فتاوا و نظرات بزرگان در مورد ارسطو …
علامه مجلسی(ره)
… پس اگر اعتقاد به روز جزا داری امروز حجت خود را درست کن که چون فردا اگر حق تعالی از تو حجت بطلبد جواب شافی و عذر پسندیده داشته باشی و نمی دانم بعد از ورود احادیث صحیحه از اهل بیت رسالت و شهادت این بزرگواران از علمای شیعه(رضوان الله علیهم) بر بطلان این طایفه و طریقه ایشان، در متابعت از ایشان، نزد حق تعالی چه عذرخواهی داشت آیا خواهی گفت… یا پناه به ابن عربی خواهی برد که هرزه هایش را در اول و آخر این کتاب شنیدی و می گوید جمعی از اولیاء الله هستند که رافضیان را به صورت خوک می بینند و می گوید بمعراج که رفتم مرتبه علی [( علیه السلام) ] را از مرتبه ابوبکر وعثمان پست تر دیدم وابوبکر را در عرش دیدم چون برگشتم به علی گفتم چون بود که در دنیا دعوی می کردی که من از آنها بهترم الحال دیدم مرتبه ی ترا که از همه پست تری.
(عین الحیوة ، صفحه ۵۷۷)
***
استاد حسن زاده آملی
ابن عربی: پیغمبر از دنیا رفت و جانشینی برای خود معین نکرد.
استاد حسن زاده آملی در توضیح این کلام می گوید: شک نیست که رسول الله در حین ارتحال تعیین خلیفه نفرمود، زیرا چون قلم و کاغذ خواست، عمر گفت کتاب خدا ما را کافی است ((و انّ الرجل لیهجر))(۱)
(ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص ۴۱۰)
و امام خمینی در اشکال به کلام ابن عربی می فرماید: ((و هذا من اقبح القبایح))
شهید مطهری
محی الدین بعضی حرفهایش که از او شنیده شده است شاید از منحط ترین حرف هاست.
(مجموعه مقالات و بررسی ها به نقل از الهیات الهی…/صفحه ۶۶۴)
ملاصدرا در مقابل احدی به اندازه محی الدین خضوع ندارد یعنی امثال بوعلی سینا را در مقابل محی الدین به هیچ می شمارد.
(مجموعه مقالات و بررسی ها دفتر ۱۳-۱۶ صفحه ۸۶-۸۹ )
منزلت فلاسفه ی یونان در نظر ملاصدرا
ملاصدرا: احتمال خطا، در اظهارات فیلسوفان یونانی نمی رود.
(اسفار ۳۰۷/۱)
ملاصدرا: اقوال فحول فلسفه [ ارسطو و …]، مبتنی است بر رصدهای عقلی پیاپی، که احتمال خطا در آنها نمی رود.
(اسفار ۳۰۷/۱)
ملاصدرا: … بیشتر سخنان این فیلسوف اعظم (ارسطو)، دلالت دارد بر قوّت کشف او، و نور باطن او و قرب و منزلت او نزد خداوند… و شاید اشتغال او به امور دنیا [در خدمت اسکندر خونخوار مقدونی] و تدبیر خلق و … بعد از آن بوده است که نفس او کامل و ذات او به مرتبه ی تمام و کمال رسیده بوده است و به مقامی که ((لَم یَشغَلهُ شأنٌ عَن شأنٍ)) او را هیچ کاری از کار دیگر باز نمی داشته است.
(اسفار ۹/ ۱۰۹)
و اما در نظر دیگران
استاد محمدرضا حکیمی :
اگر ارسطو، تامُّ الذات در معرفت توحید است، آنهم قبل از نزول قرآن و تعالیم اوصیائی، پس چرا شاگرد خاص دوامام معصوم(علیهما السلام)، و افتخار مذهب تشیّع، یعنی هشام بن حکم بغدادی، در خودِ موضوع توحید، توحید فیزیکی ارسطویی را رد می کند، و «الرّدُّ علی أرسطاطالیس(۲) فی التّوحید» می نویسد، و قید می فرماید که ردّ من بر جناب ارسطو، در موضوع (توحید) است؛ چون توحید من از مکتب (محالّ معرفة الله ـ مراکز خداشناسی راستین) گرفته شده است.
آیا جناب ملاصدرا، نظری به کتاب (رجال نجاشی) نینداخته است؟!
(الهیات الهی و … صفحه ۴۳۴)
تمامیت ذات همان مرتبه ی انسان کامل و ولی معصوم است و ارسطو با این مراحل فاصله های نوری داشته است و البته این سخنان (با عرض معذرت) سخیف از آنجا پدید آمده است که کتاب فلوطین (اَثولوجیا) را از ارسطو می دانسته اند.
(الهیات الهی و … صفحه ۴۳۳)
امام خمینی (ره)
آن اشخاصی که قبل از اسلام بودند… ـ مثل ارسطو و امثال او ـ وقتی کتابهای آنها را مطالعه می کنیم بویی از آن چیزی که در قرآن است در آنها نیست.
(صحیفه ی امام ۱۸/ ۲۶۱)
***
هشام بن حکم شاگرد خاص دو امام معصوم (علیهما السلام):
کتاب الرّدّ علی ارسطاطالیس را در توحید بر ضدّ ارسطو تألیف کرده است. (رجال نجاشی)
***
پروفسور فلاطوری
ارسطو با تمام آن بزرگی و کمال عقلش به عبادتگاه ها و بتخانه ها می رفت و در مقابل همان بت ها احساسات دینی خویش را ابراز می داشت. این ارسطو را در حوزه ی اسلامی چنان معرفی کردند که در موردش گفته اند: کادَ ان یکونَ نبیّاً. این حرف ها را در واقع حکیمان مسلمان ساخته اند برای این که آن اختلافاتی را که در آغاز نضج گرفتن فلسفه بین فقها و حتی بین علمای صرف و نحو و … پیدا شده بود، حل کنند. دلیل این امر نیز این بوده است که آن پیشروان نتوانسته اند ارسطو را در متن بشناسند، زیرا کتاب اثولوجیای(۳) افلوطین به اسم اثولوجیای ارسطو ترجمه شده است.
(مصاحبه پروفسور فلاطوری با مجله دانشگاه انقلاب سال ۱۳۷۲)
ملاصدرا
زنان حیواناتی هستند که برای استفاده ی مردان لباس انسانیت به آنها پوشانده شده است.
(اسفار ، جلد ۷ ، صفحه ۱۳۶)
استاد جوادی آملی
جا دارد که ملاصدرا با آوردن حکمت متعالیه بگوید الیوم أکملت لکم عقلکم و اتممت علیکم نعمتی.
(شرح حکمت متعالیه اسفار اربعه صفحه ۱۰۲)
***
آیت الله صافی اصفهانی
گاهی انسان مبنا را از کتاب و سنت برداشت نمی کند بلکه کتاب و سنت را طوری کش و قوس می دهدکه مطابق آن مبنای اخذ شده از کتب بیگانگان شود، باید به چنین شخصی گفت: این ره که تو می روی به ترکستان است.
(مجله ی نورالصادق شماره ۶، ص ۴)
***
علامه محمد تقی جعفری
اگر اصل را با وجود و موجود را واحد شخصی عقیده کردی، اعلم دورانی اگر چه الف را از باء تشخیص ندهی… و بالعکس، اگر راجع به وحدت موجود اظهار نظر کنی، جاهل ترین مردمی اگر چه اعلم دوران باشی!!!
(مبدأ اعلی، ص ۱۰۸ و ص ۱۱۱)
دیدگاه حضرت آیت الله العظمی دوزدوزانی درباره ی تعلیم و تعلم فلسفه و عرفان
لازم بتذکر است: افرادی که می خواهند در علم فلسفه و عرفان اشتغال داشته باشند، باید ابتداءً پایه ی اعتقاداتدینی خود را از کتب معتبره ی اسلامی و احادیث مأثوره از حضرات معصومین (علیهم السلام) مستحکم نمایند تا در مبانی اصول مسلّمه ی شیعه خللی وارد نشود و شاید بدین جهت بوده است که مراجع بزرگ مانند حضرت آیت الله العظمی اصفهانی و آیت الله العظمی بروجردی(قدس سرهما) از تدریس و تحصیل فلسفه بشدّت منع می کردند و اساساً باین کیفیت که در حوزه های علمیه مرسوم گردیده (هر فردی بدون قید و شرط) وارد این رشته می شود نه بصلاح حوزه ها و نه بصلاح جامعه ی اسلامی میباشد.
و اینجانب بارها در مجالس خصوصی و غیر خصوصی به طلاب و محصلین گوشزد کرده ام که اکثر مطالب فلسفه گمراه کننده است و باید با احتیاط باین وادی قدم گذاشت.
قم ، یدالله دوزدوزانی
۸۸/۱۱/۲۲
دیدگاه رهبر معظم انقلاب
یادگیری و تحصیل فلسفه برای کسی که اطمینان دارد که باعث تزلزل در اعتقادات دینی اش نمی شود اشکال ندارد و بلکه در بعضی موارد واجب است.
اجوبة استفتائات (ترجمه ی فارسی) ص ۲۹۴ س ۱۳۲۵
***
استفتاء از مراجع تقلید در مورد شرکت در بعضی از مجالس به اصطلاح عرفانی
باسمه تعالی
مدتي است در برخي از شهرها فرزندان ما در جلساتي شرکت مي کنند که مباني درس هاي آن ها مطالبي است که در ذيل مي آيد:
۱- (وجود حق متعال متن وجود جمادات و نباتات و حيوانات و انسانها است، يعني ما دو وجود نداريم، بلکه هر چه هست يک وجود است که در قوالب و اندازه هاي گوناگون ظهور کرده است، نه اين که وجود زمين غير از وجود آسمان و وجود آسمان غير از وجود حق متعال بوده باشد).(۴)
۲- (از آنجا که حقايق هستي بي منتها است پس فهم حقايق اشياء نيز بي منتها بوده و همچنان ادامه دارد. يا نبايد الف را به زبان آورد همچون سوفسطائیها که اصلا قائل به موجود بودن خود نيستند، و يا اين که به محض اقرار نمودن بدان بايد آن را ادامه داد. و چه راحت است که از همان ابتدا سوفسطي بشويم و بگوييم اصلا الفي نداريم. و چه عجيب است که بالاخره همه ما در اين مسير بايد سوفسطي شويم و بگوييم نه ما هستيم و نه ديگران هستند. فقط خداست و خدا. حرف اول و آخر خدا است، و خدا است دارد خدايي مي کند. از آن به بعد ديگر انسان هيچ نگراني ندارد و راحت مي شود).(۵)
۳- (نه تنها نمي خواهيم از معلول به علت برسيم بلکه قصد نداريم از علت به معلول هم راه يابيم به دليل اين که ما اصلا معتقد به علت و معلول جدا نيستيم).(۶)
۴- (مراد ما از وحدت وجود، عينيت وجود زمين و وجود آسمان با وجود حق متعال است).(۷)
۵- (فيلسوف و عارف هر دو قائل به وحدت وجود هستند… تمام انبياء و ائمه و همه حجج و رسولان الهي فيلسوفند و اينان فلاسفه اصلي اند). (انسان قابليت رسيدن تا مقام ذات را دارد، و چون مي بيند که نمي تواند آن ذات را پايين بياورد و ذات را خودش کند لذا خودش بالا مي رود و او مي شود).(۸)
۶- (جنات درجات دارد تا آن جا که مي فرمايد «وادخلي جنتي»، که اين جنت، جنت ذات است).(۹)
حضرت آيت الله العظمی صافی گلپايگانی دامت برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم
شرکت در چنین جلساتی حرام و موجب گمراهی و غضب خدای متعال است و هر مکلّفی علاوه بر اینکه نباید خودش شرکت کند باید دیگران را نیز آگاه کند تا گمراه نشوند.
والله العالم
۱۴۳۰/۱۱/۲۹ ق
حضرت آيت الله سبحانی دامت برکاته
بسمه تعالی
جلساتی که این نوع بحث ها مطرح می شود شرکت در آنها برای افراد ناوارد جائز نیست مگر فردی که بتواند پاسخ این نوع اندیشه ی باطل را بدهد و چنین فردی نادر است.
والله العالم
۲۸ ذی قعدة الحرام ۱۴۳۰
حضرت آيت الله نوری همدانی دامت برکاته
بسمه تعالی، سلام علیکم
در فرض سؤال اینگونه بیانات جزء افکار انحرافی است و حضور در اینگونه مجالس جایز نیست.
۸۸/۹/۶
حضرت آيت الله العظمی مکارم شيرازی دامت برکاته
وحدت وجود گاه به معناي… وحدت مصداق وجود است به اين معنا که در عالم هستي وجودي جز خدا نيست و همه چيز عين ذات اوست. اين سخن مستلزم کفر است و هيچ يک از فقها آن را قبول نکرده اند.
———————
پی نوشت ها:
۱- شاهد بر مطلبی است که در توجیه کلام محی الدین آورده شده و اعتقاد شخصی خود آقای حسن زاده مورد بحث نیست.
۲- Arestatalis
۳- Asoligia
۴ تا ۹- مدارک مطالب مورد سؤال به ترتيب: ۱ تا ۶: شرح نهاية الحکمة، داوود صمدی آملی، صفحات: ۱۲۴؛ ۱۵؛ ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ ۱۱۵؛ ۴۷؛ ۸۶٫ ۷) آداب سالک الي الله، داوود صمدي آملي، ۷۹