
نگاهی گذرا بر علم بلامعلوم در احادیث امام رضا(ع)
2025/10/26میرزا مهدی اصفهانی
از مکتب سلوکی سامراء تا مکتب معارف خراسان
سیّد مقداد نبوی رضوی
چکیده:
دکتر سید مقداد نبوی رضوی پژوهشگر ممتاز تاریخ تفکر و اندیشه های دینی در ایران، در کتاب خود به نام «میرزا مهدی اصفهانی از مکتب سلوکی سامرا تا مکتب معارف خراسان» به بررسی ای جامع و مستند از ادوار حیات فکری و مشی علمی و سلوک عملی مرحوم میرزا مهدی اصفهانی پرداخته و آن را در شش فصل به انضمام اسناد و مدارک عرضه نموده است، حجة الاسلام و المسلمین، استاد مهدی انصاری قمی از فضلای محقق حوزۀ علمیۀ قم و نجف اشرف که خود از اساتید و پژوهشگران حوزۀ تاریخ نگاری تشیّع است، در گفتگو با راقم این سطور گفته اند: «برخی آثار دکتر نبوی رضوی را در دیدارهایی که با حضرت آیت الله العظمی سیستانی در نجف داشتم برای معظم له می بردم، از جمله کتاب بسیار مهم، «اندیشۀ اصلاح دین در ایران» و نیز کتاب «مهدویت در اندیشۀ اصلاح دین» بود که محضر ایشان تقدیم کردم و معظم له ضمن تجلیل از نویسنده، فرمودند: کتاب های ایشان خوب است، کتاب میرزا مهدی اصفهانی را که به قلم ایشان است از آمریکا برای من فرستاده اند و مطالعه کرده ام، بسیار کتاب خوبی است و خیلی خوب تحقیق کرده و زحمت کشیده و شخصیت آمیرزا مهدی را خوب تحقیق کرده، ایشان همچنین از کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» خیلی تعریف کردند و فرمودند: «مایلم ایشان را ببینم، اگر آمدند عراق ایشان را بیاورید ببینم، سپس برای دکتر نبوی رضوی دعا کردند.»
از این گزارش استاد انصاری قمی در خصوص نظر حضرت آیت الله العظمی سیستانی به عنوان شخصیتی پر مطالعه و مختلف خوان در دنیای امروز آن هم در مقام مرجعیت، در مورد کتاب میرزا مهدی اصفهانی تألیف دکتر سید مقداد نبوی رضوی، پیداست پژوهش فوق مورد توجه و علاقه طیف وسیعی از نخبگان حوزوی و دانشگاهی بوده چنانچه ضوابط و معیارهای تحقیق نویسنده بخصوص مورد عنایت حضرت آیت الله العظمی سیستانی قرار گرفته است. در این شماره از فصلنامۀ نورالصادق بخش اول از این پژوهش که توسط نویسنده برای فصلنامه نورالصادق ارسال شده به عنوان برشی مستند از تاریخ اندیشه و عمل در یکصد سال اخیر در اختیار اهل علم قرار می گیرد.
جایگاه فقهی و اصولی میرزا مهدی اصفهانی
تحصیلات میرزا مهدی اصفهانی در نجف و سامراء
می توان گفت که میرزا مهدی اصفهانی دورۀ سطح فقه و اصول را در کربلا و تحت نظارت مستقیم سیّد اسماعیل صدر گذراند. این از آن روست که به روایت یکی از نزدیکانش، او پس از مدتی، با دستور استاد خود، به نجف رفت و به حوزۀ درسی مدرس بزرگ اصول فقه آن شهر، ملامحمّد کاظم خراسانی (نویسندۀ کتاب کفایة الأصول) – که درس خارج فقه و اصول داشت – وارد شد.(1) وی همچنین، به درس فقیه بزرگ نجف، سیّد محمّدکاظم طباطبایی یزدی (نویسندۀ کتاب العروة الوثقی)، رفت و به روایتی، سرانجام در میان بهترین شاگردانش جای گرفت.(2) در این میان، می توان بر آن بود که او با دوست خود، سیّد جمال الدین گلپایگانی، به مذاکرۀ کتاب کفایة الأصول – که آن زمان به تازگی چاپ شده بود – می پرداخت.(3)
میرزا مهدی اصفهانی پس از آن، با دستور سیّد اسماعیل صدر، به سامراء رفت و مدتی در حوزۀ درسی میرزا محمّدتقی شیرازی حضور یافت(4) و اجتهادش با تأیید او همراه شد.(5) پیش از این گذشت که این استاد نیز چون سیّد اسماعیل صدر از برترین شاگردان میرزا محمّدحسن شیرازی در سامراء بود که پس از مهاجرت عالمان بزرگ آن شهر در آنجا ماند و حوزۀ درسی محدود اما معتبری را سرپرستی کرد.(6)
میرزا مهدی اصفهانی سپس، دیگربار، با دستور سیّد اسماعیل صدر، به نجف بازگشت و به میرزا محمّدحسین غروی نائینی پیوست(7) و نزد آن استاد به تنهایی به فراگیری اصول فقه سامراء پرداخت.(8) مکتب اصولی سامراء، در واقع، همان دیدگاه های اصولی شیخ مرتضی انصاری بود که «تنظیم و تهذیب»ش از سوی میرزا محمّدحسن شیرازی انجام شده بود که به واسطۀ شاگرد برجستۀ او، سیّد محمّد طباطبایی فشارکی، به میرزا محمّدحسین نائینی رسید.(9) آن زمان، در نجف، ملامحمّدکاظم خراسانی برترین مدرس اصول فقه بود و با مبانی جدید خود -که در برخی نکات با مبانی شیخ مرتضی انصاری همسانی نداشت و قواعد فلسفی را نیز به شکلی جدی در استنباط های اصولی دخالت می داد(10) – اغلب طلاب علوم دینی را به خود مجذوب کرده بود به گونه ای که در آن شهر «همۀ مطالب حول نظر او می چرخید.» (11)
میرزا محمّدحسین نائینی – که در سامراء، گذشته از سیّد محمّد فشارکی، از سیّد اسماعیل صدر نیز بهره برده بود(12)– همراه او به کربلا رفت و درس وی را در آنجا پی گرفت.(13) وی پس از دوسال(14) به نجف رفت و به اصحاب ملا محمّدکاظم خراسانی پیوست اما به سبب تعلق خاطر به مکتب اصولی سامراء با او اختلاف نظرهای جدی داشت.(15) او همچنین، گذشته از حرکت در مسیر اصولی سامراء، خود نیز طرح هایی نو در علم اصول فقه می اندیشید.
میرزا مهدی اصفهانی – که پیش تر در سامراء از سوی میرزا محمّدتقی شیرازی مجتهد شناخته شده بود – در فقه و اصول مرتبه ای داشت که نائینی، گذشته از سه درسی که در شبانه روز برایش می گفت،(16) مبانی جدید خود را نیز با او «پخته می کرد.»(17)
مدتی بعد، سیّد جمال الدین گلپایگانی – که از شاگردان ملا محمّدکاظم خراسانی بود و پس از دریافت دو دوره درس اصول او،(18) به سبب شرکت در درس میرزا محمّدتقی شیرازی در سامراء، از مبانی اش فاصله گرفته بود – با راهنمایی سیّد اسماعیل صدر به آن جمع پیوست.(19) وی که از پیش با میرزا مهدی اصفهانی دوست بود، توسط او به آن درس رفت(20) و سپس، سیّد محمود شاهرودی را به آنجا برد.(21) از دیگر حاضران آن جمع، شیخ موسی نجفی خوانساری(22) و میرزا ابوالفضل اصفهانی (آوی) بودند.(23)
آن زمان، که اندکی از درگذشت ملا محمّدکاظم خراسانی (پشتیبان بزرگ جنبش مشروطیت ایران) می گذشت و مشروطه خواهان نجف با مخالفت های شدید سیّد محمّدکاظم طباطبایی یزدی روبه رو بودند، میرزا محمّدحسین نائینی هم به سبب جایگاه مهمش در آن رخداد به تنگنا افتاده و منزوی شده بود و تنها برای آن چندتن درس می گفت(24) و شاید از این جهت بود که، به سبب وسعت وقت، تدریس مبسوطی برای شان داشت.(25) این جمع که بین پنج تا هفت تن یاده شده اند(26) – حدود چهار یا پنج سال نزد او به تحصیل و نیز محکم کردن مبانی جدید اصولی اش مشغول بودند.(27) اینان، همگی، در شمار فضلای حوزۀ نجف جای داشتند و برخی شان در سال های بعد در شمار مراجع تقلید و بزرگان فقهی مذهب تشیع شناخته شدند. به عنوان نمونه، سیّد جمال الدین گلپایگانی همیشه سمت راست میرزا محمّدحسین نائینی می نشست و این، بدان سبب که آن استاد در مجلس خود همواره سلسله مراتبی را در نشستن بر اساس دانش فقهی حاضران در نظر داشت، بسیار مهم می نمود.(28) جایگاه علمی سیّد محمود شاهرودی نزد آن استاد چنان بود که وی شهادت او بر اجتهاد افراد را به جای دو شهادت در نظر می گرفت و از این روی بود که او به «ذوالشهادتین» نام بردار شده بود.(29) شیخ موسی خوانساری نیز در حوزۀ نجف مقام علمی مهمی داشت و گفته شده که مرجع تقلید بزرگ آن زمان، سیّد ابوالحسن اصفهانی، بر آن بود تا او را جانشین خود کند اما او پیش از وی درگذشت.(30) میرزا ابوالفضل اصفهانی هم مورد توجه بسیار نائینی بود و آن استاد در مکتوبی قوت فکری اش را ستوده بود(31) اما چون در جوانی درگذشت، به شهرت علمی فراگیر دست نیافت.(32) با این ترتیب بود که به روایت یکی از آگاهان، میرزا مهدی اصفهانی «به همۀ مبانی سامره ای ها و مبانی نجفی ها احاطۀ کامل» پیدا کرد.(33)
میرزا محمّدحسین نائینی پس از آن دورۀ خصوصی درس عمومی خود را آغاز کرد و مکانش را در مقبرۀ میرزا محمّدحسن شیرازی در حرم مقدس نجف قرار داد.(34) گفته شده که وی در آن درس عمومی جایی ویژه برای شاگردان دورۀ خصوصی خود در نظر گرفته بود و می خواست تا ایشان را به اهل علم نجف بنمایاند.(35) سرانجام تلاش های علمی نائینی در دورۀ اصول فقه عمومی اش – که در آن پیوسته به نقد دیدگاه های ملامحمّدکاظم خراسانی می پرداخت(36)– احیای دوبارۀ مکتب اصولی شیخ مرتضی انصاری همراه با دیدگاه های جدید خودش بود به گونه ای که حوزۀ علمیۀ نجف را در اختیار گرفت.(37) از این روست که او را مجدد علم اصول فقه در قرن چهاردهم هجری می دانند.(38) گفته شده که «مکتب وی توانست در مدت کوتاهی برای خود جای باز کند و دیگر سبک ها و مکتب ها را تحت الشعاع علمی و فکری قرار دهد.»(39)
میرزا مهدی اصفهانی آن زمان در شمار «عیون شاگردانِ» میرزا محمّدحسین نائینی(40) و نیز «مقررانِ» درس او(41) بود. این سخن گویای آن است که او درس استاد خود را برای کسانی که در فهمش با اشکال روبه رو بودند بازمی گفت و این، خود از جایگاه علمی او نزد آن استاد – که قوت فکری اش را می ستود(42)– حکایت دارد. وی سرانجام در سال 1338 ق.، در حالی که 35 سال داشت، به دریافت اجازۀ اجتهاد مطلق در استنباط احکام مذهب تشیع از سوی استاد خود موفق شد.(43) متن آن اجازه نامه بدین قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
[1:] الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی أشرف الأولین والآخرین وخاتم الأنبیاء والمرسلین محمّد وآله الکهف الحصین وغیاث المضطر المستکین وعصمة المعتصمین واللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین.
[2:] و بعد، فإن من أعظم ما أنعم به سبحانه وتعالی علی الفرقة الناجیة الإمامیة والعصابة المهتدیة الإثنی عشریة أن لم یترکهم فی ظلمات الغیبة حیاری لا یجدون علی أحکامه دلیلاً ولا یهتدون إلی مرضاته سبیلاً بل نصب لهم العلماء العاملین والفقهاء الراشدین أدلاء علی أحکامه وأمنائه فی حلاله وحرامه فأوضح منهم المحجة وأتم بهم الحجة وقامت بهم دعائم الدین وتمت دعوة سیّد المرسلین صلی الله علیه وآله الطاهرین.
[3:] وممن أیده الله تعالی لطلب العلم واجتبیه للعمل به هو جناب العالم العامل والتقی الفاضل، العلم العلام والمهذب الهمام، ذو القریحة القویمة والسلیقة المستقیمة والنظر الصائب والفکر الثاقب، عماد العلماء وصفوة الفقهاء، الورع التقی والعدل الزکی، جناب الآغا المیرزا مهدی الإصبهانی – أدام الله تعالی تأییده وبلغه الأمانی – فلقد بذل فی هذا السبیل عمره واشتغل به دهره وعکف بباب مدینة العلم عدة سنین وحضر علی الأساطین وقد حضر أبحاثی الفقهیة والأصولیة مدة مدیدة وسنین عدیدة حضور تعمق وتحقیق وتفهم وتدقیق وکتب أکثر ما حضره فأحسن وأجاد وأدی حق المراد إلی أن حصل له قوة الاستنباط وبلغ رتبة الاجتهاد وجاز له العمل بما یستنبطه من الأحکام علی النهج المعمول بین الأعلام فلیحمد الله – سبحانه وتعالی – علی ما أولاه من جودة الذهن وحسن النظر ولیشکره علی ما سهله له ویسر فلقد کثر الطالبون وقل الواصلون.
[4:] وقد أجزت له بأن یروی عنی جمیع ما صحت لی روایته من کتب الأدعیة والحدیث والتفسیر وغیر ذلک سیما الصحیفة الکاملة ونهج البلاغة والکتب الأربعة التی علیها المدار فی الأعصار الکافی والفقیه والتهذیب والاستبصار وکذلک الثلاثة الأخیرة الوسائل والوافی والبحار وغیر ذلک من مصنفات أصحابنا الإمامیة بأسرها وما رووه عن غیرنا بحق إجازتی عن الشیخین العلمین العالمین الأورعین، فقیهی عصرهما ووحیدی دهرهما، حجتی الإسلام وآیتی الله – تعالی – فی الأنام، حضرة الآغا الحاج المیرزا حسین المیرزا خلیل الطهرانی النجفی والشیخ محمّد طه نجف – قدس سرهما الزکی – بأسانیدهما المفصلة فی کتب المشیخة المنتهیة إلی أرباب المصنفات ومنهم إلی بیت الوحی والعصمة – صلوات الله علیهم أجمعین.
[5:] وأوصیک یا قرة عینی ونفسی الخاسرة بالإکثار من ذکر الموت وإقلال الغفلة عنه وکثرة التأمل والتدبر بما أورده فی نهج البلاغة من الخطب المبارکة الصادرة فی هذا الشأن فإن لها شأناً من الشأن سیما ما رواه من کلامه – علیه أفضل الصلوة والسلام – بعد تلاوة ألهیکم التکاثر فلقد فاز الزاهدون من کثرة التدبر فی هذه الخطبة المبارکة من الزهد والتقوی ما لا یعلمه إلا الله والراسخون فی العلم وأن لا تنسانی من صالح الدعاء حیاً ومیتاً – إن شاء الله تعالی.
[6:] وحرره بیمناه الداثرة أفقر البریة إلی رحمة ربه الغنی محمّدحسین الغروی النائینی یوم الفطر 1338.
همان گونه که دیده می شود، میرزا محمّدحسین نائینی در این مکتوب پس از حمد و ثنای خداوند و درود بر بزرگان اسلام، در بخش دوم، وجود عالمانی دانا به احکام مذهب تشیع در دوران غیبت امام دوازدهم را نعمتی از جانب خداوند دانسته و ایشان را به پاکنندۀ دیانت اسلام گفته است. وی در بخش سوم، میرزا مهدی اصفهانی را در زمرۀ کسانی که از سوی خداوند برای آموختن علم دین و عمل به آن مؤیّد شدند دانسته و او را با ویژگی هایی چون عالم عامل، تقی فاضل، مهذب هُمام، صاحب قریحۀ قویمه و سلیقۀ مستقیمه و نظر صائب و فکر ثاقب، عماد علماء، صفوت فقهاء، ورِع تقی و عدل زکی ستوده است. سپس، به دانش آموزی او نزد بزرگان حوزۀ علمیۀ نجف پرداخته و به شرکت طولانی مدتش در درس های فقهی و اصولی خود رسیده و با دست گذاشتن بر کوشش های زیاد او، سرانجام مجتهدی مطلقش دانسته که باید به آنچه خود از متون فقهی در می یابد بپردازد و پس از آن، جودت ذهن و حسن نظرش را سبب ضرورت شکرگزاری به ساحت پروردگار گفته و او را در میان و اصلانی که در میان طالبان اندک اند یاد کرده است. وی در بخش چهارم، به واسطۀ دوتن از مشایخ روایی خود، حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی (د. 1326 ق.) و شیخ محمّدطه نجف (د. 1323 ق.) – که هردو از فقیهان بزرگ اما درگذشتۀ نجف بودند – روایت تمام کتاب های حدیثی شیعی را به میرزا مهدی اصفهانی اجازه داده است. بخش پنجم نیز سفارش هایی اخلاقی داشته و انجام کارهایی چون کثرت یاد مرگ و تدبر در خطبۀ نخستین امام شیعیان دربارۀ سورۀ تکاثر(44) را بر میرزا مهدی اصفهانی فرض دانسته و بر رستگاری بسیاری از زاهدان به سبب زیادی تأمل در آن دست گذاشته است. پایان بخش این مکتوب خواست آن استاد از میرزا مهدی اصفهانی بر فراموش نکردنش از دعای خویش است.
با مقایسۀ این اجازه نامه و نمونه های مشابهش که از سوی میرزا محمّدحسین نائینی برای شاگردانش و از جمله برخی برجستگان شان نوشته شده، دانسته می شود که این مکتوب بسط و تفصیل زیادی را داراست. گذشته از این، روایت یکی از شاگردان برجستۀ نائینی آن است که وی «اجازۀ اجتهاد خیلی خیلی کم داده و در اجازه دادن خیلی ممسک بود.»(45) با این ترتیب، می توان دانست که میرزا مهدی اصفهانی در نگاه آن استاد رتبۀ بالایی را در اجتهاد و استنباط احکام مذهب تشیع داشت و «مورد لطف خاص»ش بود.(46) نائینی بعدها نیز در پاسخ پرسشی فقهی او را «عمدة المجتهدین العظام» و «قرةالعین والامقام» خواند.
اجازۀ اجتهاد میرزا مهدی اصفهانی در نجف با تأیید سیّد ابوالحسن اصفهانی (فقیه بزرگ نجف) و آقا ضیاءالدین عراقی (اصولی بزرگ نجف) همراه شد. شخص نخست بر صحت نوشته های میرزا محمّدحسین نائینی در آن مکتوب دست گذاشته(47) و شخص دوم نیز میرزا مهدی اصفهانی را «جناب مستطاب عمدة العلماء الراشدین» و «ثقة الإسلام و المسلمین» خوانده و اجتهادش را «ثابت و ظاهر» گفته است.(48) شخص سومی که بر درستی این اجازه نامه نظر داد، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود. میرزا مهدی اصفهانی پس از ترک نجف، در راه رسیدن به مشهد، به اراک رفت و در حوزۀ درسی او – که هنوز به قم نرفته بود – شرکت جست تا از او نیز اجازۀ اجتهاد بگیرد.(49) اشکال هایی که وی در مدت حضورش در آن درس وارد می کرد، سرانجام سبب شد آن استاد نیز به تأیید بل تجلیل اجتهادش بپردازد.(50) او آنچه را که نائینی دربارۀ «جناب العالم الفاضل المحقق المدقق، زبدة العلماء الراشدین وقدوة الفقهاء المجتهدین، الآغا میرزا مهدی الإصفهانی» نوشته بود «حق»ی که «لا ریب فیه» است گفت و بیشترشدن عالمانی چون او را آرزو کرد.(51)
آنچه دربارۀ اجازۀ اجتهاد میرزا مهدی اصفهانی گذشت در نکات زیر خلاصه می شود:
- آن اجازه نامه از سوی میرزا محمّدحسین نائینی و به خط خود اوست؛
- نویسندۀ آن اجازه نامه مجدد علم اصول فقه شیعی در قرن چهاردهم هجری است که توانست فضای اصولی حوزۀ نجف را از مبانی عالم اصولی بزرگی چون ملا محمّدکاظم خراسانی دگرگون کند؛
- نویسندۀ آن مکتوب «اجازۀ اجتهاد خیلی خیلی کم داده و در اجازه دادن خیلی ممسک بود»؛
- آن اجازه نامه – که هم اجازۀ اجتهاد و هم اجازۀ روایت بوده و هم نکاتی اخلاقی را داراست – در مقایسه با بسیاری از آنچه نویسنده اش برای دیگر شاگردان خود نوشته مبسوط است؛
- سه تن از فقیهان اصولی بزرگ آن روزگار بر درستی آن اجازه نامه دست گذاشته اند.
با این ترتیب، دانسته می شود که اجازه نامۀ اجتهاد میرزا مهدی اصفهانی در استنباط احکام مذهب تشیع کم مانند است.
———————————————————————-
پی نوشت ها:
1- شیخ محمود حلبی خراسانی، یادی از عالمی ربانی/22. روشن است که ملامحمّدکاظم خراسانی آن زمان تنها به برگزاری درس های خارج فقه و اصول می پرداخت و درسی در مقطع سطح نداشت.
2- این نکته را سیّد محمّدباقر نجفی یزدی (از شاگردان میرزا مهدی اصفهانی) در مقدمه ای که بر مجموعه ای از مکتوبات استاد خود نوشته آورده است. (المیرزا مهدی الإصفهانی، مجموعة من الرسائل: أبواب الهدی، المواهب السنیة، مصباح الهدی و …، مقدمۀ سیّد محمّدباقر نجفی یزدی/ 49)
3- در برخی منابع (علی ملکی میانجی، علامۀ مجلسی، اخباری یا اصولی؟/ 253) از قول یکی از فرزندان سیّد جمال الدین گلپایگانی آمده که میرزا مهدی اصفهانی گفته بود کتاب کفایة الأصول را نزد او خوانده است. همان گونه که در ادامه آمده، این پژوهش بر آن است که خواندن کتاب کفایة الأصول نزد سیّد جمال الدین گلپایگانی بیشتر صورتی مباحثه ای داشته و میرزا مهدی اصفهانی شاید از بابت احترام به او با چنین وصفی از آن سخن گفته است. نک.: پس از این، فصل سوم، بخش «بیماری میرزا مهدی اصفهانی در نجف»/ 76.
4- این نکته را نگارنده از آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند میرزا مهدی اصفهانی) از قول استاد خود، حاج شیخ محمود حلبی، شنید.
5- آن گونه که حاج شیخ کاظم خراسانی (از مدرسان مبانی معارفی میرزا مهدی اصفهانی در حوزۀ مشهد) از استاد خود، حاج سیّد کاظم مدرسی (از شاگردان نزدیک میرزا مهدی اصفهانی)، شنیده بود و در تابستان 1396 ش. برای نگارنده بازگفت، «حاج شیخ هاشم قزوینی در گفت وگو با حاج آقا حسین طباطبایی قمی، برای اثبات مقام علمی میرزا مهدی اصفهانی، گفته بود: همان کسی که به شما اجازۀ اجتهاد داده، ایشان را هم مجتهد دانسته است.» حاج سیّد کاظم مدرسی در شرح این سخن، میرزا محمّدتقی شیرازی را استاد حاج آقا حسین قمی می گفت. دانسته است که حاج آقا حسین قمی از برخاستگان حوزۀ درسی میرزا محمّدتقی شیرازی در سامراء بود و از سوی او به مشهد فرستاده شد: «… ثم هبط خراسان المقدسة وعاد بها موئلاً لأهل الدین ومرجعاً للمسلمین وقد نوّه به وأصحر بحقیقة أمره من العلم والتقی أستاذه آیة الله [المیرزا محمّدتقی] الشیرازی فازدلف إلیه الناس یأخذون عنه معالم دینهم ….» (الشیخ محمّدعلی الأردوبادی، الجوهر المنضد/45)
6- میرزا محمّدتقی شیرازی در شیراز متولد شد. او مقدمات علوم دینی را در کربلا آموخت و سپس به درس فقیه بزرگ آن زمان، ملامحمّدحسین فاضل اردکانی، رفت و نزد او به مراتب بالای فقهی رسید. پس از آن، در میان نخستین مهاجران به سامراء قرار گرفت و همراه با دوست خود، سیّد محمّد طباطبایی فشارکی، به درس میرزا محمّدحسن شیرازی رفت. آن دو همراه با سیّد اسماعیل صدر در سال های پایانی حیات میرزای شیرازی از برترین شاگردانش در سامراء بودند و حوزۀ علمیۀ آنجا را سرپرستی می کردند. او پس از درگذشت میرزای شیرازی (1312 ق.) در میان عالمان تراز اول شیعیان بود و محفل درسی مهمی در سامراء داشت. با مهاجرت بزرگان حوزۀ سامراء (1314 ق.)، او در آن شهر ماند و حوزۀ درسی معتبر خود را پی گرفت و پس از حدود 22 سال، هنگام ورود نیروهای نظامی بریتانیا به سامراء و گرفتن آن شهر از ترکان عثمانی (حدود 1336 ق.)، آنجا را ترک کرد و سرانجام در کربلا اقامت گزید. وی رهبر انقلاب 1920 م. در جنوب عراق (ثورة العشرین: قیام بسیاری از عالمان شیعی و پیروان شان بر ضد ورود نظامیان بریتانیا به عراق) بود؛ با این حال، در خلال آن حرکت، به سال 1338 ق، در کربلا درگذشت و در بارگاه امام سوم شیعیان به خاک سپرده شد. رهبری آن انقلاب پس از او به شیخ فتح الله شیخ الشریعۀ اصفهانی رسید. برای آگاهی از زندگانی میرزا محمّدتقی شیرازی، نک.: الشیخ آغابزرگ الطهرانی، طبقات أعلام الشیعة 13 / 261 تا 264 و کامل سلمان الجبوری، محمّدتقی الشیرازی.
7- یادداشت حاج میرزا حسنعلی مروارید (از شاگردان نزدیک میرزا مهدی اصفهانی)، مندرج در: شیخ عزیزالله عطاردی قوچانی، فرهنگ خراسان 7/ 468. روایت ارتباط میرزا مهدی اصفهانی با میرزا محمّدحسین نائینی پس از اقامت او در سامراء و سبب بودن سیّد اسماعیل صدر در پیوستن او به آن استاد را نگارنده از آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند میرزا مهدی اصفهانی) از قول حاج شیخ محمود حلبی شنید. یکی از نزدیکان حاج شیخ محمود حلبی در مشهد نیز آن پیوستن را از حاج سیّد رضا صدر (نوۀ سیّد اسماعیل صدر و از عالمان دینی برجستۀ حوزۀ علمیۀ قم) شنیده و برای نگارنده بازگفت.
8- درس آموزی انفرادی میرزا مهدی اصفهانی نزد میرزا محمّدحسین نائینی را نگارنده از آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند میرزا مهدی اصفهانی) از قول حاج شیخ محمود حلبی شنید.
9- شیخ محمود حلبی خراسانی، یادی از عالمی ربانی/22. حاج شیخ علی علمی اردبیلی نیز – که از مدرسان خارج فقه و اصول در حوزۀ علمیۀ مشهد بود – در این زمینه نوشته: «هرچند عمدۀ مطالب محقق نائینی از استادان برجستۀ خود، میرزای شیرازی و سیّد فشارکی، است، خود در آنها تأمل و ایجاد نظر کرده و به جاذبه های کمی و کیفی آن افزوده است.» (علی علمی اردبیلی، محقق نائینی، مجدد، مربی و مؤسس/ 349)
10- برای آگاهی از دیدگاه های فلسفی ملا محمّدکاظم خراسانی در اصول فقه، نک. : سیّد محمّد انتظام، پیش فرض های فلسفی در علم اصول، بیشتر بخش ها.
11- این تعبیر را فقیه و رجالی برجستۀ شیعی، حاج سیّد موسی شبیری زنجانی، از سیّد جمال الدین گلپایگانی – که آن زمان از شاگردان ملا محمّدکاظم خراسانی بود و بعد به میرزا محمّدحسین نائینی پیوست و سرانجام در میان مراجع تقلید جای گرفت – شنیده و بازگفته است. (سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 2/ 557)
12- الشیخ محمّد حرزالدین، معارف الرجال 1/ 285. درس آموزی میرزا محمّدحسین نائینی نزد سیّد اسماعیل صدر پس از درگذشت میرزا محمّدحسن شیرازی (د. 1312 ق.) بود.
13- الشیخ آغابزرگ الطهرانی، طبقات أعلام الشیعة 14/ 593.
14- گفت وگوی نگارنده با حاج میرزا جعفر غروی نائینی (نوۀ میرزای نائینی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم)، زمستان 1394 ش.
15- همان.
16- گفتار میرزا علی رضا مدرس غروی (فرزند بزرگ میرزا مهدی اصفهانی) از قول پدر خود، مندرج در: شیخ محمّد شریف رازی، گنجینۀ دانشمندان 7/ 116.
17- این تعبیر را آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند میرزا مهدی اصفهانی) از استاد خود، حاج شیخ محمود حلبی، شنیده و برای نگارنده بازگفت.
18- گفت وگوی نگارنده با حاج شیخ مصطفی هرندی (نوۀ سیّد جمال الدین گلپایگانی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم)، تابستان 1396 ش.
19- به روایت حاج شیخ محمود حلبی – که نگارنده آن را از آقای محمّداسماعیل مدرس غروی شنید – سیّد جمال الدین گلپایگانی نخستین کسی بود که به آن محفل دونفری پیوست. حاج شیخ علی نمازی شاهرودی نیز آن را از قول میرزا مهدی اصفهانی نوشته است: «… قال مولانا الأستاد: أفاض لی العلامة النائینی مهمات الفقه والأصول واستفدت منه مدة منفرداً وأول من لحق بنا العلامة السیّد جمال الگلپایگانی…» (الشیخ علی النمازی الشاهرودی، مستدرک سفینة البحار 10/ 502.)
روایت حاج سیّد موسی شبیری زنجانی از قول سیّد جمال الدین گلپایگانی چنین است: «من در سال 1319 [ق.] به نجف رفتم و تا 1328 در آنجا بودم و درس مرحوم آخوند شرکت می کردم. سنۀ 1328 به سامراء رفتم و در درس آمیرزا محمّدتقی شیرازی شرکت کردم. آمیرزا محمّدتقی در نقض مبانی مسلم آیتی بود. ایشان – که مجسمۀ فکر بود و مسلمات را تخریب می کرد – مطالبی را که ما از آخوند یاد گرفته بودیم و جزء اصول مسلم ما بود، همه را به هم زد. دیدم از یک طرف، اگر بخواهم به نجف بروم، در نجف همۀ مطالب حول نظر مرحوم آخوند می چرخد و از طرف دیگر، آمیرزا محمّدتقی همۀ مبانی آخوند را از دست ما گرفته است. متحیر شدم که چه کنم. در کربلا، به آسیّد اسماعیل صدر برخوردم. به ایشان گفتم: چنین مشکلی دارم. آسیّد اسماعیل گفت: شما در درس آمیرزا حسین [نائینی] شرکت کن! او حرف هایی دارد غیر از حرف های آخوند.» (سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 2/ 557).
20- آن گونه که نگارنده در بهار 1396 ش. از حاج شیخ کاظم خراسانی (از مدرسان مبانی معارفی میرزا مهدی اصفهانی در حوزۀ مشهد) شنید، استاد وی، حاج سیّد کاظم مدرسی (از شاگردان نزدیک میرزا مهدی اصفهانی) حضور سیّد جمال الدین گلپایگانی به وسیلۀ میرزا مهدی اصفهانی نزد میرزا محمّدحسین نائینی را از خود او شنیده بود. بنابراین روایت، سیّد جمال الدین گلپایگانی وقتی از نسبت شاگردی وی با میرزا مهدی اصفهانی آگاه شد، گفته بود که میرزا مهدی اصفهانی او را نزد نائینی برد.
21- حضور سیّد محمود شاهرودی با راهنمایی سیّد جمال الدین گلپایگانی در درس نائینی را نگارنده در بهار 1396 ش. از حاج سیّد مجتبی شاهرودی (نوۀ سیّد محمود شاهرودی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم) شنید.
22- گفت وگوی نگارنده با آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند میرزا مهدی اصفهانی) از قول استاد خود، حاج شیخ محمود حلبی.
23- گفت وگوی نگارنده با حاج میرزا جعفر غروی نائینی (نوۀ میرزای نائینی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم)، زمستان 1394 ش.
24- گفت وگوی نگارنده با حاج شیخ عبدالرضا کفایی (نوۀ آخوند خراسانی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم)، زمستان 1394 ش.
25- آن گونه که حاج شیخ کاظم خراسانی (از مدرسان مبانی معارفی میرزا مهدی اصفهانی در حوزۀ مشهد) برای نگارنده گفت، برخی بر آن بودند که دورۀ نخست اصول فقه میرزا محمّدحسین نائینی – که خصوصی بود – نسبت به دوره های دوم و سوم تدریسش – که عمومی بودند – بسط و تفصیل بیشتری داشت. این نکته را از نگاه حاج شیخ هاشم قزوینی در مقایسۀ تقریرات میرزا مهدی اصفهانی با تقریرات شیخ محمّدعلی کاظمینی و سیّد ابوالقاسم خویی نیز می توان دریافت. این مقایسه در فصل چهارم (بخش «میرزا مهدی اصفهانی و تقریرات میرزا محمّدحسین نائینی»/ 118) آورده شده است.
26- به روایت آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند میرزا مهدی اصفهانی)، حاج شیخ محمود حلبی ایشان را پنج یا هفت تن یاد می کرد.
27- شیخ محمود حلبی خراسانی، یادی از عالمی ربانی/22. پخته شدن مبانی جدید اصولی میرزا محمّدحسین نائینی در همراهی اش با این چندتن را، چنان که در ادامه آمده، فقیه و مرجع تقلید سرشناس، حاج شیخ حسین وحید خراسانی، از سیّد جمال الدین گلپایگانی شنیده و بازگفته است. نگارنده نیز آن را از آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند میرزا مهدی اصفهانی) از قول حاج شیخ محمود حلبی شنید.
28- نگارنده پیشتر این ویژگی را در یکی از کتاب های تراجم دیده اما برای این پژوهش به یافتنش موفق نشد.
29- گفت وگوی نگارنده با حاج سیّد مجتبی شاهرودی (نوۀ حاج سیّد محمود شاهرودی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم)، بهار 1396 ش.
30- محمّدتقی انصاریان خوانساری، یادنامه ای از آیت الله العظمی حاج شیخ موسی نجفی خوانساری/ 9 و 10.
31- گفت وگوی نگارنده با حاج میرزا جعفر غروی نائینی (نوۀ میرزای نائینی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم)، زمستان 1394 ش.
32- درگذشت زودهنگام او را نگارنده در زمستان 1394 ش. از حاج میرزا جعفر غروی نائینی (نوۀ میرزای نائینی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم) شنید. ولادت او را به سال 1300 ق. و وفاتش را در حدود سال 1332 ق. نوشته اند. (الشیخ آغابزرگ الطهرانی، طبقات أعلام الشیعة 13/ 52 و 53)
33- شیخ محمود حلبی خراسانی، یادی از عالمی ربانی/ 22.
34- گفت وگوی نگارنده با حاج میرزا جعفر غروی نائینی (نوۀ میرزای نائینی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم)، زمستان 1394 ش.
35- گفت وگوی نگارنده با حاج شیخ حسن نمازی (فرزند حاج شیخ علی نمازی شاهرودی: از شاگردان نزدیک میرزا مهدی اصفهانی)، بهار 1395 ش.
36- روایت یکی از شاگردان او در این باره چنین است: «… وهو الآن فی مجالی بحثه کثیر الإیراد والانتقاد علی المحقق المذکور [الآخوند الخراسانی] والمخالفة له فی المبانی والآراء کما لا یخفی علی من لازم درسه الشریف…» (السیّد علی نقی النقوی، أقرب المجازات إلی مشایخ الإجازات/ 226)
37- به عنوان نمونه، یکی از شاگردان او پس از وفاتش چنین نوشت: «… دیگر کسی نمی گوید: این بود قول آخوند خراسانی، بلکه امروز و فردا بر منبرها و در حلقه های تدریس، در دروس عامه و خاصه، می گویند: این است رأی میرزای نائینی!» (شیخ عبدالحسین حلی، بیرق حق/ 34 و 35)
38- الشیخ آغابزرگ الطهرانی، طبقات أعلام الشیعة 14/ 595.
39- علی علمی اردبیلی، محقق نائینی، مجدد، مربی و مؤسس/ 349. نویسندۀ این کتاب که خود در زمرۀ مدرسان خارج فقه و اصول در حوزۀ علمیۀ مشهد بود، در فصل سوم کتابش به مروری بر دیدگاه های اصولی میرزا محمّدحسین نائینی پرداخته است.
40- علی ملکی میانجی، علامۀ مجلسی، اخباری یا اصولی؟/257، به نقل از حاج سیّد محمّدحسین همدانی (داماد میرزا محمّدحسین نائینی): «میرزای اصفهانی از عیون شاگردان مرحوم نائینی بودند.»
41- پیشین/ 256، به نقل از حاج شیخ محمّدباقر ملکی میانجی (از شاگردان نزدیک میرزا مهدی اصفهانی).
42- آن گونه که حاج میرزا جعفر غروی نائینی (نوۀ میرزای نائینی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم) در زمستان 1394 ش. برای نگارنده گفت، نامه ای از پدربزرگ خود را دیده بود که در آن قوت فکری میرزا مهدی اصفهانی و میرزا ابوالفضل اصفهانی (آوی) را ستوده بود.
43- اطلاق در اجتهاد در برابر تجزی در آن است و چنان می نماید که مجتهد مطلق به استنباط احکام شرعی در تمام باب های فقهی تواناست در حالی که مجتهد متجزی در برخی باب های فقهی توانایی استنباط دارد. از آنجا که میرزا محمّدحسین نائینی در اجازه ای که برای میرزا مهدی اصفهانی نوشته، قید و محدودیتی برای تراز اجتهادش نیاورده و توانایی اش در استنباط احکام را به صورتی عام یاد کرده، باید گفت او را مجتهد مطلق می دانست.
44- خطبۀ شمارۀ 212 از کتاب نهج البلاغة.
45- گفتار فقیه و مرجع تقلید سرشناس، حاج سیّد ابوالقاسم خویی، به واسطۀ شاگردش، حاج شیخ محمّدتقی جعفری تبریزی (فقیه و فیلسوف نامدار)، مندرج در: محمّدتقی انصاریان خوانساری، شمع همیشه فروزان/ 494.
46- حاج میرزا حسنعلی مروارید (از شاگردان نزدیک میرزا مهدی اصفهانی) در این باره نوشته که او «با تصدیق اجتهادی که حاکی از لطف خاص از مرحوم نائینی به ایشان بود به مشهد مقدس رضوی مهاجرت نمود…» (مکتوب حاج میرزا حسنعلی مروارید، مندرج در: شیخ عزیزالله عطاردی قوچانی، فرهنگ خراسان 7/ 468)
47- دستخط وی در حاشیۀ سمت راست اجازه نامۀ اجتهاد میرزا مهدی اصفهانی دیده می شود.
48- دستخط وی در حاشیۀ بالایی اجازه نامۀ اجتهاد میرزا مهدی اصفهانی دیده می شود.
49- گفتار حاج آقا روح الله کمالوند (از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائری و عالمان حوزۀ علمیۀ قم و سپس خرم آباد)، مندرج در: سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 2/ 541 و 542.
50- حاج سیّد موسی شبیری زنجانی (از مراجع تقلید برجستۀ شیعیان) پس از آوردن این رخداد نوشته: «آقای کمالوند می گفت: «در درس آقای حاج شیخ، مرحوم آمیرزا مهدی اشکال می کرد و اشکالات او هم قابل ملاحظه بود.» این را من برای حاج آقا مهدی حائری نقل کردم؛ ایشان گفت: «زمانی که آقای کمالوند در درس شرکت کرده بود، مبتدی بود ولی آقای حاج سیّد احمد خوانساری می گفت: موقعی که ما در اراک بودیم، آمیرزا مهدی آنجا آمد و از من درخواست کرد که با هم مباحثه کنیم. قدری سختم بود که بپذیرم ولی آمیرزا مهدی اصرار کرد لذا با هم قرار مباحثه گذاشتیم ولی بعداً دیدم که فایده ندارد چون دیدم که در مبادی و مقدمات خیلی فاصله و اختلاف داریم لذا عذر خواستم و مباحثه را تعطیل کردیم.» این را هم حاج آقا مهدی و هم حاج آقا مرتضی [حائری] از آسیّد احمد خوانساری نقل می کردند.» (سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 2/ 542) در شرح این سخن می توان گفت: آنچه مهم می نماید، آن است که دیدگاه های میرزا مهدی اصفهانی آن گونه بود که حاج شیخ عبدالکریم حائری نه تنها به اجتهادش تن در داد که به تجلیلش نیز پرداخت؛ بنابراین، آنچه دربارۀ نادرستی دیدگاه حاج آقا روح الله کمالوند آورده شده پذیرفتنی نیست. بر همین پایه است که آنچه از سخن حاج سیّد احمد خوانساری برمی آید، می تواند به تفاوت های مبنایی او با میرزا مهدی اصفهانی بازگردانده شود. این از آن روست که او در نجف اصول فقه را یک سال نزد ملا محمّدکاظم خراسانی و سپس نزد آقا ضیاءالدین عراقی خوانده بود (شیخ محمّد شریف رازی، گنجینۀ دانشمندان، 2/ 10 و 11) و در میان شاگردان برجستۀ استاد دوم جای داشت. (سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 3/ 428 و 429) بنابراین، طبیعی است او از مبانی جدید میرزا محمّدحسین نائینی – که آن سال ها به صورت خصوصی درس داده می شد – آگاه نباشد، جدای از آن که میان استاد دوم او و نائینی نیز تفاوت دیدگاه های علمی وجود داشت. به عنوان نمونه، یکی از آگاهان بر آن است که: «اصول فقه میرزای نائینی، به سبب رویکرد عقلایی اش، نسبت به رویکرد فلسفی مرحوم [شیخ محمّدحسین] غروی اصفهانی و رویکرد تشقیقی و تعریفی آقا ضیاء عراقی ممتاز بوده و مبانی فقهی آقای نائینی – آن گونه که در تقریرات بحث معاملات و یا بحث صلاة پیداست – با ارتکازات عقلایی منطبق است.» (گفتار سیّد منیر خباز (از شاگردان برجستۀ حاج سیّد علی سیستانی)، مندرج در: محمّدتقی انصاریان خوانساری، شمع همیشه فروزان/ 200) با این حال، دیده می شود آقا ضیاءالدین عراقی نیز اجازۀ اجتهاد میرزا مهدی اصفهانی را «ثابت و ظاهر» گفته بود.
51- دستخط وی در حاشیۀ پایینی اجازه نامۀ اجتهاد میرزا مهدی اصفهان دیده می شود: «ما کتبه – دامت برکاته – فی حق جناب العالم الفاضل المحقق المدقق زبدة العلماء الراشدین وقدوة الفقهاء المجتهدین الآغا میرزا مهدی الإصفهانی-دام تأییده -حق لا ریب فیه. کثر الله أمثاله من العلماء بحق محمد و آله السادة الأمجاد. الأحقر، عبدالکریم الحائری.»



