چکیده:
الغدیر تألیف علامه شیخ عبدالحسین امینی نجفی، دائرة المعارفی قرآنی، حدیثی، ادبی و تاریخی است. در بیان اثبات ولایت بلافصل امیرالمؤمنین علی(ع). نویسنده در این مقاله بر آن است که گزارشی جامع از این دائرة المعارف و چگونگی تألیف آن بدست دهد و ضمن معرفی شخصیت علمی علامه امینی و آثار گوناگون وی به موقعیت ممتاز الغدیر در بین آثار او اشاره نماید و ویژگیهای علمی این اثر را بر شمرد. نویسنده کار مؤلف الغدیر را فصلی نو از تاریخ تحقیق و تتّبع و کارهای طاقت فرسای علمی در عالم اسلام معرفی کرده و آن را نمونه ای عالی از ژرفکاوی های متتّبعانۀ محقّقین شیعه بر شمرده است.
کلید واژگان: الغدیر، علامه امینی، وهابیت، احتجاج، حجةالوداع، امیرالمؤمنین.
***
اگر حدیث غدیر مسلّم نباشد هیچ امر مسلمی در اسلام وجود ندارد.(۱)
سخن گفتن از شخصیّتی چون علامۀ بزرگ و مؤلف سترگ و بی همال علامۀ اوحدی حاج عبدالحسین امینی نجفی (۱۳۲۰-۱۳۹۰ هـ . ق) و کار با عظمت و بی بدیل او دائرة المعارف قرآنی حدیثی، تاریخی ادبی الغدیر البته نه کاریست خُرد و نه در قوه و وسع این بندۀ کمترین و نه در صفحاتی چند می توان این اثر ممتاز و نمونه او که سرمشق و الگوی تحقیق در سراسر جهان اسلام است را حتّی در موجزترین عبارات معرفی نمود.
چه هرگاه انسان در برابر الغدیر قرار می گیرد غدیر را برکه ای زلال و صاف می یابد که گویی دریاهای هفت گانه را در خود خلاصه کرده و با خواندن یک صفحه از آن که آکنده از خلوصی عظیم و با تأمّلی ژرف و نگرشی پرابعاد نگاشه شده بر بی ثمری عمر خود حسرت می خورد. اینگونه است که محقّقین و دانشمندان بزرگ عرصۀ پژوهش علمی و متتّبعین پرکار و با سابقۀ میدان علم و تحقیق خود را و آثار خود را در برابر مشقّت سی سالۀ این مرد بزرگ و عرق ریزان روح و تلاش تاب فرسا و رنج گرانی که در راه تألیف این اثر منیف متحمّل شد و به جان خرید، بس خرد و کوچک می شمارند. آنگونه که به گفتۀ دانش مردی چون علامه سیّد عبدالحسین شرف الدین اگر این کار محصول تلاش ده ها دانشمند و محقّق نیز می بود و اگر بجای امینی که تنها و یک تنه این رنج طاقت فرسا را متحمّل شده بود این کارِ کارستان را عدّه ای و جمعی تألیف می کردند باز هم کوشش دسته جمعی آنان مشکور بود و عظیم.
مسأله مهم امامت که از آن به عنوان کلید شناخت توحید آنگونه که در احادیث متعدد و حدیث شریف سلسله الذهب، یاد شده است و متکلمین بزرگ عالم اسلام نظیر شیخ طوسی در تلخیص الشافی و علامۀ حِلّی در منهاجُ الکرامه آن را اشرف مسائل دانسته اند، مسأله ای است که نزد عقلا جز به صورت منصوص از جانب پروردگار و آنهم در اِعلامی رسا و همگانی با بیانی جلی و روشن و با تمهیدی بسزا و بایسته و توسط عالی ترین شخصیت عالم یعنی پیامبر اکرم(ص) ابلاغ و بیان نمی تواند شد. قول سدید رئیس فلاسفۀ اسلام شیخ الرئیس ابو علی سینا در الاهیات شفا، یعنی: «الاستخلافُ بالنَصِ أَصوب» بیانگر این معنا است که تعیینِ با نصّ أصوب است و نبّی مکرّم که أعقل عقلاست، أصوب را وا نمی نهد و فرو نمی گذارد.
البته اقتضای دینی که خاتم شرایع است اینست که بحث جانشینی و سرپرستی امّت در تمامی ابعاد آن بلاتکلیف گذارده نشود و طی مراسمی شکوهمند و بی نظیر در هجدهم ذی الحجّۀ سال دهم هجرت این امامت منصوص به فرمان الهی و به مقتضای ضرورت پیوسته و مستمر نیاز بشر به هدایت و تربیت و مدنیت، به دست نبی مکرم تحقّق یابد و معرفی گردد و علی بن ابیطالب(ع) به جانشینی بلافصل رسول خدا منصوب گردد و مؤمنان مسرور و کافران و منافقان مأیوس گردند.
حال چه مسیری طی گردید که این حادثۀ بزرگ و بی همتا و این شادمانی و سرور و این تعیین تکلیف الهی برای بشریت که بنا بود امتدادی به امتداد سالیان و قرون متمادی داشته باشد، فراموش شد و دستخوش خیانتِ خیانت پیشگان و تمرّد متمرّدان از این فرمان الهی گردید آنگونه که این نصّ جلّی به مغاک خاموشی و فراموشی سپرده شد، خود داستان غم انگیزی است که بشریت تشنۀ رهبری و هدایت و تربیت صحیح و مدنیت پایدار، تا به امروز قربانیان آنند. در این میانه امامت که ریاست است بر مردم در امر دین و دنیا و خداوند در این تعیین حیاتی بهترین ها را برای بشر می خواسته، اصلیست و محتوایی است که در بعد زعامت و رهبری سیاسی در سقیفه ناکام ماند و در بعد فرهنگی و تربیتی نیز به تبع ناکامی نخست دچار مظلومیتی دو چندان گردید و از آن پس آنچه نصیب ائمۀ اطهار گردید مسمومیّت ها و شهادت ها بود و دشواری وظیفۀ حفظ دین در چنگال دستگاه جبّار خلافت و پس از ائمه اطهار(ع) و پس از دوران غیبت صغری نیز این علماء و به تعبیر امینی بزرگ شهداء فضیلت بودند که همواره منادی و فریادگر توحید و عدل، این دو ضرورت ابدی برای انسان بودند و البته تاوان آن را به سختی می پرداختند.
از اینروست که برای احیای فضایل انسانیت و برای پاسداشت هدایت و تربیت و بخاطر فرایاد آوردن اندیشه های صحیح و اساسی در بعد سیاست و تربیت، باید غدیر را پاس داشت و حادثۀ بی مانندی چون غدیر را در یادها زنده نگه داشت این مهم را علامۀ امینی از پس مجاهدت ها و سخت کوشی های اسلاف صالح خود چون شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ الطایفه و علامه حلی و علامۀ مجلسی و قاضی نورالله شوشتری و میرحامد حسین هندی و شیخ آقا بزرگ تهرانی و سید محسن امین عاملی و علامۀ شرف الدین، عهده دار گشت و چه نیکو رسالت خویش را گذارد و قلم و اندیشه را شرمسار اراده و عزم و غیرت ستودنی خویش نمود.
کتابهایی نظیر الشافی سید مرتضی، تلخیص الشافی شیخ الطایفه، باب پنجم تجرید خواجۀ طوسی، منهاج الکرامۀ علامۀ حلی، صراط المستقیم بیاضی لبنانی، عبقات میرحامد حسین هندی، مراجعات سید شرف الدین عاملی، و الغدیر علامۀ امینی همه و همه منشور انسانیت است در ابعادی جهانی. در این میان الغدیر احیای فلسفۀ امامت و ولایت است و تبیین این حقیقت که پایه های اسلام سه چیز است نماز و زکات و به ولایت و حکومت حقّه اعتقاد داشتن و آنگونه که به نقل از مدارک اهل سنّت پیامبر(ص) فرمودند:
(( وَ إن وَ لَّیتُمُوها علیّاً وَجَدتُمُوهُ هادیّاً مهدیّاً یسلُکُ بکَم علی الطّریق المستقیم)). (۲)
«یعنی با رهبری و ولایت علی، رهبری خواهید داشت راه شناخته که همی راهسپار صراط مستقیم تان بدارد.»
امینی در الغدیر در صدد بیان همین حقیقت بود، او این مسلم ترین حقیقت تاریخ اسلام را از زبان حق جویان اهل سنّت و از مدارک آنان تبیین نمود و بیان داشت هر کس منکر غدیر شود منکر اصل اسلام شده، غدیر جزء اسلام است آن هم جز رئیسی آن.
اِنَّ الغَدیر جزءٌ مِنَ الاسلام فَمَن أَنکَرَهُ فَقَد أَنکَرَ الاسلام بالذات (شیخ عبدالله علایلی) بدین ترتیب الغدیر علامه امینی خط بطلانیست بر عقایدی ناروا و خردستیز و عقل نآزموده، عقایدی چون نسبت دادن بی تدبیری به پیامبر اسلام مبنی بر اعتقاد به عدم تعیین سرپرست برای امّت پس از خود، الغدیر خط بطلانیست بر جواز امامت مفضول، الغدیر خط بطلانیست بر تمکین به حکومت جائر و حاکم ظالم و عدم جواز قیام علیه او و فقط اکتفا به موعظه نمودن چنین حاکمی آنچنانکه رأی اغلب علمای بزرگ و متکلمین اهل سنّت چنین است از آن جمله اند ابوبکر باقلانی، عبدالجبّار معتزلی همدانی در المغنی و ماوردی در احکام السطانیه و نووی در شرح صحیح مسلم.(۳)
بعنوان نمونه قاضی عبدالجبّار معتزلی همدانی در رابطه با امامت فاسق مفضول می گوید:
((وَ رُبَّما قالُوا بامامَه الفاسق المفضول، إِذا غَلَبَ و یجعَلُونَهُ إماماً لِلغَلَبَه لا للرِّضا)).(۴)
الغدیر نقد عالمانه، روشمند و متین سخنان مستشرقان است دربارۀ اسلام و تشیّع و نمایاندن سطحی بودن تحقیقات آنها و ناقص بودن تتّبعاتشان دربارۀ اسلام و تشیّع و البته غرض ورزی ها و بی انصافی های عالمانه و عامدانۀ برخی از آنها نظیر پدر لامنس و دونالدسن و …
الغدیر پاسخی است به غزّالی در اصل ندانستن امامت و تبیین سخن علامۀ حِلّی است در اشرف مسائل دانستن مسالۀ امامت.
الغدیر نقد نظریۀ سیاسی اهل سنّت است در روا دانستن حکومت فاسق فاجر و به رسمیت شناختن نامحدود حق اقوی. آنچنان که به عنوان نمونه قاضی بدرالدین ابن جماعه مؤلف «تحریرُ الاحکام فی تدبیر أهل الاسلام» می گوید:
«اگر شخص مسلط، که به زور قدرت را به دست آورده است، حتی قوانین شریعت را نداند و ظالم و فاسق و فاجر باشد باید از او اطاعت کرد.»
الغدیر نقد چنین دیدگاهی است که البته قائلان بسیاری در میان فحول اهل سنّت دارد همچون: قاضی عضد ایجی در المواقف، تفتازانی در شرح المقاصد، ابوبکر باقلانی در التمهید، امام الحرمین جوینی در الارشاد و ابوالحسن الماوردی در الاحکام السلطانیه.
الغدیر پاسخ به اتهامات و شبهاتی است پرورده و بالیده در فضای استعمار طرح شده توسط دانشمندان اهل سنّت که خواسته یا ناخواسته در خدمت به استعمار قرار گرفته اند، نظیر آنچه احمد امین در «فجرُ الاسلام» و «ضُحَی الاسلام» طرح نموده و نظیر آنچه سید محمد رشید رضا در «السُنّه و الشّیعه» مطرح کرده و نیز آنچه موسی جارُ الله در «الوشیعه» بیان کرده و نیز آنچه عبدالله قصیمی در «الضّراع بین الاسلام و الوثنیه» آورده و نظایر آنها.
الغدیر مبیّن میزان و معیار در احترام به صحابه و تابعین است و حامل این پیام به برادران اهل سنّت که همۀ صحابه و تابعین دارای عدالت نیستند و سنّت نبوی، احترام دربست و بی گفتگو به همۀ صحابه را ایجاب نمی کند.
الغدیر دعوت به اتّحاد است بر محور حقایق مسلم اسلام چون واقعۀ غدیر خم و دعوت اهل قبله است به بازشناسی و مرور دوبارۀ حوادث صدر اسلام.
الغدیر دعوت به رواداری و خردورزی و تحمّل است و بیان کننده این حقیقت که حق ملاک است نه اشخاص و مبیّن «إعرف الحق تعرف أَهله» است.
الغدیر دعوت به داوری خرد است در بررسی عملکرد صحابه و رفتار آنان با یکدیگر نظیر آنچه ابوبکر درمورد خالدبن ولید و مالک بن نویره کرد و آنچه عمر دربارۀ زبیر و مقداد بن اسود انجام داد و آنچه عثمان با ابوذر و عبدالله بن مسعود و عمار یاسر نمود و آنچه معاویه با مالک اشتر و محمد بن ابی بکر و حجربن عدی نمود و آنچه حجاج بن یوسف ثقفی باسعیدبن جبیر و کمیل بن زیاد نمود. الغدیر با توجّه به حقایق مذکور مندرج در مدارک اهل سنّت همۀ صحابه را عادل نمی داند و صحابی ای را قابل احترام می داند که همۀ تعالیم اسلام را جذب نموده باشد و رسوب های جاهلی خویش را معدوم کرده باشد و شخصیت اسلامی پیدا کرده باشد و ریخت محمدی گرفته باشد.
الغدیر جبران و تدارک خسارات تاختن بدعت سقیفه بر سنّت غدیر است. الغدیر فریاد مظلومیت اهل بیت عترت و طهارت است و پیام خون های ریخته شدۀ فرزندان علیست در هر ناحیۀ از جهان اسلام، «وطُلَّت دِماءُ أهل البیت فی کُلّ ناحیهٍ» (ابن خلدون)
الغدیر محکوم کردن «تعرّب بعد الهجره» و ارتجاع و «انقلاب علی الاعقاب» بود پس از رحلت پیامبر(ص).
الغدیر فریاد رعدآسای امینی بود علیه به فراموشی سپردن و فراموشاندن حدیث فوق متواتر غدیر و از پی آن محو و محقّ ضرورت امامت و فلسفۀ آن.
نقل حدیث غدیر از قول یکصد و ده راوی از صحابه (صفحه۱۴ تا صفحه۶۱ الغدیر جلد۱) و ۸۴ راوی از تابعین (صفحه ۶۲ تا صفحه ۷۲ الغدیر جلد ۱) و سیصد و شصت نفر از علما تحت عنوان «طبقات الرواه من العُلما» (صفحه ۷۳ تا صفحه۱۵۲ جلد ۱ الغدیر) اعدادی که همه فوق حد تواتر هستند و نیز نقل احتجاجات خود امیرالمؤمنین(ع) به حدیث غدیر تحت عنوان «المناشده و الاحتجاج» در مقاطع مختلف زمانی مثل
۱- یوم الشوری،
۲- در ایام خلافت عثمان بن عفّان،
۳- در یوم الرحبه سنه ۳۵ هـ
۴- در یوم الجمل سنه ۳۶هـ در پاسخ طلحه
۵- در یوم الصفّین سنه ۳۷هـ،
شاهکار علامۀ امینی است و پاسخی است به جویندگانی که بارها پرسیده اند آیا امیرالمؤمنین علی(ع) هیچگاه خود در بیان حق غصب شده اش به بیان حدیث غدیر و واقعۀ غدیر خم پرداخت؟ فصل «المناشده و الاحتجاج» قسمت «المناشده امیرالمؤمنین(ع)» پاسخی بدین پرسش است. حائز اهمیت اینجاست که در یوم الرَّحبه که در سال ۳۵هـ ، امیرالمؤمنین علی(ع) به غدیر احتجاج کرد بیست و چهار نفر نیز به آن شهادت دادند (الغدیرجلد ۱،صفحه ۱۵۹به بعد) آری بدین روی کار امینی که نمونه ای از آن آورده شد کاریست کارستان، آنسان که گویی اوراق و برگ های واقعۀ عظیم غدیر خم را همین امروز در برابر دیدگان حقیقت جوی ورق می زند و حادثۀ بزرگ تاریخ بشریت را در اذهان با ذکر جزئیات ترسیم می نماید.
در الغدیر امینی سخن از نقد بی طرفانۀ علمی نموده و عرضۀ اصولی و مطابق با موازین را بنیان گذارده است. بزرگان علم و ادب عرب نظیر عبدالفتاح عبدالمقصود الغدیر را دریای پهناور شناخت و علاء الدین خروفۀ ازهری الغدیر را کتابی دهشت آفرین و دکتر محمد غلاّب مصری الغدیر را آرزوگاه پژوهشگران نامیده اند. با این همه باید گفت که آن هنگام که بی کرانگی آفاق تحقیق را و ژرفکاوی موشکافانه و ارادۀ پولادین امینی و تلاش علمی بدون افول و نوسان او را (چه از آغاز تا پایان کار که درحدود سه دهه کار تألیف الغدیر به طول انجامید بدون فتور و سستی و با همان درجه از جدیّت که در ابتدای کار آغازیده بود به پایان رسانید)
می بینیم، نیک در می یابیم که تعبیرات دانشمندان در تجلیل از امینی و کتاب او موازنۀ با واقعیت دارد و هرگز در مقام مجامله و اغراق نبوده و نیست. از این روست که در وصف الغدیر گفته شده، «اگر نه این بود که امینی می خواست به نام غدیر تبرّک جوید و از این رو کتاب خود را الغدیر نامیده، می بایست الأبحُرُ السبعه یعنی هفت دریا بنامیم».
اینکه امینی سخن از نقد بی طرفانۀ علمی رانده و نمونه های متعددی را در الغدیر به رشتۀ تحریر کشیده، سخنی به گزافه نیست، اعتلای سطح نقد امینی را بر کتاب های اهل سنّت آنگاه می توان فهمید که با نقدهای دیگران به همان کتاب ها مقایسه نمود.
برای نمونه:
۱- نقد الغدیر در جلد اول بر ابن حزم آندلسی را باید مقایسه نمود با نقد عباس محمود عقّاد بر وی در «فاطمة الزهرا و الفاطمیون/ ۸۱»
۲- و یا نقد الغدیر در جلد دوم را بر دکتر هیکل باید مقایسه نمود با نقد شیخ محمد رضا مظفّر بر وی در «کتاب السقیفه / ۴۷»
۳- و نیز نقد الغدیر در جلد سوم بر شهرستانی را مقایسه کنیم با نقد دکتر ابراهیم مدکور در » الفلسفه الاسلامیه منهجٌ و تطبیقه/ ۲۰۴»
و نقدهای بسیاری و نمونه های فراوانی که حاکی از ابعاد نگری و جریان شناسی و نکته یابی و دقت امینی و تتبّع کامل و عمیق وی است.
در بررسی مجلات یازده گانۀ الغدیر احصاء همۀ ویژگی های این تألیف منیف به تفصیل ممکن نخواهد بود مگر با ممارستی طولانی در قالب رساله ای مفصل، ولی از ویژگی های الغدیر و نویسندۀ ارجمند آن به عنوان نمونه، بیست مورد را می توان بیان کرد که از برجستگی بیشتری برخوردارند: نخستین آن صبر مؤلف است و طاقت عظمای او و ایستادن بر سر مطلب و خیرگی کردن و چیرگی نشان دادن و پس از آن می توان به استقصاء و تحقیق کامل و بسیاری مآخذ و شور بیان و غنای واژگانی و رزانت استدلال و استواری منطق و تلالؤ الهام و قدرت تفهیم و آمیختگی با قرآن چه در دیباچه مثل سرآغاز جلدهای شش تا ده و چه در اختتام و گاه در مقام تذکار و گاه در مقام استنتاج و لحن مؤدبانه بدور از فحاشی و رکاکت و تهمت و توهین و عدم نقل تقطیعی و رعایت امانت و واقع گرایی و پرهیز از تند لحنی و نیرومندی دلیل و نه سخت زبانی در استدلال و خلوص مؤلف و قاطعیت در بیان مطلب و عدم شخصیت زدگی و ارائه مدرک و اراده ای بدون فتور و سستی و به برندگی شمشیر را نام برد که در کلام تقریظ نویسان و خوانندگان دانشمند الغدیر بیان شده است.
مجموعۀ این ویژگیها الغدیر را در مرتبه ای ممتاز قرار داده، به گونه ای که امینی پس از تألیف الغدیر دانشمندان و محقّقان پس از خود را وامدار روش تحقیقی و محتوای پرعیار کتاب خویش ساخته است.
بدین سان آنگونه که شایستۀ این کتاب است بر روی صفحۀ عنوان الغدیر چنین نگاشته شده است: «کتابٌ دینیٌّ، علمیٌّ، فنیٌّ، تاریخیٌّ، ادبیٌّ، اخلاقیٌّ» مطلب بسیار مهم دیگر در شیوۀ کار امینی که معتَقَد و مورد توجه جدی وی بوده اقتدا کردن به روش مولای خود امیرالمؤمنین علی(ع) در محاجّه با مخالفین و در سخن گفتن دربارۀ آنان است. یعنی پرهیز از نفرین گویی، و دشنام آوری و ناسزاگویی، آنچنان که در پایان جلد هشتم الغدیر تیتری با عنوان«ادبُ الشیعه، ادبُ الامینی» آورده و ذیل آن روایتی را بیان کرده بدین مضمون که امیرالمؤمنین علی(ع) به حجر بن عدی و عمرو بن حمق خزاعی می فرماید:
«دوست ندارم شما نفرین کننده و ناسزاگوی باشید و همواره ناسزا گفتن گیرید و بیزاری طلبید، اگر بجای این نفرین و ناسزاگویی، کارهای بد آنان را بشناسانید، مثلاً بگوئید روش آنان اینست و کردار آنان چنان است و چنین، اینگونه هم سخنتان استوارتر خواهد بود هم عذرتان پذیرفته. خوب است بجای اینکه آنان را لعن کنید و از آنان بیزاری بجوئید بگویید: پروردگارا خون ما و خون آنان را حفظ کن. میان ما و آنان آشتی ده، آنان را از گمراهی برهان، تا آن کسان که حق را نشناخته اند، بشناسند و آن کسانی که در پی غوایت و گمراهی رفته اند، از آن دل بردارند. اگر اینگونه باشد هم من این روش را بیشتر دوست دارم و هم برای شما نیکوتر است. چون علی(ع) چنین گفت: حُجر و عمرو گفتند یا امیرالمؤمنین پندت را می پذیریم و به همین سان که تو می خواهی تربیت می شویم».
پس از بیان این حدیث امینی اضافه می کند:
«امینی نیز همین را می گوید، بلکه این سخن همۀ شیعه است.»(۵)
این مرام امینی و ادب او در برخورد با مخالفان نیز جلوۀ بارزی دارد او با همین رویۀ معقول و متین ضمن انتقاداتی از دانشمندان اهل سنّت، توقعی که از آنها به عنوان افرادی محقّق و پژوهشگر می رود را بیان می دارد. به عنوان مثال:
۱- او از سید محمد رشید رضاگله مند است که چرا با اینکه آثارسید جمال را دیده و شاگردی عبده را نموده و محضر کاشف الغطاء را درک کرده ولی با اینحال کتابی آکنده از اتهامات بی اساس به شیعه نگاشته است.
۲- و از طه حسین می خواهد که در نوشتن تاریخ اسلام و سیره نبوی به نقل مجعولات نپردازد و
۳- از محمد حسین هیکل می خواهد که حدیث «بَدءَ الدَّعوَه» را دربارۀ خلافت حضرت علی(ع) که در چاپ اول کتاب خود «حیات محمد(ص)» آورده از چاپ دوم آن حذف نکند و به خاطر ملاحظات حق را نپوشاند. و
۴- از دکتر ابراهیم ملحم اسود می خواهد که کلمۀ مشهور «غدیرخم» را در شعر شاعر شیعی معروف کمیت بن زید اسدی «غدا برحم» ضبط نکند. و
۵- از شیخ محمد خُضَری و محمد کردعلی شامی و عبداله قصیمی و موسی جارُ الله و امثال اینان می خواست که روایات مجعول بدست امویان را سند تاریخ نشناسانند و
۶- از احمد امین و احمد الزّین و ابراهیم الابیاری و خلیل مطران و مصطفی الدّمیاطی و دیگر ادبای مصر شکایتی بس عظیم و دردناک دارد که چرا دیوان شعری را شرح و چاپ و ترویج می کنند که در آن ابیاتی آمده راجع به سوزاندن در خانۀ حضرت فاطمه زهرا(ع) و
۷- و بالاخره امینی از عادل زُعیتر و دیگر مترجمان مسلمان می خواست که هر کتابی که به دستشان رسید و به هر منظوری که نوشته شده بود ترجمه نکنند و به هنگام ترجمۀ کتابی، نخست سودمند بودن آن را بنگرند و در مرتبۀ بعد مطالب آن را بر اصول و منابع عرضه کنند و هر جا خلافگویی و اشتباه داشت با افزودن توضیحات مردم را بیآگاهانند.
اینها نمونه هایی از انتقادات امینی به جامعۀ علمی و دانشگاهی اهل سنّت بود و دعوت آنان به پاس داشتن حقیقت و برگزیدن روش صادقانه و امانتداری علمی و در تحقیق و تتبّع و کنار گذاشتن تعصبّات مذهبی و ملاحظات گروهی و فرقه ای و پرهیز از بی دقتی های ناشی از بی حوصلگی در وارسی و غوررسی منابع و پرهیز از تتّبع ناقص و شتابزدگی در قضاوت.
براستی امینی خود، ملاک ها و موازین فوق را در نگارش الغدیر بنا بر اذعان مخالفان رعایت کرده بود. در این میان دانشمندانی بر آن شدند تا الغدیر را ترجمه کنند؛ «دکتر صفا خلوصی» آن را به انگلیسی و استاد «احمد علی امروهوی» الغدیر را به اردو برگرداندند.
این مجموعۀ نفیس و گرانبها که در ۱۱ جلد در طبع کنونی آن عرضه گردیده البته مجلدات دیگری دارد که در آن مجلّدات اولاً رسیدگی فنّی و عمیق به صحاح ست صورت گرفته و ثانیاً بحث «مسند المناقب و مرسَلها» و دیگر بحث «حکومت الالفاظ» آمده است.
آنچه که علامۀ امینی برای عنوان کتاب برگزیده است یعنی «الغدیر فی الکتاب و السُّنه وَ الأدب» ناظر بر رویکردیست که در کتاب دارد. در موضوع کتاب یعنی بحث غدیر آیات مرتبط را به دقت بررسی و موشکافی می نماید برای نمونه در جلد اول آیۀ تبلیغ «یا أَیّهَا الرَّسُول بَلَّغ ما انزِلَ اِلیکَ مِن رَبّکَ و اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَته وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس» را که در روز هجدهم ذی الحجّه در سال حجّة الوداع (۱۰هـ ) نازل شده و نیز آیۀ إکمال را ((الیوم اکملتُ لَکُم دینکم و أَتمَتُ عَلَیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُم الاسلام دیناً)) را که در روز غدیر دربارۀ امیرالمؤمنین نازل شده و نیز آیات سه گانۀ سورۀ معارج که معروف به آیات سَأَلَ سائل اند «سَأَلَ سائلٌ بَعَذابٍ واقِعٍ، للکافرینَ لَیسَ لَهٌ دافِعٌ مِنَ الله ذی المَعارِج» بطور مفصل بحث و بررسی می نماید و شأن نزول آن را بیان می کند(۶) در بحث سنّت نیز احادیث را محور مباحث خود قرار داده و از مدارک عامّه استفاده می نماید، احادیث مربوط به بحث ولایت نظیر «حدیث یوم الدّار» و «حدیث منزلت» و احادیث، مفسرّه در معنای «مولی» را و نیز احادیثی که در تفسیر آیات ثلاث مذکور آمده را به دقت واکاوی و بحث و بررسی می نماید.
در بحث از غدیر به مباحث لغوی، ادبی و نیز در طرح اشعار و مناقب و مدایح شعرای بزرگی مثل کمیت و دعبل و فرزدق و سید حمیری به مباحث علوم بلاغی و صنایع ادبی می پردازد.
در این بین بحث از کلمۀ مولی و معنای آن نیز جایگاهی ویژه دارد امینی معانی مختلف را بیان کرده و معنای مولویت و اولویت به تصرف را حقیقت لغوی برای کلمه مولی می داند، شواهد فراوانی نقل می کند و مولی را از مدارک مخالفین به معنای اولی به تصرّف ذکر می نماید. از (صفحه ۳۶۲ تا ۳۸۵ جلد ۱) را به این بحث اختصاص داده است، به عنوان نمونه از قول «سبط ابن جوزی» آورده که مولی در حدیث غدیر یعنی ((مَن کنتُ اولی به من نفسه فعلیٌ اولی بِه)) که در تذکره صفحه ۲۰ چنین آورده و از قول همو ده معنا برای مولی بر می شمارد که معنای دهم مولی را به معنای اولی به شیء قرار می دهد و مراد از مولی در حدیث من کنت مولاه را همان می داند، سپس می گوید، اینرا ابوالفرج اصفهانی در کتاب «مرج البحرین» نیز تصریح نموده است. امینی در اینگونه مباحث ادبی و بلاغی بخوبی توسن اندیشه را در میدان تحقیق به تاخت آورده و حق مطلب را ادا کرده است، او نیک دریافته که اولاً و بالذات مخاطب او در الغدیر دانشمندان و ادیبان و متکلمین بزرگ جهان اسلام اند از این رو اهتمام ویژه ای به ادبیّت و عربیّت نشان داده است.
نکتۀ مهم دیگر در الغدیر و روش امینی در بحث از موضوعات تاریخی، غیر از بررسی منحاز و مستقل هر پدیده در زمینه و زمانۀ خودش، نگاه مجموعی و زنجیره وار و پیوسته مدار به تاریخ است آنسان که در وقایع تاریخی به دنبال ریشه ها و خاستگاه ها و شباهت ها و سرنخها در گذشتۀ آن حوادث و در ادوار پیشین است.
آثار دیگر علامۀ امینی نیز در نوع خود بی نظیر است. او در اثر حماسی خود بنام «شهداءُ الفضیله» شرح حال یکصد و سی دانشمند شیعی از قرن چهارم هجری به بعد را آورده و شرح چگونگی شهادت آنها را داده است. این کتاب معتبر و غنی از نظر منابع است به گونه ای که دانشمندان و اهل فن مانند خیرالدین زرکلی در «الأعلام» شهدا الفضیله را در زمرۀ منابع و مآخذ خویش قرار داده اند.
شهدا الفضیله مورد تقدیر و تقریظ علمای بزرگ نجف همچون سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم علامه محمد حسین کمپانی و مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی قرار گرفت و نیز مورد ستایش و تقریظ دانشمندانی چون دکتر توفیق الفکیکی البغدادی قرار گرفت که آنرا پس از «مقاتل الطالبیین» بهترین در نوع خود دانست. و نیز سید حسن الامین در مقاله ای با عنوان «الهِبَهُ الکبری» و نیز محمدرضا حکیمی در مقاله ای با عنوان «مَعَ الأَفذاذ» آن را ستودند و مورد تجلیل قرار دادند.
در تألیف تمام این آثار، اعم از الغدیر و آثار دیگر، امینی جان خویش را در تعب و رنج انداخت و سفرهای مکرّری به کشورهای اسلامی و غیراسلامی برای استفاده از کتابخانه های آن سامان انجام داد. در این مسیر آنچه اعجاب آور است صبر امینی در استنساخ بعضی از نسخ است.
این شیوه ای بود که امینی در بادی امر تألیف و تحقیق در جوانی آن را آموخته و به کار بسته بود و در تألیف الغدیر از آن بهره برد بطوریکه در سفر به هند علاوه بر اشتغالات علمی دیگر، ۲۵۰۰ صفحه را به دست خویش استنساخ نمود.
این مهم یعنی تألیفات سترگ عملی نمی شد مگر با صبر و حوصلۀ فراوان و چشم پوشی امینی از لذایذ و تجملات زندگی و گاه در شبانه روز بیست ساعت مطالعه و تحقیق و فیش برداری و استنساخ در کتابخانه های سوریه و هند و عراق و ترکیه و دیگر بلاد جهان اسلام.
عبدالفتاح عبدالمقصود می گوید «کار امینی به حدی عظیم است که حتی برای نویسندگان زبردست و برگزیده نیز دشوار است نظیر آن را پدیدآوردن مگر پس از تحقیق عمیق و دامنه دار و با بیم و احتیاط بسیار.»
تألیف الغدیر که آن را می توان انقلابی در عرصه تحقیق و پژوهش دانست عده ای فراوان از دانشمندان و ادبا را به اعجاب و شگفتی وا داشت، مقاله ها و نامه های فراوان در تجلیل از کار او نگاشته شد و در آنها امینی و مجاهدات علمی او ستوده شد.
۱- شیخ علاء الدین خروفه استاد جامع الازهر کار امینی را نهضتی علمی دانست و آن را اثری بدور از شتابزدگی و سطحی نگری معرفی نمود.
۲- دکتر بولس سلامه دانشمند و ادیب بزرگ لبنانی اثر امینی را تراویده از خامۀ دلیل زای او دانست و آن را کاری دانست که برای جماعتی از دانشمندان نیز دشوار و تاب فرساست تا چه رسد تألیف آن به دست یک فرد. و
۳- دکتر محمد غَلاّب آن را (الغدیر را) آرزوی پژوهشگران و پاسخ به هر شبهه ای دانست و
۴- سید عبدالحسین شرف الدین عاملی آن را پردامنه و آراسته به عنصر ابداع و جمال دانست. و
۵- استاد غلامرضا سعیدی امینی را فردی دانست که چهره های ممتاز علمی قرون گذشتۀ اسلام امتیازات خویش را یکجا به او داده اند و
۶- استاد سید جعفر شهیدی امینی را مجدد مذهب نامید و اعلام داشت امینی برای تألیف الغدیر بیش از ده هزار جلد کتاب را مطالعه نموده و رسالتگذاری خویش را در حد هشام بن حکم و بوسهل نوبختی و صدوق و مفید و سید مرتضی(رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) انجام داده و
۷- دکتر عبدالحسین زرین کوب کار امینی را پاسخی به سکوت حیرت انگیز مورّخان مشهور اسلام مثل طبری، ابن هشام و ابن اثیر دربارۀ واقعۀ غدیرخم دانست و
۸- دکتر شفیعی کدکنی کار امینی را بازشناسی چهره های تاریخ دانست و سرمشق فاضلان عصر و دانشمندان حوزه های علمیه، شمرد. و
۹- دکتر علی اکبر فیاض، بیان داشت: «الغدیر شاهکار مؤلفات روحانی عصر ماست» و متصدیان تعلیم و تربیت را به فراگیری و آموزش آن به شاگردان توصیه کرد. و
۱۰- حاج میرزا خلیل کمره ای الغدیر را دائرة المعارفی دانست که هر بخش آن فوجی یار و مددگار و مُعین می خواهد با این حال امینی در محیط شرق تاریک با فقد وسیله تنها و یک تنه به تألیف آن قیام نموده است و
۱۱- دکتر مهدی محقّق هدف امینی را آشنایی مسلمانان با منابع اولیه در مسأله امامت عنوان کرد و هدف دیگر او را در اختیار گذاردن، اطلاعات و مواد فراوانی در علوم و معارف اسلامی دانست.
و امّا نکته دیگر اینکه: امینی غیر از دائرة المعارف بی مانند الغدیر آثار دیگری دارد که شایستۀ یادآوری اند عناوین آن از این قرار است،
۱٫ فاطمه الزهرا(ع) ۲٫ المقاصد العلیه ۳٫ تفسیر فاتحه الکتاب
۴٫ ثمرات الاسفار الی الاقطار ۵٫ شهداء الفضیله ۶٫ سیرتُنا و سنّتنا
۷٫ ادبُ الزائر لِمَن یمُّم الحایر ۸٫ تحقیق کامل الزیاره ۹٫ رجال آذربایجان
۱۰٫ ریاض الانس ۱۱٫ العتره الطاهره فی الکتاب العزیز
۱۲٫ تعالیق فی اصول الفقه علی کتاب الرَّسائل للشیخ الانصاری
۱۳٫ تعالیق فی الفقه علی کتاب المکاسب للشیخ الانصاری
اینها همه تتّبعاتی است که گاه در موضوع خود به لحاظ نوع نگرش، ماده تحقیق و آغازگاه آن منحصر به فردند. به عنوان نکتۀ ماقبل آخر ذکر این مطلب خالی از فایده نیست که امینی بنیانگذار روشی نو و فکری جدید بود برای بهبود وضعیت تحقیق و پژوهش و دسترسی آسان محقّقین به منابع و مآخذ مورد نیاز و از اینرو کتابخانه ای با ترتیبات کاملاً بروز و منطبق با متد علمی روش تحقیق در نجف اشرف با نام «مکتبه الامام امیرالمؤمنین العامه» یعنی کتابخانه عمومی امیرالمؤمنین(ع) تأسیس کرد که در روز عید غدیر سال ۱۳۷۹هـ افتتاح شد. طرح بزرگ فرهنگی دیگر او ایجاد دارالتألیف و خانه نویسندگان بود با غرفه های متعدد که افق دید گستردۀ او را در نشر و ترویج فرهنگ و دانش و علم و ادب در آن روزگار نشان می دهد و تفصیل چگونگی آن در این مقال نمی گنجد.
افراد زیادی امینی را ستودند برای او نامه نوشتند و در تجلیل از کار او مقاله و کتاب نگاشتند از تقریظ نویسان و تقدیر کنندگان از امینی می توان به:
۱٫ امام یحیی، پادشاه با فضیلت و فقید یمن (۷)
۲٫ و عبدالله بن حسین پادشاه فقید اردن هاشمی (۸)
۳٫ و فاروق، پادشاه مصر (۹)
۴٫ و محمدسعید دَحدوح از حلب سوریه
۵٫ و بولس سلامۀ مسیحی از بیروت لبنان را می توان نام برد که البته همۀ نامه ها و تقدیرها و تقریظها به جمعاً هشتاد و هفت نامه می رسد که همه از شخصیتهای ادبی دینی، سیاسی جهان اسلام و نیز برخی متعلق به جهان مسیحیت اند.
اشعار زیادی نیز در مدح امینی و توصیف الغدیر سروده شد. از آن جمله قصیده ایست که سید الشعَرا امیری فیروزکوهی در مدح او سرود، و نظایر آن باید گفت درگذشت امینی ثلمه ای جبران ناپذیر در جامعۀ تشیّع ایجاد کرد و خسرانی عظیم بر اهل علم و ادب و تحقیق تحمیل کرد.
((العلمُ بَعدَ أبی العلا مُضَیِّعٌ وَ الدَّهرُ خالِیه الجَوانبِ بَلقَعٌ))
و به قول علامه جلال الدین همایی امینی به تمام معنی مؤمن خالص و مجاهدی سبیل الله بود که فرموده اند: الجهادُ جهادان، جِهادٌ بالبنان و جِهادٌ بالبیان. رحمه الله علیه رحمه واسعه و نوَّر الله مَرقدَه.
—————————————————-
کتابنامه:
– ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، اعداد، عادل عبدالجبار الشاطی، اعلمی لبنان ۱۴۲۵ – ۲۰۰۴٫
– امینی عبدالحسین – الغدیر، دارالکتاب العربی، بیروت / ۱۳۹۷ ق – چهارم.
– امینی عبدالحسین – شهداء الفضیلة، مکتبة الطباطبایی – قم / بی تا – اول
– انصاری محمد – غدیر در آیینۀ کتاب، انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۰٫
– امیری فیروز کوهی- دیوان اشعار، زوار، ۱۳۸۹٫
– جمعی از معلمان مشهد – حساس ترین فراز تاریخ، نشر آفاق، تهران ، ۱۳۸۷ ش.
– حلی، کشف المراد فی شرح تجوید الاعتقاد، تصحیح حسن حسن زادۀ آملی، چاپ جامعۀ مدرسین، ۱۴۳۰ هـ .
– حکیمی محمدرضا- حماسۀ غدیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۴٫
– حکیمی محمدرضا- سرود جهش ها، انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۳٫
– حکیمی امیر مهدی – نگاهی به دریا از دور، دلیل ما، ۱۳۸۱٫
– شریف مرتضی (سید مرتضی) – الشافی فی الامامة، مؤسسۀ الصادق، تهران، ۱۴۲۶٫
– شهیدی سید جعفر – از دیروز تا امروز، علمی فرهنگی، تهران ۱۳۸۴٫
– شهیدی سید جعفر – نامۀ شهیدی (مجموعه مقالات تحقیقی) طرح نو ۱۳۷۴٫
– شهیدی سید جعفر و حکیمی محمدرضا – یادنامۀ علامۀ امینی، مؤسسۀ انجام کتاب، ۱۳۶۱ – ۱۴۰۳٫
– مرکز تحقیقات حوزۀ علمیۀ اصفهان – میراث حوزۀ اصفهان، جلد هفتم، رسالۀ یکماه، اصفهان، انتشارات حوزۀ علمیه اصفهان ۱۳۹۰٫
– مغنیه، محمدجواد – الشیعه و التشیّع، تحقیق و تصحیح: سامی غریری و محمد تقی هاشمی، دارالکتاب اسلامی، قم، ۱۳۸۹ ش.
————————————
پی نوشت ها:
۱- الغدیر ۱ / ۳۰۶٫
۲-تاریخ بغداد، حافظ ابوبکر بغدادی ۱/ ۴۷٫
۳- سیری در اندیشۀ سیاسی عرب- حمید عنایت /۳۲٫
۴- المغنی فی ابواب التوحید و العدل ۱ / ۲۵۹٫
۵-الغدیر ۸ / ۳۹۶٫
۶- الغدیر ۱ /۲۱۴٫
۷-الغدیر ۳/ ۵٫
۸- همان / ۸٫
۹- همان ۵/ ۱٫