اعتراض تهديدآميز مؤسسه ی تدوين و نشر آثار علامه ي جعفري
به جمله ي (عمر «لعنة الله عليه») در مقاله ي آن مرحوم
آقاي رضا ميريان از مؤسسه ی تدوين و نشر آثار علامه محمد تقي جعفري(قدس سرّه) طي يك تماس تلفني با دفتر مركزي فصلنامه ي نورالصّادق(علیه السلام) در اصفهان به شدت اعتراض خود را به جملهي عمر لعنة الله عليه در مقاله ي مذكور ابراز داشت، ايشان اظهار داشت جمله ي «لعنة الله عليه» در عبارت علّامه جعفري نبوده و شما آن را اضافه نموده ايد و اين، هم دست بردن در عبارت علّامه جعفري است و هم خلاف وحدت است و موجب شده كه اهل سنّت از كردستان و جاهاي ديگر با اين مؤسسه تماس هاي زيادي حاصل نمايند و اعتراض كنند و از طرفي علّامه ی جعفري در ميان اهل سنّت علاقهمندان زيادي دارند و شما با اين كار لطمه به موقعيّت ايشان زده ايد!!
آنگاه با فاكس کردن یک نامه ی تهديدآميز به دفتر مركزي فصلنامه ي نور الصّادق(علیه السلام ) خواستار اصلاح و توضيح اين اشتباه شده اند و در پايان متذكر شده اند كه اين عمل موجب خدشه دار شدن شخصيت علمي و فرهنگي ايشان شده است!! و در صورت عدم اصلاح و توضيح مناسب از طرف آن فصلنامه، مسئوليت كليه ي عواقب سياسي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي مترتب بر اين امر و همچنين خدشه دار شدن شخصيت علمي و فرهنگي ايشان به عهده ي آن مجموعه خواهد بود.
متن نامه ی مدیر اجرایی مؤسسه ی تدوین و نشر آثار علامه ی جعفری به مدیر مسئول فصلنامه نورالصادق جناب آقای مصطفی صافی:
جواب ما:
اولاً: هيأت تحريريهي فصلنامهي نور الصّادق (علیه السلام) از اين خوانندهي عزيز از بابت اين تذكر كمال تشكر را دارد و در همين جا از ايشان و هر خواننده اي كه با جملهي عمر لعنة الله عليه در مقالهي علامهي جعفري مخالف است عذرخواهي ميكند و اميدوار است كه خداوند توفيق دهد كه ديگر از اينگونه اشتباهات كه موجب خدشهدار شدن شخصيت افراد ميشود!! تكرار نشود، گرچه مطمئن هستيم كه اكثريت قريب به اتفاق شيعيان و دوستان علامهي جعفري با جملهي مذكور در مقالهي علامهي جعفري موافق هستند، زيرا كه تولّي و تبرّي در مذهب شيعه از اصول بوده و ملازم هم هستند، اما چون مؤسسهي تدوين و نشر آثار علامهي جعفري عليالظّاهر منسوب به بيت شريف و مقدّس علامهي جعفري ميباشد، ما به احترام آن بزرگ مرد (نه به خاطر اشكال ناوارد اين مرکز) تذكر آقايان را ميپذيريم و از آنها عذرخواهي مينماييم.
ثانياً: از آقاي ميريان و ساير اعضاي آن مرکز تقاضا داريم معترضين را به دفتر مركزي فصلنامهي نورالصّادق(علیه السلام) ارجاع دهند تا ما پاسخ آنها را بدهيم و از اين بابت خود را زحمت ندهند، زيرا گناهي را كه فصلنامهي نورالصّادق(علیه السلام) مرتكب شده است نبايد مجازاتش را آقاي ميريان و همكارانشان ببينند و به قول آن شاعر:
گنه كرده است در بلخ آهنگري به شوشتر زدند گردن مس گري
و اين مطلب اگر جرم و گناه باشد، مربوط به فصلنامهي نورالصّادق(علیه السلام) است و به آقايان عزيز مؤسّسه تدوين و نشر آثار علّامه جعفري هيچ ارتباطي ندارد، لذا از آن عزيزان خواهش ميكنيم كه خيلي هم اضطراب به خود راه ندهند و از اين باب نگران نباشند و اين سيل عظيم اعتراضاتي كه از شهرهاي سنّي نشين به آن مؤسّسه ميشود!!(۱) را به ما ارجاع دهند، ما نيز از طريق تلفن، فاكس، ايميل، نامه، وب سايت در خدمت اعتراضكنندگان هستيم و دست همه را به گرمي ميفشاريم.
ثالثاً: مرحوم علّامهي جعفري از دوستان قديمي فقيه كم نظير، مرحوم آیت الله حاج شيخ حسن صافي اصفهاني بود و از دوران طلبگي در نجف با هم بودند و تا اواخر عمر نيز روابط صميمي و رفت و آمدهاي دوستانه داشتند، چندان هم با اينگونه جملات (كه مورد اعتراض واقع شده) بيگانه نبودند و ايشان علاوه بر مراتب علمي، يك شخصيت ولايي و يك شيعهي جعفري بوده و آثار تولا و تبراي قوي ايشان را ديده بوديم، و اين مطلب تا حدودی از نقدهايي كه در موضوع خلافت و ولايت بر مثنوي دارند، مشخص ميشود.
زیرا کسی نمیتواند، سنّي متعصّب بودن مولوي را كه هم خود مولوي به آن اعتراف كرده و هم، هم مسلكان او، منكر شود، از قبيل اشعار زير:
چون ابـــــوبكـر آيــــت توفـيق شـد
با چنان شه صاحــــب و صـديق شد
چون عمر شيداي آن معشــــوق شد
حق و باطل را چو دل فــــــاروق شد
چونكه عثمان آن عيان را عين گشت
نور فايض بود و ذو النـــورين گشت
چون ز رويش مرتـضي شد در عيان
گـشت او شيــر خدا در مرج جان(۲)
صفي عليشاه نیز درباره ي سنی بودن مولوي ميگويد:
مولوي سنّــــــي جبري بوده است حرفهايش جمله جبر آلوده است
لذا می بینیم که مرحوم علامه جعفری نقدهای زیادی بر مولوی دارد و اينكه آقاي ميريان فرمودند: «شما با كلمهي عمر لعنة الله عليه لطمه به علّامه جعفري زديد» به نظر ميرسد كم لطفي است.
رابعاً: از متن فاكسي كه از طرف آن مؤسّسه ارسال شده است احساس ميشود كه آقاي ميريان بيش از حد روي اين مسأله حساسيت نشان ميدهند، حالا علتش چيست؟ الله عالم، زيرا مرحوم علامهي جعفري، عمر (لعنة الله) را به نام، ذكر كرده است و فرموده ((داستان پير چنگي كه در زمان عمر…))
و همين ذكر كردن كلمه عمر، خودش بيحكمت نيست، زيرا وقتي اين كلمه ذكر ميشود، لعنة الله عليه هم در ذهن های شیعیان تبادر ميكند. گرچه بعضي براي اهداف خاصيلعنة الله عليه را به زبان جاري نكنند؛ برهمين اساس مرحوم علامهي جعفري مانند آقاي ميريان در اينجا از عمر به خليفهي دوم تعبير نكردند و همان كلمهي عمر را آوردند تا همان جمله ی مورد اعتراض آقای میریان به ذهن ها تبادر کند و هر كس به فراخور حالش و دينش و وجدانش آن را در دل یا بر زبان جاری كند. اما آقاي ميريان حتي حاضر نشده اند همان عبارت علامهي جعفري را، ذكر كنند.
بلكه به جاي آن، مقام خليفة الرّسول براي عمر (لعنة الله ) قائل شدند و به نام خليفهي دوم از او تعبير کردند و اين جملهي ايشان ضربه زدن به مقدّسات مجموعهي دارالصّادق اصفهان و به فرهنگ مقدّس تشيع و اهانت به همهي شيعيان جهان و دوستان اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مخصوصاً به سادات عظام و دوستان حضرت فاطمهي زهرا(علیهاالسلام ) است؛ لذا ما نيز همان اعتراض ايشان را به خودشان برميگردانيم و به خود حق ميدهيم كه به ايشان بگوييم: اين جملهي «خليفه ي دوم» كه در متن ارسالي شما براي فصلنامهي نور الصّادق(علیه السلام) ذكر شده، هيچ گونه سنديّتي نداشته و از طرف مجموعهي دار الصّادق اصفهان و فصلنامهي نور الصّادق(علیه السلام)و هم چنين از طرف علماي شيعه و همهي شيعيان جهان و نيز از طرف خود مرحوم علامهي جعفري مخدوش ميباشد.
با توجه به حساسيت اين امر در اين مملكت امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف و شيعهي حقّهي جعفري باید نسبت به اصلاح اين مطلب اقدام نموده و در خصوص ارتكاب اين اشتباه توضيح داده شود، بديهي است در صورت عدم اصلاح و توضيح مناسب از طرف مدير اجرايي آن مؤسّسه، كليهي عواقب سياسي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي مترتب بر اين امر، و همچنين خدشهدار شدن شخصيت علمي فرهنگي علامهي جعفري و همهي رهبران ديني ما، به عهدهي آن مؤسّسه خواهد بود.
خامساً: در خصوص اينكه فرموديد: «درج عبارتي دربارهي خليفهي دوم (يعني عمرلعنة الله ) به نقل از استاد جعفري، هيچ گونه سنديّتي نداشته و از طرف اين مؤسّسه مخدوش ميباشد».
بايد عرض كنيم: جناب آقاي ميريان، ما چيزي بدون سند از مرحوم علامهي جعفري نقل نكرده ايم، اگر مراد شما موضوع اين مقاله است، يعني عبارت زير:
داستان پير چنگي كه در زمان عمر لعنة الله عليه…
متأسفانه بايد گفت كه: آقاي معترض به همان دليلي كه عرض شد (كه روي جملهي عمر لعنة الله عليه بیش از حدّ حساسيت نشان داده اند) بدون توجه به مطلب و مقاله و دقت در آن، تصميم عجولانه گرفتند و يك فاكس تهديدآميز براي دفتر مركزي فصلنامهي نورالصّادق(علیه السلام ) فرستادند؛ لذا توضيح ما به ايشان اين است كه موضوع مقاله يعني عبارت:
«داستان پير چنگي كه در زمان عمر لعنة الله عليه…»، مربوط به خود فصلنامهي نورالصّادق(علیه السلام) است، نه مرحوم علامهي جعفري، يعني اشعار، مربوط به مولاکم جلالالدین مولوی است، شرح و مطالب آن، مربوط به مرحوم علامهي جعفري است، موضوع اين مقاله مربوط است به فصلنامه ي نور الصّادق(علیه السلام )، كما اينكه اگر اندك نظري در مقاله هاي ديگر همان فصلنامه بيندازيد، متوجه اين مطلب خواهيد شد.
از باب مثال: يك سري به مقاله مرجع عالي قدر شيعه، حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني و مقاله مرجع عاليقدر، حضرت آيت الله العظمي سيد محمد باقر شيرازي در اين فصلنامه بزنيد، ميبينيد كه موضوع اين مقالات با انتخاب خود فصلنامهي نور الصّادق(علیه السلام) است و ربطي به نويسندهي مقاله ندارد، پس موضوع مقالهي مرحوم علامهي جعفري را فصلنامهي نور الصّادق (علیه السلام) خودش براي اين مقاله انتخاب كرده و هيچ ربطي به علامهي جعفري ندارد؛ لذا اعتراض اين معترض كه با آب و تاب و با تهديد بيان شده، وارد نيست و ايشان چنين حقي ندارند كه با تهديد به مطالب ديگران اعتراض كنند و بايد از اين بابت رسماً از اعضاي فصلنامهي نور الصّادق(علیه السلام) عذرخواهي كنند.
سادساً: سلّمنا كه موضوع اين مقاله مربوط به فصلنامهي نورالصّادق(علیه السلام ) نباشد، بلكه مربوط به مرحوم علامهي جعفري باشد و فصلنامهي نورالصّادق(علیه السلام ) بعد از كلمهي عمر يك «لعنة الله عليه» اضافه كرده باشد، يعني در عبارت دست برده شده باشد، در جواب ميگوييم: اگر اين كار جرم و جنايت و گناه است، قبل از ما «نستجير بالله» مرحوم علامهي جعفري مرتكب اين جرم و گناه شده است، زيرا:
موضوعي كه در مثنوي آمده چنين است:
«داستان پير چنگي كه در عهد عمر رضى الله عنه از بهر خدا روز بينوايي چنگ زد ميان گورستان».
اما موضوعي كه در كتاب مرحوم علامه ي جعفري آمده، چنين است:
«داستان پير چنگي كه در عهد عمر براي خدا در گورستان چنگ ميزد».
اين دو عبارت را مقايسه كنيد، ببينيد چقدر تفاوت دارد و چندين كلمه كم و زياد شده است.
پس آن تهديدي را كه به ما كرديد كه اين عبارت سنديّت ندارد و اگر توضيح نداديد عواقب… آيا همان تهديد را به خود مرحوم علامه ي جعفري كرده ايد!!! چرا «باءك تجرّ، بائى لا تجرّ»
اما ما معتقديم كه نه عبارت مرحوم علامهي جعفري و نه عبارت فصلنامه نورالصّادق هيچ كدام تحريف نشده، بلكه هر كدام موضوع انتخابي مطالب خودشان ميباشد و اين مطلبي نبود كه نياز به توضيح داشته باشد و وقت و هزينه صرف آن بشود، بلكه با اندك تأملي حتي براي عوام هم قابل درك بود.
سابعاً: مجموعه ی دارالصادق(علیه السلام ) که فصلنامه ي نور الصّادق(علیه السلام) یکی از واحدهای آن است، چشم و دلش از اين تهديد ها پُرِ پُر است، اغلب روزها از ناحيهي طرفداران مولوي و ابن عربي و صدرا، توسّط تلفن، نامه، ايميل و … تهديد ميشود، حتي سرپرست دارالصّادق اصفهان از ناحيهي فرقهي ضالّهي حسين اللّهيها كه كاسه ليس سفرهي بيگانگان هستند و مست مطالب ابن عربي و صدرا و مثنوي، مستِ مست، بدون اينكه چيزي از آن مطالب را درك كرده باشند، يك بار در محل دارالصّادق اصفهان و بار ديگر در مشهد مقدّس، مورد سوء قصد و ضرب و شتم قرار گرفته و يك نيمهي شب هم، گروهي از اراذل و اوباش از اين فرقهي ضالّه، به دارالصّادق اصفهان به قصد آتش زدن آن مجموعهي مقدّس، حمله كردند كه با دخالت پليس، متواري شدند.
مقصود اين است كه از اينگونه تهديدها زياد به ما شده، ما هم خود را براي هر دردسري آماده كردهايم، اگر نويسندهي نامهي تهديدآميز مذكور دنبال بهانه ميگردد كه اين فصلنامهي مقدّس را كه تمامي مراجع تقليد شيعه از آن پشتيباني كرده اند، تعطيل كند، آن هم به خاطر جملهي عمر لعنة الله عليه، بايد گفت كه
اولاً: مجموعهي دارالصّادق اصفهان چنان قدرتمند است و پشت او به كوه عظيم قرآن و عترت و نوّاب عام امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف بند است كه چنين فكرهايي دربارهي آن به خواب و خيالي بيش نميماند.
و ثانياً ما تسليم مقدّرات الهي هستيم، تا آنجا كه مجال داريم وظيفهي تشخيص ميدهيم كه در اين مسير محكم و با استقامت حركت كنيم، اگر هم طرفداران علوم بيگانگان و مخالفين معارف اهل بيت(علیهم السلام) مجال فعاليت را از ما گرفتند كه ديگر تكليف از گردن ما ساقط است. لذا مؤسّسه ي دارالصّادق اصفهان و فصلنامهي نور الصّادق(علیه السلام) بار ديگر اعلام مي نمايد:
اصلی ترین هدف اين مؤسسه، مبارزه با انحرافات و منحرفین و بدعتها و پاسداري از مكتب نوراني اهل بيت(علیهم السلام ) است و تنها به قرآن و عترت تكيه دارد و از آنها كمك ميگيرد و لا غير، لذا در اين راه مقدّس هيچ گونه ترس و واهمه اي به خود راه نميدهد و به تهديدها و تطميع ها و تنديها و التماس و جزعها اعتنايي ندارد، فقط و فقط سر تسليم مطلق در برابر وجود مقدّس امام به حق ناطق، حضرت جعفر بن محمّدٍ الصّادق(علیه السلام) دارد و در پي انجام وظيفه شرعي است كه به دوش دارد، اگرچه حتي يك نفر هم هدايت نشود و همهي دنيا هم از ما بيزار شوند.
ما مفتخريم كه پيرو آن عرفان راستيني هستيم كه امام العارفين آن يعني حضرت اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) مي فرمايد:
((لا يزيدنى كثرة الناس حولى عزّة و لا تفرّقهم عنّى وحشة)) يعني: نه انبوه انسان هايي كه اطرافم را گرفته اند و از من هواداري ميكنند به عزت من ميافزايد و نه جدايي آنها از من و گوشه نشینی ام مرا به وحشت مياندازد.
عزّت براي دارالصّادق(علیه السلام) همين بس كه امامش و پير و مرادش و قطبش و هستيش و وجودش و همه چيزش حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام ) است و تنها به او فكر ميكند و از او دستور ميگيرد و به ياد او زنده است و تنها به او سر ميسپارد و به اين سرسپردگي نيز مباهات ميكند.
ناگفته نماند که آقاي ميريان در پايان نامهي خود از فصلنامهي نورالصّادق(علیه السلام ) خواسته اند كه هرگاه خواستيد مقاله اي از علامهي جعفري نقل نماييد، قبلاً با ما هماهنگي كنيد.
جواب ما اين است كه:
اولاً: ظاهر عبارت درست معلوم نميكند كه اين يك دستور است يا يك تقاضاي دوستانه؟
اگر اين عبارت، عنوان يك دستور را دارد، كه خيلي به جا و مناسب بود كه سند شرعي يا قانوني آن را هم ذكر ميكردند و اگر يك خواهش برادرانه و دوستانه است، كه باز هم خيلي مناسب بود برادریشان را اظهار مي كردند.
ثانياً: بر فرض كه آن را يك دستور به حساب بياوريم، ميگوييم چَشم، هرگاه ديده شد كه مرحوم علامهي جعفري براي آوردن مطالب مولوي، از مولوي اجازه گرفته اند، ما هم با كمال ميل اين كار را ميكنيم!!!
يا هرگاه ديده شد نويسندهي اين همه آثار و كتب و مطبوعات در اين مملكت براي نقل يك مطلبي از صاحب آن مطلب اجازه گرفتند، ما هم چنين كاري را ميكنيم!!
شما خودتان اگر مطلبي را مثلاً از شيخ صدوق رحمة الله نقل ميكنيد آيا مرحوم شيخ را زنده مي كنيد و از او اجازه مي گيريد؟!
يا اينكه ميرويد ورثهي او را پيدا ميكنيد و از آنها اجازه ميگيريد؟!!
آيا گويندگان، اساتيد دانشگاه ها، صدا و سيما، مطبوعات، حتي مراجع تقليد در تدريس هاي خود چنين كاري را ميكنند؟!!
ما بسيار متأسفيم كه مجبوريم وقت گرانبهاي خود و ديگران را تلف كنيم و جواب اين چنين مطالب پيش پا افتاده اي را بدهيم.
اما در عين حال، هر كجا صلاح ديديم دستور شما را اطاعت ميكنيم.
در پايان با همه ي اين احوالات، بار ديگر از آقايان ميريان و ساير اعضاي مؤسسه ی تدوين و نشر آثار علامه ي جعفري كه پرسنل مجموعه دارالصّادق اصفهان كمال احترام را براي آن بيت محترم و معزّز قائل است، از بابت جملهي مذكور عذرخواهي ميكند و از تذكرات دلسوزانهي آن عزيزان سپاسگذاري مينمايد.
ضمن اینکه باید بگوییم که ما نیز به شدت خواستار وحدت و یکپارچگی ملت ایران هستیم و از بر هم خوردن آرامش کشور و خدشه دار شدن وحدت مسلمین که نهایت آرزوی دشمنان این مملکت است ناراحت و نگرانیم و جمله ی مورد اعتراض هم از روی غفلت و عدم توجه آورده شد این هم خواست خدا بود تا این دو مؤسسه تا حدودی با هم آشنا بشوند.
تذکر: به دنبال مذاکرات تلفنی آقای میریان با مدیر مسئول فصلنامه ی نورالصادق هیئت تحریریه ی این فصلنامه تصمیم گرفت که با یک جمله، عذرخواهی خودش را اعلام نماید اما بعد از آنکه نامه ی آقای میریان به این دفتر فاکس شد و در آن بابت جمله مذکور توضیح خواسته شد، هیئت تحریریه فصلنامه نورالصادق نیز امتثال نموده و توضیحات فوق را تقدیم ایشان نمود. خداوند ان شاءالله همه را از خطاهای اعتقادی و اخلاقی محفوظ بدارد.
و السلام علی من اتبع الهدی.
مجله ی نورالصادق، شماره ی ۱۲
————————————————-
پی نو شت ها:
۱- باید آقایان را به این نکته توجه داد که فصلنامه ی نورالصادق یک مجله ی داخلی است که در سطح اندک برای اعضای مؤسسه و تعدادی از دوستان خود منتشر میشود و حتی مردم اصفهان و اکثر شخصیتهای این شهر از آن بیاطلاعاند، چه رسد به شهرهای دیگر مخصوصاً شهرهای سنی نشین. به نظر میرسد این ادعا صرفاً برای بزرگ کردن مطلب و موجه جلوه دادن این اعتراض است.
۲- مثنوي، دفتر دوم، صفحه۱۳۴