تکفیر مدعیان الوهیت اهل بیت علیهم السلام
مصاحبه با آيت الله حاج شيخ عبدالحسين واعظ خراساني
اشاره:
آنان که در تکاپوي يافتن راهي روشن و مستقيم براي ترقي و تعالي هستند از روندگان اين راه جويا شوند که در کوچه پس کوچههاي دور افتاده اين مرز و بوم، عمري را مخلصانه با قرآن و عترت قرين بودند و چونان دغلدوستان به دور شيريني نبودند، علم و اخلاق و روضه و خطابه را براي کلاسداري و خودنمايي و مريدبازي و کسب درآمد و شهرت نياموختند و به مردم تعليم ندادند.
زاهد و پارساي زمان آيت الله حاج شيخ عبدالحسين خراساني گنجينهاي است از تجربيات و علوم گذشتگان که در کشاکش برخورد سپيدي با سياهي هاي اعتقادي در جبهههاي حق استقامت ورزيد و جز در مقابل قرآن و عترت سر تعظيم فرود نياورد.
متني که در پيش رو داريد مصاحبهاي است که مجلهي نورالصادق اصفهان با اين عالم تربيت يافتهي مکتب امام صادق (علیه السلام) ترتيب داده تا دقايقي را از زندگي ايشان و پدرشان که اهل ولايت بودند نه اهل فلسفه و عرفان، براي خوانندگان اهل دقت اين مجله روشن کرده باشد.
* * * *
دارالصادق: از حضرتعالي تقاضا داريم که براي ما از زندگي خودتان بگوييد؟
استاد: در ۶ سالگي نزد همشيره موفق به ختم قرآن شدم و بعد از آن در نجف مکتب ميرفتم تا ۱۲ سالگي.
در حدود ۱۲ـ۱۳ سالگي مشغول درس مقدمات شدم که اولين استاد من مرحوم شيخ محمد تقي امامزاده بودند که در شهر مقدس قم دفن شدهاند.
از سن ۱۸ سالگي در درس خارج آيت الله العظمی خويي رحمه الله شرکت کردم و دو دوره اصول را نزد ايشان خواندم، هم چنين درس صلات را نزد آقاي شاهرودي خواندم، اما اهمّ دروس را نزد آيت الله خويي و ميرزا هاشم آملي خواندهام.
از ديگر اساتيدي که نزد ايشان درس خواندم: محمد باقر محلاتي (سطح) شيخ حسين دهاقاني (معالم) علياکبر کرماني (مغني) شيخ محمدتقي بروجردي (سطح) ذبيحالله قوچاني و سيد مازندراني و….
پدر ما ميگفتند، شخصي [احتمالاً خودشان] خدمت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجهم شریف) رسيده، آقا فرمودند که ما هر روز براي جدّمان حسين (علیه السلام) عزاداري ميکنيم و روضهخوان مجلسمان عمهي ما حضرت زينب کبري(سلام الله علیه) است، حال نکته اين که چنين کسي که اين همه خدمت آقا ميرسد يک سر سوزني به آن اشاره نميکند، چون اگر به خاطر خدا باشد نميگويد، نه مثل بعضيها که ميگويند الآن امام زمان پشت سر من ايستاده!! مگر تو کي هستي؟!
دارالصادق: شما فرموديد، که يکي از علما فرمودهاند که شما بياييد در فقه و فقاهت علت آن چه بود؟ و آن عالم چه کسي بود؟
استاد: آقاي سيد علي خلخالي و شيخ محمد حسين قوچاني که هر دو از شاگردان شيخ محمدحسين اصفهاني بودند من گفتم «لا تنقض اليقين بالشک» چون مطمئن هستيم راه امام حسين (علیه السلام) ما را نجات ميدهد. اما من خودم در خوف و رجاء هستم ولي مطمئنم امام حسين (علیه السلام) نجاتمان ميدهد.
دارالصادق: آيا در طول اين سالها که منبر ميرفتيد اتفاق خاصي، کرامتي، يا موضوع خارقالعادهاي برايتان رخ داده؟
استاد: البته، من از نظر جسمي خيلي ضعيف بودم اما به واسطهي امام حسين (علیه السلام) و در ايام عزاداري ايشان گاهي روزي ۲۰ منبر ميرفتم که بعضاً آيت الله العظمی خويي رحمه الله به من ميگفتند ۱۰ دقيقه منبر کم است، به ايشان ميگفتم بيشتر وقت ندارم. از جمله کرامات اين که، من مريضيهاي زيادي کشيدم و حتي دچار آسم شدم و ميترسيدم بميرم، شبي در خواب ديدم بالاي سر حضرت در کربلا هستم. پس خودم را به ضريح رساندم، دستم را به ضريح کشيدم و بعد به سينهام ماليدم و الحمدلله مريضي براي هميشه از بين رفت.
دارالصادق: يکي از توصيههاي استادتان را براي ما بيان فرماييد.
استاد: يکي از چيزهايي که خيلي مهم است و هيچ استادي را مثل آيت الله العظمی خويي رحمه الله اين چنين نديدم اين که ايشان ميگفتند: «اگر اشتباهي کرديم ما را آگاه کنيد» و گاهي با اين که ما بچه بوديم حرف ما را گوش ميکردند، و وقتي از ايشان عيبي ميگرفتيم، ميگفتند جواب دارم اما نميدهم، چون ممکن است بگوييد نميخواهد حرف ما را گوش کند.
دارالصادق: مسألهاي معروف است و خيلي از علما هم گفتهاند که آقاي سيد ابوالحسن اصفهاني با مرحوم ……. (۱) مخالف بودند و حتي به ايشان شهريه هم نميدادند آيا شما چيزي در اين مورد شنيدهايد؟
استاد: بله، اما اين حرفها نقلش هم خوب نيست. شايد به خاطر اين بوده که چون مرحوم سيد ابوالحسن، فلسفه و عرفان را حرام کرده بود، فرمود فقط فقه و اصول بايد خوانده شود.
دارالصادق: نظر شما در مورد فلسفه، تعليم و تعلم آن چيست؟
استاد: به نظر من حرام است، نوعاً علما حرام ميدانستند و پدر ما هم با فلسفه مخالف بود و رواياتي در مذمت فلسفه ميخواندند؛ «لانهم يميلون الي الفلسفه و التصوف» (۲) فلسفه خيلي انحرافات ميآورد.
دارالصادق: به نظر شما عرفان صحيح از چه راهي بايد کسب شود؟
استاد: راه محمد و آل محمد علیهم السلام، پس اگر طوري ديگر بود [راه ديگري] ائمه ميگفتند و صوفيان را رسوا نميکردند که عبا از دوش آنها [سفيان ثوري] بردارند که در ظاهر لباس پشمي پوشيده بودند ولي در زير آن، لباس نرم به تن داشتند تا رسوا شوند.
دارالصادق: عدهاي هستند که ادعاي محبت اهلبيت و عشق به امام حسين (علیه السلام) دارند ولي رفتار و کردارشان طوري ديگر است مثلاً به مشاهد مشرفه که ميروند پشت به قبله و رو به ضريح نماز ميخوانند يا رو به مجسمه حضرت امير (علیه السلام) نماز ميخوانند که اگر مجسمه را بردارند ميگويند نمازمان باطل شد و مجدداً نمازشان را تکرار ميکنند و بعضي از جعليات صوفيه را هم به عنوان حديث ذکر مي کنند، مثلاً «و اجعل واحدا من الائمه نصب عينک في صلاتک»يا مثلاً خون عزاداراني چون زنجيرزنها و قمهزنها را پاک ميدانند و يا در عزاداريها که عرق ميکنند همان را وضو حساب ميکنند و بدون وضو نماز ميخوانند و ادعاي محبت دارند! نظر شما در اين مورد چيست؟
استاد: اگر راه اين بود اهلبيت (علیهم السلام) و پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم اين چنين ميکردند، آنچه که قوانين فقهي ميگويد اين است « فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ » خدا قبله را مسجدالحرام قرار داده است. اگر ائمه چيزي گفتند، بله حرف ايشان سند است.
دارالصادق: پس اگر اينها عالماً عامداً چنين کارهايي بکنند تکليف چيست؟
استاد: يقيناً فاسق هستند و پشت سر ايشان نميتوان نماز خواند. ولي اگر معتقد به الوهيّت ائمه باشند يقيناً کافر هستند. چون در روايت هم آمده که «نزلونا عن الربوبية» يعني ما را از مقام ربوبيت پايين بياوريد و بعد از آن هر چه بخواهيد در مورد شأن ما بگوييد.
دارالصادق:
از اين که وقت خودتان را در اختيار ما قرار داديد سپاسگذاريم.
—————————–
پی نوشتها:
(۱) يکي از عرفاي معروف که در نجف درس عرفان داشت، ما براي حفظ حرمت ايشان از ذکر نام او خودداري مي کنيم.
(۲) امام عسکري(علیه السلام) به ابوهاشم فرمود: «يا ابا هاشم سيأتي زمان علي الناس …. علماتهم شرار خلق الله علي وجه الارض لانهم يميلون الي الفلسفه و التصوف …»، سفينة البحار، ج ۲۷، ص ۵۷؛ حديقة الشيعه، ص ۵۹۲؛ شرح نهج البلاغه خويي، ج ۶، ص ۳۰۴٫