نسخه های آن، بدون هیچ مقدمه و توضیحی آغاز می شود. کمترین انتظار این است که نویسنده چون به مصاف یکی دیگر از بزرگ ترین عالمان امامیه رفته که در همان زمان نیز آراء او محل اعتنا و احترام بوده است، توضیحی درباره اثر خود بدهد و اقلاً در چند خط، مانند کتب و رسائل دیگرش که برخی از آنها جزوه هایی چند صفحه ای بیش نبوده اند معلوماتی به خواننده ارائه کند.
تمام این موارد در «تصحيح الاعتقاد» مفقود است، کتاب بدون کوچک ترین مقدمه ای با عبارت «قال ابوجعفر» و بحث معنی کشف الساق» آغاز شده که نه تنها اقتضای چنین اثر حساسیت برانگیزی نیست، بلکه آشکارا خلاف اسلوب همیشگی مفید در تألیفات و آثار اوست.
نتیجه گیری
برآیند این پژوهش چنین است که به دلایل زیر، «تصحيح الاعتقاد» نمی تواند از فردی چون شیخ مفید باشد:
۱٫ قرائن خارجی: ذكرنشدن نام این کتاب و اشاره به آن در آثار خود مفید، نیامدن نام کتاب و نام های مشابه آن در رجال نجاشی و فهرست طوسی، بی خبری از نام کتاب و نقل از آن و اجازه ای منتهی به آن و حتی عدم وجود اشاره ای به کتاب در قرون بعد در کتب رجالی و غیر آن و موجود نبودن نسخه خطی کتاب پیش از قرن یازدهم یا نسخه خطی که با مقابله ای معتبر به قرون پیشین بازگردد و از نسخ دیگر کتابت شده باشد.
۲. قرائن داخلی: محتوای کتاب که در موارد مهمی در مخالفت یا تضاد با نظرات قطعی شیخ مفید است. در برخی موارد نیز مانند تعابیر مربوط به شیخ صدوق، این محتوا بر خلاف حقیقت و واقعیت نیز بوده است که قبول صدور آن از مفید را دشوار و بلکه شبیه به محال می سازد. همچنین ساختار کتاب که یک نمونه از آن بررسی و روشن شد، برخلاف ساختار و روال همیشگی آثار مفید است و فقدان این روش در این اثر، با توجه به حساسیت آن و اهمیت کتاب خدشه ای مهم محسوب می شود.
به نظر می رسد با پیوستن این دلایل و شواهد به یکدیگر بهتر است برای همیشه با انتساب «تصحيح الاعتقاد» به مفید خداحافظی کنیم. اینکه انگیزه و علت این جعل چه بوده و به طور دقیق چگونه انجام پذیرفته است، خارج از حوصله نوشتار بوده و تحقیقی ژرف تر و مجالی بیشتر را می طلبد. در اینجا تنها به طور گذرا می توان به فرضیه ای اشاره کرد که شاید مقدمه ای برای ادامه این مبحث باشد.
اخباریان که در قرون هشتم و نهم نسبت به گذشته قدرت بیشتری یافته بودند، در اواسط قرن دهم و با ظهور شخصیتی چون محقق کرکی و اقدامات عملی او در ایران و به پشتوانه دولت صفوی، اندک اندک ستاره اقبالشان افول کرد. طلوع «تصحيح الاعتقاد» در میانه اختلافات عالمان اخباری و اصولی در تشیع است و هنوز اکثریت جامعه علمی به طور مطلق در دست یکی از دو گروه نبوده است.
می توان چنین فرض کرد که شخصی اصولی، کتابی نوشته و برای تحقیر اخباریان و تضعیف آنان مستقیماً بزرگترین نماینده مكتبشان را هدف قرار داده است. بی تردید فردی گمنام یا نامدار، حتی اگر بهره ای از علم نیز داشت را یارای چنین هجومی علیه شیخ صدوق به عنوان رکنی از ارکان تشیع نبود. از همین رو انتخاب شیخ مفید به عنوان بزرگترین نماینده مکتب اصولی، گزینشی هوشمندانه بوده است. امری که می توانست به بهترین شکل بازگوی تفاوت دو مکتب باشد و در گیر و دار تضعیف اخباریان و تقویت اصولیان، به فرضیه یاد شده اثر عملی مضاعفی ببخشد.
کتابنامه
الف) کتاب ها
قرآن کریم
ابن اثیر، مجدالدين؛ النهاية في غريب الحدیث و الاثر؛ تحقیق طاهراحمد الزاوى و محمود محمد الطناحی؛ چاپ چهارم، مؤسسه اسماعیلیان، قم، ۱۳۶۴ش.
ابن ادریس، محمد بن منصو؛ السرائر؛ چاپ دوم، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۰ق. ابن حجر، احمد بن علی، لسان المیزان، چاپ دوم، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۳۹۰ق.
ابن شهرآشوب، محمد بن على؛ معالم العلماء؛ بینا، قم، بیتا.
-؛ مناقب آل ابی طالب؛ تحقيق لجنة من اساتذة النجف الاشرف؛ المكتبة الحيدرية، نجف، ۱۳۷۶ق. ابن صباغ، علی بن محمد؛ الفصول المهمة في أصول الأئمة؛ تحقیق سامی الغریری؛ چاپ اول، دارالحدیث، قم، ۱۴۲۲ق.
ابن طاووس، رضي الدين على؛ إقبال الاعمال؛ تحقیق جواد قیومی اصفهانی؛ چاپ اول، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ق.
-؛ فتح الأبواب؛ تحقیق حامد الخفاف؛ چاپ اول، مؤسسة آل البيت لإحياء التراث، بیروت، ۱۴۰۹ق.
ابن کثیر، اسماعیل؛ البداية و النهاية؛ تحقیق على شیری؛ دار إحياء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب؛ نشر ادب الحوزة، ۱۴۰۵ق.
ابن النديم، محمد بن ابی یعقوب؛ فهرست ابن الندیم؛ تحقیق رضا تجدد؛ بینا، بیتا.
ابن هشام، عبدالله بن يوسف؛ مغني اللبيب؛ تحقيق محمد محیی الدین عبدالحمید؛ مکتب آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ق.
اربلی، علی بن ابی الفتح؛ کشف الغمة في معرفة الأئمة؛ چاپ دوم، دار الأضواء، بیروت، ۱۴۰۵ق.
افندی، میرزاعبدالله؛ تعليقة أمل الآمل؛ تحقیق سیداحمد حسینی؛ چاپ اول، مکتب آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قم، ۱۴۱۰ق.
-؛ ریاض العلماء و حياض الفضلاء؛ تحقیق سیداحمد حسینی؛ قم، ۱۴۰۱ق.
بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضرة؛ مؤسسة النشر الاسلامی، قم، بیتا.
-؛ الدر النجفية من الملتقطات اليوسفية؛ تحقيق شركة دار المصطفی؛ چاپ اول، نشر شركة دار المصطفی، بیروت، ۱۴۲۳ق.
– لؤلؤة البحرين؛ تحقیق سید محمد صادق بحر العلوم، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
بحرالعلوم، سید مهدی؛ الفوائد الرجالية؛ تحقیق محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم؛ چاپ اول، مکتبة الصادق، تهران، ۱۳۶۳ش.
جوهری، اسماعیل بن حماد؛ الصحاح؛ تحقیق احمد عبدالغفور عطار؛ چاپ چهارم، دارالعلم الملايين، بیروت، ۱۴۰۷ق.
حر عاملی، محمد بن حسن؛ اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۲۵ق.
-؛ الفصول المهمة في أصول الائمة، تحقيق محمد القائینی؛ چاپ اول، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا، قم، ۱۴۱۸ق.
– أمل الآمل؛ تحقیق سیداحمد حسینی؛ مکتبة الأندلس، بغداد، ۱۳۸۵ق.
خزاز قمی، علی بن محمد؛ كفاية الأثر في النص على الائمة الاثني عشر؛ تحقیق سید عبداللطيف حسینی کوه کمره ای؛ انتشارات بیدار، قم، ۱۴۰۱ق.
خوئی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ق.
دانش پژوه، محمدتقی، فهرست کتابخانه اهدایی آقای سید محمد مشکوة به کتابخانه دانشگاه تهران، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۳۲ش.
درایتی، مصطفی؛ فهرستواره دست نوشت های ایران(دنا)؛ تهران: کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۹ش.
ذهبی، محمد بن احمد العبر فی خبر من غبر، بی تا، بینا، بی جا.
-؛ تاريخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، چاپ اول، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
رضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة، تحقیق شیخ محمد عبده؛ چاپ اول، دارالذخائر، قم، ۱۴۱۲ق.
صدوق، محمد بن علی، الامالی؛ مؤسسة البعثة، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
-؛ التوحيد؛ تحقیق سید هاشم حسینی تهرانی؛ مؤسسة النشر الإسلامی، بیتا.
-؛ عيون أخبار الرضا، تحقیق حسین اعلمی؛ مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۴ق.
-؛ من لا يحضره الفقیه؛ تحقیق علی اکبر غفاری؛ چاپ دوم، مؤسسة النشر الاسلامی، قم.
-؛ الهداية؛ مؤسسة الامام الهادی، چاپ اول، قم، ۱۴۱۸ق. صفار، محمد بن حسن؛ بصائر الدرجات؛ تحقیق میرزاحسن کوچه باغی؛ منشورات الاعلمی، تهران، ۱۴۰۴ق.
طبرسی، احمد بن على الإحتجاج؛ تحقیق سیدمحمدباقر خرسان؛ دارالنعمان للطباعة والنشر، نجف اشرف، ۱۳۸۶ق.
طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی؛ چاپ اول، مؤسسة آل البيت لإحياء التراث، قم، ۱۴۱۷ق.
طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تحقیق احمد حبیب قصير العاملی؛ چاپ اول، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ق.
-؛ تهذیب الاحکام؛ تحقیق سید حسن موسوی خرسان؛ چاپ سوم، دارالکتب الاسلامية، تهران، ۱۳۶۴ش.
-؛ الفهرست؛ تحقیق شیخ جواد قیومی؛ چاپ اول، مرسسة نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ق.
-؛ الغيبة، تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح؛ چاپ اول مؤسسة المعارف الاسلامية، ۱۴۱۱ق.
طهرانی، محمد محسن؛ الذريعة إلى تصانيف الشيعة؛ چاپ سوم، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۳ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین؛ تحقیق مهدي المخزومی و ابراهیم السامرائی؛ چاپ دوم، موسسة دارالهجرة، قم، ۱۴۰۹ق.
فیض کاشانی، محسن؛ الوافی؛ تحقیق ضياء الدين الحسینی العلامة الاصفهانی؛ چاپ اول، مكتبة الامام امیرالمؤمنین۷، اصفهان، ۱۴۰۶ق.
قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمی؛ تحقیق سید طیب موسوی جزائری؛ چاپ سوم، مؤسسة دارالكتاب للطباعة و النشر، قم، ۱۴۰۴ق.
کلینی، محمد بن يعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری؛ چاپ پنجم، دارالکتب الاسلامية، تهران، ۱۳۶۳ش.
گرجی، ابوالقاسم؛ تاریخ فقه و فقهاء؛ چاپ هشتم، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۸۵ش.
مازندرانی، ملاصالح؛ شرح أصول الكافي؛ تصحیح سیدعلی عاشور؛ چاپ اول، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۱ق.
مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهداية في علم الدراية، تحقیق شیخ محمدرضا مامقانی؛ چاپ اول، دلیل ما، قم، ۱۳۸۵ش.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ق.
-؛ الوجيزة في الرجال؛ نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
مفید، احکام النساء؛ تحقیق شیخ مهدی نجف؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ الإختصاص؛ تحقیق علی اکبر غفاری و سید محمود زرندی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ الإختصاص؛ تحقيق مؤسسة آل البيت لتحقيق التراث؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة و النشر و التوزيع، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ الإعلام بما اتفقت عليه الامامية من الاحکام، تحقیق شیخ محمد الحسون؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ الإفصاح في إمامة أمیرالمؤمنین(ع) ، چاپ دوم، تحقیق مؤسسة البعثة، دارالمفيد للطباعة والنشر، بيروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ أوائل المقالات؛ تحقیق شیخ ابراهیم انصاری؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة و النشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ ایمان ابی طالب؛ تحقیق مؤسسة البعثة؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بيروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ تحریم ذبائح أهل الكتاب؛ تحقیق شیخ مهدی نجف؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة و النشر، بيروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ التذكرة بأصول الفقه؛ تحقیق شیخ مهدی نجف؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ تصحيح إعتقادات الامامية؛ تحقیق حسین درگاهی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بيروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ تفضيل أمیرالمؤمنین(ع) ؛ تحقیق علی موسی کعبی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بيروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ الجمل؛ مکتبة الداوری، قم، بیتا؛
-؛ جوابات أهل الموصل؛ تحقیق شیخ مهدی نجف؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ رسالة حول خبر مارية؛ تحقیق شیخ مهدی صباحی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ رسالة في المهر؛ تحقیق شیخ مهدی نجف؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ العويص؛ تحقیق شیخ محسن احمدی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ الفصول المختارة؛ تحقیق سیدنورالدین جعفریان اصفهانی؛ يعقوب جعفری و محسن احمدی، چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ المزار، تحقیق سید محمد باقر ابطحی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة و النشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ المسائل الجارودية؛ تحقیق محمدکاظم مدیر شانه چی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة و النشر، بيروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ المسائل السروية؛ تحقیق صائب عبدالحمید؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة و النشر، بيروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ المسائل الصاغانية؛ تحقیق سید محمد قاضی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة و النشر، بيروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ المسائل العشر في الغيبة؛ تحقيق فارس الحسون ، مركز الأبحاث العقائدية، قم، بیتا.
-؛ المسائل العكبرية؛ تحقیق علی اکبر الهی خراسانی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بيروت، ۱۴۱۴.
-؛ مسار الشيعة في مختصر تواريخ الشريعة؛ تحقیق شیخ مهدی نجف؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ مسالتان في النص علی علی؛ تحقیق شیخ مهدی نجف؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة و النشر، بيروت، ۱۴۱۴ق.
-؛ المقنعة؛ چاپ دوم، مرسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۰ق.
-؛ النكت الاعتقادية؛ تحقیق رضا مختاری؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
-: النكت في مقدمات الاصول؛ تحقیق سید محمدرضا حسینی جلالی؛ چاپ دوم، دارالمفيد للطباعة والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
میرداماد، محمدباقر؛ إثنا عشر رسالة، بینا، بی جا، بیتا.
-؛ الرواشح السماوية، تحقيق غلامحسین قیصریه ها و نعمت الله جلیلی؛ چاپ اول، دارالحدیث، قم، ۱۴۲۲ق.
نجاشی، ابوالعباس احمد بن على؛ فهرست أسماء مصنفى الشيعة؛ چاپ پنجم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
نوری طبرسی، حسین؛ خاتمة المستدرک؛ تحقیق مؤسسة آل البيت؛ چاپ اول، مؤسسة آل البيت، قم، ۱۴۱۵ق.
وحید بهبهانی، محمدباقر؛ تعليقة على منهج المقال؛ بینا، بی جا، بیتا
-؛ مصابيح الظلام في شرح مفاتیح الشرائع؛ تحقیق مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهانی؛ چاپ اول، مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهانی، قم، ۱۴۲۴ق.
ب) مقالات
طباطبایی، سیدعبدالعزيز؛ «الشيخ المفيد و عطاؤه الفكري الخالد»؛ تراثنا، العددان الأول والثانی (۳۰ – ۳۱) السنة الثامنة، محرم – جمادى الآخرة ۱۴۱۳ق.
سبحانی، محمدتقی؛ «گامی دیگر در شناسایی و احیای کتاب سلیم بن قیس هلالی»؛ آینه پژوهش، ش ۳۷، فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۵.
موسوی، سیدمحسن؛ «بهره های یادکرد آثار در تألیفات شیخ صدوق»؛ حدیث حوزه، سال سوم، شماره ششم، پیاپی ۶، بهار و تابستان ۱۳۹۲
————————-
پی نوشت ها:
* -بازنگری در انتساب یک کتاب به شیخ مفید؛ وداع با «تصحيح الاعتقاد» به نقل از آیینۀ پژوهش سال بیست و نهم، شماره پنجم، آذر و دی ماه ۱۳۹۷٫
۱- صدوق، محمد بن علی، الخصال/ ۶۰۳ – ۶۱۰.
۲- صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا ۲/ ۱۲۹ – ۱۳۴.
۳- صدوق، محمد بن علی، الأمالی/ ۴۱۹ – ۴۲۰؛ التوحید/ ۸۱-۸۲؛ صفات الشيعة/ ۴۸-۵۰؛ كمال الدين/ ۳۷۹ – ۳۸۰.
۴- طهرانی، محمد محسن، الذريعة، ۲، ص ۲۲۵.
۵- همان.
۶- شیخ حرعاملی نام کتاب را الايضاح في الاعتقادات الشرعية على مذهب الامامية دانسته، اما نجاشی از آن با عنوان الايضاح في أصول الدين على مذهب أهل البيت: یاد کرده است. ر.ک به: أمل الآمل ۲/ ۲۰۱ و رجال نجاشی/ ۲۶۸.
۷- این کتاب امروزه به تجرید الاعتقاد و تجريد الكلام معروف است، اما چنان كه خود خواجه در مقدمه آن آورده، نام صحیح کتاب «تحرير العقاید» است. گفتنی است که تاکنون بیش از ۲۵۰ شرح بر این اثر نوشته شده است.
۸-صدوق، محمد بن علی، الأمالی/ ۷۳۸- ۷۵۱. گفتنی است که آقابزرگ طهرانی در این خصوص دچار سهو شده و پنداشته که تصحیح الاعتقاد مفید، شرح همین مجلس صدوق است. (الذريعة ۲/ ۲۲۶) حال آن که تصحيح الاعتقاد، رد و نقد کتاب دین الأمامية صدوق است و نه این مجلس.
۹- طوسی، محمد بن حسن، الفهرست/ ۲۳۸ و ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء / ۱۴۷.
۱۰- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ۱/ ۶.
۱۱- موارد متعددی از این شرح ها را آقابزرگ طهرانی معرفی کرده است. ر.ک به: الذريعة ۱۳/ ۱۰۰ – ۱۰۲.
۱۲- باید توجه داشت که بر خلاف آنچه برخی پنداشته اند، مفید هرگز شاگرد اصطلاحی صدوق نبوده و نزد او درس آموزی نکرده است، بلکه تنها در سفری که صدوق در راه حج به بغداد داشت، مفید نیز همراه دیگر عالمان بغداد از صدوق اخذ حديث کرده است. گویا تعبیر استادی صدوق برای مفید را اولین بار ابن ادریس حلی در السرائر به کار برده است. (ر.ک به: السرائر ۲/ ۵۲۹)
۱۳- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ۱/۷؛ ۲۶/۸۳؛ بحرانی، یوسف، الدرر النجفيه من الملتقطات اليوسفية ۳/۱۶۴؛ نوری طبرسی، حسین، خاتمة المستدرک ۳/ ۴۶۴؛ ۴/ ۷۹.
۱۴- بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة ۹/ ۳۹۷.
۱۵- فیض کاشانی، محسن، الوافی ۱/ ۷۹؛ حر عاملی، محمد بن الحسن، الفصول المهمة في أصول الأئمة ۱/۲۵۸.
۱۶- حر عاملی، محمد بن الحسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ۵/ ۲۰۵.
۱۷- طهرانی، محمد محسن، الذريعة ۴/ ۱۹۳، ۱۳/۱۰۲؛ /۳۵۵؛ ۲۰/ ۱۰۷؛ ۲۴/ ۳۲۲، ۳۲۸؛ ۲۵/ ۱۰.
۱۸- طباطبایی، عبد العزيز، «الشيخ المفيد و عطاؤه الفكري الخالد»، تراثنا، ش ۳۰ – ۳۱، ص ۶۷.
۱۹- سبحانی، محمدتقی، «گامی دیگر در شناسایی و احیای کتاب سلیم بن قیس هلالی»، آینه پژوهش، ش ۳۷، ص ۲۳.
۲۰- گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقهاء/ ۲۴۴. دکتر ابوالقاسم گرجی فقیهی مجتهد و از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی خوئی و دیگر آیات نجف اشرف در دهه بیست خورشیدی بود.
۲۱- موسوی، سیدمحسن، «بهره های یادکرد آثار در تألیفات شیخ صدوق»، حدیث حوزه، ش ۶، ص ۳۱.
۲۲- در اینجا مقصود ما از نسبت، صرفاً این است که آن مؤلف کتابی با این عنوان داشته است، فارغ از مناقشاتی که می تواند به کتاب موجودی که با آن عنوان به مؤلف مورد نظر نسبت داده می شود وارد باشد. برای مثال به تصریح نجاشی، طوسی و ابن شهرآشوب می دانیم که شیخ مفید کتابی با عنوان «المسائل الصاغانية» داشته است، اگرچه در نسبت کتاب موجود فعلی به مفید تشکیک شده و برخی بزرگان از جمله رجالی کبیر، آیت الله العظمی خوئی به صراحت آن را جعلی دانسته اند. (ر.ک به: خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث ۱۵/ ۳۲)
۲۳- در قرون پس از صدر اسلام که رفته رفته سنت اجازه نویسی کتبی فراگیر شد، می توان تصريح مجیز در اجازات خود را نیز به این مطلب اضافه کرد.
۲۴- ر.ک به: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ۱/ ۲۷. لازم به تذکر است که نسخه ای از کتاب اختصاص در کتابخانه آیت الله العظمی حکیم در نجف اشرف موجود است که نگارنده آن را از نزدیک دیده است. در پایان نسخه. که روزگاری نیز در تملک شیخ حر عاملی بوده است. چنین آمده که این نسخه از نسخۀ «عتيقة التسويد» کتابت شده است. محتمل است آن نسخه قدیمی همان نسخه ای باشد که مورد استفاده علامه مجلسی نیز واقع شده بود.
۲۵- این عنوان را نجاشی آورده است ، (ر.ک به: نجاشی، رجال/ ۴۰۰) اما صحيح آن باید نقض رسالة الجنیدی یا چیزی شبیه به این تعبیر باشد؛ چراکه شیخ مفید، چنان كه خود در «المسائل السروية» تصریح کرده ، آن را در رد ابن جنید نگاشته است. (ر.ک به: مفید، المسائل السروية/ ۷۵)
۲۶- مفید، محمد بن محمد، المسائل العشر في الغيبة/۶۰ و ۱۲۴؛ الاعلام/ ۱۶؛ الفصول المختارة/ ۲۰۴ و ۱۴۲؛ المسائل السروية/ ۷۵ و ۱۰۱؛ الافصاح/ ۱۹۲؛ جوابات اهل الموصل/ ۱۵؛ الارشاد ۲/ ۱۳۴.
۲۷- نجاشی، رجال/ ۴۰۱.
۲۷- همان.
۲۹- همان.
۳۰- مفید، محمد بن محمد، المسائل العكبرية/ ۵۵.
۳۱- نجاشی، رجال/ ۳۹۹ – ۴۰۲.
۳۲- طوسی، محمد بن حسن، الفهرست/ ۲۳۸ – ۲۳۹.
۳۳- استاد علامه، سید حسن موسوی خرسان، در مقدمه کتاب «تهذیب الاحکام شیخ طوسی»، در شرح حال شیخ مفید تعداد ۱۹۴ مورد از تألیفات مفید را استدراک کرده، اما نام تصحيح الاعتقاد را ذکر نکرده اند. (ر.ک به: مقدمه تهذیب الاحکام/ ۲۲ – ۳۰)
۳۴- طوسی، محمد بن حسن، الفهرست/ ۲۳۹.
۳۵- مثلاً نمی توان گفت کتاب الانتصاريا الافتخار مفید که به دست ما نرسیده، احتمال دارد همان تصحيح الاعتقاد باشد!
۳۶- افندی، میرزا عبدالله، تعليقة أمل الآمل/ ۳۳۱ – ۳۳۲.
۳۷- طباطبایی، عبدالعزيز، همان/ ۳۷.
۳۸- خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث ۱۵/ ۳۳۷.
۳۹- ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء/ ۱۴۸.
۴۰- طوسی، محمد بن حسن، همان/ ۲۳۹؛ نجاشی، رجال/ ۴۰۱.
۴۱- مجموعه شماره ۷۶۱۵.
۴۲- مفید، محمد بن محمد، المسائل السروية/ ۱۵.
۴۳- نسخه شماره ۱۲۷۰، کتابخانه علامه طباطبایی شیراز .
۴۴- ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء/ ۱۴۹.
۴۵- مفید، محمد بن محمد، الفصول المختارة/ ۲۰۴.
۴۶- سید بن طاووس، فتح الأبواب/۲۸۶.
۴۷- سید بن طاووس، رضی الدین علی، اقبال الاعمال ۱/ ۱۹۸؛ فتح الأبواب/ ۱۲۹ ، ۱۳۰، ۱۳۷٫
۴۸- طهرانی، محمد محسن، الذريعة ۱/ ۱۷۰.
۴۹- این تعبیر را علامه مجلسی درباره کتاب الارشاد مفید به کار برده است. (رک به: بحارالانوار ۱/ ۲۷)
۵۰- طباطبایی، عبدالعزيز، همان/ ۶۶.
۵۱- طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص ۲۳۷.
۵۲- سید بن طاووس، رضی الدین علی، اقبال الاعمال ۱/۳۳-۳۴. در متنی که سید از مفید نقل کرده تاریخ نگارش کتاب لمح البرهان سال ۳۶۳ هجری و ۲۵ سالگی شیخ مفید است. البته نجاشی ولادت مفید را سال ۳۳۶ دانسته که بنابراین تاریخ تأليف کتاب، ۲۷ سالگی مفید می شود، (نجاشی، رجال/ ۴۰۲) اما طوسی و ابن ندیم تاریخ ولادت شیخ مفید را ۳۳۸ نوشته اند. (ر.ک به: طوسی، محمد بن حسن، الفهرست/ ۲۳۹؛ ابن النديم، محمد بن ابی یعقوب ، فهرست/ ۲۴۷)
۵۳- جالب توجه است که سید بن طاووس پس از تصریح به اختلاف علمای در زمان های گذشته بیان می کند که او دیگر کسی را نمی شناسد که چنین اعتقادی داشته باشد. (اقبال الاعمال ۱/ ۳۳) این نشان می دهد که شخصیت علمی شیخ مفید پس از بازگشت از آن نظر، مانند موارد بسیار دیگری تأثیر خود را در جامعه شیعی گذاشته و در اندک زمانی مسیر نظرات را به کلی متحول کرده است.
۵۴- مفید، محمد بن محمد، جوابات اهل الموصل/ ۱۵. لازم به ذکر است که قطع منصوری از اندازه های مشهور کتب در آن زمان بوده است.
۵۵- طهرانی، محمد محسن، الذريعة ۱۰/ ۲۰۴.
۵۶- نوری طبرسی، حسین، خاتمة المستدرک ۳/۴۷۸ و ۵/۲۲۲-۲۳۲؛ وحید بهبهانی، محمدباقر، مصابيح الظلام ۸/ ۷۲، الفوائد الرجالية/ ۳۴و ۳۵؛ تعليقة على منهج المقال/۵۶، ۱۰۲، ۱۱۵، ۱۹۸، ۲۱۰، ۳۰۹؛ بحرالعلوم، سیدمهدی، الفوائد الرجالية ۳/ ۲۵۳.
۵۷- نجاشی، رجال/ ۳۹۰ – ۳۹۲.
۵۸- طهرانی، محمد محسن، الذريعة ۵/ ۱۸۱.
۵۹- طباطبایی، عبدالعزيز، همان.
۶۰- ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء/ ۱۴۸.
۶۱- نجاشی، رجال/ ۴۰۰.
۶۲- همان .
۶۳- طباطبایی، عبدالعزيز، همان/ ۶۷.
۶۴- مانند نقض شیخ مفید بر ابن جنید. گفتنی است که اگر کتاب «رسالة الجنیدی الی اهل مصر» را نیز نقض یا رد رسالة الجنیدی بدانیم، تعداد مورد نظر ۲۸ کتاب خواهد شد.
۶۵- نسخه شماره ۲۱۶۲ کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران. نام این کتاب چنان که در همین نسخه خطی و دیگر نسخ تا قرن دهم آمده و ابن شهرآشوب و سید بن طاووس نیز بیان کرده اند، « التواريخ الشرعية» بوده است، اما از قرن دهم به بعد نام مسار الشيعة برای آن ذکر شده است.
۶۶- نسخه مجلس شورای اسلامی به شماره ۸۰۹۲ و کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره ۱۱۴۴.
۶۷- نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره ۱۲۴۸۳.
۶۸- نسخه شماره ۵۶۴۳ کتابخانه مجلس. این نسخه، كتاب قواعد الأحكام علامه حلی است که در پایان آن نیز کاتب چند صفحه سؤال وجواب شیخ طوسی را نیز که به المسائل الطوسية شهرت دارد آورده است.
۶۹- این دو نسخه را استاد علامه، سیدعبدالعزيز طباطبایی معرفی کرده اند. ر.ک به: طباطبایی، عبدالعزيز، همان/ ۳۲ و ۱۴۲.
۷۰- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ۱/ ۲۷.
۷۱- نسخه شماره ۲۸۲ کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، از مجموعه اهدایی سید محمد مشکوة.
۷۲- طباطبایی، عبد العزيز، همان/ ۶۸ و ۶۹.
۷۳- درایتی، مصطفی، فهرستواره دست نوشت های ایران ۳/ ۳.
۷۴- دانش پژوه ، محمدتقی، فهرست کتابخانه اهدایی آقای سید محمد مشکوة به کتابخانه دانشگاه تهران۳/ ۵۶۷.
۷۵- اثر شمس الدين محمود بن أبي القاسم عبدالرحمن بن احمد سپاهانی (اصفهانی).
۷۶- شماره صحیح نسخه مذكور ۲۸۲ است و در سال ۱۰۳۶ قمری توسط علی اکبر قزنچاهی کتابت شده است. (رک به: دانش پژوه ، محمدتقی، همان/ ۵۶۹)
۷۷- نجاشی، رجال/ ۲۶۱؛ طوسی، محمد بن حسن، الغيبة/ ۳۰۹، ۳۲۰، ۳۲۱.
۷۸- طبرسی، احمد بن على، الاحتجاج ۲/ ۳۱۸ – ۳۲۵.
۷۹- نجاشی، رجال/۱۳۸۹ .
۸۰- طوسی، محمد بن حسن، الفهرست/ ۲۳۷.
۸۱- افندی، میرزا عبدالله، تعليقة أمل الآمل/ ۲۷۹.
۸۲- تعبیر از محقق کرکی است. (ر.ک به: بحارالانوار ۱۰۵/ ۴۶) اجازه محقق کرکی به شیخ ابراهیم بن علی بن عبدالعالی.
۸۳- تعبير از شهید اول است. ر.ک به: بحارالانوار ۱۰۴ / ۱۹۰ اجازه شهید اول به ابن خازن حائری.
۸۴- میرداماد، محمدباقر، اثناعشر رسالة ۱/۱۲، ۲/ ۵۸؛ ۳/ ۱۳، ۶/ ۱۹- ۴۳؛ الرواشح السماوية/۶۴، ۱۳۲، ۱۴۰، ۱۷۱، ۱۹۷، ۲۳۸، ۲۵۵.
۸۵- بحرالعلوم، سید مهدی، الفوائد الرجالية / ۲۹۲.
۸۶- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ۱۰/ ۴۰۵.
۸۷- تعبیر از معاصر شیخ مفید، ابن الندیم است. (ر.ک به: الفهرست/ ۲۴۷)
۸۸- ذهبی، محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر ۳/ ۱۱۴؛ تاریخ الاسلام ۲۸/ ۳۳۳. ذهبی این عبارت را از کتاب ابن ابی طی درباره شیعیان نقل کرده و آن کتاب را در یکجا تاريخ الامامية و در موضع دیگر تاريخ الشيعة نامیده است.
۸۹- بحرالعلوم، سیدمهدی، الفوائد الرجالية ۳/ ۳۱۱.
۹۰- نوری طبرسی، حسین، خاتمة المستدرک ۳/ ۲۲۱.
۹۱- ابن حجر، احمد بن علی، لسان المیزان ۵/ ۳۶۸.
۹۲- ابن کثیر، اسماعیل، البداية و النهاية ۱۲/ ۱۹.
۹۳- نجاشی، رجال/ ۳۹۹؛ مجلسی، محمدباقر، الوجيزة في الرجال/ ۱۷۱.
۹۴- مازندرانی، محمد بن اسماعیل، شرح اصول الکافی، ۱۲، پاورقی / ۳۲۰.
۹۵- مامقانی، محمدرضا، مقباس الهداية في علم الدراية ۱/ ۷۴.
۹۶- همان/ ۲۹۵.
۹۷- آشکار است که منظور نسخ خطی کهن است.
۹۸- مفید، محمد بن محمد، تصحيح اعتقادات الامامية/ ۵۴.
۹۹- همان/ ۴۹.
۱۰۰- همان/ ۷۹.
۱۰۱- همان/ ۸۶ – ۸۷ .
۱۰۲- مانند فرد اخباری که به نقل از صاحب منتهى المقال، به محض شنیدن اینکه کتابی که در دست اوست، شرائع الاسلام محقق حلی است، مانند فردی که عقرب او را گزیده باشد کتاب را بر زمین انداخت! یا مانند اخباریونی که به گفته استاد الكل وحید بهبهانی، کتب فقهاء شیعه را با دستمال بر می داشتند! (ر.ک به: مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهى المقال ۲/ ۲۵۹). یا مانند فرد اخباری که پوشیدن لباس هایی غیر از نوع لباس های ائمه را ممنوع می دانست که حتی صاحب حدائق که خود نیز اخباری است، این عمل را جهل محض خوانده است. (ر.ک به: بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج ۱، حاشیه ص ۲۷)
۱۰۳- تعبیر از شهید اول در اجازه به ابن خازن حائری است و بعدها علامه بحرالعلوم نیز در رجال خود همین را گفته است. ر.ک به: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ۱۰۴/ ۱۸۹؛ بحرالعلوم ، سیدمهدی، الفوائد الرجالية ۳/ ۲۲۸.
۱۰۴- طوسی، محمد بن حسن، الفهرست/۲۳۷؛ الأبواب/۴۳۹. جالب توجه است که ستایش های طوسی از صدوق در کتاب الفهرست کم از ستایش او از مفید ندارد.
۱۰۵- تعبیر از محقق کرکی است. ر.ک به: بحارالانوار ۱۰۵ / ۷۱. اجازه محقق به قاضی صفي الدين عیسی.
۱۰۶- تعبیر از شهید اول در یکی از اجازات خود است. (ر.ک به: بحرانی، یوسف، لؤلؤة البحرين/ ۲۶۷)
۱۰۷- ابن ادریس، محمد بن منصور، السرائر ۲/ ۵۲۹.
۱۰۸- میرداماد، محمدباقر، شرعة التسمية/ ۴۶، ۷۱، ۷۲. به نقل از مقدمه تحقیق کتاب الهداية صدوق/ ۲۱۴.
۱۰۹- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ۱۰/ ۴۰۵.
۱۱۰- این تعبیر را مفید در کتاب لمح البرهان آورده که توضیحش پیش تر گذشت. (ر.ک به: سید بن طاووس، رضی الدین علی، اقبال الاعمال ۱/ ۳۴)
۱۱۱- مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات/ ۶۵. لازم به تذکر است که در کلام شیخ مفید عبارت «ظته الفاسد» وارد شده که ممکن است تعبیر تندی به حساب بیاید، اما باید توجه داشت که کلمه فاسد برخلاف بار غالب منفی که امروز دارد، در لغت و خصوصاً ادبیات گذشته به معنی نادرست و نقیض صلاح بوده است؛ چنان که مفسده نیز در مقابل مصلحت استعمال می شده و می شود. (ر.ک به: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ۷/ ۲۳۱؛ محمد بن مکرم، ابن منظور، لسان العرب ۳/ ۳۳۵؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح ۳/ ۵۱۹)
۱۱۲- لازم به ذکر است که رساله ای در رد مسئله سهو النبی به مفید نسبت داده می شود که در آن نیز تعابیر تند و شدیدی علیه صدوق وجود دارد. انتساب این رساله به مفید از دیر باز محل تردید جدی بوده که اکنون مجال پرداخت به آن نیست. علامه مجلسی در بحارالانوار بیان می کند که این رساله به دست ما رسیده و به شیخ مفید یا سید مرتضی نسبت داده می شود. (ر.ک به: بحارالانوار ۱۷/ ۱۲۲)
۱۱۳- ارجاف چنان که در لغت آمده به معنی ورود در اخبار ناپسند و فتنه هاست و جمع آن اراجيف اخبار است.(رک به: ابن منظور، لسان العرب ۹/ ۱۱۳؛ جوهری، اسماعيل بن حماد، الصحاح/۱۳۶۳) در قرآن کریم نیز آیه وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا (الاحزاب: ۶۰) به همین امر اشاره داشته و مربوط به کسانی است که باطل را اشاعه می دانند و خبر دروغ کشته شدن پیامبر یا اسارت ایشان را به قصد فتنه منتشر می کردند. (ر.ک به: قمی، علی بن ابراهیم، تفسير قمی۲/ ۱۹۷؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان/ ۳۶۱).
۱۱۴- مفید، محمد بن محمد، تصحيح اعتقادات الامامية/ ۱۳۱ – ۱۳۲.
۱۱۵- مفید، محمد بن محمد، المقنعة/ ۴۵۶.
۱۱۶- همان/ ۲۷.
۱۱۷- مفید، محمد بن محمد، الارشاد ۲/ ۲۶۹.
۱۱۸- همان ۱/ ۴.
۱۱۹- بسیاری از این اخبار را شيخ صدوق در کتب الأمالی، علل الشرائع وخصوصاً عيون اخبار الرضا ذکر کرده است.
۱۲۰- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ۲۷/ ۲۱۶.
۱۲۱- طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری ۲/ ۱۳۲؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب ۲/۵۱؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة ۳/ ۲۲۷؛ ابن صباغ، علی بن محمد، الفصول المهمة ۲/ ۱۰۹۳.
۱۲۲- خزاز قمی، علی بن محمد، كفاية الاثر/ ۱۶۲.
۱۲۳- طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری ۲/ ۱۳۲؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب ۲/ ۵۱؛ اربلی، کشف الغمة، علی بن عیسی ۳ / ۲۲۷؛ ابن صباغ، علی بن محمد، الفصول المهمة ۲/ ۱۰۹۳.
۱۲۴- صدوق، محمد بن علی، الامالی/ ۱۲۰؛ من لا يحضره الفقیه ۲/ ۵۸۵.
۱۲۵- طوسی، محمد بن حسن، الفهرست/ ۲۳۸.
۱۲۶- مفید، محمد بن محمد، تصحيح الاعتقاد/ ۱۲۹ – ۱۳۰.
۱۲۷- کلینی، محمد بن يعقوب ، کافی ۱/ ۲۲۵. علامه مجلسی نیز این مضمون را به اخبار بسیار نسبت داده است. (ر.ک به: بحارالانوار ۱۸/ ۲۷۹).
۱۲۸- مریم: ۱۲ – ۲۹.
۱۲۹- کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ۱/ ۳۲۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات/ ۳۱۶؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد ۲/ ۲۷۶. عبارت «القذة بالقذة» که در این روایات شریفه وارد شده، مثالی است که برای دو شیئی استعمال می شود که مساوی و بدون تفاوت هستند. رک به: ابن الأثير، محمد بن محمد، النهاية في غریب الحدیث و الاثر ۴/ ۲۸.
۱۳۰- سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة ۱/ ۲۰۰، خطبه ۱۰۵. در زیارتی برای آن حضرت این عبارت با تعبير «عين البرية طفلا، وخيرها شابا وكهلا» آمده که بیانگر عدم تفاوت کودکی و جوانی و بزرگسالی پیامبر خداست. (ر.ک به: ابن المشهدی، محمد بن جعفر، المزار/ ۷۷)
۱۳۱- مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات/ ۶۲ و ۶۵.
۱۳۲- مفید، محمد بن محمد، تصحیح اعتقادات الأمامية/ ۳۳. لازم به تذکر است که در ادامه نیز مفید پس از ذكر معنای نعمت برای کلمه ید در آیه شریفه، حرف باء در «بیدی» را بدل از لام دانسته ولام را نیز لام غایت فرض کرده و بنابراین بیدی را لنعمتی معنا کرده است. فارغ از معنای مورد نظر و تفسیرید به نعمت که می تواند صحیح باشد، آشنایان با زبان عربی می دانند که چنان تفسیری از لحاظ نحوی چه میزان تكلف است.
۱۳۳- ابن هشام انصاری، عبدالله بن يوسف، مغني اللبيب ۲/ ۳۵۷.
۱۳۴- جهت ملاحظه برخی از مثال های این مطلب ر.ک به: ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب ۱۳/ ۴۲۶.
۱۳۵- طوسی، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن ۱/ ۱۵. بنابراین شناخت چنین مطلبی از لوازم تفسیر قرآن بوده که نویسنده مطلب منسوب به مفید در تصحيح الاعتقاد از آن اطلاع نداشته است. این در حالی است که حتی به شهادت ابن ابی طی، مفید یگانه زمان خود در جميع علوم از جمله تفسیر و نحو بوده است . (رک به: ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام ۲۸/ ۳۳۳)
۱۳۶- صدوق، محمد بن على، التوحید/۱۵۴؛ عیون اخبار الرضا ۱/ ۱۱۰.
۱۳۷- طوسی، محمد بن حسن، الفهرست/ ۲۳۸.
۱۳۸- نجاشی، رجال/ ۳۷۷؛ طوسی، محمد بن حسن، همان/ ۲۱۱.
۱۳۹- مفید، محمد بن محمد، المقنعه/ ۲۷ – ۲۸.
۱۴۰- مفید، محمد بن محمد، جوابات اهل الموصل، ۱۳ – ۱۴.
۱۴۱- مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات/ ۳۳ – ۳۴.
۱۴۲- مفید، محمد بن محمد، الارشاد ۱/ ۴.
۱۴۳- مفید، محمد بن محمد، رسالة حول خبر مارية/ ۱۶.
۱۴۴- آقابزرگ طهرانی از استادش محدث نوری چنین نقل کرده که این بانوی بزرگوار، فاطمه بنت الحسين مادر سیدرضی و سید مرتضی بوده است. (ر.ک به: الذريعة ۱/ ۳۰۲)
۱۴۵- مفید، محمد بن محمد، احكام النساء/ ۱۳ – ۱۴.
۱۴۶-مفید، محمد بن محمد، العويص/ ۲۱.
۱۴۷- مفید، محمد بن محمد، المسائل السروية/ ۲۹.
۱۴۸- مفید، محمد بن محمد، المسائل الصاغانيه/ ۲۹ – ۳۰.
۱۴۹- مفید، محمد بن محمد، رسالة في المهر/ ۱۷ – ۱۸.
۱۵۰- مفید، محمد بن محمد، ایمان ابی طالب/ ۱۷ – ۱۸.
۱۵۱- مفید، محمد بن محمد، الاعلام/ ۱۶. لازم به ذکر است که نام کامل این کتاب نیز «الاعلام بما اتفقت عليه الامامية من الاحکام» است.
۱۵۲- مفید، محمد بن محمد، الافصاح/ ۲۵. نام کامل این کتاب نیز «الافصاح في امامة امیرالمؤمنین۷» است.
۱۵۳- مفید، محمد بن محمد، المزار/ ۳.
۱۵۴- پیروان ابوالجارود زياد بن منذر عبدی و از مهم ترین فرقه های زیدیه .
۱۵۵- مفید، محمد بن محمد، المسائل الجارودیه/ ۲۷ – ۲۸.
۱۵۶- مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادية/ ۱۵.
۱۵۷- مفید، محمد بن محمد، مسار الشيعة/ ۱۷.
۱۵۸- مفید، محمد بن محمد، تحریم ذبائح أهل الكتاب/ ۱۹ – ۲۰ .
۱۵۹- مفید، محمد بن محمد، تفضیل امیرالمؤمنین(ع) / ۱۸ – ۱۹.
۱۶۰- شیخ نام این حاجب را ذکر نکرده است، اما در یکی از نسخه ها نام این شخص الحاجب أبي الليث بن سراج ذکر شده است. (ر.ک به: رساله دوم مجموعه شماره ۳۶۹۲ کتابخانه آیت الله مرعشی) آقابزرگ طهرانی نیز پرسش ها را از جانب همین فرد دانسته و مرحوم آفندی نیز به نامه نگاری بین او و شیخ مفید درباره برخی مسائل اشاره کرده است. (رک به: طهرانی، محمد محسن، الذريعة ۲/ ۸۱ و ۹۰؛ ۵/ ۱۹۸ – ۲۲۸؛ ۶ / ۵: ۲۰/ ۳۵۸؛ افندی، میرزا عبدالله، ریاض العلماء ۱/ ۱۲۰)
۱۶۱- مفید، محمد بن محمد، المسائل العكبرية/ ۲۵.
۱۶۲- بهشمیه گروهی از معتزله و از یاران ابوهاشم جبائی بوده اند.
۱۶۳- مفید، محمد بن محمد، التذكرة باصول الفقه/ ۲۷.
۱۶۴- مطابق معمول نام این شخص بزرگوار ذکر نشده است. اما در ابتدای نسخه نفیس قرن هفتم کتابخانه آیت الله مرعشی آمده که آن فرد «رئیس ابی العلاء بن تاج الملک» بوده است .
۱۶۵- مفید، محمد بن محمد، المسائل العشر في الغيبة/ ۴۲.
۱۶۶- همان، الجمل/ ۱۸.
۱۶۷- همان، الاختصاص/ ۱.
۱۶۸- همان، مسألتان في النص على علي/ ۱۳.
۱۶۹- همان، النكت في مقدمات الاصول/ ۲۰.
۱۷۰- ظاهراً منظور کتاب «المجالس المحفوظة في فنون الكلام» است که نجاشی معرفی نموده (نجاشی، رجال/۴۰۰) و نه کتاب امالی مفید.