امام خمینی :
ابن عربی میگوید: پیغمبـر از دنیا رفـت و جانشینی برای خود معین نکرد.
و امام خمینی در جوابابن عربی میفرماید: و هذا من اقبح القبایح.
متن جواب امام خمینی به ابن عربی:
خلافت ظاهری و منصب الـهی [یعنی جانشیـنی رسول الله و زمامداری امت که از منـاصب الـهی است] امـری اسـت کـه بـر مـردم پـوشیـده و مخفی است و این باید با نـص و تعییـن آن از جانـب وحـی اظـهار شود زیرا امر خلافت از اعظم فرائض است بـرای رسـول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و تضییع این امر خطیر موجب تشتت امر خلافت و مختل شدن اساس نبوت و اضمحلال آثار شریعت میشود و این از قبیح ترین قبائح است که هیچکس حاضر نیست چنین کاری را به انسانهای معمولی نسبت بدهد چه رسد به پیغمبر مکرّم و رسول معظم.(۱)
پروفسور عبدالجواد فلاطوری :
پایه هایی که اساس فلسفه ی صدرالمتألهین بر آن بوده است الآن فرو ریخته است.
آیـا اصلاً مایهی خـجالـت نیست که ما بیاییم استـحکام آیات قرآن را با اسـتنـاد بـه اقـوال فیلسوفان تأیید کنیم؟!(۲)
علامه محمد تقی جعفری :
مکتب وحدت(وجود و وحدت) موجود، با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریباً دو جادهی مخالف بـوده و به همدیگر مربوط نیستند، زیـرا انبیاء همگی و دائماً بر خدای واحد، ماوراء سنخ این موجـودات مادی و صـوری تبلیغ و دعوت کردند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند. (۳)
علامه محقق آیت الله حاج سید جعفر سیدان:
یکی از موارد در مسئله معاد این است که آخوند ملاصدرا در اسفار اصرار دارد بر اینکه عذاب برای خالدین در جهنم عذب و گوارا میگردد، و چون مبانی و افکار ساخته و پرداخته ایشان و امثال ایشان در نفوسشان رسوخ کرده و برای خود مبنایی اخذ کرده اند و بر اثر شـبهاتی به مطـالبی انس گرفته اند ، با این که مسئله عذاب و رنج و گرفتاری شدید و شکنجههای گوناگون برای خـالدین در نار (معاندین با حضرت حق) از قطعیات قرآن و حدیث است. با این حال گفته اند که خالدین در جهنم از آتش و دیگر وسیلههای گرفتاری در دوزخ نه تنها رنج نمیبرند بلکه بسیار خوش و خشنود و در لذت کامل بسر میبرند.
ملاصدرا در ادلّه خود به عنوان تأیید مطلب، از ابن عربی نقل میکند:
(فهم یتلذذون بما هم فیه من نار و زمهریر و ما فیها من لدغ الحیات و العقارب كما یلتذ أهل الجنه بالظلال و النور و لثم الحسان من الحور)
عرفان چیست و عارف کیست؟
حضرت آیت الله العظمی سیستانی :
عرفان شناخت خداوند است و عرفان واقعی آن است که انبیاء و ائمه(علیهم السلام) پرچمدار آن بودند و مردم را به سوی آن هدایت می کردند و اما مدعیان عرفان که در مقابل آنها [انبیاء و ائمه(علیهم السلام )] مکتبی بنا نهادهاند(۴) پیروان باطل هستند و باید با آنها مبارزه شود.
حضرت آیت الله العظمی بهج
مهم عمل به وظایف شرعیه است ، عمل به دستورات آسمانی عرفان واقعی را بر انسان مینمایاند و به جایی میرسد که میگوید: ما اَعبُدُ ربّا لَم اَرَه، عرفان حقیقی از التزام کامل به تمامی دستورات شرع مقدس که اهم دستورات آن ترک معصیت در اعتقاد و عمل است، حاصل میگردد و منحصر به شخص مخصوصی نیست، بلکه برای همه میباشد و این التزام به عقیده و عمل باید در همه باشد تا نتیجه دهد آن هم به مراتب.(۵)
مناظرات و مکاتبات، ۱۵۳
تحریم فلسفه و عرفان از جانب آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی
مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانی، سیّد حسن مسقطی راکه درس فلسفه و عرفان میداد از نجف بیرون کرد و تدریس فلسفه و عرفان را تحریم کرد.
آقای عربشاهی در کتاب نقدی قویم بر کج راههای به نام صراط مستقیم چنین مینویسد:
اخیراً به کتاب ((صراط مستقیم)) برخورد کردم و با خواندن آن بسیار متأثر گشتم زیرا جمعی از شاگردان ایشان [سید محمد حسین طهرانی] را که تظاهر به اخلاق مینمودند و در عمل و نوشتار، فاقد آن دیدم همان گونه که از خود ایشان (حجة الاسلام طهرانی) در کتاب روح مجرد نسبت به بعضی از بزرگان مانند آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی جسارت شده است.
در صفحه ی ۱۰۲ روح مجرّد نسبت به سیّد حسن مسقطی مینویسد:
وی در صحن مطهر امیر المؤمنین (علیه السلام) در نجف می نشست و طلّاب را درس حکمت و عرفان میداد و چنان شور و هیجانی برپا نموده بود که با دروس متین و استوار خود، روح توحید و خلوص و طهارت را در طلّاب میدمید و آنان را از دنیا اعراض داده و به سوی عقبی و عالم حق سوق میداد.
اطرافیان مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به ایشان رساندند که اگر او به دروس خود ادامه دهد حوزه ی علمیّه را منقلب به حوزهی توحیدی مینماید و همه ی طلّاب را به عالم ربوبی حق، و به حق عبودیت خود میرساند. لهذا او تدریس علم حکمت و عرفان را در نجف تحریم کرد و به آقا سید حسن هم امر کرد تا به مسقط برود … (۶)
[آری مرحوم سید، مرجع علی الاطلاق شیعه و زعیم حوزه ی علمیّه ی نجف که دهر مانند آن را کم دیده و در توسلات و تعبدات کم نظیر بود به خاطر ترویج تصوف و عقایدی که آن را مغایر با اسلام میدانست از ادامه ی درس وی (مسقطی)، جلوگیری نموده و دستور خروج وی را از حوزه ی علمیّه ی نجف صادر کرد.
اما متأسفانه این گونه تفسیر میشود که حوزهی علمیّه ی نجف را نستجیر بالله از توحیدی شدن بازداشته و به سوی دنیا سوق داده است. اخیراً کتابی در احوالات و کمالات عرفانی سید حسن مسقطی نوشته شده و در آن کتاب تصریح شده که سلسله طریقتی ایشان به معروف کرخی (از مشاهیر صوفیه ی اهل سنت) میرسد.
البته ناگفته نماند بنده جهت اطمینان از این نکته نزد پسر سید هاشم حدّاد حضور یافتم و طیّ صحبتی با ایشان، پسر سید هاشم چنین گفت: سید ابوالحسن باید در روز قیامت پاسخ گو باشد که چرا سید حسن مسقطی را از نجف اخراج کرد؟
مرحوم سید ابوالحسن مورد عنایت خاصّ امام زمان(عج) بود و مکرر خدمت حضرت مشرف شده بود که در میان معاصرین کمتر کسی به مانندش یافت میشود.
[برای اطلاع بیشتر به کتب سراج المعانی، زندگی جاویدان و گلشن ابرار جلد ۱ در احوالات مرحوم سید مراجعه بفرمایید.]
نقدی قویم بر کج راههای به نام صراط مستقیم، صفحه ۲
ابن عربی و عصمت عمر
آیت الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی (ره):
ابن عربی در همین کتاب [مسامرة الابرار] ابوبکر و عمر و عثمـان و علی (علیه السلام ) و حسن(علیه السلام) و معاویه بن یزید و عمربن عبد العزیز و متوکل را از اقطابی دانسته که دارای خلافت ظاهری و باطنی هر دو بوده اند و در همان کتاب میگوید ریشه ی گمراهیها از شیعه است و نیز تصریح میکند که عمر معصوم بوده است.
ابن عربی و عصمت عمر :
ابن عربی برای عمربن خطاب مقام ویژهای از تقوا قائل شده است و آن را منشأ عصمت وی میداند؛ در فتوحات میگوید: لهذا قال(صلی الله علیه و آله و سلم) فی عمر بن الخطاب (حین) یذکر ما أعطاه الله من القوّة:
یا عمر ما لقیک الشیطان فی فجّ الاّ سلک فجّاً غیر فجّک فدلّ علی عصمته بشهادة المعصوم و قد علمنا ان الشّیطان ما یسلک قط بنا الاّ الی الباطل و هو غیر فجّ عمر بن الخطاب فما کان عمر یسلک الاّ الی فجاج الحق بالنص فکان ممن لا تأخذه فی الله لومة لائم فی جمیع مسالکه.
… به همین جهت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که نیرویی را که خدا به عمربن خطاب داده است به یاد آورد درباره او فرمود: ای عمر! شیطان تو را در راهی ملاقات نمیکند مگر این که راه دیگری غیر از راه تو را میپیماید. این حدیث دلالت دارد که به شهادت معصوم (پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم )) عمر معصوم است. زیرا ما میدانیم که شیطان هیچگاه ما را به راهی نمیبرد مگر راه باطل و آن راه غیر از راه عمر است، پس عمر به دلالت این نص، راههای حق را میپیماید پس او از کسانی است که در تمام روشهایش در راه خدا، از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمی هراسد.(۷)
ارزش کلمات عرفا تا به کجا می رسد؟
سید جلال آشتیانی:
کلمات عُرفا [عظمای از متصوفه اسلامی مثل محـیالدین و صـدرالدین قونوی و جمال الدین کاشی و قیصری و عزالدین کاشی] در اسرار راجعه به مبدء و معاد، دلپذیرتر ازمبانی کلمات حکماء و طریقهی انبیاء عظام وائمهی کرام است.(۸)
ابن عربی در فضائل ابی بکر چنین می گوید :
یدخل العبد فی عبادته من ایّ ابواب الجنّة و إن شاء من الابواب کلها فی ضمن الواحد الفرد کَابی بکر الصدیق دخل منها کلها فی یوم واد.(۹)
یعنی عبد در عبادت خودش داخل بهشت میشود از هر یک از درهای بهشت و اگر بخواهد وارد بهشت میشود از همهی درهای آن در ضمن فرد واحد {یعنی در آنِ واحد} مثل ابوبکر صدیق که داخل در بهشت شد از همهی درهای بهشت در یک روز {مراد در آن واحد}
ابن عربی در جای دیگر در فضائل ابوبکر چنین میگوید: ما سمعت عن احدٍ نبه علی هذا المقام الا عن ابی بکر الصدیق رضی الله عنه فی حین واحد من جمیع الابواب الجنة الثمانیة.(۱۰)
جلال الدین مولوی :
مولوی فضائل اهل بیت(علیهم السلام) را به حساب ابوبکر و عمر و عثمان میآورد.
حدیث: ((مثل اهل بیتی كمثل سفینة نوح من تمسّك بها نجی و من تخلف عنها غرق))(۱۱)را چنین تحریف می کند!
بهر این فرمود پیغـمبـر که مـن همچو کـشــتیم به طـوفان زمن
ما و اصحابیم چون کشتی نوح هرکه دست اندر زند یابد فتوح(۱۲)
آیت الله سید علی قاضی(ره) :
در فلسفه از دین خبری نیست.
آیت الله حاج شیخ جواد کربلایی
کتاب عرفان متعالی صفحه ۳۴
—————————————
پی نوشت ها:
۱- تعلیقات بر شرح فصوص الحکم صفحه ۱۹۶
۲- کتاب فلاطوری صفحه۱۶۲
۳- مبدأ اعلی / ۷۴
۴- مانند ابن عربی عربی و مولوی و منصور حلاج و ملاصدرا که در هر شمارهای از این فصلنامه وزین به پارهای از انحرافات اساسی آنها اشاره میشود.
۵- اما عرفان واقعی از عدم التزام به دستورات شرع مقدس و اباحهگری و صلح کلی و تحلیل حرام و تحریم حلال و اسقاط تکالیف و شاهد بازی و حتی شراب خواری و عیاشی و … حاصل نمیگردد.
۶- مضمون این مطلب در کتاب عطش (شرح حال مرحوم قاضی) آمده است.
۷- فتوحات، ج ۱، ص ۲۰۰، باب الثلاثون
۸- شرح مقدمه قیصری، فصوص الحکم، صفحه ۷۴
۹- فتوحات ۱۹۳/۷ چاپ بیروت
۱۰- فتوحات ۲۳۸/۲و۱۹۳/۷چاپ بیروت
۱۱- مثل اهل بیت من مثل کشتی حضرت نوح است هر کس به آن تمسّک کند نجات پیدا می کند و هر کس از آن تخلف کند غرق می شود .
۱۲- مثنوی دفتر چهارم ص ۳۵۳