در پاسخ به تفسیرهای نابجا در مورد صراط (۱)
«حضرت علامه آیت الله سید جعفر سیدان»
ای مگس، عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست
عــرض خود می بری و زحمت ما می داری
اشاره:
از بحث های مهمِ «معاد»، مسئله «صراط» است. در قرآن آیه ای که به صراحت درباره صراط قیامت باشد، نمی توان یافت، لیکن با ضمیمه احادیث، آیاتی با بحث صراط ارتباط می یابد.
«صراط» در منابع وحیانی معنای روشنی دارد. از ظاهر آنها به دست می آید که صراط پلی بر روی دوزخ است. این مطلب محذور عقلی ندارد تا نیازمند تأویل باشد. لیکن برخی ـ با توجه به مبانی پیش ساخته ـ دست به تأویل آیات زده و بیاناتی مطرح کرده اند که پذیرفتنی نمی باشد.
از سخنان ملاصدرا چنین استفاده می شود که نفس، سیر درونی و تکاملی به سوی خدا دارد. در این حرکت، رذیلت ها زدوده می شود و فضیلت ها در نفس پدید می آید، در این سیر صعودی ـ که در خود نفس رخ می دهد ـ راه، رونده و مسافت یکی است.
به باور ملاصدرا صراط همین حرکت و سیر درونی نفس است که در عالم قیامت به ادارک نفس محسوس می گردد، نه اینکه تحقق خارجی ـ جدای از نفس انسان ـ داشته و پلی برای گذر انسان به سوی بهشت باشد.
در مباحث پیش رو، می خواهیم با طرح ادله وحیانی ـ بدون پیش داوری ـ به تحلیلی صحیح در این باره دست یابیم.
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم(۱) «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَاد»(۲)
به راستی پروردگار تو در کمین گاه است.
آیه ی اول
از آیات مربوط به صراط، آیه مرصاد است.
خدای متعال می فرماید:
«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَاد»(۳)
به راستی پروردگار تو در کمین گاه است.
لغت
در مفردات می خوانیم:
«رَصَد: آمادگی برای مراقبت و دیده بانی است… و سخن خدای تعالی که می فرماید:
«به راستی پروردگار تو در کمین گاه است» هشداری است بر اینکه هرگز برایشان گریزگاه و پناه گاهی نیست… و مرصاد… به مکانی گفته می شود که به کمین نشستن و در انتظار ماندن، اختصاص یافته است.»(۴)
ابن منظور در«لسان العرب» از برخی اهل لغت نقل می کند که:
«مرصاد، نزد عرب به معنای راه است… مرصاد جایی است که مردمان در آن به کمین در انتظار می مانند (یا مردمان در آن کمین می شوند).» (۵)
در «قاموس» آمده است:
««مرصاد» نیز اسم مکان است… جوهری آن را طریق معنا می کند، ولی مراقبت در آن مدنظر است.»(۶)
بنابراین «مرصاد» به معنای جایی است که فرد در آن کمین می کند و دشمن را غافل گیر می سازد.
معنای مرصاد
در معنای مرصاد دو نظریه است:
۱٫ خداوند در کمینِ گردن کشان در این دنیا است و به موقع، آنها را در هم می کوبد.
طَبْرِسی در «مجمع البیان» ـ ذیل آیه ـ از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) روایت می کند که فرمود:
«معنای آیه این است که: همانا پروردگارت بر پاداش دهی مناسب گنهکاران قادر و تواناست.»(۷)
در «تفسیر المیزان» در این باره آمده است:
«خداوند مراقب اعمال بندگان خویش است، زمانی که طغیان و فساد را از حدّ بگذرانند، آنها را به سخت ترین عذاب ها مجازات می کند.»(۸)
با توجه به این معنا، آیه اشاره ای به مسئله ی صراط ندارد.
۲٫ مقصود از مرصاد، جایگاهی است بر پل صراط که در آن، بندگان بازخواست می شوند.
در ذیل این آیه، روایاتی آمده است که آن را به بحث صراط مربوط می سازد:
در «مجمع البیان» از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
«مرصاد پلی بر صراط است که بنده ای که حق بنده ای دیگر بر گردنش باشد. نمی تواند از آن عبور کند.» (۹)
جابر، از ابی جعفر(علیه السلام) نقل می کند که پیامبر(علیه السلام) فرمود: روح الأمین (فرشته وحی) به من خبر داد:
«خداوندی ـ که معبودی جز او نیست ـ آنگاه که فرمان توقف خلائق را صادر کند، و اولین و آخرین را گرد آورد [فرمان دهد] جهنم را در حالیکه هزار زمام دارد و بر هر زمامی یکصد هزار از فرشتگان خشن و قوی گماشته شده اند، بکشند و [به صحنه ی قیامت] بیاورند. آن روز جهنم را [از شدت غضب] صداهایی مهیب و زبانه هایی شعله ور و ناله ها و فریادهایی از خشم و غضب است.
جهنم چنان نهیب می زند که اگر خداوند حسابرسی خلائق را به تأخیر نمی انداخت، همه ی اهل محشر را هلاک می کرد.
سپس پشته ای از آتش آنچنان زبانه می کشد که بر تمامی خلق ـ از خوب و بد ـ احاطه می یابد. آنگاه تمامی بندگانش از فرشتگان گرفته تا انبیاء [هر یک] فریاد کنند که پروردگارا، مرا نجات بده، مرا ! اما تو [ای رسول ما] تقاضایت چنین باشد که پروردگار من، امتم، امتم را دریاب.
سپس بر جهنم راهی [پُل گونه] گذاردند باریک تر از مو و تیزتر از شمشیر، و بر آن، سه پُل قرار دارد. بر اولی امانت و رَحِم باشد، و بر دومی نماز، و بر سومی عدل پروردگار عالَمیان [نظارت خاص خداوندی] ـ که معبودی جز او نیست ـ حاکم است. پس مردم فرمان یابند که بر آن پل ها بگذرند. ابتدا رَحِم و امانت آنها را نگاه می دارد، اگر از این مرحله به سلامت گذشتند، نماز آنها را حبس می کند، و چنانچه از این مرحله هم به سلامت عبور کردند، آخرین مرحله در گرو عدلِ الهی اند و این است معنای پیام خدای تبارک و تعالی که فرمود: «به درستی که پروردگارت در کمین گاه به کمین [مجرمان] است» و مردم بر روی صراط [مختلف اند].» (۱۰)
از ابن عباس درباره این آیه نقل شده است که گفت:
«بر پل جهنم هفت بازداشت گاه است [که در هر یک سؤالاتی از فروع و اصول دین خواهد شد و چنانچه بنده پاسخی تمام داشته باشد، یک به یک عبور می کند] در اولی از شهادت به یکتایی خدا پرسش می شود، پس اگر بنده، آن را کامل آورد عبور می کند؛ در بازداشت گاه دوم از نماز، و در سومی از زکات، و در چهارمی از روزه، و در پنجمی از حج، و در ششمی از عمره می پرسند، آنگاه در بازداشت گاه هفتم [که به قرینه روایت قبل، همان مرصاد است] از مظالم عباد پرسیده شود.
اگر انسان نتواند از عهده ی آن بیرون آید، خطاب می رسد که مهلت دهید.
پس اگر دارای کارهای مستحبی باشد از آنها اعمالش را تکمیل می کند و هنگامی که فراغت یافت، سوی بهشت رهنمون می گردد.» (۱۱)
البته هیچ مانعی ندارد که آیه ناظر به هر دو دیدگاه باشد؛ یعنی خداوند متعال در کمین گاه طغیانگران هم در این جهان و هم در جهان دیگر ـ در کنار صراط ـ است. بنابراین، معنای آیه این است که پروردگار متعال، در کمین اعمال بندگان قرار دارد و بر کارهاشان آگاه است و آنها را در گذرگاهی که ناگزیر از آنند ـ براساس اعمالی که انجام داده اند ـ بازپرسی می کند و پاداش و کیفر می دهد.
در این باره امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) چنین می فرماید:
«گرچه خدا ظالم را مهلت دهد، ولی هرگز او را رها نخواهد کرد، و بر گذرگاهش ـ بسان استخوان که راه گلو را بگیرد و نگذارد آب دهانی فرو دهد ـ در کمین است.»(۱۲)
آیه ی دوم
در سوره حمد، پس از آنکه بنده اذعان می کند که عبادتش برای خداست و از او یاری می طلبد و در سیر به سوی کمال، سعادت و رستگاری، از خدا مدد می خواهد، می خواند:
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم» ؛(۱۳)
«پروردگارا، ما را به راه راست هدایت کن.»
شیخ صدوق در «معانی الأخبار» روایت می کند که علی بن ابیطالب (علیه السلام) در مورد آیه «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم» فرمود:
«راه و صراط مستقیم، دو صراط است: راهی در دنیا و راهی در آخرت.
و اما راه راست در دنیا، همان شیوه ای است که از افراط و تفریط به دور باشد و پایدار بماند و به هیچ باطلی نگراید.»(۱۴)
و اما صراط در آخرت، همان راه راست مؤمنان به سوی بهشت است. مؤمنان از مسیر بهشت، به سمت آتش و یا غیرآتش عدول نخواهند کرد.
آیه ی سوم
در سوره حِجر می خوانیم:
«وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أجْمَعِین»؛(۱۵)
«و قطعاً وعدگاه همه ی آنان دوزخ است.»
در تفسیر قمی از ابوجارود روایت شده که ابوجعفر(علیه السلام) درباره آیه: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أجْمَعِین» فرمود:
«فَوُقُوفهم علی الصِّراط» ؛(۱۶)
«بازداشت ایشان بر صراط است.»
آیه ی چهارم
خدای متعال در سوره ی مریم می فرماید:
«فَوَ رَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا * … وَ إِن مِّنكمُ إِلاَّ وَ ارِدُهَا كاَنَ عَلیَ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا * ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَواْ وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا»؛(۱۷)
«به پروردگارت سوگند که آنها را با شیاطین محشور خواهیم ساخت، آنگاه آنان را در اطراف جهنم در ـ حالیکه به زانو درآمده اند ـ حتماً حاضر خواهیم کرد… هیچ یک از شما نیست مگر اینکه در آن (جهنّم) وارد شوید، این حکمِ حتمی و امضاء شده ی پروردگارت می باشد.»
در این هنگام، اهل تقوا را نجات می دهیم و ظالمان را وا می گذاریم در دوزخ به زانو در آیند (و توان رهایی و نجات را از دست بدهند).
این آیات نیز به نحوی اشاره به صراط دارد؛ زیرا ظاهر برخی روایات این است که مراد از «ورود در جهنم» اشراف و عبور از آن است.(۱۸)
علامه طباطبایی می فرماید:
«بدانکه ظاهر برخی روایات پیشین این است که ورود مردم در آتش، عبور ایشان از آن است، پس بر روایات صراط ـ که پلی بر روی آتش است و نیک و بد مأمور به گذر از آن می باشد به گونه ای که نیکان بگذرند و فاجران در آتش افتند ـ منطبق می شود. شیخ صدوق در «الاعتقاد» این آیه را بر صراط حمل کرده است.»(۱۹)
آیه ی پنجم
خدای متعال درباره ی انسان های کوردل ـ که به حضور خداوند متعال بی اعتنایند و در دنیا چنان بی باکانه در خوشی ها سرگرم می شوند و کارهای ناشایست انجام می دهند که گویا جهان، خدایی ندارد و حساب و کتابی در کار نیست ـ می فرماید:
«فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَه»؛(۲۰)
«به آن گردنه در نیامد (و راهی برای رهایی و عبور از آن نجست).»
در «مناقب ابن شهرآشوب» از اَنس نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره این آیه فرمود:
«بالای صراط گردنه ای است که گذشتن از آن بس دشوار است… تنها محمد و اهل بیتش: آن را به راحتی می پیمایند.»(۲۱)
آیه ششم
خدای تعالی در مورد اعمال کافران می فرماید:
«وَ الَّذِینَ كَفَرُوا أعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِیعَة یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّی إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَ وَجَدَاللهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَ اللهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ * أوْ كَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْض إِذَا أخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَكَدْ یَرَاهَا وَ مَن لَّمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ»؛(۲۲)
«و کسانی که کفر ورزیدند، کارهایشان چون سرابی در زمینی هموار است که تشنه، آن را آب می پندارد. اما چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا به سرعت حسابرسی می کند. یا [کارهایشان] مانند تاریکی هایی است که در دریایی ژرف است که موجی آن را می پوشاند [و] روی آن موجی [دیگر] است [و] بالای آن ابری است. تاریکی هایی است که بعضی بر روی بعضی قرار گرفته اند. هرگاه دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را می بیند، و خدا به هر کس نوری ندهد، او را هیچ نوری نخواهد بود.»
ابوالفتوح رازی در ذیل این آیات می گوید:
«در خبر است که رسول(صلی الله علیه و آله و سلم)را پرسیدند: امّت تو فردای قیامت صراط را چگونه گذراند در ظلمات قیامت؟ گفت: امّت من بر صراط به نور علی گذرند، و علی بر صراط به نور من گذرد، و من به نور خدای تعالی گذرم، و نور امّت من از نور علی است، و نور علی از نور من، و نور من از خدای تعالی، و هر که به ما تولّا نکند او را نور نباشد، ثمّ قرء: «وَ مَن لَّمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّور».(۲۳)»
در تفسیر «فرات کوفی» روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«جبرئیل نزدم آمد و گفت: ای محمد، بشارتت دهم که به چه چیز بر صراط می گذری؟ گفتم: آری. گفت: به نور خدا از صراط عبور می کنی و علی به نور تو از آن می گذرد ـ و نور تو از نور خداست ـ و امتت به نور علی از صراط می گذرند، و نور علی از نور توست؛ «پس هر که را خدا نوری برایش قرار ندهد، نوری از برای او نخواهد بود».» (۲۴)
آیه ی هفتم
خداوند متعال در توصیف روز قیامت می فرماید:
«یَوْمَ لا یُخْزِی اللهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ أیْدِیهِمْ وَ بِأیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» ؛(۲۵)
«در آن روز که خدا، پیامبر و انسان هایی را که با او ایمان آورده بودند خوار نمی کند، نورشان در پیشاپیش و سمت راستشان پرتو می افکند، می گویند: پروردگارا، نورمان را کامل کن و ما را بیامرز که تو بر هر چیزی توانایی.»
در تفسیر «مقاتل از ابن عباس» درباره این آیه آمده است که گفت:
«اینکه خدای متعال فرمود: «نورشان [پیش رویشان] می رود» یعنی مانند هفتاد برابر دنیا برای علی و فاطمه بر صراط پرتو افشانی می کند… آنگاه اهل بیت محمد و آل او گروهی اند که بر صراط چون برق جهنده می گذرند، سپس قومی مثل باد از آن عبور می کنند، و قومی دیگر بمثابه دویدن اسب، آنگاه گروهی چونان پیادگان، و سپس مردمی به صورت سینه خیز و پس از آن کسانی نشسته یا با زانو؛ و خدا صراط را بر مؤمنان پهن می گرداند و بر گنهکاران باریک، خدای متعال می فرماید: «گویند: پروردگارا، نورمان را کامل کن!» تا اینکه به وسیله آن بر صراط بگذریم… .
پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سراپرده ای از زمرد سبز به همراه همسرش حضرت فاطمه (علیها السلام) سوار بر مرکبی از یاقوت سرخ ـ در حالیکه هزار حوریه او را همراهی می کنند ـ همچون برق جهنده بر صراط عبور می کند.» (۲۶)
جابر بن عبد الله انصاری گوید:
«روزی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بودم، که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به علی(علیه السلام) نمود و فرمود: ای ابوالحسن، آیا به تو مژده ای ندهم؟
عرض کرد: چرا، ای پیامبر خدا. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این جبرئیل است که از جانب خدا به من خبر می دهد که به شیعیان و دوستان تو هفت ویژگی عطا کرده است:
مدارا در دم مرگ، و انس به هنگام وحشت، و نور در هنگام تاریکی، و ایمنی به هنگام ترس، و عدالت در میزان، و گذشتن از صراط، و ورود به بهشت پیش از همه مردم؛ «نورشان از پیشاپیش آنان، و سمت راستشان، روان است».» (۲۷)
آیه هشتم
در سوره صافات (درباره ستمگران و همتایان آنان و معبودهاشان) آمده است:
«وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ»؛ (۲۸)
«بازداشتشان کنید! اینان باید [درباره کارهاشان] بازپرسی شوند.»
در «امالی شیخ طوسی» روایت شده است از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود:
«هنگامی که روز قیامت فرا رسد و صراط بر جهنم نصب شود، از آن عبور نکند مگر کسی که با او جواز ولایت علی بن ابیطالب باشد؛ و این است معنای سخن خدای متعال که فرمود:«آنان را نگاه دارید تا از ایشان بازخواست شود».» (۲۹)
روایات
در احادیث برای «صراط» معانی، تفاسیر و خصوصیاتی ذکر شده که قابل توجّه و تأمّل است:
روایت اول
در روایات با عبارات گوناگون شرط عبور از صراط و یا جواز و برات عبور از آن، ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و معرفت امامان معصوم(علیهم السلام) معرفی شده است ـ که به برخی از آنها در ذیل آیات اشاره کردیم ـ از جمله شیخ صدوق در کتاب «معانی الأخبار» از مُفضَّل بن عُمَر روایت کرده است که گفت از ابوعبدالله (امام صادق(علیه السلام)) درباره «صراط» پرسیدم، فرمود:
«صراط، طریق به سوی معرفت خدای بزرگ است، و آن دو صراط است؛ صراطی در دنیا وجود دارد و صراطی در آخرت می باشد. صراطی که در دنیاست همان امامی است که طاعتش واجب است، هرکه در دنیا او را بشناسد و به هدایتش اقتدا کند، از صراطی که در آخرت پل دوزخ است می گذرد.
و هر که او را در دنیا نشناسد، قدمش روی صراط آخرت بلغزد و در آتش جهنم افتد.»(۳۰)
روایت دوم
و نیز در «معانی الأخبار» از ابوجعفر (امام باقر(علیه السلام)) روایت کرده است که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«ای علی، هنگامی که روز قیامت فرا رسد، من و تو و جبرئیل بر صراط می نشینیم، پس احدی (از آن) عبور نکند مگر اینکه با او نوشته ای باشد که در آن براتِ(۳۱) (آزادی از دوزخ) به سبب ولایت تو ثبت است.»(۳۲)
روایت سوم
شیخ صدوق در «امالی» روایت می کند از ابوبصیر، از امام صادق(علیه السلام) که فرمود:
«مردم در گذر بر صراط طبقه بندی شده اند، و صراط باریک تر از مو و تیزتر از شمشیر است؛ بعضی مثل برق عبور می کنند و برخی مانند تاخت اسب و بعضی با خزیدن، و بعضی قدم زنان و برخی آویزان (بر صراط) که گاه قسمتی از آنان را آتش فرا می گیرد و قسمتی از آنان را رها می کند.»(۳۳)
روایت چهارم
امام باقر(علیه السلام) از ابوذر نقل می کنند که گفت: شنیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود:
«حقیقت صله ی رَحِم (خویشاونداری) و امانت پردازی، روز قیامت، در دو جانب صراط قرار دارند؛ هنگامی که صله کننده ی رحم و امانت پرداز، بر صراط بگذرد، به بهشت در آید؛ و آنگاه که خائن امانت و قاطع رحم گذرش بر صراط افتد، هیچ عملی ـ با داشتن این دو گناه ـ او را سود نبخشد، و صراط او را در آتش سرنگون سازد.»(۳۴)
روایت پنجم
در تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود:
«خدای متعال هنگامی که خلائق اولین و آخرین را برانگیزد، سخن گوئی از طرف پروردگارمان از زیر عرش فریاد زند: ای گروه خلائق، چشم هاتان را ببندید تا فاطمه، دختر محمد۶ سرور زنان جهانیان بر صراط بگذرد… .» (۳۵)
روایت ششم
نیز در تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمود:
«روز قیامت، کنار صراط، مردمان زیادی دیده خواهند شد که شمار آنان را جز خدای متعال نمی داند، آنها دوستداران حمزه (عموی پیامبر) اند و بسیاری از آنها از گنه کاران می باشند، پس دیواری میان آنان و میان پیمودن صراط و گذر به بهشت پدید می آید… پس می گویند:
ای حمزه! حالِ ما را می بینی! حمزه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمـؤمنین علـی(علیه السلام) عرض می کند: می بینید چگونه دوستانم از من یاری می طلبند!
رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:
یا علی! عمویت را در یاری دوستانش و نجاتشان از آتش کمک نما. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نیزه ای را که جناب حمزه با آن با دشمنان خدا در دنیا می جنگید می آورد و به دست ایشان داده می فرماید: ای عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و عموی برادرِ رسول الله! دوزخ را از دوستانت دفع نما با این نیزه که با آن در دنیا، دشمنان خدا را از دوستان خدا دفع می کردی! پس حمزه نیزه را به دست می گیرد و تَهِ آن را در دیوار آتش ـ که بین دوستانش و گذر از صراط به سوی بهشت حائل شده ـ می نهد… .» (۳۶)
روایت هفتم
شیخ صدوق(ره) در کتاب «فضائل الشیعه» به اسنادش از سکونی، از امام صادق(علیه السلام)، از پدرانشان(علیهم السلام) آورده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«پایدارترین شما بر صراط، با محبّت ترین شما نسبت به اهل بیتم می باشد.» (۳۷)
و در همین کتاب به اسنادش از ابوحمزه ثُمالی، از ابوجعفر(علیه السلام) ، از پدرانشان(علیهم السلام) آمده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی(علیه السلام) فرمود:
«چنانچه دوستی تو در قلب انسان مؤمنی پایدار گردد و آنگاه بر صراط قدمی از او بلغزد، گام دیگرش استوار می ماند تا اینکه خدا به دوستی تو او را وارد بهشت کند.» (۳۸)
روایت هشتم
امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) در« نهج البلاغه» می فرماید:
«بدانید یقیناً گذر شما بر صراط و گذرگاه های پرت شونده و لغزش گاه های ترسناک و گذشتن از خطرات پیاپی آن خواهد بود.» (۳۹)
روایت نهم
شیخ صدوق از امام سجّاد (علیه السلام) ـ در «رساله حقوق» ـ روایت می کند که فرمود:
«حق پاهایت این است که با آنها سوی چیزی که برایت حلال نیست نروی؛ زیرا با آنها بر صراط می ایستی! بنگر تو را نلغزانند که در آتش سقوط کنی!» (۴۰)
نتیجه گیری
از مجموع آیات و روایاتی که بخشی از آنها ذکر گردید به دست می آید که در قیامت حقیقت خارجی به نام صراط وجود دارد که بر روی جهنّم کشیده شده و انسان ها از آن عبور می کنند و اینکه واقعیت آن غیر از نفس انسان و عبور کنندگان بر آن است.(۴۱)
سخن بزرگان
عالمان بزرگ شیعه نیز از «صراط» همان معنایی را دریافته اند که در احادیث آمده است و اعتقاد خویش را در این زمینه روشن و گویا ابراز داشته اند.
شیخ صدوق
شیخ صدوق در کتاب «الاعتقادات» می گوید:
«اعتقاد ما درباره«صراط» این است که صراط حق است و آن پل جهنم می باشد و گذر همه خلق برآن است… و در وجه دیگر، صراط نامی است برای حجت های خدا؛ پس هر که آنان را در دنیا بشناسد و پیرویشان کند، خداوند جواز عبور برصراط آخرت را ـ که پلی است بر روی دوزخ ـ در قیامت به او می دهد.»(۴۲)
شیخ مفید
شیخ مفید می گوید:
«صراط ـ در لغت ـ راه است، به همین جهت «دین» را صراط می نامند؛ زیرا راهی است به سوی ثواب؛ و بدین جهت ولایت امیرالمؤمنین و ائمه از فرزندان آن حضرت: صراط نامیده می شود، و از همین قبیل است معنای سخن امام علی(علیه السلام) که فرمود:
«منم راه مستقیم خدا و منم آن دستاویز الهی که شکست بردار نیست» یعنی معرفت آن حضرت و تمسک به او طریقی است به سوی خدای سبحان… و صراط (آخرت) راهی به سوی بهشت و راهی به سوی دوزخ است. بنده از صراط به بهشت اشراف می یابد و ترس های وحشت انگیز آتش را می بیند.» (۴۳)
شیخ مفید در توجیه یکی از روایات ـ که در خصوص صراط آخرت وارد شده است ـ سخنی دارد که علامه مجلسی آن را نمی پسندد.
شیخ می گوید:
« در خبر آمده است که: «صراط ـ برای کافرـ باریک تر از مو و برّنده تر از شمشیر است» مقصود این است که کافران به جهت شدت هول ها و چیزهای ترسناک که گریبان گیرشان می شود، قدم استواری نمی توانند بردارند؛ راه رفتن آنان چونان کسی است که بر چیزی باریک تر از مو و برنده تر از شمشیر قدم می گذارد. این مثل، به جهت سختی هایی که کافر را در عبور از صراط فرا می گیرد، زده شده است.»(۴۴)
علامه مجلسی(ره) در نقد این سخن، می گوید:
«این سخن که «صراط باریک تر از مو تیزتر از شمشیر است» مشکل عقلی ندارد تا به ناچار تأویل شود، و تأویل ظواهر فراوان ـ بی آنکه ضرورتی در کار باشد ـ جایز نیست.»(۴۵)
خواجه نصیرالدین طوسی
سلطان المحققین، خواجه نصیرالدین طوسی، عبارتی دارد که در مسائل اعتقادی بسیار راهگشاست، او می گوید:
«و دیگر شنیدنی ها از قبیل (میزان، صراط، حساب، تطایر کتب) [از نظر عقل] ممکن است و روایات بر ثبوت آنها دلالت می کند، پس تصدیق آنها واجب است.»(۴۶)
علامه حلی
علامه حلی در شرح کلام خواجه نصیر، می نویسد:
« درباره «صراط» دو قول است:
۱٫ گفته شده در سرای آخرت دو راه است: یکی به بهشت می رود و خدای متعال اهل بهشت را سوی آن هدایت می کند، و راه دیگر به دوزخ ختم می شود که خدا اهل آتش را سوی آن رهنمون می سازد. خدای متعال درباره بهشتیان می فرماید: «به زودی خدا آنان را هدایت می کند و خاطرشان را آسوده می سازد و به بهشتی که بر آنها شناسانده واردشان می کند».(۴۷) و درباره دوزخیان می فرماید: «پس گناهکاران را به راه دوزخ هدایتشان کنید!» (۴۸)
۲٫ و گفته شده در آخرت، تنها یک راه بر روی جهنم است که همه موظف اند بر آن بگذرند… پس هنگامی که هر یک از جهنمیان به جایگاه دوزخی اش برسد، از آن صراط سقوط می کند.»(۴۹)
ابن میثم بحرانی
ایشان می گوید:
«بدان صراطی که در قرآن کریم به آن وعده داده شده، حق است و ایمان به آن واجب (هرچند مردم در حقیقتِ آن اختلاف دارند).
ظاهر [تعالیم] شریعت و نظر جمهور مسلمانان و کسانی که قائل به معاد جسمانی اند این است که «صراط» جسمی است در نهایتِ باریکی و تیزی که آن را بر روی دوزخ کشیده اند.
صراط، راهی سوی بهشت است. هر که [در کارها و عبادات] برای خدا اخلاص ورزد، از آن عبور می کند؛ و هرکه خدا را فرمان نَبرَد، از یکی از دو طرفِ صراط به یکی از درهای جهنم روانه می شود. » (۵۰)
بزرگان معاصر نیز در تعریف صراط همان معنایی را بیان کرده اند که در احادیث و گفتار سایر عالمان شیعه آمده است که در اینجا به عبارت دو نفر از معاصرین اشاره می شود: آیت الله سبحانی درباره حقیقت صراط می نگارد:
«اینکه صراط اُخروی، تجسُّم صراط دنیوی است و سلوکِ آن همانند سلوک صراط دنیوی می باشد، به معنای انکارِ وجود صراطی بر روی دوزخ که هر انسانی باید از آن بگذرد، نیست، بلکه مقتضای تعبُّد به ظواهر قرآن و حدیث، وجود آن صراط به معنای حقیقی خودش است، هرچند ماحقیقتِ آن را درنیابیم.»(۵۱)
آیت الله مکارم شیرازی در جلد ششم کتاب «پیام قرآن» که درباره معاد است در بحث «صراط» می گوید:
«آگاهی تفصیلی نسبت به حقایق مربوط به قیامت و جهان پس از مرگ (که عالمی است برتر و بالا از این جهان) برای اهل دنیا غیرممکن است، ولی این امر مانع از آگاهی اجمالی نسبت به آن نخواهد بود.
آنچه از آیات و روایات اسلامی استفاده می شود این است که: صراط، پلی است بر دوزخ ـ در مسیر بهشت ـ که نیکان و بدان بر آن وارد می شوند؛ نیکان به سرعت از آن می گذرند و به نعمت های بی پایان حق می رسند، و بَدان از آن سقوط کرده، سرازیر دوزخ می شوند حتی از پاره ای از روایات استفاده می شود که سرعت عبور مردم از آن بستگی به میزان ایمان و اخلاص و اعمالِ صالح آنها دارد.» (۵۲)
با توجه به آنچه گذشت، می توان دریافت که «صراط» در تعالیم وحی و فهم بزرگان دین و آشنایان به مبانی قرآنی و حدیثی، معنای روشنی دارد؛ پلی است که بر روی دوزخ نهاده می شود و دارای واقعیتی خارج از نفوس انسان ها و گذرگاه ورود به بهشت می باشد.
هرچند در چگونگی عبور از آن و گروه هایی که از آن می گذرند، مسائلی مطرح است و اینکه کیفیت آن متناسب با عالم آخرت می باشد، ولی اعتقادات انسان و رفتار و اعمال او در این دنیا و بایدها و نبایدهایی که باید در زندگی به آنها پای بند باشد و کارهای خیر و صوابی که باید انجام دهد، در پیمودن صراط آخرت بسیار نقش آفرین است.
با وجود این، می نگریم که بعضی از فلاسفه در مسئله «صراط» سخنان شگفت آوری را مطرح کرده اند که با تعالیم وحیانی ناسازگار است.
ادامه دارد..
—————————
پی نوشت ها:
۱-علامه مجلسی در بحارالأنوار ۸۹ /۲۱۰ از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) روایت کرده است که: چون خواست به آیه ای استشهاد کند، فرمود: «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم» سپس آیه را تلاوت کرد.
۲-فجر: ۱۴٫
۳- فجر: ۱۴٫
۴-مفردات الفاظ القرآن (راغب اصفهانی) ۱/ ۳۵۵٫«الرَّصَدُ: الاستعداد للتّرقُّب… وقوله عَزَّوجَلَّ:«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَاد»، تنبیها أنه لا ملجأ و لا مهرب… و الْمِرْصَادُ… یقال للمكان الذی اختصّ بِالتَّرَصُّدِ».
۵- لسان العرب ۳/ ۱۷۸٫«المِرْصادُ عند العرب الطریق… المِرصاد الموضع الذی تَرصُّد النَّاس فیه.»
۶- قاموس قرآن ۳/ ۱۰۱٫
۷- مجمع البیان ۱۰/ ۷۳۹ ؛ بحارالأنوار ۸ /۶۴ و ۷۲/ ۳۲۳٫«مَعْنَاهُ: إِنَّ رَبَّکَ قَادِرٌ عَلَی أنْ یَجْزِیَ أهْلَ الْمَعَاصِی جَزَاءَهُم».
۸- المیزان۲۰ /۲۸۱٫ «فالله ـ سبحانه ـ رقیب یُرقِّبُ أعمال عباده حَتی إذا طغوا وأکثروا الفساد أخذهم بأشدِّ العذاب».
۹- مجمع البیان ۱۰/ ۷۳۹؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۴ و ۷۲ /۳۲۳٫«الْمِرْصَادُ قَنْطَرَه عَلَی الصِّرَاطِ، لایَجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَه عَبْد».
۱۰- تفسیر قمی ۲/ ۴۲۱؛امالی (صدوق)/ ۲۴۱و ۲۴۲؛بحارالأنوار ۷/ ۱۲۵ این روایت در روضه کافی ۸ / ۳۱۳، حدیث ۴۸۶، با تفاوت در برخی عبارات، نیز آمده است.
«أنَّ اللهَ لا إِلَهَ غَیْرُهُ إِذَا وَقَفَ الْخَلائِقَ وَ جَمَعَ الأوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ أتِیَ بِجَهَنَّمَ تُقَادُ بِألْفِ زِمَامٍ، أخَذَ بِکُلِّ زِمَامٍ مِائَة ألْفِ مَلَکٍ مِنَ الْغِلاظِ الشِّدَادِ، وَ لَهَا هَدَّة وَ تَحَطُّمٌ وَ زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ، وَ إِنَّهَا لَتَزْفِرُ الزَّفْرَة. فَلَوْلا أنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ أخَّرَهَا إِلَی الْحِسَابِ لأهْلَکَتِ الْجَمِیعَ.
ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْهَا عُنُقٌ یُحِیطُ بِالْخَلائِقِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ، فَمَا خَلَقَ اللهُ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ مَلَکٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ وَ یُنَادِی یَا رَبِّ نَفْسِی نَفْسِی وَ أنْتَ تَقُولُ: یَا رَبِّ أمَّتِی أمَّتِی.
ثُمَّ یُوضَعُ عَلَیْهَا صِرَاطٌ أدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَأحَدُّ مِنَ السَّیْفِ عَلَیْهِ ثَلاثُ قَنَاطِرَ: الأُولَی عَلَیْهَا الأمَانَة وَالرَّحِمُ، وَالثَّانِیَة عَلَیْهَا الصَّلاة، وَالثَّالِثَة عَلَیْهَا عَدْلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ لا إِلَهَ غَیْرُهُ. فَیُکَلَّفُونَ الْمَمَرَّ عَلَیْهَا فَتَحْبِسُهُمُ الرَّحِمُ وَ الأمَانَة فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا حَبَسَتْهُمُ الصَّلاة فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا کَانَ الْمُنْتَهَی إِلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ ـ جَلَّ ذِکْرُهُ ـ وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی:
‹‹إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَاد›› وَ النَّاسُ عَلَی الصِّرَاط… .».
۱۱-بحارالأنوار ۸/ ۶۴ . روی عن ابن عباس فی هذه الآیة قال: إن علی جسر جهنم سبع محابس یسأل العبد عند أولها عن شهادة أن لا إله إلا الله، فإن جاء بها تامة جاز إلی الثانی فیسأل عن الصلاة، فإن جاء بها تامة جاز إلی الثالث فیسأل عن الزکاة، فإن جاء بها تامة جاز إلی الرابع فیسأل عن الصوم، فإن جاء به تاما جاز إلی الخامس فیسأل عن الحج، فإن جاء به تاما جاز إلی السادس فیسأل عن العمرة، فإن جاء بها تامة جاز إلی السابع فیسأل عن المظالم، فإن خرج منها وإلا یقال: انظروا، فإن کان له تطوع أکمل به أعماله فإذا فرغ انطلق به إلی الجنة .
۱۲- نهج البلاغه(فیض الاسلام)، خطبه ۹۶/ ۲۸۴؛ بحارالأنوار ۳۴/ ۸۱٫ «وَ لَئِنْ أمْهَلَ اللهُ الظَّالِمَ فَلَنْ یَفُوتَ أخْذُهُ، وَهُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَی مَجَازِ طَرِیقِهِ وَ بِمَوْضِعِ الشَّجَا مِنْ
مَسَاغِ رِیقِه».
۱۳- فاتحه: ۶٫
۱۴-معانی الأخبار: ۳۳، حدیث۴ ؛ تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام) /۴۴ (با اندکی تفاوت)؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۹ و۷۰٫
«وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ هُوَ صِرَاطَانِ: صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الآخِرَه؛ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ فِی الدُّنْیَا فَهُوَ مَا قَصُرَ عَنِ الْغُلُوِّ وَ ارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِیرِ، وَ اسْتَقَامَ فَلَمْ یَعْدِلْ إِلَی شَیْءٍ مِنَ الْبَاطِلِ. وَ أَمَّا الصِّراطُ فی الآخَره، فَهُوَ طَرِیقُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی الْجَنَّه الَّذِی هُوَ مُسْتَقِیمٌ، لایَعْدِلُونَ عَنِ الْجَنَّه إِلَی النَّارِ وَ لاإِلَی غَیْرِالنَّارِ سِوَی الْجَنَّه».
۱۵- حجر: ۴۳٫
۱۶- تفسیر قمی ۱/ ۳۷۶٫
۱۷-مریم: ۶۸ و ۷۲ .
۱۸-علی بن ابراهیم قمی در تفسیر ۲/ ۵۲ به سند معتبر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که درباره آیه «وَإِن مِّنکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا» فرمود: أما تسمع الرجل یقول وردنا ماء بنی فلان و لم یدخله؟! ولی در برخی دیگر از روایات، «ورود» به معنای «دخول در آتش» تفسیر شده است؛ روی أبوصالح غالب بن سلیمان، عن کثیر بن زیاد، عن أبی سمینة (سمیّة) قال: اختلفنا فی الورود. فقال قوم: لایدخلها مؤمن؛ و قال آخرون: یدخلونها جمیعاً، ثمّ ینجّی الّذین اتّقوا. فلقیت جابر بن عبداللّه، فسألته. فأومأ بإصبعیه إلی أذنیه و قال: و صمّتا إن لم أکن سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) یقول الورود: الدُّخول؛ لایبقی بَرٌّ و لا فاجر إلاّ دخلها، فتکون علی المؤمن برداً و سلاماً (کما کانت علی ابراهیم) حتی أن لِلنّار ـ او قال لِجهنّم ـ ضجیجا مِن بَرْدِها.
(مجمع البیان ۶ / ۸۱۲؛ نورالثقلین۳ / ۳۵۳ و ۳۵۴؛ کنز الدقائق ۸/ ۲۵۷؛ بحارالأنوار ۸ /۲۴۹؛ مسند احمد ۳ / ۳۲۹؛ مجمع الزوائد ۷ / ۵۵؛ کنزالعمال ۲ /۸، حدیث ۲۹۱۱).
۱۹-المیزان ۱۴/ ۹۳٫«و اعلم أن ظاهر بعض الروایات السابقة أن ورود النَّاس النَّار هو جوازهم منها، فینطبق علی روایات الصراط؛ و فیها أنه جسر ممدود علی النار یؤمر بالعبور علیها البَّر والفاجر فیجوزه الأبرار و یسقط فیها الفجار، و عن الصدوق فی الاعتقاد، أنه حمل الآیة علیه».
۲۰- بلد: ۱۱٫
۲۱- مناقب آل ابی طالب ۲/ ۶؛ تفسیر برهان ۵ / ۶۶۶؛ بحار الأنوار ۸ / ۶۶٫ «إنَّ فوقَ الصراط عقبة كؤوداً…لا یقطعها فی غیر مشقة إلاّ محمد و اهل بیته(علیهم السلام) ».
۲۲- نور: ۳۹ و ۴۰٫
۲۳- روض الجنان ۱۴/ ۱۶۲٫
۲۴- تفسیر فرات کوفی/ ۲۸۷، حدیث ۳۷۸؛ بحارالأنوار ۸ / ۶۹، حدیث ۱۴٫«أتانی جیرئیل(علیه السلام) فقال: اُبَشِّرُک یا محمد بما تَجوزُ علی الصراط ؟ قال: قلتُ: بلی. قال: تَجوزُ بنور الله، و یجوزُ علی بنورک ـ و نورک من نور الله ـ و تجوز اُمّتک بنور علی، و نور علی من نورک؛ «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور».»
۲۵- تحریم: ۸٫
۲۶-مناقب آل ابی طالب ۲/ ۷؛ تفسیر برهان ۵/ ۴۲۸؛بحارالأنوار ۸ / ۶۷٫
« ‹‹ نُورُهُمْ یَسْعَی›› یضِیءُ عَلَی الصّراط لعلی و فاطمه، مِثل الدّنیا سبعین مرّه… فَیمْضِی أهلُ بیت محمد و آله زُمْرَه علی الصّراط مثل البرق الخاطف، ثمَّ قومٌ مِثل الرّیح، ثُمَّ قوم مثل عَدْو الفَرَس، ثم یمْضی قوم مثل المَشْی، ثم قوم مثل الحَبْو، ثم قوم مثل الزَّحْف. و یجْعَلَه الله علی المؤمنین عریضاً و علی المُذنبین دقیقاً، قال الله تعالی: ‹‹یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا›› حتی نَجْتازُ به علی الصّراط.
قال: فَیجوزُ أمیرالمؤمنین فی هودج مِن الزُمُرّد الأخضر و معه فاطمة علی نجیب من الیاقوت الأحمر حولها سبعون ألف حوراء کالبرق اللامع.
۲۷-خصال صدوق ۲/ ۴۰۲؛ روضه الواعظین۲/ ۲۹۷؛ تفسیر برهان ۵/ ۴۲۹٫
« کُنْتُ ذَاتَ یَوْمٍ عِنْدَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله و سلم) إِذْ أقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ: ألا اُبَشِّرُکَ یَا أبَاالْحَسَنِ؟ فَقَالَ: بَلَی یَا رَسُولَ اللهِ. فَقَالَ: هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی عَنِ اللهِ ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ أنَّهُ قَالَ: قَدْ أعْطَی شِیعَتَکَ وَ مُحِبِّیکَ سبعَ خِصَالٍ: الرِّفْقَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الاُنْسَ عِنْدَ الْوَحْشَة وَ النُّورَ عِنْدَ الظُّلْمَة وَالأمْنَ عِنْدَ الْفَزَعِ وَ الْقِسْطَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَالْجَوَازَ عَلَی الصِّرَاطِ وَ دُخُولَ الْجَنَّه قَبْلَ سَائِرِ النَّاسِ وَ ‹‹نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ
أیْدِیهِمْ وَ بِأیْمانِهِم›› ».
۲۸- صافات: ۲۴٫
۲۹-امالی طوسی/۲۹۰؛ بشارة المصطفی/ ۱۴۴؛ بحارالأنوار ۸ / ۶۷٫ «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَه وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَی جَهَنَّم، لَمْ یَجُزْ عَلَیْهِ إِلاَّ مَنْ مَعَهُ جوازٌ فیه کِتَابُ وَلایَه عَلِیِّ بْنِ أبِی طَالِبٍ(علیه السلام) ، و ذلک قوله: ‹‹وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ››.»
۳۰-معانی الأخبار/ ۳۲، حدیث ۱؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۶، حدیث ۳٫
«هُوَ الطَّرِیقُ إِلَی مَعْرِفَة اللهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ وَ هُمَا صِرَاطَانِ؛ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الآخِرَة، فَأمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیَا فَهُوَ الإِمَامُ الْمَفْرُوضُ الطَّاعَة؛ مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیَا وَ اقْتَدَی بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَی الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الآخِرَه، وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ فِی الدُّنْیَا زَلَّتُ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِی الآخِرَة فَتَرَدَّی فِی نَارِ جَهَنَّم.»
۳۱- برات، از برائت گرفته شده و به معنای: سند، اجازه، نوشته عنایت شده در آزادی می باشد (لغت نامه دهخدا، حرف «ب»؛ المنجد،
ماده «برا»).
۳۲- معانی الأخبار/ ۳۵، حدیث۶؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۶، حدیث ۴٫
«یَا عَلِیُّ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَه، أقْعُدُ أنَا وَ أنْتَ وَ جَبْرَئِیلُ عَلَی الصِّرَاطِ، فَلا یَجُوزُ عَلَی الصِّرَاطِ إِلاَّ مَنْ کَانَ مَعَهُ کِتَابٌ فِیهِ بَرَاه بِوَلایَتِک.»
۳۳- امالی شیخ صدوق/ ۲۴۲؛ کتاب الزهد/ ۹۲؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۴و ۶۵، حدیث ۱٫
«النَّاسُ یَمُرُّونَ عَلَی الصِّرَاطِ طَبَقَاتٍ، وَالصِّرَاطُ أدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ مِنْ حَدِّ السَّیْفِ؛ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ مِثْلَ الْبَرْقِ، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ مِثْلَ عَدْوِ الْفَرَسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ حَبْواً، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ مَشْیاً، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُرُّ مُتَعَلِّقاً قَدْ تَأخُذُ النَّارُ مِنْهُ شَیْئاً وَ تَتْرُکُ مِنْهُ شَیْئا».
۳۴- اصول کافی ۲/ ۱۵۲، حدیث ۱۱؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۷، حدیث ۹٫
«حَافَتَا الصِّرَاطِ یَوْمَ الْقِیَامَة، الرَّحِمُ وَالأمَانَة؛ فَإِذَا مَرَّ الْوَصُولُ لِلرَّحِمِ الْمُؤَدِّی لِلأمَانَه نَفَذَ إِلَی الْجَنَّة، وَإِذَا مَرَّ الْخَائِنُ لِلأمَانَة الْقَطُوعُ لِلرَّحِمِ لَمْ یَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ وَ تَکَفَّأ بِهِ الصِّرَاطُ فِی النَّار».
۳۵- تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام) /۴۳۴؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۸، حدیث۱۲؛ و در امالی شیخ مفید/ ۱۳۰،
حدیث ۶ چنین آمده است: عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ جَمَعَ اللهُ الأوَّلِینَ وَالآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ ثُمَّ أمَرَ مُنَادِیاً فَنَادَی غُضُّوا أبْصَارَکُمْ وَ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَهُ ابْنَهُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) الصِّرَاط… .
«إِنَّ اللهَ تَعَالَی إِذَا بَعَثَ الْخَلائِقَ مِنَ الأوَّلِینَ وَالآخِرِینَ،نَادَی مُنَادِی رَبِّنَا مِنْ تَحْتِ عَرْشِهِ: یَا مَعْشَرَ الْخَلائِقِ غُضُّوا أبْصَارَکُمْ لِتَجُوزَ فَاطِمَة، بِنْتُ مُحَمَّدٍ ـ سَیِّدَه نِسَاءِ الْعَالَمِینَ ـ عَلَی الصِّرَاطِ…».
۳۶- تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام) / ۴۳۶؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۸، حدیث ۱۳٫
«إِنَّهُ لَیُرَی یَوْمَ الْقِیَامَة إِلَی جَانِبِ الصِّرَاطِ جَمٌّ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ، لا یَعْرِفُ عَدَدَهُمْ إِلاَّ اللهُ تَعَالَی، هُمْ کَانُوا مُحِبِّی حَمْزَة، وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ أصْحَابُ الذُّنُوبِ وَالآثَامِ، فَتَحَوَّلَ حِیطَانٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ سُلُوکِ الصِّرَاطِ وَ الْعُبُورِ إِلَی الْجَنَّه… فَیَقُولُونَ: یَا حَمْزَه قَدْ تَرَی مَا نَحْنُ فِیهِ. فَیَقُولُ حَمْزَة لِرَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ لِعَلِیِّ بْنِ أبِی طَالِبٍ(علیهما السلام): قَدْ تَرَیَانِ أوْلِیَائِی کَیْفَ یَسْتَغِیثُونَ بِی! فَیَقُولُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ لِعَلِیٍّ وَلِیِّ اللهِ: یَا عَلِیُّ أعِنْ عَمَّکَ عَلَی إِغَاثَه أوْلِیَائِهِ وَ اسْتِنْقَاذِهِمْ مِنَ النَّارِ. فَیَأتِی عَلِیُّ بْنُ أبِی طَالِبٍ(علیه السلام) بِالرُّمْحِ الَّذِی کَانَ یُقَاتِلُ بِهِ حَمْزَة أعْدَاءَ اللهِ تَعَالَی فِی الدُّنْیَا، فَیُنَاوِلُهُ إِیَّاهُ وَ یَقُولُ: یَا عَمَّ رَسُولِ اللهِ وَ عَمَّ أخِی رَسُولِ اللهِ ذُدِ الْجَحِیمَ عَنْ أوْلِیَائِکَ بِرُمْحِکَ هَذَا (الَّذِی کُنْتَ) تَذُودُ بِهِ عَنْ أوْلِیَاءِ اللهِ فِی الدُّنْیَا أعْدَاءَ اللهِ. فَیُنَاوِلُ حَمْزَة الرُّمْحَ بِیَدِهِ، فَیَضَعُ زُجَّهُ فِی حِیطَانِ النَّارِ الْحَائِلَه بَیْنَ أوْلِیَائِهِ وَ بَیْنَ الْعُبُورِ إِلَی الْجَنَّه عَلَی الصِّرَاط… .»
۳۷-فضائل الشیعه/ ۶؛بحارالأنوار ۸/ ۶۹٫ «أثْبَتُکُمْ قَدَماً عَلَی الصِّرَاطِ، أشَدُّکُمْ حُبّاً لأهْلِ بَیْتِی».
۳۸-فضائل الشیعه/ ۷؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۹٫«مَا ثَبَتَ حُبُّکَ فِی قَلْبِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ فَزَلَّتْ بِهِ قَدَمُهُ عَلَی الصِّرَاطِ إِلاَّ ثَبَتَ لَهُ قَدَمٌ حَتَّی أدْخَلَهُ اللهُ بِحُبِّکَ الْجَنَّة».
۳۹- نهج البلاغه، ضمن خطبه ۸۳؛ بحارالأنوار ۸/ ۶۷، شماره ۱۰٫«وَاعْلَمُوا أنَّ مَجَازَکُمْ عَلَی الصِّرَاطِ وَ مَزَالِقِ دَحْضِهِ، وَ أهَاوِیلِ زَلَلِهِ وَ تَارَاتِ أهْوَالِه».
۴۰- مَن لایحضره الفقیه ۲/ ۶۱۹، ضمن حدیث ۳۲۱۴٫وسائل الشیعه ۱۵/ ۱۷۳،ضمن حدیث ۲۰۲۲۶٫
«وَحَقُّ رِجْلَیْکَ أنْ لاتَمْشِیَ بِهِمَا إِلَی مَا لا یَحِلُّ لَکَ فَبِهِمَا تَقِفُ عَلَی الصِّرَاطِ! فَانْظُرْ أنْ لاتَزِلاَّ بِکَ فَتَرَدَّی فِی النَّارِ».
۴۱-در بحث های آینده گفتار کسانی که صراط را جدای از نفس انسان نمی دانند خواهد آمد.
۴۲-الإعتقادات فی دین الإمامیه/۷۰؛ بحارالأنوار ۸/ ۷۰٫
«اعتقادُنا فی الصراط أنَّه حقٌّ، و أنَّه جِسْرُ جهنّم، وأنَّ علیه ممَرّ جمیعِِ الخلق… و الصّراطُ فی وجه آخر، إسمُ حُجَج الله، فَمَن عَرَفَهم فی الدنیا و أطاعهم، أعطاه اللهُ جوازاً عَلَی الصّراط الذی هو جسْرُ جهنّم یوَم القیامة».
۴۳- موسوعه الشیخ المفید (تصحیح اعتقادات الإمامیه) ۵/ ۱۰۸، ۱۱۰٫
«الصراطُ ـ فی اللُّغه ـ هو الطریق، فلذلک سُمّی الدین صراطاً لأنَّهُ طریقٌ إلی الثواب، و له سُمّی الولاء لأمیرالمؤمنین و الأئمه من ذُرّیّته (علیه السلام) صراطاً، و من معناه قال امیرالمؤمنین(علیه السلام):
«أنا صراطُ الله المستقیم و عُروته الوُثقی الّتی لا انفصام لها» یعنی أنَّ معرفَتَه و التمسک به طریقٌ إلی الله سبحانه… و هو طریقٌ إلی الجنّه و طریق إلی النار، یشرف [یَسیر] العبد منه إلی الجنة و یَرَی منه أهوال النار».
۴۴- موسوعه الشیخ المفید (تصحیح اعتقادات الإمامیه) ۵/ ۱۰۸، ۱۱۰٫
«و جاءَ الخبرُ بأنَّ الصراطَ أدقُّ مِن الشَعرَة و أحدُّ مِن السیف علی الکافر؛ و المراد بذلک أنَّه لا یَثْبُتُ لکافر قدمٌ علی الصراط یوَم القیامه مِن شدة ما یَلْحَقُهم مِن أهوال القیامة و مَخاوفها، فهم یَمْشُونَ علیه کالذی یَمْشی علی الشیء الّذی هو أدقُّ من الشعرة و أحدُّ من السیف.
و هذا مثلٌ مضروب لما یَلْحَقُ الکافر من الشدّة فی عبوره علی الصّراط».
۴۵-بحارالأنوار ۸ / ۷۰ ـ۷۱٫ «أقول: لا اضطرارَ فی تأویلِ کونه أدَقَّ مِنَ الشّعرة و أحدَّ من السیف، و تأویل الظواهر الکثیرة بلاضرورة، غیر جائز».
۴۶- کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد/ ۴۲۵٫ «و سائر السّمعیات، مِنَ المیزان و الصّراطِ و الحسابِ و تطایُر الکتب، ممکنه دلَّ السّمعُ عَلَی ثبوتها فیجبُ التّصدیق بها».
۴۷- محمد: ۵ – ۶٫
۴۸- صافات: ۲۳٫
۴۹- کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد/ ۴۲۵ – ۴۲۶٫
مرحوم آیت الله سیدهاشم حسینی تهرانی در کتاب نفیس توضیح المراد (تعلیقه علی شرح تجرید الاعتقاد)/ ۸۶۹ می نویسد:
الصراط هو ما یصل به السائر إلی مقصد سیره، و مقصد سیر الإنسان هو الجنّة، والإمام المفروض الطاعة هو موصل الإنسان إلی ذلک المقصد، و إنَّ صراط الآخرة جسر علی جهنّم تمثیل و تصویر الأمر الاُخروی فی صورة الأمر الدنیوی، و لیسا مثلین فی الحقیقة.
«و أما الصّراط: فقد قیل: إنَّ فی الآخرة طریقین: اِحداهما إلی الجنّة، یَهْدِی اللهُ تعالی أهلَ الجنّة الیه؛ و الاخری إلی النار، یَهدی اللهُ تعالی أهلَ النار إلیها. کما قال تعالی فی أهل الجنّه: ‹‹سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِحُ بَالَهُمْ * وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّه عَرَّفَهَا لَهُمْ›› و قال فی أهل النار: ‹‹فَاهْدُوهُمْ إِلَی صِرَاطِ الْجَحِیمِ›› و قیل: إنّ هناک طریقاً واحداً علی جهنّم، یُکَلَّفُ الجمیع المرور علیه… فإذا بَلَغَ کلُّ واحد الی مُسْتَقَرّه مَنَ النّار، سَقَطَ من ذلک الصّراط».
۵۰- شرح نهج البلاغه (ابن میثم) ۲/ ۲۵۶؛ نیز بنگرید به، شرح اصول کافی (مازندرانی) ۱۱/ ۲۴۰٫
«واعلم أنّ الصِّراطَ المَوعُودَ بِه فِی القُرآنِ الکَریمِ حَقٌّ یَجِبُ الإیمانُ به و إن اختلف النّاسُ فِی حَقیقتِه.
و ظاهرُ الشَّریعة و الّذی عَلیه جُمهورُ المُسلِمین و من أثبت المعادَ الجِسمانیّ یقتضی أنَّه جسمٌ فی غایة الدقّة و الحدّة ممدودٌ عَلی جهنّم و هُو طَریقٌ إلی الجنّة یجوزه من أخلص لله؛ و مَن عَصاه سلَک عَن جنبتیه أحَدَ أبواب جهنّم».
۵۱- الإلهیات علی هدی الکتاب و السنه والعقل ۴/ ۲۷۲٫
«لیس معنی کون الصراط الأخروی تجسماً للصراط الدنیوی أو سلوکه تمثّلاً لسلوکه إنکارُ وجودِ صراطٍ فوق الجحیم، لا محیص لکل إنسان عن سلوکه، بل مقتضی التعبد بظواهر القرآن والحدیث وجود ذلک الصراط بمعناه الحقیقی وإن لم نفهم حقیقتَه».
۵۲- پیام قرآن ۶ / ۱۹۱٫