چکیده:
سال ها بل قرن ها نظریۀ علیت به عنوان نظریه ای پایه، بدیهی، بی گفتگو و بی چند و چون پذیرفته شده و القائات فیلسوفان در این باره مورد مداقّه اساسی قرار نگرفته و چون وحی منزل و کلیشه ای تکراری در کتب فلاسفه به بیان های مختلف تکرار شده است.
مختصر مخالفت علمی و محاجّۀ عقلی در پیرامون آن هم که از سوی متکلمان و بعضی از فلاسفه صورت می گرفته، بلافاصله از سوی فلاسفه (مشهور فلاسفه) با واکنش های خطابی و جدلی مواجه می شده است و طرف مقابل یعنی آن عده ای که علیت را به چالش کشیده بودند به عقل ستیزی و خرد گریزی محکوم می گردیده اند.
در عین حال سؤالات بسیاری در اطراف این بحث مهم مطرح است که تا کنون پاسخی بسزا نیافته اند و تعبیرات گوناگون و جدید دربارۀ علیت، نتوانسته بدیهی بودن آن را اثبات نماید. نویسنده در این مقال، گزارشی از این دست به گریبانی فلاسفه با مسأله علیت ارائه نموده و در ضمن آن سعی در اثبات این معنا دارد که می توان مبحث علیت را با تردیدهایی جدی از منظر وجودشناسی و معرفت شناسی مواجه دانست.
کلید واژگان: علیت، وجود، وابستگی، سنخیت، جبر علی معلولی.
***
۱٫ مقدمه
نظریه علیّت را می توان مهمترین بحث فلسفه محسوب نمود که زیر بنا، پایه و ریشه ایی برای سایر مباحث فلسفه می باشد و به صورت گسترده مطرح شده است ولی این بحث مهم با چالش های مهم و اساسی روبرو می باشد و اشکالات مهم عقلی بر آن گرفته شده است که با بطلان این نظریه، بطلان سایر مباحث فلسفه بسیار آسان است.
به چالش کشاندن نظریه علیت و مطرح کردن ضعف های آن کار راحتی به نظر نمی رسد چون که سال هاست که با تبلیغات گسترده، فلسفه را عقلی جلوه داده اند و به شخصیت کسانی که به مباحث فلسفه اشکال گرفته اند، اتهام جهل و نادانی از آن بدتر تهمت عقل ستیزی داده اند، در حالی که بیشتر نظریات فلسفه ریشه عقلی و یا پشتوانه عقلی نداشته و تخیلی هستند، در این تحقیق، نظریه علیّت را که مجموعه ایی از عقل گریزی های فلسفه می باشد، بررسی نموده و موارد بسیار مهم آن ارائه می شود.
بخش اول کلیات
الف) بررسی مفاهیم
مفهوم علت در لغت
مجموعه مفاهیم لغوی علت به دو گونه متفاوت قابل تقسیم است:
۱٫ انگیزه، جهت، دلیل، سبب، عامل، مایه، مسبب، موجب، واسطه، وسیله، عذر، بهانه. چرايی، اصل، اتفاق.
۲٫ عیب، نقیصه، بیماری، عارضه، ناخوشی، نیاز، حاجت، سختی حال، رنج. مرض، دافع، سستی، ناتوانی. (۱)
مفهوم علیت در اصطلاح
تعریف اول علیّت
۱- بیان ملاصدرا: هو الشيء الذي يحصل من وجوده وجود شيء آخر و من عدمه عدم شيء آخر؛ علّت چيزی است که از وجودش، وجود چيز ديگر و از عدمش عدم چيز ديگر حاصل می شود. (۲)
۲- بیان شيخ اشراق سهروردی: هي ما يجب به وجود شيء آخر
علّت چيزی است که از وجودش چيزی ديگر واجب می گردد. (۳)
۳- بیان شهید مطهری: تصوری كه انسان از علت و معلول دارد این است كه از دو امر معین یكی را وجود دهنده و واقعیت دهندۀ دیگری و دیگری را وجود یافته و واقعیت یافته از ناحیۀ او می داند. (۴)
۴- بیان آیت الله مصباح یزدی: عبارت است از موجودی که برای تحقق موجود دیگری کفایت می کند… موجودی که با وجود آن تحقق موجود دیگری ضرورت پیدا می کند.(۵)
تحلیل تعریف اول
بر اساس این تعریف رابطه علیّت بین دو موجود می باشد که یکی از آنها دیگری را به وجود آورده است به عبارت دقیق تر «موجودی که وابسته به موجود دیگری است و بدون آن تحقق نمی یابد معلول و طرف وابستگی آن «علت» نامیده می شد.» (۶)
اين تعريف مشهورترین و مهمترین تعریف علّیت است که علیت حقیقی و علّت تامه می باشد و در این مقاله به بررسی و نقد آن پرداخته شده و باطل بودن آن اثبات می شود.
تعریف دوم علیّت
بیان آیت الله مصباح یزدی: موجودی که تحقق موجود دیگری متوقف بر آن است هر چند برای تحقق آن کافی نباشد… موجودی که تحقق یافتن موجود دیگری بدون آن محال است.(۶)
تحلیل تعریف دوم
بر اساس این تعریف نیز رابطه علیّت بین دو موجود می باشد که یکی از آنها علت و دیگری معلول نامیده می شود.
در این تعریف علیت مفهوم وسیع تری پیدا می كند و به چیز هایی كه در وجود چیزی دخالت دارند اطلاق می شود در حالی که آنها در واقعیت، وجود دهنده نیستند و از آنها با عنوان علل ناقصه، علل مُعده و یا علل مجازی نام برده می شود. بر طبق این تعریف به اجزاء تشكیل دهنده یک شئ یا شرایط و مقدمات شئ «علل» گفته می شود در حالی که مفهوم «ایجاد» و «وجود دهندگی» در این امورصدق نمی کند.(۷)
علت حقیقی و اعدادی: علت گاهی به موجودی اطلاق می شود که وجود معلول، وابستگی حقیقی به آن دارد، به گونه ایی که جدایی معلول از آن محال است مانند: علیّت نفس برای اراده و صورت های ذهنی که نمی توانند جدای از نفس، تحقق یابند و یا باقی بمانند و در این صورت آن را «علت حقیقی» می نامند و گاهی به موجودی اطلاق می شود که در فراهم آوردن زمینه پیدایش معلول موثر است، ولی وجود معلول وابستگی حقیقی و جدایی ناپذیر، به آن ندارد مانند پدر نسبت به فرزند و در این صورت آن را «علت اعدادی» و یا «معّد» می خوانند.»(۸)
تعریف سوّم علیّت
بیان آیت الله مصباح یزدی: «هرگاه دو موجود داشته باشیم که یکی پرتو دیگری باشد و از مراتب وجود آن به شمار آید، معلول آن دیگری خواهد بود. هر معلولی مرتبه ضعیفی از علت ایجاد کننده خودش می باشد… پس مشخصه معلولیت ضعف مرتبه وجود، نسبت به موجود دیگر و متقابلاً مشخصه علیّت قوت و شدت مرتبه وجود، نسبت به معلول است.» (۹)
«وجود معلول، عین ربط و تعلق به وجود علت و شعاع و پرتوی از آن است.»(۱۰)
تحلیل تعریف سوم
بر اساس تعریف سوم، رابطه علت و معلول به هیچ وجه از نظر عقلی قابل اثبات نیست و در میان موجودات مادی جهان، مصداقی ندارد. به عنوان مثال، هیچ کس قبول نمی کند که آب پرتوی از اکسیژن و هیدروژن بوده و یا آب عین تعلق و وابستگی به اکسیژن و هیدروژن باشد.
ب ) پیشینه ابطال علیت
۱) علیت از همان زمانی که در یونان توسط برخی افراد مطرح شد مورد انتقاد قرار گرفته است. ذیمقر اطیس (حدود ۵۰۰ قبل از میلاد)، نظریه معروفی دارد كه اجسام طبیعت مركّب از ذرات كوچک تجزیه ناپذیر تشکیل شده که این ذرات، ازلی و ابدی و قائم به ذات می باشند و وجودشان ناشی از علتی نیست و هیچ گونه رابطۀ علّی و معلولی بین اجزاء جهان نبوده و در عین حال اجزاء جهان با یكدیگر مرتبط هستند. این نظریه در قرن نوزدهم دوباره مطرح و مقبولیت یافت. (۱۱)
۲) علیت مورد انتقاد بسیاری از فلاسفه یونان قرار گرفته بود، فلاسفه ایی مانند غورغیاس(۴۸۳ قبل از میلاد)، انزموس(۳۷۵ قبل از میلاد)، پورهون الیسی (۳۰۰ قبل از میلاد)، امپریکوس (۲۵۵ قبل از میلاد) و ده ها فیلسوف یونانی علیت را مورد نقد و بررسی قرار داده و آن را باطل دانسته اند. (۱۲)
۳) متكلمین اسلامی از همان آغاز ورود فلسفه در اسلام، بر نظریات فلسفه انتقادها وارد كردند و اصول مسلّمه و مبادی اولیۀ فلسفه مانند قانون علیت را باطل نموده اند. (۱۳)
۴) متكلمین معتقد به فاعل مختار، علیت را شامل فاعل، شاعر و مختار ندانسته و در نتیجه قانون علیت را فاقد مصداق محسوب می کنند. (۱۴)
در نظر این متكلمین ، تمام حوادث جهان مستقیماً و بلاواسطه از اراده ذات باری ناشی می شود و «عادت ذات باری» است كه یک عده امور را بعد از امور دیگر خلق كند و در واقع هیچ رابطۀ سببی و مسبّبی بین خود امور جهان در كار نیست. (۱۵)
۵) ابوحامد محمد غزالی ( ۴۵۰ ه ق) از نخستین متکلمین و فیلسوفانی بود که پیوند ضروری میان علت و معلول را نفی کرد، غزالی علیت را در فصل هفدهم از کتاب تهافت الفلاسفه باطل نموده و می نویسد: اقتران میان آنچه عادتاً سبب می گویند و میان آنچه مسبب می نامند، نزد ما ضروری نیست. (۱۶)
نظریه غزالی درباره علیت تأثیر بزرگی بر جریان استدلال فلسفی غرب گذاشت و دیدگاه آنها را نسبت به علیت تغییر داد.
۶) مالبرانش (۱۶۳۸-۱۷۱۵)، ویلیام اکامی، هربرت فیگل، هانس رایشنباخ، دکارت، اگوستین قدیس، منتسکیو، کانت و بسیاری از فلاسفه غربی رویکردی تحلیلی جدیدی از علیت را مطرح کردند. (۱۷)
پیرس، شوپنهاور، پی یر روسو، موریس وینتر و بخش مهمی از فلاسفه غربی، علیت را مردود اعلام کردند وینگشتاین می نویسد:
«خرافات چیزی جز اعتقاد به ارتباط علّی نیست.» (۱۸)
۷) دیوید هیوم (۱۷۱۱-۱۷۷۶) نخستين فيلسوفى است كه مابعدالطبيعه را به طور مطلق مردود اعلام كرد هيوم معتقد است حتى در ساحت درونى انسان و به كمک علم حضورى نيز نمىتوان تصورى از عليت به دست آورد كه ارزش معرفتى داشته باشد. حاصل سخن اينكه هيوم با تحليل خود از عليت به اين نتيجه رسيد كه حس در عمل چيزى جز توالى ميان اشيا به ما نمىدهد و اگر مفهومى از عليت در نزد ما پيدا مىشود، محصول عادت و تجربه است و صرفاً جنبه ذهنى دارد و هرگز حاكى از واقع و نفسالامر نيست.(۱۹)
۸) با پیشرفت علوم، تحولاتی در فیزیک پیدا شده كه عقیده برخی از دانشمندان را به قانون علیت، متزلزل ساخته است و دانشمندان بزرگ علوم فیزیک و ریاضی همانند متكلمین علیت را باطل دانستند. (۲۰)
سر جیمس جینز، هایزنبرگ، رایکن بار، ایان باربور و بسیاری از فیزیکدانان جهان علیت را مردود می دانند. (۲۱)
۹) طرفداران نظریه وحدت وجود منكر قانون علیت هستند زیرا طبق نظریه آنها «غیر از خدا وجود دیگری نیست» و جز واقعیتی واحد من جمیع الجهات هیچ واقعیتی نیست و اصلاً دوگانگی در كار نیست تا سخن ارتباط و وابستگی واقعیتی با واقعیت دیگر باشد برای همین، از استعمال لغت «علیت و معلولیت» پرهیز دارند. (۲۲)
۱۰) شهید مطهری معتقد است قسمتهای نسبتاً زیادی از مسائل اختلافی بین علم كلام و فلسفه هست كه علوم تجربی و فلسفه جدید اروپایی نظریه متكلمین بر باطل بودن علیت را تأیید می کند. (۲۳)
۱۱) علمای معروفی از شیعه اصل علیت را در مورد افعال اختیاری انسان جاری نمی دانند و اصل علیت را زیر سؤال برده اند که عبارتند از: مرحوم میرزای نائینی؛ مرحوم آیت الله ابوالقاسم خویی، محمد تقی جعفری و شهید صدر. (۲۴)
البته برخی از شاگردان آیت الله خویی از مخالفین فلسفه نیز می باشند.
ج ) تحلیل عقل ستیزی های فلسفه
نظریه علیت را می توان از مهم ترین مطالب فلسفه نامید که تبلیغات گسترده ایی درباره انجام گرفته است و با این که دلایل قوی بر بطلان آن ارائه شده است ولی لجاجت فلاسفه و ماهیت عقل ستیزی فلسفه مانع از پذیرش حقیقت باطل آن شده است و برای دفاع از آن روش های مختلفی را بکار می برند که موارد مهم آن ارائه می شود تا مشخص شود که این گونه تبلیغات نمی تواند ماهیت باطل علیت را بپوشاند.
۱٫ تمجید از علیت
فلاسفه آن چنان از علیت سخن می گویند که گویی شناخت جهان فقط با قبول علیت امکان دارد و هیچ راه دیگری نیست، شهید مطهری در تمجید علیت می نویسد:
اگر قائل به علیت باشیم و جهان را با لباس علیت و معلولیت ببینیم ناچار وابستگی و ارتباط واقعیتها را با یكدیگر پذیرفته ایم و جهان عینی در نظر ما دستگاهی پیوسته و مرتبط الاجزاء جلوه گر خواهد شد. بنابراین، گفتگو در قانون علیت عیناً گفتگو در ارتباط و پیوستگی موجودات جهان است. (۲۵)
۲٫ تهدید برای ابطال علیت
پس از تمجید علیت، نوبت تهدید مخالفین علیت است که اگر علیت نباشد دیگر علم معنایی ندارد تمامی علوم فقط با علیت معنا و ارزش می یابند ولی این ادعای فلسفه، ده ها سال ها است که توسط دانشمندان علوم تجربی باطل شده است و این دانشمندان بدون پذیرش علیت پیشرفت های علمی فراوانی داشته اند. شهید مطهری در تهدید ابطال علیت می نویسد:
قانون علیت از پایه هایی است كه اگر متزلزل شود فلسفه زیر و رو می شود و به عقیدۀ فلاسفه قانون علیت یكی از اركان عمومی است كه اگر آن را متزلزل فرض كنیم دیگر علم به طور كلی بی معناست. (۲۶)
اگر بنا بشود رابطۀ علت و معلول را نپذیریم باید ارتباط و وابستگی واقعیت ها را با یكدیگر یكباره منكر شویم. (۲۷)
نفی كلی قانون علیت مستلزم نفی هرگونه پیوستگی و ارتباط واقعی موجودات است و تمام ارتباطات واقعی از رابطۀ علّی و معلولی سرچشمه می گیرد و با عدم رابطۀ علّی و معلولی هیچ گونه ارتباط واقعی صورت پذیر نیست.(۲۸)
۳٫ توجیه انتقادات مخالفین به نفع فلسفه
فلاسفه وقتی می بینند که قانون علیت با اشکالات اساسی روبرو می باشد و نمی توانند پاسخ دلایل قوی بطلان علیت را بدهند به توجیه انتقادات و اشکالات می پردازند نمونه ایی از این شیوه را شهید مطهری به کار برده است که ایشان می نویسد:
ولی تأمل در گفتار دانشمندانی كه اصل علیت را مورد حمله قرار داده اند روشن می كند كه نظر این دانشمندان اعراض از اصل ارتباط و پیوستگی علّی و معلولی نیست، بلكه منظور اعراض از نظام معین و مرتب علّی و معلولی است كه نتیجۀ قانون سنخیت است یا منظورشان اعراض از عدم جواز انفكاک معلول از علت تامّه است كه مفاد قانون جبر علّی و معلولی است.(۲۹)
شهید مطهری ناخواسته مطلب مهمی را بیان می کند که تناقض گویی ایشان را نشان می دهد ایشان اعتراف می کند که ابطال سنخیت و قانون جبری علیت در نهایت انکار اصل علیت است ایشان می نویسد:
هر چند دقت فلسفی ثابت می كند كه انكار قانون سنخیت یا قانون جبر علّی و معلولی مستلزم انكار اصل كلی علیت است. (۳۰)
کسانی که علیت را باطل می دانند برای بیان مطلب خود مصادیقی را بیان می کنند که این مصادیق به صورت غیر مستقیم منجر به ابطال اصل علیت می شود و فلاسفه همین حالت غیر مستقیم بودن را دلیل بر قبول اصل علیت بیان می کنند تا مخالفین را هم از معتقدین به علیت نشان دهند و این شیوه ناجوانمردانه و غیراخلاقی در عرصه علم می باشد و نشان دهنده واقعیت گریزی و عقل ستیزی فلسفه است.
۱) اتهام جهالت به مخالفین
این شیوه معروف ترین و غیر اخلاقی ترین روش فلسفه است که مخالفین فلسفه را جاهل می نامند و مخالفین را به ناتوانی از درک فلسفه متهم می کنند از نظر فلسفه، هر کس مطالب فلسفه را قبول کند و بدون تفکر و تقلیدی آن را بپذیرد فلسفه را درک کرده و هر کس با تفکر و اندیشه نظریات فلسفه را باطل کند جاهل است این شیوه غیر اخلاقی در مورد مخالفین علیت هم به کار رفته است شهید مطهری می نویسد:
یک دستۀ دیگر را نیز می توان منكر قانون كلی علیت شمرد و آنان كسانی هستند كه در تصور علیت و معلولیت درمانده اند و نتوانسته اند درک كنند كه چگونه ممكن است چیزی به چیز دیگر وجود و واقعیت بدهد.(۳۱)
آیت الله مصباح یزدی موقع بررسی دیدگاه فلاسفه غربی آنها را متهم به جهالت نموده و می نویسد: بعضی از فلاسفه غربی كه مفاد اصل عليت را درست درنيافته اند.(۳۲)
بخش دوم: ابطال علیت
۱٫ بدیهی نبودن علیت
یکی از ادعاهای باطل فلسفه، بدیهی و فطری بودن علیت ایجادی است.
آیت الله مصباح یزدی در این مورد می نویسد:
«پاره ایی از علوم قریب به بداهت هست که به یک معنی می توان آن را فطری نامید مانند… علم به وجود رابطه علیّت و وابستگی بعضی از موجودات مادی به بعضی دیگر نیز از همین قبیل است.» (۳۳)
این مطلب که موجودات عالم مادی به هم وابستگی دارند امری بدیهی است ولی این مطلب که این نوع رابطه همان علیّت ایجادی می باشد، بدیهی و فطری نیست و در عالم طبیعت که انسان اولین ارتباطات خود را با موجودات خارجی دارد، علیت ایجادی مشاهده نمی شود پس چگونه علیت بدیهی محسوب می شود؟ آیت الله مصباح یزدی ضمن اعتراف به بدیهی نبودن وجود مادیات، بدیهی نبودن علیت را هم بیان می کند:
«همانگونه که اصل وجود مادیات بدیهی و بی نیاز از برهان نیست وجود رابطه علیّت در میان آن ها هم بدیهی نخواهد بود.» (۳۴)
شناخت موجودات مادی در فلسلفه بدیهی نیست به خاطر این که علوم حسی را فلسفه معتبر نمی داند پس روابط بین آنها هم برای فلسفه بدیهی نخواهد بود.
۲٫ فرع به جای اصل
یکی از نکات مهمی که در بحث علیت باید با دقت مورد توجه قرار می گیرد نحوه ساخت قضیه است در فلسفه قضیه مربوط به علیت به جای توجه به اصل یعنی علت از فرع یعنی معلول شروع شده است آیت الله مصباح یزدی در این مورد می نویسد:
اصل عليت عبارت است از قضيه ای كه دلالت بر نيازمندی معلول به علت دارد، و لازمه اش اين است كه معلول بدون علت تحقق نيابد. اين مطلب را می توان در قالب «قضيۀ حقيقيه» به اين شكل بيان كرد: «هر معلولی محتاج به علت است» و مفاد آن اين است كه هرگاه معلولی در خارج تحقق يابد، نيازمند به علت خواهد بود و هيچ موجودی نيست كه وصف معلوليت را داشته باشد و بدون علت به وجود آمده باشد. پس وجود معلول كاشف از اين است كه علتی آن را به وجود آورده است.(۳۵)
سؤال این است که چرا در این قضیه بحث از معلول شروع می شود؟؟؟ مثل این که بگویند هر مرطوبی آب است. رطوبت به عنوان محمول از موضوع یعنی آب به دست آمده است ولی اگر آب یک موضوع تخیلی باشد رطوبت هم یک امر تخیلی خواهد بود در واقعیت امر، اگر علت اثبات نشود معلول هم اثبات نخواهد شد.
شکل اصلی قضیه به این گونه است که «هر علتی معلول دارد» در این صورت بحث می شود که خود علت چگونه اثبات می شود؟چرا علت، معلول ایجاد می کند؟ چرا علت، معلولی از نظر وجودی ضعیف تر از خودش را ایجاد می کند؟ علت چه نیازی به معلول دارد که آن را ایجاد می کند؟ آیا این قضیه استثناهای دارد که علت هایی باشند و معلول نداشته باشند؟ و یا معلول هایی باشند که علت نداشته باشند؟ چرا علت با ایجاد معلول قوی تر از خودش (از نظر وجودی) زمینه رشد وجودی خود را فراهم نمی کند؟؟ قضیه «هر علتی معلولی دارد» مصداق خارجی دارد یا فقط یک امر ذهنی و تخیلی است؟
۳٫ دور باطل بین علت و معلول
وقتی در فلسفه به جای توجه به اصل و اثبات آن، از فرع مباحث را شروع می کنند یک دور باطل ایجاد می شود معلول با عنوان قضیه تحلیلی از علت اثبات می شود و سپس علت از نیازمندی معلول به علت، اثبات می گردد، به این صورت که:
۱) اول نیازمندی معلول را اثبات می کنند که معلول نیازمند علت است و به خاطر این که قضیه تحلیلی است نیازمندی معلول که محمول می باشد از خود موضوع (معلول) استخراج شده است.
۲) سپس دلیل نیازمندی معلول به علت را پیدا می کنند که معلول به دلیل امکان یا فقر ذاتی محتاج علت است.
۳) در نهایت چون معلول و دلیل نیازمندی آن مشخص شد علت را اثبات می کنند حالا که معلول وجود دارد پس علت هم وجود دارد از همه مهمتر علت العلل یعنی خدا از همین راه اثبات می شود.
با چنین دور باطلی هرگز نمی توان به اثبات خدای متعال پرداخت و استفاده از این گونه مباحث، افتادن در دام ضلالت و گمراهی فلسفه است.
در حالی که باید اول مصداق علت اثبات شود سپس مصداق معلول مشخص گردد و در نهایت رابطه علیت بین آن دو اثبات شود به جای این که بحث از دلیل نیازمندی معلول به علت بیان شود، باید دلیل ایجاد کنندگی علت بیان شود پاسخ داده شود که، چرا علت، معلول را ایجاد می کند؟ بدون دلیل که علت نمی تواند معلول ایجاد کند. چرا علت، معلولی وابسته به خودش ایجاد می کند و معلول مستقل ایجاد نمی کند؟
۴٫ غلط اندازی در قضیه
در فلسفه علیت، قضیه به صورت «هر معلولی محتاج به علت است» بیان شده است و آن را قضیه تحلیلی می دانند، آیت الله مصباح یزدی در این مورد توضیح می دهد:
اين قضيه از قضايای تحليلی است و مفهوم محمول آن از مفهوم موضوعش به دست می آيد؛ زيرا مفهوم «معلول» چنان كه توضيح داده شد، عبارت است از موجودی كه وجود آن متوقف بر موجود ديگر و نيازمند به آن باشد. پس مفهوم موضوع (معلول) مشتمل بر معنای احتياج و توقف و نياز به علت است كه محمول قضيۀ مزبور را تشكيل می دهد. از اين رو از بديهيات اوليه و بی نياز از هرگونه دليل و برهانی است و صِرف تصور موضوع و محمول، برای تصديق به آن كفايت می كند. (۳۶)
قضيه تحليلی چیست؟
کانت با توجه به اندراج و عدم اندراج محمول در مفهوم موضوع، قضایا را به تحلیلی و ترکیبی تقسیم نموده است:
«قضيه تحلیلی»: مفهوم موضوع شامل مفهوم محمول است و محمول از بطن موضوع استنباط شود و داخل در ماهیت و ذات آن می باشد. وقتی گفته می شود: «هر جسمی دارای امتداد است»، با تصور خودِ جسم، تصور امتداد هم به ذهن می آیدبا تجزیه و تحلیل مفهوم جسم، ممتد بودن آن، تصور می شود.
«قضيه ترکیبی»: مفهوم محمول بیرون از مفهوم موضوع قرار دارد. محمول از ذاتیات موضوع نمی باشد و در تعریف حقیقی و حد تام آن اخذ نمی شود، یعنی از عرضیاتِ موضوع محسوب شود. وقتی گفته می شود «هر جسمی دارای وزن است»، مفهوم «وزن داشتن» امری است که کاملاً از مفهوم جسم خارج است، و پیوستن آن به موضوع امری ترکیبی است.(۳۷)
وجه تسمیه
وجه تسمیه در عنوان نخست این است که محمول هیچ چیز به موضوع نمی افزاید، بلکه آن را شرح و تفصیل می دهد. یعنی اجزائی را که به نحو مجمل و مبهم در آن وجود دارد صریح و روشن می سازد. در عنوان دوم، وجه تسمیه این است که معنای موضوع را با افزودن معانی تازه، گسترش می دهد. (۳۸)
تحلیل قضيه تحليلی
تقریر اول
در قضیه «هر معلولی محتاج به علت است» معلول موضوع است و احتیاج به علت، محمول است. این قضیه نشان می دهد که احتیاج به علت از خصوصیات معلول است.
نکته مهم اینجا وجود دارد که نیازمندی معلول به علت در تعریف معلول آمده و تعاریف در یک علم به صورت پیش فرض می باشد و قضیه تحلیلی، تکرار همین پیش فرض می باشد و واقعیت داشتن و وجود خارجی معلول را اثبات نمی کند.
به عنوان مثال اگر گفته شود که «هر سیمرغی پرنده است» این قضیه پرنده بودن سیمرغ را اثبات می کند ولی نمی تواند اثبات کند که سیمرغ یک پرنده واقعی است. مسأله، پرنده بودن سیمرغ نیست، بلکه واقعیت داشتن سیمرغ است. این که سیمرغ چرا پرنده است و چگونه پرنده ایی است مباحث فرعی هستند و بیان خصوصیات سیمرغ دلیل بر وجود واقعی آن نیست. از آنجایی که سیمرغ یک پرنده افسانه ایی و تخیلی است قضیه «هر سیمرغی پرنده است» هم تخیلی می باشد.
قضیه «هر معلولی محتاج به علت است» معلول را اثبات نمی کند اگر معلول در واقعیت اثبات نشود این قضیه هم تخیلی خواهد بود.
تقریر دوم
قضیه «هر معلولی محتاج به علت است» نشان نمی دهد که مفهوم معلول مندرج در مفهوم علت بوده و از آن استخراج شده باشد. مگر این که قضیه به این شکل ارائه شود: «هر علتی معلول دارد» در این صورت قضیه ترکیبی خواهد بود و بدیهی نخواهد بود، حتی اگر قضیه تحلیلی هم محسوب شود باز هم نمی تواند واقعی بودن علت، معلول و علیت را اثبات کند. آیت الله مصباح یزدی در این مورد اعتراف می کند و می نویسد:
اما اين قضيه دلالتی بر وجود معلول در خارج ندارد و به استناد آن نمی توان اثبات كرد كه در جهان هستی موجود نيازمند به علت وجود دارد؛ زيرا قضيۀ حقيقيه در حكم قضيۀ شرطيه است و به خودی خود نمی تواند وجود موضوعش را در خارج اثبات كند. (۳۹)
۵٫ اعتراف برناتوانی فلسفه در اثبات علیت
۱) اعتراف استاد جوادی آملی
«قانون عليت و معلوليت، جزء علوم متعارف محسوب می گردد؛ به طوری كه نه اثبات آن ممكن است و نه انكار آن؛ چون هرگونه استدلالی در گرو قبول عليت مقدمات برای نتيجه است و در اين جهت، فرقی بين مبانی مختلف در تبيين ارتباط مقدمات قياس با نتيجه آن نيست.»(۴۰)
۲) اعتراف آیت الله شهید محمدباقر صدر
ایشان قاعده علیت را بدیهی می داند ولی تصریح می نماید که این قاعده از ضروریات اولیه است و تا چنین است قابلیت استدلال عقلی را ندارد ولی به خاطر مخالفینی چون هیوم که منکر بداهت آن شده اند باید برای حل آن پاسخی پیدا کرد.(۴۱)
۳) اعتراف علامه محمدتقی جعفری
علامه پس از اشاره به ضعف بحث علیت، تعارض آن را با خداشناسی بیان نموده و می نویسد: قانون علیت یک حجاب ضخیم است که ما را از شناخت خدا که بدیهی است محروم می سازد و معنای «العلم هو االحجاب الاکبر».(۴۲)
۴) اعتراف استاد مطهری
شهید مطهری معتقد است که علوم تجربی به صورت تعبدی و به اجبار باید قانون علیت را قبول کنند و حرف بر علیه علیت نمی توانند بزنند ایشان در این مورد می نویسد:
علوم نه میتوانند این قوانین را رد کنند و نه اثبات و نه میتوانند از آنها بی نیاز باشند و تنها کاری که فیزیک یا علم دیگر میتواند بکند این است که این قانون را با متفرعات آن، بصورت اصول موضوعه بپذیرد و تا هر جا که میتواند از آن استفاده کند و هر جا که نمیتواند درباره آن سکوت اختیار کند. (۴۳)
تحلیل اعترافات
بر طبق اعتراف بزرگان فلسفه، قانون عليت، قابلیت اثبات را ندارد و به عبارت دقیقتر فلسفه از اثبات عليت عاجز است و زمانی که علیت اثبات نشود، توسط اندیشمندان و متفکرین آزاد اندیش، علیت ابطال میشود، تلاش برخی فلاسفه در اثبات علیت به عنوان یکی از علوم متعارف و یا از ضروریات اولیه ناتمام بوده و علیت یک امر اثبات نشده میباشد.
۶٫ ناتوانی فلسفه از اثبات علیت در عالم طبیعت
بحث علیّت ایجادی در علوم تجربی به هیچ وجه مطرح نبوده و جایگاهی ندارد و در علوم تجربی به بررسی تغییرات، تحولات موجودات پرداخته و روابط ریاضی آنها کشف میشود و در عالم طبیعت موجودی از موجودی دیگر به وجود نمیآید و بزرگان فلسفه به این امر اعتراف کرده اند:
«عوامل طبیعی فقط منشأء حرکات و دگرگونی هایی در اشیاء می شوند و هیچ موجود طبیعی نیست که موجود دیگری از نیستی به هستی بیاورد.»(۴۴)
«اصل علیّت، اصلی عقلی و متافیزیکی است و از راه تجربه به دست نمی آید.» (۴۵)
متافیزیک به معنای ماورای فیزیک نیست بلکه به معنای بعد از فیزیک است یعنی در کتب علوم یونان این مباحث بعد از بحث فیزیک آمده است «علت هستی بخش در میان مادیات یافت نمیشود.» (۴۶)
تحلیل
۱) در علوم تجربی بحث از علیت کنار گذاشته شده است و به دنبال کشف فرمولهای ریاضی (فیزیکی و شیمیایی) حاکم بر روابط موجودات طبیعت میباشند و این فرمولها از راه تجربه به دست میآید و از راه فلسفه به دست نمیآید.
۲) دیدگاه علوم تجربی با دیدگاه فلسفه کاملاً مغایرت دارد و علوم تجربی خود را محتاج دیدگاه فلسفه نمیدانند و از زمانی که در علوم تجربی، دیدگاه فلسفه کنار گذاشته شد رشد و توسعه فراوانی پیدا کردند و با کمک فرمولهای ریاضی، میلیاردها ابزار پیشرفته ساخته شده است.
۳) بسیاری از تقسیماتی که در فلسفه برای علیّت در موجودات مادی مطرح شده است مباحثی باطلی می باشند مانند: علت مادی «یا عنصری» علت صوری، علت مقتضی «سبب»، علت شرط، علت شرط عدمی، علت اعدادی «معّد»، علت داخلی، علت خارجی، علت مرکب، علت بسیط، علت ناقصه، علت جانشین پذیر «علی البدل»، علت زمانی، علت مکانی و اقسام علت فاعلی «بالطبع، بالقسر، بالقصد، بالعنایه، بالرضا و … » و سایر تقسیماتی که مربوط به علیّت در عالم ماده مربوط میشود همگی از دیدگاه خود فلسفه در حقیقت، علیّت محسوب نمیشوند و این نوع مباحث از مباحث علیّت مجازی و غیر حقیقی میباشند.
به تعریف علت علت حقیقی و اعدادی از آیت الله مصباح یزدی دقت شود:
«علت حقیقی و اعدادی: علت گاهی به موجودی اطلاق میشود که وجود معلول، وابستگی حقیقی به آن دارد، به گونهایی که جدایی معلول از آن محال است مانند: علیّت نفس برای اراده و صورتهای ذهنی که نمی توانند جدای از نفس، تحقق یابند و یا باقی بمانند و در این صورت آن را «علت حقیقی» مینامند و گاهی به موجودی اطلاق میشود که در فراهم آوردن زمینه پیدایش معلول مؤثر است، ولی وجود معلول وابستگی حقیقی و جدایی ناپذیر، به آن ندارد مانند پدر نسبت به فرزند و در این صورت آن را «علت اعدادی» و یا «معّد» میخوانند.» (۴۷)
۴) این همه بحث در فلسفه در مورد علیت در عالم طبیعت مطرح شده و در آخر گفته میشود معلول مادی وابستگی حقیقی به علت مادی ندارد، در حقیقت چنین رابطهایی بین موجودات مادی نیست و نمیتوان آن را علیت نامید و از نظر عقلی از اقسام علیت نمیباشد، آیا چیزی را که علیت نیست، علیت نامیدن ، حیلهگری و عقل ستیزی نیست.
۵) فلسفه توانایی شناخت حقایق عالم ماده که مهمترین عالم برای انسان، را ندارد. فلسفه نمیتواند روابط موجودات مادی را توضیح دهد و با چنین ضعف و ناتوانی ادعای فلسفه مبنی بر شناخت حقایق جهان، باطل است.
۶) فلسفه توانایی شناسایی روابط موجودات جهان را ندارد و ناتوان از هستی شناسی است و برای همین مجبور شده است تا علیّت را به علیّت حقیقی و اعدادی تقسیم نماید، فلسفه میخواهد با علیّت اعدادی ادعا کند که توانسته است اصل علیّت را در میان تمامی موجودات اثبات کند، در حالیکه از نظر فلسفه علیّت اعدادی، علیّت حقیقی نیست و تعریف علیّت به عنوان علیّت ایجادی شامل، روابط موجودات مادی نمیشود.
«رابطه علیّت به صورتی که مورد تحلیل و تحقیق قرار گرفت مخصوص علت ایجادی و هستی بخش با معلول آن است و شامل علتهای اعدادی و مادی نمی شود.» (۴۸)
۷٫ ناتوانی فلسفه از اثبات علیت ایجادی در عالم مجردات
فلسفه در مورد روابط موجودات مجرد از ماده هم باید ابتدا اصل وجود موجودات مجرد را اثبات کند و سپس رابطه علیّت ایجادی بین آنها را توضیح دهد در حالیکه اثبات موجودات مجرد از ماده توسط دلایل عقلی و با علم حصولی امکان ندارد و موجودات مجرد با علم حضوری شناسائی میشوند.
«یاد آور شدیم شناخت شخصی مجردات، جز از راه علم حضوری، امکان ندارد.» (۴۹)
تحلیل
۱) موجودات مجرد در فلسفه با علم حضوری شناسایی میشوند پس رابطه علیت بین آنها هم با علم حضوری شناخته میشود و در نهایت این مباحث بر طبق مکاشفههای قلبی تصوف(۵۰) بوده و عقلی نیستند، وقتی موجودات مجرد به صورت شخصی با عقل شناخته نمیشوند رابطه علیت بین آنها چگونه با عقل به دست آمده است؟
۲) بر طبق فلسفه و تصوف، چهار عالم وجود دارد (۵۱) که عبارتند از: عالم طبیعت، عالم مثال، عالم عقل، عالم ذات.
۳) در عالم طبیعت علیّت ایجادی وجود ندارد. سه عالم دیگر مثال، عقل و ذات هم مجرد از ماده میباشند. شناسایی موجودات مجرد از ماده با علم حضوری (مکاشفه) انجام میگیرد و با علم حصولی یعنی مباحث عقلی نمیتوان آنها را شناسایی نموده و روابط بین آنها را بررسی کرد، بنابر این بحث علیّت ایجادی چگونه شناسایی شده است؟
۴) حقیقت این است که علیّت ایجادی یک بحث عقلی نیست و بر اساس نظریات عقلی به دست نیامده است و همانند «عالم مثال»(۵۲) از مکاشفههای تصوف به دست آمده است.
۵) بر طبق اعتقاد به چهار عالم در فلسفه ، در عالم ماده در بین موجودات مادی علیّت ایجادی نیست روابط موجودات در عالم مثال همان روابط موجودات در عالم ماده است یعنی روابط بین موجودات عالم مثال هم علیّت ایجادی نیست، روابط بین موجودات عالم عقل همان روابط بین موجودات عالم مثال است، پس در بین موجودات عالم عقل هم رابطه علیّت ایجادی وجود ندارد در عالم ذات هم بحث تعدد مطرح نیست، یعنی فقط یک وجود در عالم ذات میباشد و در این صورت علت و معلول مطرح نیست.
۶) بر این اساس علیّت ایجادی فلسفه در بین موجودات عوالم چهارگانه وجود ندارد.
۷) زمانی که علیّت ایجادی در بین موجودات عوالم چهارگانه نباشد، رابطه بین خود عوالم هم ایجادی نخواهد بود، یعنی عالم ماده توسط عالم مثال ایجاد نشده است بلکه عالم ماده توسط عالم مثال متأثر میشود و همین طور عالم عقل، مؤثر در عالم مثال خواهد بود نه ایجاد کننده آن.
۸) پس نظریه فلسفه مبنی بر این که عالم عقل، عالم مثال را ایجاد کرد، و عالم مثال، عالم ماده را ایجاد نموده است باطل است.
۸٫ ریشهیابی گمراهی فلسفه در علیت
مهمترین عامل گمراهی و عقل ستیزیهای فلسفه به اصطلاح اسلامی در علیت، نادیده گرفتن توانایی حواس در شناخت جهان است، میلیاردها جاندار تک سلولی و چند سلولی، فقط با تکیه بر حواس خود زندگی میکنند و فلسفه بافی نمیکنند و اعتقادی به علت و معلول فلسفه هم ندارند.
این حواس را خدای متعال برای ارتباط موجودات جاندار در عالم خلق نموده است و جانداران با کمک همین حواس هم به شناسی جهان طبیعت میپردازند و روابط بین آنها را درک میکنند و فقط بخشی از فلاسفه هستند که ارزشی برای حواس قائل نیستند که همین موضوع نشان میدهد که این فلسفه شبه علم بوده و بر مبنای سفسطه قرار دارد.
دانشمندان علوم تجربی در کشورهای اروپایی از زمانی که این فلسفه را کنار گذاشتند و فرمولهای فیزیک و شیمی را جایگزین علیت نمودند به پیشرفتهای علمی رسیده و میلیاردها ابزار برای زندگی بشریت ساختهاند و به کشورهای پیشرفته دنیا تبدیل شدهاند. آیا کشف این فرمولهای فیزیک و شیمی نشانه شناخت موجودات طبیعت و کشف روابط بین موجودات نیست؟
نتیجه گیری
علیت که از آن به عنوان یک قانون عقلی یاد میشود از زمانی که مطرح شده است مورد انتقاد اندیشمندان بوده و بسیاری از علمای اسلام و متکلمین به نقد آن پرداختهاند و از نظر عقلی، علیت امری است که اثبات نشده است و تلاش برخی فلاسفه در اثبات آن ناتمام بوده است حتی بیان قضیه علیت به صورت قضیه تحلیلی ناقص بوده و نمیتواند علیت را در خارج از ذهن اثبات از این رو علیت یک امر کاملاً ذهنی و تخیلی میباشد که فاقد مصداق واقعی به خصوص در عالم طبیعت میباشد و چون قانون علیت در تمامی مصادیق عالم هستی جریان ندارد باطل محسوب میشود. فلسفه به دلیل پذیرش مطالب تصوف و عدم پذیرش توانایی حواس در شناخت موجودات، نتوانسته است روابط موجودات جهان هستی را شناسایی کند و دچار گمراهی شده است.
خاتمه
با توجه به اشکالات و ضعفهای اساسی فلسفه به خصوص در موضوع علیت ایجادی (علیت هستی بخش) آیا وابسته نمودن اثبات عقاید اسلامی از جمله اثبات خدای متعال به فلسفه و علیت ایجادی، خطرناک نیست؟
«قانون عليت و معلوليت جدای از قوانين ديگر و در كنار آنها نيست؛ بلكه زير بنای همه ادلّه اي است كه درباره اثبات واجب مطرح است». (۵۳)
آیا با وجود قرآن حکیم، کتاب خدای حکیم، سنت پیامبر حکیم اسلام(ص) و روایات اهل بیت حکیم(ع) که در قالب علم کلام مطرح شده است نیازی به فلسفه هست؟
چالش
کسانی که معتقد به علیت ایجادی هستند را به چالش علمی دعوت میکنیم تا یک مثال از علیت ایجادی را در عالم ماده بیان کنند با دو شرط، اولاً؛ علت و معلول هر دو مادی باشند، ثانیاً؛ رابطه علیت واقعی بوده و علیت اعدادی نباشد. اگر چنین مثالی بیان شود، علیت ایجادی را قبول میکنیم وگرنه علیت ایجادی باطل خواهد بود.پ
————————————–
پی نوشت ها:
۱- رجوع کنید به کتب فرهنگ و لغت: فرهنگ معین، اقرب الموارد، ناظم الاطباء، لغت نامه دهخدا.
۲-الحکمة المتعالية فی الأسفار العقلية الأربعة، ملاصدرا ۲/ ۱۲۷٫
۳-شيخ اشراق، مجموعه مصنفات،(مصحح هنری کربن)، چاپ دوم (تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،۱۳۷۲) ۱/۳۷۷٫
۴- مجموعه آثار شهید مطهری اصول فلسفه و روش رئالیسم ۶/ ۶۴۷٫
۵- آموزش فلسفه، آیت الله مصباح یزدی ۲ / ۱۸٫
۶-همان ۲ / ۲۲٫
۷- آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی ۲/ ۱۸٫
۸-مجموعه آثار شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم ۶/ ۶۵۰٫
۹- آموزش فلسفه، آیت الله مصباح یزدی۲ / ۲۰٫
۱۰-همان / ۴۰٫
۱۱-آموزش فلسفه، آیت الله مصباح یزدی۲/ ۴۱٫
۱۲-مجموعه آثار شهید مطهری. اصول فلسفه و روش رئالیسم ۶/ ۶۵۱٫
۱۳- ر.ج. هالینگ دیل، مبانی و تاریخ فلسفه غرب، ترجمه عبدالحسین آذرنگ/ ۱۰۸، فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه ۱/ ۵۱۱٫
۱۴- مجموعه آثار شهید مطهری ۶/ ۶۴۹٫
۱۵- مجموعه آثار شهید مطهری. اصول فلسفه و روش رئالیسم ۶/ ۶۴۸٫
۱۶- همان.
۱۷- غزالی، ابوحامد محمد. تهافت الفلاسفه. محقق سلیمان دنیا، تهران: شمس تبریزی، چاپ اول، (۱۳۸۲ هـ .ش)
۱۸- اصل علیت در فلسفه و کلام؛ محمد حسن قدردان قراملکی، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ دوم ۱۳۸۷ قم / ۴۰ و ۴۶٫
۱۹- تحلیلی از دیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر، مهدی گلشنی، انتشارات امیر کبیر/ ۱۰۵٫
سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، انتشارات زوار ۳ / ۸۱٫
۲۰- استراتون، پل، آشنايى با هيوم، ترجمه زهرا آرين، تهران، مركز، ۱۳۸۰٫
۲۱- مجموعه آثار شهید مطهری. اصول فلسفه و روش رئالیسم ۶/ ۶۴۹٫
۲۲- تحلیلی از دیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر، مهدی گلشنی، انتشارات امیر کبیر/ ۱۰۷٫
۲۳-مجموعه آثار شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم ۶/ ۶۴۹
۲۴- همان.
۲۵- اصل علیت در فلسفه و کلام؛ محمد حسن قدردان قراملکی، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ دوم ۱۳۸۷ قم / ۴۰٫
۲۶- مجموعه آثار شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم ۶/ ۶۵۲٫
۲۷-مجموعه آثار شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم ۶/ ۶۵۰٫
۲۸-همان/ ۶۵۱٫
۲۹- همان / ۶۵۲٫
۳۰-همان / ۶۵۴٫
۳۱-مجموعه آثار شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم ۶/ ۶۵۴٫
۳۲- همان.
۳۳- آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی ۲ / ۴۷٫
۳۴- همان / ۴۶٫
۳۵- همان / ۴۸٫
۳۶- همان / ۴۹٫
۳۷- آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی ۲ / ۴۵ .
۳۸- رجوع کنید:
۱٫ تمهیدات، ایمانوئل کانت، ترجمۀ غلامعلی حداد عادل، همراه با مقدمه و توضیحات، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ اول ۱۳۶۷، ص ۹۶
۲٫ مبانی و تاریخ فلسفۀ غرب، هالینگ دیل، ترجمۀعبدالحسین آذرنگ/ ۱۵۸، کلیات فلسفه، ریچارد پاپکین و آوروم استرول، ترجمۀ دکتر مجتبوی/ ۲۴۱٫
۳٫ مصباح یزدی، محمدتقی، (۱۳۸۴)، شرح برهان شفا (جلد اول و دوم)، تهران: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول.
۳۹- رجوع کنید:
۱٫ جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آئینه معرفت/ ۳۴۰ .
۲. خوانساری، محمد، منطق صوری/۹۳-۹۵. ۱- آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی ۲ / ۴۶ .
۴۰- جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا / ۳۹ و ۱۰۲.
http://javadi.esra.ir/-/ مقدمه ای-بر-تبيين-براهين-اثبات-خدا
۴۱- الصدر، السید محمدباقر، الأسس المنطقیة للإستقراء، القسم الاول/ ۱۰۵، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۲ ق. الطبع الرابع.
۴۲- شرح نهج البلاغه علامه محمدتقی جعفری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ۱۰ / ۹۰ .
۴۳- اصول فلسفه و روش رئالیسم مقاله نهم پاورقی شهید مطهری ذیل عنوان «قانون علیتیک قانون تجربی نیست».
۴۴- آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی ۲ / ۲۱٫
۴۵-همان / ۳۱٫
۴۶- آموزش فلسفه، آیت الله مصباح یزدی ۲ / ۳۹٫
۴۷- همان / ۲۰ .
۴۸-آموزش فلسفه، آیت الله مصباح یزدی ۲ / ۳۷٫
۴۹- همان / ۳۳۱٫
۵۰- به پیروی بزرگان فلسفه مثل ملاصدرا از ابوبکر ابن عربی صوفی در مباحث فلسفی و تطابق نظریات آنها دقت شود. ۱
۵۱- تعداد عالم در دین اسلام بسیار بیشتر از چهار تا میباشد و دیدگاه فلسفه در مورد تعداد عالم، باطل است که خارج از موضوع بحث است علاقه مندان به روایتهای مربوطه از جمله روایت زینب عطاره مراجعه کنند.
۵۲- عالم مثال، اثبات عقلی ندارد و از ابتکارات سهروردی است قبل از ایشان فلاسفهایی مثل ابن سینا معتقد به سه عالم بودند سهروردی عالم مثال را با مکاشفه کشف نموده و تعداد عالم ها را به چهارتا ارتقا داد. برای مطالعه به کتاب آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی مراجعه شود.
۵۳-
http://javadi.esra.ir/-/جوادی آملی، مقدمه ای-بر-تبيين-براهين-اثبات-خدا
کتابنامه:
– رجوع کنید به کتب فرهنگ و لغت: فرهنگ معین، اقرب الموارد، ناظم الاطباء، لغت نامه دهخدا
– الحکمة المتعالية فی الأسفار العقلية الأربعة، ملاصدرا.
– شيخ اشراق، مجموعه مصنفات، (مصحح هنری کربن)، چاپ دوم (تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ۱۳۷۲)
– مجموعه آثار شهید مطهری اصول فلسفه و روش رئالیسم.
– آموزش فلسفه، آیت الله مصباح یزدی.
– هالینگ دیل، مبانی و تاریخ فلسفه غرب، ترجمه عبدالحسین آذرنگ.
– فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه.
– مجموعه آثار شهید مطهری.
– غزالی، ابوحامد محمد، تهافت الفلاسفه. محقق سلیمان دنیا، تهران: شمس تبریزی، چاپ اول، (۱۳۸۲ ه .ش.)
– اصل علیت در فلسفه و کلام؛ محمد حسن قدردان قراملکی، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ دوم ۱۳۸۷ قم.
– تحلیلی از دیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر، مهدی گلشنی، انتشارات امیر کبیر.
– سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، انتشارات زوار.
– استراترن، پل، آشنايى با هيوم، ترجمه زهرا آرين، تهران، مركز، ۱۳۸۰٫
– تمهیدات، ایمانوئل کانت، ترجمۀ غلامعلی حداد عادل، همراه با مقدمه و توضیحات، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ اول ۱۳۶۷٫
– مبانی و تاریخ فلسفۀ غرب، هالینگ دیل، ترجمۀ عبدالحسین آذرنگ.
– کلیّات فلسفه، ریچارد پاپکین و آوروم استرول، ترجمۀ دکتر مجتبوی
– مصباح یزدی، محمدتقی، (۱۳۸۴)، شرح برهان شفا (جلد اول و دوم)، تهران: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی۱، چاپ اول.
– جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آئینه معرفت.
– خوانساری، محمد، منطق صوری.
– جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا.
– الصدر، السید محمدباقر، الأسس المنطقیة للإستقراء، القسم الاول/ ۱۰۵، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۲ ق. الطبع الرابع.
– شرح نهج البلاغه علامه محمدتقی جعفری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
– اصول فلسفه و روش رئالیسم مقاله نهم پاورقی شهید مطهری ذیل عنوان «قانون علیتیک قانون تجربی نیست»