نظرها و اعترافها (قسمت اول)
نظر کارشناسان دین در مورد سخنان دروغ و انحرافی یک صوفی مشهدی در اصفهان که به دعوت رسمی دفتر تبلیغات اصفهان صورت گرفته است
***
محضر مبارک … با سلام، احتراما به عرض می رسد یکی از مبلغان و مروجان تصوف در ضمن سخنرانی خود گفته است: (۷۳)
***
پاسخ علما و مراجع تقلید
امام خمینی (قدّس سرّه):
آن بیچاره ای که خود را مرشد و هادی خلایق می داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته، حالش پست تر و غمزه اش بیشتر است. اصطلاحات را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع و بازار خود داده، برای رواج بازار خود، فهمیده یا نفهمیده، پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ (مجذوب علیشاه) یا (محبوب علیشاه) حال و جذبه و حبّ خدا دست می دهد.(۷۴)
رهبر معظم انقلاب مدظلّه العالی:
سؤال: آیا شرکت کردن در مجالس و محافل صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها، چه صورت دارد؟
جواب: جائز نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآن کریم را قبول داشته و به امامت ائمه(علیهم السلام) معتقدند، چه بهتر است که اسم جداگانه و آداب و رفتار جداگانه ای را که لازم نیست بلکه مضرّ است، کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملّت بزرگ و مسلمان خود متسلّک باشند.
و هم چنین فتاوای: آیات عظام، خوئی، مرعشی نجفی، سیستانی، لطف الله صافی، دوزدوزانی، فاضل لنکرانی، بهجت، مکارم، شیخ علی صافی گلپایگانی، محمد صادق روحانی، شاهرودی، بهبهانی، محمدرضا گلپایگانی، میلانی، مشکینی، کابلی، علوی گرگانی، نوری همدانی، شیخ حرّ عاملی و … بر مخالفت با تصوف و خرقه و خانقاه موجود است.(۷۵)
پاسخ آیت الله العظمی صافی گلپایگانی:
می خواهند با این اکاذیب برای صوفیه تأیید بسازند
علیکم السلام و رحمة الله
تعجّب است که با وجود تصریحات علما و فقهای بزرگ و محدثین عالیقدر بر بطلان و فساد فرق صو فیه و با وجود دلالت اخبار معتبر بر تحذیر از گرایش به آنها، شخص بخواهد با این اکاذیب برای صوفیّه تأیید بسازد.
از همه این ها عجیب تر، نسبت تصریح به صحّت تصوّف علمایی مانند علامه مجلسی دوم علیه الرحمه است، که باید گفت: یک تهمت و اهانت به شخصی است که یکی از رشته های مهم مجاهدات علمی و دینی او برخورد با تصوف و هدایت مردم و شیعیان به تشیّع خالص که منزّه و پیراسته از تصوف می باشد، بود. این مجلسی بود که بازار تصوف را که به واسطه بعضی عوامل رواج و رونقی یافته بود به کسادی کشاند و در اثر افشاگری هایش خانقاه های بسیار که حتی در شهر اصفهان بود تعطیل و بسته شد و همان دوره، تشیّع راستین عصر ائمه(علیهم السلام) را نوسازی و تجدید نمود؛ و اگر (زین العابدین شیروانی)، صاحب «ریاض الساحة و بستان السیاحة» که خود از صوفیان مشهور و سفر پیشه بوده این تهمت را به او زده باشد بعید نیست. و هر کس مختصری از حال مجلسی دوم مطلع باشد و کتاب هایش را خوانده باشد، می داند که در بساط این مرد بزرگ و مؤلف موسوعه «بحارالانوار» و کتب ارزنده دیگر، ذره ای که وجود نداشته و از آن منزّه و مبّرا بوده است. گرایش به تصوف می باشد.
به هر حال در بطلان این نسبت که به فقهای عظام و علمای والامقام مذکور در سؤال داده شده است، شکّی نیست.
شما اگر بخواهید تا حدّی از حالات این فرقه مطلع شوید به کتاب هایی مثل از کوی صوفیان تا حضور عارفان سید تقی واحدی صالح علیشاه و کتاب صوفی و عارف چه می گوید و کتاب خیراتیه و کتاب فضایح الصوفیه و کتاب جستجو در عرفان اسلامی و عرفان تصوف و کتاب های کیوان قزوینی و غیرها مراجعه نمایید تا روشن شود که هیچ گاه امثال سید بن طاووس و شهید ثانی و … طبق این مسلک های انحرافی رفتار نکرده اند. انشاءالله موفق باشید.
۱۸ رجب المرجب ۱۴۳۲
پاسخ آیت الله العظمی مکارم شیرازی:
این سخنان باطل و بی اساس است
سخنان بالا باطل و بی اساس است و ما نظرات خود را درباره ی صوفیه در کتاب جلوه ی حق به طور مشروح و مستدل بیان کرده ایم.
همیشه موفق باشید ـ ۹۰/۳/۷
بعضی از «متصوفه» سعی دارند تاریخ خود را به آغاز برسانند و حتی به اصطلاح «خرقه را از علی(علیه السلام) بگیرند»! و سلمان و ابوذر و مقداد را از مشایخ خویش بشمرند!
ولی همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد در تاریخ اسلام هیچ شاهدی بر وجود این ادعاها نیست؛ بلکه مدارک روشنی در دست داریم که تصوف از قرن دوم هجری از خارج مرزهای اسلام، از اقوامی مانند هندوها و یونانیان و مسیحیان به مرزهای اسلام نفوذ کرد و با معتقدات اسلامی آمیخته شد و به شکل یک فرقه التقاطی درآمد.(۷۶)
پاسخ آیت الله العظمی سید محمد باقر شیرازی:
تهمت صوفی گری به بزرگان دین و سکوت مسؤلین و قوه ی قضائیه
بسم الله الرحمن الرحیم
… همان قسم که نسبت و افتراء و تهمت استاد دفّ نوازی داشتن به حضرت فاطمه سلام الله علیها از جهاتی از آتش زدن درب خانه ایشان بدتر است، همان طور نسبت صوفی گری به بزرگان دین مانند سید ابن طاووس و شهید و شیخ بهایی و امثال ایشان از جهاتی از دار زدن آیت الله شیخ فضل الله نوری بدتر است.
و خلاصه آنکه این طریق و این طور آزادی که این قسم تهمت و افتراء به بزرگان دین زده شود و هیچ محاکمه و واکنشی از احدی حاصل نشود، بسیار خطرناک است، و امید است که انشاء الله آقایان مسؤلین خاصه قوه قضائیه مقابله جدی و محاکمه شدیدی نسبت به آن بنمایند و مجلات رسمی کشور خاصه مجله نورالصادق اصفهان و امثال آن کاملاً آنها را رد نمایند.(۷۷)
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱۳۹۰/۳/۸ مطابق با ۲۵ جمادی الثانیه ۱۴۳۲
مشهد مقدّس ـ سید محمد باقر شیرازی
پاسخ آیت الله العظمی دوزدوزانی:
مسلمانان به ویژه جوانان در دام افراد شیاد و خطرناک گرفتار نشوند
باسمه تعالی
در آغاز کلام باید دانست که هر مذهب انحرافی افراد مورد اعتمادی از جامعه را به خود نسبت می دهد و جزو معتقدین به مذهب خود می شمارد تا اعتماد مردم را جلب کند. در این راه گاه یک جمله از یک شخص پیدا می کنند و با تحریف آن و یا حذف اول و آخر جمله و ترفندهایی از این قبیل از آن بهره می جویند. مثلاً با دیدن کلمه ی «صوفیه» و امثال آن در کتب بزرگان که حکم ایشان را بیان کرده و یا پیرامون عقاید و … ایشان بحث کرده باشد، می گویند: فلان آقا از ماست.
در برخی موارد هم مخصوصاً در سخنان و نوشته های دوران های اولیه اسلامی که هنوز حد و مرز صوفیه و اشخاص زاهد مشخص نشده بود، بحث پیرامون ایشان خلط می شده و شاهد گفتار ما این است که در برخی نوشته ها صوفی را به دو قسم تقسیم کرده اند: صوفی که شریعت را ترک می کند و صوفی که طبق شریعت عمل کند.
نا گفته پیداست کسی که به شریعت عمل کند و به تمام آن معتقد باشد، صوفی به معنای مصطلح فعلی آن نیست، بلکه شیعه ی خالص است. امروزه گروهی از صوفیان ادعا می کنند که ما از گروه دوم هستیم و به شریعت عمل می کنیم و تقلید می نماییم و طبق رساله عملیه ی مراجع عظام عمل می کنیم، در حالی که این چنین نیست و صراحتاً در کتاب های خود از عشریه سخن می گویند و به آن اعتقاد دارند و عملشان همان است در حالی که خمس نمی پردازند. البته در دوره هایی گفته شده که برخی همانند شیخ بهایی خرقه پوشیده اند که بر فرض صحت چنین نقل هایی، قابل توجیه است و می توان گفت ممکن است برای مصلحت یا ارشاد و یا از روی تقیه بوده و در هر حال نسبت تصوف در حق بزرگان مذهب همانند شیخ که در کتاب های خویش آشکارا مقال و گفتار آن ها را رد می کند، قابل قبول نیست. باید دانست از این گونه حرف ها در زمان گذشته گفته و نوشته اند و به افرادی تصوف را بسته و حرف هایی نسبت داده اند که نباید به حرف آنان اعتنا کرد.
این که در قرن های مقارن و یا نزدیک به ائمه(علیهم السلام)، شیعیان خانقاه داشته اند مسلماً از دروغ های شاخدار است و ناگفته پیداست در حالی که حضرات ائمه(علیهم السلام) از سفیان ثوری و یا حسن بصری به شدت انتقاد نموده و منصور حلاج را لعن کرده اند و در روایاتی از دخول به حلقه صوفیه نهی فرموده اند، ممکن نیست شیعیان خانقاه داشته باشند و جالب این جاست که بر اساس اعتراف خود صوفیه تاریخ تأسیس نخستین خانقاه حداکثر به قرن پنجم می رسد و در هیچ منبعی نیامده که پیش از آن خانقاهی وجود داشته باشد تا چه رسد به این که شیعیان برای خود خانقاه بسازند!!!
با مطالعه ی در تاریخ اسلام می بینیم که تا این اواخر تقریباً نزدیک به دوره صفویه، صوفی شیعه نداشته ایم و بزرگان و مرشدهای ایشان به این مطلب اقرار و تصریح کرده اند.
این که ادعا کرده اند ابن بطوطه در سفرنامه ی خویش گفته در مقابل حرم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نجف اشرف تعدادی خانقاه بوده معلوم است دروغ است چون با مراجعه به آن کتاب خواهید دید اولاً ذکری از شهر نجف در آن نیامده و در ثانی در فصلی که از شهر کوفه سخن می گوید هیچ سخنی از وجود خانقاه به میان نیاورده است، همچنین این که به شهید رضوان الله علیه نسبت می دهند که در کتاب منیه تشویق به استفاده از تفسیر عبدالرزاق نموده با رجوع به این کتاب می بینیم که ایشان می فرماید هر مفسری بر اساس علمی که بر آن تسلط دارد به تفسیر قرآن کریم پرداخته و سپس به معرفی انواع این تفاسیر می پردازد و از چهار گونه تفسیر نام می برد، اول: تفاسیر لغوی است که عربیت بر آن ها غلبه دارد، دوم: تفاسیر حکمی و برهانی کلامی، سوم: تفاسیر داستانی و بر مبنای قصص و چهارم: تفاسیر عرفانی که هدفشان تأویل حقایق است. جالب است که ایشان برای این چهار گونه تفسیر مثال هایی می آورد یعنی تفسیر کشاف، زمخشری، مفاتیح الغیب رازی تفسیر ثعلبی در این جاست که برای گونه ی آخر از تفاسیر، تفسیر عبدالرزاق کاشانی را مثال زده، بر این اساس هر منصفی می بیند که هرگز شهید تشویق به مراجعه به هیچ یک از این کتاب ها نکرده و این نسبت هم دروغ محض است.
در خاتمه از علماء اعلام و دانشمندان کرام انتظار داریم که مسلمانان به ویژه جوانان را آگاهی دهند تا در دام افراد شیاد و خطرناک گرفتار نشوند. از خداوند متعال توفیق همگان را خواستارم.
۹۰/۳/۲
یدالله دوزدوزانی
پاسخ آیت الله العظمی نوری همدانی:
به افتراء آتی که علیه علماء دین درست کرده اند توجه نکنید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم:
فرقه های صوفیّه منحرفند و بر باطل می باشند و علماء ما منزّه اند از اینکه این گروه مورد تأیید آنها باشند و هیچ کدام از بزرگان دین تمایل به این فرقه ضالّه و گمراه کننده نداشته اند به افتراءآتی که علیه علماء دین درست کرده اند توجّه نکنید و دائماٌ در هر زمان فرق صوفیّه مورد تنفّر علماء دین و بزرگان بوده اند.
۹۰/۳/۲۷
پاسخ آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی مجلسی:
این حقیر چندان وقوف بر مدارک سخنان فوق ندارم ولی حال بعضی مانند میرلوحی سبزواری با معاصرخود علّامه مجلسی(قدّس سرّه) معلوم است با آنکه ایشان در بحارالانوار روایاتی در مذمّت از تصوّف و تفلسف نقل کرده و هم خود دفاع از نسبت تصوف به پدر بزرگوارش نموده است گویا این نسبت های ناروا به بزرگان شرع انور از آن جهت نشأت گرفته که آنها گذشته از تحمل مشاق در تحصیل علوم و معارف حقه الهیه بریاضات مشروعه و مأثوره روی آورده و در نتیجه به مقامات عالیه علم و عمل واصل گشته اند آنگاه توهم آن رفته که آنها صوفی مسلک بوده اند چه آنکه آنها شِبهی مانند زهد و انعزال از دنیا به اهل تصوف داشته با این که آنها از ریاضات باطله و خرقه پوشی و اعمال غیر معقول و غیر مشروع روی گردانده و بریاضات مأثوره و مشروعه از قبیل اعمال صالحه و مکارم اخلاق و کفّ نفس از اهویه و اذکار مأثوره و ریاضیات مشروعه عملیه گراییده اند.
خاطر شریف را معطوف می دارد به سخنان مرحوم جدّ اعلی (اعلی الله مقامه) در روضة المتقین باب النواردر ج ۱۳ ص ۱۲۷ و ص۱۲۸٫
توفیقات و تأییدات شما را از حضرت منان مسئلت دارم
والسلام علیکم و رحمة الله؛ محمد تقی مجلسی
پاسخ آیت الله العظمی علوی گرگانی:
بسمه تعالی؛ این گونه سخنان برای همراه کردن مردم با صوفیه و انحراف آنان است و علمای گذشته و حال هیچ نسبتی با صوفیه نداشتند و این معضل از زمان اهل بیت(علیهم السلام) در اسلام وجود داشته است و مورد نکوهش حضرات اهل بیت(علیهم السلام) واقع شده است. البته از آنجایی که بسیاری از علما از مظاهر دنیا دوری داشتند و دل به دنیا نبستند و به سادگی زندگی می کردند برخی از صوفیه تصور می کردند که اینها ازخودشان هستند که این خیال باطل است و علما با صوفیه میانه خوبی نداشتند و افکار آنها در جایی که مخالفت شیوه اهل بیت(علیهم السلام) بود مورد نکوهش علما واقع می شد.
پاسخ بسیار مهم آیت الله العظمی سیستانی:
بر همگان است که در احوالات پیشینیان تأمل نمایند تا به دام این گونه افراد جاهل و نادان نیفتند
بدون شک بر مؤمنین واجب است که به امر تزکیه و تهذیب نفس از رذایل اخلاقی و صفات مذموم و تحلیه آن به مکارم اخلاق و صفات حمیده برای اطاعت خداوند تبارک و تعالی و دوری از معصیت اقدام نمایند و تنها راه آن دستوراتی است که در قرآن کریم و سنت شریفه آمده است از جمله:
یاد مرگ و فنای دنیا و مراحل آخرت مانند برزخ و خروج از قبر و حشر و حساب و کتاب و عرضه شدن اعمال انسان بر خداوند تبارک و تعالی و همچنین تفکر به زیبایی های بهشت و نعمت های آن و عذابهای جهنم و آثار و اعمال انسان در آخرت است.
این امور انسان را در راه تقوای الهی و اطاعت خداوند تبارک و تعالی و دوری از گناهان و غضب الهی مساعدت می نماید همانطور که انبیا و اوصیای الهی(علیهم السلام) به این مسائل تذکر داده و علمای ربانی نسل اندر نسل به این امور عمل نموده اند واین راه واضح و روشنی است که هیچ نقطه پنهانی در آن نیست.
مقدار و اندازه تدین و تقرب فرد به خداوند تبارک و تعالی از هماهنگی و تطابق اعمال و رفتار او با این دستورات سنجیده می شود.
معیار شناخت افراد حق و حقیقت است و هرکس معیار شناخت حق و حقیقت را افراد بداند دچار فتنه گشته و از راه راست منحرف خواهد شد.
حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) مومنان را از گرفتاری در دام جاهلان و نادانان و پیروان هوای نفس که خویش را از علما می پندارند و گروهی از افراد را دور خود جمع می نمایند بر حذر داشته و می فرمایند:
همانا آغاز پديد آمدن فتنه ها، پيروى خواهش هاى نفسانى است و نوآورى در حكم هاى آسمانى. نوآوري هايى كه كتاب خدا آن را نمی پذيرد و گروهى از گروه ديگر يارى خواهد تا برخلاف دين خدا، اجراى آن را به عهده گيرد. پس اگر باطل با حق درنياميزد، حقيقت جو آن را شناسد و داند، و اگر حق به باطل پوشيده نگردد، دشمنان را مجال طعنه زدن نماند. ليكن اندكى از اين و آن گيرند، تابه هم درآميزد و شيطان فرصت يابد و حيلت برانگيزد تا بر دوستان خود چيره شود و از راهشان به دربرد. اما آن را كه لطف حق دريافته باشد، نجات يابد و راه حق را به سر برد.
از نشانه های اهل ادعاهای باطل مبالغه آنان در تزکیه نفس بر خلاف دستورات الهی و تشویق دیگران برای غلو در آنان و ادعای عدم احتیاج به راههای متداول فقها در استنباط احکام شرعی و ادعای احاطه به احکام و ملاکات آنها از طریق امور باطنی و تصدی آفتا بدون حصول اهلیت لازم و سواستفاده از مبتدئین در تحصیل علوم دینی است.
آنان هرکس را که بر طریقت خودشان باشد تعظیم نموده ولی نهایت تهمت و افترا و بدگویی را در مورد افراد جدا شده از جمع خویش ابراز می دارند.
اعتماد برخواب ها و ادعای مکاشفات و مشاهدات در حالات معنوی خاص و پوشیدن لباس های غیر متعارف از دیگر نشانه های آنان است. این افراد با تمسک به بعضی روایات اقدام به چنین اعمالی می کنند در حالی که از ملاحظه جوانب ثانوی مورد عنایت فقها در مانند این امور غفلت دارند.
از دیگر علامات اینان بدعت در دین و توصیه به انجام ریاضات خاصی است که هیچ مدرک معتبری از اقوال و افعال انبیا و اولیا ندارد. این افراد در ادعاهای خویش به اموری استناد می کنند که در هیچ یک از منابع معتبره وجود ندارد و قاعده تسامح در ادله سنن را دست مایه خویش قرار می دهند.
تأثیر پذیری آنان از ادیان و ملل دیگر و تساهل در احکام موسیقی و غنا و اختلاط زن و مرد و اعتماد بر منابع مالی نامعلوم و ارتباطات پنهانی مشکوک آنان با دیگران نیز از دیگر نشانه های این افراد است و فی الجمله احوال این افراد بر مؤمنین هوشیار مخفی نیست. توصیه ما به عامه مومنین (وفقهم الله تعالی لمراضیه) عدم تأثیر پذیری زود هنگام از این گونه ادعاها است.
به درستی که هرکس امام هادی خویش را تبعیت کند به سوی بهشت برین رهنمون گشته و هرکس از گمراهان تبعیت کند به سوی عذاب جهنم خواهد رفت. پس بر همگان است که در احوالات پیشینیان که افراد زیادی از آنان به علت پیروی از افراد مذکور به انحراف کشیده شدند تأمل نمایند تا به دام این گونه افراد جاهل و نادان نیفتند.
از خداوند تبارک و تعالی خواستارم که همگان را از تبعیت اهل بدعت و هواهای نفسانی حفظ نماید و آنان را به عمل به احکام شرع حنیف از راه تبعیت سیره علمای ربانی موفق گرداند. انه ولی التوفیق
والسلام علیکم وعلی جمیع اخواننا المومنین ورحمت الله وبرکاته
علی الحسینی السیستانی(۷۸)
****
پاسخ و اعتراض شدید دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم
پرسشگر محترم
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما؛ و تشکر به خاطر ارتباطتان با این مرکز
ماجرای تهمت تصوف به عالمان بزرگوار شیعه توسط برخی ایراد شده بود(۷۹) که نقد آن در سایت سمات تحت عنوان مقاله پاسخی به اتهام تصوف و صوفی گری به تشیع و علمای شیعه ارائه گردیده که ما برخی از مطالب آن را خدمت تان بیان می کنیم و شما را به مطالعه ی آن توصیه می نماییم.(۸۰)
قرن ششم تا دهم، این فاصله، اوج شکوفایی تصوف در جهان اسلام است و در این دوره، حکمت و عرفان وارد جهان اسلام شده است و به شکل وسیعی علمای ما را تحت تأثیر قرار داده است.
شما اگر کتاب های سید طاووس را به وسیله رایانه جستجو کنید، شاید به ندرت برخورد کنید که مرحوم سید از تصوف مدحی کرده باشد یا اسمی از صوفیه آورده باشد.
بلکه یک مورد هم پیدا نمی شود، و مطلب (بدعت گذاری و انحرافات صوفیه و طرفداران ایشان) هم برای همه اهل علم واضح است تا چه رسد به امثال سید بزرگوار! و هیچ سرّی در کار نیست!
صوفیه برای رواج کالای فاسد خویش خود را به امامان معصوم(علیهم السلام) می بندند و گاهی علمای ما مانند علامه حلی در شرح تجرید، و سید بن طاووس در طرائف، بدون این که ایشان را کم ترین تأییدی کنند، از باب احتجاج، کلمات آنان را بر ضد خودشان می آورند تا ایشان را از زبان خودشان محکوم کنند.
ولی برخی به امثال همین کتاب استشهاد کرده و خیال می کنند که علمای ما واقعاً صوفیه را به امامان معصوم مستند می دانند، و چنان که بیان خواهیم کرد مرحوم سید بن طاووس هم در کتاب طرائف از قول امام سنیّان فخر رازی نقل می کند که تمام علوم و معارف به علی بن ابیطالب می رسد، و در این میان صوفیه را نیز نام می برد، ولی ایشان خیال می کنند که این مطالب عقیده خود سید بن طاووس است!! و اصلا توجه ندارند که ذکر این مطالب از باب احتجاج و استدلال بر ضد خصم، به کلماتی است که خودش قبول دارد.
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد که رحمت علیشاه نعمت اللهی شیرازی (از اقطاب صوفیه)، در کتاب «طرائق الحقائق» که آن را در احوال مشایخ صوفیه، و احیای رسوم ایشان نوشته است، سید ابن طاووس و بردارش احمد و فرزندش عبدالکریم و ابن فهد و شهید و مجلسی اول و دوم و غیر ایشان را از صوفیه شمرده است!
سپس مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، در مورد کسانی که این بزرگان را به تصوف نسبت داده اند می فرماید: این مطلب امر بسیار عجیب و شگفتی است که از ایشان سر زده است! زیرا تصوفی که به این بزرگان مثل ابن فهد و ابن طاووس و خواجه نصیر الدین و شهید ثانی و بهائی و غیر هم نسبت داده می شود جز انقطاع به سوی خالق جل شأنه، و زهد در دنیا، و استغراق در حب خداوند تعالی و أشباه آن چیز دیگری نیست، و آن تصوفی نیست که به بعضی از صوفیه نسبت داده می شود که به فساد اعتقاد مانند قول به حلول و وحدت وجود و شبه آن معتقدند، و یا اعمال مخالف شرع فاسدی دارند که بسیاری از ایشان در مقام ریاضت یا عبادت و غیر آن مرتکب آنها می شوند! (۸۱)
تکمله امل الأمل می نویسد: «ما با تأخری که از عصر صفویه داریم می دانیم که همین مشایخ رضی الله تعالی عنهم توانستند احکام شرعیه را نشر دهند و دولت صفویه را که شعار سلطنتشان تصوف بود و ایشان و همه وزرا و لشکرشان صوفی بودند و جز طریقت صوفیان چیزی نمی دانستند، شیخ بهایی و امثال ایشان با روش و جدال و مماشاة أحسن و حضور در مجالس ذکر ایشان، آنان را به سوی تشرع و أخذ به شریعت و تقلید و تعبد به احکام بکشانند… تا جایی که از ایشان دولتی متشرع و پرورش دهند فقهاء و محدثین، و مروج طریقه اهل البیت(علیهم السلام) ساختند.» (۸۲)
۱۳۹۱/۶/۱۹
تذکر:
مراجع تقلید به دروغگو بودن این شیخک صوفی تصریح کرده اند.(۸۳)
***
سؤال از مراجع تقلید راجع به صوفیه
سوال: رفتن به خانقاه دراویش، جهت استماع مرثیه و سوگواری ائمه(علیهم السلام) و اقامهی فاتحه ی مردانه و زنانه با وجود مساجد و شرکت نمودن در اجتماع آنان به عنوان اعیاد و غیره و منبر رفتن در آنجا، جهت ختم فواتح و کمک به ساختمان خانقاه، جایز است یا نه؟.
پاسخ آیت الله العظمی صافی گلپایگانی:
امور مذکوره، ترویج باطل است و جایز نیست. اعاذنا الله من فتن آخر الزمان.
سؤال: در برخی از جلسات و هیئات عزاداری برخی افراد از فرقه های انحرافی علی اللهی و حسین اللهی و صوفیه نفوذ کرده و به طور ضمنی از صوفیه و آراء و آداب آنان ترویج می نمایند و گاهی در ضمن عزاداری یا مداحی با حالت خاصی که از آداب صوفیان است سر و گردن را به حرکت در می آورند و ندای (هو) می کشند.
لطفاً وظیفه مؤمنین و حکم شرکت در جلسات مذکور را بیان فرمایید.
پاسخ آیت الله العظمی حاج سید صادق روحانی:
امام صادق(علیه السلام): صوفیه از دشمنان ما می باشند.
بسمه جلت اسمائه
غلاة چند طایفه می باشند عده ای معتقدند که حضرت امیرالمومنین یا یکی از ائمه(علیهم السلام) خدا و رب جلیل و اینکه آن حضرت خدای مجسم می باشند و این دسته شکی نیست در کفرشان و نجاستشان.
عده ای دیگر، نسبت الوهیت به آنها نمی دهند ولی معتقدند که امور راجعه به تشریع و تکوین همه به دست امیرالمومنین یا یکی از ائمه(علیهم السلام) میباشد.ـ و معتقدند اَو ممیت و محی و خالق و رازق است.ـ و انبیاء گذشته را سرّاً و پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) را جهراً تایید می نماید.ـ این هم مطلبی است خلاف ضروری چون امور تکوینی و تشریعی همه به دست خدای تعالی است.
و اما صوفیه: مشایخ آنها معتقدند که دانش خود را مستقیما از خدا دریافت می کنند و محی الدین عربی راجع به بایزید بسطامی در مقدمه فتوحات مکیه صفحه ۳۱ چاپ دارالصادر بیروت و نیز مشایخ آنان مدعیند وحی از جانب خدا مستقیما به آنان می شود. همان گونه که مولوی درباره بایزید می گوید که خداوند به او وحی نمود که تو قطب العارفین هستی و محی الدین درباره بایزید معجـزه قائل است و غیر از اینها از کلمات کفرآمیز و لذا در روایت صحـیحه از امـام صادق(علیه السلام) نقل شده صوفیه از دشمنان ما می باشند و کسی که میل به آنها کند از آنها است و با آنها محشور می شود. و کسی که آنها را رد کند ماننـد کسی است که جهاد با کفار نموده بین یدی رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم).
۸ شهر رمضان ۱۴۳۱
الروحانی
پاسخ آیت الله العظمی دوزدوزانی:
بسمه تعالی؛ حاضر شدن در همچو مجالسی جایز نیست و باید جلوی اینها گرفته شود.
پاسخ آیت الله العظمی سید کاظم حسینی حائری:
بسمه تعالی؛ فرقه صوفیه از فرق ضاله می باشد و همکاری با آنان جایز نیست.
۱۲ رمضان ۱۴۳۱
***
جشن و شادی در روز عاشورا
سید هاشم حداد و حجت الاسلام محمد حسین طهرانی:
روز عاشورا روز شادی و مسرت است، کسانی که برای امام حسین(علیه السلام) مجلس ماتم و اندوه به پا می دارند اهل غفلتند.(۸۴)
مولوی: او عزاداری اهل حلب را در مثنوی مطرح کرد و از آن به عنوان غفلت یاد نمود.(۸۵)
شاید مولوی، در این مطلب از مراد خود شمس تبریزی (۸۶) تقلید کرده است.
شمس تبریزی: شمس خجندی را که به ذکر مصایب اهل بیت(علیهم السلام) می پرداخت و بر آنان گریه می نمود، مسخره کرده و می گوید: «شمس خجندی بر خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گریست، ما بر وی گریستیم، یکی به خدا پیوست، بر وی می گرید!» (۸۷)
شاید نظر مولوی درباره ی گریه و عزاداری بر میّت، ریشه در تسنّن او داشته باشد، استاد مطهری و علامه ملاّمحمد طاهر قمی، مولوی را سنّی اشعری مذهب، صوفی، جزء فرقه ی حلاجیّه و معتقد به وحدت وجود دانسته اند.(۸۸)
نقد علامه ی جعفری بر مسئله ی عزاداری در مثنوی (۸۹)
… نباید فراموش کنیم که گریه و ناله بر حسین(علیه السلام) جنبه ی عاطفی و معمولی ندارد که مورد تحقیر مافوق عاطفه و احساسات قرار بگیرد، زیرا روشن است که خاک تیره ی گور، آن هم با گذشت سیزده قرن و اندی، عاطفه طبیعی و گریه هایی را که از احساسات طبیعی فوران می کند، خاموش می کند، چنان که در مرگ پدران و فرزندان خود می بینیم. بلکه این گریه ایست به حال حق و عدالت، که دستخوش هوای نفس یزید نابکار و پیروانش گشته است. بگذارید دفاع انسان ها از حق و عدالت در صورت اشک تحول آور از اعماق جانشان برآید، تا آشکار شود که حق و عدالت از اعماق جان ها سرچشمه می گیرد. نه از رسوم و قراردادهای اعتباری و صوری و زودگذر…
اگر گذشتن و انقراض حادثه ی کربلا، بتواند دلیلی به عدم لزوم یاد بود آن داستان باشد، حتی جلال الدین هم نمی تواند بگوید: تنها به حال خود گریه کنید، زیرا چنان که داستان خونین کربلا گذشته و به سلسله ی ابدیت پیوسته است. هم چنین تبهکاری ها و گنهکاری های ما نیز به حکم:
هـر نفس، نو می شــود دنیـا و مـا عمر همچونِ جوی نـو، نو می رسد
بی خبـر، از نـو شـدن انــدر بقــا مستمـری مـی نمـایـد در جســد
گذشته و به پشت پرده طبیعت خزیده است، دیگر جایی برای گریه نمی ماند.(۹۰)
نظر مولوی درباره ی قیام امام حسین(علیه السلام):
مولوی در اشعارش قیام امام حسین(علیه السلام) را کورکورانه قلمداد کرده است و می گوید:
کـورکـورانـه مـرو در کـربلا تا نیفتی چـون حسیـن انـدر بلا
این شعر در مثنوی های جدیدبه صورت زیر تحریف شده:
هیــن مــدو گستـاخ در دشت بلا هین مــران کـورانه انــدر کربلا (۹۱)
پرده برداری از یک راز که عرفا آن را پنهان می کنند
وصیت مولوی و صلاح الدین زرکوب و بت بزرگ هندوها:
مولوی می گوید: در سالروز مرگ من جشن بگیرید.(۹۲)
مولوی جنازه ی صلاح الدین زرکوب را با رقص و سماع تشییع کرد و به خاک سپرد.(۹۳)
وصیت الهه جشن روشنایی (نام بت بزرگی است در معابد هندوها):
در سالروز مرگ من همگان جشن بگیرند، شاد باشند و دست افشانی کنند.
به داستان زنده ی زیر در این موضوع توجه کنید:
متفکر بزرگ شیعه علامه حضرت آیت الله حاج شیخ مرتضی رضوی می فرماید:
در سال ۶۷ سفري به تركيه داشتم در سالروز وفات مولوي به قونيه رفتم، به محض ورود به شهر، صدها خودرو آرايش و آذين بندي شده را مشاهده كردم. از شهرهاي مختلف عروس ها را آورده بودند كه در ساعت مرگ مولوي از مبدأ خانقاه مولوي به خانه بخت ببرند. شهر پر از هلهله و شادي بود. زنان و مردان زيادي از اروپا و امريكا براي تماشا آمده بودند. زيرا مولوي وصيت كرده است كه در سالروز مرگ من جشن بگيريد.
با خود مي انديشيدم: اين چه وصيتي است كه با سنت و فرهنگ هيچ پيامبري سازگار نيست.
سال ديگر مسافرتي به هند و سنگاپور داشتم راز و رمز اين وصيت مولوي برايم روشن شد. در معابد هندويان مجسمه ها (بتها)ي گوناگون و رنگارنگ قرار دارند كه هر كدام سمبل يك بخش از باورهاي آنان است. در آن ميان چشم مسافر به يك مجسمه مي افتد رنگين و زيبا اما از فرق سر تا وسط بدن با برش دقيق دو نيمه شده است.
از متوليان معبد پرسيدم: اين چيست و كيست، پيامش چيست؟؟؟
گفت: الهه «جشن روشنائي» است.
ـ لطفاً كمي درباره جشن روشنائي توضيح دهيد.
ـ او وصيت كرده است كه در سالروز مرگش همگان جشن بگيرند، شاد باشند و دست افشاني كنند.
مولوي كه متولد حوالي بلخ و نزديك بزرگترين و بلندترين مجسمه هاي هندي (بودائي) است و از نزديك با فرهنگ بودائي و هندوئي آشنا بود اصول زيادي از جوكيات را برداشت كرده حتي اين وصيت هندوئي را، عملاً به اجرا گذاشته است. سنتي در برابر سنيان و شيعيان و همه فرق مسلمين حتي صوفيان، و بدعتي در سنت همه انبياء به ويژه در سنت پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و امت مسلمان.
صمدی آملی:
یزید، شمر، عمر سعد و … اینها بهشتی و از درخت محمدی می باشند
* مقام خلود در جهنم فقط برای چهار نفر باقی می ماند که در زیارت عاشورا فرمود اللهم العین اولاً ثم الثانی و الثالث و الرابع، ما بقی همه در می روند یعنی فرعون ها در می روند نمرودها در می روند شدادها در می روند هارون الرشیدها در می روند مأمون ها در می روند… جهنم نظام هستی همین چندتایند و بقیه همه از درخت محمدی اند.(۹۴)
«یعنی افراد مذکور و هم چنین یزید، عبیدالله، عمر سعد، شمر و … اصلا جهنم نمی روند و بلکه بهشتی و از درخت محمدی هستند و بلکه زودتر از همه بهشت می روند.»
آیت الله العظمی اراکی (ره):
من حاضرم با فلاسفه مباهله کنم.(۹۵)
قاضی:
در فلسفه از دین خبری نیست.(۹۶)
ملاصدرا :
در بیان عشق به پسربچه های با نمک و زیباروی
بدان که نظرات فلاسفه در این عشق، و پسندیده و ناپسند بودن آن متفاوت است… آنچه که با نظر دقیق … می توان گفت این است که… چون که این عشق در وجود بیشتر ملّت ها به نحو طبیعی موجود است… پس ناگزیر باید نیکو و پسندیده باشد… به جان خودم قسم، این عشق نفس انسان را از دردسرها و سختیها نجات می دهد و همّت انسان را به یک چیز مشغول و معطوف می کند آن هم عشق زیبایی انسان که در آن مظهر خیلی از زیبایی های خداوند است… و برای همین دلیل برخی از مشایخ و بزرگان عرفان پیروان خود را امر می کردند که اول این راه باید عاشق شوند… زمانی نهایت آرزوی عاشق برآورده می شود که به او نزدیک شود و با او همصحبت گردد و با حصول این مطلب چیز بالاتری را می خواهد و آن این است که آرزو می کند ای کاش با معشوق خلوت کرده و بدون حضور شخص دیگری با او هم صحبت گردد، و باز با برآورده شدن این حاجت می خواهد که با او هم آغوش گشته و او را بوسهباران کند تا می رسد به جایی که آرزو می کند که ای کاش با معشوق در لحاف و رختخواب قرار گیرد و تمام اعضای خود را تا جایی که راه دارد به او بچسباند و با این حال آن شوق اولیه و سوز و گداز نفس بر جای خود باقی است، بلکه به مرور زمان اضافه نیز می گردد کما این که شاعر نیز بر این مطلب اشاره کرده است: با او معانقه ـ در آغوش گرفتن ـ کردم باز نفسم به او مشتاق است و آیا نزدیکتر از معانقه و در آغوش گرفتن چیزی تصور دارد؟! و لبهای او را مکیدم شاید حرارت درونی من از بین برود اما با این کار فقط هیجان درونیم افزایش یافت. گویا تشنگی من پایانپذیر نیست مگر که روح من و معشوقم یکی شود.(۹۷)
آقای جوادی آملی:
جا دارد که ملاصدرا با آوردن حکمت متعالیه بگوید الیوم أکملت لکم عقلکم و اتممت علیکم نعمتی.(۹۸)
علامه محمد تقی جعفری:
روح تقلید نباید ما را دنبال شبستری و ملاصدرا بکشاند
نه مُثُل افلاطونی، صورت تحقق به خود خواهد گرفت، و نه بحث از مفهوم و حقیقت وجود خاتمه خواهد پذیرفت،بهتر و بلکه ضروری تر این است که ما اولاد شرق تشخیص بدهیم که فکر یعنی چه؟ و چگونه باید به کاربست؟ و چه نتیجه ای را باید از فکر توقع داشته باشیم؟ روح تقلید نباید ما را دنبال شبستری و ملاصدرا را بکشاند.(۹۹)
مستر همفر:
باید حلقه های صوفیه را گسترش داد کتاب هایی را که به زهد فرا می خواند ترویج نمود همچون کتاب احیاء العلوم غزالی، مثنوی مولانا و کتاب های ابن عربی.(۱۰۰)
محمد حسین طهرانی:
اگر حداد بگوید این لیوان خون را بخور می خورم
وقتی من در خدمت مرحوم انصاری بودم، با وجود این که ایشان را مثل پیغمبر خودم می دانستم در عین حال در مسائلی که احساس می کردم با ایشان اختلاف دارم ـ اختلاف فقهی ـ چه کار می کردم؟ احتیاط را رعایت می کردم ولی وقتی که با مرحوم حداد بودم اگر می گفتند این لیوان خون است دیگر احتیاط نمی کردم می خوردم.(۱۰۱)
صمدی آملی:
حسن زاده ولی الله است، قرآن است، پاکند و مطهرند، لا یمسه الا المطهرون و امام سجاد پشت سر او نماز می خواند.(۱۰۲)
حسن زاده ی آملی: (صمدی آملی مطالب مرا نمی فهمیده)
برخی از کسانی که (صمدی آملی) در درس و بحث های حقیر حضور پیدا کرده اند بر اثر عدم تلقی صحیح مطالب و خلط مباحث برداشت های ناصحیح خود را که مخالف با حقایق دین مبین اسلام و اقتضائات تولی و تبری است من جمله در تعریف بهشتیان به من نسبت داده اند. از این روی صریحا اعلام می کنم این گونه نسبت ها به حقیر ربطی نداشته و ندارد. (۱۰۳)
نظر رهبر معظم انقلاب در مورد وحدت وجود و عقاید انحرافی صمدی آملی و شرکت در مجالس او
بسمه تعالی
حضور محترم حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته
مدتی است در برخي از شهرها فرزندان ما در جلساتی شرکت مي کنند که مباني درس هاي آن ها مطالبي است که در ذيل می آيد. لطفا بیان فرمایید که شرکت در این جلسات جایز است یا خیر؟
مطالب مورد اشاره از این قرار است:
(وجود حق متعال متن وجود جمادات و نباتات و حيوانات و انسانها است، يعني ما دو وجود نداريم، بلکه هر چه هست يک وجود است که در قوالب و اندازه های گوناگون ظهور کرده است، نه اين که وجود زمين غير از وجود آسمان و وجود آسمان غير از وجود حق متعال بوده باشد).
(از آنجا که حقايق هستي بي منتها است پس فهم حقايق اشياء نيز بي منتها بوده و همچنان ادامه دارد. يا نبايد الف را به زبان آورد همچون سوفسطائیها که اصلا قائل به موجود بودن خود نيستند، و يا اين که به محض اقرار نمودن بدان بايد آن را ادامه داد. و چه راحت است که از همان ابتدا سوفسطي بشويم و بگوييم اصلا الفي نداريم. و چه عجيب است که بالاخره همه ما در اين مسير بايد سوفسطی شويم و بگوييم نه ما هستيم و نه ديگران هستند. فقط خداست و خدا. حرف اول و آخر خدا است، و خدا است دارد خدايی مي کند. از آن به بعد ديگر انسان هيچ نگراني ندارد و راحت می شود).
(نه تنها نمي خواهيم از معلول به علت برسيم بلکه قصد نداريم از علت به معلول هم راه يابيم به دليل اين که ما اصلا معتقد به علت و معلول جدا نيستيم).
(مراد ما از وحدت وجود، عينيت وجود زمين و وجود آسمان با وجود حق متعال است).
(فيلسوف و عارف هر دو قائل به وحدت وجود هستند… تمام انبياء و ائمه و همه حجج و رسولان الهي فيلسوفند و اينان فلاسفه اصلي اند).
(انسان قابليت رسيدن تا مقام ذات را دارد، و چون می بيند که نمی تواند آن ذات را پايين بياورد و ذات را خودش کند لذا خودش بالا می رود و او می شود).
(جنات درجات دارد تا آن جا که می فرمايد ((وادخلی جنتی))، که اين جنت، جنت ذات است).(۱۰۴)
با تشکر جعفر، حسینی پور، اهواز
پاسخ رهبر معظم انقلاب:
بسمه تعالی
شرکت در جلسات مذکور که با عقاید انحرافی آمیخته و موجب ترویج باطل است،جایز نیست مگر برای کسانی که قدرت پاسخگویی به شبهات و ارشاد و راهنمایی و امر به معروف و نهی از منکرِ متصدیان جلسات مذکور را دارند.
————————–
پی نوشت ها:
۷۳ـ ۱) ما در قرن دوم، سوم، چهارم،پنجم، خانقاه های رسمی در شیعه داشته ایم.
۲) سید بن طاووس در کتب تراجم جزو صوفیه یا متهمین به تصوف شناخته می شود. دفاع هایی که مرحوم سید از عقاید صوفیه کرده اند، سبب شده است که سید را به عنوان یک شخصیّت صوفی در کتب تراجم معرفی کنند.
۳) علاوه بر اینها ایشان اساتیدی داشتند که جزو صوفیه رسمی بودند و خرقه می دادند. و اسناد صوفیه را به ائمه(علیهم السلام) در طرائف مطرح می کند و می گوید؛ همه صوفیه به امیرالمؤمنین می رسند.
۴) در فهرست اساتید مرحوم سید، برجسته ترین استاد ایشان که بیش از همه از او تعریف می کند، جناب کمال الدین حیدربن محمد حسینی است که از سادات است… این بزرگوار که از علمای شیعه است و جزو روات نهج البلاغه است، جزو صوفیه رسمی است و در زمان خودش، عده ای از ایشان خرقه گرفته اند.
۵) یکی دیگر از بزرگان؛ کمال الدین میثم بحرانی شارح نهج البلاغه است. در احوالات او گفته اند که ایشان ابتدا مشغول به تحصیل علوم رسمی بود و فلسفه می خواند و بعد از مدتی دید که این ها فائده ندارد رها کرد و صوفی شد و خودش اهل خرقه است و معتقد است که خرقه صوفیه به ائمه بر می گردد.
۶) بزرگترین شخصیت در قرن هشتم، علامه حلی است… مطلقاً در برابر صوفیه جبهه گیری نمی کند و با صوفیه همکاری می کردند.
۷) ابن بطوطه در جلد اول صفحه ۴۲۱ رحله ابن بطوطه می گوید، من وارد نجف که شدم، در مقابل حرم امیرالمؤمنین خانقاه های بسیار زیادی بود.
۸) در همین دوره در گزارشی که از مدرسه سلطانیه اولجایتو به دست ما رسیده است … در این مدرسه بیست نفر مرشد صوفی می آورند که مخصوص تدریس تصوف بودند.
۹) شما تا قرن هفتم و هشتم کسی را پیدا نمی کنید که اعتقاد داشته باشد که امام(علیه السلام) عالم به ما کان و ما یکون و ما هو کائن الی یوم القیمة است. مطلقاً علم امام را منکرند و می گویند که اصلاً معنا ندارد که انسانی به همه هستی علم داشته باشد.
۱۰) شهید اول در سلسله اساتیدشان، از سید تاج الدین ابن معیه به عنوان بزرگترین استاد نام می برند. اگر به عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب نگاه کنید که کتابی است تآلیف شاگرد سید تاج الدین می گوید، سیدتاج الدین بزرگ صوفیه عراق و بزرگ فتیان عراق بود. کسی خرقه تصوف یا لباس فتوت در عراق نمی پوشید مگر به اذن تاج الدین. این نشان می دهد که ما در این دوره یک نهضت بسیار وسیع در تصوف در عراق داشتیم که یک شخصیّتی که شهید اول این قدر به او معجب است. خودش بزرگ صوفیه عراق بود و خرقه رسمی می پوشید. بر خلاف این که … می گویند خرقه در بین شیعه نبوده است و سلسله و خانقاه نبوده است، آنقدر در آن دوران این مسائل رسمی بوده است که می گوید هیچ کسی خرقه صوفیه یا لباس فتوت بدون اذن ایشان در کل عراق نمی پوشید مگر کسانی که از ایشان اذن داشته باشند.
به برخی اذن میداد که خرقه تصوف بر تن دیگران کند.
۱۱) شهید ثانی است که جزو فقهای خمسه ماست … ایشان در منیة المرید که کتابی مفید و مستفید در آداب متعلمین است … می گوید، اگر خواستی باطن قرآن را بفهمی و به نهایت هدف علوم برسی، به سراغ کتاب تأویلات ملاعبدالرزاق کاشانی برو… این کتاب آنقدر شبیه آرای ابن عربی است که به اسم تفسیر ابن عربی اشتباهاً چاپ شده است… ایشان (شهید ثانی) می گوید، نهایت سیر یک طلبه، فهمیدن کتاب ملاعبدالرزاق است که غایت ادبیات و فقه و اصول و کلام و … است.
۱۲) مجلسی دوم با شهید قریب العهد است و می گوید، شهید از صوفیه بود و اهل معرفت و عرفان بود.
۱۳) شیخ بهایی که تصوفش اظهرمن الشمس است و احتیاج به توضیح ندارد.
۱۴) میرلوحی در کتاب هایش … می گوید، گول نخورید که مجلسی ثانی با تصوف مخالف است. او هم مثل پدرش صوفی است و فعلاً برایاین که زمانه اقتضا نمی کند. تظاهر به مخالفت با تصوف می کند و به خاطر همین، به شدت به ایشان اهانت می کند. لطفاً بیان کنید اولاً مدرک سخنان فوق چیست؟ ثانیاً اگر تصوف بر حق است چرا مراجع تقلید با صوفیه مخالفند .
۷۴ـ کتاب چهل حدیث، حدیث چهارم، تالیف امام خمینی (ره)
۷۵ـ مدرک تمامی فتاوای مذکور در کتاب تحقیقی در تصوف و عرفان تألیف آقای خیرالله مردانی از ص۲۲۷ تا ص۳۲۴ و هم چنین در کتاب مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید تألیف سید محسن محمودی می باشد.
۷۶ـ جلوه ی حق/ ۲۳
۷۷ـ برای ملاحظه ی اطلاعیه ی کامل ایشان به مجله ی نورالصادق ۱۹و ۲۰ / ۲۳۴ مراجعه فرمایید.
۷۸ـ هفته نامه افق حوزه ،۱۳۹۱/۱/۳۱، ص ۹
۷۹ـ به نام محمد حسن وکیلی که یک صوفی مشهدی از خاندان سازمان مجاهدین خلق است.
۸۰ـ لینک
www.sematmag.com/index.php?option=com_content&view=article&id=212:2011-10-03-11-57-21&catid=45:no-5&Itemid=53
۸۱ـ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ناشر بیروت ۱۴۰۳ چاپ ۲۱، ج ۱۵، ص ۵۷ .
۸۲ـ صدر، حسن، تکمله امل الآمل، ناشر مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی / ۱۸۴
۸۳ـ به صفحه ۲۱۵ همین مجله مراجعه کنید.
۸۴ـ نورالصادق ۹۳/۷ ، روح مجرد/۸۴
۸۵ـ مثنوی دفتر ششم، شماره ی ۷۷۷
۸۶ـ شمس اهل تبریز و از خاندان معروف «بزرگ امیر» بود که همگی اسماعیلی مذهب بودند (شناخت مولوی، ناصر نجفی/۲۱) سلسله تصوف او به استادش، ابوبکر سلّه باف می رسد که سنّی مذهب بود (نفحات الانس، جامی/ ۴۶۴)
۸۷ـ مقالات شمس به نقل از نقدی بر مثنوی مصلایی /۹۷
۸۸ـ مقالات شمس/۲۷۱٫
۸۹ـ علامه سید جعفر سیدان فرمودند:علامه ی جعفری منزل ما آمده بودند و نوشته ای را از بنده خواستند که یکی از مناظرات من در آن آمده بود، از جمله صحبت مثنوی شد وقتی من اشکالاتی را مطرح کردم ایشان به من اینطور گفتند: عده ای از متجددان عصر حاضر مولوی را فوق اسلام دانسته، من خواستم با این تفسیر و نقد و تحلیل،این را برسانم که مولوی جزء ذریّه ی مسلمین بوده ولی اشتباهاتی هم دارد و خواستم آنها را از آن موضعی که دارند پایین بیاورم. بعد آیت الله سیدان فرمودند کما این که استاد مطهری در مورد نظریه ی گروهی از متجددان عصر حاضر درباب عرفان می فرمایند: این گروه که با اسلام میانه ی خوبی ندارند و از هر چیزی که بوی اباحیت بدهد و بتوان آن را به عنوان نهضت و قیامی در گذشته علیه اسلام قلمداد کرد به شدت استقبال می کنند … و معتقدند که عرفا در عمل ایمان به اسلام ندارند، بلکه عرفان و تصوف نهضتی بوده از ناحیه ی ملل غیر عرب بر ضد اسلام در زیر پوششی از معنویت… این گروه با تکیه به شخصیت عرفا که بعضی از آنها جهانی است می خواهند وسیله ای برای تبلیغ علیه اسلام بیابند و اسلام را«هو» کنند که اندیشه های ظریف و بلند عرفانی در فرهنگ اسلامی با اسلام بیگانه است و این عناصر از خارج، وارد این فرهنگ گشته است. اسلام و اندیشه های اسلامی در سطحی پایین تر از اینگونه اندیشه ها است. این گروه مدعی هستند که استناد عرفا به کتاب و سنت فقط تقیّه و از ترس عوام بوده است، می خواسته اند به این وسیله جام خود را حفظ کنند.
۹۰ـ تفسیر و نقل و تجلیل مثنوی۲۸۹/۱۳ به بعد (با تلخیص).
۹۱ـ مثنوی معنوی دفتر سوم.
۹۲ـ نورالصادق ۱۹و۲۰ / ۴۹٫
۹۳ـ نقدی بر مثنوی، آیت الله سید جواد مدرسی.
۹۴ـ فایل صوتی در سایت دارالصادق موجود است.
۹۵ـ شناخت اجمالی کلام، فلسفه، عرفان / ۴۵
۹۶ـ عرفان متعالی / ۱۹۳
۹۷ـ اسفار، ۱۷۱/۷
۹۸ـ شرح حکمت متعالیه اسفار اربعه /۱۰۲
۹۹ـ مبدأ اعلی/۸ به بعد
۱۰۰ـ خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیس در ایران
۱۰۱ـ شرح حدیث عنوان بصری / ۱۱۸ محمد محسن طهرانی
۱۰۲ـ فایل صوتی در سایت دارالصادق موجود است.
۱۰۳ـ بیانیه ی حسن زاده ی آملی ۱۳۹۱/۲/۲۲
۱۰۴ـ (۱ تا ۶)ـ مدارک مطالب مورد سؤال به ترتيب: شرح نهاية الحکمة، داوود صمدی آملی، صفحات: ۱۲۴؛ ۱۵؛ ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ ۱۱۵؛ ۴۷؛ ۸۶٫ ۷) آداب سالک الی الله، داوود صمدی آملی، ۷۹