پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
((اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله)) (۱)
هرگاه بدعت ها در ميان امتم پديدار شوند، بر عالم است كه عFلم خود را آشكار سازد. هر عالمی چنين نكند، لعنت خدا بر او باد.
معاد جسمانی
آیت الله حاج سید جعفرسیدان:
ما اگر بخواهیم بحث معاد را از نظر شریعت بررسی کنیم باید با دید یک انسان متعقل و دقیق، ولی خالی الذهن از قواعد و مختارات فلسفی خاص، به مدارک شرعی نظر بیندازیم و ببینیم آیا از قرآن و حدیث مسلک نوع محدّثین و فقهاء استفاده می شود یا مسلک صدرالمتألهین. (۲)
ملاصدرا (و انکار معاد جسمانی) :
اما بدن های اخروی … مواد نفوس اخروی نیستند… بلکه سایه ها و قالب های مثالی اند … که از نفوس اخروی پدید آمده اند… و وجود آنها نسبت به نفوس مانند وجود سایه نسبت به صاحب سایه است. (۳)
اگر بگویی نصوص قرآنی براین دلالت دارد که بدن اخروی هر انسان عین همین بدن دنیوی اوست، می گوییم: بله لیکن از حیث صورت نه از حیث ماده. (۴)
وجود بدن های اخروی استعدادی نیست… بلکه آن بدن ها، بسان سایه برای صاحب سایه، لوازم نفوس اخروی اند … پس هر نفس مفارقی ملازم شبحی مثالی است که از نفس پدید آمده است. (۵)
بدن های اخروی، برخلاف بدن های دنیوی، عین نفوس اند. (۶)
امام خمینی (ره):
اگرعبارات آخوند [ملاصدرا] (ره) موهم این معنا باشد که نفس با فعالیت، بدن خودش را «ایجاد» می کند، (۷) از خطاهای لفظی است، و فرضا اگر آخوند(ره) و یا دیگران هم مصر این معنا باشند، درست نبوده و به شدت مورد انکار ماست، ما نسبت به نظر مدعیان چنین فعالیتی منکر هستیم. (ره)
استاد محمد رضا حکیمی:
امام خمینی معاد مثالی اسفار را رد کرده است و فرموده چون مخالف عقاید مردم است. (۸)
شهید مطهّری :
امثال ملاصدرا گفته اند، معاد جسمانی است، اما همه ی «معاد جسمانی» را برده اند در داخل خود روح و عالم ارواح … ما این را با مجموع آیات قرآن نمی توانیم تطبیق کنیم. (۹)
استاد جوادی آملی:
بحث در این است که آیا جسم (که گفتیم در قیامت محشور می شود) مادی است یا غیر مادی؟ آخوند در این جا قائل است به این که جسم صوری است نه مادی و محدثین هم همین نظر را دارند هرچند در قالب اصطلاح نگفته باشند. (۱۰)
علامه حلی:
بحث… در اثبات معاد بدنی است و مخالف این مسئله فلاسفه می باشند. (۱۱)
علامه حلی:
«محشور شدن در قیامت، با همین بدن محسوس خواهد بود این اصلی بزرگ است و اثبات (و پذیرش) آن از ارکان دین است و هر کس معاد بدنی را ثابت و قطعی نداند به اجماع کافر است.»(۱۲)
خواجه نصیرالدین طوسی :
«معاد جسمانی از ضروریات دین حضرت محمدبن عبدالله(ص) است و در ثبوت آن هیچ شبهه ای نیست و به علاوه، معاد امری است ممکن و انبیاء: از وقوع آن نیز خبر داده اند. بنابراین قبول مسئله ی معاد و تصدیق آن، بر همه ی مکلفین لازم و واجب است و مقصود از معاد جسمانی این است که اجزای متفرقه ی بدن در روز قیامت زنده شده و با آن صورتی که در دنیا بوده، در محشر حاضر خواهند شد.» (۱۳)
معاد جسمانی [عنصری] از ضروریات دین پیغمبر(ص) است و امکان هم دارند. (۱۴)
علامه حلی:
در شرح کلام خواجه می فرماید: فلاسفه قدیم [یونان باستان] معاد جسمانی را قبول ندارند اما اهل ادیان آسمانی برصحت و قبول آن اجماع دارند. (۱۵)
آیت الله العظمی خوانساری:
بدنی که محشور می شود در روز قیامت بدن مادی است، چنانکه این مطلب صریح آیات قرآن و روایات است.
و گاهی گفته شده بدنی که محشور می شود بدن مادی و عنصری نیست بلکه بدن مثالی است [چنانچه ملاصدرامی گوید] که نفس باذن الله تعالی آن را ایجاد می کند …..
آن گاه آیت الله العظمی خوانساری به رد شبهات فلاسفه در این موضوع می پردازد. (۱۶)
شیخ محمد تقی آملی:
انصاف این است که این معاد (معاد مثالی ملاصدرا) عینا همان منحصر دانستن «معاد» است به «معاد روحانی»، ولی با مخفی کاری در عبارت و…. وقسم به جان خودم که این عقیده مخالف است با آنچه شرع مقدس [درباره معاد جسمانی] فرموده است ـ درود و تحیّت برآورنده شریعت بادـ و من خداوند را، و فرشتگان را و پیامبر و رسولان خدا را گواه می گیرم در این ساعت که ساعت سوم از روز یکشنبه چهاردهم ماه معظم شعبان سال۱۳۶۸ [هـ ق] است، که درباره «معاد جسمانی» معتقدم به آنچه قرآن کریم فرموده است، و حضرت محمد(ص) و ائمه معصومین: به آن اعتقاد داشته اند، و امت اسلام بر آن اجماع کرده اند؛ و من ذره ای از قدرت خداوند را منکر نمی شوم. (۱۷)
علامه رفیعی قزوینی:
در نزد این ضعیف التزام به این قول ـ معاد مثالی ملاصدراـ بسیار صعب و دشوار است، زیرا که به طور قطع، مخالف با ظواهر بسیاری ازآیات و مباین با صریح اخبار معتبره است. (۱۸)
حاج میرزا احمد آشتیانی:
این اصولی که برای اثبات معاد مثالی تأسیس گردید[کما اینکه ملاصدرا به آن معتقد است] …مخالف نص قرآن است… (۱۹)
انکار معاد جسمانی و عود ارواح به اجسام که عقل هم مساعد اوست مخالف نص قرآن بلکه جمیع ادیان و انکار ضروری اسلام است و خداوند ما را از لغزشهای اوهام و فکرهای شیطانی نگه دارد. (۲۰)
شهید ثانی :
معاد بدنی (با همین بدن) از موضوعات قطعی و حتمی اسلام است، بر هر مکلفی واجب است که آن را قبول کرده بدان معتقد باشد، وگرنه از جرگه اهل اسلام بیرون می رود، و در بیابان سرگردانی زای کفر و سرکشی سرگردان می شود، ما از چنین گمراهی به درگاه خدای متعال پناه می بریم. (۲۱)
«همه ی مسلمانان در اعتقاد بر معاد جسمانی اتفاق دارند؛ اما فلاسفه جسمانی بودن معاد را نفی کرده و قائل به معاد روحانی شده اند و مقصود از معاد جسمانی خلقت مجدد بدن پس از فنای آن می باشد و با آن صورتی که در دنیا داشته، زنده می شود.» (۲۲)
شهید اول:
بدان که معاد جسدی و روحی هر دو قطعی است و امت اسلام (که خداوند متعال آنان را سروری دهد)، بر این عقیده اجماع دارند. قرآن عزیز نیز در چندین جا از آن سخن گفته است. و هر چه پیامبر(ص) بدان خبر داده است، مانند بهشت و دوزخ و … واجب است (به وجوب عقلی) قبول آنها، و اعتقاد به آنها زیرا هم وقوع آنها ممکن است، هم پیامبری قطعی الصدق (معصوم)، از آنها خبر داده است. (۲۳)
علامه مجلسی:
«معاد جسمانی از جمله مسائلی است که همه خداپرستان بر ثبوت و وجود آن اتفاق دارند و یکی از ضروریات دین اسلام محسوب می شود و منکرین معاد جسمانی از زمره ی مسلمانان محسوب نمی شوند. کتاب و سنت بر جسمانی بودن معاد صراحتاً دلالت دارند، به طوری که رد و یا انکار و یا تأویل آن به هیچ وجه امکان ندارد… مع الوصف عده ای از متفلسفان مدعیان عرفان، جسمانی بودن معاد را به جهت شبهه محال بودن اعاده معدوم (که به پندار آنان به کسانی که قائل به معاد جسمانی می شوند لازم می آید) رد کرده و قائل به معاد روحانی شده اند.» (۲۴)
ملا اسمعیل خواجوئی:
استاد محمد رضا حکیمی می فرماید: حکیم فاضل، ملااسماعیل خواجوئی از ناقدان حکمت متعالیه است و به آراء صدرالمتألهین اعتقادی نداشته و آنها را نقد و ردّ می کرده است، در رساله ثمرة الفؤاد نیز که درباره مسائل معادی است، چون (معاد مثالی) را مخالف (معاد قرآنی) می دانسته متعرّض آن نشده و ذکری از آن نکرده است. این فیلسوف فاضل، بیش از صد سال پس از صدرالمتألّهین می زیسته است، و به هیچ وجه نمی توان گفت، آراء ملاصدرا را ندیده بوده، نه، بلکه مشرب ایشان را قبول نداشته است؛ حتی دقت در برخی از آثار فیلسوف خواجوئی می رساند که وی با همه جامعیّت، تابع مبانی وحیانی بوده، و معاد مثالی را قبول نداشته، و تأویل متون دینی را موجب ضلالت می دانسته (۲۵) و بصراحت قائل به ورود انسانها به بهشت با ابدان عنصری بوده است.
و همین گونه موضع گیریها می رساند که بسیاری در بسیار، از بزرگان اسلام، بطور مطلق یونانی زده، یا عرفانگرا نبوده اند، بلکه حتی الامکان راه (تعالیم وحیانی) را می پوییده اند، و حقایق الهی وحیانی (قرآنی ـ حدیثی) را، با فهم دقیق و تعقّلی، غیر از مفاهیم عرفانی و مصطلحات فلسفی، می دانسته اند. (۲۶)
علامه طباطبایی:
معاد اسفار را نخوانید چون شبهه و ایراد دارد. به جای منظومه، بدایه و به جای اسفار، نهایه بخوانند. (۲۷)
آیت الله شیخ جعفر سبحانی:
«ایشان [علامه طباطبایی] هیچ وقت معاد را تدریس نمی کرد. به خاطر دارم هنگامی که خدمتشان اسفار می خواندیم، وقتی به مبحث معاد رسیدیم درس را تعطیل کردند. علت را هم هیچ وقت بیان نکردند. فقط تنها چیزی که ما توانستیم کشف کنیم این بود که مرحوم علامه طباطبایی، معاد مرحوم صدرالمتألهین را قبول نداشت، چون با ظواهر آیات تطبیق نمی کرد. البته صدرالمتألهین خیلی تلاش کرد که بگوید معادی را که آورده عین قرآن است و از قرآن استخراج شده وآیات را برآن تطبیق داد. با این حال، معاد مرحوم آخوند (ملاصدرا) با اکثر آیات قرآنی تطبیق نمی کند. معادی را که مرحوم صدرالمتألهین گفته، درواقع نوعی معاد برزخی است [نه معاد حشری]؛ جسم، جسم برزخی [یعنی تمثلی و تخیلی بدون جرم] است. میوه، میوه برزخی است و خلاصه یک سلسله صور غیبیه هستند که ماده را قبول نداشت.» (۲۸)
آقا علی حکیم (مدرس زنوزی):
اینکه نفس بدن را به اذن خدا انشاء می کند [کما اینکه نظر ملاصدرا چنین است] موافق باروایات نیست. (۲۹)
دکتر ابراهیمی دینانی :
مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی) در معاد جسمانی، کتابی به رشته تحریر درآورده است وی در این راه همان راهی را رفته است که حکیم زنوزی پیش از او رفته است. [که گفته معاد ملاصدرا موافق با روایات نیست] (۳۰)
دکتر سید یحیی یثربی:
فلاسفه هرگز نتوانسته اند چنین معادی ـ معاد جسمانی قرآنی ـ را با اصول و قوانین مسلم فلسفی تطبیق داده به اثبات برسانند. (۳۱)
ملاصدرا از اثبات معاد جسمانی عنصری قرآنی، توسط برهان های فلسفی ناموفق بوده است. (۳۲)
علامه شیخ محمد تقی جعفری:
اما ایمان به معاد در دین اسلام آن هم به طور ساده و مستند بامر منطقی و روشنی است اسلام با تمامی سادگی می گوید: از آنجا که دنیا خانه تکلیف است و مجازات و مکافات نتیجه ضروری تکلیف است، روزی باید برای این کار وجود داشته باشد و اگر به افکار کودکان بشریت برگشتن این اجسام محال جلوه کند، اسلام می گوید: ((قل یحییها الذی انشأها اول مرة و هو بكل خلق علیم، الذی جعل لكم من الشجر الاخضر ناراً فاذا انتم منه توقدون، اولیس الذی خلق السماوات و الارض بقادر علی ان یخلق مثلهم بلی و هو الخلاق العلیم، انما امره اذا اراد شئیا ان یقول له كن فیكون)). (۳۳)
حکم منکر معاد جسمانی
محضر مبارک آیت الله العظمی حاج شیخ جواد تبریزی مدظله العالی
با ابلاغ سلام و تحیات وافره و آرزوی سلامتی برای آن سرور معظم خواهشمند است به سؤال زیر پاسخ صریح و روشن عنایت بفرمایید:
حکم منکرین معاد جسمانی چیست؟
ج) منکر معاد جسمانی اگر ملتفت باشد که مخالف قرآن و تکذیب آن است حکم به اسلام وی نمی شود و همچنین است اگر به وی این معنی تفهیم شود و از انکار خویش دست برندارد و الله العالم.
۷۸/۹/۹
—————————————————
پی نوشت ها :
۱- کافی: ۱/۵۴
۲- مناظره ی آیت الله سیدان و جوادی آملی پیرامون معاد جسمانی/۶۶ و۶۷
۳- اسفار ۹/۱۹- اسفار ۹/۳۱ و ۳۲
۴- اسفار ۹/۳۱
۵- اسفار ۹/۱۸۵
۶- با توجه به عبارات مذکور از ملاصدرا وعبارت های دیگر او ،این نسبت قابل استفاده می باشد.
۷- معاد از دیدگاه امام خمینی/ ۱۰۷
۸- الهیات الهی(نظرها) /۳۲۶
۹- مجموعه ی آثار ۴/۷۹۲
۱۰- مناظره ی آیت الله سیدان و جوادی آملی، پیرامون معاد جسمانی/۳۹
۱۱- نهج المسترشدین/۷۸
۱۲- نهج الحق و کشف الصدق /۲۷۶
۱۳- کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد/۲۵۵
۱۴- کشف المراد/۳۲۰
۱۵- همان
۱۶- عقاید الحقه/۱۶۶
۱۷- دررالفوائد ۲/۴۶۰
۱۸- مجموعه رسائل و مقالات فلسفی/۸۳
۱۹- لوامع الحقایق/۳۴
۲۰- همان/۳۹ و ۴۰
۲۱- حقایق الایمان/۱۶۱ و ۱۶۳
۲۲- معاد از دیدگاه قرآن، حدیث و عقل/۱۲۷
۲۳- رسائل شهید اول/۱۳۷ و ۱۵۱
۲۴- بحارالانوار ۷/۴۷
۲۵- «منتخباتی از آثار…» ج۴، ص۲۹۳ و ج۴، ص۲۰۴، (چاپ اول)
۲۶- الهیات الهی(نظرها)/۴۷۰
۲۷- همان/۷۵۵ به نقل از سیر تاریخی نقد ملاصدرا/۲۳۱
۲۸- معاد جسمانی در حکمت متعالیه /۲۲۴ ،به نقل از کیهان فرهنگی، سال ششم ،شماره ۸
۲۹-سبیل الرشاد/۱۰۴
۳۰- معاد از دیدگاه حکیم زنوزی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی سال ۱۳۶۸/ ۲۸
۳۱- عیار نقد ۲/۱۲۷
۳۲- همان
۳۳- مبدأ اعلی / ۱۴۳ ؛
یس:۷۹-۸۲ ؛ بگو: كسى آنها را زنده مى كند كه در آغاز بيافريده است، و او به هر آفرينشى داناست.
آن خدايى كه از درخت سبز برايتان آتش پديد آورد و شما از آن آتش مى افروزيد؛ آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده است نمى تواند همانندشان را بيافريند؟ آرى مى تواند، كه او آفريننده اى داناست.
چون بخواهد چيزى را بيافريند، فرمانش اين است كه مى گويد: موجود شو، پس موجود مى شود.
نظر علما و مراجع درباره فلسفه و عرفان
سؤال: محضر مبارک ………..
با ابلاغ سلام و تحیّات وافره به عرض مبارک می رساند با توجه به این که متون کتب فلاسفه و عرفا مانند فصوص الحکم و فتوحات محی الدین عربی و اسفار ملاصدرا دارای اشکالات زیاد و فاحشی می باشد بطوری که بعضاً با ضروریات دین تباین کلی پیدا می کند از قبیل مسئله توحید، معاد، امامت، عذاب و … که امام خمینی(ره) هم اشکالات اساسی به این کتابها وارد کرده است و فعلاً نیز همین عقاید از طرق مختلف به مردم مخصوصاً نسل جوان و مبتدیان حوزوی و دانشگاهی تزریق می شود خواهشمند است برای آگاهی مردم و نجات آنها از انحرافات اعتقادی که از بدترین نوع انحرافات است نظر مبارک خود را در مورد تعلیم و تعلّم فلسفه و عرفانهای اصطلاحی و رایج به صورت واضح و شفّاف مرقوم فرمایید. خداوند انشاءالله تحت توجّهات حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه طول عمر با عزّت مقرون به صحّت و عافیت کامل به حضرتعالی عنایت بفرماید.
****
پاسخ آیت الله العظمی صافی گلپایگانی:
علیکم السلام و رحمة الله؛ خواندن علم کلام برای تصحیح و تکمیل عقائد حقّه مستحسن بلکه برای رفع شبهات لازم است و عرفان حقیقی همان قرآن مجید و نهج البلاغه و معارف مأثوره از حضرت رسول اکرم(ص) و اهل بیت سلام الله علیهم و صحیفه سجادیه و ادعیه معتبره دیگر است. در معرفت و خداشناسی و سایر عقاید احتیاج به مراجعه به کسانی که فساد عقیده بعضی آنها مسلم است نیست و اگر کسی در این رشته ها وارد شد و منتهی به انحراف گردید بی شبهه مسؤول است و کتب مذکوره در سؤال که در بیان و ترویج عقائد صوفیه نوشته شده، جزء کتب ضالّه است.
این افراد دارای انحرافات فکری و عقیدتی و روش های خرافی می باشند و گفتارها و سخنانی دارند که با نصوص قرآن مجید و احادیث شریفه مخالفت دارد. این افراد طریقه متشرعه و ملتزمین به احکام و آداب شریعت را نداشته اند و اگر هم برخی آنها را از عقاید فاسده تبرئه نمایند برای شخص مسلمان آراء و عقائدشان حجت نیست، و قدر مسلم اینست که این افراد و آرائشان در طول چهارده قرن در محیط مذهب و تشیّع هیچگاه مرجع و ملجأ نبوده است، و در همه ادوار و اعصار رهبران عقیدتی شیعه، افرادی مثل ابن بابویه پدر صدوق و خود صدوق و شیخ مفیدها و شیخ طوسی ها و علّامه حلّی ها و مجلسی ها و صدها و هزارها علما از این قبیل بوده اند که در ارائه مرزهای بین کفر و اسلام همواره کلامشان قطعی و قاطع بوده است، اکنون هم راه و صراط المستقیم همان راه آنها است مع ذلک برای مزید شناسایی به حال این افراد می توان به کتاب هایی مثل خیراتیه، و فضائح الصوفیه و عرفان و تصوّف، و جستجو در عرفان اسلامی رجوع نمود. خداوند همه را به راه مستقیم الهی هدایت فرماید.
***
پاسخ آیت الله العظمی دوزدوزانی:
لازم به تذکر است: افرادی که می خواهند در علم فلسفه و عرفان اشتغال داشته باشند، باید ابتداءً پایه ی اعتقادات دینی خود را از کتب معتبره ی اسلامی و احادیث مأثوره از حضرت ائمه معصومین: مستحکم نمایند تا در مبانی اصول مسلمه ی شیعه خللی وارد نشود و شاید بدین جهت بوده است که مراجع بزرگ مانند حضرت آیت الله العظمی اصفهانی و آیت الله العظمی بروجردی قدس سرهما از تدریس و تحصیل فلسفه به شدت منع می کردند، و اساساً به این کیفیت که در حوزه های علمیه مرسوم گردیده (هر فردی بدون قید و شرط) وارد این رشته می شود نه به صلاح حوزه ها و نه به صلاح جامعه ی اسلامی می باشد.
و اینجانب بارها در مجالس خصوصی و غیر خصوصی به طلاب و محصلّین گوشزد کرده ام که اکثر مطالب فلسفه گمراه کننده است و باید با احتیاط به این وادی قدم گذاشت.
****
پاسخ آیت الله العظمی حاج سید صادق روحانی:
کسانی که استعداد قوی دارند و قادر بر رد شبهات می باشند خواندن فلسفه اشکال ندارد ولی تعلیم و تعلم در مجتمعات که افراد غیر قوی و در اشتباه واقع می شوند جائز نیست.
****
پاسخ آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی مجلسی:
تعلیم و تعلم فلسفه و عرفانهای رایج که از غیر منابع وحی نشات گرفته حرام می باشد و انتماء به معارف الهیه از طریق اهل بیت عصمت وطهارت علیهم الصلوة والسلام واجب خواهد بود.
****
پاسخ آیت الله العظمی حاج سید محمد شاهرودی:
از آنچه که بر خلاف مکتب اهل بیت: باشد اجتناب بنمایید. مگر آن که به قدری در تعالیم اهل بیت: قوی باشید که بتوانید شبهات وارده را دفع بنمایید و خلاصه آنچه بر خلاف تعالیم اهل بیت: باشد ضلالت است.
***
رهبر معظم انقلاب:
یادگیری و تحصیل فلسفه برای کسی که اطمینان دارد که باعث تزلزل در اعتقادات دینی اش نمی شود اشکال ندارد و بلکه در بعضی موارد واجب است. (۱)
[معلوم می شود خواندن فلسفه باعث می شود که در اعتقادات دینی تزلزل به وجود آید و انسان را گمراه کند لذا جواز تعلیم و تعلم این علم به افراد خاصی اختصاص دارد و آنها کسانی هستند که اعتقادات دینی آنها راسخ و استوار است و با این مطلب متزلزل نمی شوند.]
****
آیت الله العظمی بهجت:
خواندن فلسفه خطرناک است مگر بعد از اجتهاد در علم کلام و تصحیح اعتقادات.
ایشان به کسی که قبل از کلام می خواست فلسفه بخواند فرمودند: آقا می خواهد برود کافرشود! (۲)
****
آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی:
فلاسفه با فندگان آراء و نظریات فاسد و موهومات بیهوده، و قاطعان طریق انبیاء مرسلین وخلفای مرضیین ایشانند، خداوند تعالی ما را از مضلات فتن حفظ نماید. (۳)
****
آیت الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی(ره):
فکر خام فلاسفه و اشتباه صد در صد آنها
نیروهای ادراکی انسان در این حد نیست که بتواند گلیم خودش را از آب دربیاورد. این فکر خامی است که بعضی از فلاسفه کرده اند و به خیال خودشان گفته اند که مثلاً با ورود به علم و حکمت خودمان می توانیم خودمان را اصلاح کنیم، می توانیم با همان علم و حکمت و درک و فهمی که داریم به مقام شامخ انسانیت و به کمال نهایی انسانی برسیم، معلوم شده که اینها صد در صد در اشتباهند. (۴)
****
آیت الله حاج شیخ مرتضی رضوی متفکر بزرگ معاصر:
ملاصدرا هیچ نیازی به قرآن و اهل بیت: در تبیین حکمت متعالیه که دین اوست نداشت و اگر آن چند آیه و حدیث را از متن اسفار بردارید هیچ لطمه ای به حکمت متعالیه نمی خورد. (۵)
****
علامه حلی:
از جمله کسانی که جهاد با آنها واجب است فلاسفه اند. (۶)
****
قاضی(رض):
درفلسفه از دین خبری نیست. (۷)
****
سید قاسم علی احمدی پژوهشگر معاصر در فلسفه و عرفان:
ایشان در جواب کسانی که می گویند قرآن امر کرده به خواندن فلسفه چنین می فرمایند: ما معتقدیم که روش فلسفی نه تنها روش عقلی نیست بلکه با دلایل عقلی زیادی ثابت می کنیم که فلسفه ضد عقل است و موهومات و استحسانات را به جای برهانیات و مسلّمات انگاشته و وهم و خیال را عقل و تعقّل می داند، با این که مبانی ای که در فلسفه تحکیم شده با مسلّمات کتاب و سنّت بینونت و ضدیت حقیقی دارد. و چگونه قرآن امر فرموده تمسک کنید به چیزی که مباین با وحی ـ کتاب وسنت ـ است. (۸)
****
متن سؤال از مراجع تقلید در رابطه با شرکت در برخی از جلسات درس و بحث فلسفه و عرفان مانند آقای صمدی آملی و جواب آن
اشاره:
سؤالات مطرح شده مطالبی است که در جلسات درس و بحث و یا سخنرانی آقای صمدی آملی و امثال او به جوانان شیعه القاء می شود، نورالصادق مقداری از این فتاوی را در شماره ها ی ۱۳و۱۴و۱۵خود منتشر نمود بعد از آن فتوای یکی دیگر از علما به دفتر مرکزی مجله نورالصادق رسید که در این شماره آن را به ضمیمه فتوای مقام معظم رهبری تقدیم خوانندگان عزیز می کنیم.
باسمه تعالی
مدتي است در برخي از شهرها فرزندان ما در جلساتي شرکت ميکنند که مباني درسهاي آنها مطالبي است که در ذيل ميآيد. لطفا بیان فرمایید که شرکت در این جلسات جایز است یا خیر؟
۱- (وجود حق متعال متن وجود جمادات و نباتات و حيوانات و انسانها است، يعني ما دو وجود نداريم، بلکه هرچه هست يک وجود است که در قوالب و اندازه هاي گوناگون ظهور کرده است، نهاينکه وجود زمين غير از وجود آسمان و وجود آسمان غير از وجود حق متعال بوده باشد). (۹)
۲- (از آنجا که حقايق هستي بي منتها است پس فهم حقايق اشياء نيز بي منتها بوده و همچنان ادامه دارد. يا نبايد الف را به زبان آورد همچون سوفسطائیها که اصلا قائل به موجود بودن خود نيستند، و يا اين که به محض اقرار نمودن بدان بايد آن را ادامه داد. و چه راحت است که از همان ابتدا سوفسطي بشويم و بگوييم اصلا الفي نداريم. و چه عجيب است که بالاخره همه ما در اين مسير بايد سوفسطي شويم و بگوييم نه ما هستيم و نه ديگران هستند. فقط خداست و خدا. حرف اول و آخر خدا است، و خدا است دارد خدايي ميکند. از آن به بعد ديگر انسان هيچ نگراني ندارد و راحت ميشود). (۱۰)
۳- (نه تنها نميخواهيم از معلول به علت برسيم بلکه قصد نداريم از علت به معلول هم راه يابيم به دليل اين که ما اصلا معتقد به علت و معلول جدا نيستيم). (۱۱)
۴- (مراد ما از وحدت وجود، عينيت وجود زمين و وجود آسمان با وجود حق متعال است). (۱۲)
۵- (فيلسوف و عارف هر دو قائل به وحدت وجود هستند… تمام انبياء و ائمه و همه حجج و رسولان الهي فيلسوفند و اينان فلاسفه اصلياند). (انسان قابليت رسيدن تا مقام ذات را دارد، و چون ميبيند که نميتواند آن ذات را پايين بياورد و ذات را خودش کند لذا خودش بالا ميرود و او ميشود). (۱۳)
۶- (جنات درجات دارد تا آن جا که ميفرمايد ((وادخلي جنتي))، که اين جنت، جنت ذات است). (۱۴)
****
پاسخ رهبر معظم انقلاب :
بسمه تعالی شرکت در جلسات مذکور که با عقاید انحرافی آمیخته و موجب ترویج باطل است، جایز نیست مگر برای کسانی که قدرت پاسخگویی به شبهات و ارشاد و راهنمایی و امر به معروف و نهی از منکرِ متصدیان جلسات مذکور را دارند.
****
پاسخ آیت الله مظاهری:
کلیه مطالبی که نوشته اید خلاف اسلام است و در اصل از نظر فلسفه و عرفان هم خلاف واقع است.
تذکر نورالصادق: مطالب فوق از کتب اهل فلسفه و عرفان انتخاب و مورد سؤال واقع شده و مدارک آن نیز ذکر شده است چنانچه محی الدین میگوید سبحان من اظهر الأشیاء و هو عینها و میگوید: إن العارف من یری الحق فی کل شیء بل یراه عین کل شیء و نیز ملاصدرا می گوید: بسیط الحقیقه کل الاشیاء و… و مطالب فراوان دیگر از همین قبیل، و آقای حسن زاده میگوید آنچه در دار وجود است وجوب است و بحث از امکان برای سرگرمی است و آقای جوادی میگوید لا جبر و لا تفویض از باب سالبه به انتفاء موضوع است و آقای محمد حسین طهرانی میگوید: من نمیگویم این سگ خداست من میگویم غیر از خدا چیزی نیست و هزاران مطالب دیگر از این قبیل پس با این وجود آیا باز هم می توان گفت مطالب مذکور در استفتاء از نظر فلسفه و عرفان خلاف واقع است؟
****
محی الدین عربی وعناد او با شیعه:
شیطان آنان را (یعنی شیعه را) با اصل صحیحی که در آن هیچ شکی راه نداشته باشد [یعنی محبت اهل بیت] مأنوس می کند سپس برای آنان از روی کج فهمی شبهاتی را القاء می کند تا گمراه شوند، این گمراهی فقط به واسطه آن اصل به شیطان نسبت داده می شود وگرنه شیطان در این مسائل شاگرد آن شخص گمراه است.
بیشترین مصداق برای این امر، در شیعه مخصوصاً شیعه دوازده امامی ظاهر می شود، شیاطین جن نخست محبت اهل بیت و پایداری در آن را بر آنان عرضه می کنند و آنان [شیعیان] معتقدند که این محبت بالاترین وسیله تقرب به خداست و چنین است اگر در همین حدّ باقی بمانند، امّا آنان به دوصورت از محبت اهل بیت فراتر می روند.
بعضی از آنان به دشمنی و دشنام صحابه می پردازند، به خاطر اینکه صحابه اهل بیت را مقدم نداشتند [برای خلافت] و گمان می کنند که اهل بیت برای خلافت واین مناصب دنیایی سزاوارتر بوده اند[!!] و البته گروهی از شیعیان آگاه می شوند و از این بینش غلط برمی گردند.
و برخی نیز از سبّ صحابه فراتر رفته و به پیامبر و جبرئیل و خدا بد می گویند و انتقاد می کنند که چرا برای مردم به برتری مقام اهل بیت و تقدم آنان بر خلافت تصریح نکرده اند، تا آنجا که بعضی از آنان چنین سروده اند «آن کسی که جبرئیل امین را فرستاده [یعنی خدا] خود امین نبوده است» همه اینها از یک اصل صحیح که محبت اهل بیت است نشأت گرفته است، اما در نظر آنان این نتیجه فاسد را داده وگمراه شده و گمراه کرده اند. (۱۵)
****
سید جلال آشتیانی:
شیخ محی الدین بن عربی از کینه ورزترین دشمنان شیعه بوده و مراجعه به آثار ائمه: و طبعاً شناختی از ایشان نداشته است. (۱۶)
****
میرزا حسین نوری صاحب مستدرک:
لم یرُ فی علماء العامّه ونوا صبهم أشدّ نصباً منه؛ یعنی در بین علمای اهل سنّت و ناصبیهای آنها محی الدین شدیدترین دشمنی ها را با اهل بیت : دارد. (۱۷)
****
آیت الله حاج شیخ جواد کربلایی:
کسی که جلد دوم کتاب «فتوحات مکیّه» ابن عربی را نگاه کند می بیند چگونه وی ادعای معراج می کند، مانند پیغمبر اکرم(ص) و کتاب «تجلیّات الهیّه» ایشان را اگر کسی نگاه کند، می یابد که چگونه ایشان در «بحر ابیض» در یکی از مکاشفاتش ابوبکر و عمر و عثمان و علی(ع) را ملاقات و با خلفای ثلاثه صحبت کرده است. این بر خلاف ضروری مذهب ائمه اطهار: است و بر هیچ کس بطلانش مخفی نیست و همچنین کتاب «الغوث» محی الدین که در آن کتاب، مکالمات او با حق تعالی بدون واسطه بیان شده که تمامش برخلاف رویّه ی پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اطهار: است بلکه خود را مانند آن ها به کار زده و اگر کسی دقت کند می یابد که تمامی آن مطالب مخترعات و انعکاسات نفس خودش است و به واقع و نفس الامر ربطی ندارد. همچنان که او منحرف است، پیروان او هم در پیروی از او منحرف می باشند. (۱۸)
****
محی الدین عربی:
زن کاملترین مجلا برای ظهور خداست و آنگاه که مرد با زن مباشرت می کند و از شدت لذت در وجود او غرق می شود در واقع مفعول، خداست! (نعوذ بالله) زیرا خداوند دوست دارد مرد تنها از او لذت ببرد! (۱۹)
****
حسن زاده آملی:
با تأیید سخن ابن عربی می گوید: (شیخ در بحث عشق و محبت، وزین تر و شریف تر از آخوند (ملاصدرا) در اسفار بحث فرموده است)!(۲۰)
****
خیام نیشابوری (در انکار معاد و مدح از شراب خواری):
گویند کسان بهشت با حور خوش است من می گویم که آب انگور خوش است
این نقـد بگیـر و دست از نسیـه بردار کاواز دهل شنیدن از دور خـوش است (۲۱)
سؤال از مراجع تقلید در مورد مطالبی که توسط یک صوفی مشهدی از طرف دفتر تبلیغات اصفهان در مدرسه صدر بازار مطرح شده است
محضر مبارک…
با سلام؛ احتراماً به عرض میرسد یکی از مبلّغان و مروجّان تصوّف در ضمن سخنرانی خود گفته است:
۱) ما در قرن دوم،سوم،چهارم،پنجم،خانقاه های رسمی در شیعه داشته ایم.
۲) سید بن طاووس در کتب تراجم جزو صوفیه یا متهمین به تصوف شناخته میشود. دفاع هایی که مرحوم سید از عقاید صوفیه کرده اند، سبب شده است که سید را به عنوان یک شخصیّت صوفی در کتب تراجم معرفی کنند.
۳) علاوه بر اینها ایشان اساتیدی داشتند که جزو صوفیه رسمی بودند و خرقه میدادند. و اسناد صوفیه را به ائمه: در طرائف مطرح میکند و میگوید؛ همه صوفیه به امیرالمؤمنین میرسند.
۴) در فهرست اساتید مرحومسید، برجستهترین استاد ایشان که بیش از همه از او تعریف میکند، جناب کمالالدینحیدربن محمد حسینی است که از سادات است… این بزرگوار که از علمایشیعه است و جزو روات نهجالبلاغه است، جزو صوفیه رسمی است و در زمان خودش، عده ای از ایشان خرقه گرفته اند.
۵) یکی دیگر از بزرگان؛ کمال الدین میثم بحرانی شارح نهج البلاغه است. در احوالات او گفته اند که ایشان ابتدا مشغول به تحصیل علوم رسمی بود و فلسفه میخواند و بعد از مدتی دید که اینها فائده ندارد رها کرد و صوفی شد و خودش اهل خرقه است و معتقد است که خرقه صوفیه به ائمه برمیگردد.
۶) بزرگترین شخصیت در قرن هشتم، علامه حلی است… مطلقاً در برابر صوفیه جبهه گیری نمیکند و با صوفیه همکاری میکردند.
۷) ابن بطوطه در جلد اول صفحه ۴۲۱ رحله ابن بطوطه میگوید، من وارد نجف که شدم، در مقابل حرم امیرالمؤمنین خانقاه های بسیار زیادی بود.
۸) در همین دوره در گزارشی که از مدرسه سلطانیه اولجایتو به دست ما رسیده است … در این مدرسه بیست نفر مرشد صوفی میآورند که مخصوص تدریس تصوف بودند.
۹) شما تا قرن هفتم و هشتم کسی را پیدا نمیکنید که اعتقاد داشته باشد که امام (ع) عالم به ما کان و ما یکون و ما هو کائن الی یوم القیمة است. مطلقاً علم امام را منکرند و میگویند که اصلاً معنا ندارد که انسانی به همه هستی علم داشته باشد.
۱۰) شهید اول در سلسله اساتیدشان، از سید تاج الدین ابن معیه به عنوان بزرگترین استاد نام میبرند. اگر به عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب نگاه کنید که کتابی است تآلیف شاگرد سید تاج الدین میگوید، سیدتاج الدین بزرگ صوفیه عراق و بزرگ فتیان عراق بود. کسی خرقه تصوف یا لباس فتوت در عراق نمیپوشید مگر به اذن تاج الدین. این نشان میدهد که ما در این دوره یک نهضت بسیار وسیع در تصوف در عراق داشتیم که یک شخصیّتی که شهید اول این قدر به او معجب است. خودش بزرگ صوفیه عراق بود و خرقه رسمی میپوشید. بر خلاف این که … میگویند خرقه در بین شیعه نبوده است و سلسله و خانقاه نبوده است، آنقدر در آن دوران این مسائل رسمی بوده است که میگوید هیچ کسی خرقه صوفیه یا لباس فتوت بدون اذن ایشان در کل عراق نمیپوشید مگر کسانی که از ایشان اذن داشته باشند. به برخی اذن میداد که خرقه تصوف بر تن دیگران کند.
۱۱) شهید ثانی است که جزو فقهای خمسه ماست … ایشان در منیة المرید که کتابی مفید و مستفید در آداب متعلمین است … میگوید، اگر خواستی باطن قرآن را بفهمی و به نهایت هدف علوم برسی، به سراغ کتاب تأویلات ملاعبدالرزاق کاشانی برو… این کتاب آنقدر شبیه آرای محی الدین است که به اسم تفسیر محی الدین اشتباهاً چاپ شده است… ایشان (شهید ثانی) میگوید، نهایت سیر یک طلبه، فهمیدن کتاب ملاعبدالرزاق است که غایت ادبیات و فقه و اصول و کلام و … است.
۱۲) مجلسی دوم با شهید قریب العهد است و میگوید، شهید از صوفیه بود و اهل معرفت و عرفان بود.
۱۳) شیخ بهایی که تصوفش اظهرمن الشمس است و احتیاج به توضیح ندارد.
۱۴) میرلوحی در کتابهایش … میگوید، گول نخورید که مجلسی ثانی با تصوف مخالف است. او هم مثل پدرش صوفی است و فعلاً برای این که زمانه اقتضا نمیکند. تظاهر به مخالفت با تصوف میکند و به خاطر همین، به شدت به ایشان اهانت میکند.
لطفاً بیان کنید اولاً مدرک سخنان فوق چیست؟ ثانیاً اگر تصوف بر حق است چرا مراجع تقلید و رهبر معظم انقلاب با صوفیه مخالفند چنان که از آنها استفتاء شده و نمونه هایی از آن ذیلاً ذکر میشود:
****
امام خمینی (ره):
آن بیچاره ای که خود را مرشد و هادی خلایق میداند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته، حالش پستتر و غمزه اش بیشتر است. اصطلاحات را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع و بازار خود داده، برای رواج بازار خود، فهمیده یا نفهمیده، پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ (مجذوب علیشاه) یا (محبوب علیشاه) حال و جذبه و حبّ خدا دست میدهد. (۲۲)
****
رهبر معظم انقلاب مدظلّه:
سـؤال: آیا شرکت کردن در مجالس و محافل صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها، چه صورت دارد؟
جواب: جائز نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآن کریم را قبول داشته و به امامت ائمه: معتقدند، چه بهتر است که اسم جداگانه و آداب و رفتار جداگانه ای را که لازم نیست بلکه مضرّ است، کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملّت بزرگ و مسلمان خود متسلّک باشند.
و هم چنین فتاوای: آیات عظام، خوئی، مرعشی نجفی، سیستانی، لطفالله صافی، دوزدوزانی، فاضل لنکرانی، بهجت، مکارم، شیخ علی صافی گلپایگانی، محمد صادق روحانی، شاهرودی، بهبهانی، محمدرضا گلپایگانی، میلانی، مشکینی، کابلی، علوی گرگانی، نوری همدانی، شیخ حرّ عاملی و… بر مخالفت با تصوف و خرقه و خانقاه موجود است. (۲۳)
****
پاسخ آیت الله العظمی سید محمد باقر شیرازی:
تهمت صوفی گری به بزرگان دین و سکوت مسؤلین و قوه ی قضائیه
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تعالی: ((إنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلوماً جَهُولاً))(۲۴)
و قال تعالی: ((وَ اتَّقوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً))(۲۵)
و قال تعالی: ((فَبَشِّرْ عِبَادِ (۲۶) الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبعُونَ أَحْسَنَهُ))(۲۷)
و قال النبی(ص): ((إِذ ظَهَرَتِ البِدعَ فِی اُمَّتی فَلیُظهِرِ العَالِمُ علمَهُ فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنَةُ الله))(۲۸)
و قال النبی(ص): ((مَن كَتَمَ عِلما نَافِعا ألُجمَهُ الله یَومَ القِیامَةِ بِلِجَام من َنارِ))(۲۹)
و قال امیرالمؤمنین(ع): ((لَتَأمرن بِالمَعروفِ وَ لَتنهُن عَنِ المُنُكَرِ اَو لَیُستَعمَلَنَّ عَلَیكم شِرَاركُم فَبَدعُو خِیاركم فَلا یُستَجاب لَهم))(۳۰)
شکی نبوده و نیست آن که از نعمات بزرگ الهی پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که به همّت و فداکاری ملّت رشید ایران و زعامت و رهبری علماء و بزرگان و حضرات آیات و در رأس آنان مرحوم امام آیت الله خمینی(ره) انجام گرفت البته تمام آنها در زیر سایه ی و برکات نبی اکرم(ص) و ائمه طاهرین خاصّه حضرت امیرالمؤمنین و حضرت امام حسین(ع) و حضرت صاحب الزمان ارواحنا له الفداء با نظر و لطف حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها بوده و آنچه امید بلکه مسلم به نظر می رسید این که احکام اسلام و معارف دین لا سیّما مسائل و معارف اهل بیت:
با حسن وجه، محقق و لباس عمل بپوشد و اگر چه در موارد بسیاری هم این نظر و امید محقق و لباس عمل پوشید، لکن در موارد بسیاری هم محقق نگردیده، بلکه بعکس هم گردیده، و مسائل مخالف با موازین دینی اگرچه متعدد است خاصه ربای در بانکها و مالیات بر ارث و امثال آن، لکن پاره ای از جهاتی از آنها هم بالاتر است افتراء و تهمت به بزرگان دین مانند سید ابن طاووس و شهید و شیخ بهایی و مرحوم مجلسی و بزرگان دیگر که آنان صوفی بودند واقعاً بسیار جای تأثر است که یک چنین افتراءات و تهمت هایی به بزرگان دین زده شود و هیچ عکس العملی از آقایان مسؤلین و مراجع محترم و قوه ی قضائیه حاصل نشود با آنکه لزوم محاکمه آنان به مراتب از مفاسد اقتصادی اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.
لکن زمانی که در چند سال قبل رسماً در مجله ی رسمی ورزشی کشور افتراء و نسبت به علاقه ی حضرت امام حسین و حضرت سجاد(ع)به شطرنج زده شد و هیچ محاکمه و عکس العملی از محاکم قضائی و بزرگان دین محقق نگردید، و بلکه بالاتر نسبت استاد دفّ نوازی به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها داده شد و هیچ اثر و محاکمه حاصل نگردید با آنکه در طول هزار ماهی که رسماً به حضرت امیرالمؤمنین(ع) سبّ می کردند اما نسبت به حضرت فاطمه سلام الله علیها احدی جسارت نکرد. فقط متوکل ملعون که جسارتی نسبت به آن حضرت و حضرت امیرالمؤمنین(ع) نمود که پسرش او را کشت با آنکه با بیان امام معصوم(ع) می دانست که به سبب آن، عمر او و سلطنت وی از بین می رود.
و حاصل آنکه همان قسم که نسبت و افتراء و تهمت استاد دفّ نوازی داشتن به حضرت فاطمه سلام الله علیها از جهاتی از آتش زدن درب خانه ایشان بدتر است، همان طور نسبت صوفی گری به بزرگان دین مانند سید ابن طاووس و شهید و شیخ بهایی و امثال ایشان از جهاتی از دار زدن آیت الله شیخ فضل الله نوری بدتر است.
و خلاصه آنکه این طریق و این طور آزادی که این قسم تهمت و افتراء به بزرگان دین زده شود و هیچ محاکمه و واکنشی از احدی حاصل نشود، بسیار خطرناک است، و امید است که انشاء الله آقایان مسؤلین خاصه قوه قضائیه مقابله جدی و محاکمه شدیدی نسبت به آن بنمایند و مجلات رسمی کشور خاصه مجله نورالصادق اصفهان و امثال آن کاملاً آنها را رد نمایند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۸/۳/۱۳۹۰ مطابق با ۲۵ جمادی الثانیه ۱۴۳۲
مشهد مقدّس ـ سید محمد باقر شیرازی
****
پاسخ آیت الله العظمی دوزدوزانی:
مسلمانان به ویژه جوانان در دام افراد شیاد و خطرناک گرفتار نشوند
باسمه تعالی
در آغاز کلام باید دانست که هر مذهب انحرافی افراد مورد اعتمادی از جامعه را به خود نسبت می دهد و جزو معتقدین به مذهب خود می شمارد تا اعتماد مردم را جلب کند. در این راه گاه یک جمله از یک شخص پیدا می کنند و با تحریف آن و یا حذف اول و آخر جمله و ترفندهایی از این قبیل از آن بهره می جویند. مثلاً با دیدن کلمه ی «صوفیه» و امثال آن در کتب بزرگان که حکم ایشان را بیان کرده و یا پیرامون عقاید و … ایشان بحث کرده باشد، می گویند: فلان آقا از ماست.
در برخی موارد هم مخصوصاً در سخنان و نوشته های دوران های اولیه اسلامی که هنوز حد و مرز صوفیه و اشخاص زاهد مشخص نشده بود، بحث پیرامون ایشان خلط می شده و شاهد گفتار ما این است که در برخی نوشته ها صوفی را به دو قسم تقسیم کرده اند: صوفی که شریعت را ترک می کند و صوفی که طبق شریعت عمل کند.
نا گفته پیداست کسی که به شریعت عمل کند و به تمام آن معتقد باشد، صوفی به معنای مصطلح فعلی آن نیست، بلکه شیعه ی خالص است. امروزه گروهی از صوفیان ادعا می کنند که ما از گروه دوم هستیم و به شریعت عمل می کنیم و تقلید می نماییم و طبق رساله عملیه ی مراجع عظام عمل می کنیم، در حالی که این چنین نیست و صراحتاً در کتاب های خود از عشریه سخن می گویند و به آن اعتقاد دارند و عملشان همان است در حالی که خمس نمی پردازند. البته در دوره هایی گفته شده که برخی همانند شیخ بهایی خرقه پوشیده اند که بر فرض صحت چنین نقل هایی، قابل توجیه است و می توان گفت ممکن است برای مصلحت یا ارشاد و یا از روی تقیه بوده و در هر حال نسبت تصوف در حق بزرگان مذهب همانند شیخ که در کتاب های خویش آشکارا مقال و گفتار آن ها را رد می کند، قابل قبول نیست. باید دانست از این گونه حرف ها در زمان گذشته گفته و نوشته اند و به افرادی تصوف را بسته و حرف هایی نسبت داده اند که نباید به حرف آنان اعتنا کرد.
این که در قرن های مقارن و یا نزدیک به ائمه:، شیعیان خانقاه داشته اند مسلماً از دروغ های شاخدار است و ناگفته پیداست در حالی که حضرات ائمه: از سفیان ثوری و یا حسن بصری به شدت انتقاد نموده و منصور حلاج را لعن کرده اند و در روایاتی از دخول به حلقه صوفیه نهی فرموده اند، ممکن نیست شیعیان خانقاه داشته باشند و جالب این جاست که بر اساس اعتراف خود صوفیه تاریخ تأسیس نخستین خانقاه حداکثر به قرن پنجم می رسد و در هیچ منبعی نیامده که پیش از آن خانقاهی وجود داشته باشد تا چه رسد به این که شیعیان برای خود خانقاه بسازند!!!
با مطالعه ی در تاریخ اسلام می بینیم که تا این اواخر تقریباً نزدیک به دوره صفویه، صوفی شیعه نداشته ایم و بزرگان و مرشدهای ایشان به این مطلب اقرار و تصریح کرده اند.
این که ادعا کرده اند ابن بطوطه در سفرنامه ی خویش گفته در مقابل حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نجف اشرف تعدادی خانقاه بوده معلوم است دروغ است چون با مراجعه به آن کتاب خواهید دید اولاً ذکری از شهر نجف در آن نیامده و در ثانی در فصلی که از شهر کوفه سخن می گوید هیچ سخنی از وجود خانقاه به میان نیاورده است، همچنین این که به شهید رضوان الله علیه نسبت می دهند که در کتاب منیه تشویق به استفاده از تفسیر عبدالرزاق نموده با رجوع به این کتاب می بینیم که ایشان می فرماید هر مفسری بر اساس علمی که بر آن تسلط دارد به تفسیر قرآن کریم پرداخته و سپس به معرفی انواع این تفاسیر می پردازد و از چهار گونه تفسیر نام می برد، اول: تفاسیر لغوی است که عربیت بر آن ها غلبه دارد، دوم: تفاسیر حکمی و برهانی کلامی، سوم: تفاسیر داستانی و بر مبنای قصص و چهارم: تفاسیر عرفانی که هدفشان تأویل حقایق است. جالب است که ایشان برای این چهار گونه تفسیر مثال هایی می آورد یعنی تفسیر کشاف، زمخشری، مفاتیح الغیب رازی تفسیر ثعلبی در این جاست که برای گونه ی آخر از تفاسیر، تفسیر عبدالرزاق کاشانی را مثال زده، بر این اساس هر منصفی می بیند که هرگز شهید تشویق به مراجعه به هیچ یک از این کتاب ها نکرده و این نسبت هم دروغ محض است.
در خاتمه از علماء اعلام و دانشمندان کرام انتظار داریم که مسلمانان به ویژه جوانان را آگاهی دهند تا در دام افراد شیاد و خطرناک گرفتار نشوند.
از خداوند متعال توفیق همگان را خواستارم.
۲/۳/۹۰
یدالله دوزدوزانی
****
پاسخ آیت الله العظمی مکارم شیرازی:
سخنان بالا باطل و بی اساس است و ما نظرات خود را درباره ی صوفیه در کتاب جلوه ی حق به طور مشروح و مستدل بیان کرده ایم.
همیشه موفق باشید
۷/۳/۹۰
****
پاسخ آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی مجلسی:
این حقیر چندان وقوف بر مدارک سخنان فوق ندارم ولی حال بعضی مانند میرلوحی سبزواری با معاصر خود علّامه مجلسی۱ معلوم است با آنکه ایشان در بحارالانوار روایاتی در مذمّت از تصوّف و تفلسف نقل کرده و هم خود دفاع از نسبت تصوف به پدر بزرگوارش نموده است گویا این نسبت های ناروا به بزرگان شرع انور از آن جهت نشأت گرفته که آنها گذشته از تحمل مشاق در تحصیل علوم و معارف حقه الهیه بریاضات مشروعه و مأثوره روی آورده و در نتیجه به مقامات عالیه علم و عمل واصل گشته اند آنگاه توهم آن رفته که آنها صوفی مسلک بوده اند چه آنکه آنها شِبهی مانند زهد و انعزال از دنیا به اهل تصوف داشته با این که آنها از ریاضات باطله و خرقه پوشی و اعمال غیر معقول و غیر مشروع روی گردانده و بریاضات مأثوره و مشروعه از قبیل اعمال صالحه و مکارم اخلاق و کفّ نفس از اهویه و اذکار مأثوره و ریاضیات مشروعه عملیه گراییده اند.
خاطر شریف را معطوف می دارد به سخنان مرحوم جدّ اعلی (اعلی الله مقامه) در روضة المتقین باب النواردر ج ۱۳ ص ۱۲۷ و ص۱۲۸٫
توفیقات و تأییدات شما را از حضرت منان مسئلت دارم.
والسلام علیکم و رحمة الله ؛ محمد تقی مجلسی
****
پاسخ آیت الله العظمی علوی گرگانی:
بسمه تعالی؛ این گونه سخنان برای همراه کردن مردم با صوفیه و انحراف آنان است و علمای گذشته و حال هیچ نسبتی با صوفیه نداشتند و این معضل از زمان اهل بیت: در اسلام وجود داشته است و مورد نکوهش حضرات اهل بیت: واقع شده است. البته از آنجایی که بسیاری از علما از مظاهر دنیا دوری داشتند و دل به دنیا نیستند و به سادگی زندگی می کردند برخی از صوفیه تصور می کردند که اینها ازخودشان هستند که این خیال باطل است و علما با صوفیه میانه خوبی نداشتند و افکار آنها در جایی که مخالفت شیوه اهل بیت: بود مورد نکوهش علما واقع می شد.
سؤال از مراجع تقلید راجع به صوفیه
سوال: رفتن به خانقاه دراویش، جهت استماع مرثیه و سوگواری ائمه: و اقامه ی فاتحه ی مردانه و زنانه با وجود مساجد و شرکت نمودن در اجتماع آنان به عنوان اعیاد و غیره و منبر رفتن در آنجا، جهت ختم فواتح و کمک به ساختمان خانقاه، جایز است یا نه؟.
****
پاسخ آیت الله العظمی صافی گلپایگانی:
امور مذکوره، ترویج باطل است و جایز نیست. اعاذنا الله من فتن آخر الزمان.
سؤال: در برخی از جلسات و هیئات عزاداری برخی افراد از فرقه های انحرافی علی اللهی و حسین اللهی و صوفیه نفوذ کرده و به طور ضمنی از صوفیه و آراء و آداب آنان ترویج می نمایند و گاهی در ضمن عزاداری یا مداحی با حالت خاصی که از آداب صوفیان است سر و گردن را به حرکت در می آورند و ندای (هو) می کشند.
لطفاً وظیفه مؤمنین و حکم شرکت در جلسات مذکور را بیان فرمایید.
****
پاسخ آیت الله العظمی حاج سید صادق روحانی:
امام صادق(ع) : صوفیه از دشمنان ما می باشند.
بسمه جلت اسمائه
غلاة چند طایفه می باشند عده ای معتقدند که حضرت امیرالمومنین یا یکی از ائمه: خدا و رب جلیل و اینکه آن حضرت خدای مجسم می باشند و این دسته شکی نیست در کفرشان و نجاستشان.
عده ای دیگر، نسبت الوهیت به آنها نمی دهند ولی معتقدند که امور راجعه به تشریع و تکوین همه به دست امیرالمومنین یا یکی از ائمه: می باشد.ـ و معتقدند اَو ممیت و محی و خالق و رازق است.ـ و انبیاء گذشته را سرّاً و پیغمبر اسلام(ص) را جهراً تایید می نماید.ـ این هم مطلبی است خلاف ضروری چون امور تکوینی و تشریعی همه به دست خدای تعالی است.
و اما صوفیه: مشایخ آنها معتقدند که دانش خود را مستقیما از خدا دریافت می کنند و محی الدین عربی راجع به بایزید بسطامی در مقدمه فتوحات مکیه صفحه ۳۱ چاپ دارالصادر بیروت و نیز مشایخ آنان مدعیند وحی از جانب خدا مستقیما به آنان می شود. همان گونه که مولوی درباره بایزید می گوید که خداوند به او وحی نمود که تو قطب العارفین هستی و محی الدین درباره بایزید معجزه قائل است و غیر از اینها از کلمات کفرآمیز و لذا در روایت صحیحه از امام صادق(ع) نقل شده صوفیه از دشمنان ما می باشند و کسی که میل به آنها کند از آنها است و با آنها محشور می شود. و کسی که آنها را رد کند مانند کسی است که جهاد با کفار نموده بین یدی رسول الله(ص)
۸ شهر رمضان ۱۴۳۱
الروحانی
———————————————–
پی نوشت ها :
۱- اجوبة اسفتائات(ترجمه ی فارسی) ص۲۹۴ س۱۳۲۵
۲- در محضر آیت الله بهجت ۳/۲۶
۳- تذییلات إحقاق الحق ۱/۱۸۲
۴-فصلنامه نورالصادق ۱۱/۲۰۳
۵- محی الدین در آیینه ی فصوص ۲/۱۹
۶-تذکرة الفقهاء ۹/۴۱، چاپ جدید
۷- عرفان متعالی/۳۴
۸- موارد تباین فلسفه با وحی را در کتاب »تنزیه المعبود فی الردّ علی وحده الوجود« ملاحظه نمایید.
۹ تا۱۴- مدارک مطالب مورد سؤال به ترتيب: ۴ تا ۹: شرح نهاية الحکمة، داوود صمدی آملی، صفحات: ۱۲۴؛ ۱۵؛ ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ ۱۱۵؛ ۴۷؛ ۸۶٫ ۷) آداب سالک الی الله، داوود صمدی آملی، ۷۹
۱۵- الفت الیهم اصلاً صحیحاً لا یشکون فیه ثم طرأ علیهم التلبیسات من عدم الفهم حتی ضلوا ،فینسب ذلک الی الشیطان بحکم الاصل ولو علموا أن الشیطان فی تلک المسائل تلمیذ له یتعلم منه واکثر ما ظهر ذلک فی الشیعه ولاسیّما فی الامامیّه منهم فدخلت علیهم الشیاطین الجن أولاٌ بحب اهل البیت واستفراغ الحّب فهیم و رأوا أن ذلک من أسنی القربات الی الله و هوکذلک لو وقفوا ولا یزیدون علیه الّا انّهم تعدّوا من حبّ اهل البیت الی طریقین ،منهم من تعدی الی بغض الصحابه و سبهم حیث لم یقدمو هم وتخیلوا أن اهل البیت أولی بهذه المناصب الدنیویّه فکان منهم ما قد عرف واستفاض، و طائفة زادت الی سب الصحابه القدح فی رسول الله۶ وفی جبرئیل۷ وفی الله جل جلاله حیث لم ینصوا علی رتبتهم وتقدیمهم فی الخلافه للناس حتی انشد بعضهم «ماکان من بعث الأمین أمیناً» وهذا کله واقع من اصل صحیح و هوحب اهل البیت أنتج فی نظرهم فاسداً فضلّوا وأضلّوا. فتوحات ۱/۲۸۱ و۲۸۲ باب ۵۵ فی معرفه الخواطر الشیطانیه
۱۶- شرح مقدمه ی قیصری به نقل از الهیات الهی (نظرها)/ ۳۶۹
۱۷- مستدرک ۲۰/۲۳۹ به نقل از تنزیه المعبود/۱۰۶
۱۸- تولی و تبری/۵۲
۱۹- فصّ محمدیه از کتاب فصوص الحکم
۲۰-ممدالهمم در شرح فصوص الحکم / ۶۰۷
۲۱- رباعیات حکیم عمر خیام، صفحه ۴۱
۲۲- کتاب چهل حدیث، حدیث چهارم، تالیف امام خمینی (ره)
۲۳- مدرک تمامی فتاوای مذکور در کتاب تحقیقی در تصوف و عرفان تألیف آقای خیرالله مردانی از ص ۲۲۷ تا ص ۳۲۴ و هم چنین در کتاب مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید تألیف سید محسن محمودی می باشد.
۲۴- احزاب:۷۲
۲۵- انفال:۲۵
۲۶- زمر:۱۷
۲۷- زمر:۱۸
۲۸- کافی ۱/۵۴
۲۹- عوالی الالی ۴/۷۱
۳۰- کافی ۵/۵۶