چکيده:
خلقت بشر براي تکامل و رشد و احراز کمال است(يعني دستيابي به آنچه که انسان برايش آفريده شده است) و اين مطلب نيازمند اين است که انسان در مسير حرکتش به سوي کمال هم تشويق شود و هم تحذير. ايمان به معاد متکفّل هر دو امر است که در بعض امور مثل انفاق او را تشويق مي نمايد و در بعضي مانند معاصي او را تحذير مي کند. پس بر اساس ايمان به معاد سير کمالي انسان تضمين مي گردد.
اشاره:
حضرت آيت اللّه حاج سيد حسن فقيه امامي از مدرسين عالي مقام حوزه ي علميه اصفهان است که داراي تأليفات بسيار ارزنده و خدمات بسيار گسترده ي ديني و فرهنگي در سطح شهر اصفهان مي باشند. معظم له در تدريس و تربيت و پرورش شاگردان شخصيتي کم نظير است و اکنون به تدريس خارج فقه و اصول، تفسير، اخلاق، عقايد و ارشاد و هدايت مردم مشغول است، نفوذ کلام معظم له و اعتقاد مردم به علم، تقوا و معنويت ايشان اعجاب انگيز است.
متن حاضر سخنراني اين فقيه بزرگوار است که در تاريخ ۱۳۸۰/۰۱/۲۷ در مدرسه جواديه که مأمن و خواستگاه طالبان علوم ديني و از آثار و برکات ايشان است ايراد گرديده.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ؛ بسْمِ الله الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ْ حَسْبنَا الله وَ نعْمَ الْوَكيل نعم المولى و نعم النصير رَبّ اشْرحْ لىِ صَدْرِى (۱) وَ يَسِّرْ لىِ أمْرِى (۲) وَ احْللْ عُقْدَةً مِن لِسَانىِ (۳) يَفقَهواْ قَوْلىِ (۴)
بحث ما راجع به معاد بود، يكى از چيزهايى كه بايد بدانيم اين است كه اين عقايدى كه داريم چه آثارى مى تواند در زندگى ما داشته باشد يعنى اگر ايمان پيدا كرديم به عالم پس از مرگ آيا در زندگى ما هم نقشى دارد يا نقشى ندارد يك مقدمه اى من بايد قبلش عرض كنم تا اينكه اين مطلب را بتوانيم روشن كنيم.
همه مى دانيد كه بشر آمده است در اين دنيا براى اينكه كسب كمال بكند ما قبلاً اين مسئله را گفتيم ((ثُمَّ رَدَدْناهُ أسْفَلَ سافِلين)) (۵) خدا ما را در اين دنيا آورده كه نتيجه مراتب نازله است بعد بايد دست و پا بزنيم از اين گودال خودمان را نجات دهيم بنابراين آمده ايم براى كسب كمال. كمال اين است كه انسان آن مراحل نازله را پشت سر بگذارد و رشد پيدا كند و برسد به كمال كه لازمه ى رشد حركت است، مى دانيد يك گياه كه از زمين در مى آيد رشد مى كند يعنى چه؟ يعنى اول طول اين گياه، اين درخت يك سانت است بعد مى شود دو سانت بعد مى شود ده سانت و گاهى ۱۸-۱۰ متر ارتفاع پيدا مى كند رشد کرده يعنى حركت كرده است از يك مرحله نازله به يك مرحله عاليه اين يك حركتى است كه اگر متوقف شود انسان ديگر به رشد كامل نمى تواند برسد يك مسئله اى خيلى روشن است خوب اين حركتى كه انسان بايد انجام دهد تا برسد به يك مراحل عاليه بايد روى حساب باشد.
ببينيد شما مى خواهيد از اينجا برويد تهران سوار يك ماشين مى شويد اگر اين ماشين حركت نكند در جا بزند كه شما به تهران نمى رسيد بايد حركتش خيلي هم كنترل شده باشد يعنى يك جايى است كه بايد فشار به اين ماشين آورد كه برود، وقتى مى افتد تو يك گودال فرض كنيد مى پيچد توى اين كوهها توى اين دره ها، مى رسيد به يك جايى كه يك شيب خيلى تندى دارد اين ماشين بايد از اين شيب برود بالا، پا را كه مى گذارد روى گاز، اين ماشين را مى فرستد به طرف بالا كه اگر اين گاز نبود روى سير طبيعى اين ماشين همين جا متوقف مى شد.
گاهى هم مى رسد به سراشيبى اگر ترمز نداشته باشد سقوط مى كند، يكجا مى بايد اين حركت را مهار كرد يكجايى هم مى بايد اين حركت را تقويت كرد، آنجايى كه نياز دارد به يك قدرت بيشترى گازش مى دهد آنجايى كه نياز دارد به اين كه اين قدرت ماشين را مهار كند ترمز را برايش گذاشته اند همان نقش را كه ترمز و گاز توى ماشين دارد همان نقش را هم عقايد ما دارد.
حالا مثال بزنم در رابطه با مسئله معاد خودمان كه قرآن مى فرمايد بعضى ها هستند كه ((لا يُؤْمن بِيَوْم الحِسَابِ)) (۶) ايمان به روز قيامت ندارند به آنها مى گوييم انفاق كن انفاق نمى كنند چون ايمان ندارند اينجا اگر خواست پولش را خرج كند زورش مى آورد چرا که انسان ذاتاً بخيل است. ((إنّ الإِنْسان خُلقَ هَلوعاً)) (۷) ذاتاً به مال خيلى محبت دارد. ((وَ إنهُ لِحبِّ الخيْر لشَديد)) (۸) ذاتاً مى خواهد ديگر چيزها را فداى مال كند مال را فداى چيزهاى ديگر نكند اين بشرى كه اين مال را به خودش چسبانده و از خودش جدا نمى كند چگونه بايد او را از توى اين لجن زار ببريمش بالا، باز قرآن تعبير زيبا دارد؛
((فَلَا اقْتحَمَ الْعَقَبه (۹) و مَا أَدْرئكَ مَا الْعَقَبه (۱۰) فَكُّ رَقَبه (۱۱) أَوْ إِطْعَامٌ فىِ يَوْمٍ ذِى مَسْغَبه (۱۲) يَتِيمًا ذَا مَقْربه(۱۳) أَوْ مسْكِينًا ذَا مَترْبه (۱۴)))
عقبه چيست؟ عقبه اين گردنه هاى صعب العبور را گفتند در الجزائر وقتى كه … آمد سر كار، گفت ماه رمضان كارگرها روزه نگيرند چون بايد انرژى مصرف كنند و آدم روزه دار انرژى اش كم است؛ در جواب نوشتند كه در جنگ خندق در هواى گرم ماه رمضان در آن زمان مسلمانان مأمور شدند خندق بكنند بايد اين زمين كوهستانى را بكنند سنگ و خاکها را به دوششان بگيرند بياورند بالاى خندق؛ هيچ كارى به اين اندازه انرژى مصرف نمى كند شما ممكن است ۵ كيلومتر راه برويد نفستان هم نگيرد ولى از دامنه كوه چهار قدم كه مى رويد به هن و هن مى افتيد چرا؟ انرژى مصرف مى كند مى گويد:
((فَكُّ رَقَبةٍ أَوْ إِطْعَامٌ فىِ يَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ))
يعنى بياييد يك بنده آزاد كنيد يا مساكين و ايتام را با اموالتان پذيرايى كنيد، خوب، دل كندن از مال خيلى سخت است، بشر گاهى حاضر است جانش را فداى مال كند حالا به اين آدم بگويند بيا مالت را كه جمع كردى در راه خدا انفاق كن، زورش مى آورد، اين عقبه است، قرآن مى فرمايد: ((وَ مَا أَدْرَئكَ مَا الْعَقَبَةُ)) عقبه از سر بالايى بالا رفتن است، خوب بهش بگويند اموالى كه دوست دارى و با خودت جمع كرده اى بيا بده در راه خدا، برايش سخت است، آن قدرتى كه بايد اين را هول دهد به طرف سر بالايى ايمان به معاد است شاهدش هم اين است در سوره ي هل اتى گفتند كه آمدند اهل بيت پيغمبر سه روز روزه گرفتند و افطارى هايشان را دادند به سه گروه:
((وَ يُطْعِمُونَ الطَعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً)) (۱۵)
يك مقدارش را دادند به مسكين بيچاره، يك مقدارش را به فقير، يك مقدارش را به يتيم، خودشان با آب افطار كردند، اين ايثار است اين ايثار براى چه بود خودشان توضيح دادند:
((ِنَّا نَخافُ مِنْ رَبنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً ))(۱۶)
از قيامت مى ترسيديم براى اين كه قيامت گرفتار نشويم اطعام كرديم، سه روز به فقير و مسكين و يتيم و اسير انفاق كرديم پس آنچه مى تواند نيرو به انسان بدهد ايمان به معاد است.
اما يك جايى است كه اين بشر را بايد كنترلش كرد، ترمز بهش داد، توى سرازيرى است قدرت دارد سرازيرى هم هست، ماشين كه اين شيب را مى خواهد برود اگر يک مرتبه ترمزش دادى سقوط مى كند، بايد چه كار كنيم؟ حالا كه خودش دارد توى سرازيرى به قدرت مى رود بايد آرام آرام مهارش كنيم كه يك وقت پرت نشود ليز نخورد، پس توى اين حركتى كه انسان مى خواهد انجام دهد و در مسير كمال است نياز هست به اين كه مهارش كنيم.
((كلاّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَي (۱۷) أَن رَّءاهُ اسْتَغْنى (۱۸)))
وقتى انسان در خودش بى نيازى احساس كرد ترمزش پاره مى شود (ليطغى) سركشي مى كند هر چى هم بهش حالى كنى نمى فهمد اما با دين مى شود كنترلش كرد، قرآن مى فرمايد:
((وَ لَوْ بَسَطَ الله الرّزْقَ لِعِبادهِ)) (۱۹)
اگر خدا جلوى رزق را براى بندگانش شل كند چه كار مى كند؟ ((لَبغَوْا فِي الأَرْضِ)) (۲۰) شروع مى كنند ظلم كردن روى زمين ما اينها را مهارشان مى كنيم كه نتوانند روى زمين طغيان و سركشى بكنند مثل فرعون ((اذهبا الى فرعون انه طغى)) (۲۱) موسى و هارون مى روند براى مبارزه با فرعون چون فرعون طغيان كرده سركشى كرده ترمزش بريده، معاد خاصيتش اين است که بشر را تعديل مى كند (ماشين بى ترمز يك غاز نمى ارزد ماشينى كه گاز نداشته باشد به يك غاز نمى ارزد (مى ماند توى راه توى سربالايى ها به يك نحوى و توى سر زيرى ها به يك نحوى سقوط مى كند براى اينكه ماشين نه بماند و نه سقوط كند گاز بهش مى دهند كه نماند و ترمز را بهش مى دهند كه سقوط نكند) يكى از چيزهايى كه انسان را در جاى خودش تشويق مى كند براى يك سرى اعمال و در جاى خودش هم انسان را مهار مى كند ايمان به قيامت است، آقا امام حسين(عليه السلام) هم مى فرمودند:
((إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنتُمْ لَا تَخَافُونَ المَعَادَ فكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنيَاكُمْ)) (۲۲)
امان از آن وقتى كه انسان از قيامت نترسد، آن وقت نمى تواند كمال پيدا كند.
بنابراين نقش ايمان به معاد اين است كه در يك مواردى كه انسان نياز به نيروى معنوى دارد تا كار مثبتى انجام دهد، اعتقاد به معاد مى آيد انسان را تقويت روحى مى كند و جذبش مى كند به طرف كارهاى خوب، از آن طرف هم وقتى مى خواهيم سقوط بكنيم ايمان به معاد ما را مهار مي كند كه بى گدار به آب نزنيم و معصيت نكنيم. اين يكى از آثار ايمان به معاد است و واقعاً اگر ما بتوانيم مردم را تربيت كنيم، مسئله معاد را برايشان جا بيندازيم تا ايمان به قيامت بتواند اينها را مهار كند خيلى مهم است؛ البته من عقيده ام اين است كه به قرآن يك خورده بيشتر بايد مراجعه كنيم تا بفهميم كه اين فلسفه ايمان به قيامت و ديگر معتقدات چيست.
((أَ رَءَيتَ الَّذِى يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (۲۳) فَذَالِكَ الَّذِى يَدُعُّ الْيَتِيم (۲۴)))
براى اينكه قرآن مشخص كند كه اينها كه دين ندارند نيروى محركى درشان وجود ندارد؛
((يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذَالِكَ الَّذِى يَدُعُّ الْيتِيمَ))
اين آدمى كه مؤمن به قيامت نيست براى دستگيرى از يتيمان نيرو ندارد مى گويد كه ((يَدُعُ الْيَتيمَ)) يتيم را از در خانه اش مى راند؛
((وَ لَا يحُضُّ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْكِينِ)) (۲۵)
هيچ وقت حاضر نيست ديگران را هم تشويق كند كه به مسكين و فقير كمك کنند اين خاصيت بى ايمانى است زور ندارد كه بخواهد اين فك رقبه بكند يعنى اين ادراك عقبه و ما ادراك ما العقبه است.
((أَ رَءيتَ الَّذِى يُكَذّبُ بِالدِّينِ فَذَالِكَ الَّذِى يَدُعُّ الْيتِيمَ وَ لَا يحُضُّ عَلىَ طَعَامِ المِسْكِينِ))
ايمان كه نيست رقبتى هم که از يتيم دستگيرى بكند ندارد، بنابراين كسى كه ايمان ندارد گذشت هم ندارد، ايمان ندارد خدمت اجتماعى هم ندارد، اگر كسى ايمان به خدا و قيامت پيدا كرد به فكر ديگران هم خواهد بود، اين خاصيت اعتقاد به معاد است، در موارد ديگر هم قرآن علت ايمان به قيامت و آثارش را براى ما بيان مى كند كه ان شاءالله در فرصت ديگر.
——————————————————————-
پي نوشت ها:
۱-طه:۲۵
۲-طه:۲۶
۳-طه:۲۷
۴-طه:۲۸
۵-تين:۵
۶-غافر: ۲۷
۷-معارج : ۱۹
۸-عاديات : ۸
۹- بلد: ۱۱
۱۰-بلد: ۱۲
۱۱-بلد: ۱۳
۱۲-بلد: ۱۴
۱۳-بلد: ۱۵
۱۴-بلد: ۱۶
۱۵-انسان: ۸
۱۶-انسان: ۱۰
۱۷-علق: ۶
۱۸-علق: ۷
۱۹-شوري: ۲۷
۲۰-شوري : ۲۷
۲۱-طه : ۴۳
۲۲-بحارالأنوار ،جلد۴۵،صفحه۵۱
۲۳- ماعون:۱
۲۴- ماعون:۲
۲۵- ماعون:۳