پیام غدیر:
آیا پیام غدیر، این بود که باید علی را دوست بدارید؟
اهل سنت می گویند : منظور پیامبر از «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» این بود که علی را دوست بدارید ، زیرا که ولایت ، به معنای محبت و دوستی هم آمده است.
اما آیا عقل سلیم می پذیرد که خاتم الانبیاء یعنی عقل کل ، برای اینکه به مردم بگوید علی را دوست بدارید ، مردم را آن همه به زحمت بیاندازد؟! در سخت ترین موقعیتها ، مردمی که خسته و مانده شده بودند ، عرفات دیده بودند ، مشعر دیده بودند، رنجهای منی را پشت سرگذاشته بودند ، سعی صفا و مروه کرده بودند ، تمام مناسک حج را انجام داده بودند ، روزهای زیادی از خانه و کاشانة خودشان دور بودند ، هوای بسیار گرم و سوزان ، در نهایت خستگی و کوفتگی یک مرتبه پیغمبر دستور بدهد توقف کنید و مردم را در چنین موقعیت بحرانی سه روز در آن گرمای طاقت فرسا معطل کند فقط برای این بود که به مردم بگوید علی را باید دوست بدارید؟!!!
مضافاً بر اینکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مسئله دوستی علی(علیه السلام) را در طول این ۲۳ سال دائم به مردم گوشزد می کرد و مردم به این سفارش پیغمبر عادت کرده بودند دیگر نیازی نبود که مردم را اینقدر در رنج و تعب بیاندازد.
از آن گذشته آیا دوستی بیعت می خواهد؟ آیا دوستی تبریک می خواهد؟ چرا برخی آمدند و گفتند:« بخٍ بخٍ لک یا علی ، اصبحت مولای و مولی کل مؤمن» (مبارک باد ، مبارک باد بر تو ای علی! امروز تو مولای ما و مولای هر مؤمنی گردیدی).
پس معلوم می شود مطلب خیلی فراتر از این حرفهاست، آنچه را که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر از طرف خدا مأمور شد به مردم ابلاغ کند مولویت علی(علیه السلام) و آن ولایت کلیة الهیه بود ، مراد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از «مولا» در عبارت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»آن مقام ولی اللهی و اولی بأنفسی علی(علیه السلام) بود ، لذا پیغمبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) همین مقام را ابتدا در مورد خودش از مردم اعتراف گرفت ، فرمود : ألست اولی بکم من انفسکم ، آیا من از خود شما به شما نزدیکتر نیستم ، آیا من از خود شما به شما اولویت ندارم ، معنایش این است که اگر من بخواهم مثلاً لقمة غذایی به دهان بگذارم اما پیغمبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) نخواهد ، این عمل انجام نخواهد گرفت ، زیرا خواستة پیغمبر مقدم است بر خواسته من ، اراده پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مسلط است بر ارادة من ، اگر من بخواهم چیزی را اراده کنم پیغمبر نخواهد ، نمی توانم اراده کنم ، ارادة من مقهور ارادة پیغمبر است . نه تنها انسان بلکه تمامی موجودات این عالم تحت تسلط و قدرت کاملة ولایت تکوینی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند ، هر برگ درختی که در این عالم بر زمین بیافتد یا نیافتد باذن رسول خداست ، بهم تحرکت المتحرکات و سکنت السواکن .
اینچنین ولایتی را پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد خودش از مردم اقرار گرفت ، آنهم سه مرتبه ، فرمود: ألست اولی بکم من انفسکم ، آیا من چنین ولایتی بر شما ندارم؟ قالوا: بلی ، همه گفتند: بله یا رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) شما اولی به نفس ما هستید .
بعد از آنکه پیغمبر در مورد خودش چنین اقراری را از مردم گرفت ، آنگاه در حالیکه علی را روی دست گرفته بود فرمود ، من کنت مولاه فهذا علی مولاه . یعنی همین ولایتی را که برای من قبول دارید باید همین را هم برای علی قبول داشته باشید . هر کس مرا اولی به نفس خودش می داند ، هر کس مرا به این مقام (مقام ولایت کلیة الهیه) قبول دارد باید علی را هم به همین مقام قبول داشته باشد .
بنابراین ، روش پیغمبر در روز غدیر در مورد تعیین جانشین به گونه ای بود که هیچ شک و شبهه ای برای کسی باقی نگذاشت .
اولاً: معنای مولی را خود پیغمبر بیان فرمود که مراد من از مولی چیست.
ثانیاً: نام علی (علیه السلام) را برد فرمود علی مولای اوست.
ثالثاً: با لفظ هذا مطلب را تاکید کرد ، فرمود ، هذا علی مولاه ، یعنی این علی ، همین علی که روی دست من است و همه دارید او را می بینید مولای شماست.
آگاه باشید پیام غدیر تحریف نشود:
پس پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر نمی خواست دوستی و محبت ورزیدن به علی(علیه السلام) را به مردم گوشزد کند ، دوستی علی را در طول ۲۳ سال مرتب حضرت به مردم گوشزد می کرد ، چیز تازه ای نبود که بخواهد مردم را سه روز در آن گرمای طاقت فرسا به زحمت بیاندازد ، بلکه پیغمبر می خواست آن مقام خلیفه اللهی و اولی بانفسیِ علی را به مردم اعلام کند تا مردمِ بعد از خودش فقط و فقط تسلیم مطلق و بی چون و چرای علی باشند و لا غیر .
پیام غدیر برای زمان حضور:
وقتی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین امری را صادر فرمود که هر کسی این ولایت را در مورد من قبول دارد باید همین ولایت را هم در مورد علی بپذیرد ، وظیفه مردم این شد که به تبعیت از پیغمبر چنین اعتقادی را نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشته باشند و با آن حضرت بیعت کنند به این معنا که بعد از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مطیع و تسلیم مطلق علی(علیه السلام) باشند و اوامر و نواهی او را بدون چون و چرا و بدون تأمل و درنگ اطاعت کنند ، سرّش را بفهمند یا نفهمند باید بدون قید و شرط سر تسلیم فرود بیاورند و امتثال کنند .
رابطة مولویت و عبودیت بعد از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم باید برقرار باشد یعنی همان وظیفه ای که امت در برابر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داشتند از اطاعـــت و بندگی از لحظه ای که فرمان « من کنت مولاه » صادر شد ، همان وظیفه را بدون ذره ای کم و زیاد باید نسبت به علی(علیه السلام) داشته باشند زیرا که علی نیز مثل پیغمبر و عین پیغمبر اولی بنفس ماست ، خواستة او بر خواستة ما اولویت دارد ، ارادة او بر ارادة ما مسلط است ، تصمیمات او بر تصمیمات ما مسیطر است ، او نیز مثل پیغمبر با غیب و باطن این عالم در ارتباط است ، « علی مع الحق و الحق مع علی» ، علی با حق است و حق با علی است ، اینها از هم جدا نیستند ، نه اینکه دو چیزند اما با هم هستند ، نه ، یک چیزند با دولفظ ، یک ماهیت است با دو عنوان ، قرآن حق است ، علی هم حق است ، دو چیز نیستند ، یک چیزند ، منتها قرآن حق تدوینی است اما علی حق تکوینی است ، نکتة بسیار ظریفی است که بسیاری را دچار اشتباه کرده است .
آن چه که از علی جدا بشود نا حق است ، باطل است ، محکوم به فنا و نابودی است ، «حق» خود علی است ، هر چه هست از حق ، جلوات علی است ، چیزی که از علی جدا باشد نمی تواند جلوة علی باشد لذا فرمود آن قرآنهایی را که بر سر نیزه کرده اند بزنید ، قرآن ناطق منم.
پس به دلیل اینکه علی نفس پیغمبر است ، جان پیغمبر است ، روح پیغمبر است، هر چه پیغمبر دارد ، جز مقام نبوت ، علی هم دارد ، به هر درجه ای که پیغمبر بالا رفت علی را هم همراه خود دید از عرش تا فرش و از زمین تا معراج و از معراج تا قاب قوسین اوادنی همه جا علی با پیغمبر بود به همین دلیل پیغمبر فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولاه.
و اگر ما پیغمبر خاتم را به رسالت و نبوت پذیرفته ایم ناگزیریم که علی(علیه السلام) را به خلافت بلافصل و جانشینی پیغمبر و مقام ولایت و خلیفه الهی بپذیریم ، اگر غیر از این باشد نبوت را نپذیرفته ایم و اگر نبوت را نپذیرفته باشیم خدا را نپذیرفته ایم .
این رابطة مولویت و عبودیت بعد از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز باید برقرار باشد و زمین تا قیامت نباید از مولا و حجت و حق تکوینی خالی باشد و این حکمت بالغة الهی است که پروردگار عالم چنین مقدر فرموده است ، اگر لحظه ای زمین از مولا خالی شود « لساخت الارض باهلها » ، آنگاه دیگر ، زمین و زمانی در کار نخواهد بود ، بر و بوم و دشت و صحرایی نخواهد بود لذا تا مولا و حجت بر روی زمین است زمین و زمانی هم در کار است .
اولین مولا و حجت بالغة الهی وجود مقدس خاتم الانبیاء می باشد که امت مأمور به تبعیت مطلق از اوست و آخرین مولا و حجت بالغة الهی وجود مبارک و نازنین حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء می باشد که این حجج بالغة الهیه یکی پس از دیگری به امر خداوند عالم و بواسطة حجت ما قبل معین و منصوب و خلیفه الله و صاحب الزمان می شوند ، همة این بزرگواران مولا هستند هر یک به تعیین و تصریح مولای ما قبل خود ، همة آنها اولی بنفس ما هستند ، لذا « من کنت مولاه فهذا علی مولاه » نه فقط در مورد علی است بلکه به تنقیح مناط شامل تمامی ائمه معصومین می باشد زیرا که مناط ، کلیت اولی به انفس بودن در جمیع مراتب وجود است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همین را بعنوان مقدمة من کنت مولاه از مردم اقرار گرفت .
بنابراین همانطور که علی(علیه السلام) به نصب پیغمبر جانشین پیغمبر و اولی بانفس است ، امام حسن(علیه السلام) نیز به نصب علی(علیه السلام) جانشین علی و اولی بانفس است و هکذا امام حسین(علیه السلام) تا برسد به خاتم الاولیاء حضرت بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه هر یک به نصب امام ما قبل ، جانشــین و خلیفه الله و اولی با نفس می باشند و این سلسلة مقدس زنجیر وار به هم متصل است ، توحید ، نبوت ، امامت لازم لاینفک یکدیگرند . اگر کسی یکی را کنار گذاشت یعنی همه را کنار گذاشته است .
پس همانطور که امت اسلام در زمان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) موظف بودند تسلیم مطلق پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشند و اوامر و نواهی آن حضرت را بدون قید و شرط اطاعت کنند همین حالت تسلیم و انقیاد را بعد از پیغمبر باید در محضر مبارک علی(علیه السلام) داشته باشند ، همین حالت تسلیم را در برابر امام حسن مجتبی(علیه السلام) داشته باشند و همینطور در برابر سایر ائمه معصومین هر کدام در زمان خودشان تا برسد به امام زمان (سلام الله علیه) و مسلمین موظف اند بعنوان یک تکلیف الزامی شرعی ، عقلی ، وجدانی ، بدون هیچ قید و شرطی و چون و چرائی و تأمل و درنگی از امام زمان خودشان تبعیت کنند و هر چه او فرمود بی درنگ سرتسلیم و تعظیم فرود بیاورند و اطاعت کنند و در این تسلیم مطلق بودن اسراری است که انسان را می رساند به جائی که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده ، به آنجا که :
رسد آدمی به جائی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت
اما تسلیم در برابر چه کسی؟ تسلیم مطلق در برابر وجود مقدس معصومین و لا غیر زیرا آنها هستند که اولی به انفسیت دارند ، آنها هستند که حق هستند ، آنها هستند که نفس پیغمبرند ، آنها هستند که قرآن ناطق اند .
تسلیم درویشی تخطی از پیام غدیر است:
اما این ره که عرفا می روند ( که تسلیم مطلق پیرو قطب و استاد سیر و سلوک می شوند ) به ترکستان است ، اینها پشت گوش خود را هم نمی بینند چه رسد به اینکه اولی بانفسیت داشته باشند اگر کسی از پشت سر آنها آهسته بیاید و دستش را روی چشم آنها بگذارد نمی توانند بگویند او کیست ، تسلیم شدن در برابر چنین بی مایه گان بی نوایی خنده آور است ، اینهایی که مانند شاگردانشان و دیگران خطاکارند و بلکه بیشتر ، چگونه عقل انسان می پذیرد که زمام دین و مذهب و جان و مال و عرض و ناموسش را به دست این شیادان بسپرد. تسلیم مطلق شدن در برابر غیرمعصوم(علیه السلام) راهی است به سوی فنا و نابودی.
اگر اینها در طریق حق بودند ، هرگز مسئلة تسلیم مطلق شدن را در مورد خودشان ، آن هم بعنوان رکنی از ارکان تصوف و عرفان و واصل شدن بحق به دیگران القاء نمی کردند. امام صادق(علیه السلام) امت را بر حذر فرموده از تسلیم مطلق شدن در برابر غیر معصوم، می فرماید: ایاک ان تنصب رجلاً دون الحجه فتصدقه فی کل ما قال . یعنی مبادا در برابر غیر حجت و امام معصوم سر تسلیم فرود بیاوری و هر چه او گفت قبول کنی . (۴)
امام حسن(علیه السلام) این گونه افراد لعنت فرمود است ، می فرماید: لعن الله من یَتَقدَّمُ او یُقدِّم علینا احداً . خدا لعنت کند کسی که خودش را یا دیگری را بر ما مقدم می دارد .
پس اگر ما کسانی را که تسلیم مطلق درویشی را قبول دارند و به آن عمل می کنند لعنت کنیم به یک تکلیف شرعی عمل کرده ایم و از مولای خودمان امام حسن(علیه السلام) ، در این امر تبعیت کرده ایم .
آگاه باشید که دین چیزی جز آنچه را که معصومین بیان کرده اند نیست و غیر از آن هر چه هست بی دینی است و دکانی است در مقابل آن بزرگواران مانند دکان حسن بصریها و سفیان ثوریها وابن عربی ها و مولوی ها و…
بدیهی است که این دنیا طلبان و دلباختگان مظاهر دنیوی که برای فریب دادن مردم خود را به ظاهر ضد دنیا نشان می دهند ، فقط و فقط برای رسید به امیال نفسانی و شهوت رانی ها و زراندوزی و افزودن به تعداد مریدهای نفهم خود دست به چنین بدعتهایی می زنند ، اگر کسی بی غرض و بدون هیچ حب و بغضی وارد زندگی آنها بشود و پشت پردة آنها را ببیند ، اندرونی را نه بیرونی را ، در می یابد که صورتی در زیر دارد غیر از آنچه در بالا است:
عارفان کین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
این شعر گر چه در مورد واعظان سروده شده اما وقتی از آن القاء خصوصیت می کنیم ، می بینیم که عارفان حداقل در زمان ما مصداق اتم و اکمل این شعر هستند و بنده خودم نمونه های بسیار زیادی از این شیادان و منافقان به ظاهر عارف و زاهد را دیده ام که جز رسیدن به مطامع دنیوی خویش و شهوت رانی هیچ چیز نمی فهمند اما در ظاهر ، خود را دنیا گریز نشان می دادند و با سکوت و تسبیح و ذکر ، مردم را فریب می داده تا بر مال و جان و ناموس آنها مسلط شوند و تا حدود زیادی هم موفق بوده اند و ما در زمان خودمان دیدیم که هر چند گاه یکی از این مدعیان رسوا شده و فساد های اخلاقی و جنسی آنها برای عالم و آدم بر ملا می شود.
اعتقاد شیعه در مسئله مولویت:
بنابراین شیعة مکتب امام صادق(علیه السلام) بر این اعتقاد است که مسئله مولویت در لسان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در غدیر مطرح شد یک مبدأی دارد و یک منتهایی ، مبدأش وجود مقدس خود رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) است
پس از او علی است بعد از علی اولاد علی یکی پس از دیگری تا می رسد به منتها یعنی وجود مبارک قطب عالم و محور وجود حضرت بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه و غیر از معصومین احدی در این عالم چنین مقامی را ندارد ، خطبة پیغمبر در روز غدیر در مورد اصل ولایت و امامت بود و اختصاصی به علی نداشت و علی به عنوان اولین امام و جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که در مجلس حاضر بود به روی دست پیغمبر قرار گرفت ، علاوه بر اینکه پیغمبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) در این خطبه به امامت سایر ائمه تصریح کرده اند .
لذا وظیفة مسلمین این است که فقط و فقط در برابر این انوار مقدسه سر تعظیم و تکریم فرود بیاورند و تسلیم محض و بی قید و شرط آنها باشند و لا غیر.
پیام غدیر برای زمان غیبت :
وقتی بر این اعتقاد شدیم که امام زمان سلام الله علیه مانند جدش امیرالمؤمنین (علیه السلام) اولی به انفس ماست ، حق است و او و حق از هم جدا نیستند ، حق تکوینی و قرآن ناطق است ، پیام غدیر این است که باید از چنین مولایی بدون قید و شرط تبعیت کرد باید راه و رسم زندگی را و طریقة سلوک و بندگی را و راه وصول به حق را از او گرفت ، هر راهی را که او به ما نشان می دهد همان راه ، راه حق است ، هر دستور و برنامه ای را که آن حضرت به ما ارائه داد همان دســتور و برنامه نور است «کلامکم نور و امرکم رشد » و غیر از آن ظلمت و ضلالت است کما اینکه امام رضا(علیه السلام) می فرماید: کلام الله لا تتجاوزوه و لا تطلبوا الهدی فی غیره فتضّلوا .(۵) یعنی از کلام خدا تجاوز نکنید (وبه هیچ راه و مسلکی روی نیاورید) و به دنبال هدایت و معرفت و طریقی غیر از قرآن نباشید که گمراه خواهید شد.
و چون زمین نباید از حجت خالی بماند و مردم باید از هدایتها راهنمایی ها و ارشادات حجت خدا بهره ببرند ، در زمان غیبت نیز این فیض باید ادامه داشته باشد یعنی در آن زمانی هم که بنا به مصالحی آن حضرت باید در پس پردة غیبت باشند امت خودش را بلا تکلیف و سرگردان و بدون سرپرست رها نمی کند .
لذا می بینیم که آن حضرت سلام الله علیه در دوران غیبت صغری ۴ نفر را با نام و مشخصات خاصی به عنوان نایب و جانشین خاص خود معین فرمودند و مردم را به دست با کفایت آنها سپردند تا از طریق آنها به ولایت و امامت متصل شوند.
در زمان غیبت کبری یعنی بعد از رحلت چهارمین نایب خاص باز هم امت را بلا تکلیف و سرگردان رها نکردند منتها این بار نه بعنوان نایب خاص که با آن حضرت رابطه داشته باشند ، باب نیابت خاصه منسد شد (و هر کس ادعای ارتباط با امام زمان را داشته باشد طبق بعضی روایات فهو کذابٌ مفتر ، یعنی او دروغگو است) ، اما از این پس تا زمان ظهور باب نیابت عامه منفتح است یعنی معصوم (علیه السلام) شرایطی را اعلام نموده که هر کس دارای آن شرایط بود او به عنوان نایب و جانشین آن حضرت می باشد از قبیل:
فأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه ، حافظاً لدینه ، مخالفاً علی هواه ، مطیعاً لامر مولاه ، فللعوام أن یقلدوه(۶) یعنی از میان فقها کسی که نگهدار نفس ، حافظ دین ، مخالف هوای نفس و مطیع امر مولایش باشد ، بر عوام است که از او تقلید کنند.
و یا روایت «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی روات حدیثنا فانهم حجتی علیکم و أنا حجت الله علیهم(۷)»
یعنی در حوادثی که اتفاق می افتد به کسانی مراجعه کنید که راویان حدیث ما هستند ، آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنها هستم .
بنابراین پیام غدیر نه تنها برای آن ۱۲۰ هزار نفری بود که در غدیر جمع شده بودند بلکه برای تمامی اعصار و زمانها تا قیام قیامت می باشد ،در زمان غیبت مردم باید فقط از طریق فقها به ولایت و امامت متصل شوند . پیام غدیر برای ما که در زمان غیبت هستیم اطاعت و فرمانبرداری از فقها و مراجع تقلید است زیرا اطاعت از فقها اطاعت از امام زمان است و ردّ کردن آنها ردّ کردن امام زمان است و ردّ کردن امام زمان در حدّ شرک به خداست و این مطلب را خود معصوم (علیه السلام) فرموده است که « الرادُّ علیهم کالراد علیـنا والرادّ علینا کالرادّ علی الله و هو فی حدالشرک بالله »
و مثل روایت عمر بن حنظله از امام صادق (علیه السلام) ، که حضرت می فرماید: «…من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فأنی قد جعلته علیکم حاکماً فاذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فانما استخف بحکم الله و علینا ردًّ و الرادّ علینا رادًّ علی الله و هو فی حد الشرک بالله »(8)
یعنی « به کسی که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمد (یعنی مراجع تقلید) ، به حکم و فتوای او راضی شوید ، همانا من او را حاکم شما قرار دادم ، اگر طبق دستور ما حکم داد و یکی از افراد از او نپذیرفت همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را ردّ کرده است و آنکه ما را ردّ کند خدا را ردّ کرده و این در حد شرک به خداست »
پس پیام غدیر در زمان غیبت تبعیت از فقها و مرجعیت شیعه است ، زیرا معصومین و آنهائیکه اولی به نفس ما هستند ما را در زمان غیبت کبری به دست فقها و مراجع تقلید سپردند نه به دست عرفا نه به دست فلاسفه ، نه به دست متکلمین نه به دست واعظان ، نه به دست مداحان ، نه به دست صاحبان علوم غریبه ، نه به دست کسانیکه طی الارض دارند ، نه به دست کسانیکه از گذشته یا آینده ما خبر می دهند نه به دست فالگیرها و کف بین ها و رمالها و ساحران و جادوگران و کسانیکه تسخیر جن دارند ، نه به دست کسانیکه برای امام حسین(علیه السلام) زیاد گریه می کنند و زیاد عزاداری می کنند و خود را می زنند و خون قمه زنها را می خورند (وبا این کارها خود را ولایتی تر از همه می دانند!!!) فقط و فقط ما را به دست فقها سپرده اند فأما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه ، حافظاً لدینه.
لذا اگر کسی از این مسیری که ولی نعمت ما و اولی به نفس ما ائمه معصومین (علیهم السلام) معین کرده اند تخطی کرد از پیام غدیر اطاعت نکرده است ، چنین کسی مولویت امام زمان خودش را نپذیرفته است در نتیجه مولویت پیغمبر را نپذیرفته است و در نهایت خدا را و توحید را نپذیرفته است و این در حد شرک به خداست.
هشدار به مدعیان :
پس ای کسانیکه ادعای محبت خدا را می نمائید و مــدعی واصل شدن به مراتب توحید هستید ،گواه عاشق صادق باید در آستین باشد گواه شما بر این ادعاها طبق نص صریح قرآن کریم باید تبعیت و پذیرش مولویت محمد و آل محمد باشد ، آیا چنین گواهی در آستین شما هست؟ یا فقط ادعاست.
این مدعیان و عارف نمایان از خدا بی خبر در زمان پیغمبر هم بودند که خود را از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جدا کرده بودند و کاری با اوامر و نواهی آن حضرت نداشتند در عین حال می گفتند ما به خدا محبت داریم!!
قرآن کریم همة مدعیان و به ظاهر اهل محبت را به محاکمه کشانده است ، به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) « قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» به این مدعیان که سنگ محبت خدا را به سینه می زنند ( و به این عارف نمایانی که ادعاهای کذایی دارند) بگو اگر راست می گوئید که خدا را دوست دارید ، پس از من ( که پیغمبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) هستم) تبعیت کنید(اگر چنین بودید) خدا هم شما را دوست می دارد.
شرط محبت به خدا و لازم لاینفک آن ، تبعیت از رسول خداست ، تبعیت از پیغمبر جزء موضوع است اگر نباشد ، موضوع محبت منتفی است و مدعیان در این محاکمة قرآنی رسوا هستند.
لازمة تبعیت از پیغمبر تبعیت از علی(علیه السلام) است ، لازمة تبعیت از علی (علیه السلام) تبعیت از امام زمان است و لازمة تبعیت از امام زمان تبعیت از فقها و جانشینان و نواب عام امام زمان است این سلسلة مقدس ، زنجیروار به هم متصل است جداشدن از هر جزئی جداشدن از کل است ، جدا شدن از توحید و نبوت و ولایت است .
آنها که سنگ محبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را به سینه می زنند ، آنها که چنان وانمود می کنند که محبتشان به امام حسین(علیه السلام) بیشتر از محبت پیغمبر و علی و امام صادق و سایر معصومین به امام حسین (علیه السلام) است!!!
آنهایی که خون قمه زنها را می خورند ، آنهایی که امام حسین(علیه السلام) را الله می دانند و گستاخی را به آنجا کشانده اند که روی منبر پیغمبر و در مجلس امام حسین(علیه السلام) برضد پیغمبر و امام حسین(علیه السلام) در قالب محبت به امام حسین(علیه السلام) علم مخالفت با خدا و قرآن و با آن ذوات مقدسه را بر افراشته (و برای جبران کمبودهای خود و بدست آوردن نام و نان) نعرة من حسین اللهی ام می زنند ، اینها در جواب این آیة شریفة قرآن چه حرفی برای زدن دارند .
آن عارف نمایانی که چون حسن بصریها و سفیان ثوریها و اعوان و انصارشان تا این زمان قیافة زاهدانه و ضد دنیا می گیرند و برای فریب دادن عوام دم از عرفان و محبت به خدا می زنند و با اوامر و نواهی پیغمبر کاری ندارند و بسیاری ، اصلاً، عمل به منکرات را وسیله تقرب و وصال به حق می دانند و خوبان آنها که از همه ملایم ترند عبادت را از واصل ساقط می دانند و می گویند عبادت برای وصول است نه برای واصل .
اینها همه ( که بازار داغ زمانه آنها را برای عیاشی و اخاذی به سوی خود کشانده است) در مقابل این آیة شریفه چه حرفی برای گفتن دارند؟
آیا این اعمال و رفتار طبق مجوز شرعی است ، ناشی از تبعیت آنها از علی و اولاد علی است آیا این اعمال نتیجة پیام غدیر است ، آيا آن بزرگواران چنین دستوراتی را صادر کرده اند ، اگر چنین است خواهشمند است مطلب به این مهمی را کتمان نکنند و دیگران و مارا راهنمایی کنند و اگر چنین نیست و روی هوی و هوس و سرگرم کردن خود و مردم و دور خود را شلوغ کردن و کسب جاه و مال است که باید منتظر عواقب این اعمال و نفاق بازیهای خود باشند. هم در دنیا و هم در آخرت. لهم خزیٌ فی الدنیا و لهم فی الاخره عذاب عظیم .(۹)
اصفهان – دارالصادق (علیه السلام)
علی صافی اصفهانی
——————————
پی نوشت ها:
۴- کافی ، ج ۲ ، کتاب ایمان و کفر ، ح ۵ ، ص ۲۹۸
۵- بحار ، ج ۹۲ ، ص ۱۰۷
۶- وسائل الشیعه ، ج ۲۷، ص ۱۳۱
۷- وسائل الشیعه ، ج ۲۷ ، ص ۱۴۰ – بحار ۵۳/۱۸۱
۸- اصول کافی – ج ۱ – باب اختلاف حدیث ، ح ۱۰
۹- مائده / ۳۳