ماجرای تعليقه بر بحارالأنوار
استاد علی ملکی میانجی
چکیده:
کتاب «بحارالأنوار» نوشتۀ علامه مجلسی بزرگترین مجموعه حدیثی شیعه است. در عصر زعامت آیت الله بروجردی و با مشارکت مالی ایشان از پرداخت وجوهات شرعی به بازنشر جدید آن با تصحیح و تحقیق اقدام گردید. علامۀ طباطبایی از شارحان عرفان نظری و فلسفۀ تلفیقی صدرایی، از نویسندگانی بود که در تقریر حواشی این کتاب مشارکت داشت، محتوای یکی دو تعلیقۀ آن – پیرامون آراء علامۀ مجلسی دربارۀ عقل و نقش جواهر عقلانی غیر حادث و قدیم با ابتنای به پندارهای وهمی یونانی در نظام خلقت و جایگاه عقل انسانی در اندیشۀ کلامی و فلسفی – که لحن تندی داشت واکنش مراجع تقلید حضرات آیات بروجردی و شاهرودی و برخی از علماء نجف از جمله علامه امینی را برانگیخت و موجب توقف و تعطیلی این تعلیقه ها شد.
نوشتار حاضر به شرح این رخداد فرهنگی پرداخته و لحن تند، داوری جانبدارانه و تهاجم اندیشۀ فلسفی کهن بر اندیشه های کلامی فقهی را از علل و عوامل این حادثه بر می شمارد. مرجع بزرگ آیت الله بروجردی در لزوم رعایت احترام شخصیت ها و مخالفت با نقدهای تند در طرح آرای اشخاص حساسیت فوق العاده ای داشت و خود در هنگام تدریس در نقد آراء دیگران به جد این آداب اخلاقی را مراعات می کرد. از این رو نسبت به لحن آن دو تعلیقه برآشفت به ویژه آن که اندیشه های کلامی فقهی، غیر منصفانه مورد تهاجم قرار گرفته بود، لذا از ادامه تعلیقه ها جلوگیری به عمل آورد.
کلید واژگان: علامه مجلسی، علامه طباطبایی، عقل، علم، آیت الله بروجردی، بحارالانوار.
***
یکی از وقایع تاریخی زمان معاصر تعليقه علامه طباطبایی از بزرگان و شارحان حکمت متعالیه و عرفان نظری بر کتاب بحارالأنوار است.
کتاب بحارالأنوار سابق به صورت سنگی در ۲۵ جلد چاپ شده بود.
در زمان مرجع بزرگ شیعه آیت الله العظمی بروجردی به طبع جدید آن همراه با تصحیح و تحقیق اقدام گردید. علامه طباطبایی یکی از نویسندگان حواشی و تعليقه بر چاپ جدید بحارالأنوار بودند. در جلد اول و باب حقیقت عقل و کیفیت و بدو خلقت آن، محتوای یکی دو تعليقه در موضوع عقل که لحن تندی نسبت به علامه مجلسی داشت موجب عکس العمل متقابل مراجع تقلید وقت شیعه آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی و برخی علمای نجف از جمله علامه امینی صاحب الغدیر گردید(۱) و موجب توقف و تعطیلی این تعلیقه ها شد. تعليقه نویسی در علوم ادبی و فقه و اصول و منطق و فلسفه و کلام، سنتی دیرینه و یکی از عوامل مهم بالندگی و رشد این علوم می باشد. اما عکس العمل مراجع دینی و توقف تعليقه بحارالأنوار را می توان ناشی از لحن تند آن دانست که با تجهیل علامه مجلسی، از شخصیت های بزرگ و مؤثر شیعی، همراه بود و ریشه در اختلافات عمیق و دیرین اهل کلام و فقه با فلسفه و عرفان داشت.
در دهه هفتم و هشتم قرن چهاردهم هجری زعامت شیعیان بر عهدۀ حضرت آيت الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی بود. این شخصیت کم نظیر جامع علوم نقلی و فلسفی بوده است.(۲) و در فلسفه از حضور دو تن مشاهیر اساتید فلسفه حوزه اصفهان آخوند ملامحمد کاشی و آخوند جهانگیرخان قشقایی استفاده کرده است. نوشته اند مرحوم جهانگیر خان هم به این شاگرد فوق العاده خود عنایت خاصی مبذول می داشت و در حوزه درسش نوع ایشان را مخاطب قرار می داد. (۳) مرحوم آیت الله بروجردی قبلاً در بروجرد مدتی شوارق را هم تدریس می کردند.(۴) با این همه آیت الله بروجردی فقیهی بود کامل و دارای مسلک فقهی و با فلسفه و عرفان میانه خوبی نداشت.
و مخالفت ایشان با تدریس فلسفه در حوزه قم مشهور و مسلم است و این مخالفت چه به صورت صریح و چه به صورت اظهار نارضایتی از طرف ایشان بروز کرده است. از جمله در ماجرای تعلیقه بر بحارالأنوار، آیت الله العظمی بروجردی به مخالفت شدید با علامه طباطبائی پرداخت.(۵)
از فقیه فرزانه حضرت آیت الله آقا سید موسی شبیری زنجانی شنیدم که گفت: آیت الله بروجردی می خواست علوم معقول – دروس فلسفی وقت حوزه – را شبه تحریمی کند و آقای آقا سید محمدرضا سعیدی – شهید آیت الله سعیدی – که با فلسفه مخالف بود در اطراف این موضوع در نزد آیت الله بروجردی فعالیت می کرد. اما وساطت آقای بهبهانی و دیگر آقایان از عملی شدن این کار جلوگیری نمود. ایضاً از یکی از افاضل در گذشته، که از تلامذه مرحوم میرزا محمدعلی سرابی در نجف بود(۶) شنیدم که آقای بهبهانی و دستگاه حکومتی و سلطنتی وقت، از تهران به تعدیل مخالفت آیت الله العظمی بروجردی با علامۀ طباطبایی همت گماشتند. یکی دیگر از عوامل این تعديل وساطت برخی از شاگردان و نزدیکان آیت الله بروجردی برای برطرف کردن این بحران بود چنانچه داستان این موضوع را از آیت الله سید مصطفی خوانساری(ره) شنیدم(۷) و نیز از عوامل مهم دیگر این تعدیل، پرهیز از اتهام خشونت به نهادهای مذهبی در تنش و تقابل به وجود آمده میان دیدگاه های کلامی و مخالف بود. و این مسأله را در گفتگو با آیت الله حاج آقا لطف الله صافی گلپایگانی در بهار ۱۳۶۵ شنیدم. معظم له در شمار شاگردان و مشاوران نزدیک مرحوم آیت الله العظمی بروجردی محسوب می شوند.
از طرفی آیت الله بروجردی به بزرگان شیعه احترام خاصی قائل بود و احترام او به شيخ الطائفه طوسی مشهور است. و حتی در اظهار آرای اجتهادی مخالف خود با بزرگان با تعابیر مناسب و تمجید از شخصیت آنها این کار را انجام می داد. آیت الله آقا سید موسی شبیری زنجانی در گفتگو با کیهان فرهنگی، به حساسیت آیت الله بروجردی در لزوم رعایت احترام شخصیت ها و مخالفت با نقدهای تند در طرح آرای اشخاص، اشاره می کند. وی از یک کتاب نام برده و ضمن بیان ارزش آن کتاب و احترام به شخصیت والای مؤلف گرانقدر آن می فرماید: قرار بود این کتاب، جهت چاپ به آیت الله بروجردی عرضه شود. ولی نگاه کردم دیدم، این مشکل است و نقطۀ ضعف کتاب تعبیرات تند آن در نقد دیدگاه های اشخاص بود. و مرحوم آقای بروجردی هم به این جهت خیلی مقیّد بودند.(۸)
با در نظر گرفتن طرز تفکر آیت الله بروجردی و مشرب فقهی آن مرحوم، واضح است که برخورد تند دو سه مورد از حواشی علامۀ طباطبایی نسبت به علامه مجلسی و آن هم در زمینۀ تنازع دیرینه فقها و متکلمین با فلاسفه و عرفا می تواند چه اثراتی بگذارد. یکی از خصیصين آیت الله بروجردی می گفت:
«آن مرحوم به عنوان مرجع کل تشیع نسبت به علامه مجلسی علاقۀ وافری داشت و حتی به نسبت و خویشی با علامه مجلسی مباهات و افتخار می کرد. و چون علامه مجلسی از ارکان تشیع محسوب می شود، آیت الله بروجردی شکستن حرمت و حریم ایشان را به مصلحت تشیع نمی دید». لذا از ادامه تعليقه جلوگیری نمودند.
نگارنده موضوع تعطیلی تعلیقه را با بسیاری از علمای بزرگ که بیشتر آنها از مقربین آیت الله بروجردی محسوب می شدند، تحقیق نموده است. برخی از آنها با این عبارت بیان داشتند که مرحوم آیت الله بروجردی تعلیقه یکی از اعلام را بر بحارالأنوار جلوگیری نمودند. و نیز جریان احضار آقای آخوندی از طرف آیت الله بروجردی و ماجرای تعطیلی تعلیقه را از آقای میرزا ابوالحسن روحانی یکی از نزدیکان آیت الله بروجردی شنیدم. (۹) همچنین این موضوع را از حجة الاسلام آقای سید جواد علوی نوه محترم حضرت آیت الله بروجردی سؤال نمودم و ایشان به راقم سطور گفت:
«آیت الله بروجردی به آقای حاج احمد خادمی امر فرمودند آقای آخوندی را صدا کنید و جلو چاپ تعلیقه کتاب بحارالأنوار را بگیرید و فرموده بودند دیگر لازم نیست این کتاب چاپ شود و اگر قرار شد چاپ شود، بدون حاشیه چاپ شود».
همچنین در تحقیق این موضوع از آقای آخوندی – ناشر بحارالأنوار – سؤال شد. ایشان در پاسخ گفت: آیت الله بروجردی در حالی که ناراحت بودند مرا به خانه خود صدا کرده و فرمودند این حاشیه را چاپ نکن.
یکی دیگر از مخالفین ادامه تعليقه بحارالأنوار آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی (م ۱۳۹۴ ق) بود آن مرحوم یکی از مراجع بزرگ نجف و مرجع تقلید عده زیادی از شیعیان محسوب شدند.(۱۰) آیت الله شاهرودی از شاگردان برجسته میرزای نائینی بزرگ و از هفت نفر شاگردان هسته اولیه درسی ایشان بودند.
از آیت الله سید موسی شبیری زنجانی شنیدم که گفت:
«آیت الله شاهرودی فتوای تحریم ادامه حاشیه بحارالأنوار را صادر کرد».
شرح موضوع تعليقه
سه مورد از حواشی بحارالأنوار در موضوع عقل و مرتبط با اهداف این نوشته است. و تبیین موضع و علل نزاع بین دو دانشمند فرزانه در این موارد می تواند در ارائه شفاف این مسأله کمک نماید.
۱٫ علامه مجلسی در بحارالأنوار در ضمن روایتی در باب نفی اصحاب رأی و قیاس بیانی دارد که می فرماید:
«… ولا يخفى عليك بعد التدبر في هذا الخبر و أضرابه أنهم سدّوا باب العقل بعد معرفة الإمام وأمروا بأخذ جميع الأمور منهم، ونهوا عن الاتكال على العقول الناقصة في كل باب». (۱۱)
علامه طباطبایی در حاشیه، این بیان را از خطاهای عجیب دانسته و آن را ابطال حکم عقل بعد از معرفت امام و تبعیت عقل از حکم نقل و مستلزم خطای فاحش دانسته است.
واقعیت این است که اولاً اگر ظاهر بیان علامه مجلسی بدون تمام آرای او منظور شود بیان مطلوبی به نظر نمی رسد. اما این روایت در ذیل روایات نفی قیاس فقهی است. و با در نظر گرفتن تمام نظرات و آرای علامه مجلسی این نظرش مفهوم پیدا می کند.
چنانچه علامه مجلسی در بحارالأنوار می فرماید:
«سومین راه برای رسیدن به اموری که نیاز به نظر و استدلال دارد، قیاس عقلی برهانی است که عقول حقیقت آن را بشناسد و کسی قدرت انکار آن را نداشته باشد؛ نه قیاس فقهی که عقل های سلیم به آن رضایت ندهند. و این قیاس عقلی برهانی فقط در اصول دین جاری است، نه در شرایط و احکامی که جز به تصریح شارع شناخته نمی شوند».(۱۲)
و ایشان در «ملاذ الأخیار» در ذیل یک حکم فقهی می نویسد:
«… إذ ليس شأنهم الاستدلال على الأحكام الفرعية لأن قولهم حجة. نعم قد يستدلون في اصول الدين ردا على الملحدين والمخالفين».(۱۳)
و آرای علامه مجلسی در مورد عقل در اصول و فروع پیش تر در این نوشته گذشت. در نظر گرفتن مجموع اظهارات علامه مجلسی درباره عقل می تواند روشنگر نظر او باشد و آمدن عباراتی از علامه مجلسی در نفی ادله عقلی، با استفاده از ادات عموم کافی نیست. با عنایت به این که ادات عموم در مقابل مخصص ارزش ندارد. مخصوصاً این که مخصص نص و مکرر باشد هر چند در باب دیگر آمده باشد. و توجه به همه قراین متصله و منفصله در تفسیر کلام شخص، ضروری است.
ثانياً محور سخن علامه مجلسی مبتنی بر ابطال عقل یا تبعیت عقل از نقل نیست. بلکه تأکید بر محدودیت عقل و عدم دسترسی عقل به بسیاری از حقایق و از جمله فلسفه و تفاصيل احکام و تمسک به شرع است. واِلا با مواضع دیگر علامه مجلسی که به کرات بر حجیت عقل و تمسک به آن بصورت قولی و فعلی تأکید شده است در تناقض آشکار خواهد بود.
این قضاوت در مورد همه اشخاص صادق است. به عنوان مثال ملاصدرا فیلسوف شهیر و بنیان گذار حکمت متعالیه در جلد سوم اسفار و شرح اصول کافی از ارزش عقل در منظر فیلسوفان و دیدگاه خودش سخن به میان آورده است. اما در تفسیرشان عبارتی دارند که عقل و برهان و دلیل با تعابیری همچون مزخرف و مزيّف، نه تنها محدود بلکه مورد بی مهری قرار گرفته است:
«وإياك أن تستشرف الإطلاع عليها – منظور أسرار و اغوار قیامت است – من غير جهة الخبر والإيمان بأن تريد تعلمها بعقلك المزخرف و دليلك المزيف…».(۱۴)
این عبارت نشانگر بی توجهی مطلق ملاصدرا به عقل نیست اصولاً بنیان فلسفه او با محوریت اساسی داده های کشفانی، آمیخته ای است از عناصر مختلف و یکی از آنها عقل است.
۲. علامه مجلسی در جلد اول «بحارالأنوار»(۱۵) در مورد عقل بیانی دارد. ایشان ابتدا معنای لغوی عقل را می آورد. سپس معانی اصطلاحی عقل شامل تعاریف عقل و مراحل بهره مندی از عقل انسانی و عقول مستقل مجرد و قدیم که بر پایۀ قاعده فلسفى الواحد استوارند بیان می کند. در تعليقه اول، علامۀ طباطبایی این تقسیم بندی را منطبق بر مصطلحات فلسفی نمی داند. اما در رجوع به کتب معتبر فلسفی می توان آنها را مطابق یافت. از جمله این اصطلاحات در شفای ابن سینا و تعریفات میر سیّد شریف جرجانی و اسفار صدر الدین شیرازی آمده است.
٣. علامه مجلسی در همان مبحث عقل، برخی از معانی مشترک بین کلام و فلسفه را قبول می کند و اما معانی عقل در دیدگاه حكما را رد می کند. زیرا اختلاف معانی عقل در فلسفه و کلام تنها در عقل انسانی خلاصه نمی شود. بلکه نزاع و تضاد مهم تر، در اعتقاد به عقول مستقل قدیم عقول طولی و عرضی یا ارباب انواع و فلکیّات هیئت بطلیموسی است. مرحوم مطهری می نویسد:
«متکلمین خدا را فاعل اشياء می دانند و چیز دیگری را مؤثر در خلق اشیاء نمی دانند. به عبارتی تكثر فاعليت حق را بلا واسطه می دانند و حکما قائل به خلقت های متعددند و جواهر عقلانی را واسطه خلقت می دانند و تکثر خلقت را در آفرینش صادر اول یا عقل اول بلا واسطه و در موارد کثیر دیگر خلقت مع الواسطه می دانند. و عرفا و صوفیه هم تمام عالم را یک تجلی بیشتر نمی دانند».(۱۶)
یکی از صاحب نظران فلسفی معاصر معتقد است «تعداد عقولی که واسطۀ بین عقل اول و عقول عرضیه هستند قابل تعیین نیست و فرضیه عقول عشره با ابطال افلاک نُه گانه باطل شده است».(۱۷)
از رهگذر این تفاوت بینش فلسفی و کلامی در مورد عقل، اختلافات مهمی بروز می کند که از مهم ترین آنها مسأله حدوث و قدم و قدم مجردات و مسأله فاعلیت حضرت حق و قدرت و اختیار خداوند متعال و مسأله خلقت و … است. این مباحث در کثیری از منابع و مصادر فلسفی و کلامی و فقهی و تاریخ فلسفه و کلام و تاریخ علوم به نحو مبسوط تقریر یافته است.
این اختلاف ها و تضادها از قرون اولیه اسلام همواره حساسیّت های فقها و متکلمین عامه و خاصه را برانگیخته است. و در این راه همواره تعارضات و کشمکش های ممتدی بین اصحاب علوم اوائل و متفلسفين و آنان رخ نموده است. از بزرگان شیعه، می توان از شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ الطائفه طوسی، ابوالفتح کراجکی، ابوصلاح حلبی، ابن زهره حلبی، خواجه طوسی، محقق، علامه، شهیدین، محقق ثانی، مقدس اردبیلی، کاشف الغطای کبیر ، محقق قمی، صاحب جواهر و شیخ انصاری و … نام برد که در آرای کلامی و فقهیشان این تعارض عليه تفکرات فلسفی بروز نموده است.
از جمله در مبحث تنجیم مکاسب محرمه، انظار بزرگان فقه امامیه و از جمله علامه مجلسی و مواضع تند انتقادی آنان بیان شده است. (۱۸)
از این رو، علامه مجلسی تصحیح اعتقاد به عقل را مشروط می داند به اینکه «… فلو قال: أحد بجوهر مجرد لا يقول بقدمه ولا يتوقف تأثير الواجب في الممکنات عليه، ولا بتأثيره في خلق الأشياء..»(۱۹). همچنین علامه مجلسی اکثر اوصاف عقول را بر ارواح پیامبر(ص) و ائمه(ع) ثابت می داند و در پایان مبحث عقل، استبداد در ریاضیات و تفكر بدون لحاظ نمودن شرع را خطا دانسته و نوشته است:
«وأثبتوا عقولا وتكلموا في ذلك فضولا». (۲۰)
علامه طباطبایی از این سخن علامه مجلسی علیه فیلسوفان، برآشفته و تعليقه تندی بر آن تقریر نموده اند که در آن منشأ حجیت ظواهر دینی و کیفیت دلالت نقل و عقل، تعارض عقل و نقل و دفاع از اصالت و تقدم عقل بر نقل مطرح شده است. نیز انطباق خواص عقل بر ارواح پیامبر(ص) و ائمه(ع) را با توجه به نفی مجردات از سوی علامه مجلسی تناقض دانسته اند.
در بررسی آرای انتقادی این فیلسوف بزرگ و فرزانه گفتنی است در دیدگاه محققین از فقها و اصولیین روشن است که نقل مبتنی بر عقل، و اصالت با عقل است. اما با دقت در متن بحارالأنوار، مسیر مباحث غیر از فضای بحث تعارض عقل و نقل قرار دارد که در مبحث اصولی قطع، و تبیین تقدّم و تأخّر انواع دلائل مطرح است بلکه همان طوری که گذشت، نفی برداشت فلاسفه از عقل بیان شده است. از این روی این سخن علامه مجلسی که «تفكر بدون در نظر داشتن شرع خطاست» در راستای بحث تعارض عقل و نقل و یا تقدّم نقل بر عقل قرار ندارد بلکه مصداق بارز و روشن علم کلام و دفاع از آن است.
همان طوری که در بسیاری از متون و آثار از جمله در شرح گلشن راز و در حاشیه شرح منظومه سبزواری در تعریف علم کلام آمده است:
۱. «کلام عبارت از معرفت عقاید است به ادله عقلیه مؤید به نقل».(۲۱)
۲. متصدیان معرفت حقایق چهار گروهند. از جمله می نویسد: اکتفا کنندگان به تفکر، آنها که رعایت وحی را کرده اند، متکلمین هستند و آنها که به مطلق تفكر اکتفا نموده اند- می خواهد با وحی تطبیق بکند یا نه؟ – فلاسفه مشاء هستند. «المقتصرون على الفكر إما يواظبون موافقة ملة الأديان وهم المتكلمون أو يبحثون على الإطلاق وهم المشائون والفكر مشى العقل إذ الفكر حركة من المطالب إلى المبادىء ومن المباديء إلى المطالب».(۲۲)
یکی از مسائل مطروحه در مبحث عقل توسط علامه مجلسی، مسأله مجرّدات است، علامه مجلسی در همان جا می نویسد: وجود مجردی ما سوای ذات پروردگار از اخبار استفاده نمی شود(۲۳) و در «حق الیقین» نیز مضمون همین کلام را می آورد.(۲۴) بلکه او تجرّد نفس از اخبار را هم ثابت نمی داند و معتقد است که ظهور اخبار در مادیت نفس است.(۲۵) همچنین علامه مجلسی در یک بیان نسبتاً مبسوطی در کتاب «فرائد الطريفه» می نویسد: در مورد حقیقت روح اختلاف فراوان وجود دارد. و بزرگان فلاسفه و صوفیه و برخی از متکلمان امامیه همانند بنی نوبخت و محقق طوسی و علامه و غیر آن به تجرد روح معتقد شده اند همچنین از شیخ مفید نقل شده است که وی به تجرد روح قائل بوده است هر چند گفته شده است که وی از این رأی برگشته است. علامه مجلسی در ادامه می نویسد: چه بسا در بعضی از روایات به تجرد نفس اشاره شده است. اما اکثر روایات دلالت بر مادی بودن نفس دارند و ادله اثبات عالم مثال نیز در صورتی تمام است که نفس مادی باشد.
وی همچنین می نویسد:
ظاهر اخبار معتبر و کلام اكثر متکلمین امامیه در عدم جواز قول به وجود مجردی ماسوى الله است و دلیل عقلی هم این دیدگاه را نفی نمی کند. و دلائل اثبات تجرد نیز مغشوش است. پس احتیاط مقتضی قول به عدم تجرد است.(۲۶)
با این همه علامه مجلسی بر مجردات اطلاقاتی قائل است و حتی بر إطلاق آن به غیر خداوند متعال هم حساسیت زیادی ندارد. چنان که در بحارالأنوار می فرماید:
«… إذ يمكن أن يكون تجرّده سبحانه مبائنا لتجرد غيره كما نقول في السمع والبصر والقدرة وغيرها».(۲۷) و نیز می فرماید: فما يحکم به بعضهم من تكفير القائل بالتجرّد، إفراط و تحکّم، کیف و قد قال به جماعة من علماء الإماميّة و نحاريرهم؟!».(۲۸)
با ارائه این مستندات از علامه مجلسی می توان گفت وی پیرامون وجود مجردی در ماسوی الله اظهار نظر قاطعی بیان نکرده و مردّد است گرچه طرف نفی او قوی تر است.
از طرفی انطباق خصوصیّات تعاریف عقل بر ارواح پیامبر(ص) و ائمه (ع) دارای سابقه است. علامه مجلسی به لحاظ مطرح بودن این مسأله اظهار نظر نموده و اکثر – نه همه – به خواص عقول را قابل تطبيق دانسته است. صرف نظر از صحت و یا عدم صحّت انطباق خواص عقول بر ارواح پیامبر(ص) و ائمه(ع) این نظریه دارای طرفدارانی است و قبل از علامه مجلسی مرحوم ملاصدرا در «شرح اصول کافی» در باب عقل در مورد اول مخلوق و قلم و روح اعظم و حقیقت محمدیه و انطباق و مقایسه خواص عقل اول با خواص روح پیامبر(ص) به بحث پرداخته است.(۲۹) روانشاد دکتر زریاب خوئی هم در مقاله ای موجز در باب عقل، تطبيق عقل اول با اصطلاحات دینی همانند قلم و نور پیامبر و … را در مکتب فکری فلسفه و عرفان آورده است .(۳۰)
———————-
پی نوشت ها:
۱- آیت الله بروجردی، علی دوانی، نشر مطهر، تهران، ۱۳۷۱ ش، ص ۳۸۴.
۲- آقای علوی بروجردی – داماد آیت الله بروجردی در کتاب خاطرات زندگی مرحوم آیت الله بروجردی، چاپ مؤسسه اطلاعات، تاریخ ۱۳۸۱ ه. ق / ۷۴ خاطره ای نوشته است از ملاقات سرتیپ رزم آرا سازندۀ قبله نما و تعجب رزم آرا از تسلط آیت الله بروجردی بر علوم ریاضی و نجوم.
۳- همان/ ۲۶.
۴- حوزه، شماره ۴۴ – ۴۳، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم/ ۳۱۵.
۵- شرح این ماجرا در آثار عرضه شده در خاطرات برخی از علما و در کتب تراجم معاصر ذکر شده است. از این میان، آقای علی دوانی در کتاب شرح زندگانی آیت الله بروجردی به گزارش این موضوع و مخالفت آیت الله بروجردی با تدریس فلسفه و عرفان پرداخته است. از جمله در ص ۳۸۴ این کتاب از قول علامه طباطبائی این چنین نوشته است: خلاصه سخن ایشان این بود که علمای نجف به آقای بروجردی فشار آورده اند جلو فلانی را بگیر، و کار به آنجا رسیده که آقای بروجردی پیغام داده است، فلانی در مجلدات بعدی اصول فلسفه و روش رئالیسم که روی جلد آن نوشته است: سید محمد حسین طباطبائی طوری بنویسید که با «حسین طباطبائی» – بروجردی – اشتباه نشود.
۶- مرحوم میرزا محمدعلی سرابی از اهالی شهرستان سراب آذربایجان بود که در مشهد مقدس در سلک شاگردان مرحوم میرزا مهدی اصفهانی قرار داشت و شخصی انقلابی و مخالف حکومت پهلوی اول بود وی بعد از واقعه مسجد گوهرشاد و پس از مدتی زندگی پنهانی توانست مخفیانه به نجف برود.
۷- آیت الله سید مصطفی خوانساری از نزدیکان آیت الله العظمی بروجردی محسوب می شد. از آن مرحوم شنیدم که می گفت: علامه طباطبائی بسیار خائف بودند و بنده نزد آیت الله العظمی بروجردی به شفاعت ایشان پرداختم.
۸- کیهان فرهنگی، شماره یک، سال ۱۳۶۴/ ۱۳.
۹- ر.ک: مقاله «نقدی بر نقد» در این کتاب[علامه مجلسی اخباری یا اصولی].
۱۰- در کیهان اندیشه، شماره ۶، ص ۳۲ مقام علمی حضرت آیت الله شاهرودی به اجمال بیان شده است.
۱۱- بحارالأنوار ۲/ ۳۱۴.
۱۲- بحارالأنوار ۲/ ۲۳۹.
۱۳- ملاذ الأخيار ۱/ ۵۰.
۱۴- تفسير القرآن الکریم (سوره یس)، صدر الدین شیرازی با تعليقات حکیم نوری، و تصحیح محمد خواجوی، انتشارات بیدار، قم، ۱۳۷۳/ ۱۷۸ و ۱۷۹.
۱۵- بحارالأنوار ۱/ ۱۰۰.
۱۶- اقتباس از تماشاگه راز. شهید مطهری، انتشارات صدرا ، قم، ۱۳۵۹/ ۱۵۴.
۱۷- آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح یزدی، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ چهارم،تهران، ۱۳۷۰ش ۲/ ۱۸۱.
۱۸- مکاسب شیخ انصاری، تحقیق احمد پایانی ، نشر دار الحكمة، قم، ۱۴۱۶ق، ج ۱ ص ۱۶۳و بعد از آن.
۱۹- بحارالأنوار ۱/ ۱۰۳.
۲۰-همان ۱/ ۱۰۴.
۲۱- مفاتيح الاعجاز في شرح گلشن راز، شمس الدین محمد لاهیجی، تصحیح و تعليقات محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، انتشارات زوار، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۸۳ش، ص ۷۲.
۲۲- حاشیه شرح منظومه، قسمت فلسفه، حاج ملاهادی سبزواری، انتشارات دار العلم، ص ۷۳.
۲۳- بحارالأنوار ۱/ ۱۰۱.
۲۴- حق اليقين/ ۳۷۸.
۲۵- بحارالأنوار ۱/ ۱۰۳.
۲۶- فرائد الطريفه في شرح الصحیفه، علامه مجلسی ، نشر مكتبة العلامه مجلسی، اصفهان ، ۱۴۰۷ق، ص ۱۵۶. لازم به توضیح است که نام این کتاب، به تصحیح آقای سید مهدی رجائی از احفاد علامه مجلسی، فرائد الطريفه ذکر شده است، ولی در تعدادی از آثار و منابع دیگر فوائد الطريفه في شرح الصحيفه قید شده است. همانند: الفيض القدسی فی ترجمة العلامة المجلسی، حاج میرزا حسین نوری تحقیق سید جعفر نبوی، نشر مرصاد، ط اول، قم، ۱۴۱۹. ص ۱۲۷؛ مقدمه بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، بهار ۱۳۶۲ش، ج اول، ص ۱۲.
۲۷- همان ۶۱/ ۱۰۵.
۲۸- همان ۶۱/ ۱۰۴.
۲۹- شرح اصول کافی، صدر الدین شیرازی، تصحیح محمد خواجوی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی تهران، ۱۳۶۶، ص ۲۱۷.
۳۰- بزم آورد، دکتر عباس زریاب خویی، انتشارات محمد علی علمی، تهران، ۱۳۶۸، ص ۳۴۷.