چکیده:
اینکه ابن عربی پدر عرفان مصطلح، در اصول اشعری مسلک و در فروع پیرو عامه (بطور کلی) است، مطلبیست که بر اهل فن پوشیده نیست، عده ای وی را مالکی مذهب و عده ای حنفی مذهب می دانند و به قول استاد سید جلال الدین آشتیانی وی از مذاهب فقهی اهل سنت نازل ترین، یعنی مذهب حنبلی را برگزیده بود، و لیکن در این که او به هیچ وجه نسبتی با تشیّع خصوصاً امامیه ندارد بین اهل فن اجماع وجود دارد و مسأله ای بی گفتگو و بی چون و چراست و پاسخ کسانی که وی را شیعه یا متشیع می دانند را محققین بسیاری از فریقین از جمله مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی و نیز محمود الغراب که شیعه پنداشتن او را خام اندیشی، تحریف گرانه و به دلیل سوء فهم عبارات شیخ می دانند، داده اند. آنچه در این بین مغفول مانده، این است که وی که خود را خاتم ولایت می داند، چگونه می تواند در مذهب به مادون خود یعنی ائمۀ اربعه اهل سنت اقتدا کند؟ حال آنکه در کتب مختلف وی اظهار نظرهای فقهی مخصوص به خود وی دیده می شود که مطابق هیچ یک از فریقین نیست بلکه در میان مذاهب اهل سنت نیز منحصر به فرد است.
مقاله ذیل به توضیح و تبیین این معنا می پردازد که ابن عربی در فروع، مذهب خاص خود را دارد و فتاوی شاذ وی در فروع که نتیجۀ دیدگاه های تأویل گرایانه و نص گریزانۀ وی در اصول می باشد، محملی جز تأویل، مکاشفه و شهود، که هیچیک در استنباط حکم شرعی معتبر نمی باشند، ندارد.
کلید واژگان: ابن عربی، فتاوی شیطانی، بدعت فقهی، شیعه، سنی، تقیه، بدعت.
***
پیشگفتار
فقیه و دانشمند دین از آن مقامی برخوردار است که خداوند کریم در ذِکر حکیم می فرماید:
«إِنَّما يَخْشَى الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» (۱)
از بندگان خدا فقط دانشمندان از او مى ترسند.
تا آنجا که امام صادق(ع) در روایتی:
پاسبانان کیان مذهب حقۀ شیعه در برابر هجوم ابلیس و یاران خبیثش را از مجاهدین در مرزها یک میلیون مرتبه افضل دانسته، زیرا علمای شیعه از دین ایشان دفاع می کنند ولی مرزبانان از جسم و بدن آنها.(۲)
… در مقابل، گرگانی در لباس میش خود را عالم دین و هادیِ مؤمنین خوانده، حال آنکه دشمن دین و مُضِلّ مستضعفین اند، مدّعی عِرفان اند ولی داعیِ به طریقِ شیطان اند!!
پس با جعل طریقه ای شیطانی نه تنها اخلاق را به انحطاط کشانده و عقائد را به انحراف، بلکه فقه را نیز به ابتذال می کشانند، پس بدون علم و هدایتی راستین فتوا صادر می کنند!! پس جادّۀ شیطان برای سوق مردمان به سوی جهنم را صاف می کنند و خود را مشمول لعنت ملائکۀ رحمت و عذاب نموده و با نامه ای پر از جُرم و گناه خویش را روانۀ سَقَر می کنند!!
ثقة الإسلام کُلَینی(قدس سره) – به سند صحیح – از ابی عبیدۀ حَذّاء، از امام باقر(ع) روایت می کند که آن حضرت فرمودند:
«مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ وَمَلَائِكَةُ الْعَذَابِ وَلَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْيَاه»(۳)؛ «هر کس بدون علم [از جانب خدا – همچون پیامبر و امامان علیه و علیهم السلام -] و هدایتی [از صاحبان علم – مانند علمای شیعه -] برای مردمان فتوا صادر کند، ملائکۀ رحمت [چون مردم را از رحمت خدا محروم کرده] و ملائکۀ عذاب [چون مردم را مستحقّ عذاب الهی کرده] او را لعنت می کنند، و وِزر و وبال آنان که به فتوای او عمل کرده اند [چه معذور باشند و چه گناه کار – بدون کم شدن گناهی از آن گناه کار-] دامن گیرش می شود(۴).»(۵)
مُفتیان از این قبیل – با بستن در توبه بر خود – دنیا و آخرت شان را باخته اند، زیرا تا تک تک افرادی را که گمراه نموده اند به طریق حقّ برنگردانند خدای متعال توبۀ ایشان را نمی پذیرد؛(۶) گرچه بیشترشان از عمل خود پشیمان نمی شوند چه رسد به اینکه دنبال توبه باشند!!
یکی از این شیاطین اِنسی و مُفتیان اِبلیسی، ابن عربی است که کُتُبش قرآن متصوّفه می باشد، وِی در بزرگترین اثر خود که «فتوحات مکّیّه» است، علاوه بر بیان مباحث عِرفان مُصطَلَح و سلوک صوفیانه و احادیثی از سِنخ مرویّات ابی هُرَیرَه و کعب الأحبار، بسیاری از فتاوایش را بر طبق مذهب فقهی خود که مذهبی غیر از مذاهب اربعۀ عامّه و مذهب حقۀ شیعۀ اثنی عشریّه است نیز ذکر کرده، «محمود محمود الغُراب» بزرگ ابن عربی پژوه معاصر – که وِی را امامی مجتهد، و صاحب مذهب فقهی مستقلّ می داند(۷) – در کتاب «الفقه عند الشیخ الأکبر مُحی الدین ابن العربی» به جمع و ترتیب آنها پرداخته است.
خوانندۀ گرامی در خِلال مطالعۀ این مختصر به صحّت این مطلب دست می یابد و بر او واضح می شود که نسبتِ تقیّه به ابن عربی نسبتی مُضحِک است و دیگر آنکه تکفیر او نزد عامّه(۸) برخلاف زعم برخی متوهِّمین به جهت انتسابِ دروغین او به مکتب اهل بیت(ع) نبوده(۹) بلکه به جهت بدعت های او در مجال عقیده و فقه است چه آنکه فتاوای ابن عربی را به سه دسته کلّی می توان تقسیم نمود:
الف) مخالف شیعه.
ب) مخالف عامّه.
ب/۱) مخالف اکثر فِرَق عامّه.
ب/۲) مخالف برخی از فِرَق عامّه.
ج) مخالف فریقَین.
با این وجود – متأسفانه – برخی: مطالب او را در مقابل معارف دیگران، همچون دریا در برابر شبنمی می دانند!!(۱۰)، و دیگری می گوید: بعد از ائمّه(ع) هیچ کس در معارف به پای ابن عربی نرسیده است!!(۱۱).
نگارنده که پیش از این زیر نظر استاد محقِّق حجّت الإسلام و المُسلمین سیّد محسن طیِّب نیادام ظلّه به جمع و نقد برخی از فتاوی ابن عربی پرداخته بودم، و به جهت حسن ظنّ حضرت استاد زید عزّه در الحاقیّات کتاب «ابن عربی از نگاهی دیگر» ایشان به طبع رسید،(۱۲) این مقاله را با نظر به آن نوشتار تحریر کردم، به امید آنکه مورد قبول حضرت بقیت اللَّه الأعظم روحی وأرواح العالَمین لتراب مقدمه الفداء قرار گرفته و مرضیّ آن حضرت باشد.
برخی از بدعت های فقهیِ ابن عربی:
در ابتدا به ذکر چهار فتوای ابن عربی و بحث مبسوط در آن ها پرداخته سپس فهرستی از برخی دیگر از بدعت های فقهی وِی را تقدیم خوانندگان محترم می کنیم.
۱٫ حکم جمع بین الصلاتَین:
ابن عربی جمع بین دو نماز را فقط در عرفه و مشعر جایز می داند، و در سفر هم جمع بین صلاتَین را جایز ندانسته، و بر عمل رسول خدا(ص) که بدون عذر نمازها را جمع کردند خُرده گرفته و می گوید:
«… و أما أهل المشاهدة فلا جمع عندهم إلا بجمع و عرفة. و ما عدا ذينك فلا»؛ این شما و این متن کامل افاضات او: ابن عربی می نویسد: «(السفر الحقيقي هو سفر الأنفاس و هذا لا يصح فيه الجمع) وصل: في الاعتبار في ذلك. لا يصح الجمع بين الصلاتين إلا فيما ذكرناه في عرفة و جمع. و أما السفر على الحقيقة و هو سفر الأنفاس فلا يصح فيه الجمع … وصل في فصل الجمع في الحضر لغير عذر: قال ابن عباس، في جمع النبي(ص) بين الصلاتين من غير عذر: إنه أراد أن لا يحرج أمته. و هو موافق لقول الله عز و جل: (وَ) ما (جَعَلَ) عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ، و قوله(ص): دين الله يسر. و قال به جماعة من أهل الظاهر. و قال من عداهم: لا يجوز الجمع لغير عذر مبيح للجمع. (الحرج في العبادة هو تضعيف التكليف) وصل: الاعتبار في ذلك. الجمع لأهل الحجاب، رفق بهم في التكليف، و جائز لهم لرفع الحرج. فان الحرج في العبادة، هو تضعيف التكليف. فان العمل، في نفسه، كلفة، فإذا انضافت إليه المشقة، كان تكليفا على تكليف. و أما أهل المشاهدة فلا جمع عندهم إلا بجمع و عرفة. و ما عدا ذينك فلا».(۱۳)
بررسی کلام ابن عربی
احمد بن حنبل، از ابو معاویه محمّد بن خازم ضریر، از اعمش، از حبیب بن ابی ثابت، از سعید بن جُبَیر، از ابن عبّاس روایت می کند:
«جَمَعَ رَسُولُ الله(ص) بَيْنَ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ، وَالْمَغْرِبِ وَالْعِشَاءِ بِالْمَدِينَةِ، فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَلَا مَطَرٍ»، کسی از ابن عبّاس پرسید: «وَمَا أَرَادَ إِلَى ذَلِكَ؟» پاسخ داد: «أَرَادَ أَنْ لَا يُحْرِجَ أُمَّتَهُ».(۱۴)
رجال این حدیث رجال بخاری و مسلم است و سند آن نزد عامّه صحیح می باشد.
در یکی از روایات مسلم نیشابوری آمده «فِي غَيْرِ خَوْفٍ وَ لَا سَفَرٍ».(۱۵)
شیخ صدوق(قدس سره) روایتی به این مضمون را به سند صحیح از عبداللَّه بن سِنان، از امام صادق(ع) روایت کرده:
«أَنَّ رَسُولَ الله(ص) جَمَعَ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَيْنِ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ فِي الْحَضَرِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَيْنِ». (۱۶)
و نیز شیخ کُلَینی(قدس سره) به سند موثّق از زراره، از امام صادق(ع) روایت می کند:
«صَلَّى رَسُولُ الله(ص) بِالنَّاسِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ حِينَ زَالَتِ الشَّمْسُ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ وَ صَلَّى بِهِمُ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ سُقُوطِ الشَّفَقِ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فِي جَمَاعَةٍ وَ إِنَّمَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِيَتَّسِعَ الْوَقْتُ عَلَى أُمَّتِهِ ».(۱۷)
امّا نزد شیعه: جمع بین دو نماز ظهر و عصر، و همچنین مغرب و عشاء، در سفر و حَضَر و در همه حال جایز است(۱۸)، و نیز با مراجعه به کتب فقهی عامّه روشن می شود که این رأی میان عامّه شاذ بوده و فقط موافق با نظر احناف است.(۱۹)
۲٫ حرمت روزۀ شانزدهم ماه شعبان:
ابن عربی می نویسد:
«وصل في فصل: حكم صوم السادس عشر من شهر شعبان: صومه عندنا حرام، و هو، عندنا، من أحد الأيام الستة التي يحرم صومها. و هي: هذا اليوم، و يوم عيد الفطر، و يوم عيد الأضحى، و ثلاثة أيام التشريق… ».(۲۰)
بررسی کلام ابن عربی
محمّد بن اسماعیل بخاری، از مُعاذ بن فَضالَه، از هشام دَستُوائی، از یحیی بن ابی کثیر، از ابی سلمه بن عبد الرحمان، از عائشه روایت می کند:
«لَمْ يَكُنْ النَّبِيُّ(ص) يَصُومُ شَهْرًا أَكْثَرَ مِنْ شَعْبَانَ، فَإِنَّهُ كَانَ يَصُومُ شَعْبَانَ كُلَّهُ… ».(۲۱)
همین روایت را احمد بن حنبل نیز در مسندش(۲۲) و نسائی در سنن کبری(۲۳) روایت می کند.
و ابن ماجه، از هشام بن عمّار، از یحیی بن حمزه، از ثَوْر بن یزید، از خالد بن مِعدان، از ربیعه بن غاز روایت می کند که: از عائشه در مورد روزۀ رسول خدا(ص) سؤال کرد، عائشه گفت: «كَانَ يَصُومُ شَعْبَانَ كُلَّهُ حَتَّى يَصِلَهُ بِرَمَضَانَ ». (۲۴)
سند این حدیث بنابر مبانی عامّه صحیح است.
و احمد بن علی نسائی، از عَمرو بن علی، از عبد الرحمان، از شیخی از اهل مدینه به نام ابوالغصن ثابت بن قیس، از ابومعبد (ابوسعید – خ) مقبُری، از اسامه بن زید روایت می کند که:
از رسول خدا(ص) پرسید: «يَا رَسُولَ الله لَمْ أَرَكَ تَصُومُ مِنَ شَهْرٍ مِنَ الشُّهُورِ مَا تَصُومُ مِنْ شَعْبَانَ؟»
آن حضرت فرمود: «ذَلِكَ شَهْرٌ يَغْفُلُ النَّاسُ عَنْهُ بَيْنَ رَجَبَ وَرَمَضَانَ وَهُوَ شَهْرٌ تُرْفَعُ فِيهِ الْأَعْمَالُ إِلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ فَأُحِبُّ أَنْ يُرْفَعَ عَمَلِي وَأَنَا صَائِمٌ».(۲۵)
بنابر مبانی عامّه سند این روایت حسنه است.
و از این قبیل روایات در کتب عامّه متواتراً یافت می شود که حاکی از فعل پیامبر اکرم(ص) است مبنی بر روزه گرفتن تمام ماه شعبان، و این ردّی است قوی بر اجتهاد شیطانی در برابر نصِّ کسی که روزۀ شانزدهم ماه مبارک شعبان را حرام می داند، و نیز نزد شیعیان امیرمؤمنانعلیه الصلاة والسلام روایات در استحباب روزه گرفتن تمام ماه شعبان متجاوز از حدّ تواتر است.(۲۶)
شیخ کُلَینی(قدس سره) – به سند صحیح – ، از فُضَیل بن یَسار، از امام صادق(ع) – در ضمن حدیثی طولانی – روایت می کند:
«وَفَرَضَ الله فِي السَّنَةِ صَوْمَ شَهْرِ رَمَضَانَ وَسَنَّ رَسُولُ الله(ص) صَوْمَ شَعْبَانَ وَثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي كُلِّ شَهْرٍ مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ فَأَجَازَ الله عَزَّ وَجَلَّ لَهُ ذَلِكَ ».(۲۷)
و در مناجات شعبانیّه آمده است:
«… وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوَانِ الَّذِي كَانَ رَسُولُ الله(ص) يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَقِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَأَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَإِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ وَنَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْهِ… ».(۲۸)
با مراجعه به کتب فقهی عامّه(۲۹) و خاصّه(۳۰) در می یابیم که این بدعت هیچ موافقی در میان ائمّۀ مذاهب مختلفه ندارد بلکه روزۀ تمام ماه شعبان نزد مسلمین مستحبّ است.
۳٫ وجوب نماز جمعه بر مسافر:
ابن عربی می نویسد:
«اتفق العلماء على أنها تجب على من تجب عليه الصلوات المفروضة. ثم زادوا أربعة شروط، اثنان متفق عليهما، و اثنان مختلف فيهما. فالمتفق عليهما: الذكورة، و الصحة، و أنها لا تجب على المرأة، و المريض. و الاثنان المختلف فيهما: المسافر و العبد. فمن قائل: إن الجمعة تجب على المسافر و به أقول… ».(۳۱)
بررسی کلام ابن عربی
بعد از مراجعه به کتاب های فقهی عامّه(۳۲) و خاصّه(۳۳) واضح می شود که این فتوا مخالف مذاهب اربعۀ عامّه و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است، چه آنکه نه نزد خاصّه و نه نزد فِرَق اربعۀ عامّه نماز جمعه بر مسافر واجب نیست؛ بله قول نادری هم موافق این کلام ابن عربی وجود دارد که مخالف مبانی عامّه می باشد همان گونه که ابن قدامه-به مخالفت با این نوع فتوای شاذّ پرداخته و از آن جا که این فتوا مخالف سیره و سنت رسول خدا(ص) و خلفای بعد از آن حضرت است و مخالف عمل ائمّۀ مذاهب عامّه است ابن قدامه این فتوا را بی ارزش می داند – و می نویسد:
«… واما المسافر فأكثر أهل العلم يرون انه لا جمعة عليه كذلك قاله مالك في أهل المدينة و الثوري في أهل العراق والشافعي واسحق وأبو ثور وروي ذلك عن عطاء وعمر بن عبد العزيز والحسن والشعبي. وحكي عن الزهري والنخعي انها تجب عليه لأن الجماعة عليه فالجمعة أولى ولنا أن النبي(ص) كان يسافر فلا يصلي الجمعة في سفره وكان في حجة الوداع بعرفة يوم جمعة فصلى الظهر والعصر جمع بينهما ولم يصل جمعة، والخلفاء الراشدون… كانوا يسافرون في الحج وغيره فلم يصل أحد منهم الجمعة في سفره، وكذلك غيرهم من أصحاب رسول الله (ص) ومن بعدهم وقد قال إبراهيم كانوا يقيمون بالري السنة وأكثر من ذلك وبسجستان السنين لا يجمعون ولا يشرقون، وعن الحسن عن عبد الرحمن بن سمرة قال أقمت معه سنين بكابل يقصر الصلاة ولا يجمع رواهما سعيد، وأقام أنس بنيسابور سنة أو سنتين فكان لا يجمع ذكره ابن المنذر وهذا إجماع مع السنة الثابتة فيه فلا يسوغ مخالفته ».(۳۴)
۴٫ جواز امامت جماعت زنان برای مردان:
ابن عربی می نویسد:
«فصل بل وصل في إمامة المرأة (حكم إمامة المرأة من الوجهة الشرعية) فمن الناس من أجاز إمامة المرأة على الإطلاق، بالرجال و النساء. و به أقول. و منهم من منع إمامتها على الإطلاق. و منهم من أجاز إمامتها بالنساء دون الرجال ».(۳۵)
بررسی کلام ابن عربی
شافعی می نویسد:
«وإذا صلت المرأة برجال ونساء وصبيان ذكور فصلاة النساء مجزئة وصلاة الرجال و الصبيان الذكور غير مجزئة لان الله عز وجل جعل الرجال قوامين على النساء وقصرهن عن أن يكن أولياء وغير ذلك ولا يجوز أن تكون امرأة إمام رجل في صلاة بحال أبدا… ».(۳۶)
ابی بکر کاشانی حنفی می نویسد:
«… ولا يجوز الاقتداء بالكافر ولا اقتداء الرجل بالمرأة لان الكافر ليس من أهل الصلاة والمرأة ليست من أهل امامة الرجال فكانت صلاتها عدما في حق الرجل فانعدم معنى الاقتداء وهو البناء… ».(۳۷)
خلیل بن اسحاق جُندی مالکی می نویسد:
«… و بطلت باقتداء بمن بان كافرا، أو امرأة أو خنثى مشكلا، أو مجنونا…».(۳۸)
عبد اللَّه بن قُدامه حنبلی می نویسد:
«… وأما المرأة فلا يصح يأتم بها الرجل بحال في فرض ولا نافلة في قول عامة الفقهاء… ».(۳۹)
همین مطلب را ابن ماجۀ قزوینی در ضمن خطبه ای از رسول خدا(ع) روایت می کند که:
«… أَلَا، لَا تَؤُمَّنَّ امْرَأَةٌ رَجُلًا… ».(۴۰)
این نظریۀ ابن عربی مخالف فتاوای عامّه(۴۱) و خاصه (۴۲) بوده تا آن جا که ابن ادریس(قدس سره) صریحاً می فرماید: «ولا يجوز إمامة المرأة الرجال على وجه(۴۳)؛ به هیچ وجه امامت زن برای مردان جایز نیست»، و ابن عربی متفرّد به این فتوا است، البته در میان علمای عامّه یک مخالف دیگر – که اسمش مذکور نیست – هم وجود دارد که امامت زنان برای مردان را فقط در نماز تراویح جایز دانسته است.(۴۴)
تا به اینجا شاید واضح شده باشد، که ابن عربی به تقیّه اعتقادی نداشته بلکه صریحاً خلاف اجماع مذاهب اسلامی نظر می دهد و بی هیچ واهمه ای اهل مشاهده را ملتزم تر به دین از رسول گرامی اسلام(ص) می خواند!! پس شیعه تراشان باید به جای مخفی شدن پشت سنگر تقیّه و شاهد آوردن برخی مطالب سُست، فکری به حال آخرت خود کنند، چه آنکه در آن روز، شاهد اعمالِ ما خود بر مسند قضاوت است… (۴۵)
فهرستواره ای از بدعت های فقهی ابن عربی:
در ادامه فهرستواره ای از برخی دیگر از فتاوای مخالف کتاب و سنت او را می آوریم:
۵٫ کسی که نمازش را از عمد ترک کند، قضا ندارد. (۴۶)
۶٫ نسبت استماع غنا به پیامبر اکرم(ص). (۴۷)
۷٫ جواز بول و غائط رو و پشت به قبله. (۴۸)
۸٫ روزه به خوردن و آشامیدن عمدی قضا و کفاره ندارد. (۴۹)
۹٫ تثویب سنّتی حسنه است. (۵۰)
۱۰٫ مشروعیّت تکتّف در نماز . (۵۱)
۱۱٫ آمین گفتن بعد از قرائت سورۀ حمد نیکو است. (۵۲)
۱۲٫ سفارش به روزۀ روز عاشورا. (۵۳)
۱۳٫ دبّاغی پوست میته را پاک می کند. (۵۴)
۱۴٫ سه طلاق با یک لفظ در مجلس واحد جایز است. (۵۵)
۱۵٫ قول به تفصیل در حکم نگاه کردن به خانم مخطوبه به اینکه: اگر آن دختر از ذریّۀ انصار است و خواستگار به او نگاه نکند گناهکار است و اگر نگاه کرد به صورت او قبل از عقد این نگاه قربة إلی اللَّه و طاعة لرسول (ص) است، ولی اگر آن خانم از خانوادۀ انصار نبود این حکم جاری نشده و در زمان خواستگاری نگاه کردن به او بهتر است. (۵۶)
۱۶٫ جماع عمدی در حال روزه، موجب قضا نمی شود. (۵۷)
۱۷٫ کوچک ترین چیزی که اسم مرض بر آن صِدق کند، مجوِّز افطار است. (۵۸)
۱۸٫ امامت فاسق جایز است مطلقاً. (۵۹)
۱۹٫ شستن پاها یا مسح نمودن آنها در وضو هر دو جایز است. (۶۰)
۲۰٫ نماز در زمین غصبی صحیح است، گرچه گناه کرده است. (۶۱)
۲۱٫ طهارت از نجاست در نماز واجب نیست. (۶۲)
۲۲٫ منی طاهر است مگر آنکه با نجاستی دیگر برخورد کند. (۶۳)
۲۳٫ حدّی برای کمترین و بیشترین ایّام حیض نیست . (۶۴)
۲۴٫ داخل شدن جنب در مسجد عابراً و مقیماً مباح است . (۶۵)
۲۵٫ التقاء ختانَین فقط موجب وضو است نه غسل جنابت . (۶۶)
۲۶٫ غسل در اسلام آوردن واجب است . (۶۷)
۲۷٫ تمام بدن زن عورت نیست . (۶۸)
۲۸٫ خوابیدن از نواقض وضو به شمار نمی آید . (۶۹)
۲۹٫ مسح نمودن بر کفش ها جایز است . (۷۰)
۳۰٫ جواز امامت جماعت ولد الزنا . (۷۱)
۳۱٫ نماز مسافر در هر سفر مباح و معصیتی حکمش قصر است . (۷۲)
۳۲٫ وضو بعد از غسل جنابت واجب است . (۷۳)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
۱- فاطر : ۲۸٫
۲- نگا: بِحار الأنوار ۲/ ۵، ح۸٫
۳- الکافی ۱/ ۴۲، باب النهی عن القول بغیر علم، ح۳ و جلد۷/ ۴۰۹، باب أن المفتی ضامن، ح۲٫
۴- نگا: مرآة العقول ۱/ ۱۳۷، ح۳ و جلد ۲۴/ ۲۶۹، ح۲٫
۵- می گویم: البته صدها روایات شریفه از این قبیل که عذاب الهی را به بدعت گذاران وعده داده اند در متصوّفه ترسی ایجاد نمی کند بلکه از این قبیل اِنذارها شادمان تر می شوند، چه آنکه عذاب را جُز شیرینی نمی دانند!! (ر.ک: ابن عربی از نگاهی دیگر/ ۳۲۹ وچه کسانی نمی فهمند؟!/ ۱۰۵ و مثنوی توحیدی/ ۱۱۸).
۶- نگا: مَن لا یحضره الفقیه ۳/ ۵۷۲، ح۴۹۵۸٫
۷- الفقه عند الشيخ الأكبر محي الدين ابن العربي/۵ «الشيخ الأكبر محي الدين ابن العربي…، إمام مجتهد صاحب مذهب فقهي مستقل، غرق أكثر أهل العلم في بحور ما جاء به من علوم الأسرار، و تاهوا في حل و شرح رموز إشاراته و تلميحاته عن علوم الأذواق، فغابوا عن مكانة الشيخ العلمية، و انصرفوا عن دراسة مذهبه الفقهي، و اعتبره أهل التصوف إمام أهل التحقيق و الشهود و الوجود، كما نظره الفلاسفة في الغرب و الشرق على أنه فيلسوف فذ من فلاسفة الإسلام و الديانات. و هذا الكتاب المقصود منه بيان مذهب الشيخ الأكبر محي الدين ابن العربي، و أنه إمام مستقل، صاحب مذهب من مذاهب أهل السنة و الجماعة، حصل رتبة الاجتهاد المطلق، و أتى بأحكام لم يسبق إليها أحد من أئمة المذاهب و الفقة الإسلامي».
۸- می گویم: جهت مطلع شدن از آرای علمای عامّه در مورد ابن عربی به کتابهای: «مصرع التصوّف (أو: تنبیه الغبیّ إلی تکفیر ابن عربی)»، و «تحذیر العِباد مِن أهل العِناد ببدعة الاتّحاد»، تألیف: «برهان الدین إبراهیم بن عُمَر بن حسن بن علی بن أبی بکر بقاعی شافعی» مراجعه کنید.
۹- می گویم: البته آن فیلسوف صدرائی – در: شرح فصوص الحِکَم قیصری/۴۳ (پیشگفتار استاد سیّد جلال الدین آشتیانی) – گرچه بی دلیل ابن عربی را عاشق اهل بیت(ع) خوانده ولی جواب شیعه تراشان را به خوبی داده، می گوید: «شيخ اعظم با آن كه به اهل بيت عصمت و طهارت عشق مىورزد، خصم ألدِّ شيعه اماميه است» (و نیز: ابن عربی از نگاهی دیگر/ ۴۲۸).
۱۰- سِرّ الصلاة/۲۵ (مقدمۀ استاد جوادی آملی) «صاحب الفتوحات المكية را كه بعد از وى هر چه در زمينه معارف و اسرار، به تازى و فارسى يا نظم و نثر، تصنيف يا تأليف شده است نسبت به نوشتار شيخ اكبر چه شبنمى است كه در بحر مى كشد…» (و نیز: ابن عربی از نگاهی دیگر/۴۳۰).
۱۱- نگا: ابن عربی از نگاهی دیگر /۴۳۰ «استاد حسن زاده می گوید: اساتید برای ما از مرحوم قاضی حکایت می کردند که آن جناب می فرمود: بعد از مقام عصمت و امامت، در میان رعیّت احدی در معارف عرفانی و حقائق نفسانی در حد ابن عربی نیست و کسی به او نمی رسد».
۱۲- ر.ک: ابن عربی از نگاهی دیگر/ ۴۳۳٫
۱۳- الفتوحات المكِيَة (عثمان يحيى) ۷ / ۱۴۱ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۴۷۲٫
۱۴- مسند احمد بن حنبل ۳/ ۴۲۰، ح۱۹۵۳ و جلد ۴/ ۳۳۸، ح۲۵۵۷ و جلد ۵/ ۳۱۱، ح۳۲۶۵٫
۱۵- صحیح مُسلِم ۱/ ۴۹۰، ح۵۰٫
۱۶- وسائل الشیعة ۴/ ۲۲۰، ح۴۹۷۱٫
۱۷- الكافي ۳/ ۲۸۶، ح۱٫
۱۸- نگا: جامع الخِلاف و الوفاق/۱۰۳٫
۱۹- نگا: الفقه علی المذاهب الأربعة/۲۷۰ تا ۲۷۲٫
۲۰- الفتوحات المكية (عثمان يحيى) ۹/ ۳۸۱ و (دار صادر)، جلد ۱/۶۴۹٫
۲۱- صحیح البُخاری ۳ / ۳۳۶، ح۱۷۷۸٫
۲۲- مسند احمد بن حنبل ۴۱/ ۴۳۶، ح۲۴۹۶۷٫
۲۳- السنن الکبری ۲/ ۸۳، ح۲۴۹۰٫
۲۴- سنن ابن ماجه ۳/ ۱۵۲، ح۱۶۴۹٫
۲۵- السنن الکبری ۲/ ۱۲۱، ح۲۶۶۶٫
۲۶- ر.ک: وسائل الشيعة ۱۰/ ۴۸۵ تا ۵۰۸؛ و مستدرک الوسائل ۷/ ۵۳۵ تا ۵۴۱٫
۲۷- وسائل الشیعة ۱۰/۴۸۷، ح۱۳۹۱۷٫
۲۸- همان/۴۹۲، ح ۱۳۹۳۰٫
۲۹- نگا: الفقه علی المذاهب الأربعة/۳۰۸ تا ۳۰۹٫
۳۰- نگا: المقنعة/ ۳۶۹٫
۳۱- الفتوحات المكِيّة (عثمان يحيى) ۷/ ۴۷ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۴۵۸٫
۳۲- نگا: الفقه علی المذاهب الأربعة/۲۱۳ تا ۲۱۶٫
۳۳- نگا: الخِلاف ۱/۶۱۰، م۳۷۵٫
۳۴- المغنی ۲/ ۱۹۳٫
۳۵- الفتوحات المكِيّة (عثمان يحيى) ۶/ ۴۲۸ و (دار صادر) ۱/ ۴۴۷٫
۳۶- كتاب الأم ۱/ ۱۹۱٫
۳۷- بدائع الصنائع ۱/ ۱۴۰٫
۳۸- مختصر خليل/ ۳۲٫
۳۹- المغني ۲/ ۳۳٫
۴۰- سنن ابن ماجه ۲/ ۲۸۷، ح ۱۰۸۱٫
۴۱- نگا: الفقه علی المذاهب الأربعة/۲۳۰٫
۴۲- نگا: شرائع الإسلام ۱/ ۱۱۴٫
۴۳- السرائر ۱/ ۲۸۱٫
۴۴- نگا: المغني ۲/ ۳۳٫
۴۵- امیر مؤمنان(ع) می فرماید: «اتَّقُوا مَعَاصِيَ الله فِي الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ» (وسائل الشیعة ۱۵/۲۳۹، ح۲۰۳۷۸).
۴۶- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۷/ ۱۸۵ و (دار صادر) ۱/ ۴۷۸٫
۴۷- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى)۷/ ۴۶۱ و (دار صادر) ۱/ ۵۱۹٫
۴۸- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۵۰۰ و (دار صادر) ۱/ ۳۸۵٫
۴۹- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۹/ ۲۰۸ و (دار صادر) ۱/ ۶۱۹٫
۵۰- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۶/۱۲۷ و (دار صادر) ۱/ ۴۰۰٫
۵۱- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۶/۲۵۸ و (دار صادر) ۱/ ۴۱۹٫
۵۲- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۶/۴۳۷ و (دار صادر) جلد ۱/ ۴۴۸٫
۵۳- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۹/ ۳۰۰ و (دار صادر) جلد ۱/ ۶۳۴٫
۵۴- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۴۶۵ و (دار صادر)جلد۱/۳۸۰٫
۵۵- الفتوحات المكيّة (دار صادر) ۴/ ۵۵۲٫
۵۶- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۸/ ۳۴۳ و (دار صادر) جلد۱/ ۵۶۸٫
۵۷- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۹/ ۲۰۱ و (دار صادر) جلد ۱/ ۶۱۸٫
۵۸- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۹/ ۱۷۳ و (دار صادر) جلد ۱/ ۶۱۳٫
۵۹- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۶/ ۴۲۴ و (دار صادر)جلد ۱/ ۴۴۶٫
۶۰- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۲۱۷ و (دار صادر) جلد ۱/ ۳۴۳٫
۶۱- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۶/ ۱۸۸ و (دار صادر)جلد ۱/ ۴۰۹٫
۶۲- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۶/ ۱۸۹ و (دار صادر)جلد ۱/ ۴۰۹٫
۶۳- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۴۸۱ و (دار صادر)جلد ۱/ ۳۸۲٫
۶۴- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۳۹۵ و (دار صادر)جلد ۱/ ۳۶۸٫
۶۵- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۳۷۷ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۳۶۵٫
۶۶- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۳۶۱ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۳۶۳٫
۶۷- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۳۴۸ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۳۶۱٫
۶۸- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۶/ ۱۷۹ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۴۰۸٫
۶۹- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۳۰۴ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۳۵۴٫
۷۰- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۲۹۹ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۳۴۴٫
۷۱- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۶/ ۴۳۱ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۴۴۷٫
۷۲- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۷/ ۱۲۴ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۴۶۹٫
۷۳- الفتوحات المكيّة (عثمان يحيى) ۵/ ۳۷۰ و (دار صادر)، جلد ۱/ ۳۶۴٫
کتابنامه:
۱- قرآن کریم.
۲- ابن عربی از نگاهی دیگر (تحقیقی جامع پیرامون عقائد، مذهب، عرفان و فتاوی ابن عربی)، سیّد محسن طیّب نیا، انتشارات دلیلِ ما – قم مقدسه، ۱۳۹۴ ش، اوّل.
۳- بِحارالأنوار، شیخ محمد باقر مجلسی، تحقیق: جمعی از محققان، دارإحیاء التراث العربی-بیروت، ۱۴۰۳ ق، دوّم.
۴-بدائع الصنائع، ابی بکر کاشانی حنفی، المکتبة الحبیبیة – پاکستان، ۱۴۰۹ ق، اوّل.
۵-جامع الخِلاف و الوفاق بین الإمامیَّة وبین أئمَة الحِجاز و العِراق، علی مؤمن قمّی سبزواری، تحقیق: حسین حسنی بیرجندی، زمینه سازان ظهور امام عصر(ع) – قم مقدسه، ۱۴۲۱ ق، اوّل.
۶- چه کسانی نمی فهمند؟! (گویا و رسا در نقد عرفان التقاطی و تفکرات یونانی)، سیّد محسن طیّب نیا، انتشارات رسالت – قم مقدسه، ۱۳۹۳ ش، اوّل.
۷- الخِلاف، شیخ محمّد بن حسن طوسی، تحقیق: علی خراسانی – سیّد جواد شهرستانی – مهدی طه نجف – مجتبی عراقی، دفتر انتشارات اسلامی – قم مقدسه، ۱۴۰۷ ق، اوّل.
۸- سِرّ الصلاة، سیّد روح اللَّه خمینی، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام – تهران، ۱۳۸۳ ش، نهم.
۹- السرائر لتحریر الفتاوی، محمد بن احمد ابن ادریس حِلّی، تحقیق: حسن بن احمد موسوی ـ ابو الحسن ابن مسیح، دفتر انتشارات اسلامی – قم مقدسه، ۱۴۱۰ ق، دوّم.
۱۰- سنن ابن ماجه، محمّد بن یزید ابن ماجه قزوینی، تحقیق: بشار عوّاد معروف، دارالجیل – بیروت، ۱۴۱۸ ق، اوّل.
۱۱- السنن الکبری، احمد بن علی نسائی، عبد الغفار سُلَیمان بنداری – سیّد کسروی حسن، دارالکُتُب العلمیّة – منشورات محمد علی بیضون – بیروت، ۱۴۱۱ ق، اوّل.
۱۲- شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، شیخ جعفر بن حسن حِلّی، تحقیق: عبدالحُسَین محمّد علی بقال، مؤسسۀ اسماعیلیان – قم مقدسه، ۱۴۰۸ ق، دوّم.
۱۳- شرح فصوص الحِکَم، داود قیصری، تحقیق: سیّد جلال الدین آشتیانی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی – تهران، ۱۳۷۵ ش، اوّل.
۱۴- صحیح البخاری، محمّد بن اسماعیل بُخاری، تحقیق: لجنة إحیاء کُتُب السنة، وزارة الأوقاف- المجلس الأعلی للشؤون الإسلامیَّة – قاهره، ۱۴۱۰ ق، دوّم.
۱۵- صحیح مُسلِم، مسلم بن حجّاج قشیری نیشابوری، تصحیح: محمّد فؤاد عبد الباقی، دارالحدیث- قاهره، ۱۴۱۲ ق، اوّل.
۱۵- الفتوحات المکیة، ابوبکر ابن عربی، تحقیق: عثمان یحیی، دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ۱۹۹۴ م، دوّم.
۱۶- الفتوحات المکیة، ابوبکر ابن عربی، دارالصادر – بیروت، بی تا، اوّل.
۱۷- الفقه علی المذاهب الأربعة، عبدالرحمان الجُزیری، به کوشش: نجیب ماجدی – احمد عوض ابوالشباب، المکتبة العصریَة – بیروت، ۱۴۲۹ ق.
۱۸- الفقه عند الشیخ الأکبر محیی الدین ابن العربی، محمود محمود الغراب، دار الکاتب العربی- دمشق، ۱۴۱۴ ق، دوّم.
۱۹- الکافی، شیخ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی اکبر غفاری – محمد آخوندی، دارالکُتُب الإسلامیة – تهران، ۱۴۰۷ ق، چهارم.
۲۰- کتاب الأُم، شافعی، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع – بیروت، ۱۴۰۰ ق، دوّم.
۲۱- مثنوی توحیدی (در بیان توحید اهل بیت(ع) و نقد فلسفه و عرفان اصطلاحی)، سیّد محسن طیّب نیا، انتشارات رسالت – قم مقدسه، ۱۳۹۷ ش، اوّل.
۲۲- مختصر خلیل، خلیل بن اسحاق جُندی مالکی، دارالکُتُب العلمیّة – بیروت، ۱۴۱۶ ق، اوّل.
۲۳- مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول علیه و علیهم السلام، شیخ محمد باقر مجلسی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلّاتی، دارالکُتُب الإسلامیة – تهران، ۱۴۰۴ ق، دوّم.
۲۴- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ ق، اول.
۲۵- مسند أحمد بن حنبل، تحقيق: جمعی از محقّقان، مؤسسة الرسالة- بیروت، ۱۴۱۶ ق، اوّل.
۲۶- المغنی، عبداللَّه بن قُدامَه حنبلی، به کوشش جماعتی از علماء، دارالکتاب العربی للنشر و التوزیع – بیروت، بی تا.
۲۷- المقنعة، شیخ محمّد بن محمّد نعمان عکبری بغدادی، کنگرۀ جهانی هزارۀ شیخ مفید(ره) – قم مقدسه، ۱۴۱۳ ق، اوّل.
۲۸- مَن لا یحضره الفقیه، شیخ محمد بن علی بن حُسَین بن موسی بن بابَوَیْه قُمّی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی – قم مقدسه، ۱۴۱۳ ق، دوّم.
۲۹- وسائل الشيعة، شیخ محمّد بن حسن حُرّ عامِلی، تحقیق و نشر: تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث – قم مقدسه، ۱۴۰۹ ق، اوّل.