
اشتراک معنوی وجود از نظر میرزا جواد آقا تهرانی
2025/10/23
آیت الله بروجردی و تعطیلی درس اسفار، گزارشها و تحريفها
2025/10/25میرزا مهدی اصفهانی
از مکتب سلوکی سامراء تا مکتب معارف خراسان
سیّد مقداد نبوی رضوی
چکیده:
دکتر سید مقداد نبوی رضوی پژوهشگر ممتاز تاریخ تفکر و اندیشه های دینی در ایران، در کتاب خود به نام «میرزا مهدی اصفهانی از مکتب سلوکی سامرا تا مکتب معارف خراسان» به بررسی ای جامع و مستند از ادوار حیات فکری و مشی علمی و سلوک عملی مرحوم میرزا مهدی اصفهانی پرداخته و آن را در 6 فصل به انضمام اسناد و مدارک عرضه نموده است، حجة الاسلام و المسلمین، استاد مهدی انصاری قمی از فضلای محقق حوزۀ علمیۀ قم و نجف اشرف که خود از اساتید و پژوهشگران حوزۀ تاریخ نگاری تشیّع است، در گفتگو با راقم این سطور گفته اند: «برخی آثار دکتر نبوی رضوی را در دیدارهایی که با حضرت آیت الله العظمی سیستانی در نجف داشتم برای معظم له می بردم، از جمله کتاب بسیار مهم، «اندیشۀ اصلاح دین در ایران» و نیز کتاب «مهدویت در اندیشۀ اصلاح دین» بود که محضر ایشان تقدیم کردم و معظم له ضمن تجلیل از نویسنده، فرمودند: کتاب های ایشان خوب است، کتاب میرزا مهدی اصفهانی را که به قلم ایشان است از آمریکا برای من فرستاده اند و مطالعه کرده ام، بسیار کتاب خوبی است و خیلی خوب تحقیق کرده و زحمت کشیده و شخصیت آمیرزا مهدی را خوب تحقیق کرده، ایشان همچنین از کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» خیلی تعریف کردند و فرمودند: «مایلم ایشان را ببینم، اگر آمدند عراق ایشان را بیاورید ببینم، سپس برای دکتر نبوی رضوی دعا کردند.»
از این گزارش استاد انصاری قمی در خصوص نظر حضرت آیت الله العظمی سیستانی به عنوان شخصیتی پر مطالعه و مختلف خوان در دنیای امروز آن هم در مقام مرجعیت، در مورد کتاب میرزا مهدی اصفهانی تألیف دکتر سید مقداد نبوی رضوی، پیداست پژوهش فوق مورد توجه و علاقه طیف وسیعی از نخبگان حوزوی و دانشگاهی بوده چنانچه ضوابط و معیارهای تحقیق نویسنده بخصوص مورد عنایت حضرت آیت الله العظمی سیستانی قرار گرفته است. در این شماره از فصلنامۀ نورالصادق بخش اول از این پژوهش که توسط نویسنده برای فصلنامه نورالصادق ارسال شده به عنوان برشی مستند از تاریخ اندیشه و عمل در یکصد سال اخیر در اختیار اهل علم قرار می گیرد.
پیشگفتار
میرزا محمدمهدی غروی اصفهانی
(1303 تا 1365 ق- 1264 تا 1325 ش.)
یکی از فقیهان نامدار شیعی مذهب در قرن چهاردهم هجری است. وی به سبب مخالفت با فلسفه و عرفان و نیز اندیشه هایی ویژه که در فقه اعتقادی مذهب تشیع داشت و آنها را در حوزۀ علمیۀ مشهد به شاگردانش منتقل کرد عالمی شناخته شده بوده و موافقان و مخالفانی دارد. اندیشه های او از زمان حیاتش و نیز دهه هایی پس از وفاتش در برخی حوزه های علوم دینی و سپس جمعی از صاحبان تحصیلات جدید مورد بررسی قرار می گرفت؛ با این حال، پس از چاپ مقالۀ مکتب تفکیک به سال 1371 ش.(1) و سپس کتابی با همان نام به سال 1375 ش.(2) از سوی آقای محمّدرضا حکیمی – که دانشمند و نویسنده ای سرشناس بوده و خود به آن آموزه ها دل بسته است – توجه بسیاری از صاحب نظران حوزوی و دانشگاهی ایران را به خود کشاند. از آن زمان تا کنون، مکتوبات زیادی در نقد یا جانبداری از آموزه های میرزا مهدی اصفهانی و شاگردانش نگاشته شده که نمودی از آنها را در پژوهشی که با عنوان کتابشناسی توصیفی مکتب تفکیک در 492 صفحه به سال 1392 ش. منتشر شد می توان دید. آن پژوهش – که فهرستی از آن مکتوبات همراه با شرحی گذرا بر آنهاست – گویای گسترۀ بالای توجه به اندیشه های میرزا مهدی اصفهانی در سال های اخیر بوده و نشان گر آن است که آن اندیشه ها اکنون به عنوان یک مکتب فکری شناخته شده است. از این روست که بررسی تحلیلی زندگانی و نیز مؤلفه های مختلف ساختار فکری میرزا مهدی اصفهانی در نگاه به آموزه های اعتقادی مذهب تشیع – که به نام «مکتب تفکیک» شناخته شده و در این پژوهش با عنوان «مکتب معارف خراسان» یاد می شود – تلاشی درخور را شایسته است.
نگارندۀ این کتاب از سال های ابتدایی پژوهش های خود دربارۀ «اندیشۀ اصلاح دین در ایران» – که نمودی از آن را در کتابی با همان نام آورده(3) – آگاهی هایی از اختلاف های بنیادین یکی از داعیان نامدار آن اندیشه، سیّد جمال الدین افغانی، با فقیه و مرجع تقلید بزرگ آن روزگار، میرزا محمّدحسن شیرازی، به دست آورده بود و از آن جهت، به شخصیت او توجه داشت. این نگاه در تابستان سال 1383 ش.، به سبب برخورد با گفتاری از سیّد مصلح الدین مهدوی دربارۀ او و حوزۀ درسی اش در شهر سامراء به تدریج صورتی جدی یافت، چرا که چنان می نمود که در کنار سلسلۀ داعیان اندیشۀ اصلاح دین در ایران – که نمودارش در جایی دیگر آورده شده(4) – سلسله ای نیز در تقابل با مؤلفه های گوناگون آن دیدگاه وجود داشت که بنیادش را در شهر سامراء باید جست.(5) از این روی، آنچه به حوزۀ علمیۀ سامراء و عالمان دینی برخاسته از آن مربوط می شد، پیوسته در نظر بود.(6)
گذشته از این ویژگی – که در جای خود به گونه ای مبسوط باید بررسی شود – برخی از آنچه در این پژوهش میراث حوزۀ علمیۀ سامراء در جامعۀ شیعی مذهب معاصر ایران و عراق دانسته می شود، در چند مورد زیر قابل بررسی است:
- پی گیری و حفظ مکتب اصولی شیخ مرتضی انصاری؛
- فتوای تحریم تنباکو و نگاه به ضرورت پیش گیری از نفوذ تدریجی بیگانگان در ایران؛
- مخالفت با اندیشۀ اتحاد اسلام و انضمام ایران به عثمانی؛
- مکتب سلوکی سامراء؛
- رواج بیشتر آموزه های مهدویت شیعی.
میرزا محمّدحسن شیرازی (1230 تا 1312 ق.) در زمان شیخ مرتضی انصاری (د. 1281 ق.) پس از حاج سیّد علی شوشتری (د. 1283 ق.) – که در میان اطرافیان آن استاد جایگاهی ویژه و ممتاز داشت و مراد او و وصیش بود ـ همراه با آقا حسن نجم آبادی (د. حدود 1284 ق.) و حاج میرزا حبیب الله رشتی (د. 1312 ق.) در میان برترین شاگردانش شناخته می شد. وی در سامراء به آرا و نظریات استاد خود تعلق خاطری بسیار داشت و از دیدگاه های او به آسانی نمی گذشت. می توان گفت دیدگاه های اصولی شیخ مرتضی انصاری در حوزۀ سامراء به شکلی خالص پی گیری شد اما در نجف با نظریه های جدید ملامحمّدکاظم خراسانی روبه رو گشت؛ نظریه هایی که گاه با آن دیدگاه ها همراهی نداشت. این دو گونه نگاه به شکل گیری «مکتب اصولی سامراء» و «مکتب اصولی نجف» انجامید و در سال های پس از درگذشت ملا محمّدکاظم خراسانی، با گسترش آموزه های میرزا محمّدحسین نائینی – که از برخاستگان مکتب اصولی سامراء بود – در نجف به تفوق آن مکتب منتهی شد.
بررسی دیدگاه های موافقان و مخالفان فتوای تحریم تنباکو و قضاوت دربارۀ آثار آن در ایران به پژوهشی گسترده نیاز دارد؛ با این حال، آنچه از دیدگاه های موافقان آن در اینجا قابل اشاره است، جایگاه پیش گیرانه اش نسبت به حرکت آرام و بلندمدت دستگاه سیاسی بریتانیا برای نفوذ کامل در ایران و تبدیل آن به مستعمره ای چون هندوستان است.
همان گونه که در جایی دیگر نشان داده شده، سیّد جمال الدین افغانی در زمان مرجعیت گستردۀ میرزا محمّدحسن شیرازی در سامراء که هیچ گاه مورد پسندش نبود و – به خلاف آنچه شهرت یافته – نه تنها در تحریک او به واکنش در برابر امتیاز انحصار تجارت توتون و تنباکو نقشی نداشت که از همان زمان تا آنجا مورد بی مهری او بود که اجازه نیافت به دیدارش برسد. سیّد جمال الدین در سال های جنبش اتحاد اسلام نیز در نگاه میرزای شیرازی با عنوان کسی که نابودی استقلال ایران (تنها کشور شیعی مذهب جهان) را در سر داشت شناخته می شد و حتی نامه هایش به او بی پاسخ می ماند. رویکرد سخت میرزای شیرازی به سیّد جمال الدین آن زمان تا آنجا بود که صرف همراهی قلبی و نه عملی با او را نیز برای خلع شاگردان برجسته و وکیلان مشهور خود از وکالت کافی می دانست. در نگاه این پژوهش، شدت نزاع میرزای شیرازی و سیّد جمال الدین در آن سال ها تا آنجاست که آن دسته روایت هایی که بر مسموم شدن وی و قتلش با دستور سیّد جمال الدین از سوی میرزا رضا کرمانی دست گذاشته اند، به آسانی قابل کنار گذاشته شدن نیستند گو این که اثبات شان نیز تمام نیست.(7)
با این ترتیب، چنان می نماید که میرزا محمّدحسن شیرازی در سال های تحریم تنباکو و سال های جنبش اتحاد اسلام از موفقیت دو تکاپوی مهم در خدشه وارد کردن به استقلال ایران – که نخستین آنها به پادشاهی بریتانیا بازمی گشت و دومین شان نیز از دستگاه خلافت عثمانی بروز می یافت – پیش گیری کرد.
گذشته از اقامت میرزای شیرازی در سامراء (مکان ولادت و غیبت امام دوازدهم شیعیان) که خودبه خود به توجهی بیشتر به ساحت امام دوازدهم می انجامید، از مکتب سلوکی سامراء نیز – که بر پایۀ دیدگاه های ملا فتحعلی سلطان آبادی بر تبعیت نظری و عملی خالص از نصوص دینی دست می گذاشت و اساس سیرت خود را نیز بر توجه به ساحت امام دوازدهم قرار می داد – عالمانی برخاستند که در بسط اندیشۀ مهدویت کوشش های مهمی صورت دادند که در صدر ایشان به میرزا حسین نوری طبرسی می توان نظر داشت.
با این ترتیب، در نگاه این پژوهش، حوزۀ علمیۀ سامراء و جایگاه آن در تاریخ شیعه را در تحلیل تکاپوهای سه شخصیت مهمش، میرزا محمّدحسن شیرازی، ملا فتحعلی سلطان آبادی و میرزا حسین نوری طبرسی می توان شناخت.
بر این اساس، نگارنده که به جایگاه مهم سیّد اسماعیل صدر در مقام جانشینی میرزا محمّدحسن شیرازی رسیده(8) و از سرپرستی علمی و سلوکی او بر میرزا مهدی اصفهانی هم آگاه شده بود،(9) در بهار سال 1388 ش.، در یک روز، ابتدا برای آگاهی از نسبت میرزا مهدی اصفهانی با مکتب سلوکی سامراء به منزل آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند وی و از استادان مکتب معارف خراسان) رفت و سپس، برای آگاهی بیشتر از تاریخ حوزۀ سامراء، به دیدار آقای حاج سیّد رضی حسینی شیرازی (نوادۀ میرزا محمّدحسن شیرازی و از عالمان دینی تراز اول تهران) شتافت تا پرسش های خود را با آنان در میان گذارد.
آن دیدار – که حلقۀ ارتباطی میرزا مهدی اصفهانی با مکتب سلوکی سامراء را بر نگارنده آشکار ساخت – به آغاز پژوهش هایی دربارۀ زندگانی و اندیشه های او با خواست و نظارت فرزندش انجامید و از آن روی که آن فرزند، بجز نکات مهمی که از پدر خود به یاد دارد، با اغلب شاگردان نزدیک وی (راویان آگاه زندگانی او) از نزدیک مربوط بوده و نزد برخی بزرگان شان نیز درس خوانده است،(10) آگاهی ها و اسناد مهمی را در اختیار نگارنده گذاشت که در تحلیل زندگانی و اندیشه های میرزا مهدی اصفهانی و نیز تاریخ مکتب معارف خراسان کارگشاست.(11)
نگارنده پیش تر بر آن بود تا مجموعۀ پژوهش های خود دربارۀ «جایگاه حوزۀ علمیۀ سامراء در تاریخ شیعه» را در سال های بعد به صورت کتابی مبسوط به چاپ برساند؛(12) با این حال، بر آن شد تا چکیدۀ بخشی از آن را که با زندگانی میرزا مهدی اصفهانی پیوند می خورد در پژوهشی مقدماتی به دست دهد.
فصل نخست این پژوهش «مکتب سامراء و بنیادهای فکری میرزا مهدی اصفهانی» نام گرفته و بر آن است تا با بررسی مؤلفه هایی از آن مکتب سلوکی، نشان دهد سیّد اسماعیل صدر – که یکی از بزرگان آن مکتب بود-جایگاهی بنیادین در شکل گیری شخصیت میرزا مهدی اصفهانی داشت. در نگاه این پژوهش، سرآغاز آنچه با عنوان «بسط اندیشۀ مهدویت» از سوی میرزا مهدی اصفهانی انجام شد و بعدها در گسترۀ ایران گسترش یافت را در آن مکتب سلوکی باید جست. فصل دوم با عنوان «جایگاه فقهی و اصولی میرزا مهدی اصفهانی» به تحصیلات عالی او در فقه احکام مذهب تشیع و اصول آن پرداخته و جایگاهش نزد میرزا محمّدحسین نائینی (مجدد علم اصول فقه) و دیگر فقیهان بزرگ آن روزگار را نشان داده است. فصل سوم دل بستگی میرزا مهدی اصفهانی به مکتب سلوکی نجف، حیرت و سرگشتگی او در یافتن راه درست در معرفت دینی و سرانجام، روایت اصحاب مکتب معارف خراسان در چگونگی نظام بخشیدن به اندیشه های اعتقادی جدیدش را بررسی کرده و از این روست که «میرزا مهدی اصفهانی و راه درست در معرفت دینی» نام گرفته است. او پس از اقامت در مشهد و جای گرفتن در مقام یک مدرس سرشناس، حوزۀ علمیۀ آن شهر را در دو بخش اصول فقه و فلسفه دگرگون کرد و به بسط اندیشۀ مهدویت در آنجا پرداخت. تحلیل این کوشش ها در فصل چهارم (آثار سه گانۀ میرزا مهدی اصفهانی در مشهد) انجام شده است. از آن روی که این پژوهش تحقیقی مقدماتی بوده و نیز از منظر مکتب سلوکی سامراء به حیات میرزا مهدی اصفهانی می نگرد، در میان پی گیرندگان اندیشه های او تنها به حاج شیخ محمود حلبی می پردازد. این از آن روست که او نه تنها یکی از مهم ترین نمایندگان مکتب معارف خراسان پس از بنیان گذارش بود، که مهم ترین پی گیرندۀ دیدگاه های آن استاد در بسط اندیشۀ مهدویت (مؤلفۀ بنیادین سلوک سامرائیان) نیز دانسته می شود. بر این پایه است که فصل پنجم این پژوهش «حاج شیخ محمود حلبی و آموزه های میرزا مهدی اصفهانی» نام گرفته است. فصل ششم نیز به جمع بندی نکات فصل های پنج گانۀ پیشین و نتیجه گیری از آنها پرداخته است.
آنچه یادآوری اش در اینجا بایسته می نماید، رویکرد این پژوهش در تحلیل انتقادهای تاریخی است که برخی محققان در بررسی زندگانی میرزا مهدی اصفهانی به دست داده اند. تعداد قابل توجهی از آن انتقادها در این پژوهش آورده شده و اعتبارسنجی شده است؛ با این حال، تحلیل برخی دیگر از آنها در آینده باید صورت گیرد. در این پژوهش مدار بررسی آن دیدگاه های تاریخی منتقدانه آثار اندیشمندانی چون حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی (د. 1374 ش.، برجسته ترین نمایندۀ معاصر مکتب عرفانی نجف)، سیّد جلال الدین آشتیانی (د. 1384 ش.، فیلسوف سرشناس و استاد فقید دانشگاه فردوسی مشهد)، حسن انصاری (عضو هیئت علمی مؤسسۀ مطالعات عالی پرینستون)، سیّد محمّدصالح هاشمی گلپایگانی (عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)) و حاج شیخ محمّدحسن وکیلی (از فضلای حوزۀ مشهد و پیروان مکتب عرفانی نجف) بوده است.
نگارنده، ضمن سپاس از مطلعانی که آگاهی های تاریخی خود دربارۀ حوزۀ علمیۀ سامراء و نیز زندگانی میرزا مهدی اصفهانی و شاگردان او را برایش بازگفتند و نیز تشکر از مؤسسۀ معارف اهل بیت در قم که صورت پیش از انتشار کتاب شناخت نامۀ فقیه اهل بیت، آیت الله میرزا مهدی اصفهانی (مجموعۀ مکتوبات چاپ شده دربارۀ او) را در اختیارش گذاشت، امیدوار است با این پژوهش توانسته باشد در بررسی تحلیلی بخشی از تاریخ اندیشۀ معاصر شیعی گامی برداشته باشد، چرا که مکتب معارف خراسان، هم از نظر موافقان و هم از دیدگاه مخالفان، اکنون یکی از مکاتب فکری اثرگذار شیعی بوده و طبیعی است که شناخت بنیان گذارش حتی در تحلیل آموزه های آن نیز کارگشاست.
سیّد مقداد نبوی رضوی
آبان ماه 1396 ش

دوره های تحصیلات میرزا مهدی اصفهانی
برای بررسی سیر تحصیلات میرزا مهدی اصفهانی (1303 تا 1365 ق.) دو بخش را می توان در نظر داشت: بخش نخست، آموختن دانش های مرسوم در حوزه های علمیۀ شیعی (فقه، اصول فقه، فلسفه و عرفان) است که در دو فصل آغازین این پژوهش بررسی شده و بخش دوم، به دست آوردن مبانی علمی «مکتب معارف خراسان» است که به گونه ای گذرا در فصل سوم این پژوهش آمده و شرح مبسوطش تحقیقی دیگر می خواهد.
فراگیری مقدمات علوم دینی در اصفهان
متون تاریخی و نیز روایت های شفاهی قابل اعتنا از زندگانی میرزا مهدی اصفهانی گویای آنند که وی تا سن 9 سالگی با سرپرستی پدر خود – که با وجود برخورداری از لباس عالمان دین به کار ملک داری مشغول بود – به فراگیری مقدمات علوم دینی در اصفهان می پرداخت و آن زمان، با درگذشت پدر، آن مسیر آموزشی را با نظارت دوست خانوادگی اش، حاج آقا رحیم ارباب (1297 تا 1396 ق.)، -که از طلاب حوزۀ علمیۀ اصفهان بود و بعدها در میان عالمان تراز اول آن شناخته شد – پی گرفت.
زمانی که میرزا مهدی اصفهانی به سن 12 سالگی رسید، حاج آقا رحیم ارباب نامه ای به فقیه بزرگ آن زمان، سیّد اسماعیل صدر، نگاشت و با معرفی وی، از او خواست تا سرپرستی اش را عهده دار شود.(13) بر همین اساس بود که میرزا مهدی اصفهانی به کربلا رفت و ارتباط خود با آن استاد را آغاز کرد.
جایگاه سیّد اسماعیل صدر در شکل گیری شخصیت میرزا مهدی اصفهانی
در نگاه این پژوهش، سیّد اسماعیل صدر(1258 تا 1338 ق.)(14) بیشترین نقش را در شکل گیری مؤلفه های گوناگون شخصیت میرزا مهدی اصفهانی در بخش نخست تحصیلاتش داشت و از آن روی که این بخش مقدمه ای مبنایی در ورود او به بخش دوم آن مسیر دانسته می شود، وی را در تمام دورۀ حیات علمی میرزا مهدی اصفهانی صاحب اثر باید دانست. نمودهای مختلف آن جایگاه را در نکات زیر می توان دید:
- سرپرستی میرزا مهدی اصفهانی در آموختن فقه و اصول در کربلا؛
- راهنمایی میرزا مهدی اصفهانی به مسیر سلوک شرعی – غیرعرفانی اصحاب سامراء؛
- دخالت در بروز ویژگی توجه بسیار به ساحت امام دوازدهم در میرزا مهدی اصفهانی؛
- هدایت میرزا مهدی اصفهانی به شرکت در حوزۀ درسی ملا محمّدکاظم خراسانی در نجف؛
5.راهنمایی های انذاری به میرزا مهدی اصفهانی در زمان ورودش به مسیر سلوک شرعی ـ عرفانی اصحاب نجف؛
6.حرکت دادن میرزا مهدی اصفهانی به سامراء برای بهره مندی از درس میرزا محمّدتقی شیرازی؛
7.هدایت میرزا مهدی اصفهانی به مکتب اصولی میرزا محمّدحسین نائینی.
از این روست که شناخت ویژگی های سیّد اسماعیل صدر دریچه ای به آگاهی از فضای شکل گیری شخصیت میرزا مهدی اصفهانی است.
برای آگاهی از دو مؤلفۀ علمی و عملی شخصیت سیّد اسماعیل صدر، شناخت «حوزۀ علمیۀ سامراء» و «مکتب سلوکی سامراء» بایسته می نماید. این از آن روست که او، از یک سوی، در میان برترین شاگردان میرزا محمّدحسن شیرازی (بنیان گذار حوزۀ سامراء) بود و سرانجام به جانشینی اش رسید و از سویی دیگر، در میان نزدیک ترین شاگردان ملا فتحعلی سلطان آبادی (استاد اصحاب سلوکی سامراء) جای داشت.
میرزا محمدحسن شیرازی و حوزۀ سامراء (1291 تا 1312 ق.)
شهر سامراء به عنوان بارگاه امام دهم شیعیان، علی بن محمّد الهادی، و امام یازدهم ایشان، حسن بن علی العسکری، و نیز مکان ولادت و غیبت امام دوازدهم، محمّد بن الحسن العسکری، در نگاه آنان جایگاهی مهم را داراست؛ با این حال، از ابتدای ورود امامان به آنجا در دورۀ عباسیان تا این زمان، جز در برهه ای کوتاه، اغلب در نفوذ اهل سنت بود، به گونه ای که حتی آداب زیارتی شیعیان نیز گاه با مانع هایی تا حد قتل و غارت روبه رو می شد.(15) آن برهۀ کوتاه، بازۀ زمانی بیست ساله ای بود که مرکزیت مذهب تشیع در سامراء قرار گرفت.
در سال 1291 ق. که ده سال از درگذشت شیخ مرتضی انصاری (بزرگ ترین عالم اصولی شیعی معاصر) گذشته بود، شاگرد برجسته اش، میرزا محمّدحسن حسینی شیرازی، به سامراء رفت و در آنجا سکونت گزید.(16) اقامت او در سامراء سبب شد عالمان و دانشجویان علوم دینی زیادی برای بهره مندی از درسش به آن شهر بروند. این مهاجرت به برپایی حوزۀ علمیۀ سامراء انجامید.
میرزای شیرازی، با سکونت در سامراء، نه تنها به برپایی حوزۀ درسی پرداخت که حرکتی را برای گسترش مذهب تشیع در آن شهر آغاز کرد. او بر این مسیر، به ساختن مدرسۀ علمیه ای با گنجایش دویست طلبه، حسینیه، بازار، پل، دو حمام برای مردان و زنان،(17) کتابخانه،(18) دارالایتام(19) و نیز خانه هایی برای بسیاری از شیعیان مهاجر به سامراء پرداخت(20) و در حرم مقدس آن شهر هم کارهایی چون آیینه کاری رواق، جای گذاری درها و پنجره های جدید، سنگ فرش کردن صحن، تهیۀ پرده های مناسب برای درها و نصب ساعتی گران قیمت را صورت داد.(21) این تلاش سبب شد شیعیان زیادی به سامراء بروند و موجب شوند آنجا – که پیش تر یک ده آن هم با خانه هایی گل ساخته بود- به شهری آباد مبدل شود.(22) بر همین اساس، حوزۀ علمیۀ سامراء نیز پذیرای دانشجویان فقه شیعی از عرب و فارس و هندی و قفقازی و … شد.(23)
با وجود رویکرد دوستانه و هم زیستانه ای که میرزای شیرازی نسبت به اهل سنت سامراء داشت، بسیاری از ایشان و به ویژه دستگاه حکومت عثمانی – که بر عراق مسلط بود و بغداد (شهر نزدیک به سامراء) را دومین شهر مهم قلمرو وسیع خود می دانست – به این کوشش در مجموع با نگاهی مثبت نمی نگریستند. در مؤسسۀ «بایگانی نخست وزیری عثمانی»(24) در شهر استانبول سندهایی موجود است که نگرانی ایشان از توسعۀ مذهب تشیع در عراق را به سال های اقامت میرزای شیرازی در سامراء گویاست. از همین روی، یکی از عالمان سنی مذهب به نام شیخ محمّدسعید نقشبندی، با همراهی حکومت عثمانی، به سامراء آمد و در آنجا تلاش هایی مانند کوشش های میرزای شیرازی را شروع کرد تا از نفوذ شیعیان در آن شهر جلوگیری کرده باشد. استقبال اهل سنت سامراء از او تا آنجا بود که گفته شده: گویا مهدی موعود بر ایشان وارد می شد: «کأنه ظهر المهدی علیهم بقدومه.»(25)
با این حال، میرزای شیرازی چنان با آنان هم زیستی کرد که حتی پس از کشته شدن پسر بزرگ و عالمش به دست برخی از ایشان، درخواست دخالت انگلیسیان برای صلح را برنتافت و آن نزاع را «دعوایی خانوادگی» – که میان اهلش باید تمام شود – خواند. او با این کار، سپاس بسیاری از اهل سنت سامراء را آن گونه برانگیخت که برخی از ایشان تا دهه ها پس از وفاتش خود را «طُلقاء» و آزادشدگانش می گفتند.(26) او به تنگ دستان اهل سنت سامراء کمک مالی می کرد و زندگانی شان را نظم می داد(27) و همچنین، با هدیه دادن به آنان، توانست بسیاری از ایشان را به خود متمایل کند. به سبب همین کارها بود که گروه زیادی از اهل سنت در سامراء و بغداد و نواحی اطراف آن نسبت به او خضوع و خلوص عقیدت یافتند.(28) شیعیان در سامراء به عزاداری ماه محرم می پرداختند،(29) عزاداری که یکی از مداحان آن شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود (30)– که بعدها در میان مراجع تقلید بزرگ شیعیان جای گرفت. در نگاه یکی از محققان، تأثیر عاطفی این مراسم سبب می شد تا اهل سنت سامراء نیز مانند شیعیان به عزاداری بپردازند و به تدریج به تشیع نزدیک شوند.(31)
جایگاه میرزای شیرازی در میان شیعیان – که به سبب دانش فقهی و اصولی کلان او در ترازی بالا قرار داشت – با انتشار فتوای معروف تحریم تنباکو و استقبال کم مانند مردم از آن دوچندان شد، به گونه ای که می توان گفت سامراء در سال های 1309 تا 1312 ق. پایتخت معنوی جهان تشیع شناخته می شد؛ (32) با این حال، گروهی از اهل سنت و به ویژه، دستگاه حکومتی عثمانی – که همواره از گسترش مذهب تشیع در مرکز عراق ناراضی بودند – آن حرکت را برنمی تافتند. این رویکرد به بروز «فتنۀ سامراء» در ماه های پایانی حیات میرزای شیرازی و درگیری های برخی اهل سنت و شیعیان آن شهر و سرانجام درگذشت مشکوک او به سال 1312 ق. انجامید. (33)
نماز دفن میرزای شیرازی را ملافتحعلی سلطان آبادی (استاد اصحاب سلوکی سامراء) خواند(34) و پس از آن، جسد وی تا نجف بر دوش مردم برده شد و در جایی که پیش تر در حرم مقدس آن شهر در نظر گرفته شده بود به خاک سپرده شد.
آغاز زعامت دینی سیّد اسماعیل صدر (1312 ق.)
شاگردان میرزای شیرازی پس از دفن وی، به سامراء بازگشتند تا کوشش های او در برپایی حوزۀ فقه شیعی آن شهر را پی گیرند. در میان برگزیدگان ایشان، سیّد اسماعیل صدر، هم از نگاه مردم و هم از نگاه برخی عالمان دینی، جایگاه بالاتری یافت به گونه ای که جانشین میرزای شیرازی دانسته شد. روایتی مهم نیز گویای آن است که میرزای شیرازی، خود، نیز به جانشینی او نظر داشت.(35)
گزارشی که برای دولت ایران نگاشته شده چنان می نماید که آن زمان، «در مسئلۀ اعلمیت و تقلید»، «محتمل» بود که «رجوع کلی علمای سامره به آقای صدر بشود، چرا که قلوب غالباً متوجه به ایشان» بود و همچنین، در تمام حوزه های علمیۀ عتبات، «احتمال کلی» می رفت که «علمای سامره، خاصه جناب آقای سیّد اسماعیل صدر، گوی سبقت … از دیگران ببرند چون قلوب عامه بیشتر مایل به ایشان است.»
گذشته از این، دوتن از بزرگان تراز اول حوزه های عتبات که «مقام علمی و معنوی شان مورد اتفاق کل بود و هیچ کس دربارۀ آنان حرفی نداشت، عَلَم برداشته بودند» که او مرجع تقلید اعلم است. آن دو، ملا فتحعلی سلطان آبادی و میرزا حسین نوری طبرسی بودند.(36) شخص نخست، یکی از چهار اهل کرامت مشهور در آن زمان بود(37) و بر میرزای شیرازی(38) و اصحاب سلوکی سامراء سمت ارشاد داشت و سرانجام بر جسد او نماز گزارد و شخص دوم، دستگاه مرجعیت گستردۀ میرزای شیرازی را سرپرستی می کرد.(39) او در پاسخ به پرسش گروهی از شیعیان دربارۀ مرجع تقلید اعلم، با اشاره به سیّد اسماعیل صدر، نوشت: «هرکه را درد دین است، متعیّن همین است.» (40)
از آن سوی، خانوادۀ میرزای شیرازی نیز وجوهات هنگفت شرعی – که در اختیار او بود – را به سیّد اسماعیل صدر دادند (41) و جایگاه او چنان شد که دو مدرس بزرگ نجف، ملامحمّدکاظم خراسانی و سیّد محمّدکاظم طباطبایی یزدی – که حمایت مالی شان پیش تر از سوی میرزای شیرازی بود – برای ادامۀ آن به سامراء نزد سیّد اسماعیل صدر رفتند(42) و شخص دوم او را مرجع تقلید اعلم گفت.(43) حوزۀ درسی وی در سامراء نیز از وسعت برخوردار بود به گونه ای که حدود هفت صدتن در درسش شرکت داشتند. (44)
مهاجرت سیّد اسماعیل صدر از سامراء (1314 ق.)
با این حال، به سبب اختلاف های زیادی که میان گروه هایی از طلاب علوم دینی در سامراء پدید آمد و نیز از آن روی که گروه هایی از اهل سنت و حکومت عثمانی به پی گرفته شدن راه میرزای شیرازی در آن شهر رضایت نداشتند، وضعیت به گونه ای شد که حدود یک سال و هفت ماه پس از درگذشت او، سیّد اسماعیل صدر و میرزا حسین نوری طبرسی سامراء را ترک کردند. گزارشی دیگر چنان می نماید که با مهاجرت آن دو از سامراء، «وضع» آن شهر «به کلی تغییر یافت» و «بدطوری» شد. آن مهاجرت، با وجود خواست سیّد اسماعیل صدر بر ماندن عالمان دینی در سامراء، سبب شد تا بیشتر عالمان و طلاب علوم دینی از آن شهر بروند(45) و تنها میرزا محمّدتقی شیرازی – که از بزرگان حوزۀ علمیۀ سامراء بود – در آنجا بماند و محفل درسی معتبر اما محدود خود را پی گیرد. این مهاجرت آغاز افول هشتادسالۀ حوزۀ علمیۀ سامراء تا زمان انحلالش از سوی حکومت بعثی عراق دانسته می شود.
سیّد اسماعیل صدر سرانجام به کربلا رفت و تا سال های نزدیک به درگذشتش – که 24 سال بعد، به سال 1338 ق.، رخ داد-در آنجا اقامت داشت و تدریس خود را پی می گرفت. جایگاه علمی و اجتماعی او در همان زمان ها نیز تا آنجا بود که هرگاه عنوان «حجة الاسلام» به صورت مطلق گفته می شد، به او بازمی گشت.(46) تصویر آرامگاه وی در حرم مقدس کاظمین در پایان این پژوهش آورده شده است.
اقامت میرزا مهدی اصفهانی در کربلا (1315 ق.)
حدود یک سال پس از آن مهاجرت، میرزا مهدی اصفهانی، در حالی که 12 ساله بود، به کربلا رفت و با سیّد اسماعیل صدر – که اینک 57 سال داشت – مرتبط شد. روایت یکی از نزدیکان میرزا مهدی اصفهانی آن است که او در کربلا «تحت سرپرستی علمی و سلوک روحانی» آن استاد «واقع گردیده و علاوه بر تحصیلات فقه و اصول، با مبانی معنوی و عوالم روحانی» او – که «از خواص اصحاب اسرار حاج ملا فتحعلی اراکی بود» – «آشنا شده و از عوالم معنویات و اخلاقیات و سیر و سلوک های شرعی» ایشان بهره مند گردید. (47)
مکتب سلوک شرعی – غیرعرفانی سامراء
ملا فتحعلی سلطان آبادی (اراکی) (حدود 1240 تا 1318 ق)(48) تمام سال های تدریس شیخ مرتضی انصاری در نجف را دریافته و پس از آن در میان شاگردان میرزا محمّدحسن شیرازی جای داشت.(49) وی، همراه با میرزا حسین نوری طبرسی و شیخ فضل الله نوری نخستین کسانی بودند که به سامراء رفته و به میرزای شیرازی پیوستند.(50) در این میان، او با دستور میرزای شیرازی امامت جماعت شیعیان سامراء را برعهده گرفت(51) و – چنان که گذشت – سرانجام بر پیکر آن مرجع تقلید برجسته نیز نماز خواند.(52)
بر پایۀ برخی روایات، وی در سامراء درس هایی در تفسیر قرآن داشت و در آن دانش از دیدگاه هایی قابل توجه برخوردار بود. آنچه یکی از فقیهان بزرگ دوره های بعد از قول یکی از شاهدان آگاه درس تفسیر او آورده، گویای آن است که وی در حدود سی جلسه حدود سی تفسیر برای عبارت قرآنی «وَ لكِنَّ الله حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ» گفت.(53) یکی از عالمان بزرگ حوزۀ اصفهان نیز که تفسیری بر قرآن نوشته بود، سیاهۀ مکتوبات خود را نزد او فرستاد تا اگر مورد پذیرشش قرار گرفت آن را پی گیرد.(54)
از سویی دیگر، به نظر می رسد ملا فتحعلی سلطان آبادی در سامراء درس هایی درباره ی اعتقادات شیعی نیز داشت. این از آن روست که یکی از شاگردانش نوشته که در آن شهر «معارف و اسرار توحید» را از وی آموخته است.(55) شاگرد دیگرش نیز به یاد آورده که در سامراء هرکه به «تفسیر و معارف» نیاز داشت نزد او می رفت.(56)
با این حال، آنچه شهرت ملا فتحعلی سلطان آبادی را بیشتر سبب شده، سرپرستی او بر «مکتب سلوکی سامراء» است. در میان استادان او کسانی هستند که به نظر می رسد وی در این سلوک از ایشان بهره برده بود. نخست، سیّد محمّد سلطان آبادی است که وی در جوانی محضرش را دریافت.(57) دومین شخص، ملا علی خلیلی تهرانی است که از فقیهان برجسته و عابدان زمان خود دانسته می شد(58) و سومین استاد – که بهره مندی او از محضرش با گمانی قریب به یقین است – حاج سیّد علی شوشتری (فقیه بزرگ و سالک نامدار و وصی شیخ مرتضی انصاری) است.(59)
برخی شاگردان برجستۀ ملا فتحعلی سلطان آبادی نیز بدین قرارند: میرزا حسین نوری طبرسی، سیّد اسماعیل صدر، شیخ فضل الله نوری، سیّد محمّد طباطبایی فشارکی، میرزا محمّدتقی شیرازی، شیخ حسن کربلایی، شیخ حسنعلی تهرانی، سیّد حسن صدر، میرزا محمّدحسین نائینی و …. اینان همگی از بزرگان حوزۀ علمیۀ سامراء یا از فضلای آن بودند.(60)
در میان آنچه از خاطرات اصحاب سلوکی سامراء باقی مانده، به دفتری از شیخ فضل الله نوری می توان اشاره داشت که در آن نکاتی را دربارۀ بزرگان سلوک شرعی چون سیّد محمّدمهدی بحرالعلوم، حاج سیّد علی شوشتری و «مُکاشف کامل، آخوند ملا فتحعلی [سلطان آبادی] – ضاعف الله فتوحاته ومنّ علینا بطول التشرف بخدمته» می توان یافت.
دربارۀ روش سلوکی ملا فتحعلی سلطان آبادی به سه ویژگی اساسی و مبنایی می توان نظر داشت:
- انحصار توجه به نصوص دینی (قرآن و روایات شیعی) در رویکردهای نظری بدون نگاه به متون فلسفی و عرفانی؛
- تطبیق یافته های شهودی با روایات شیعی؛
- توسل زیاد به ساحت امام دوازدهم.
ملا فتحعلی سلطان آبادی با نگاه های فلسفی و عرفانی موافقت نداشت به گونه ای که حتی به ملا حسینقلی همدانی – که از بزرگان سلوک شرعی آن زمان بود و خود و برخی شاگردانش در نجف کم و بیش آن نگاه را داشتند – منتقد بود(61) به گونه ای که نه تنها «با هم مناسبات و مراوداتی نداشتند» که «قدری هم روابط شان تیره بود.» (62)
شاگرد برجستۀ وی، میرزا حسین نوری طبرسی، نوشته که او «دقایق آیات و نکات اخبار» را به گونه ای که «حیرت عقول» را برمی انگیخت به دست می داد و این در حالی بود که آن نکات با «ظواهر و نصوص دینی» همسان بود.(63) یکی از آگاهان، با اشاره به «عرفان مربوط به ملا فتحعلی سلطان آبادی»، «افکار و عقاید» پیروان او را «همان عقاید کتاب و سنت» خوانده و «تمرین عرفان شان» را «در حصار مکارم اخلاق» و «تقید به مستحبات» یاد کرده است.(64)
در میان شاگردان ملا فتحعلی سلطان آبادی، میرزا حسین نوری طبرسی نیز چنین نگاهی داشت. به عنوان نمونه، وی صدرالمتألهین شیرازی را «حکیم متأله فاضل» و «محقق مطالب حکمت و مروج دعاوی صوفیه» گفته و سیرتش بر «طعن به فقهاء و حَمَلۀ دین» و «تجهیل ایشان و خارج دانستن شان از میان عالمان» را همراه با تجلیلش از شیخ محیی الدین بن عربی و قرار دادن او در میان «اوحدی از علمای راسخین» برنتافته و کتاب شرحش بر کافی را دارای «اوهام عجیبه» دانسته است. (65)
روش سلوکی سیّد مرتضی رضوی کشمیری – که با اصحاب سامراء چون سیّد اسماعیل صدر و میرزا حسین نوری طبرسی رابطه ای نزدیک داشت(66) و خود به مقامی بلند در سلوک شرعی شناخته می شد(67) – نیز «فقط آداب و سنن» و توجه به آموزه های امامان شیعیان بود.(68) وی با رویکردهای صوفیانه و عرفانی برخاسته از آموزه های کسانی چون شیخ محیی الدین بن عربی و جلال الدین محمّد بلخی «تباینی بعید» داشت و حتی نمونه آوردن از سخنان شان را نیز برنمی تافت.(69)
با این ترتیب، می توان گفت: کسانی که به سلوک شرعی ملا فتحعلی سلطان آبادی به صورت کامل دل می بستند، چه از رویکرد نظری و چه از نگاه عملی به صرف آموزه های دینی نظر داشتند و از توجه به دیدگاه های فلسفی و عرفانی دوری می جستند.
از آن سوی، سکونت در سامراء، به عنوان مکان ولادت و غیبت امام دوازدهم، به خودی خود، موجب می شد شیعیان ساکن در آنجا به ساحت او توجه بیشتری داشته باشند. این ویژگی در میان اصحاب سلوکی سامراء تا آنجا بود که می گفتند مرشد و راهنما، حتی در عصر غیبت، کسی جز امام دوازدهم نیست و اهل سلوک باید با توسل واقعی به او مورد عنایت و راهنمایی اش قرار گیرند. (70) از همین روست که در میان ایشان کسانی بودند که توجه به ساحت امام دوازدهم و توسل به او را بخشی مهم از سیرۀ زندگانی خود می دانستند. به عنوان نمونه، شیخ فضل الله نوری کتابی با عنوان صحیفۀ مهدویه و میرزا محمّد عسکری تهرانی نیز کتابی با همان عنوان نگاشتند و دعاهای مربوط به امام دوازدهم را گردآوردند. در نامه هایی که شخص دوم به شاگرد خود، سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی، نگاشته، توجه ویژه اش به ساحت امام دوازدهم آشکار است.(71)
نمود مهم این ویژگی اصحاب سلوکی سامراء را در کتاب تکالیف الأنام فی غیبة الإمام می توان دید. نویسندۀ این کتاب، شیخ علی اکبر صدرالاسلام همدانی، – که از شاگردان نزدیک میرزا حسین نوری طبرسی بود – آنچه را که وظایف شیعیان دوران غیبت نسبت به امام دوازدهم می دانست در آن آورده و نسخه ای مهم در آن مسیر به دست داده است. اثرپذیری بسیار زیاد او از آن استاد را – که از بزرگان مکتب سلوکی سامراء و از نزدیک ترین شاگردان ملا فتحعلی سلطان آبادی بود – در آن کتاب می توان دید. وی نوری طبرسی را پیوسته با عنوان هایی چون «استاد اعظم» و «مولای معظم» یاد کرده(72) و او را در مسیر توجه به ساحت امام دوازدهم، نه تنها از «محبان» و «عاشقان» که از «کاملان» و «واصلان» دانسته(73) و از آثارش چون نجم ثاقب در احوال امام غایب و دار السلام فی ما یتعلق بالرؤیا والمنام نکاتی آورده است.(74)
میرزا حسین نوری طبرسی نسبت به استادش، ملا فتحعلی سلطان آبادی، نگاهی چون نگاه صدرالاسلام همدانی به خود داشت و با اوصافی بلندش یاد می کرد. به عنوان نمونه، او آن استاد را آشناترین کسان به «طریقۀ ائمۀ هدی» – که در زندگانی خود دیده – گفته و از دانش های برگرفته از «بئر معطله» (چاه پرآب متروک) و «قصر مشید» (کاخ برافراشته) بهره مندش خوانده است. (75) این دو عبارت قرآنی(76) در فرهنگ تفسیری روایی شیعیان به امام دوازدهم و بهره مندنشدن شایستۀ مردم از دانش الهی او در دوران غیبتش بازمی گردد.(77) با این ترتیب، می توان گفت میرزا حسین نوری طبرسی – که در شناخت روایت های شیعی از برجستگان بود -ملا فتحعلی سلطان آبادی را مورد عنایت های ویژۀ امام دوازدهم می دانست اما با به کار بردن آن عبارت قرآنی به گونه ای غیرمستقیم از آن سخن می گفت.
این عالم دینی سرشناس – که دستگاه مرجعیت گستردۀ میرزا محمّدحسن شیرازی در سامراء را سرپرستی می کرد(78) – در حوزۀ اندیشۀ مهدویت شیعی دارای سه کتاب مهم است:
- جنة المأوی فی ذکر من فاز بلقاء الحجة أو معجزته فی الغیبة الکبری؛
در نگاه او، برخی حکایات دیدار با امام دوازدهم از سوی شیخ محمّدباقر مجلسی در کتاب بحار الأنوار آورده نشده بود. از این روی، او این کتاب را به سال 1302 ق. در سامراء نگاشت(79) تا هم آن کسان را شناسانده باشد و هم معرفی کسانی دیگر را که با این ویژگی در زمان های پس از مجلسی می شناخت به دست دهد. در نگاه او، کسانی که در این کتاب شناسانده شده اند، یا با امام دوازدهم دیدار داشتند یا معجزه ای از او دیده و یا با چیزی که گویای وجود او بود روبه رو شده بودند. بر همین مبناست که 93 حکایت در این کتاب گنجانده شده و در پایان دربارۀ اصل امکان دیدار با امام دوازدهم در دوران غیبت کبری و نیز شرح کارهایی که مداومت بر آنها به آن دیدار می انجامد سخن گفته شده است.
- نجم ثاقب در احوال امام غایب؛
این کتاب با دستور میرزای شیرازی به سال های 1303 و 1304 ق. در سامراء به قلم آمد(80) و با تقریظ او همراه شد. میرزای شیرازی در مکتوب خود آن کتاب را بی مانند و «در نهایت تمامیت و متانت و جامعیت و حسن ترتیب و جودۀ تهذیب» خواند و نوشت که بر «متدین» لازم است تا برای «دفع شبهه و تصحیح عقیده» به خواندنش بپردازد. میرزا حسین نوری طبرسی در این کتاب به ولادت، حالات، نام ها، لقب ها، کنیه ها و نیز ویژگی های امام دوازدهم پرداخته و به «ذکر اختلاف مسلمین در وجودِ» او رسیده است. سپس، بر آن است تا نشان دهد مهدی موعودی که اهل سنت و شیعیان به آن باور دارند در وجود امام دوازدهم نمود می یابد. او در ادامه، چهل حدیث در «اثبات امامتِ» امام دوازدهم «از روی معجزات» آورده و به نقل صد حکایت در ارتباط با وی پرداخته است. گفتار بعدی اش نیز دربارۀ امکان دیدار با امام دوازدهم در دوران غیبت کبری بوده و در بخش پایانی به آنچه وظایف شیعیان نسبت به او می دانست رسیده است.
- کشف الأستار عن وجه الغائب عن الأبصار؛
این کتاب در پاسخ شعر یکی از عالمان اهل سنت بغداد در انکار وجود امام دوازدهم است که به سال 1317 ق. در نجف نوشته شد.(81) میرزا حسین نوری طبرسی با استناد به آثار اهل سنت، 40 تن از بزرگان ایشان را که به ولادت امام دوازدهم باور داشتند شناسانده است.(82) سپس به این که امام دوازدهم همان مهدی موعود اسلام است رسیده(83) و در پایان نیز به ثمرۀ وجود او در دوران غیبتش پرداخته است.(84)
در میان شاگردان میرزا حسین نوری طبرسی به سیّد ابوالقاسم حسینی دهکردی نیز باید نظر داشت. او – که بعدها در میان عالمان دینی تراز اول اصفهان جای گرفت – در زندگی نامۀ خود شهر سامراء را در زمان میرزا محمّدحسن شیرازی «انموذج شهر جابلقا و جابلسا» گفته و نوشته که جدا از تحصیل فقه و اصول نزد آن فقیه سرشناس، «اکثر استیناس»ش «در اقتباس معارف و اسرار توحید با عالم ربانی، حاج ملا فتحعلی سلطان آبادی، و [نیز] زین المجاهدین و سراج طریق السالکین و قطب المحدثین، حاجی میرزا حسین نوری … (85) در ازمنۀ متمادیه» بود به گونه ای که «الحق از آن بزرگوار مستفیض» شد.(86) وی در جایی دیگر، آن استاد را محدث بارع، عالم ربانی، شبیه ترین مردم در سیرت زندگانی به امامان و اصحاب ایشان،(87) زین المجاهدین و الزاهدین، رئیس العلماء و المحدثین و نیز ولی صفی (88) گفته و در وصیت نامۀ خود نیز او را همراه با برخی دیگر از بزرگان نجف و سامراء در زمان خود در سلسلۀ عالمان گذشته که دوست شان می دارد و به «منهاج»شان «مقتدی» است و بر «حق مبین»شان می داند گفته است. (89)
از آن سوی، دربارۀ سیّد ابوالقاسم دهکردی گفته شده که در درس های فقهی و اصولی خود به گونه ای پیوسته به تربیت اخلاقی شاگردان خود می پرداخت.(90) یکی از آن شاگردان سیّد محمّدتقی موسوی اصفهانی (فقیه احمدآبادی) است که از وی به دریافت اجازۀ روایت و اجتهاد موفق شد.(91) این عالم دینی در حوزۀ اندیشۀ مهدویت سه رسالۀ وظیفة الأنام فی زمن غیبة الإمام، کنز الغنائم فی فوائد الدعاء للقائم، نور الأبصار فی فضیلة الانتظار و نیز کتاب مبسوط مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم را نگاشت.(92) او در آن کتاب روایات گوناگون شیعی را مورد استناد و استنباط قرار داده و از جهات بسیار به اهمیت دعای شیعیان برای ظهور امام دوازدهم و آنچه از آن برای دعاکننده به دست می آید رسیده است. (93)
از آن روی که نویسندۀ این آثار به گونه ای درخور از محضر سیّد ابوالقاسم دهکردی (از برخاستگان مکتب سلوکی سامراء) بهره برده و در خلال درس های فقهی و اصولی او از رویکردهای اخلاقی اش نیز آگاهی می یافت و رساله ی نور الأبصار فی فضیلة الانتظار را هم با تقریظ او به چاپ رساند،(94) می توان گفت تعلق خاطرش به اندیشۀ مهدویت برگرفته از رویکرد بنیادین آن مکتب در توجه به ساحت امام دوازدهم بود(95) و بر این اساس، آثار او، به ویژه کتاب مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم را نیز مانند کتاب تکالیف الأنام فی غیبة الإمام نمودی بالا از سلوک برخاسته از نگاه سامرائیان می توان گفت. این گمان با آگاهی از استنادهای او در آن مکتوبات به آثار مهدویتی میرزا حسین نوری طبرسی چون نجم ثاقب در احوال امام غایب (96) و جنة المأوی فی ذکر من فاز بلقاء الحجة فی الغیبة الکبری(97) و همچنین، تجلیل های فراوانش از او (98) یقینی می شود.
برخی آگاهان برآنند که اقامت میرزا محمّدحسن شیرازی در سامراء سبب شد تا آثار زیادی درباره ی امام دوازدهم به نگارش آید. به عنوان نمونه، حاج شیخ علی اکبر مهدی پور – که از محققان صاحب نظر در حوزۀ مهدویت شیعی است و دربارۀ کتاب های چاپ شدۀ آن حوزه نیز به پژوهش پرداخته (99)– چنین دیدگاهی دارد.(100) سیّد مصلح الدین مهدوی هم – که از تاریخ نگاران برجستۀ اصفهان بود – سکونت میرزای شیرازی در سامراء و «تربیت روحی و معنوی» که او به «شاگردان و نزدیکان خویش» می داد را سبب ساز نگارش آثار زیادی دربارۀ امام دوازدهم خوانده، گذشته از آن که سکونت او در آن شهر را، به خودی خود، در توجه بیشتر بزرگان مذهب تشیع به ساحت امام دوازدهم مؤثر دانسته است. (101)
در متون تاریخی نمونه هایی را می توان یافت که نشان می دهند برخی شیعیان میرزا محمّدحسن شیرازی را از عالمان دینی مورد توجه امام دوازدهم می دانستند. در یکی از آن آثار، با آوردن رخدادی دربارۀ دستگیری امام دوازدهم از شخصی و ارجاعش به میرزای شیرازی، به هدیه داده شدن یک حلقه انگشتری از سوی امام دوازدهم به او در شب پانزدهم شعبان پرداخته شده است.(102) در زمان تحریم تنباکو نیز مکتوبی از سوی یکی از عالمان دینی در تهران پخش شد که در آن میرزای شیرازی را «از خواص بندگان امام همام (ع)» خوانده و از «توقیعات رفیعۀ» وارد «بر این عالم ربانی [که] داخل در مرتاضین و اهل الله و خواص اولیاء الله است» سخن گفته و غیبت کبری را «منافی با ورود توقیع بر خواص» ندانسته بود.(103)
با این ترتیب، دانسته می شود که مکتب سلوک شرعی ـ غیرعرفانی سامراء، چه در نگاه نظری و چه در رویکرد عملی، خارج از نصوص مذهب تشیع گام برنمی داشت و اساس سلوک را در توجه به ساحت امام دوازدهم می دانست. طبیعی است که سیّد اسماعیل صدر نیز – که از «خواص اصحاب اسرار» ملا فتحعلی سلطان آبادی بود(104) و با وی و میرزا حسین نوری طبرسی مصاحبت نزدیک داشت(105)– به چنین رویکردی ملتزم باشد. از این روست که می توان گفت شخصیت فکری میرزا مهدی اصفهانی – که در 12 سالگی «تحت سرپرستی علمی و سلوک روحانی» او قرار گرفت – در فضای فکری مکتب سلوکی سامراء رشد کرد. وی در این مسیر، گذشته از آن استاد، با میرزا حسین نوری طبرسی نیز مرتبط شد و روش سلوکی سامرائی را از او نیز در یافت(106) و همچنین، با توجه به آن که سه سال پیش از درگذشت ملا فتحعلی سلطان آبادی به کربلا رفت و آن استاد نیز در آن شهر بود، می توان گمان داشت محضر او را نیز دریافته باشد.
دو حکایتی که حاج شیخ محمود حلبی، به عنوان یکی از مطلع ترین آگاهان از زندگانی میرزا مهدی اصفهانی، دربارۀ ارتباط او با سیّد اسماعیل صدر آورده، گویای اهتمام بسیار آن استاد به تربیت معنوی شاگردش است. حکایت نخست، دقت نظر سیّد اسماعیل صدر در چگونگی انجام تجرید و خلع بدن از سوی میرزا مهدی اصفهانی را نشان داده و حکایت دوم نیز توجه زیادش به دور داشتن او از مدعیان دروغین سلوک را گویاست.(107) حاج شیخ محمود حلبی – با آگاهی های علمی و سلوکی زیادی که داشت(108)– در میان استادان میرزا مهدی اصفهانی برای سیّد اسماعیل صدر جایگاهی ویژه را معتقد بود و با دست گذاشتن بر «تشرّع بسیار زیاد» او، برترین شاگرد میرزا محمّدحسن شیرازی اش می دانست و چنان می گفت که اگر او در پی مرجعیت بود، به آسانی از تمام هم گنان خود و از جمله ملا محمّدکاظم خراسانی (نویسندۀ کفایة الأصول) پیشی می جست. وی همچنین، بر آن بود که سیّد اسماعیل صدر در سلوک شرعی مقامی بسیار بلند داشت اما جایگاه معنوی اش، به سبب اصرارش بر پنهان داشتن آن، هنوز هم بر همگان شناخته شده نیست.(109)
——————————————–
پی نوشت ها:
- محمّدرضا حکیمی، مکتب تفکیک. کیهان فرهنگی، س 9، ش 12، زمستان 1371 ش.
- محمّدرضا حکیمی، مکتب تفکیک. تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375. این کتاب در سال های بعد به چاپ های مکرر رسید.
- سیّد مقداد نبوی رضوی، اندیشۀ اصلاح دین در ایران، مقدمه ای تاریخی. تهران، انتشارات شیرازۀ کتاب ما، 1396 ش.
- نک.: پیشین، ج 2، پیوست شمارۀ 1.
- سیّد مصلح الدین مهدوی، بیان سبل الهدایة فی ذکر أعقاب صاحب الهدایة یا تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر 1/ 355: «چند خصیصه از شاگردان مکتب سامراء:
- توجه مخصوص آنان به مقام ولایت مطلقه و بالاخص نسبت به امام زمان(ع)؛
- عموماً تصلب در امر دین داشته و در امر به معروف و نهی از منکر حتی المقدور کوشا بوده اند؛
- شجاع و نترس و دلیر در برابر حوادث و پیش آمدها بوده و از هیچ رویدادی نمی هراسیدند؛
- مقاوم و مبارز و مدافع حقوق ستم دیدگان و بی چارگان به مراسم و عنوان بوده اند؛
- مخالف با نفوذ بیگانگان و استعمارگران و سودجویان و عمال داخلی آنان از هر طبقه و هر کشور، به خصوص روس و انگلیس؛
- آشنا بودن به اوضاع زمان و سیاست روز. این محقق سپس (ج 1، ص 356) برخی عالمان دینی را که «در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم» در موضوع مهدویت شیعی مکتوباتی نگاشتند نام برده است.
- در این زمینه به پژوهشی که در همان سال ها از سوی آقای حسین مفید با عنوان باورداشت امامت – مهدویت در مکتب سامراء انجام شد می توان نظر داشت. نگارنده در برخی بخش های تحقیقی خود دربارۀ مکتب سلوکی سامراء و نیز یافتن برخی منابع دست اول از دیدگاه های این پژوهش بهره برده است.
- نک: سیّد مقداد نبوی رضوی، روابط سیّد جمال الدین افغانی (اسدآبادی) و میرزای شیرازی در سال های تحریم تنباکو و جنبش اتحاد اسلام؛ همو، اندیشۀ اصلاح دین در ایران، مقدمه ای تاریخی، ج 2، پیوست شمارۀ 3.
- این نکته را نگارنده در تابستان سال 1385 ش. در گفت وگو با آقای عبدالحسین حائری (د. 1395 ش.، دانشمند نسخه شناس و رییس پیشین کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی) – که به سبب بستگی به خاندان حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی آگاهی های مهمی از تاریخ حوزۀ علمیۀ سامراء داشت – شنید. تعبیر وی آن بود که «عبای میرزای شیرازی بر دوش آقای صدر قرار گرفت.»
- مدرک آن زمان: محمّدرضا حکیمی، مکتب تفکیک/ 213.
- وی در حوزۀ علمیۀ مشهد، پس از خواندن ادبیات عرب نزد شیخ محمّدتقی ادیب نیشابوری (ادیب دوم)، کتاب قوانین الأصول را نزد حاج میرزا احمد مدرس یزدی خواند و کتاب های شرح اللمعة الدمشقیة، المکاسب، فرائد الأصول و کفایة الأصول را از حاج شیخ هاشم قزوینی فراگرفت و سپس، مقداری از درس های خارج حاج سیّد یونس اردبیلی، میرزا حسین فقیه سبزواری و حاج میرزا احمد کفایی را شرکت کرد و همچنین، در درس های معارفی – کلامی حاج شیخ مجتبی قزوینی و میرزا جوادآقا تهرانی حضور یافت. پس از آن، به قم رفت و به مدت پنج سال درس های خارج فقه حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی، خارج اصول امام خمینی و فلسفۀ حاج سیّد محمّدحسین طباطبایی دربارۀ دو کتاب اشارات (نوشتۀ ابن سینا) و اسفار (نوشته ی صدرالمتألهین شیرازی) را دریافت. یکی از حاضران آن محفل فلسفی – که آن زمان تنها حضور هشت تن (حاج شیخ مرتضی مطهری، حاج شیخ حسینعلی منتظری، سیّد جلال الدین آشتیانی و …) را شاهد بود – به هم درسی با او اشاره داشته و از «فهمی بالا» برخوردارش گفته است. (شیخ محمّد واعظ زادۀ خراسانی، نقد مکتب تفکیک/ 153 و 154) وی پس از اقامت پنج ساله در قم به تهران آمد و دورۀ کارشناسی علوم معقول و منقول را در دانشگاه تهران گذراند. او که از سال های جوانی در مشهد با برخی تقریرات حاج شیخ محمود حلبی از درس های معارف پدر خود آشنایی داشت، در نقد آموزه های بهائی نیز در زمرۀ شاگردان او جای گرفت و پس از آغاز درس های معارفی اش هم به آن حلقۀ درسی وارد شد (1352 تا 1357 ش.) و سپس در میان شاگردان درس معارف خصوصی او (د. 1376 ش.) – که تا حدود یک سال پیش از وفاتش ادامه داشت- برگزیده شد.
- آن سال ها تدوین کتاب احیاگر حوزۀ خراسان با نظارت آقای مدرس غروی آغاز شد و نگارنده نیز بدین واسطه با گروه پدیدآورندگان آن مرتبط شد و ضمن یاری به ایشان در نظم دهی به ساختار آن، برخی مواد پژوهشی خود را در اختیارشان گذاشت که بیشتر در فصل های آغازین آن مورد استفاده قرار گرفت.
- نگارنده دربارۀ آن طرح تحقیقی در مقاله ای که در معرفی کتاب The Shi’a of Samarra: The Heritage and Politics of a Community in Iraq نگاشته و آن را در فصلنامۀ نقد کتاب ایران و اسلام (ش 5 و 6) به چاپ رسانده نیز سخن گفته است.
- پژوهش یکی از محققان گویای آن است که میرزا مهدی اصفهانی در اصفهان محضر سیّد محمّدباقر درچه ای را در فقه و اصول و محضر جهانگیرخان قشقایی و ملا محمّد کاشی را در فلسفه دریافت و سپس به تهران رفت و پس از سال ها تحصیل در آنجا، در مشهد سکونت گزید و به تدریس پرداخت. (سیّد مصلح الدین مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان 1/ 360 و 361) از آن سوی، نگارنده، از دوتن از نزدیکان حاج شیخ محمود حلبی – که یکی از ایشان آقای محمّداسماعیل مدرس غروی است – از قول او شنید که میرزا مهدی اصفهانی در 12 سالگی به عراق رفت و تحت سرپرستی سیّد اسماعیل صدر قرار گرفت. همچنین، حاج میرزا حسنعلی مروارید در مکتوبی که دربارۀ زندگانی استاد خود نگاشته، تحصیلات ابتدایی او را به اجمال برگزار کرده است: «مولد ایشان در اصفهان و پس از تحصیلاتی در اصفهان به نجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر بزرگان، من جمله مرحوم سیّد اسماعیل صدر – که علاوه بر مرجعیت واجد خصوصیاتی در جهات معنوی نیز بود – بهره مند [شدند] …» (مکتوب حاج میرزا حسنعلی مروارید، مندرج در: شیخ عزیزالله عطاردی قوچانی، فرهنگ خراسان 7/ 468) در تحلیل آنچه آمد، باید گفت: آن محقق، نه تنها برای گفتار خود سندی نیاورده، که به مهم ترین بخش تحصیلات میرزا مهدی اصفهانی – که اقامتش در کربلا و نجف و سامراء بود و بازه ی زمانی طولانی مدتی را دربرداشت ـ نیز نپرداخته و به جای آن به نادرستی تحصیل طولانی مدت او در تهران را آورده است. این انداختگی مهم همراه با آن اشاره ی نادرست آگاهی اندک او نسبت به زندگانی میرزا مهدی اصفهانی را گویاست. از سوی دیگر، حاج شیخ محمود حلبی – که در نگاه این پژوهش از مطلع ترین آگاهان دربارۀ زندگانی میرزا مهدی اصفهانی بود ـ بر سن 12 سالگی او در زمان عزیمتش به عراق دست گذاشته و حاج میرزا حسنعلی مروارید نیز – که از شاگردان نزدیک میرزا مهدی اصفهانی به شمار می رفت ـ به آن استادان اصفهان اشاره ای ندارد و این در حالی است که جایگاه بلند آنان در فقه و اصول و فلسفه یادشدن شان در سرگذشت میرزا مهدی اصفهانی را گریزناپذیر می کرد؛ بنابراین، در نگاه این پژوهش، گفتار آن محقق درست نیست و بزرگان یادشدۀ اصفهان را در میان استادان میرزا مهدی اصفهانی نمی توان دانست و از این روست که بر همان سن 12 سالگی اش در زمان خروج از اصفهان باید نظر داشت.
- الشیخ آغابزرگ الطهرانی، طبقات أعلام الشیعة 13/ 159؛ السیّد محسن الأمین، أعیان الشیعة 5/ 219؛ الشیخ محمّد حرزالدین، معارف الرجال 1/ 115.
- الشیخ محمّدأمین الإمامی الخوئی، مرآة الشرق 1/ 493؛ حسین سعادت نوری، حاج محمّدحسن شیرازی، آشتیانی، وکیل الدوله/ 204.
- السید حسن الصدر، تکملة أمل الآمل 5/ 346 تا 348.
- علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث 3/ 116.
- مرتضی مدرسی، تاریخ روابط ایران و عراق/ 343.
- حسین سعادت نوری، حاج محمّدحسن شیرازی، آشتیانی، وکیل الدوله/ 205.
- شیخ آقابزرگ تهرانی، میرزای شیرازی، ملحقات/ 225.
- پیشین/ 224 و 225.
- علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث 3/ 116.
- الشیخ محمّدأمین الإمامی الخوئی، مرآة الشرق 1/ 495.
- Başbakanlık Osmanlı Arşivi.
- علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث 3/ 117.
- نگارنده امیدوار است بحث مبسوط و مستند این گفتار را در آینده به دست دهد.
- شیخ آقابزرگ تهرانی، میرزای شیرازی، ملحقات/ 225.
- الشیخ محمّدأمین الإمامی الخوئی، مرآة الشرق، 1/ 495 و 496.
- پیشین/ 493 و 494.
- سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 3/ 407.
- علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث 3/ 116 و 117.
- نگارنده امیدوار است بحث مبسوط و مستند این گفتار را در آینده به دست دهد.
- نگارنده در بهار 1388 ش. از آقای حاج سیّد رضی حسینی شیرازی (نتیجۀ میرزای شیرازی) – که در میان عالمان دینی تراز اول تهران جای دارد – شنید که پس از درگذشت میرزای شیرازی، شهرت مسموم شدنش در سامراء بر سر زبان ها افتاد. او آن شهرت را از قول یکی از اقوام خود (خواهر مرجع تقلید فقید، حاج سیّد عبدالهادی حسینی شیرازی) – که آن زمان در سامراء بود – بازمی گفت. برخی تاریخ نگاران برآنند که میرزای شیرازی، به سبب مخالفتش با سیاست اتحاد اسلام حکومت عثمانی در خلع ناصرالدین شاه قاجار و ضمیمه کردن ایران به قلمرو خود، با دستور داعی ارشد آن سیاست، سیّد جمال الدین افغانی، به دست میرزا رضا کرمانی مسموم شد و به قتل رسید. میرزا رضا کرمانی یک سال بعد به تهران رفت و دیگر مخالف بزرگ سیاست اتحاد اسلام، ناصرالدین شاه قاجار، را کشت. نگارنده امیدوار است در آینده به تحلیل «فتنۀ سامراء» و روایت های مسموم شدن و قتل میرزای شیرازی بپردازد. برای آگاهی از کوششی گروهی که سرانجام به کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار انجامید، نک.: سیّد مقداد نبوی رضوی، تاریخ مکتوم، فصل سوم: «دربار شاهی و قتل ناصرالدین شاه».
- المیرزا محمّدمهدی اللکهنویی الکشمیری، تکملة نجوم السماء 2/
- السیّد حسن الصدر، بغیة الوعاة فی طبقات مشایخ الإجازات/ 543: «… وکان حجة الإسلام المیرزا یقدمه علی سائر الأعلام من أهل دورته ویقول: «لا نظر لی بغیره» وکان یرجع إلیه فی حیاته ولا یری أحداً أرجح منه وصار بعده مرجعاً بلا مدافع والخواص لا یعرفون غیره ….» صاحب این گفتار، خود از شاگردان برجستۀ میرزای شیرازی در سامراء بود.
- سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 3/ 389.
- پیشین 2/ 380.
- به روایت یکی از آگاهان، «موقعی که مرجعیت میرزای شیرازی عظمت پیدا کرد و تقریباً منحصربه فرد شد، در جلسه ای که سلام و صلوات خیلی زیاد بود، بعد از رفتن افراد، ملا فتحعلی می آمد و میرزا را موعظه می کرد تا سم دنیوی این سلام و صلوات ها گرفته شود.» (سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 2/ 380 و 381).
- سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 3/ 335.
- الشیخ محمّدأمین الإمامی الخوئی، مرآة الشرق 1/ 80.
- سیّد کاظم حسینی حائری، زندگانی و افکار شهید صدر/ 22.
- سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 2/ 458. این رخداد را نگارنده در بهار 1396 ش. از حاج آقا علی صدر، به نقل از پدر خود، حاج سیّد صدرالدین صدر (فرزند سیّد اسماعیل صدر و فقیه و مرجع تقلید برجسته،) نیز شنید.
- گفتار سیّد موسی صدر (نوۀ سیّد اسماعیل صدر و پیشوای شیعیان لبنان)، مندرج در: علی ابوالحسنی (منذر)، فراتر از روش آزمون و خطا/ 208 و 209: «پس از فوت میرزای شیرازی اول، اوایل امر، بر مرجعیت جد ما، آقا سیّد اسماعیل صدر، اتفاق شد و مرحوم سیّد [محمّدکاظم یزدی] هم وقتی که از وی راجع به اعلم سؤال می کردند، می گفت: «لا أتعدّی آسیّد إسماعیل صدر.» اما چندی بعد، این وضع تغییر کرد. خود آسیّد اسماعیل صدر می فرمود: «پهلوان یزدی و پهلوان خراسانی که با هم کشتی گرفتند، ما را زمین زدند!»
- این ویژگی را حاج شیخ محمود حلبی در درس دوازدهم از دومین دورۀ درس های توحید خود بازگفته است.
- سیّد کاظم حسینی حائری، زندگانی و افکار شهید صدر/ 22.
- نگارنده امیدوار است در آینده اسباب مهاجرت سیّد اسماعیل صدر از سامراء و نیز تاریخ آن حوزه در دهه های بعد را با شرح بیشتری به دست دهد.
- السیّد محمّدمهدی الموسوی الإصفهانی الکاظمی، أحسن الودیعة فی تراجم مشاهیر مجتهدی الشیعة/ 171، پ 1، تعلیقة المصحح: «کان یعرف«حجة الإسلام» فی زمانه وهو المقصود عند الإطلاق فی ذلک الوقت علی ما أفاده بعض المؤلفین.»
- شیخ محمود حلبی خراسانی، یادی از عالمی ربانی/ 21 و 22. در این مکتوب به شهر محل ارتباط میرزا مهدی اصفهانی و سیّد اسماعیل صدر اشاره ای نیست اما در ادامه، به حرکت میرزا مهدی اصفهانی با دستور سیّد اسماعیل صدر به نجف پرداخته شده است؛ بنابراین، از آن روی که محل اقامت آن استاد در کربلا بود، باید گفت آن دو در آن شهر با یکدیگر آشنا شدند. جدای از این، آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند میرزا مهدی اصفهانی)، به نقل از حاج شیخ محمود حلبی، کربلا را جای آشنایی آن دو با یکدیگر می گفت.
- نک.: منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر/ 240 و 253.
- پیشین/ 240.
- السیّد حسن الصدر، تکملة أمل الآمل 5/ 347.
- السیّد محسن الأمین، أعیان الشیعة 13/ 55.
- المیرزا محمّدمهدی اللکهنویی الکشمیری، تکملة نجوم السماء 2/ 151.
- السیّد محسن الطباطبائی الحکیم، حقائق الأصول 1/ 95 و 96. او این رخداد را ذیل عنوان «بطون القرآن» از قول «بعض الأعاظم» آورده است. آن گونه که نگارنده در زمستان 1394 ش. از حاج میرزا جعفر غروی نائینی (نوۀ میرزا محمّدحسین نائینی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم) شنید، آن «بعض الأعاظم» میرزای نائینی بود: «حدث بعض الأعاظم – دام تأییده – أنه حضر یوماً منزل الآخوند ملا فتحعلی – قدس سره – مع جماعة من الأعیان منهم السیّد إسماعیل الصدر(ره) والحاج النوری صاحب المستدرک(ره) والسیّد حسن الصدر – دام ظله – فتلا الآخوند(ره) قوله – تعالی: «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ الله لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ الله حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ [وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ]» [الحجرات:7] ثم شرع فی تفسیر قوله -تعالی – فیها: «حبب إلیکم …» وبعد بیان طویل فسرها بمعنی لمّا سمعوه منه استوضحوه واستغربوا من عدم انتقالهم إلیه قبل بیانه لهم فحضروا عنده فی الیوم الثانی ففسرها بمعنی آخر غیر الأول فاستوضحوه أیضاً وتعجبوا من عدم انتقالهم إلیه قبل بیانه ثم حضروا عنده فی الیوم الثالث فکان مثل ما کان فی الیومین الأولین ولم یزالوا علی هذه الحال کلما حضروا عنده یوماً ذکر لها معنی إلی ما یقرب من ثلاثین یوماً فذکر لها ما یقرب من ثلاثین معنی وکلما سمعوا منه معنی استوضحوه وقد نقل الثقات لهذا المفسر کرامات – قدس الله روحه.»
- آن عالم دینی، شیخ محمّدحسین نجفی اصفهانی (برادر شیخ محمّدتقی نجفی اصفهانی مشهور به آقانجفی) بود. وی تفسیر خود را – که مجد البیان فی تفسیر القرآن نام دارد – به میرزا محمّدحسین نائینی داد تا با خود به سامراء برده و به ملا فتحعلی سلطان آبادی نشان دهد تا در صورت پذیرش او، نگارشش را پی گیرد. پذیرفته شدن آن مکتوب از سوی ملا فتحعلی سلطان آبادی سبب شد تا ادامۀ آن تفسیر نیز نگاشته شود. (گفت وگوی نگارنده با حاج میرزا جعفر غروی نائینی: نوۀ میرزای نائینی و از مدرسان حوزۀ علمیۀ قم، زمستان 1394 ش.) این تفسیر مدتی است که از سوی مؤسسۀ شمس الضحی به چاپ مجدد رسیده است.
- زندگی نامۀ خودنوشت حاج سیّد ابوالقاسم حسینی دهکردی، مندرج در: سیّد محمّدعلی روضاتی، زندگانی حضرت آیة الله چهارسوقی/ 193.
- المیرزا محمّد الطهرانی العسکری، إجازة المیرزا محمّد الطهرانی العسکری للشیخ محمّدعلی الأردوبادی/ 272.
- المیرزا حسین النوری الطبرسی، دارالسلام فیما یتعلق بالرؤیا والمنام 2/ 266 و 267.
- منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر / 241.
- با توجه به آن که ملا فتحعلی سلطان آبادی خود اهل سلوک شرعی بود و سال ها محضر درسی شیخ مرتضی انصاری (شاگرد و مرید حاج سیّد علی شوشتری در اخلاق) را دریافته بود و همچنین، مدت ها با ملاحسینقلی همدانی (شاگرد برجستۀ حاج سیّد علی شوشتری) ارتباط نزدیک داشت، بهره نبردنش از درس اخلاق و سلوک شرعی حاج سیّد علی شوشتری دور از ذهن می نماید. گذشته از این، نگارنده در بهار 1396 ش. شاگردی او نزد حاج سیّد علی شوشتری را از حاج آقا علی صدر (نوۀ سیّد اسماعیل صدر) شنید.
- منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر/ 244 تا 247.
- شیخ علی زاهد قمی در شرح دوستی نزدیک و نخستین ملا حسینقلی همدانی و ملا فتحعلی سلطان آبادی و جدایی بعدی ایشان گفته بود: «دلیل آن بوده است که سرکار آخوند ملا حسینقلی عارف می بود و سرکار آخوند ملا فتحعلی زاهد.» (منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر/ 239) این سخن روایتی قابل اعتناست چرا که گوینده اش بزرگان هردو مکتب سلوکی سامراء و نجف را دریافته و خود نیز از شناختگان سلوک شرعی بود. گذشته از این، ارادت بسیار زیاد میرزا حسین نوری طبرسی ـ که جز به روایات شیعی نظر نداشت – به ملا فتحعلی سلطان آبادی گویای چنین مسیری برای اوست. یکی از شاگردان مشترک آن دو دربارۀ آن ارادت نوشته: «جمال العارفین ومصباح المتهجدین، العالم العامل والإنسان الکامل الزاهد العابد، المولی فتحعلی السلطان آبادی، کان مربیاً للعلماء العاملین وممن وصل إلی مرتبة الیقین وکنت أری شیخنا المحدث الأستاذ العلامة الطبرسی (صاحب المستدرک) – مع ما کان علیه من الاضطلاع والتبحر فی جمیع العلوم ـ عند الاستفادة منه کالطفل بین یدی معلمه وکان ربما یخدمه بنفسه حضراً وسفراً متقرباً إلی الله ـ تعالی ـ بخدمته وقال فی حقه: «أخذ من کل علم جوهره» وأشار إلی جملة من کراماته فی کتابه دارالسلام و الکلمة الطیبة.» (المیرزا محمّد الطهرانی العسکری، إجازة المیرزا محمّد الطهرانی العسکری للشیخ محمّدعلی الأردوبادی/ 273)
- سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان/ 139 و 141: «تلمیذ [حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی]: مرحوم آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی، با تمام ریاضات و مکاشفات و مقاماتی که از ایشان نقل می شود، گویا در مراحل و منازل توحید ذات حق متعال [عرفان] نبوده اند. علامه [حاج سیّد محمّدحسین طباطبایی]: مثل این که ایشان در مسایل مجاهدت های نفسانی بوده و در رشتۀ توحید [عرفان] نبوده اند و چون با مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی هم عصر و هم زمان بوده و مرحوم آخوند در رشته ی توحید حق – تبارک و تعالی – بی نظیر بوده اند، لذا با هم مناسبات و مراوداتی نداشته اند و قدری هم روابط آنها تیره بود …. مرحوم حاج سیّد مرتضی [رضوی کشمیری] از اوتاد وقت و از زهاد معروف … اما رشتۀ ایشان رشتۀ مرحوم آخوند ملا حسینقلی، یعنی رشتۀ توحید و عرفان، نبوده است.»
- گفتار میرزا حسین نوری طبرسی، مندرج در: الشیخ آغابزرگ الطهرانی، طبقات أعلام الشیعة 17/ 12.
63. گفتار حاج شیخ محمّدرضا جعفری اشکوری (1310 تا 1389 ش.) در شرح زندگانی خود. وی – که متولد نجف بود و بعدها در شمار شاگردان برجستۀ زعیم وقت حوزۀ آنجا، حاج سیّد ابوالقاسم خویی، جای گرفت – در روایت مشرب های فکری نجف در آن زمان، به «فلسفه»، «عرفان مربوط به ملا حسینقلی همدانی» و «عرفان مربوط به ملا فتحعلی سلطان آبادی» پرداخته است. نوار تصویری این گفتار نزد نگارنده موجود است.
64. المیرزا حسین النوری الطبرسی، خاتمة مستدرک الوسائل 1/ص 516 تا 518.
65. نک.: السیّد عبدالحسین شرف الدین، بغیة الراغبین فی سلسلة آل شرف الدین/ 209، پ 1 و سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 2/ 398.
66. سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 2/ 397.
67. پیشین 2/ 397.
68. سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان/ 19: «مرحوم [سیّد علی] قاضی نیز سالیان متمادی ملازم و هم صحبت مرحوم عابد زاهد ناسک، وحیده عصره، حاج سیّد مرتضی کشمیری – رضوان الله علیه- بوده اند، البته نه به عنوان شاگردی، بلکه به عنوان ملازمت و استفاده از حالات و تماشای احوال و واردات و البته در مسلک عرفانیه بین این دو بزرگوار تباینی بعید وجود داشته است.» گفتاری از سیّد علی قاضی طباطبایی دربارۀ سیّد مرتضی رضوی کشمیری چنین است: «او مردی آرام و موقر بود که با صدای آرام و در نهایت متانت سخن می گفت. هرگز از ذکر خدا باز نمی ایستاد و دایم در حال ستایش از او و قرائت قرآن و درود فرستادن بر پیامبر و خاندان پاکش بود … هرگاه سخنی از صوفیان یا عرفا از قبیل ابن الفارض و ابن عربی یا ملای رومی به میان می آمد، خشم و غضب او نسبت به ایشان بالا می گرفت و صدایشان بلند می شد و شاهد آوردن از گفته های ایشان را مورد سرزنش قرار می داد و می گفت که: با وجود فرمایشات معصومین: که از منابع صحیح می باشند و از نظر سندیت و دلالت و هم سویی با قرآن و سیرۀ علما و فقهای مسلمان و بزرگان و نیکان و مؤمنان پرهیرگار می توان آنها را شاهد آورد، چه لزومی دارد که از گفتۀ متصوفه و عرفا استفاده نماییم، البته صرف نظر از مفاهیم مخالف یا موافقی که در آنها آمده است.» (سیّد محمّدحسن قاضی، آیت حق 1/ 277)
69. این ویژگی را نگارنده در بهار 1388 ش. از آقای محمّداسماعیل مدرس غروی از قول استاد خود، حاج شیخ محمود حلبی، – که آگاهی های سلوکی زیادی داشت – شنید. نمونه ای از این رویکرد را در گفتاری از حاج شیخ محمود حلبی می توان دید: «… مکمل مربی یا بلاواسطه افراد را تربیت می کند یا مع الواسطه. بلاواسطه مثل پیغمبر سلمان را و علی بن ابی طالب کمیل را و امام حسن اصحاب خاصش را و همین طور بیا تا امام دوازدهم [که] الان قطعاً و یقیناً … عده ای را تکمیل می کند، نهایت این که «أولیائی تحت قبابی لا یعرفهم دونی.» آنها را خدا می شناسد و بر کسی هم که می داند حرام است پرده را بالا بزند … آن تربیت بلاواسطه بود و اما تربیت مع الواسطه، مثل شماها که به وسیلۀ اخیار و ابرار از علما و حجج الهیه تربیت می شوید و آنها به وسیلۀ حجت های جلوتر تا برسد به علی بن ابی طالب …. الان هم امام زمان – سلام الله علیه – همین کار را می کند. قطع و یقین بدانید که نظر امام زمان مربی بعض اشخاص است [که به توجه خود ایشان را به ترقی معنوی سوق می دهد] و اینجا دکان و دستگاهی نیست.» (شیخ محمود حلبی خراسانی، معارف الهیه، درس 32/ 529 و 530)
70. نگارنده امیدوار است بحث مبسوط و مستند دربارۀ ویژگی های اصحاب سلوکی سامراء را در آینده به دست دهد.
71. شیخ علی اکبر صدرالاسلام همدانی، پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی (تکالیف الأنام فی غیبة الإمام)/ 36، 83، 101، 109، 129، 146، 154.
72. پیشین/ 39.
73. پیشین/ 36، 83، 101، 109، 114، 129، 146، 154.
74. المیرزا حسین النوری الطبرسی، دار السلام فی ما یتعلق بالرؤیا والمنام 2/ 266.
75. قرآن، سوره حج: 45.
76. السیّد هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن 3/ 893 تا 895.
77. سیّد موسی شبیری زنجانی، جرعه ای از دریا 3/ 335.
78. المیرزا حسین النوری الطبرسی، جنة المأوی/ 179.
79. میرزا حسین نوری طبرسی، نجم ثاقب در احوال امام غایب/ 36.
80. المیرزا حسین النوری الطبرسی، کشف الأستار عن وجه الغائب عن الأبصار/ 446.
81. پیشین/ 137 تا 231.
82. پیشین/ 231 تا 317.
83. پیشین/ 387 تا 397.
84. عبارت نقطه چین بدین قرار است: «که شیخ او هم در معارف و توحید حاجی ملا فتحعلی -أنار الله برهانه – بود» (زندگی نامۀ خودنوشت حاج سیّد ابوالقاسم حسینی دهکردی، مندرج در: سیّد محمّدعلی روضاتی، زندگانی حضرت آیة الله چهارسوقی / 193) وی در جایی دیگر، ملا فتحعلی سلطان آبادی را این گونه یاد کرده است: «یکی از اولیاء الله را مدتی ملاقات و مصاحب بودم که نسبت به بندگان خدا مظهر رأفت و رحمت خداوند متعال بود و او را می دیدم در میان خواص شیعیان که به منزلۀ لقمان بود در عصر خود [و] بسی کلمات حکمت آمیز از او تلقی نمودم ….» (سیّد ابوالقاسم دهکردی، منبر الوسیله 2/ 862)
85. زندگی نامۀ خودنوشت حاج سیّد ابوالقاسم حسینی دهکردی، مندرج در: پیشین/ 193.
86. تصویر اجازۀ روایتی حاج سیّد ابوالقاسم حسینی دهکردی به سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی، مندرج در: السیّد محمود المرعشی، المسلسلات فی الإجازات/ 29: «… ومنها ما عن المحدث البارع العالم الربانی أشبه الناس مسلکاً بأصحاب الکبار والموالی الأئمة المعصومین، صاحب المؤلفات المنیفة، الحاج میرزا حسین النوری ـ نور الله مرقده ـ عن الحجة الباری الشیخ مرتضی الأنصاری النجفی ….»
87. سیّد ابوالقاسم دهکردی، منبر الوسیله 1/ 544 و 545: «أخبرنی إجازة شیخ إجازتی ثقة الإسلام والمسلمین و زین المجاهدین والزاهدین، رئیس العلماء والمحدثین، الولی الصفی، الحاج میرزا حسین النوری عن العبد الصالح الصفی التقی الحاج علی البغدادی ….»
88. پیشین/ 556 و 557.
89. سیّد محمّدعلی مبارکه ای، گزیدۀ دانشوران و رجال اصفهان/ 73: «در مجالس درس بسیاری از مراتب اخلاقی را به شاگردان خود تعلیم می فرمود و از قصص علما و اولیا و زهاد راجع به زهد و تقوا بیان می کرد و در حقیقت مجلس درس او چون محفل مسیح و حواریون بود که از کلمات خدایی و ذکر آغاز و انجام خالی نبود.»
90. السیّد محمّدعلی الروضاتی، آثار التقوی / 12.
91. الشیخ آغابزرگ الطهرانی، طبقات أعلام الشیعة 13/ 258.
92. این کتاب – که به زبان عربی است – به زبان فارسی نیز برگردانده شده و چاپ های زیادی یافته است.
93. سیّد محمّدتقی موسوی اصفهانی، نور الأبصار فی فضیلة الانتظار/ 23: «بسم الله الرحمن الرحیم. این مجموعۀ شریفه که مأخوذ از اخبار معتبرۀ مأثوره از اهل بیت عصمت و طهارت -صلوات الله علیهم أجمعین – است، بسیار مفید و نافع [بوده] و امید است که عامل به آن منظور نظر امام عصر – أرواحنا له الفداء – باشد. سیّد ابوالقاسم دهکردی، فی سنة 1333 [الهجریة القمریة]»
94. حاج شیخ علی اکبر مهدی پور (از عالمان دینی حوزۀ علمیۀ قم) – که در میان صاحب نظران بحث مهدویت شناخته می شود – در گفت وگو با نگارنده (بهار 1394 ش) نویسندۀ کتاب مکیال المکارم را با یک واسطه به اصحاب سامراء متصل می دانست و رویکردهای مهدویتی اش را نیز از آن مسیر می گفت.
95. نک.: سیّد محمّدتقی موسوی اصفهانی، نور الأبصار فی فضیلة الانتظار/ 36، همو، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم، 1/ 126 و 175؛ 2/ 38.
96. نک.: السیّد محمّدتقی الموسوی الإصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم 1/ 47، 126 و 139؛ 2/ 322، 351 و 399.
97. وی در کتاب مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم (ج 1، ص 47)، هنگام نشانی دادن به کتاب جنة المأوی، نوشته: «ویعجبنی هنا نقل واقعة مما ذکره العالم الفاضل الربانی الحاج میرزا حسین النوری – ضاعف الله له النور وأعلی درجته فی دار السرور – فی کتاب جنة المأوی فی ذکر من فاز بلقاء الحجة أو معجزته فی الغیبة الکبری ….» همچنین، هنگام بحث دربارۀ امکان دیدار با امام دوازدهم (ج 1، ص 126) به دو کتاب نجم ثاقب و جنة المأوی نشانی داده و نوشته: «… وإن شئت ما یکفیک فانظر فی کتاب النجم الثاقب و کتاب جنة المأوی الذین ألفهما العالم الربانی المستفیض بالفیض القدسی الحاج میرزا حسین النوری الطبرسی – رحمه الله تعالی.» وی هنگام نشانی دادن دیگری به کتاب جنة المأوی (ج 1، ص 139) نوشته: «الواقعة الثانیة: ما فی جنة المأوی تألیف العالم الجلیل الحاج میرزا حسین النوری – ضاعف الله تعالی له النور وأعلی درجته فی دار السرور…» هنگام بحث از صحت یکی از روایات (ج 1، ص 216، پانوشت) نیز در ضرورت رجوع به کتاب مستدرک الوسائل نوشته: «… وعلیک بالرجوع إلی کتاب مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل تألیف العالم الربانی الجامع بین مرتبی العلم والعمل الحاج میرزا حسین النوری – ضاعف الله تعالی له النور وأعلی درجته فی دار السرور.» همچنین، هنگام بحث دربارۀ وثاقت یکی از راویان حدیث (ج 1، ص 335) دیدگاه او را بر نظر شیخ محمّدباقر مجلسی برگزیده: «… والأقرب عندی تبعاً للعالم المحقق النوری فی مستدرک الوسائل کونه ثقة…» او در جای دیگری از آن کتاب (ج 2، ص 38) دعایی را از کتاب نجم ثاقب، نوشتۀ «المحقق النوری – رحمة الله تعالی علیه» آورده و هنگام بحث دربارۀ دو روایت منقول دربارۀ فرازی از دعای ندبه (عرجت به إلی سمائک/ عرجت بروحه إلی سمائک: ج 2، صص 91 و 92) نیز روایت نخست را بر پایۀ نسخۀ «العالم الربانی الحاج میرزا حسین النوری» برگزیده و روایت دوم را تصحیف و خطای نگارشی دانسته و در جاهایی دیگر (ج 2، صص 106، 322، 351 و 391) نیز او را «الفاضل المتبحر النوری»، «العالم المحدث النوری»، «العالم المحدث المتتبع الحاج میرزا حسین النوری» و «العالم النوری» گفته است.
98. وی در این زمینه کتابی را با نام کتابنامۀ حضرت مهدی7به سال 1375 ش. به چاپ رساند.
99. گفت وگوی نگارنده با حاج شیخ علی اکبر مهدی پور، بهار 1394 ش.
100. سیّد مصلح الدین مهدوی، بیان سبل الهدایة فی ذکر أعقاب صاحب الهدایة یا تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر 1/ 354 و 355.
101. ملا علی واعظ خیابانی تبریزی، علماء معاصرین/ 48 و 49. آنچه در این کتاب از قول امام دوازدهم در ارجاع آن شخص به میرزا محمّدحسن شیرازی آورده شده این است: «قل للمیرزا: یقول لک الرجل الفلانی لم غفلت عن السیّد الفلانی؟ فإن قال لک من ذا قال لک هذا؟ فقل الذی أعطاک الخاتم لیلة النصف من شعبان.»
102. شیخ حسن کربلایی، تاریخ دخانیه/ 149 تا 151.
103. شیخ محمود حلبی خراسانی، یادی از عالمی ربانی/ 22.
104. یکی از شاگردان میرزا محمّدحسن شیرازی در سامراء ـ که با میرزا حسین نوری طبرسی انس و الفت زیادی داشت ـ هنگام یادکرد از بزرگان حوزۀ سامراء، آن سه تن را در ارتباطی بسیار نزدیک با یکدیگر آورده است: «… کان [المیرزا حسین النوری] هو والآخوند المعظم إلیه [المولی فتحعلی السلطان آبادی] کفرسی رهان غالباً فی منزل واحد ومجتمعَین ومصاحبَین … کما أن السیّد المعظم [السیّد إسماعیل الصدر] … کان مصاحباً معهما وقریباً منهما فی الأخلاق والأحوال ….» (الملا زین العابدین النخعی الگلپایگانی، مصباح الطالبین لکشف حالی وأحوال المعاصرین/ 290)
105. حاج شیخ محمود حلبی در شرح حیرت ها و سرگشتگی های معرفتی میرزا مهدی اصفهانی گفته: «… یک دسته سامره ای ها مثل سیّد اسماعیل صدر و حاج میرزا حسین نوری – که شاگردان آخوند ملا فتحعلی بودند – نیز او را به وادی دیگر می کشاندند ….» (شیخ محمود حلبی خراسانی، معارف الهیه، درس 38، ص 600)
106. شرح و بسط این دو حکایت به پژوهشی دیگر نیاز دارد. حکایت دوم – که حاج شیخ محمود حلبی آن را در درس دوازدهم از دومین دورۀ درس های توحید خود بازگفته – بدین قرار است: «یک وقتی مرحوم میرزا – رضوان الله علیه – … می خواستند ما را هوشیار کنند که رکاب ندهیم به این درویش مسلک ها … مرد پخته ای بود میرزا مهدی، رضوان الله تعالی علیه! می فرمود: «یک وقتی اگر آمدند اِخباری از قلب شما هم کردند، گول نخورید؛ این یک صنعتی است!» آن وقت می فرمود: «در نجف، یک روزی یک مطلبی القاء شد در نفس من. یک اشکالی راجع به یک مطلبی. خیلی هم قوی بود. من در اندیشۀ این بودم که این اشکال جوابش چیست و چه جوری باید مرفوع شود؟ یکی دو روزی در اندیشۀ این مطلب بودم. روز دوم یا سوم … یکی رسید به من و گفت: فرزند! جواب این اشکال این است. بهتم زد که این چه احاطۀ وجودی ای بر سراپای من دارد! او از باطن قلب من اطلاع دارد!» یک بزرگی که میرزا اوایل امر زیر نظر او بوده است، رضوان الله علیه و قدس الله سره! مرحوم صدر اصفهانی – أعلی الله مقامه ـ … مرحوم آقا سیّد اسماعیل صدر، مرد بزرگواری بوده است او، خیلی بزرگوار بوده. ایشان اوایل امر و عمر به امر مرحوم آقا رحیم ارباب … که نوشته بود به مرحوم صدر: «میرزا مهدی می آید، این را مراقبش باشید، بچه طلبه است» و اینها، مرحوم صدر دست روی سر این گذاشته بود و خود مرحوم صدر هم بی سیر و سلوک نبوده است. خیلی هم متشرع بوده است. صدر خیلی متشرع بوده. اگر او می خواست آقایی و ریاست بکند، آخوند ملا محمّدکاظم و اینها را همه را … [کنار گذاشته بود]… بزرگ ترین شاگرد میرزای شیرازی بزرگ بوده است. درس می گفته، شش صد هفت صد نفر که جمع می شده اند، یک مرتبه ول می کرده… بعد می دیدند روزها عبایش را به کله اش می کشد، می آید و می رود پشت بام مدرسۀ سامراء برای چهارتا بچۀ بربری شرایع درس می گوید برای نفس کشی [تا] هوا [و هوس] او را برندارد، ریاست و آقایی از جا نکند. در این وادی ها بوده مرحوم صدر، رحمة الله علیه! مرحوم صدر … رسیده و گفته بود: «فرزند! اگر یک وقتی از قلب تو خبر دادند، مبادا خیال کنی او احاطۀ وجودی دارد. او اشکال را خودش القا کرده، بعد می آید این حرف را می زند [که تو را به سوی خودش بکشاند!]»
107. وی از نزدیک ترین شاگردان سالک مشهور آن زمان، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی بود به گونه ای که کارهای دفنش را نیز انجام داد. دربارۀ دانش فقهی و اصولی او و نیز شهرتش به «شیخ بهائی زمان» در حوزۀ علمیۀ مشهد در بخش های بعدی این پژوهش نکاتی آمده است.
108. گفت وگوی نگارنده با آقای محمّداسماعیل مدرس غروی (فرزند میرزا مهدی اصفهانی) از قول حاج شیخ محمود حلبی، تابستان 1396 ش. وی در یکی از سخنرانی های خود، هنگام روایت رخداد یادشده در پانوشت پیشین، سیّد اسماعیل صدر را بدون آن که نامش را بیاورد – این گونه یاد کرده است: «… همان بزرگ اولی كه اين استاد من زير سايۀ او بوده است؛ از آيات عظام، از كسانی كه شب زنده دار بوده، از كساني كه نماز شبش ترک نمی شده، از كسانی كه روزه و تعبدياتش و ظواهر شرعش يک سر سوزن كم و كاستی نداشته است … رسيد و فرمود: مبادا گولت بزنند! خودشان مطلب را در مغز تو القا می كنند و بعد می آيند جواب می دهند!» (گفتار حاج شیخ محمود حلبی، مسجد النبی قزو



