استفتائات
اشاره:
در پی سخنان تند و توهین آمیز آقای جوادی آملی به صحابه ی جلیل القدر امام صادق(علیه السلام) و مذمت از این شخصیت بزرگ شیعه نورالصادق بر آن شد که فتاوی و نظرات مراجع تقلید و شخصیت های حوزوی را در این مورد تقدیم خوانندگان عزیز بنماید. امید است عزیزان راه روشن و صراط مستقیم اهل بیت(علیهم السلام) را دریابند و حق را از باطل جدا نمایند.
دیدگاه آیت الله العظمی خویی درباره هشام
آیت الله العظمی خویی(ره):
من گمان می کنم تمام روایات که دلالت دارد برا ینکه هشام معتقد به جسمیت است، موضوعه است [جعلیات] که منشأ این نسبت های ناروا حسد است کما اینکه کشّی روایت کرده است از سلیمان بن جعفر الجعفری قال: ((قال سألت أبالحسن الرضا(علیه السلام) عن هشام الحكم قال: فقال رحمه الله كان عبدا ناصحا و أوذی من قبل اصحابه حسد امنهم له )). (۱)
سؤال:
بسمه تعالی
محضر مبارک مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مدظله العالی
با سلام لطفاً به سؤال زیر پاسخ دهید:
آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است؟
و آیا مورد مذمت ائمه(علیهم السلام) بوده است؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم السلام و رحمة الله
آنچه که از قرائن موجود در روایات استفاده می شود هشام بن حکم قائل به تجسیم نبوده و در نزد ائمه(علیهم السلام) از وجاهت خوبی برخوردار بوده است و الله العالم.
۲۵ محرم الحرام ۱۴۳۹
سؤال:
بسمه تعالی
محضر مبارک مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
با سلام لطفاً به سؤال زیر پاسخ دهید:
آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است؟
و آیا مورد مذمت ائمه(علیهم السلام) بوده است؟
پاسخ:
پاسخ اجمالی: تنها دلیل مخالفین، این جمله هشام است: «جسم لا کالاجسام».
اولاً: شواهدى وجود دارد که این نسبت به هشام چیزى جز افترا و تهمت نیست؛ زیرا هشام از جمله اصحاب اهل بیت(علیهم السلام) به حساب مى آمده که به عنوان مدافع از حریم حقّ و حقیقت مطرح بوده اند و نمی توان به سادگی این نسبت را قبول کرد.
ثانیاً: هشام این جمله را بیان نموده تا با آن معارضه و مقابله کند نه اینکه عقیده خود را بیان کند و اصولاً اینطور نیست که هر کس در مقام معارضه، چیزى مى گوید به آن اعتقاد داشته باشد.
پاسخ تفصیلی: با مراجعه به کتاب هاى مخالفین مشاهده مى کنیم که تنها دلیلى که آنها به آن تمسک کرده و نسبت تجسیم را به هشام داده اند، جمله اى است که از او درباره خدا روایت شده: «جسم لا کالاجسام». اینک این نسبت را در دو مرحله مورد بررسى قرار مى دهیم: یکى در اصل این نسبت که آیا صحیح است یا خیر، و دیگرى آنکه بر فرض صحت نسبت، آیا این جمله دلالت بر اعتقاد هشام به تجسیم دارد یا خیر؟
شواهدى وجود دارد که این نسبت به هشام چیزى جز افترا و تهمت نیست. اینک به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
هشام از جمله اصحاب امامان اهل بیت(علیهم السلام) به حساب مى آمده که به عنوان مدافع از حریم حقّ و حقیقت مطرح بوده اند.
کشى در رجال خود از سلیمان بن جعفر نقل کرده که گفت:
از امام رضا(علیه السلام) درباره هشام بن حکم سوال کردم؟
حضرت فرمود: «او بنده اى نصیحت کننده بود که از ناحیه اصحاب خود به جهت حسدى که به او داشتند اذیت و آزار شد».(۲)
هشام بن حکم به اعتراف شیعه و سنّى، یکى از متکلمین امامیه و دریایى عمیق از معارف عقلى به حساب مى آمد.
شهرستانى مى گوید:
«هشام بن حکم کسى بود که در مباحث اصول، بسیار کار کرده بود و نمى توان مباحث و مناظرات او را با معتزله نادیده گرفت».(۳)
ذهبى نیز او را متکلّمى زبردست دانسته است.(۴)
امام صادق(علیه السلام) در شأن او فرمود:
« او ناصر ما به دست و زبان و قلب است». (۵)
و نیز در جایى دیگر فرمود:
«مثل تو باید براى مردم عقاید بگوید». (۶)
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) درباره هشام بن حکم رسیده که فرمود:
«هشام بن حکم پیشگام حقّ ما، و دنبال کننده گفتار ما، تأیید کننده صدق ما، و دفع کننده باطل دشمنان ما است. هر کس که او و اثرش را دنبال کند ما را دنبال و پیروى کرده و هر کس که او را مخالفت کرده و هتک حرمت او کند با ما دشمنى کرده و هتک حرمت ما را کرده است».(۷)
هـ) امام کاظم(علیه السلام) در دعایى که بعد از بر آوردن حاجت هشام مى کند، مى فرماید:
«خداوند ثواب تو را بهشت قرار دهد».(۸)
لذا با مراجعه به روایات هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن که درباره توحید و صفات خداوند متعال رسیده پی می بریم که هرگز با عقیده به تجسیم سازگاری ندارد.
چرا که هشام در مناظره اى که بین او و یکى از کافران واقع شد، به کلام امام صادق (علیه السلام) استشهاد کرده و فرمود:
«… جز آنکه خداوند جسم و صورت نیست… به حواس پنچ گانه درک نمى شود، اوهام او را درک نمى کند… شنوا و بینا است. شنوا است بدون وسیله شنوایى و بینا است بدون وسیله بینایى….».(۹)
تعبیر «هو جسم لا کالاجسام» که به هشام بن حکم نسبت داده شده، با اعتقاد به تجسیم سازگارى ندارد؛ زیرا این جمله را بنابر نقل شهرستانى، در محاجّه با علاّف گفته است. هشام به علاّف مى گوید:
تو مى گویى خداوند عالم است به علم، لازمه این حرف این است که خداوند علمش همانند بقیه مردم باشد پس چرا تو نمى گویى که خداوند جسم است نه مثل سایر اجسام؟(۱۰)
از اینگونه تعبیر به خوبى استفاده مى شود که هشام درصدد معارضه و مقابله با علاّف است، نه اینکه عقیده خود را بیان کند. اینطور نیست که هر کس در مقام معارضه، چیزى مى گوید آن را اعتقاد داشته باشد؛ زیرا ممکن است که قصد او امتحان علاّف باشد؛ همانگونه که شهرستانى نیز همین مطلب را فهمیده است.(۱۱)
سؤال:
بسمه تعالی
محضر مبارک مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی دوزدوزانی مدظله العالی
با سلام لطفاً به سؤال زیر پاسخ دهید:
آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است؟
و آیا مورد مذمت ائمه(علیهم السلام) بوده است؟
پاسخ:
بسمه تعالی
قبل از اینکه به اصل سؤال پاسخ بدهم به دو مطلب مهم اشاره می نمایم:
۱ـ روایات بسیاری که می شود گفت به حد تواتر رسیده از ائمه هدی(علیهم السلام) در تعریف و تمجید هشام وارد شده است.
۲ـ علمای بزرگ شیعه در کتاب های خود به جلالت قدر ایشان تصریح و او را توثیق نموده اند:
از جمله مرحوم شیخ مفید(قدس سره) در رساله «عدیده» می فرماید:
هشام از اعلام و رؤسایی است که از آنها حلال و حرام اخذ شده و او از کسانی است که طعن و ذمّ در موردشان راه ندارد و فضل بن شاذان(ره) که از بزرگان متکلین قرن سوم می باشد از هشام با عظمت یاد می کند.
در بین روایات چند روایت که در مقابل روایات مادحه کم می باشد در ذم ایشان دیده می شود که همگی ضعیف و فاقد اعتبار می باشند و روایتی که از امام رضا(علیه السلام) وارد شده گرچه سندش معتبر است ولی متن آن قابل قبول نیست و با شواهد تاریخی و روائی سازگار نیست چرا که از این روایت فهمیده می شود هشام با رعایت نکردن تقیه باعث قتل امام کاظم(علیه السلام) شده در حالیکه شواهد روائی و تاریخی متعدد است که سبب قتل امام شایع شدن اموال برای آن حضرت بوده لذا قاطعانه می گوییم هشام فرد لایق و برجسته و مورد رضایت امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) بوده است.
اما جواب سؤال:
عظمت و جلالت هشام جایگاه رفیع آن در نزد امامان و علمای شیعه می رساند که این مطلب که هشام بگوید خدا جسم است یا واقعیت ندارد و ساخته و پرداخته دشمنان و حسودان است و یا خطا و مسامحه در اطلاق لفظ می باشد چرا که جسم نبودن خدا در بین شیعه از مسلمات و مخالفی نداریم بطوری که ابوالحسن اشعری از هشام نقل کرده که هشام فرموده:
من که می گویم خدا جسم است منظورم این است که خدا موجود قائم بذات است.
قال ابوالحسن الاشعری: قیل ان هشام قائل بالجسمیة قال هشام: انی ارید انه موجود قائم بذاته. (۱۲)
سؤال:
بسمه تعالی
محضر مبارک مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی مدظله العالی
با سلام لطفاً به سؤال زیر پاسخ دهید:
آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است؟
و آیا مورد مذمت ائمه(علیهم السلام) بوده است؟
پاسخ:
سلام عليكم، قائل شدن ایشان به تجسیم از طریق معتبری ثابت نیست و همانگونه که در کتاب «معجم الراوة الثقات» آمده ایشان از اجلای اصاحب امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) است.
سؤال:
بسمه تعالی
محضر مبارک مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی علوی گرگانی مدظله العالی
با سلام لطفاً به سؤال زیر پاسخ دهید:
آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است؟
و آیا مورد مذمت ائمه(علیهم السلام) بوده است؟
پاسخ:
بسمه تعالی
آنچه که از مجموع بیانات اهل بیت(علیهم السلام) در شأن ایشان استفاده می شود
آن است که این شخصیت مورد اعتماد و از اصحاب خاص امامان معصوم(علیهم السلام) می باشد و به نظر ما قائل به تجسیم نیست.
سؤال:
بسمه تعالی
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی مدظله العالی
با سلام لطفاً به سؤال زیر پاسخ دهید:
آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است؟
و آیا مورد مذمت ائمه(علیهم السلام) بوده است؟
پاسخ:
بسمه تعالی
هشام بن حکم از اصحاب جلیل القدر است و چنین نسبتی به وی صحیح نیست.
۱۱ ربیع الأول ۱۴۳۹
سؤال:
بسمه تعالی
محضر مبارک آیت الله العظمی محمد علی گرامی مدظله العالی
با سلام لطفاً به سؤال زیر پاسخ دهید:
آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است؟
و آیا مورد مذمت ائمه(علیهم السلام) بوده است؟
پاسخ:
بسمه تعالی
۱ـ ظاهراً نسبت عقیده تجسم به او، برای حفظ او بوده که در این نظر به مثل ابن حنیفه و برخی دیگر باشد که محفوظ بماند. وگرنه این عقیده با احترام فوق العاده ای که امام صادق(علیه السلام) برای او قائل بوده و عمل می کرده اصلاً سازگار نیست.
۲ـ در زمان امام هفتم که به مناظرات خود ادامه می داده و این خطری برای امام و شیعه داشته، قدری با روش تقیه تطابق نداشته و از این جهت خطر آفرین بوده لیکن بزودی متوجه خطای خود شده و به روش تقیه برگشت ولی دیگر کار گذشته بود، فراری شده و پس از مدتی که مخفی بوده در حال خفاء از دنیا رفت.
———————
پی نوشت ها:
۱- معجم رجال الحدیث۲۰/ ۳۲۱، رجال کشی /۱۹۳٫
۲-رجال کشى/ ۲۷۰٫
۳- الملل و النحل در حاشیه الفِصَل، ۲/ ۲۲ و ۲۳٫
۴- سیره اعلام النبلاء ۱۰/ ۵۴۳٫
۵- کافى ۱/ ۱۷۲ و ۱۷۳٫
۶- اعلام الورى/ ۲۸۱ ـ ۲۸۳٫
۷- معالم العلماء/ ۱۲۸٫
۸- رجال کشى/ ۲۷۰٫
۹-توحید، شیخ صدوق/ ۲۴۳ ـ ۲۵۰٫
۱۰- الملل و النحل، شهرستانى ۲/ ۲۳٫
۱۱- گرد آوری از: سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات،علی اصغر رضوانی، انتشاراتمسجد جمکران، قم، ۱۳۸۷هـ . ش،ص ۲۶۱-۲۶۷٫
۱۲-مقالات الاسلامیین ۲ / ۶٫