استفتــــائـات
نظر بزرگان درباره فلسفه
امام صادق (عليهالسلام):
فتبّاً و خيبةً و تعساً لِمُنتَحِلي الفلسفه.
فلاکت، حرمان و هلاکت بر کساني که پيرو فلسفه شدهاند (۱).
آيت الله العظمي وحيد خراساني:
ما امام صادق(عليهالسلام) را نشناختيم.
اگر جعفــر بــن محمــد (عليهالسلام) را ميشناختيم، دنبال اين و آن نميرفتيــم، قــي کردههاي فلاسفه يونان را نشخوار نمي کرديــم، زباله هــاي عرفـــان اکسلوفان را هضم نمي کرديم، خواه ناخواه وامانديم و بيچاره شديم و از ايــن اقيانــوس معرفت محروم شديم (۲).
آيت الله حاج سيد ابوالحسن اصفهاني
راضي نيستم کسي که در غير فقه و اصول زحمت بکشد از اين شهريه استفاده کند (۳).
در جلسه اي که مدرسين نجف در آن دعوت شده بودند، فرمودند: «نجف کارخانهي اجتهاد است، هرکس فلسفه و عرفان را مي خواهد برود قم، من راضي نيستم اين امور مطرح شود (۴).
شيخ صدرا بادکوبه اي، استاد تدريس منظومه بود اما يک مرتبه فلسفه را کنار گذاشت، من (آيت الله سيد جواد ميرسجادي) قبلاً پيش ايشان (صدرا) مقدمات را خوانده بودم. به شيخ صدرا گفتم: ميخواهم منظومه بخوانم. گفت: من ديگر منظومه درس نمي گويم اما کسي را پيدا ميکنم. بعد از چند وقت گفت سيد عبدالاعلي فوق العاده مريد آقاي سيد ابوالحسن بود، رفتم پيش سيد عبدالاعلي در منزلش منظومه را شروع کردم. سه يا چهار هفته رفتم درس منظومه. مرحوم آقا هر چند وقت يک مرتبه سئوال ميکرد، از من که چه ميخواني؟
يک بار سئوال کرد که چه ميخواني؟ گفتم: تازه منظومه را شروع کردهام. سئوال کرد: پيش کي؟ گفتم: نزد سيد عبدالاعلي. فرمود: « پسرم قليله يضر و کثيره لاينفع.»
شايد مراد عکس آن باشد. «کثيره يضر و قليله لاينفع».
بعد آيت الله سيد ابوالحسن فرمودند: آقا در فقه و اصول و روايات و تفسير زحمت بکش، فلسفه به چه درد ميخورد (۵).
سيد محمد کاظم يزدي:
خواندن فلسفه با ظن بلکه با خوف انجرار به ضلالت جايز نيست تعليم و تعلم آن، بلکه هر چه از قبيل اين باشد چنين است مثل مسافرت به بلاد کفر و معاشرت با کفار با فرض خوف مذکور (۶).
سيد محمد کاظم يزدي:
کسي که قادر بر کار کردن ميباشد اگر مشغول تحصيل علمي بشود که مانع از کسب و کار ميشود [آيا جايز است زکات بگيرد؟] به شرطي گرفتن زکات براي او جايز است که آن علم واجب عيني يا واجب کفائي باشد يا مستحب باشد مثل تعليم فقه بصورت اجتهادي يا تقليدي. و اگر مثل فلسفه و نجوم و رياضيات و عروض و ادبيات باشد که نه واجب است نه مستحب. براي کسي که قصد فقاهت در دين ندارد گرفتن زکات براي او جايز نيست (۷).
آيات عظام سيد محمود شاهرودي، سيد احمد خوانساري، سيد ابوالقاسم خوئي، سيد حسن قمي در مورد فلسفه و نجوم و رياضيات و عروض و ادبيات، حاشيهاي ندارند و نظرشان با نظر سيد محمد کاظم يزدي يکي است.
علامه مجلسي(ره):
اين جنايت بر دين اسلام و شهرت و نشر دادن کتابهاي فلاسفه در بين مسلمين از بدعتهاي خلفاي جور بوده [يعني بني العباس] که با ائمه معصومين(عليهمالسلام) دشمن بودهاند. آنها به اين منظور مطالب فلاسفه و کتب آنها را بين مسلمين رواج دادند که مردم را از ائمه معصومين(عليهمالسلام) و از شريعت روشن اسلام منصرف و رو گردان سازند. [يعني مردم را مشغول مطالب پيچ در پيچ فلاسفه نمايند تا به علوم آل محمد روي نياورند و سرگرم افکار پريشان فلاسفه گردند].
و بر همين مطلب دلالت دارد آنچه صفديّ در شرح لاميه العجم ذکر کرده که چون مأمون عباسي با بعضي از پادشاهان نصاري صلح کرد ـ گمان مي برم که پادشاه جزيره قبرس باشد ـ از آنها طلب کرد که مخزن و کتابخانه کتب يونان را در اختيار او بگذارند ـ و آن کتابها در خانهاي جمع بوده و هيچ کس از آن خبري نداشت .
پس پادشاه دوستان خصوصي خود را که صاحب رأي نيکو ميدانست جمع کرد و با ايشان مشورت نمود، تمامي آنها رأي دادند که آن کتب را در اختيار مأمون نگذارد و نزد او نفرستد مگر يک نفر از آنها که گفت اين کتب را نزد ايشان بفرست [چون اين کار به ضرر و شکست آنها تمام ميشود] زيرا اين علوم (يعني فلسفه) داخل هيچ دولت شرعيه نشده مگر آن که آنها را به فساد کشانيده و اختلاف در بين علماء آنها ايجاد کرده است (۸).
علامه مجلسي(ره):
مشهور اين است که اول کسي که کتابهاي يونانيان [کتب فلاسفه] را به زبان عربي ترجمه کرد خالد بن يزيد بن معاويه بود.
شهيد ثاني:
در خاتمه کتاب منيه المريد در باب اقسام علوم مي فرمايد: علوم ديگري باقي ماند که بعضي از آنها مطلقاً حرام است مانند علم سحر، شعبده بازي و بعضي از مسائل فلسفي و بطور کلي هر عملي که موجب پيدايش شک در انسان شود حرام است (۹).
شيخ بهائي:
من اعرض عن مطالعه العلوم الدينيه و صرف اوقاته في افاده الفنون الفلسفيه فعن قريب لسان حاله يقول عند شروع شمس عمره في الافول: تمام عمر با اسلام در داد و ستد بودم کنون مي ميرم و از من بت و زنّار ميماند.
ترجمه: شيخ بهائي در کشکول خود ميفرمايد: کسي که از مطالعه علوم ديني دوري کند و وقت خود را در فايده دادن فنون فلسفي بگذارد در زماني که خورشيد عمرش رو به پايان مي رود، زبان حالش نزديک است که بگويد: تمام عمر با اسلام در داد و ستد بود … (۱۰)
علامه مامقاني (صاحبرجال):
خطاب به فرزندش ميفرمايد: اولين چيزي که بر تو واحب است اين است که به اصول دينت بپردازي و با ادلّه قاطع پايههاي اعتقادي و يقين به خالق خودت و انبياء و اوليائش را محکم کني زيرا که تو مانند حيوانات بيهدف نيستي.
غرض من اين نيست که دنبال علم کلام و فلسفه بروي و به کتابهاي اين دو علم مراجعه کني بلکه تو را شديداً منع مي کنم (قبل از اين که به کمال برسي) چون در بين آن کتب مطالب فريبندهاي هست که چه بسا تو را اهل جهنم مي کند حتي حديث از اهل بيت(عليهمالسلام) هست که از هرگونه مراجعه به اين دو علم منع مي کند، بلکه غرض من مراجعه به کتب عقايد مرحوم مجلسي(ره) و مانند آن است (۱۱).
فيض کاشاني:
نه متکلمم و نه متفلسف و نه متصوّفم و نه متکلّف بلکه مقلّد قرآن و حديث و تابع اهل بيت آن سرور، از سخنان حيرت افزاي طوايف اربع ملول [بيزار] و بر کرانه [بر کنار] و از ما سواي قرآن مجيد و حديث اهل بيت و آنچه بدين دو آشنا نباشد بيگانه، آنچه خواندهام همه از ياد من برفت، الا حديث دوست که تکرار ميکنم.
فيض کاشاني:
اين قوم گمان کردهاند که بعضي از علوم دينيّه هست که در قرآن و حديث يافت نميشود و از کتب فلاسفه يا متصوّفه ميتوان دانست از پي آن بايد رفت مسکينان نمي دانند که خلل و قصور نه از جهت حديث يا قرآن است بلکه خلل در فهم و قصور در درجه ايمان ايشان است (۱۲).
قطب راوندي:
شيخ منتجب الدين در فهرست خودش ميگويد کتاب تهافت الفلاسفه [که بر ضدّ فلاسفه است] تأليف قطب راوندي است.
فضل بن شاذان:
نجاشي ميگويد از جمله کتابهاي فضل بن شاذان کتاب «ردّ بر فلاسفه» است.
آقا محمد باقر هزارجريبي غروي :
در آخر اجازهاي که به علامه بحرالعلوم (ره) نوشته ميفرمايد: توصيه ميکنم او را )بحر العلوم را) به تلاش در بدست آوردن مقامات عالي اخروي مخصوصاً تلاش در منتشر نمودن احاديث اهلبيت معصومين (عليهالسلام) و دور انداختن تعلّقات و علاقه هاي پست دنيوي و اين که مبادا عمر گرانبهاي خودش را در علوم فلسفي که زيبا جلوه داده شده صرف نمايد زيرا علوم فلسفي مانند سرابي است که به سرعت ناپديد خواهد شد و شخص تشنه آن را آب ميپندارد (۱۳).
آيت الله العظمي خوئي(ره):
سؤال: آيا آموختن فلسفه براي طلبه علوم ديني که با اديان و عقايد ديگر بحث و تبادل آراء دارد لازم است؟ و آيا براي طلاب علوم ديني در انجام اين وظيفه وجوب کفائي هست؟ و آيا ميشود فلسفه را تحت عنوان مقدمه امربه معروف و نهيازمنکر دانست يا اين که مقدمهاي براي محافظت از دين يا مقدمه براي هر دوي اينها؟ و اگر هم لزومي براي طلاب ندارد آيا اصلاً آموختن آن فايدهاي دارد يا هيچ فايدهاي ندارد؟ همچنين آموختن فلسفه بر چه کسي جايز نيست (لطفاً پاسخ اين قسمت را بطور کامل توضيح دهيد) و اگر فرض کنيم که فهميدن (کامل و صحيح) اصول فقه يا بعضي از ابواب آن متوقف بر دانستن فلسفه باشد آيا در اين صورت ترجيحي براي آموختن همگاني آن هست؟ يا اين که فقط براي طلبه اي که اميد است انشاءا… آينده درخشاني داشته باشد خوب است؟
جواب: براي ما روشن نشده که بعضي چيزها متوقف باشد بر آموختن فلسفه بلکه در خلال اصول دين و اصول فقه به مقداري که لازم است به آن اشاره کردهاند . و اگر مي ترسد که بر اثر آموختن آن گمراه شود حرام است و اگر نه في حد نفسه مانعي ندارد والله العالم (۱۴).
آيت الله تبريزي(ره):
کسي که خوف انحراف و ضلال مي دهد تعلم فلسفه و امثال آن براي او جايز نيست (۱۵).
آيت الله بروجردي(ره):
طلاب علوم دينيه مادامي که از آيات و روايات پايه اعتقادات ديني خود را کاملاً محکم نکرده باشند جايز نيست به تحصيل علوم فلسفه و عرفان بپردازند (۱۶).
امام خميني(ره):
اگر من هم جاي آقاي بروجردي(ره) و رئيس و سرپرست حوزه بودم از اين همه فلسفه گفتن، آن هم به اين زيادي و به صورت کاملاً علني احساس مسئوليت ميکردم.
وضع حوزه براي فقه و اصول و حديث و تفسير و علوم ديني است البته در کنار آن هم عدهاي که مستعد هستند مخصوصاً اين روز ها با حفظ شرايط … معقول بخوانند که کمک به علوم ديني آنها بکند و بتوانند در برابر دشمن مسلح باشند ولي نه با اين وسعت و اين همه سر و صدا از درس و بحث و چاپ و نشر کتابهاي فلسفه آن هم در حوزه!!
امام خميني(ره):
کساني که شايستگي براي خواندن فلسفه دارند بطوري که منحرف نشوند کم هستند (۱۷).
آيت الله صافي گلپايگاني:
تدريس و تدرّس فلسفه و عرفان مصطلح بطور آزاد مانند فقه و تفسير و حديث و علوم ديگر در حوزهها و خصوصاً قرار دادن آن در برنامه دروس حوزوي و دانشگاهي بسيار خطرناک است و اجراي اين برنامهها و تشويق و تأييد آنان قابل توجيه نيست و اگر کسي در اين حوزهها گمراه شود علاوه بر اين که خودش مسئول است ، مدرس و استاد نيز مسئول خواهند بود (۱۸).
آيت الله خامنهاي:
يادگيري و تحصيل فلسفه براي کسي که اطمينان دارد که باعث تزلزل در اعتقادات دينياش نميشود اشکال ندارد و بلکه در بعضي موارد واجب است (۱۹).
آيت الله مکارم شيرازي (۲۰):
خواندن فلسفه با دو شرط اشکالي ندارد، نخست اين که انسان قبلاً عقايد اسلامي را به قدر کافي فرا گرفته باشد و ديگر اين که نزد استاد متعهدي بخواند.
آیت الله سيد محمد شاهرودي:
طلبه ها که هنوز از استطاعت ضعيف هستند بهتر است فلسفه نخوانند چون فلسفه مسائل پيچيده اي دارد ممکن است طلبه نتواند هضم کند در نتيجه به شک و ترديد مبتلا شده و امکان انحراف از موازين حقه ي احکام يا اعتقادات را دارد و مشهور است که فلسفه نکبت آور است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها :
(۱) بحار، ۷۵/۳ ؛ توحيد مفضّل، ۶۸٫
(۲) سخنراني آيت الله العظمي وحيد خراساني به مناسبت شهادت امام صادق (عليه السلام).
(۳) حيات جاوداني، تأليف سيد جعفر موسوي اصفهاني، ص ۶۴٫
(۴) همان، ص ۶۲٫
(۵) همان، ص ۶۲٫
(۶) غاية القصوي،مسائل متفرقه، ص ۳۴۱، س ۹۴٫
(۷) عروة الوثقي، ج ۲، کتاب زکات، فصل ۶، مسئله ۸٫
(۸) بحار، ج ۵۷، ص ۱۹۷، آخر باب معادن و جمادات.
(۹) منية المراد، ص ۳۸۱، انوار نعمانيه، ج ۳، ص ۳۷۶٫
(۱۰) سفينة البحار، ج ۷، ذيل فلسفه، ص ۱۵۴، به نقل از کشکول.
(۱۱) مرآت الرشاد، فصل اول، ص ۱۷، انتشارات مولود کعبه.
(۱۲) رسالة الانصاف.
(۱۳) سفينة البحار، ج ۷، ص ۱۵۲٫
(۱۴) صراط النجاة، ج ۱، س ۱۲۹۱٫
(۱۵) استفتاء و صراط النجاة، س ۱۲۹۱٫
(۱۶) ابواب الهدي، ص ۴۳٫
(۱۷) برداشت هايي از سيره امام خميني(ره)، غلامعلي رجايي، ج ۵، ص ۳۳؛ زندگاني آيت الله بروجردي، تأليف علي دواني، ص۳۸۸٫
(۱۸) نگرشي در فلسفه و عرفان، ص ۱۲۴؛ زندگاني آيت الله بروجردي، تأليف علي دواني، ص ۳۸۸٫
(۱۹) استفتائات فارسي، فصل تعليم و تعلم و آداب آن، س ۱۳۲۵٫
(۲۰) استفتاء خصوصي.