پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله »
هرگاه بدعت ها در ميان امتم پديدار شوند، بر عالم است كه علم خود را آشكار سازد.
هر عالمی چنين نكند، لعنت خدا بر او باد.
کافی ۵۴/۱
رهبـرمعظم انقلاب:
هرکس در راه روشـنگری فکر مـردم، تلاشـی بکند، از انحـرافی جـلوگیری نماید و مانع سـوء فهمی شود، از آنجا که در مقابله با دشمن است، تلاشش، جهاد نامیده می شود. آن هم جهادی که شاید امروز، مهم محسوب می شود.
بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۷۵/۳/۲۰
(در جمع فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)
امام خمینی (قدس سره):
ای مدعی معرفت و جذبه و محبت… تو اگر از اولیای حق و محبین و مجذوبینی خداوند می داند،به مردم اینقدر اظهار مقام و مرتبت مکن و اینقدر قلوب ضعیفه بندگان خدا را از خالق خود به مخلوق متوجه مکن و خانه خدا را غصب مکن!(۱)
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در مورد مکاشفات عرفا:
چه اعتمادى بر اين كشف و شهودها است؟ دليل عدم واقعيّت آنها همان اختلافاتى است كه با هم در مكاشفات دارند و همان شطحيات و اعمال خلاف شرع و ارتكاب منهيات و محرمات است كه از اينها [از فلاسفه و عرفا] ظاهر شده است. (۲)
آیت الله العظمی سیستانی:
… از نشانه های اهل ادعاهای باطل… اعتماد برخواب ها و ادعــای مکاشفات و مشاهدات در حالات معنوی خاص و پوشیدن لباس های غیر متعارف از دیگر نشانه های آنان است… (۳)
فیض کاشانی:
بعضی از صوفیه خیال می کنند که مقامشان به حدّی رسیده که هر کاری بخواهند می توانند انجام دهند!و دعایشان مستجاب است، چه بسا شنیده شده که می گوینـد: دیروز پادشــاه روم را به قتل رساندم و لشکر عراق را یاری کردم یا پادشاه هند را فراری دادم و بر لشکر نفاق غلبه کردم!!! (۴)
علامه محمد تقی جعفری:
اعضای مکتب فلاسفه، در هر زمانی و هر محیطی خود را پیش آهنگ دین آن زمان و آن محیط می دانند،در حالی که این گونه نظر به افکار دیگران خود کاشف از محدودیت فکری آنان است. (۵)
ادعاهای باطل اهل فلسفه و عرفان التقاطی
حسن زاده آملی:
تا حال می گفتم لا تأخذه سنة و لانوم، حال می بینم مرا هم لا تأخذنی سنة و لانوم. (۶)
شیخ داود صمدی درباره ی مادر حسن زاده چنین می گوید:
آن مؤمنــه ی طیبّه طاهره ی مستغرق در نور ولایت که ملقب به لقب تکوینی ام الحسن است…از دامن مطهر، نورانی و پاک از ارجاس حین الولاده خود، دُرّ یتیمی را در قریه ی ایرای لاریجان آمل به اذن الله متولد ساخته است که مترنم به «انا المتمسک بذیل ولایت اصحاب الکساء الحسن بن عبدالله و فاطمه الطبری الآملی المشتهر بحسن زاده ی آملی» گردید. (۷)
امام سجاد (علیه السلام) پشت سر حسن زاده نماز می خواند!!
شیخ داود در مورد حسن زاده می گوید:
حسن زاده ولی الله است، قرآن است، لایمسه الا المطهرون و امام سجاد پشت سر او نماز می خواند. (۸)[این در حالی است که حسن زاده گفته مطالب صمدی آملی خلاف حقایق دین مبین اسلام است.]
ولایت ائمه طاهرین (علیهم السلام) چیز مهمی نیست ما هم داریم!!
محمد حسین طهرانی:
ولایت آقای حداد عین ولایت ائمه ی طاهرین است و هیچ فرقی نمی کند. (۹)
[وقتی حداد چنین ولایتی دارد ما هم که جانشین او هستیم داریم!]
جمیع انبیاء به تهنیت ختم ولایت من حاضر شدند!!
ابن عربی:
جمیع پیغمبران به نزد من حاضر شدند و هیچکدام از آنها متکلم نشدند سوای هود که مردی ضخیم الجثه و خوش صورت و خوش محـــاوره بود، به من گفت: میدانی چرا پیغمبران نزد تو حاضـر شده اند؟ چون به تهنیت ختم ولایت تو آمده اند. (۱۰)
خاتم الانبیاء هم از مشکاة ما اقتباس علم می کند!!
ابن عربی:
جمیع پیغمبران از مشکاة خاتم الانبیاء اقتباس علم می کنند و خاتم الانبیاء از مشکاة خاتم اولیاء [یعنی ابن عربی] و گفت: «کنتُ ولیاً و آدم بین الماء و الطّین».(۱۱)
ما افضل از خاتم الانبیاء هستیم!!
ابن عربی:
خاتم الأولیاء افضل است از خاتم الأنبیاء در ولایت. (۱۲)
ما هم مثل علی(علیه السلام) همه ی عالم را مشاهده می کنیم!!
جعفر مجتهدی:
چشمانم را که بر هم می نهم… همه ی عالم را مشاهده می کنم!!! (۱۳)
کتاب ما هم مثل قرآن است!!
مولوی درباره ی کتاب مثنوی خود چنین می گوید:
لا یمسه الا المطهرون، لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه. (۱۴)
فصوص کتاب آسمانی است که بر من نازل شده!!
ابن عربی در مورد کتاب «فصوص الحکم» خود چنین می گوید:
این کتاب از مقام تقدیس است که از اغراض نفسانی که تلبیس در آن راه پیدا می کند منزه است…
پس من القا نمی کنم مگر آنچه به من القا شد و در این نوشته نازل نمی نمایم مگر آنچه بر من نازل شد. (۱۵)
ما خدا هستیم!!
مولوی از زبان بایزید می گوید:
گفت مستانه عیان آن ذوفنون لا اله الا انا ها فاعبدون
نیست اندر جبه ام الا خدا چند جویی بر زمین و بر سماء(۱۶)
***
شمس خدای من است!!
مـولوی در مورد قطب خودش چنین می گوید:
پیــر مـن و مـراد من، درد مـن و دوای مـن فاش بگفتم این سخن، شمس من و خدای من(۱۷)
به ما هم وحی می شود!!
شیخ ابوالحسن خرقانی:
خدای تعالی به من وحی کرد! و گفت هر که از این رود آبی خورد همه را به تو بخشیدم. (۱۸)
حاضر کردن صورت مرشد در نماز!!
سالک راه قویم و ناجح صراط مستقیم در بدایة حال و ابتداء احوال لازم بل متحتم است که صورت مرشد را به طریقی که امر می فرماید و به نهجی که ارشاد می نماید در نظر بگیرد تاآن که خاطر سالک و حواس طالب تفرقه نپذیرد. (۱۹)
کتاب اسفار از عالم غیب به من الهام شد!!
ملاصدرا می گوید:
در اثر کثرت ریاضات… رموزی برای من منکشف شد… تمامی اسرار الهی و حقایق ربانی و ودایع لاهوتی را که از پیش با برهان دانسته بودم، با زوائدی بر آن به شهود و عیان مشاهده کردم… (۲۰)[این در حالی است که مطالبی که صریح است در مخالفت با ضروریات دین و عقل در آن موج می زند.]
اکمال عقل و اتمام نعمت بدست ما بود!!
استاد جوادی آملی:
جا دارد که ملاصدرا با آوردن حکمت متعالیه بگوید الیوم أکملت لکم عقلکم و اتممت علیکم نعمتی!!!(۲۱)
مدعیان «اناالحق» واماندگان راهند!!
علامه محمد تقی جعفری:
آنان که «انا الحق» یا «لیس فی جبتی سوی الله» یا «سبحانی ما أعظم شأنی» سر دادند، این در نیمه ی راه ماندگان (البته اگر راهی رفته بودند) نتوانستند ما بین آتش محض و آتش تفتیده فرق بگذارند. (۲۲)
منصور حلاج و ادعای خدایی!!
شبستری:
روا باشد انا الحق از درختی چرا نبود روا از نیک بختی (۲۳)
امام خمینی(قدس سره):
منصور حلاج، خودخواه، ناآگاه و وامانده ی راه است:
تا کوس انا الحق بزنی خودخواهی در سر هویتش تو نا آگاهی
بردار حجاب خویشتن از سر راه با بودن آن هنوز اندر راهی (۲۴)
***
فضایل و مقامات شیطان
علامه خوئی از احمد غزالی و ابن عربی و عبدالرزاق کاشانی و عبدالله شبستری نقل کرده که اینها معتقدند که: شیطان سلطان العارفین است و اخلاص و توحیدی که داشت باعث شد که برای غیر خدا سجده نکند. (۲۵)
مولوی: در مناقب شیطان که سجده به آدم را ترک کرد می گوید:
ترک سجده از حسد گیرم که بود آن حسد از عشق خیزد نه از جهود
هر حسد از دوستی خیزد چنین که شود با دوست غیری هم نشین
در بلا هم می چشد لذات او مات اویـــــم مات اویـــم مات او(۲۶)
نور شیطان شایسته عبادت است!!
ملاصدرا می گوید: شیطان دارای نور، و نور او شایسته عبادت است، و مخالفان این مطالب احمق و نادان و مجنون می باشند، او چنین می گوید:
«حبیب من این چیزها را خوب بفهم که به مطالبی رسیدیم که اذهان این ها را نمی فهمد، و دسته احمق ها و دیوانه ها از شنیدن این اســـرار به جنــــب و جـــوش می آیند! و بفهم سخنی را که گفته است: همانا نور شیطان از نار عزت خداست، و اگر نور شیطان ظاهر می شد همه خلایق او را می پرستیدند»!(۲۷)
شیطان مظهر اسم «یا مضلّ» خداست!!
حسن زاده:
هر یک از ممکنات، مظهر یک اسم از اسمای حقاند، هر چند گفتن و شنیدن این سخن دشوار است ولی حقیقت این است که شیطان هم مظهر اسم «یا مضلّ» است!(۲۸)[یعنی شیطان هم شایسته ی عبادت است]
صاحب المیزان:
شیطان مجبور و مخلوق به شقاوت و معصیت است و امر و نهی مولوی در وی مورد ندارد!!
[یعنی شیطان هر کاری می کند حق است.] (۲۹)
شیطان مأمور مطیع و فرمانبردار خداست!!
محمد حسین طهرانی می گوید:
شیطان نه در وجود و ذات و نه در اثر و فعل، از خود استقلالی ندارد، هستی اش و فعلش با خدا و به امر خداست… و شیطان یک مأمور مطیع و فرمانبردار خداست. (۳۰)[یعنی شیطان هر کاری می کند حق است.]
***
توهین محمد حسین طهرانی به مرحوم کاشف الغطاء و امام خمینی(قدس سره) در مورد پذیرفتن کلمه ی امام»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هر کس لقب «امام» را می پذیرد مکتب را فروخته است؟!
او می گوید: عارفان دانستند که مرحوم کاشف الغطاء با آن فهم قوی و ذکاء و بصیرت نافذ در این امر [یعنی پذیرفتن الحاق لفظ امام به لقب خود] اشتباه کرد و با برچسب عنوان «امام» مکتب را فروخت و آن چه را که در کتاب هایش از آن دفاع می کرد با مجرّد تلقی و قبول این لقب توخالی، همه را به باد فنا سپرد و در کوران تند امواج تیار آراء و اهواء شیاطین مصری سنی مذهب، شخصیت خود را هم در برابر شخصیت امام [معصوم(علیهم السلام)] هم طراز نمود. (۳۱)
و به امام خمینی (قدس سره) این چنین توهین می کند: چگونه ایشان [یعنی امام خمینی] لقب امام را برای خود پذیرفتند و تلقی به حسن قبول فرمودند و از اولین سرودی که در فرودگاه مهرآباد تهران در پیشواز مقدمشان «خمینی ای امام» قرائت شد تا آخرین لحظه ی حیات این را پسندیدند؟!
و در جایی دیگر می گوید: جای نگرانی آنجاست که خدای ناکرده یک زیارت نامه ی مفصل بنویسند و به عنوان «امام» و با نام و نشان «امام امت» بدانجا [مرقد مطهر امام (ره)] نصب کنند، و آن امام نیز در ردیف و در میزان حضرت امام رضا(علیه السلام) قرار گیرد و این مطلب برای نسل آینده، تاریخ تشیع را عوض کند. (۳۲)
[ بر اساس مبنای طهرانی، امام خمینی(ره) هم که لقب «امام» را برای خود پذیرفت مانند کاشف الغطاء (نستجیربالله) مکتب را فروخت! و آنچه را که در کتاب هایش از آن دفاع می کرد با مجرد تلقی و قبول این لقب توخالی! همه را به باد فنا سپرد! و شخصیت خود را هم در برابر شخصیت امام معصوم(علیه السلام) هم طراز ـ نمود! زهی تأسف بر این علم! و بر این معنویت!ـ]
یکی از خوانندگان نورالصادق: جناب طهرانی، شما می گویید کاشف الغطاء با پذیرفتن لقب امام خود را با امام معصوم هم طراز نمود! آیا حداد با پذیرفتن این مطلب که «ولایت حداد عین ولایت ائمه ی طاهرین است(۳۳)» خود را با ائمه ی معصومین(علیهم السلام) هم طراز نکرده است؟ و یا اینکه جنابعالی با اعتقاد به این مطلب، حداد را با امام معصوم هم طراز ننموده اید؟!! اگر هم طراز شدن با امام معصوم خوب است چرا مرحوم کاشف الغطاء دنبال این کار خوب نرود و اگر بد است و فروختن مکتب است چرا شما و قطب شما مرتکب این گناه کبیره می شوید؟ کار شما که به هزاران هزار درجه بدتر و غلیظ تر و شدیدتر از کار کاشف الغطاءست، چرا جناب مرشد! عیب کار دیگران را می بینی اما عیب کار خودت را نمی بینی؟
پاسخ یکی دیگر ازخوانندگان نورالصادق به طهرانی:
جناب آقای طهرانی، لم تقولون ما لا تفعلون، شما طبق اعترافی که در امام شناسی صفحه ی ۲۲۳ نموده اید سه نامه برای حضرت امام خمینی(قدس سره) نوشته اید که در آن عنوان «امام» را هم برای ایشان آورده اید آیا این تناقض در گفتار و عمل نیست؟
اگر به کار بردن کلمه ی «امام» فروختن مکتب و حرام است چرا شما مرتکب این حرام شده اید؟ و اگر مشکلی ندارد و خوب است چرا شما از این کار خوب به اشد الحان مذمت می کنید. اگر کسی در آثار طهرانی دقت کند، دروغ و تناقض در آن موج می زند.
***
آمیزش با زنان و زیبا رویان آمیزش با خداست!!
ابن عربی می گوید:
مواقعه و عمل زناشویی بین زن و مرد در واقع بین مرد و خدا واقع می شود. (و در واقع و نفس الأمرالتذاذ به حق است نه به غیر حق).(۳۴)
ملاصدرا می گوید:
به جان خودم قسم، این عشق [عشق به پسر بچه های با نمک و زیبا رو] نفس انسان را از دردسرها و سختی ها نجات می دهد و همّت انسان را به یک چیز مشغول و معطوف می کند آن هم عشق زیباییانسان که در آن مظهر خیلی از زیبایی های خداوند است… و برای همین دلیل برخی از مشایخ و بزرگان عرفان پیروان خود را امر می کردند که اول این راه باید عاشق شوند. (۳۵)
قمشه ای می گوید:
.. اون دختری که من رفتم خواستگاریش این تویی (خدا) که من اومدم خواستگاریش!!! [این بر اساس عقیده ی باطل وحدت وجود و موجود است که اصل الاصول در مسلک عرفا و فلاسفه است.](۳۶)
***
عمر از علی عاقل تر و برای امامت شایسته تر است!!
ابن سینا:
علی اعلم امت و عمر اعقل امت بود و این اعدل و این اعقل، در رتق و فتق امور ملت کمک هم دیگر هستند. (۳۷)[یعنی اگر امامت و خلافت منحصر بین دو نفر باشد یکی عاقلتر و سیاستمدارتر و دیگری عالمتر باید آن کس که عاقلتر است مقدم شود و آن کس که عالمتر است وزیر و کمک کار او باشد همانطور که عمر و علی چنین کردند.]
ریشه ی همه ی گمراهی ها از شیعه است!!
آیت الله صافی اصفهانی(ره):
ابن عربی در کتاب مسامرة الأبرار می گوید: ریشه ی همه ی گمراهی ها از شیعه است.
رسول خدا و ابوبکر از یک طینت آفریده شده اند!!
ابن عربی در فضائل ابوبکر می گوید:
رسول خدا در شب معراجش ـ در حالی که خوف و وحشت داشت ـ به لغت ابوبکر ندا داده شد لذابه صدایاو انس گرفت و رسول خدا و ابوبکر از یک طینت آفریده شده اند. (۳۸)[یعنی سخن پیغمبر و ابوبکرسخن خداوند است این در حالی است که شیعه معتقد است خداوند با تن صدای علی(علیه السلام) پیغمبرش را مورد خطاب قرار می داد.]
شیعیان به شکل خنزیراند!!
جلال الدین آشتیانی می گوید:
در کلمات ابن عربی حرف های خارج از موازین علمی زیاد است، نوشته های وی بی اساس است که گاهی انسان (خیال می کند) دشمنان او برخی از مطالب را در آثارش وارد کردند. مثلاً:متوکل این ظالم سفّاک را از اقطاب شمرده و یا این که رافضه را به شکل خنزیر دیده و… (۳۹)
جلال الدین آشتیانی می گوید:
ابن عربی به طور کلی باشیعه، خصوصاً فرقه ی امامیه ـ عظم الله شأنهم ـ سازش ندارد. او گویا آثار ائمه شیعه را ندیده است. (۴۰)
ابوبکر در عرش بالاتر است!!
ابن عربی می گوید:
به معراج رفتم در آنجا مرتبه ی علی را نازل تر دیدم از مرتبه ی ابابکر و عمر و عثمان.و ابوبکر را در عرش دیدم. (۴۱)
امیرالمؤمنین هم اهل هوی و هوس بود؟!!
مولوی علی(علیه السلام) را اهل هوی و هوس می داند، می گوید:
چون خدو انداختی در روی من نفس جنبید و تبه شد خوی من
نیم بهر حق شد و نیمی هوا شرکت اندر کار حق نبود روا (۴۲)
حضرت زهرا (علیها السلام) عارفه نبود!!
شمس تبریزی می گوید:
فاطمه رضی الله عنها عارفه نبود، زاهده بود، پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدی. (۴۳)
***
ترویج فلسفه به خاطر بستن درِ خانه ی اهل بیت(علیهم السلام) است
علامه مجلسی(ره):
این جنایت بر دین اسلام و شهرت و نشر دادن کتاب های فلاسفه در بین مسلمین از بدعت های خلفای جور بوده [یعنی بنی العباس] که با ائمه معصومین(علیهم السلام) دشمن بوده اند. آن ها به این منظور مطالب فلاسفه و کتب آن ها را بین مسلمین رواج دادند که مردم را از ائمه معصومین(علیهم السلام) و از شریعت روشن اسلام منصرف و رو گردان سازند. [یعنی مردم را مشغول مطالب پیچ در پیچ فلاسفه نمایند تا به علوم آل محمد روی نیاورند و سرگرم افکار پریشان فلاسفه گردند]. (۴۴)
صاحب المیزان:
حکومت های معاصر با ائمه هــدی(علیهم السلام) نظر به این که از آن حضرات دور بودند از هر جریان واز هر راه ممکن، برای کوبیدن آن حضرات(علیهم السلام) و باز داشتن مردم از مراجعه به ایشان و بهره مندیاز علومشان استفاده می کردند، می توان گفت که ترجمه الهیّات به منظور بستن در خانه ی اهل بیت(علیهم السلام) بوده است. (۴۵)
آیت الله مصباح یزدی:
دستگاه های ستمگر بنی امیه و بنی عباس که بنا حق مسند حکومت اسلامی را اشغال کرده بودند و به شدت احساس نیاز به پایگاهی مردمی در میان مسلمانان می کردند… کوشیدند تا با تشویق دانشمندان و جمع آوری صاحب نظران به دستگاه خویش رونقی بخشند و با استفاده از علوم یونانیان و رومیان و ایرانیان در برابر پیشوایان اهل بیت دکانی بگشایند.
بدین ترتیب افکار مختلف فلسفی و انواع دانش ها و فنون با انگیزه های گوناگون و بوسیله ی دوست و دشمن وارد محیط اسلامی گردید.(۴۶)
به اندازه ی وزن هر کتابی اشرفی جایزه می دهیم
آیت الله حاج شیخ علی صافی اصفهانی:
بنی عباس در راستای سیاست های تفرقه افکنانه ی خود در یک بسیج عمومی دستور ترجمه ی کتاب های فلسفه ی یونان و انتشار آن در بین مسلمین را صادر کردند و این طرح و برنامه بقدری روی آن پافشاری می شد که اعلام کردند به اندازه ی وزن هر کتابی که ترجمه شده سکه و اشرفی جایزه می دهیم. (۴۷)
علامه مجلسی(ره):
چون مأمون عباسی با بعضی از پادشاهان نصاری صلح کرد ـ گمان می برم که پادشاه جزیره قبرس باشدـاز آن ها طلب کرد که مخزن و کتابخانه کتب یونان را در اختیار او بگذارند ـ و آن کتاب ها در خانه ای جمع بوده و هیچ کس از آن خبری نداشت ـ .پس پادشاه دوستان خصوصی خود را که صاحب رأی نیکو می دانست جمع کرد و با ایشان مشورت نمود، تمامی آنها رأی دادند که آن کتب را در اختیار مأمون نگذارد و نزد او نفرستد مگر یک نفر از آن ها که گفت این کتب را نزد ایشان بفرست زیرا این علوم (یعنی فلسفه) داخل هیچ دولت شرعیه نشده مگر آن که آن ها را به فساد کشانیده و اختلاف در بین علماء آنها ایجاد کرده است. (۴۸)
دکتر حسین غفاری (استاد دانشگاه فلسفه تهران):
به احتمال غالب، این ها [عباسیان] می خواستند به نحوی در مقابل فرهنگ ائمه جریان سازی کنند و نیت خیرحقیقت یابی نداشتند و نیت حقیقت زدایی داشتند، یعنی نیت سیاسی داشتند و می خواستند از اقبال به مکتباهل بیت(علیهم السلام) با ترویج فلسفه بکاهند و بگویند که مطالب علمی در جاهای دیگر هم یافت می شود و اهل بیت(علیهم السلام) در علومشان منحصر به فرد نیستند و علما و دانشمندان دیگری هم هستند که حرف های مشابه یا بهتر از این ها زده اند!!
علامه مجلسی(ره):
مشهور این است که اول کسی که کتاب های یونانیان [کتب فلاسفه] را به زبان عربی ترجمه کرد خالد بن یزید بن معاویه بود.
دکتر رضا داوری اردکانی:
فلسفه ی اسلامی فلسفه ی مسلمانان نیست و ارتباطی به اسلام ندارد. (۴۹)
دینانی:
ملاصدرا اسلام (یعنی قرآن را) با حکمت یونانی [یعنی همان علومی که در مقابل اهل بیت(علیهم السلام) منتشرشد] تفسیر می کند. (۵۰)
***
سماع و غنا و رقص و شادی برای اهل بیت(علیهم السلام)
حسن رضا رفیعی (یکی از فریب خوردگان وادی عرفان) می گوید:
هر کس سماع و غنا و رقص و دف و آواز و سرودخوانی را انکار کند و گوید حرام است، بر فعل نبی منکر شده و چنین اعتقادی موجب کفر و خروج از دین خواهد شد! [با این وصف این شخص حکم تکفیر همه ی مراجع تقلید شیعه را داده زیرا که آنها رقص و غنا و آوازخوانی را حرام می دانند!] (۵۱)
هاشم حداد و محمد حسین طهرانی:
روز عاشورا روز شادی و مسرت است، کسانی که برای امام حسین(علیه السلام) مجلس ماتم و اندوه به پا می دارند اهل غفلتند. (۵۲)
سید عباس روح بخش (محقق و نویسنده):
رفتار امثال طهرانی ها و حدادها (این عرفای به ظاهر شیعه) در روز عاشورا یادآور حرکت بنی امیه فرزندان هندجگرخوار را به ذهن تداعی می کند که چگونه این روز را روزه می گرفتند و مبارک باد نثار هم می کردند. [در زیارت عاشورا می خوانیم: «اللهم إن هذا یوم تبركت به بنو امیة و ابن آكلة الأكباد اللعین بن اللعین… إن هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین(علیه السلام)»]. (۵۳)
مولوی می گوید:
در سالروز مرگ من جشن بگیرید. (۵۴)
***
افلاکی:
بدعت اولیای حق به مثابت سنت انبیای کرام است. (۵۵)
***
انقطاع عذاب
حکیم زنوزی:
أول من أبدع هذه الشبهة (انکار خلود و عذاب) ممیت الدین ابن عربی. (۵۶)
آشتیانی در این مورد می گوید:
بعضی گمان کرده اند که اولین کسی که قائل به انقطاع عذاب است شیخ اکبر است و گفته اند که: «أوّلُ مَنأبدع هذه الشبهة الشیطانیّة ممیت الدین ابنعربی». در حالی که ابن عربی اولین قائل به انقطاع عذاب نبوده، بلکه معظم عرفا بدان قائل هستند. (۵۷)
[ابن عربی در قول به عدم خلود به مُرشد و امام خود عمر بن الخطاب تمسک جسته، عمر می گوید:
«لو ابث اهل النار کقدر رمل عالج لکان لهم یومٌ علی ذلک یخرجون فیه»]. (۵۸)
جلال الدین آشتیانی می گوید:
صدر الحکما به واسطه ی حسن ظن به اهل معرفت و عرفای کاملین، قائل به انقطاع عذاب شده… ولی دلایل محکم از عقل و شرع قائم است بر سرمدیت و دوام عذاب کفار و مشرکین… و قول به عذب و گوارا شدن عذاب، به نظر نگارنده و محرر این سطور از اوهام است. (۵۹)
جلال الدین آشتیانی:
در آیات و روایات، همیشه عذاب بر وقوع در نار و آلام دردناک بر استقرار در جهنم و درکات نیران مترتب است… و دلایل به انقطاع عذاب و تبدُّل آن به عَذب، از هَوَسات و اوهام کسانی است که به دلایل عقلی و برهانی پایبند نمی باشند. (۶۰)
***
تمامی عقاید بر صواب اند!!
ابن عربی درباره ی آیه ی ((فَأینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجهُ الله )) (۶۱) می گوید:
پس تو را روشن گشت که خدا قبله گاه هر رویکردی است و منظور از این، جز عقاید گوناگون نیست. و لذا تمام عقاید بر صواب اند! و هر کس حظی از پاداش را نصیب خود خواهد کرد. (۶۲)
[مُبدِع تفکر هرمنوتیک دینی (تفسیر قرائت های مختلف از دین) و پلورالیز (تکثّر گرایی) هم مشخص شد! حال چرا امثال «سروش» را که فقط مبلِّغی در ترویج تکثّر گرایی هستند و مطالبش زیراکس شده از مطالب ابن عربی است مورد هجمه و تکفیر قرار می دهند و لیکن مُبدِع این تفکر را تقدیس، و نهایتاً کلامش را توجیه می کنند و کلام امثال سروش را به ظاهرش وا می گذارند!]
پروفسور فلاطوری:
پایه هایی که اساس فلسفه ی صدرالمتألهین بر آن بوده است الآن فرو ریخته است. (۶۳)
علامه رضوی(متفکر بزرگ شیعه):
هانری کربن کاری کرد که کتاب«تذکرة الاولیا»ی عطار، انبان خرافی ترین خرافات که تاریخ بشر در خرافت مانند آن را ندیده است، اساس فرهنگ و اندیشه ایران قلمداد شد. (۶۴)
ملاصدرا در همان پوست گردوی خودش مانده
شهید مطهری:
حس می کنم ملاصدرا در محیط خودش (در فن خودش) غرق شده است، از آن دیگر نمی تواند بیرون بیاید،تفسیر قرآن هم که می نویسد هیچ امکان ندارد که از آن پوست گردویی که در داخل آن قرار گرفته بیرون بیاید. (۶۵)
فلسفه ناتوانتر از آن است که بتواند به ما عقیده ی صحیح ببخشد
آیت الله محمدرضا مظفر:
فلسفه ناتوان تر از آن است که بتواند به ما عقیده صاف و صحیح و خالص ببخشد. لازم نیست که ما به شیوه فلاسفه به خداوند معتقد باشیم… کسی که عقیده ای ندارد و می خواهد در اعتقادش به چیزی چون فلسفه تکیه کند همانند کسی است که مشت بر آهن سرد می کوبد. (۶۶)
تولید مرض های درمان ناپذیر از سخنان فیلسوفان
آیت الله بیدآبادی (فیلسوف مشهور):
خداوند به وسیله حکمت الهی و ایمانی قرآن کریم… و به وسیله احادیث صحیح نبوی و آثار متعالیه، علوم ما را از مرض های درمان ناپذیری که از سخنان فیلسوفان یونانی و ارتکاب کارهای طبیعی حیوانی و… پدیدآمده بود، شفا بخشید. (۶۷)
فلسفه ریسمان بافی ملّایی است
آقای علی حکیم:(که تدریس دوره ی اسفارش ۲۴ سال طول کشید)
آنچه ما در فلسفه بحث می کنیم ریسمان بافی های ملاّیی است و عقاید و معارف باید مطابق اعتقاد ائمه ی معصومین(علیهم السلام) (که از روایات به دست می آید) باشد. (۶۸)
آیت الله بهجت:
تریلیاردها تریلیارد افلاطون و ارسطو و ملاصدرا و مولوی و ابن عربی باید فدای یک حدیث از احادیث امام صادق(علیه السلام) بشوند. (۶۹)
دکتر کریم مجتهدی:
هنوز ما در فضای باستانی یونان هستیم در فضایی از تفکر که نهایت اعتباری که برای نفس قائل است این است که آن را به عنوان نفس ناطقه در آخرین تکامل خود و به عنوان لوگوس می شناسد. لوگوسهمان نفس ناطقه است. این نظر متفکران یونانی است ولی در مقابل متفکران یونان و یونانی مآبان ـ ما با سنت انبیاء روبرو هستیم که در تقابل با سنت یونان است و نفس را مخلوق می داند و زندگی نفس زندگی مخلوقی است که البته قابل ارتقاء است. (۷۰)
اول کسی که اصول کافی را به کفر شرح کرد ملاصدرا بود
علامه بزرگ، محدث نوری: (صاحب مستدرک)
شرح ملاصدرا بر اصول کافی بر مذاق و عقاید خودش است ایشان عبارت صاحب روضات را نقل کرده که فرموده: «برای اصول کافی شروح زیادی است که اول من شرح بالکفر صدرا» آنــگاه علامـــه ی نــــوری می فرماید: «در آن کتاب اوهام عجیبه از او واقع شده است» و از باب نمونه روایتی از کتاب توحید اصول کافی را نقل کرده و شرح اشتباهش را بیان می نماید. (۷۱)
سید حیدر آملی که تفکر اسماعیلی و فلسفی را مشترک می داند، می گوید:
عقل فلسفی همه احکام ظاهری را یکبار در هم شکست! این کار، همان تأویل است که فلاسفه و اسماعیلیه انجام دادند.(۷۲)
مرید ائمه و مولوی بودن یا حماقت است یا عوام فریبی
علامه رضوی: (متفکر بزرگ شیعه)
من هیچ کاری با مولوی ندارم و در صدد نیستم که منفیات و اندیشه های ضد اسلامی مولوی را بیان کنم، زیرا در این صورت باید سه جلد تنها در «مولوی شناسی» می نوشتم. من به برخی از آنان که خودشان را شیعه دوازده امامی می دانند و امامان را واجب التأسی می دانند، می گویم: مرید ائمه(علیهم السلام) بودن و در عین حال مرید مولوی بودن، جز حماقت (یا عوام فریبی) معنیای ندارد. پذیرش دین ائمه(علیهم السلام) در عین پذیرش دین مولوی، یا مصداق سفاهت است یا مصداق عوام فریبی… کسی که مختصر اطلاعی از بینش و فرهنگ صوفیان، داشته باشد می داند که این «اصل» ـ اصل نگاه تحقیرآمیز به انبیاء، ائمه(علیهم السلام) و اصحاب پیامبران و امامان(علیهم السلام) ـ تنها به مولوی منحصر نیست، اصل اساسی اندیشه همه صوفیان که اصطلاح زیبای «عرفان» را غصب کرده اند مانند غصب ولایت.» (۷۳)
آیت الله العظمی اراکی(ره):
من حاضرم با فلاسفه مباهله کنم. (۷۴)
قاضی:
در فلسفه از دین خبری نیست. (۷۵)
——————————-
پی نوشت ها:
۱ـ چهل حدیث، حدیث ۹
۲ـ نگرشی در فلسفه و عرفان/ ۸۵
۳ـ هفته نامه افق حوزه، ۱۳۹۰/۱/۳۱، ص ۹
۴ـ کلمات طریقة /۶۵
۵ـ مبدأ أعلی / ۱۰۸-۱۱۱٫
۶ـ الهی نامه، چاپ اول
۷ـ جزوه ی کنز الاسرار أهلم.
۸ـ فایل صوتی در سایت دارالصادق موجود است.
۹ـ نور مجرد/ ۲۵۹
۱۰ـ فتوحات ۲۴۴/۱٫
۱۱ـ فتوحات ۲۴۴/۱،به نقل از جلوه ی حق/۱۴۱
۱۲ـ فتوحات ۲۴۴/۱٫
۱۳ـ لاله ای از باغ ملکوت
۱۴ـ مقدمه ی مثنوی/۳، انتشارات بهزاد
۱۵ـ ممد الهمم /۹، چاپ سوم
۱۶ـ مثنوی، دفتر چهارم
۱۷ـ دیوان شمس، غزلیات، ۵۰۹، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۷
۱۸ـ تذکرة اولیاء ۱۹۹/۲؛ به نقل از جلوه ی حق/۱۴۴
۱۹ـ ریاض السیاحة /۱۵۵باب اقسام ذکر و فکر
۲۰ـ مقدمه ی اسفار
۲۱ـ شرح حکمت متعالیه اسفار اربعه /۱۰۲؛ به نقل از جلوه ی حق/۱۴۱
۲۲ـ قسمتی از درس های استاد علامه محمد تقی جعفری در دانشگاه صنعتی شریف که برای اولین بار در فصلنامه ی نورالصادق شماره ۱۰ منتشر شد.
۲۳ ـ گلشن راز
۲۴ـ دیوان امام خمینی/۲۴۸
۲۵ـ شرح نهج البلاغه ۲۲۵/۶
۲۶ـ مثنوی، دفتر دوم
۲۷ـ مفاتیح الغیب/۱۷۲ـ ۱۷۳
۲۸ـ یازده رساله فارسی/۲۸۸، حسن زاده، به نقل از رساله شعرانی
۲۹ـ المیزان ۸/ ۲۴٫
۳۰ـ الله شناسی ۳/ ۱۱۹ ـ ۱۲۰٫
مطلب جناب لاله زاری برگرفته از اسلاف صوفیه است.
حلاج یکی از کسانی است که خادم بودن شیطان را متذکّر شده می گوید: صاحب من و استاد من ابلیس است. به آتش بترسانیدند ابلیس را از دعوی بازنگشت …
سجود ملائکه مر آدم را، سجود مساعدت بود، جحود ابلیس از طول مشاهدت بود [الطوامیس/ ۶۱].
۳۱ـ امام شناسی ۱۸ / ۲۱۵٫
۳۲ـ نور مجرد / ۲۵۹
۳۳ـ امام شناسی ۲۲۱/۱۸و ۲۳۱٫
۳۴ـ ممد الهمم حسن زاده ی آملی /۶۰۷٫
۳۵ـ اسفار ۱۷۱/۷٫
۳۶ـ فایل صوتی در سایت دارالصادق موجود است.
۳۷ـ الهیات شفا ۴۵۱/۱-۴۵۲
۳۸ـ فتوحات ۱۰۹/۱ چاپ بیروت، ترجمه ی خواجوی، ۲۴۹/۲
۳۹ـ مقدمه ی آشتیانی بر نقد النصوص ویلیام چیتیک/ ۳۲ ـ ۳۴ ـ ۳۵ و مقدمه ی وی بر قیصری/ ۱۳
۴۰ـ مقدمه ی بر فصوص/۴۵،تهران ۱۳۷۵
۴۱ـ فتوحات / ۳ ، عین الحیوة علامه مجلسی / ۵۷۷
۴۲ـ مثنوی، دفتر یکم، ۳۹۹۱
۴۳ـ مقالات شمس/ ۱۵۱ و ۳۴۱
۴۴ـ بحار ۱۹۷/۵۷، آخر باب معادن و جمادات.
۴۵ـ تفسیر المیزان ۲۷۹/۵
۴۶ـ آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح یزدی ۳۳/۱
۴۷ـ فایل صوتی در سایت دارالصادق موجود است.
۴۸ـ بحار ۱۹۷/۵۷، آخر باب معادن و جمادات.
۴۹- فلسفه چیست/۲۸۵
۵۰ـ روزنامه ی همشهری/۹ ۸۳/۱۱/۱۴؛ به نقل از فلسفه از منظر قرآن و عترت /۲۶۵
۵۱ـ روزنامه ی جمهوری اسلامی، مرداد ۱۳۸۹، شماره ۸۹۶۷
۵۲ـ روح مجرد/۸۴
۵۳ـ بافته های یونانی /۲۰۷
۵۴ـ نورالصادق ۱۹ و ۲۰ / ۴۹
۵۵ـ مناقب العارفین ۵۷۸/۲
۵۶ـ تعلیقات حکیم زنوزی بر تفسیر القرآن صدر المتألهین ۱/ ۴۶۰٫ و نیز ملا علی نوری ـ پاورقی تفسیر قرآن ملاصدرا ۳۱۸/۴
۵۷ـ شرحی بر زاد المسافر (آشتیانی) /۴۷٫
۵۸ـ تفسیر الدرّ المنثور ۳۸۰/۳٫
۵۹ـ شرحی بر زاد المسافر: ۴۸۵ ـ ۴۸۶؛ اصول المعارف(ملّامحسن فیض کاشانی با مقدمه ی آشتیانی) /۳۲۴٫
۶۰ـ شرحی بر زاد المسافر/ ۴۷۹٫
۶۱ـ بقره: ۱۱۵؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روی [به] خداست.
۶۲ـ فصوص الحکم/ ۹۳٫
۶۳ـ کتاب فلاطوری / ۱۶۲٫
۶۴ـ ابن عربی در آیینه ی فصوص، نورالصادق ۳۴/۱۰
۶۵ـ توحید مطهری / ۵۲؛ به نقل از فلسفه از منظر قرآن و عترت /۲۶۷٫
۶۶ـ فلسفه و کلام اسلامی،محمد رضا مظفر / ۱۰۹
۶۷ـ حکیم متاله بید آبادی/۲۳۹٫
۶۸ـ بدایع الحکمه / ۲۷۸٫
۶۹ـ خاطرات آیت الله حاج شیخ علی صافی از آیت الله بهجت.
۷۰ـ مصاحبه با دکتر کریم مجتهدی استاد گروه فلسفه ی دانشگاه تهران، سیمای جمهوری اسلامی شبکه ی چهار ـ مورخ ۸۸/۶/۹
۷۱ـ محدث قمی، فوائد الرضویه/۳۷۹
۷۲ ـ جامع الاسرار/ ۲۱۷، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم/۴۸۰
۷۳ـ ابن عربی در آینه ی فصوص. جلد دوم ـ فصل اول: مقالات مقدماتی (بخش دوم)
۷۴ـ شناخت اجمالی کلام، فلسفه، عرفان / ۴۵
۷۵ـ عرفان متعالی /۱۹۳