علامه محمد تقی جعفری
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و الصلوة و السلام علي محمد و آله معادن العلم و خزنة الوحي.
مقدمهي مختصري پيش از بيان اهميت دورهي کتاب حکمت بوعلي سينا تأليف حضرت مستطاب علم و العلم فريد دوران نابغهي زمان، آيت الله علامه حائري مازندراني مقيم سمنان متذکر ميشويم: در اين ازمنه حقيقت تقريظ معمولاً تصديق کتاب و ترويج مطالب کتابي است که مورد پسند و انتخاب تفريظ کننده ميباشد اين نوع از تفريظ در حقيقت موجب زيادتي اعتبار و اهميت مطالب کتاب گشته و جنبهي پشتيباني پيدا ميکند، و گاهي اهميت کتاب به مرتبهاي است که نتيجهي تقريظ تنها بيان اهميت تأليف و تذکر به شاهکارهاي علمي آن واقع ميگردد، اين قسم از تقريظ موقعي است که کتاب به هيچ وجه احتياج به تصديق و ترويج تقريظ کننده نداشته و مطالب عاليهي آن نيازي به توصيف معمولي ندارد، زيرا:
فاذا استطال الشيء قام بنفسه و صفات نورالشمس تذهب باطلا
براي تقريب به اذهان متوسطين از افکار مثال روشني بيان ميکنيم: مثلاً در ازمنهي قديمه (ما قبل از نظريات ريمان و لوباچفسکي و انشتين) اگر کسي درصدد تقريظ نوشتن به کتاب اقليدس در هندسه بر ميآمد، اين تقريظ در حقيقت تنها بياني از اهميت کتاب و علو مطالب علمي آن بود، بدون اين که بر اعتبار و اهميت کتاب ولو کمترين مقداري بيفزايد، مثل تأليفات علمي مثل مؤلفين و افکار بلکه بهترين ارائه دهندهي مقام علمي آنها است، چنان که گاهي شخص دانشمند و محقق از حيث تکامل و نبوغ فکري به جايي ميرسد که مدح مداحان بر حال او نفعي و خردهگيري عيب جويان در شئونش ضرري نميرساند، هم چنين تأليف نيز همين حال را داراست.
اينجانب اگر تقريظي به تأليف با عظمت حضرت مستطاب آقاي علامه بنويسم، تنها بيان اهميت کتاب است، و الاّ اين تأليف با عظمت، بينياز از تقريظ به معناي معمولي آن است.
نکاتي چند راجع به مطالب عاليهي کتاب حکمت بوعلي سينا و يا دائرة المعارف فلسفه اسلامي
۱ـ اهميت موضوعی است که مورد انتخاب حضرت مستطاب آقاي علامه قرار گرفته است و چنان که دانشمندان و بالخصوص متفکرين مطلع ميدانند: شخصيت علمي و فلسفي شيخ الرئيس حسين بن عبدالله بن سينا از شخصيتهاي منحصره به مقدار معدودي است که در عالم بشريت مورد اشاره واقع ميشوند، اينان همان شخصيتهاي معدوده هستند که از اختصاص به کشور و جامعه و زمان بالخصوصي سر باز زده و چنان که ابن سيناي شرق است، ابن سيناي غرب هم هست و چنان که ابن سيناي هزار سال پيش است ابن سيناي قرن بيستم و صدها قرن پس از اين هم خواهد شد، حال که اهميت موضوع را ادراک نموديم تصديق خواهيم نمود که مقام متصدي تشريح و تحليل و قضاوت صحيح در چنين موضوعي اگر عاليتر از خود شخصيت مفروضه نبوده باشد، لااقل بايد مساوي و داراي معادل آن شخصيت (از مهيات علمي و فلسفي و هر گونه اهميت) بوده باشد.
۲ـ در تحقيق و بررسي کامل اين گونه شخصيتها نميتوان به افسانهها و گفتههاي تواريخ و تراجم معمولي اکتفا کرد، زيرا چنان که روشن است تصديق مضامين تراجم و تواريخ معمولي دربارهي شخصيتهاي نادره مخصوصاً گذشتگاني که با ازمنهي ما فاصلهي زيادي دارند اگر به تناقضات منجر نشود (در صورتي که اغلب از اين قبيل است) شئون و احوال شخصي و علمي و فلسفي موضوع ترجمه را تنها از جنبهي جمع کردن وقايع تاريخي و قصه پردازي به ما ارائه ميدهند، و با تتبع و تحقيق کامل در تمامي جزئيات احوال آن شخصيت را مورد تشريح و تحليل و قضاوت قرار نميدهند.
کتب تاريخي که کم و بيش امروز مدرکيت دارند با اين که بسيار سطحي و خالي از تحقيقاند نسبت به هم ديگر تناقضات فاحشي دارند که قابل تاويل صحيح و خواهش بردار نيستند، به عنوان نمونه کتاب ملل و نحل شهرستاني و تاريخ الحکماء ابن قفطي و غيره را در دسترس داريم و علاوه بر سطحي بودن موارد زيادي از آنها مناقضات غير قابل حل و فصلي را دربارهي عدهاي از شخصيتها (مانند طاليس و سقراط و فيثاغورث و بعضي ديگر از شخصيتهاي فلسفي گريک (اغريق) و مطالب فلسفي آنها) دارا ميباشند، به طوري که موجب سلب اطمينان به اغلب نقليات و اظهار نظر مؤلفين آنها ميگردد، و نيز روشن است که علت اين بياعتباري و سستي مولود عدم تفکر و تتبع و تحقيق قابل مؤلفين آنها ميباشد.
اگر اين نکته درست مورد توجه آقايان مطالعه کننده واقع گردد اهميت و عظمت خدمت حضرت مستطاب آقاي علامه را ادراک خواهند فرمود، زيرا شخصيتي که معظمله از ابن سينا خواه از جنبهي ديني و روحي و خواه از نظر علمي و فلسفي مورد تتبع و تحقيق قرار دادهاند از عهدهي هيئتي از دانشمندان و فلاسفه و مورخين محقق ساخته نيست، زيرا اسلوب تشريح و تحليل و قضاوت معظمله داراي تمامي شرايط علمي و فلسفي و تحقيق و تتبع که تخصص در هر يک تحمل زحمات يک عمر طولاني را لازم دارد انجام دادهاند.
۳ ـ ملاحظهي ابن سينا از ناحيهي ديني بالخصوص که مورد توجه خاص حضرت آقاي علامه قرار گرفته است مهمترين اکتشافي است که نصيب معظمله گشته است و جاي هيچ گونه ترديدي نيست که تا حال در خصوص اين مبحث تحقيقات کاملي به عمل نيامده است و بلکه روي تواريخ سطحي و افسانهي هر صاحب عقيدهاي شيخ الرئيس را از حاميان عقيدهي خود محسوب نموده و گاهي با اسناد بعضي از عقايد خرافي و يا کارهاي نابجا از مقام منيع شيخ کاستهاند در صورتي که طبق تحقيقات معظمله ابن سينا با ملاحظه عوامل محيطياش يک فيلسوف متدين عاليقدر بوده است و با مطالعهي دقيق در اين کتاب از آثار شخصي و علمي و فلسفي ابن سينا نظريهاي که مخالف دين اقدس اسلام بوده باشد پيدا نخواهيم کرد. و بالعکس کلمات واضحي که در تمجيد شرع مطهر اسلام و اصول و فروع آن بيان نموده است، بيشتر از آن است که جاي ترديدي در تمسک شيخ به عروة الوثقي دين باقي بماند، و اگر احياناً جملات مشوشي هم ببينم با يک قانوني که ذيلا مينگاريم ميتوان تصحيح نمود:
يکي از پديدههاي رواني که در مشي و اسلوب افکار عاليه و نوابغ مشاهده ميشود قدرت تفکيک ميان التزام به اصول موضوعه و قوانين فنّيه و ميان عقيدهي ضروري که دماغاً و يا قلباً به او گرويده است، بر اين دو حساب جداگانه در تواريخ علمي و فلسفي که در دسترس داريم شواهد زيادي ميتوان پيدا کرد، يعني ممکن است متفکري از حيث اسلوب فلسفي نتايجي را مورد تصديق قرار دهد، در صورتي که با عقيده او مخالف بوده در عين حال و به ارتکاء آن عقيده صدمهاي وارد نياورد؛ مثلاً اسلوب لاادري خيام که در بعضي از اشعار منسوب به او جلوهگر است منافاتي با عقيده و ايمان راسخ او ندارد چنان که خطب و کلمات معروفهي او خواه در کتب خطي و چاپي خود و ديگران واضح و روشن ميسازد و از اين قبيل است دسته عرفا و وحدتيهايي که افعال و حرکات، بلکه تأليفات آنها کاشف از تقيّد حقيقي به شرع انور و آداب آن است، بلي! ميتوان گفت قدرت فکري موجب تطابق بين شيء علمي و عقيده است که بايد در ايجاد چنين تطابقي جديت فراوان مبذول گردد و ليکن از نظر تاريخي نميتوان وقوع اين تفکيک را انکار کرد و مخصوصاً روزي از ايام اشتغالم از مرحوم آقا ميرزا مهدي آشتياني فيلسوف و عارف مشهور سؤالي در اين باره نموده و بحث به طول انجاميد و آن مرحوم تصريح فرمودند که اغلب مطالب عرفان در حقيقت شعرگويي و قريحه پردازي بوده و مربوط به عقيده قلبي گويندهها نيست.
۴ـ تحقيق و بررسي مطالب علمي و فلسفي ابن سينا مشکلتر از تحقيق نظريات قدماء فلاسفه ميباشد (که خود ابن سينا انجام داده است) زيرا محدوديت ترجمههاي کتب يوناني و قرب زماني و علل ديگري از تاريکيهاي آن شخصيتها و مطالب علمي و فلسفي آنها ميکاسته است در صورتي که اگر بخواهيم مسائل علمي و فلسفي ابن سينا را با ارتباط آنها به نظريات فلاسفه اسبق از ابن سينا تحقيق نماييم با اشکالات و غوامض بيشتري مواجه خواهيم شد و به لسان رياضي ميتوان گفت: معرفت شخصيت علمي و فلسفي ابن سينا مساوي است (=) با معرفت به مطالب فلاسفه و دانشمندان پيش از او به اضافه (+) حوادث و قضاياي علمي مربوطهي هزار ساله که از تاريخ شيخ ميگذرد به اضافه (+) تحقيقات خود ابن سينا که به مراتب دقيقتر از مطالب گذشتگان است.
پس از ملاحظهي کافي در آن چه که در اين نکته گفتيم، حقيقت خدمت حضرت آقاي علامه تا اندازهاي روشن ميشود.
۵ ـ مطالب علمي و فلسفي مهمي که از تراوشات فکري معظمله در اين کتاب مورد مطالعه قرار ميگيرد جالبتر از نکات سابق است و ما به نحو اختصار به بيان بعضي از آنها ذيلاً ميپردازيم:
۱) جواب از دور شکل اول منطق که از قدماء ابوسعيد ابوالخير و از متاخرين بعضي از غربيين را به اشتباه انداخته است، در اين مقام اگر چه اجوبهي مفصلي از قبيل اجمال و تفصيل و اختلاف عنوان و غير ذلک بيان نمودهاند ليکن در موقع تحقيق تمامي آن اجوبه چنان که معظمله به خوبي از عهده بر آمدهاند مخدوش و قابل مناقشه علمي ميباشند. نظريهاي که حضرت آقاي علامه در اين مقام اظهار نظر فرمودهاند و ما ذيلاً آن را درج ميکنيم، رساتر و خالي از مناقشه است:
علم به کليت کبري ابداً توقفي بر علم به نتيجه ندارد، زيرا علم به کليت کبري عبارت از علم به حقيقت عاريه از وجود و عدم و حتي مجرد از انطباق به خارج ميباشد سپس علم به نتيجه عبارت از علم به انطباق آن طبيعت به فرد موجود خارجي پس توقف تنها از ناحيه نتيجه يعني علم به نتيحه عبارت از علم به انطباق آن طبيعت به فرد موجود خارجي پس توقف تنها از ناحيه نتيجه يعني علم به نتيجه است که متوقف بر علم به کليت کبري است، و اين جواب از علماي گذشته غير از محقق نائيني (قدس سره) معروف نبوده است مگر محقق مذکور، که شبيه به اين جواب را در نتايج فرق ميان قضاياي حقيقيه و خارجيه متذکر شدهاند و از آن جا که تحقيق قضاياي حقيقيه بينياز از مباحثات و مشاجرات نيست، لذا جواب حضرت آقاي علامه بدون احتياج به اين مباحثات اشکال دور را بر طرف فرمودهاند.
و هم چنين اشکالاتي که راجع به بيفايده بودن منطق از بعضي از غربيها نمودهاند جوابهاي کافي از مطاوي کلمات معظمله ميتوان دريافت و غفلت عجيبي که دامنگير اين گونه متشکلين گشته آن است که: اينها ملاک اشکال به صور و اشکال منطق را به رياضيات شامل نميدانند در صورتي که رياضيات نيز هرگز با تصحيح مواد خارجيه کاري ندارد و اين علم هم مانند منطق روي اصول موضوعه متکفل بيان واقع است نه ايجاد کننده واقع، و از اين جاست که از زمان «ليبنتز» به اين طرف، جديت شاياني در ترکيب منطق با رياضيات و اکتشاف خويشاوندي و ارتباط آن دو علم با هم مي نمايند.
۲) مسائل غامضه علم و تصور و تصديق از حيث حقيقت و اقسام و غير ذلک، و تحقيق و تتبع حضرت آقاي علامه را در اين مبحث، ميتوان از شاهکارهاي علمي در قرن اخير قرارداد.
۳) مسئله ي اصالت وجود يا ماهيت که بدون شک از مشکلات عظيمه فلسفه به شمار ميرود، و از ديرگاهيست که افکار فلاسفه را به خود مشغول نموده و موجبات شکنجه آنها را فراهم آورده است، در اين بحث مانند ساير مباحث فلسفي عظمت گويندهها به قدرت و نيروي استدلال برتري پيدا کرده است؛ مثلاً در اثبات دعواي اصالت وجود، عظمت صدرالمتألهين بيشتر از فرق ميان وجود ذهني و وجود خارجي که به زعم وجوديها مهمترين دليل اصالت وجود ميباشد، مؤثر واقع شده است. در اين مبحث قدرت فکري حضرت آقاي علامه بدون تأثير از گفتهها و گوينده شاهراه علمي خود را طي نموده و اصالت وجود را از کرسي پرستش به پايين آورده و اين منصب را (مبدئيت تأثير و تأثر و منشأ آثار و احکام) از آن ماهيت دانسته و ادله مخالفين را مردود و گاهي بهترين شاهد بر عکس دعواي خودشان و دليل دعواي خود معظمله قرارداده مراجعه به دليل فرق ميان وجود ذهني و خارجي بشود، و اگر مبارزه با اصالت وجود براي برداشتن لوازم فاسده اين طريقه بود ضروري تشخيص داده ميشد، در حالي که اين مبارزه از حيث برانداختن و ريشه کن نمودن ادلهي وجوديها و نتيجه ي آن مردود بودن لوازم آنهاست که قرار گرفته است.
۴) مباحث وحدت و کثرت و ارتباط حادث و ممکن که از مجلد سوم شروع ميشود دشوارترين و با اهميت ترين مسائل حکمت الهي ميباشد. اين همان مباحثي است که هسته مرکزي انشعاب عقايد مختلفه در الهيات را تشکيل ميدهد و چنان که ميدانيم در اين مباحث استدلالات شعري و ذوقي نيروي اصلي اثبات را به عهده گرفته و با تجسيمات خالقانه نفس، محکمترين استدلالات عقلي را بيپايه و چوبين ارائه ميدهد و از آن جا که اين اسلوب عرفاني خوش آيند نفوس و هر گونه قيود را از مقابل نفس بر ميدارد، موافق افکار بوده و بدون اعتماد بر پايهي محکمي خود را تحميل اذهان نموده است. اينجانب علت ديگري براي خوش آيندي اين مسلک در تأليف خود (ارتباط انسان ـ جهان ـ) بيان نمودهايم.
خلاصه در اين مبحث حضرت آقاي علامه غايت تتبع و تحقيق و تدقيق را انجام داده و محيالدينها و جاميها و صدرالمتألهين را از مقام پرستش پايين آورده و بدون مبالغه آخرين ضربت را بر مسلک وحدت موجود و وحدت وجود (قسم مخصوصش) وارد آورده، و ما چنين گمان ميکنيم که اگر کسي پس از انتقادات حقيقيه معظمله، در مقام اثبات آن مسلک درآيد ناچار، با چند عدد شعر گل و بلبل انجام خواهد داد، اينجانب که در صدد بيان شمهاي از اهميت مطالب اين کتاب برآمده ام پس از مطالعه چهار هزار کتاب فلسفه و عرفان غربي (تقريباً) غير از کتب فلسفي و عرفاني شرقي اين مشي علمي و فلسفي که از معظمله در اين مبحث مشاهده نمودهام، منحصر ديده و بدون مبالغه گواهي به انفراد معظمله در تحقيقات اين مبحث ميدهم.
تقاضاي تقريظ کنندگان اين است که با دقت کامل تمامي اين دوره بالخصوص اين چند مبحث که تذکر دادهايم و بالخصوص اين مبحث اخير را مطالعه فرموده، خدمت بينظير حضرت آقاي علامه را که مهمترين خدمت بر طريق انبيا و رسل و اهل بيت عصمت سلام الله عليهم اجمعين است ادراک نموده، با اين حقير اين دعا را بخوانند: جزي الله العلامة عن الاسلام و العلم خير الجزاء.
۵) سپس دقت کاملي در اجوبهاي از شبهات معروفه و غيرمعروفه ابن کمونه بفرماييد که بدون التزام به مسلکي غير از صراط مستقيم خاندان عصمت معظمله از عهدهي کامل بر آمده و آن اشکالات بلکه عويصهها شبيه به لاينحل را حل و فصل و برطرف فرمودهاند.
۶) مباحثي که در اطراف اثبات صانع خواه از حيث تتبع آراء و نظريات و خواه از حيث اثبات و نفي و تحقيق، مهمترين مباحث پُرفايده بوده و با توجه کامل، ابتکار نبوغآميز حضرت آقاي علامه را ادراک خواهيد نمود، اين بود مقداري از بيان اهميت تأليف آقاي علامه که اينجانب با کمال بيبضاعتي انجام دادم، اما مقام فضل و کمال و اخلاق و دين حضرت آقاي علامه را نميتوان با اين چند سطر توضيح داد و با تطبيق مضمون اين بيت کلامم را ختم ميکنم:
ليس علي الله بمستنکر ان يجمع العالم في واحد
خداوند متعال وجود اين نابغهي عظيم الشأن را بر عالم تشيع دايمي بدارد (۱).
——————————
پی نوشت ها:
(۱) حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي آقا شيخ محمد تقي جعفري تبريزي، دانشمند متفکر و نويسنده توانا و صاحب کتاب (ارتباط انسان ـ جهان ـ) هستند که اين کتاب در کشف حقيقت ماده و نظريات تمام فلاسفه ي جهان دربارهي ماده، نگارش يافته است و کتابي بي نظير مي باشد. اين کتاب در ۳ جلد به فارسي در تهران چاپ شد، که مورد استقبال طبقهي فاضله کشور قرار گرفت و عربي آن به زودي در عراق چاپ مي شود.