بسم الله الرحمن الرحيم
((يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُ ))(۱)
در این آیه سه عامل متعالی برای تحولات دنیا و آخرت انسان ها در متن صریح قرآن پیش بینی شده است و به همین دلیل باید همگان از این سه عامل بزرگ فرمان بری داشته باشند. اول اصل خدا محوری است که بر همه کائنات مسلط است، دوم مقام نبوت است که همه پیامبران به فرمان خداوند مواد وحی خدا را در امور هستی انسان ها در دنیا و آخرت باید از نزدیک به آنها معرفی کنند و این پیامبران سرور و پیشوایی دارند که در نظام عالم قبل از همه موجودات لازم است متوجه فرمان خدا بوده و احاطه بر هستی همه چیز به ویژه انسان ها داشته داشته باشند تا پیام خدا را به آنها برسانند و مهم آن است که همه پیامبران خدماتشان اسلامی است چرا که خدا می فرماید:
((إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ)) (۲)
((وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ)) (۳)
و کمال این هدایت آسمانی در ظهور پیامبر گرامی اسلام تحقق یافته است، چنانکه می فرماید:
((بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ )) (۴)
و در این مقام خداوند پیام آنها را به وسیله معجزاتی که برای مردم قابل تفهیم باشد قرار داده است و می فرماید تا زمان ظهور پیامبر اسلام، پیام های الهی برای مردم به کمال می رسد ولی از آنجا که تحول حال انسان ها در زمان و مکان تغییرپذیر است، در کنار آنها جانشینانی قرار می دهد که تا قبل از پیامبر اسلام آنها همه پیامبر بودند و همزمان با پیامبر بزرگتر به نام پیغمبر آنها را هم می شناختند (مانند دو برادر موسی و هارون که هارون هم کمک کار موسی است و هم پیامبری مانند او ولی از آنجا که پیغمبر اسلام آخرین پیامبر اسلام است جانشینان او همه امام می باشند.) و امام به آنها گفته می شود. نقش پیغمبر این است که او علاوه بر پیامبریش امام نیز هست ولی بعد از او چون به تمام موفقیت های بشری دستور خود را اظهار می کند و مدت او محدود است اجرای این رسالت ها را به امام بعد از خود موکول می کند که این اصل سوم اشاره شده در آیه فوق و (اولی الامر منکم) تعبیر گردیده است.
تعداد جانشینان پیغمبر آخر زمان ۱۲ نفرند و اکنون ما در دوران پیشوای دوازدهم هستیم و تا زمان غیبت به حضور منتهی نشود امور خدا باید وسیله علمای شایسته به مردم ابلاغ گردد و پس از اینکه مبدل به ظهور شد فرمان صریح امام در همه جا گسترش خواهد یافت و لذا اکنون که زمان غیبت است، مدیریت جامعه در اختیار فقیه جامع الشرایط خواهد بود و امور دنیا و آخرت به انسان های خردمند و فقهای پرهیزگار محول گردیده است. زیرا همیشه دستور خدا وسیله قرآن و روایات قطعی سنت و تصدیق عاقلانه ای که طبعا علمای واجدالشرایط از قرآن و سنت و عقل بدست آورده اند باید به اجرا درآید و در مقابل این دستورات جهالت و هوای نفس و عوامل نامعقول مانند استفاده از آیات متشابه و بدون استناد به عقل و منطق یا روایات مجعول پیامبر باشد.
قدرت واقعیت اسلام باید همه جا با کمک عقل و وحی و توضیحات واسطه های انتقال این حقایق از پیامبر اکرم وسیله ی امامان و مردم شایسته که موافق عقل و تجربه و سرانجام و هدایت های الهی کار خود به کمال رسانده اند به مردم ابلاغ شود تا وقتی پرده غیبت برداشته شد و حقایق عالم مادی و معنوی به امر پروردگار در سراسر گیتی به اجرا درآمد فرمان امام درهمه جهان انشاالله فراگیر خواهد شد.
((لَهُ دَعْوَةُ الحْقّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُم بِشىَ ءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلىَ الْمَاءِ لِيَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَ مَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ)) (۵)
((وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللهِ شَهِيدَا بَيْنىِ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ))(۶)
در اینجا به چند مطلب اشاره می شود:
۱٫ همه ی خردورزان می دانند و باید به حکم فطرت خود بدانند که تنها دین توحیدی که در جهان دنیا و آخرت نقش دارد که تمام هستی را تحقیقا خلق فرموده ودر تحت قدرت و حمایت خود آن را به گردش درآورده است، دین مقدس اسلام است.
۲٫ به حکم قرآن نیز می دانند که لطف و عنایت خداوند برای تکامل انسان ها پیامبرانی فرستاده که از اول وآخر عالم به حکم قرآن مردم را حمایت کنند و خداوند علاوه بر پیامبران قبل از اسلام پیامبری فرستاده که از اول تا آخر عالم را به قدرت او مردم را به راه او دعوت کند همه مردم باید بدانند که مدت این پیامبر در تبلیغ خود ۲۳ سال بیشتر نبوده و اول و آخر جهان هستی به حکم او در قبضه ی قدرتی که خداوند به او داده تا آخر زمان هستی حکم پیامبری او را تداوم بخشیده است بنابراین پیغمبران دیگر قبل از او به کار خود پرداخته و بعد از او هیچ پیغمبری نخواهد آمد و با گذشت حیات او رهبری های دین او تا قیامت ادامه خواهد داشت و هیچ پیامبر جدیدی بعد از او نخواهد بود.
۳٫ با در گذشت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)از حیات دنیایی دین اسلام که تا ابد ماندنی است بوسیله ی امامان اهل بیت(علیهم السلام) از علی ابن ابی طالب آغاز و به امام دوازدهم می رسد و جهان تحت حکومت اسلامی واحدی با بازگشت عده ای از امامان در گردش خواهد بود و به حکم و نظارت آنها همه باید تسلیم آن باشند.
۴٫ همه ی انسان ها باید بدانند که بعد از این پیامبر، هرگونه ادعای پیامبری محکوم خواهد بود و راهنمایی آنها وسیله ی همین دوازده امام معصوم، بر انسان ها سمت رهبری خواهند داشت و تنها کسانی نجات خواهند داشت که در پرتو امامان اهل بیت(علیهم السلام) فیض برده و علاوه بر قرآن از تعالیم و معارف پیامبر اکرم برخوردار بوده است و بدین وسیله اولین امام پیشوا علی ابن ابی طالب و با ظهور امام دوازدهم مهدی موعود که آخرین فرزند پیغمبرند امامان دیگر در فرصت های بعد مردم را رهبری کرده و آنها را با اسلام آمیخته با علم و تقوا در گوش تا گوش عالم هدایت کنند خداوند مسؤول ضمانت آنهاست و هیچ کس نمی تواند بر آنها حکومت کند لازم به ذکر است که همه تلاش های علمی وتربیتی و راهنمایی های حساس و متعالی در این دوران به ظهور خواهد رسید و جهان از مخاطرات شرک و آلودگی های شیطانی محفوظ خواهد بود.
لازم به شرح است که در این مجموعه آیاتی که در این کتاب بیان شده و نشان دهنده مسئولیت حادّ جانشینان پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با استفاده از مفاهیم آیات قران کریم به صورت رمز و تحقیق و امتیازهای خارجی آنها با اشارات عقلی، تاریخی و تمثیل ها و کنایه ها وتأویل های صریح و قاطع امامان اهل بیت(علیهم السلام) نشان داده خواهد شد و به این ترتیب ویژگی این کتاب این است که مطلب خود را ابتداءا از نوشته های برادران اهل سنت آغاز کرده و توضیح بیشتر آن را در شناخت مفاهیم آیات از پیروان اهل بیت استفاده خواهد کرد.
توافق اسناد فريقين درتعاضد قرآن وعترت درباره ولايت علی و یازده فرزند او
پیشگفتاری در نقش نبوت و امامت در نظام دنیا وآخرت در صریح قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین والحمد لله رب العالمین و الصلاة والسلام علی محمد واله اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
قال الله تعالی: ((يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شىَءٍ فَرُدُّوهُ إِلىَ اللهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ ذَالِكَ خَيرْ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً )) (۷)
از آنجا که رؤیت خدایی و هم نشینی با او خلاف عظمت و ایجاد محدودیت برای اوست خداوند متعال انسان بزرگواری آفریده است که با قدرت تعقل و اندیشه بلند خود بتواند با کمال درک معنویت و بوسیله ملکوت اعلی قدرت درک و فهم او به درجه یقین بوجود خدای هستی انسان ها بتوانند از نشانه های او بوجود خالق مهربان پی برده وزندگی را سرشار با معنویت او قرار دهد و خدا را به درجه کمال محدود خود شناسایی کند بنابراین بالاترین مرحله کمال انسان آشنایی با معارف الهی است. در این آیه سه نور مطلق و مقدس مطرح گردیده است و بر اثر آن تسلط بر هستی کل موجودات دنیا وآخرت و تمام قدرت های مادی ومعنوی قابل دستیابی و نصیب انسان مؤمن خواهد گردید از این سه نور با عظمت:
نور اول: آنکه اراده و قدرتش مطلق ونامحدود است خدای متعال است که نه به کسی تکیه دارد و نه چیزی را در حیات ابدی خود نیازمند است و او را هیچ رقیب و مانعی نیست. و زمان و مکان هم ندارد و بر همه ممکنات تسلط کامل داشته و شبیه و نظیر و مثل و مانند برای او وجود ندارد. و لذا یگانه ای است که مثل و مانند او متصور نخواهد بود و این توحید اصیل اسلام است که در هیچ یک از ادیان فعلی دنیا غیر از اسلام وجود ندارد و این اسلام کلی شامل دعوت تمام پیغمبران بوده است به همین دلیل هرگونه تخطی از خدای احد واحد بی همتا در ادیانی که از پیغمبران الهی ذکر شده وجود نخواهد داشت و به همین دلیل کلیه ی ادیان سلف دچار خطرناکترین انحراف های فکری و بقول آنها دینی قرار گرفته اند.
بالاترین امتیاز خدای توحیدی آن است که همه چیز در تصرف اوست و او حاکم مطلق و مسلّط بر تمام امور عالم است. و لذا هیچ شبیه و نظیر و همتایی برای او متصور نیست.این خدای توحیدی فقط در اسلام ناب محمدی شناخته می شود نه در ادیان دیگر. به همین دلیل اسلام واقعی که قابل پرستش است خداوند قرآن و اسلام است که خدا می فرماید ((إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ)) یعنی دین واقعی که حق پرستش داشته باشد فقط دین اسلام است.
نور دوم: وجود مقدس انبیا هستند که خدا را برای بشر معرفی کرده و شرایط بندگیش را برای امت خود توضیح داده اند لازم به ذکر است که همه انبیا از روز نخست تا زمان ظهور پیغمبر اسلام، شاگردان مکتب این پیغمبرمی باشند و پس از آن که پیغمبر اکرم در کثرت حیات مادی به این دنیا در آمد توحید اسلام بیش از همه شکل گرفت و از توحید قاطع پیغمبر اسلام که یگانگی او نشان عظمت اوست این پیغمبر مأمور شد که انحراف ها و فریب های دشمنان خدا را در ادیان دیگر محکوم کرده و بالاترین صورت توحیدی را در آیات قرآن نشان دهد بسم الله الرحمن الرحیم ،قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ… و سرانجام وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ .
(نشان می دهد که احدیت مخصوص خدای یگانه است و در نیز دراین اشاره منفی می فرماید هیچ احدی شریک خدا نخواهد بود) و کار این پیغمبر رساندن مردم به پذیرش این خدای احد سربلند همه هستی و همه زیبایی های دنیا و آخرت است تا جایی که گفته می شود او را مثل و مانندی نیست و از همه کمالات و خلق خوش در همان یگانگی و حسن سلوکی است که با بندگانش رفتار می کند و از همه آنها به نزدیک تر و راه او برای زندگی انسان مهیاتر و آمیخته با ادب و عظمت و لطف و کرامت است. و انسان ها هرچقدر به او نزدیک تر شوند از عظمت و قدرت او بسیار بیشتر دریافت خواهند کرد.
بنابراین خداوند برای امت این پیغمبر که می تواند از برکات او استفاده کند بالاترین مقام را برای خود این پیغمبر و برای امتش که واجد شرایط توحید او باشند و هم نشینی او و کمالات او را فراتر از همه کمالات دیگران است گرفته عمل کنند به درجه ارتباطشان با او بالاترین مقامات را به آنها نصیب خواهد شد. بر اساس اینکه دین حقیقی دین اسلام شمرده شد بنابراین گذشته از امت خود این پیغمبر تمـام پیغمـبران دیگر و امت شان که راه آنها توحـید بوده است را به عالی ترین درجه بندگی خدا نائل گردیده اند. و طبق آیات قرآن این پیغمبر آنان را هدایت به اسلام کرده است. قرآن به این پیغمبر می گوید:
((قُلْ يَأَيُّهَا النَّاسُ إِنىّ رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ يُحْىِ وَ يُمِيتُ فَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبىِ الْأُمِّىّ الَّذِى يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)) (۸)
چرا که ((إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ)) (۹)
و درباره حضرت ابراهیم که در حقیقت پدر ادیان است می فرماید:
((ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين)) (۱۰)
و دیدیم در آخرین ندای توحیدی قرآن آمده است:
((قُلْ يَأَيُّهَا النَّاسُ إِنىّ رَسُولُ اللهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ يُحْىِ وَ يُمِيتُ فَامِنُواْ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ النَّبىِ الْأُمِّىّ الَّذِى يُؤْمِنُ بِاللهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)) (۱۱)
نور سوم: نور امامت و جانشینی این پیامبر است. در اینجا آیه غدیر خم نازل شده است که می فرماید:
((الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً)) (۱۲)
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، انه خیر ناصر و معین، الحمدالله رب العالمین وسلام علی المرسلین، سیّما محمد ابن عبدالله اشرف الخلائق اجمعین و علی اله الغُر المحّجلین، اما بعد، فقد قال الله تعالی فی كتابه الحكیم
((يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُْ))
ای اهل ایمان (که اسلام و قرآن را پذیرفته اید) از خدای متعال، فرمان گیرید و از آخرین پیامبر، محمد ابن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمان برید و از رهبران وحکام خود در کلیه اوامر مهم به میزان ایمانتان بهره برداری کنید. (۱۳)
***
پيش گفتاري بر توافق اسناد فريقين در تعاضد قرآن و عترت
بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين انه خير ناصر و معين اللّهم يا من خصّ محمدّاً و آله بالكرامة و حبا (۱۴) لهم بالرسالة و خصّهم بالوسيلة و جعلهم ورثة الانبياء و ختم بهم الاوصياء و الائمّة، و علّمهم علم ما كان و ما یكون و جعل أفئدة من النّاس تهوي اليهم فصّل علي محمّد و آله الطّاهرين و افعل بنا ما أنت أهله في الدّين و الدّنيا و الآخرة أنّك علي كلّ شيء قدير.
بار خدائي كه محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و آلش(علیهم السلام) را حرمت و كرامت بخشيده اي و با امتيازهائي كه به آن ها داده اي آنان را كليد خير و بركت قرار داده ای و آنها را در اخلاق و فضيلت، وارث پيامبران نمودي تا نبوت و وصايت به اين خاندان پايان پذيرد و تمام علوم گذشته و آينده را به آنها آموختي، و قلوبي از مردم كريم النفس را، به كرشمه خود، دلهاي آنها را معطوف گردانيدي، پس خداوندا درود ما را بر محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان پاكش بفرست و بر ما ملت مسلمان آنچه شايسته عظمت توست، در امور دين، دنيا و آخرت، به طور كامل و شامل، نصيب فرما. واین است نتیجه پیروی از حکام و امرایی که نظام بشریت را در تداوم مدت های دنیایی مردم به کمال مطلوب خود می رسانند و لذا در سخنان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) به ما گفته اند مراقبت کنید شما انسان های ارزشمند باشید خودتان را به دنیا نفروشید ارزش شما بهشت است.
((الحْمْدُ لِلهِ الَّذِى هَدَئنَا لِهَاذَا وَ مَا كُنَّا لِنهَتَدِىَ لَوْ لَا أَنْ هَدَئنَا الله)) (۱۵)
و سپاس خدايي را كه با گنجينه ی توحيدي قرآن گرايش هاي ضد توحيدي را به روي ما مسدود ساخته، تا زير لواي توحيد و بهره مندي از معارف بلند و علم و حكمت قرآن، به هم نزديك و نزديك تر گرديم و شكاف ها و امتياز هاي قومي و قبيله اي، مليتي و عنصري، زباني و جغرافيايي و ديگر فرهنگ هاي جاهلي و پوچ و بي حاصل را با فرهنگ توحيدي قرآن از ميان برداشته و همه را با هم برادر نموده. و با صراحت فرموده:
((إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ)) (۱۶)
شما اهل ايمان با هم برادران تني هستيد، بين همديگر با صلح و آشتي رفتار كنيد. حال بايد ديد با وجود فرمان صريح خداوند:
((وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا )) پس اين تفرقه و جدائيها که در زندگی مردم ما است از كجا نشئت مي گيرد؟
علت واژگوني برادري اسلامي چيست؟
اين كه چرا برخي از ما با هم تفاهم كامل نداريم و كار امت اسلامي را به تفرقه و بدبيني كشيده ایم و برخي از ما تا سر حد برادركشي نسبت به همديگر بدانديشه و سوء رفتار داریم، و در اين راه منافع مشترك مان را فدای خیالات واهی مي کنيم، و چرا در سازمان هاي جهاني نتوانسته ايم، مدافع و پشتيبان يكديگر باشيم؟! امري است بسيار حائز اهميت و در خور تحقيق و موشكافي. امّا بايد مسئول اين آشفتگي ها و پريشاني ها را پيدا كرد، بايد معلوم شود سبب و مسئول اين اختلاف و سوء تفاهم ها چيست و كيست؟ و آيا اين ایراد و نكوهش متوجه قرآن است يا سنّت، يا متوجه همه ی ما مسلمانان؟ و آيا اين اختلاف از زبان، فرهنگ و آداب و رسوم است. يا از خود انسان ها؟ و آيا عامل اصلي اين اختلاف ها خردمندان اند يا نابخردان؟ و سرانجام مسئول اين پريشان فكري آيا اهل سنّت اند يا شيعيان؟ آيا علما و خواص فريقین با هم مخالفند يا اختلاف، بين عوام و توده ها ست؟
در هر صورت چرا بخردان و دانايان اين طوايف در حل اين معضل مهم، به هم نزديك نمي شوند تا صلاح خويش و امت اسلامي را به مردم مسلمانِ نسل هاي بعد از خود نشان دهند، تا همه در يك صراط و با اتّفاق كلمه، در يك طريق گام بردارند؟ البتّه روزگاري بود كه حكومت هاي ديني خلفا، و نظام حاكم، مسلّط به راه و رسم مذهب خاصّي بود، و فشار مي آورد و كسي را حق خارج شدن از گردونه ی تفكرات مكتب آن خلافت، نبود. هر عملي بر خلاف رضاي خليفه يا حاكم وقت انجام مي شد كيفر داشت. و بر اين اساس انسان ها بسيار زجر كشيدند و تبعيد گردیدند و شكنجه و آزار تحمل کردند، عده اي سال ها در زندان هاي مخوف و تاريك عمر گذراندند و گروهي اهانت ها و تحقير ها ديدند و چه بسيار كسان در اين راه شهيد شدند.
در آن روزگار پيگيري راه گذشتگان و به اصطلاح پیروي از سلفِ صالح، معني و مفهومي داشت، اما امروزه كه با كمال آزادي، جهانيان در فكر گسترش همبستگي و تفاهم در تدارك اتحاديه ها و جلب همكاري ها در سازمان هاي دولتي و غير دولتي (N.G.O) و همسويي در منافع و بهره برداري هاي خود مي كوشند، و قدرت هاي حاكم كه عامل فشار براي اختلاف بودند وجود ندارد، چرا ما نبايد از استعدادها و امكانات و قدرت های جمعي خود استفاده كنيم؟! مگر ما مسلمانان در مقابل مكتب الحاد و لائيك در اقليت واقع نشده ايم؟! چرا آزاد از فشارهاي قدرت هاي ستمگر كه منافع خود را در پريشاني ما مي انديشند، به تشكيل و تشكّل امت واحد نمي انديشيم؟! و در تحقّق آن، راه عاقلانه اي نمي يابيم؟
براي حل اين مشكل مي گوييم: مسلماً در متون اسلامي مشتركات فراواني وجود دارد كه مي تواند مقتضي و بهانه ی اين همبستگي ها را تأمين كند و اختلاف ها و جدال هاي گذشته را به هماهنگي مشترك و ايده اي واحد مبدّل سازد. ما مي خواهيم مانند زنبوران عسل از شهد شيرين همان مشتركات خود كه از بهترين و زيباترين گل هاي مودّت، اخّوت و نشاط آن به دست مي آيد و عطر وحدتي را كه قرآن از آن به برادري ياد كرده است. فراهم آوريم و با نيرومندترين نقطه هاي مشترك، مرتفع ترين قله هاي همبتسگي را فتح كنيم.
خوشبختانه امروز در اكثر سرزمين هاي اسلامي، نظامي به نام خلاقيت استبدادي ديني بر اساس محوريت شخص يا مذهب خاص، وجود ندارد و هر چه هست آزاد انديشي است. هر مسلماني مي تواند با جديّت كامل مذهبش را برگزيند وقتي اين آزادي بر اساس منطق صحيح باشد، چرا نبايد مسلمانان به وحدت كلمه ی واقعي دست يابند؟! قرآن با صراحت مي گويد:
(( فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)) (۱۷)
مژده از آنِ كساني است كه سخناني را كه مي شنوند، بهترين هايش را پيروي نمايد و نيز همه مي دانيم.
كه خواست قرآن، اعتصام به حبل الله است، يعني همبستگي در پوشش شعار و شعور وحدت، در زير سايه ی توحيد و ارتباط با خدای یگانه و در سايه ی ((وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا))(۱۸)، پس چرا در راه وحدت واقعي كه قرآن ما را به آن دعوت مي کند نمي انديشيم؟! و در راه تفاهم با برادران مسلمانمان گام بر نمي داريم؟!
بدينوسيله ما مي توانيم از وحدت اسمي اسلامي به وحدت واقعي، قلبي، عقلي و همبستگي روحي و رواني دست يابيم و روابط خود را به آن وحدت، تبديل و تكميل كنيم. لذا بر اساس آنچه ياد شد ما مسلمانان آمادگي خود را براي طرح اجراي وحدت فكري و عملي با عنايت ويژه اي كه آيات قرآن در اسناد مشترك شيعه و سني نسبت به فضائل اهل بيت(علیهم السلام)و به ويژه نسبت به عظمت مولا اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(علیه السلام)و ساير امامان معصوم اهل بيت(علیهم السلام) نشان داده است چرا ما اين فضاي دوستي و همبستگي، وحدت و مودت را بين همه ی مسلمانان گسترش نداده و عينيت نمی بخشيم.؟!
نمونه ی بارز اين مشتركات قرآني، رواياتي است كه حافظ كبير عبيدالله بن عبدالله بن احمد معروف به حاكم حسكاني حنفي نيشابوري از شخصيت هاي برجسته ی اهل سنّت در كتاب خود (شواهد التنزيل لقواعد التفضيل) آورده است از قبيل: روايت از احمد ابن حنبل كه گفت:
((ما نزل في احدِ من كتاب الله، ما نزل في علّي(علیه السلام)))
در كتاب خدا درباره هيچ كس آنچه درباره ی علي(علیه السلام) نازل گرديده، نازل نشده است(۱۹) و از مجاهد نقل شده نزلت في عليّ(علیه السلام) سبعون آيه لم يشركه فيها احد.
در شأن علي(علیه السلام) هفتاد آيه نازل شده كه هيچ كس در مفاد آن ها با او شريك نمي باشد. اميرالمؤمنين(علیه السلام) خود فرمود: قرآن در چهار بخش نازل گرديد: يك بخش آن در شأن ما اهل بيت(علیهم السلام) است. بخش ديگر درباره دشمنان ماست. بخش سوم، سنن و امثال است و بخش چهارم فرائض و احكام.
بنابراين فضايلي كه در قرآن ذكر شده همه يك جا فضايلي است كه درباره ی ما اهل بيت است. لذا از عموم انديشمندان مسلمان انتظار مي رود در كل مضامين مذهبي بررسي نمايند. آيا زمينه اي گوياتر از محبت و دوستي اهل بيت(علیهم السلام) كه مورد اتفاق همه مسلمانان باشد، مي توانيم از قرآن استخراج كنيم؟ و آيا از مجموعه ی آثار باقي مانده در روايات مربوط به آيات قرآن كريم، موضوعي كه مسلّم تر از مورد اتفاق عموم مسلمين باشد بهتر از مودت و ارادت به اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چيزي مي يابيم كه بر اساس آن ايده هاي وحدت بخش خود را بنا نهيم؟! و آيا آياتي كه تفسير مورد توافق همه ی ما مسلمانان باشد، از آياتي كه مسلمانان درباره ی اهل بيت(علیهم السلام) نقل كرده اند، مي تواند در موضوع ديگري تا اين حد متّفق عليه باشد؟!
ادامه دارد …
————————-
پی نوشت ها:
۱- نساء : ۵۹
۲- آل عمران: ۱۹
۳- آل عمران: ۸۵
۴- مستدرک الوسائل ۱۱ /۱۸۷
۵- رعد:۱۴
۶- رعد:۴۳
۷- نساء :۵۹
۸- اعراف: ۱۵۸
۹- آل عمران: ۱۹
۱۰- آل عمران: ۶۷
۱۱- اعراف: ۱۵۸
۱۲- مائده: ۳
۱۳-نساء: ۵۹
۱۴- اختصاص داد
۱۵- اعراف: ۴۳
۱۶- حجرات: ۱۰
۱۷- زمر: ۱۷و۱۸
۱۸- آل عمران : ۱۰۳
۱۹- شواهد التنزیل ۲۶/۱