آیت الله حاج شیخ علی صافی می فرماید:
در تاریخ۱۳۷۱ متنی حدودا ۲۵ صفحه ای را که در نقد تصوف و عرفان(۱) مصطلح نوشته بودم خدمت مرحوم والد عرضه داشتم و از ایشان خواستم آن را به دقت مطالعه نمایند و اگر نظری دارند به بنده بفرمایند.
مرحوم والد در حالیکه روی تخت دراز کشیده بودند به دقت آن را مطالعه کردند و بنده هم کنار تخت ایشان نشسته بودم و به سیمای پر فروغ ایشان نگاه می کردم تا احیانا جرح و تعدیل این متن را که از چهره ی ایشان نمایان می شود ببینم و همین طور هم شد زیرا تبسم های ملیح که حکایت از تحسین و تأیید ایشان را داشت در چهره ی ایشان نمایان می شد پس از چند دقیقه ای که تمام این متن را مطالعه کردند از جا بلند شدند و لب تخت نشستند و با همان تبسم زیبا و تحسین آمیز فرمودند: این ها را می خواهی چاپ کنی؟
عرض کردم، اگر شما تأییدش می کنید و مقتضی موجود بود بله شاید چاپ کنم. آنگاه فرمودند: این ها درست است و خیلی هم خوب است من هم مطالب بدتری از این طایفه ی منحرف سراغ دارم و حتی از آنها دیده ام اما اگر تو می خوای این ها را چاپ کنی باید پی همه چیز را به تنت بمالی، این ها تو را خیلی اذیت می کنند اگر چاپ کردی، می تونی پاش وایسی، (یعنی استقامت کنی)؟ گفتم اگر شما این مطالب را حق می دانید و تأیید می کنید من پای همه چیزش ایستاده ام.
بعد فرمودند من همه ی این مطالبی را که تو نوشته ای قبول دارم و همه اش درست است خودت می دانی اگر تحملش را داری برو چاپ کن.
گفتم: آخر مگر چه اتفاقی می افتد، فوقش با عقیده ی بعضی ها جور در نمی آید و آنها از من بدشان می آید، چیز دیگری در کار نیست.
ایشان در حالی که سرشان را تکان می دادند (به علامت این که یعنی هوشیار باش) فرمودند: من یه چیزهایی می دانم که تو نمی دانی، این ها خیلی اذیتت می کنند از همین دوستان و نزدیکان خودت، بعضی هم کینه ی تو را برمی دارند حرف و نقل برایت درست می کنند، تهمت به تو می زنند، درصدد بر می آیند تا آبرویت را توی شهر ببرند، حتی ممکن است یک بلایی به سرت بیاورند.
آنگاه ایشان یکی از مجلدات تفسیر نورالثقلین را که در کنارشان بود برداشتند و دو سه برگ کاغذ از لای آن در آوردند و به من دادند و فرمودند فعلا علی الحساب این ها را داشته باش تا بعد من نگاه کردم دیدم دستخط خودشان است که در آن انتقادهای شدید از جهت اعتقادی به محی الدین و مولوی و ابن سینا و … کرده اند که برگه ها فعلا نزد بنده موجود است.
آیت الله حاج شیخ علی صافی فرمودند:
بعد از آنکه این مطالب را منتشر کردم مخصوصا بعد از انتشار اولین شماره های مجله ی نورالصادق تمام پیشگویی های مرحوم والد راجع به بنده اتفاق افتاد و هنوز هم ادامه دارد کسانی که با فعالیت های دارالصادق و طیف مخالف دارالصادق از دور و نزدیک آشنا هستند به خوبی می دانند که ما و مربوطین به ما در اصفهان چه صدماتی را متحمل شده و می شوند، از تهمت ها و افتراها و ناسزاگوئی ها و حتی تصاحب کردن مسجد حقیر و حتی نفوذ در مؤسسه دارالصادق و به غارت بردن اشیاء و مدارک و نوارها و سی دی های مؤسسه و حتی حمله ی عده ای به دارالصادق و ضرب و شتم حقیر و … اما همه ی این ناملایمات را ما در راه دوست و اعلای کلمه ی توحید و احیای امر اهل بیت(ع) با جان و دل و اخلاص پذیرفته ایم و تحمل کرده ایم و حتی در این راه از وعده های مالی سنگین در صورت انصراف از این روش گذشت کرده ایم، ادعای عرفان و تقرب و دوری از دنیا هم نداریم اما دیده ام افرادی را که مدعی عرفان بوده اند، با هزاران ادعا، چگونه با دیدن یک فرد پولدار یا یک مقام سیاسی یا یک دختر زیبا پایشان می لرزید.
در هر حال از خداوند می خواهیم تا به ما توفیق استقامت دهد تا در راه اهل بیت(ع) ثابت قدم بمانیم.
هم اکنون راه و روش ما و مرام مسلک ما که مخالف با فلسفه و عرفان اصطلاحی است مورد تأیید و تحسین و تشویق علما و مراجع تقلید و بزرگان و فرهیختگان علمی و فرهنگی شیعه می باشد که اظهارات آنها در نامه هایی که برای دارالصادق فرستاده اند روشن و غیر قابل انکار است مضافا بر اینکه یکی از مراکز پخش نورالصادق بیوت مقدس مراجع تقلید شیعه است و تلاش های بی وقفه ی مخالفین برای برگرداندن نظر مراجع تقلید بی ثمر مانده است.
و همین نشانه ی آن است که این مجله و این طرز تفکر و این مرام و مسلک مورد رضای خدا و امام زمان(عج) است.
و این بالاترین مدال و افتخار است برای ما که مخالفین به خواب هم ندیده اند.
———————————–
۱ـ شرح و تعلیقات بر الموجز جلد ۲ / ۱۴۲ پاورقی