انتساب حدیقة الشیعة به مقدس اردبیلی در بوتۀ نفی و اثبات
حجت الاسلام علی عزیز پوریان بروجردی
چکیده:
از دیر باز سنّت ردیّه نویسی بر منحرفین در میان شاگردان مکتب اهل بیت(ع) به تأسی از آل الله(ع) رواج داشته و در این مقام کتابهای فراوانی تألیف شده است که برخی از آنها به صورت مستقل نوشته شده و برخی دیگر به مناسبتی در میان کتابی دیگر جای گرفته است، از جمله عالمان بیدار و بیبدیل که انصافا در هر علمی وارد شده است سرآمد اقران و گذشتگان شده است و به اعتراف اعاظم علمای ابرار از اسطوانه های تقوی و مجسّمۀ عدالت یگانۀ عرصۀ فقاهت است، مرحوم علامۀ ربّانی احمد اردبیلی معروف به مقدس اردبیلی(ره) میباشد. این عالم جلیل القدر با تألیف کتاب «حدیقةالشیعه» ضربات مهلکی را بر فلسفه و تصوّف وارد ساخت و از آنجا که مبتدعه و منحرفین جوابی بر سخنان مقدس نداشتند با یکدیگر هم صدا شده و به انکار انتساب کتاب به آن عالی مقام(قدس سره) پرداختند به گمان اینکه ساحت ناپاک خود را پاک کنند؛ در این نوشتار به صورت اختصار و با استعانت از قرائن و شواهد بسیار انتساب کتاب به مرحوم مقدس اردبیلی(قدس سره) ثابت شده است.
کلید واژگان: حدیقة الشیعه، مقدس اردبیلی، فلسفه، تصوّف، شرار خلق الله، احادیث صحیحه.
***
شیخ جلیل عالِم ربّانی احمد بن محمّد اردبیلی مشهور به مقدّس اردبیلی(قدس سره) از مفاخر علمای امامیّه و از مشاهیر محقّقین و فضلای روزگار و از معاریف متورّعین و مقدّسین اخیار و اولیای الهی است، اصل او از شهر اردبیل بوده و در نجف اشرف که مسکن ثانی اوست از این سرای فانی به جوار رحمت و غفران الهی انتقال یافت و در ایوان طلای بارگاه مقدّس و ذات الأنوار مضیئۀ حضرت شاه ولایت امیرمؤمنان امام علیسلام الله علیه وأرواحنا فداه به خاک سپرده شد.
و بالجمله: عظمت و جلالت شأن این رادمرد بزرگ و این عالم عامل سترگ أظهر من الشمس بوده و جنابش مستغنی از توصیف است، در ورع و تقوی به مقامی رسیده که هر که را بخواهند در قدس و تقوی مثال بزنند به آن جناب(قدس سره) تشبیهش میکنند.
فقیهی متعبّد، و زاهی متکلّم، محقّقی بینظیر، و در زهد و تقوی و عبادت و دقّت و تحقیق عالمی بیبدیل بوده است، کما اینکه از محدّث محقّق شیخ یوسف بحرانی(ره) نقل شده که در «لؤلؤة البحرین» مینویسد:
((أنّه لم يسمع بمثله في الزهد و الورع. له مقامات و كرامات)).(۱)
و جامع بحارالأنوار، أفضل ناشرین اخبار ائمۀ اطهار(ع)، علامه شیخ محمّدباقر مجلسی اصفهانی(ره) در مورد او این چنین زیبا می نگارد:
« والمحقّق الأردبيلي في الورع والتقوى والزهد والفضل بلغ الغاية القصوى، ولم أسمع بمثله في المتقدّمين و المتأخرين، جمع الله بينه و بين الأئمة الطاهرين، وكتبه في غاية التدقيق و التحقيق».(2)
جنابش در ورع و تقوی به مرحله ای رسید که انصافاً لیاقت دارا بودن چنین مقامی و نامیده شدن به نام مقدس را داشته است.(۳)
علامه سیّد مصطفی تفرشی(ره) (زنده در ۱۰۴۴ ق) تاریخ وفاتش را در ماه صفر سال ۹۹۳ ق ذکر نموده(۴)، و همچنین به نقل از «نخبة المقال» آمده:
والأردبيـــــلي مــــن الأعــــاظم من استجاز صاحب المعالم
مقـــــــــدس ذو ورع وعفـــــه وفاته في الألف إلا السبعه.(۵)
و در مقابل قرائنی بر خلافِ این تاریخ نیز میباشد که محقق بزرگوار علیرضا دوستی در «کشف الحقیقة فی اعتبار الحدیقة» آنها را ذکر نموده بر اینکه مقدس اردبیلی(قدس سره) تا حدود ۹۹۸ ق در قید حیات بوده است.(۶)
آن شخصیّت عظیم الشأن نزد اهل فقه و فقاهت با مجمع الفائدة و البرهاناش، و نزد اهل کلام و اکثر متدیّنین با حدیقة الشیعةاش شناخته میشود؛ در این میان، اثر اخیر او، به جهت آنکه صفحات قابل توجّهی از کتاب ارزشمندش را به نقد و ردّ فلسفه و تصوّف اختصاص داده، سبب تحریک مدافعین این دو نحله شده تا در مؤلَّف خدشه کنند چرا که مؤلِّف در انظارِ همگان خدشه ناپذیر است.
برخی از نسخه های قدیمی حدیقة الشیعة:
به عنوان مقدّمه باید در حجیّت قول اهل خبرۀ ثقه سخن گفت:
۱٫ ظاهراً اصل حجیّت قول اهل خبره مفروغ عنها و متسالم علیها است.(۷)
و مرحوم سیّد عبد الحسین لاری شیرازی(قدس سره) می نویسد:
«قيام السيرة المستمرّة و الطريقة المستقرة من لدن خلق آدم إلى يومنا هذا على قبول قول كلّ عالم من أهل العلوم و الصنائع و الفنون و الحرف المستندة أقوالهم و آرائهم إلى المقدّمات النظرية و الاجتهادات الكثيرة الخطأ، أ لا ترى رجوع العامي إلى الفقيه في الفتاوى، و رجوع الغريم إلى المقوّم في تشخيص القيمة له، و رجوع كلّ شاك في رفع شكّه إلى كلّ واحد من أهل خبرة ذلك المشكوك من أهل اللغة و النحاة و البيان و المنطق و الحساب و الهيئة و الطب و الكلام و الرجال المستندة ظنونهم إلى مقدّمات نظرية و اجتهادات حدسيّة من غير نكير و لا منكر».(8)
و نیز میفرماید:
«الظنون الحاصلة من قول أهل الخبرة، كما يشهد عليه ما عن المحقّق السبزواري من أنّ صحّة المراجعة إلى أصحاب الصناعات المبارزين في صنعتهم البارعين في فنّهم في ما اختصّ بصناعتهم، ممّا اتفق عليه العقلاء في كلّ عصر و زمان. و قرّبه استاذنا العلّامة أيضا بأنّ جميع أرباب الفنون و الحرف و الصنائع و أهل المذاهب المختلفة حتى البراهمة و الملاحدة، و أرباب العلوم المختلفة من الصرف و النحو و اللغة و البيان و المنطق و الحكمة و الطب و الهيئة و النجوم و الاصول و الرجال إنّما يستندون و يعتمدون على مطلق ما تركن إليه النفس من الظنون العقلائية، في كلّ ما يتعلق بعلومهم و فنونهم و حرفهم و صنائعهم و مذاهبهم، و أديانهم و أفعالهم و أطوارهم معادا و معاشا، بحيث استقرّت آراء العقلاء من جميع الامم خلفا عن سلف على طريقية الظنّ و إعماله في جميع امورهم معادا و معاشا».(9)
۲٫ در حجیّت قول اهل خبره بنابر مشهور تعدّد و عدالت شرط نیست.(۱۰)
میگویم: در ضمنِ برخی از نسخه های خطی فهرست شدۀ در ایران در دو کتاب فهرست دنا و فنخا به مطالب مهمّی بر میخوریم که قابل توجّه است:
در فهرست دنا مجموعاً ۱۱۵ نسخه از حدیقة الشیعة معرفی شده است که در مختلف دوره ها و توسط کاتبان متعدد کتابت شده اند(۱۱)، و این تعداد در فنخا به ۱۱۸ نسخه رسیده است.(۱۲)
مشخصات یکی از مهمترین نسخه هائی را که فنخا و فهرست دنا ابتداء به معرفی آن نسخه میپردازند را در زیر نقل میکنیم:(۱۳)
تهران؛ مجلس؛ شماره نسخه: ۵۷۳۰
آغاز: بسمله، در بیان بعضی از معجزات و خوارق عادات و … احکام صادره از امیرالمؤمنین(ع) از حین ولادت تا هنگام رحلت.
انجام: این گفت و جان تسلیم نمود. فصل: بعضی از عوام اهل سنّت را.
امتیازی که در نسخۀ حاضر است آن است که هم از قرن دهم است و هم حمله بر متصوّفه دارد و هم نسبت صریح به محقق اردبیلی و ارجاع به دیگر تألیفات او به تکرار در آن هست.
خط: نسخ، بی کا، تا: قرن ۱۰؛ افتادگی: آغاز و انجام؛ کاغذ: دولت آبادی نباتی رنگ، جلد: تیماج سرخ، ۴۴۸ ص، ۱۹ سطر، اندازه ۱۳٫۵ در ۲۲ سم [ف: ۱۷-۱۷۵]
حال آنکه در مقابل برای کاشف الحقّ در فهرست دنا ۶۴ نسخه(۱۴) و در فنخا ۷۰ نسخه برای آن معرفی شده است.(۱۵)
میگویم: ما از یک سو با قول جماعتی از اهل خبرۀ ثقات روبرو هستیم که بعد از تتبّعات فراوان کتاب را از مقدس اردبیلی دانسته اند، و برای صحت کلام خود نسخه ای قدیم از حدیقة الشیعة را معرفی نموده اند که خود خیر شاهد و دلیل هست؛ و از آن روی سرنخ مخالفین انتساب کتاب را پیدا کرده که دارابی باشد و او با ادعاهائی که پاسخ همۀ آنها میآید انتساب کتاب را منکر است، که بعد از وجودِ نسخه ای از قرنِ دهم هجری هیچ یک از سخنان مخالفین جایگاهی ندارد، ولکن ما به پاسخ آنها میپردازیم؛ و دیگر آنکه اعیان از طِیف مخالفین حدیقة الشیعة را صوفیّه تشکیل میدهند که علت مخالفتشان معلوم و طبیعی است، کما اینکه در کلامِ صاحب قوانین(قدس سره) در مسائل رُکنیّه در پاسخ به این سؤال که آیا کتاب «حدیقة الشیعة» از ملا احمد اردبیلی(ره) است یا نه؟ آمده است:
«بلى به استفاضه و نقل ثقات ثابت شده كه از آخوند ملا احمد اردبيلىعليه الرحمه است، و از جمله كسانى كه تصريح كرده اند به آن: ملامحمد طاهر قمى(ره) است در كتاب «ملا ذالاخيار» و غيره و شيخ حر عاملى در كتاب رجال خود ـــ و ايشان معاصر يا مقارب العصر بوده اند ـــ ، و انكار اين معنى مىتواند شد كه: از بعضى جهال صوفيه باشد، كه چون فضيلت و خوبى آخوند مرحوم را انكار نمىتوانند كرد متمسّک مىشوند به انكار استناد كتاب به ايشان، زيرا كه در آنجا مبالغه بسيار در مذمّت و انكار صوفيه شده است، و اين به آن مىماند كه ميرزا مخدوم سنى در نواقض الروافض استبصار را به ابن مطهر حلى نسبت داده».(16)
همچنین نسخه ای از تلخیص حدیقة الشیعة در کتابخانۀ مجلس شوری نگهداری میشود که در حیات مقدس اردبیلی نگاشته شده و لذا نویسندۀ آن در ابتدای رساله، دعای «أدام اللَّه إفادته» را قرین نام مقدس اردبیلی کرده است. این نسخه در ضمن «مجموعۀ محمّد مقیم سبزواری» قرار دارد، و در پایان رساله مؤلف این منتخب، صاحب سفینه معرفی شده است، تاریخ کتابت این مجموعه سال ۱۰۹۷ ق است.
برخی همچون محدث نوری(قدس سره) و صاحب مرآة الحقّ ـــ از اقطاب صوفیّه ـــ (۱۷) و نیز آقا بزرگ طهرانی(۱۸) نیز نسخه ای دیگر از همین تلخیص را دیده اند.
و نیز این بندۀ حقیر مجموعه ای مشتمل بر منتخبی از حدیقة الشیعة در ضمن مخطوطات کتابخانۀ مجلس شوری دیده ام که به خط شمس الدین بن أبوتراب حسینی نیشابوری است، و در سال ۱۰۵۲ ق کتابت شده، و این یعنی ۶ سال قبل از تألیف یا تدلیسی به نام کاشف الحقّ.
حدیقة الشیعة تألیف کیست؟
دیدگاه ها و نظرات مختلفی در مورد مؤلف حدیقة الشیعة وجود دارد که سه دیدگاه عمدۀ آنهاست:
۱) تمام آن تألیف مقدس اردبیلی(ره) است.
این نظریّۀ مشهور و معروف میان علما است؛ که اسماء مبارکۀ برخی از ایشان را در خاتمه نقل میکنیم.
۲) تمام آن به جز قسمت ذمّ صوفیّه از تألیفات مرحوم اردبیلی است.
این نظریّۀ را مجذوب علی شاه سیّد محمد جعفر همدانی کبوتر آهنگی (م۱۲۳۹ ق) مرسلا از سیّد ابراهیم همدانی قمی نقل کرده است.
۳) تمام آن به جز قسمت ذمّ صوفیّه از تألیفات ملامعزّ اردستانی بوده و نام آن کاشف الحقّ است.
این نظریّۀ شاه محمّد بن محمّد اصطهباناتی دارابی شیرازی (م۱۱۳۰ ق) است.
و نیز زین العابدین بن اسکندر شیروانی (م۱۲۵۳ ق) که بر همین نظر است، در نقلی مجهول نسبت به شخصی مجهول بیان میکند: میگویند: مقدس اردبیلی شاگردی قمی الأصل مشهور به روحی معرکه گیر داشته و او این کتاب را به نام مقدس جعل کرده است.(۱۹)
پاسخ به برخی از شبهات:
در بخش قبل سه دیدگاه متفاوت نسبت به کتاب «حدیقة الشیعة» را بیان کردیم، حال در این بخش به شبهات مطرح شده بر علیه این کتاب که گذشت و برخی دیگر از شبهات پاسخهای مختصری میدهیم.
۱) «حدیقة الشیعة» همان کاشف الحقّ تحریف شده با الحاق ذمّ صوفیّه است.
۱٫ شاه محمّد بن محمّد دارابی شیرازی (م۱۱۳۰ ق).(۲۰)
وِی برای ادعای خود ده دلیل اقامه کرده، که ما هر یک از ادعاهای او را بازگو کرده و پاسخ میدهیم:
اوّل: میرزا محمّد استرآبادی(ره) و نیز یکی دیگر از شاگردان مقدس اردبیلی(قدس سره)حدیقة الشیعه را در فهرست تصانیف استادشان ذکر نکرده اند.
پاسخ: میرزا محمّد استرآبادی(ره) در کتاب رجال خود نامی از استاد نبرده چه برسد به اینکه «حدیقة الشیعة» یا کتابی دیگر از مقدس اردبیلی را ذکر کرده باشد، و آن شاگرد مجهول مقدس هم که مفصلاً زندگینامۀ استادش را نوشته بر فرض آنکه وجود خارجی داشته باشد، عدم النقل دلیل بر عدم وجود نمیباشد؛ کما اینکه منتخب الخصال تألیف شیخ حرّ عاملی(ره) را که به خط مبارکش در کتابخانۀ مجلس شوری موجود است (و به تحقیق حقیر در مجلۀ بساتین) به طبع رسیده است را نه خود ایشان در قائمۀ تألیفاتشان ذکر کرده اند و نه دیگران، و وارد نبودنِ این ایراد بر محقّقین مخفی نیست.
دوّم: مقدس اردبیلی(قدس سره) به جهت احتیاط و ورعی که داشت در نقل از کتب قید میکرد: علی ما في القاموس عندنا، و علی ما في المنتهی عندنا، چطور ممکن است احادیث نامعلوم را در کتاب خود آورده و در همه جا بگوید: همه جا مى گويد: به سند صحيح روايت شده كه: الصوفية كلهم مخالفونا؟
پاسخ: این کلام دو ادعا را در بر دارد:
یکی: نقل از کتب با قید علی ما فی الفلان عندنا و بطلان این ادعاء بر کسی که حتی یک مرتبه به کتبِ مقدس اردبیلی(قدس سره) مراجعه کند پُر واضح است.
و دیگری: نقل احادیث نامعلوم و حکم به صحت آن، که سخنی گزاف هست، زیرا مقدس اردبیلی مصدر آن احادیث شریفه را بیان داشته و با فقاهت بالای خود حکم به صحت سند آن احادیث شریفه نموده است، پس جای خدشه ای نمیماند.
مصادر این احادیث شریفه عبارتند از: احتجاج شیخ طبرسی(ره)، کتاب الغیبة شیخ طوسی(ره)قرب الإسناد ابن بابویه(ره) (میر محمّد اشرف(ره) نیز در فضائل السادات۲/ ۴۰۵ این کتاب را از مصادر کتاب خود بر میشمرد، و میگوید: بدانکه آنچه در این کتاب استدلال به آن شده است مستخرج است از: … و کتاب قرب الإسناد لعلي بن بابویه…)، کافی شیخ کلینی(ره)، مجموعۀ ورّام(ره)، الرد علی أصحاب الحلاج شیخ مفید(ره) (شیخ علی صاحب الدرّ المنثور نوۀ شهید ثانی(ره) نیز در السهام المارقة از این کتاب بلاواسطه نقل میکند)، الفصول التامة في هدایة الأمّة سیّد مرتضی رازی(ره)، الهادی إلی النجاة من جمیع المهلکات و ایجاز المطالب في إبراز المطالب نصیرالدین عبدالله بن حمزه طوسی(ره) (که کتاب اوّل در نزد صاحب الدرّ المنثور(ره) بوده و در السهام المارقة از آن بلا واسطه نقل میکند)؛ با این وجود چطور دارابی مصادر این احادیث شریفه را نامعلوم میداند؟! والله أعلم.
و نیز صاحب کتاب الوقیعة فی سبّ المبتدعة (از علمای نیمۀ اوّل قرن یازدهم) و صاحب کتاب شهاب المؤمنین (از علما و سادات نامدار قرن یازدهم)، در این دو کتابِ شریفِ خود نیز احادیثی که در مطاعن صوفیّه در حدیقة الشیعة روایت شده، روایت کرده است.(۱)
سوّم: این کتاب از تصانیف ایشان مشهور نبود بر خلاف زبدة البیان و مجمع الفائدة و البرهان و غیر اینها، و بعد از آنکه کاشف الحقّ از حیدرآباد هند منتشر شد، ذمّ صوفیّه را به آن ملحق کرده و به نام ایشان یک مرتبه منتشر شد.
پاسخ: این کلام را به زودی پاسخ میدهیم.
چهارم: مقدس اردبیلی در کتابهایش نام خودش را ذکر نمیکرده، و اگر مثلاً در کتابی نام خودش را ذکر کرده باشد در ابتدای آن میآورده، ولی چگونه در «حدیقة الشیعه» در باب مذمّت صوفیّه نام خود را آورده؟
پاسخ: این کلام را میتوان به مقتضاى الغريق يتشبث بكل حشيش دانست، چه آنکه بر فرض ثبوت چنین مطلبی ـــ گر چه مقدس اردبیلی در همین جلد دوّم حدیقة الشیعة که موجود است در فضائل امیر مؤمنان(ع) هم به نام خود تصریح کرده است ـــ این ادعا دلیل بر عدم انتساب نمیشود، چه آنکه مسلک مؤلفین در کتب مختلفۀشان در سالهای متمادی و طول و دراز تغییر مییابد.
پنجم: در فهرست ابتدای کتاب به این باب اشاره ای نکرده و این نشان از ملحق شدن این باب است.
پاسخ: در «کشف الحقیقة» سه پاسخ برای این ادعا آورده است: (۲۱)
اوّلاً اینکه در ابتدای کتاب فهرست تفصیلی مطالب نیامده که ذکر این بخش هم بشود.
ثانیاً بخش ذمّ صوفیّه قسمتی از احوال امام صادق(ع) است و نیازی به ذکر مستقل ندارد.
ثالثاً بنابه تصریح مؤلف در جلد اوّل وعدۀ این بخش را داده بوده(۲۲)، و نیز در اثنای کتاب وعده میدهد که مطاعن صوفیّه را شرح بدهد.(۲۳)
ششم: زمانی که ملا معزّ اردستانی کتاب کاشف الحقّ را تألیف میکرد من در هند بودم و از این دست تألیفات باز هم دارد، ولی در سال ۱۱۰۴ ق در اصفهان دیدم با اضافه شدن ذمّ صوفیّه به اسم مقدس اردبیلی منتشر شده.
پاسخ: اوّلاً این که صِرف ادعاست، و بر مدعی است که بیّنه اقامه کند، ثانیاً چه تضمینی در میان هست که ملا معزّ کاشف الحقّ را از روی حدیقة الشیعة تألیف نکرده باشد؟!
چنانکه محمّد سعید بن اسماعیل مداح سمنانی که نسخه از کاشف الحقّ را کتابت کرده گفته است:
این مؤلف اگرچه از شیعه است لیک دزد حدیقة الشیعة است(۲۴)
هفتم: حدیثی که شیخ صدوق در معانی الأخبار و شیخ طوسی در کتابهایش در مذمّت علماء و فقهاء سوء آورده این فقرۀ «لأنهم یمیلون إلی التفلسف و التصوّف» را ندارد، و در حدیقة الشیعة آن را ملحق کرده؛ و ملا محمّد باقر خراسانی میگفت: من میدانم که اینها را چه کسی جعل کرده، امّا مصلحت نمیدانم که بگویم.
پاسخ: ببین شتابزدگی در انکار چه بر سر آدمی میآورد که حدیثی را به چندین کتاب منتسب میکند در حالیکه در آن کتب وجود ندارد!!، همانطور که میدانید حدیث ((عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ يَمِيلُونَ إِلَى الْفَلْسَفَةِ وَالتَّصَوُّفِ)) از سیّد مرتضی بن داعی حسینی (ره) به سند او از شیخ مفید تا به امام عسکری(ع) نقل شده است و این حدیث شریف در «حدیقة الشیعة» نه تنها از کتب شیخ طوسی و شیخ صدوق نقل نشده بلکه در سلسلۀ روات آن نیز به هیچ وجه مذکور نیستند؛ و روایتی که دارابی در موردِ آن سخن میگوید هیچگونه ارتباطی با مقام ندارد.
و امّا کلامی که از فاضل خراسانی نقل کرده، صِرف ادعای بدون دلیل است.
هشتم: در تمام آیات احکام مقدس اردبیلی در همه جای آن اظهار تصوّف میکند، چگونه در حدیقة الشیعة مذمّت آنها را میکند؟
پاسخ: سبحان الله!! این همه ادعاهای بدون ذکر یک شاهد و دلیل، از یک فرد جز به جهت ((حُبُّكَ لِلشَّيْءِ يُعْمِي وَ يُصِمُّ)) سر نمیزند.
هر کس به کتاب «زبدة البیان» مقدس اردبیلی مراجعه نماید بطلان این کلام برایش واضح میشود، کما اینکه در «کشف الحقیقة» بیان میدارد به نقل از «زبدة البیان» که ایشان در مورد خلقت بهشت و جهنم مینویسد:
«و ما ذکره الحکماء غیر مسموع شرعاً و هو ظاهرٌ…» (25)
نهم: همچون تبصرة العوام، برخی از ملاحده و زنادقه را صوفی دانسته و طعن و لعن آنها نموده؛ و مقدس اردبیلی این مقدار بیدیانت نیست.
پاسخ: چه خوب بود یکی از این ملاحده و زنادقه را که مقدس اردبیلی به دروغ ـــ والعیاذ بالله ـــ آنها را به صوفیّه نسبت داده را نام میبرد تا در مورد آن به بحث بپردازیم، ولی افسوس که ادعاهای گزاف ایشان بدون ذکر حتی یک شاهد و دلیل است.
دهم: چندین ناسزا در باب ذمّ صوفیّه گفته که لایق شأن مقدس اردبیلی نیست.
پاسخ: این کلام ایشان خود تهمتی است به قلم پاک مقدس اردبیلی، بله در برخی از نقل قولها به جهت امانت در نقل همان واژگان را نقل فرموده اند(۲۶) که جای ایراد و طعنه نیست، کما اینکه گفته اند: نقل سخن کفر آمیز سبب تکفیر نمیشود.
و امّا پاسخ به شیروانی که کلامش گذشت: غیر از آنکه کلامش صرف ادعاست و نیاز به دلیل محکم دارد، نقل از مجاهیل نیز میباشد و اعتباری نداشته و در نتیجه نیازی به پاسخ ندارد.
۲) تمام «حدیقة الشیعة» غیر از بخش ذمّ صوفیّه از مقدس اردبیلی است.
این نظریّۀ مجذوب علی شاه همدانی و ابراهیم همدانی قمی است؛ قائلین این نظریّه دو دلیل اقامه کرده اند: (۲۷)
اوّل: مقدس اردبیلی(قدس سره) در مبحث توحید از حاشیۀ الهیات تجرید متمسّک به وحدت وجود شده است.
فاضل محقق علیرضا دوستی در «کشف الحقیقة» مینویسد:
مقدس اردبیلی در حاشیۀ شرح تجرید نه تنها معتقد به وحدت وجود نیست بلکه به اعتباری بودن وجود نیز تصریح کرده است، گذشته از این، در این کتاب مطالب فراوانی در مخالفت با فلسفه و تصوّف به چشم میخورد، مانند:
ردّ اعتقاد فلاسفه در قدرت خداوند.
مخالفت با فلاسفه در مشیّت و اراده.
ردّ اعتقاد فلاسفه به قِدَم عالم و انکار قدیم بودن ممکن الوجود.
ردّ اعتقاد فلاسفه در مسألۀ عقول.
ردّ مبنای بعض متصوّفه در علم باری.
عدم امکان درک کیفیت علم باری و مخالفت با فلاسفه.
مخالفت با فلاسفه در عدم تعلق علم باری به جزئیات.
ردّ فلاسفه در مسألۀ جبر و اختیار.
امکان اعادۀ معدوم.
با مراجعه به دیگر آثار مقدس اردبیلی نیز روش کلامی وی به وضوح مشاهده میشود.
و نیز با مراجعه به حاشیۀ الهیات شرح تجرید از مقدس اردبیلی(قدس سره) در پاسخ به ابن کمونه میبینیم که به سخنان زیر قائل شده است:
الف) وجود و وجوب یک چیز است زیرا که وجود باری عین ذات اوست و زائد بر ذات نیست و آن وجود، وجودی است بینیاز از غیر (وجود مؤکد) که از او تعبیر به وجوب میشود.
ب) حقیقت وجود باری تعالی و کنه آن به هیچ وجه شناخته و معلوم نمیگردد بلکه بوجهه مفهوم قرار میگیرد.
ج) این وجودِ مفهوم، وجودی است عام و اعتباری که اشاره به آن حقیقت دارد. وجود باری تعالی به این وجود عام اعتباری نیست بلکه به آن وجود حقیقی و مجهول الکنه است.
بنابراین، مراد از عبارت «حقیقة الواجب عین الوجود» وحدت وجود باری تعالی و عدم ترکبّ از وجود و وجوب است نه وحدت وجود صوفیّه که خداوند را عین همۀ اشیاء و وجود مطلق میدانند. و مراد از «وجود مؤکد» نیز نمیتواند اشاره به وحدت وجود تشکیکی فلاسفه باشد، زیرا مقدس اردبیلی وجودی که از اشیاء فهمیده میشود را اعتباری و غیر اصیل میداند و وحدت وجود تشکیکی، مبتنی بر پذیرش «أصالة الوجود» است.
و نیز ممکن است منشأ نسبت وحدت وجود به مقدس اردبیلی، اشتباه حاشیۀ تجرید «حسین بن عبد الحقّ الهی اردبیلی» باشد، الهی اردبیلی نیز دارای کتاب است به نام الحاشیة علی الشرح الجدید للتجرید که در این کتاب به صراحت قائل به وحدت وجود شده و آن را «طور وراء طور العقل» میخواند که بدون مشاهدات و مکاشفات نمیتوان به آن دست یافت.(۲۸)
میگویم: این سخنانِ فاضل ارجمند متّجه است، و مضافاً علی هذا، میتوان همان تشکیکاتی که در نسخ حدیقه وارد کرده اند بر حاشیۀ شرح تجرید وارد نمود.
دوّم: همدانی به نقل از یکی از ثقات، از سیّد ابراهیم همدانی قمی نقل میکند که: مطاعن صوفیّه از مقدس اردبیلی نیست.
پاسخ: همانطور که مکرّر بیان شده و ما نیز بیان کردیم، اوّلاً نقل از مجاهیل است، و ثانیاً صرف ادعاست و به دلیل محکم و قاطع احتیاج دارد.
۳) پاسخ به برخی دیگر از شبهات
اوّل: چون که علامه مجلسی از «حدیقۀ الشیعة» در «بحار الأنوار» نقل نکرده است، دلیل بر عدم صحت انتساب در نزد وی است!(۲۹)
پاسخ: اوّلاً نه هر عدم ذکری دلیلش عدم صحت انتساب باشد چه آنکه علامه مجلسی خود در مقدمۀ «بحار الأنوار» مینویسد:
«ثم اعلم أنا سنذكر بعض أخبار الكتب المتقدمة التي لم نأخذ منها كثيرا لبعض الجهات مع ما سيتجدد من الكتب في كتاب مفرد سميناه بمستدرك البحار إن شاء الله الكريم الغفار إذ الإلحاق في هذا الكتاب يصير سببا لتغيير كثير من النسخ المتفرقة في البلاد و الله الموفق للخير و الرشد و السداد». (30)
ثانیاً در نامه ای که ملاذو الفقار(ره) به استادش صاحب بحار الأنوار(ره) مینویسد ذکر برخی از ما فات از علامه مجلسی در «بحار الأنوار» میکند، که خوب است از کتابهای مذکور در این نامه نیز در مختلف ابواب مناسبه استفاده کنید، و این قرینه ای است بر این که علامه مجلسی تمام کتب را حین التألیف در دست نداشته و یا در دست داشته و لغرض ما -غیر از ضعف مؤلِف یا مؤلَف یا عدم صحت انتساب- و یا سهو از آنها استفاده نکرده است. (۳۱)
ثالثاً بنابر برخی از مخطوطات که ذکرش میآید علامه مجلسی(قدس سره) نیز بر کتاب «حدیقة الشیعة» اعتماد داشته و آن را از مقدس اردبیلی میدانسته اند.
رابعاً علامه مجلسی (ره) در «عین الحیات» اشاره ای به این کتاب دارد و نیز حدیثی از آن نقل میکند و آن را کتابی معتبر مینامد.
دوّم: فارسی بودن حدیقة الشیعة، حال آنکه مقدس اردبیلی آذری زبان و ساکن نجف اشرف بوده است.(۳۲)
پاسخ: اوّلاً مقدس اردبیلی کتابهای فارسی دیگری همچون «اصول دین» یا «اثبات واجب»، «مناسک حج»، و «رساله ای در امامت» را نیز به فارسی تألیف کرده است.
ثانیاً علامه سیّد عبد الله شبّر(ره)، علامه سیّد حسن صدر(ره)، صاحب کنز المطالب سیّد ولی بن نعمة الله رضوی حائری(ره) (از معاصرین مقدس اردبیلی(قدس سره)) و… ایرانی نبودند و ساکن عراق هم بودند و کتابهائی به زبان فارسی دارند، وقتی در فارسی نویسی شبهه ای بر ایشان وارد نمیشود، بر مقدس اردبیلی به طریق اولی وارد نمیشود.
ثالثاً: به مجرّد استبعاد نمیشود مطلبی را ردّ یا قبول کرد.
سوّم: ضعف روایات کتاب حدیقة الشیعة؛ همچون روایات جزیرۀ خضراء، و سبب نامیده شدن امیرمؤمنان به ابوتراب، مانع از استناد آن به عالمی بزرگ همچون مقدس اردبیلی است.(۳۳)
پاسخ: روایاتی که در این کتاب شریف نقل شده است در فضائل و مناقب اهل بیت(ع) از دو حال خارج نیست: یا از طریق شیعه است و یا از طریق مخالفین، اگر از طریقِ مخالفین باشد از دو حالت خارج نیست: یا صرفاً به جهت قاعدۀ الزام نقل شدهاند و یا قسمتی از آن موافق با اعتبار است، و اگر از طریق شیعه نقل شده باشد از دو حال خارج نیست: یا حجیّت دارد یا ندارد؛ پس اگر مؤلف عالیمقام در مقام بیان اعتبار یا عدم اعتبار آن نیستند و فقط در مقام ناقل باشند همچون قضیۀ جزیرۀ خضراء(۳۴) نمیتوان بر ایشان خرده گرفت.
و این حکایت را ـــ فضلاً از اینکه جمّ غفیری از علمای اعلام ما روایت کرده اند ـــ اکثر علمائی که آن را نقل کرده اند به انکار آن نپرداخته اند، و نکتۀ لطیف اینکه مطلبِ مشهوری که از مرحوم آقا بزرگ طهرانی(قدس سره) نقل میشود از طبقات أعلام الشيعة مطلبی است تحریف شده و در نسخۀ اصل به خط مصنف(قدس سره) ردّی بر این حکایت وجود ندارد؛ میفرمایند:
الشیخ زين الدين علی بن فاضل المازندراني، مؤلّف الفوائد الشمسيّة في المسائل الَّتي سألها عن السيِّد شمس الدين محمَّد أوات تشرّفه بخدمته في الجزيرة الخضراء، وقد حكى قصّته للشيخ مجد الدين الفضل بن يحيى بن علي بن المظفّر الطيّبي الإماميّ الكوفيّ، الكاتب بواسط كما في الأمل، وتاريخ الحكاية له في الحلّة ۱۱ شوّال سنة ۶۹۹ هـ كما في رسالة الجزيرة الخضراء الموجودة بتمامها في ثالث عشر البحار، و هي تأليف الطيّبي المذكور كما في البحار، وحكاها صاحب الترجمة قبل ذلك في سامراء للشيخين الفاضلين العاملين الشيخ شمس الدين محمَّد بن يحيى (نجيح ـ ظ)، والشيخ جلال الدين عبد الله بن الحوام الحلّي.(۳۵)
بنابر این نمیتوان وجود این روایت و یا امثال آن را در یک کتاب، دلیل ضعف آن کتاب دانست، و یا در صحت انتساب آن به مؤلفش شک کرد.
چهارم: تناقض بین حدیقة الشیعة و سایر آثار مقدس اردبیلی.(۳۶)
پاسخ: برخی به جهت عدم عمق علمیشان و نیز به جهت بغض و کینه ای که نسبت به مخالفین صوفیّه و فلاسفه دارند به هر مطلب ضعیفی بر علیه مخالفان خود متسمّک میشوند شاید برای خود چاره ای پیدا کنند؛ باید بیان کرد که اختلاف نظر یک عالم در چند کتابش و حتی در یک کتاب در چند موضع و حتی در یک صفحه از یک کتابش دلیل بر عدم عصمتش میباشد نه دلیل بر عدم انتساب کتاب به او، اگر این فرد به کتب علامه حلی(قدس سره) با تمام عمق علمی آنها مراجعه کند اکثرشان را مخالف و معارض یکدیگر میبیند و انتساب همۀ آنها را به حضرتش رد میکند!! ولی خیر، در میان اهل علم و مدرّسین و محصلین فقه و اصول و کلام و ادبیات و تفسیر و حدیث اینگونه مطالب عادی است چه آنکه:«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيرا» (37) کما اینکه مقدس اردبیلی(قدس سره) که مخالف قاعدۀ جبر و کسر دلالی و سندی به عمل و اعراض مشهور است(۳۸)، در برخی از مقامها خلاف رأی خود در مجمع الفائدة و البرهان عمل میکند(۳۹)، این اوّلاً .
و اما ثانیاً: آنچه را نیز که توهم تناقض کرده اند و تعارض(۴۰)، متعارض و متناقض نیستند.(۴۱)
و ثالثاً: مستشکل گمان کرده مدح شده سفیان ثوری در زبدة البیان و ذمّ شده در «حدیقة الشیعة»(42)، در حالیکه مقدس اردبیلی در «زبدة البیان» تنها خلاصه ای از کلام کشاف را نقل کرده کما اینکه دأب او در سرتاسر زبدة البیان همین است، و در مقام تایید کلام او در مدح سفیان ثوری ـــ بعد از روایات و اقوالی که در ذمّ او وارد شده ـــ نیست.(۴۳)
و رابعاً: برخی گمان کرده اند میان مطالب حاشیۀ «شرح تجرید» و «حدیقة الشیعة» اختلافاتی هست(۴۴)، که این تعارضات هم بدوی است و با اندک تأمّلی مرتفع میشود، و علت این تعارض عدم دقت مستشکل است، که این کلام «و منها علم تصفیة الباطن و معلوم أن نسب جمیع الصوفیة ینتهی إلیه»(45) کلام مقدس اردبیلی نیست، بلکه نقل کلام فخر رازی است.(۴۶)
پنجم: ضعف مؤلف«حدیقة الشیعة» در کتاب شناسی(۴۷) تا آنجاست که بشارة المصطفی را به سیّد ابن طاوس(ره) و قرب الإسناد حمیری(ره) را به ابن بابویه(ره) نسبت میدهد و یا وقتی مؤلف کتابی را نمیشناسد میگوید صاحب روضة الواعظین و امثال این موارد.
پاسخ: اوّلاً در مورد قرب الإسناد بیان شد که کتاب قرب الإسناد ابن بابویه(۴۸) نزد میر محمّد اشرف نیز موجود بوده است و از مصادر کتاب فضائل السادات او است، و بعد از آنکه در کتب رجال و فهارس قرب الإسناد به ابن بابویه نسبت داده شده، داعیه ای بر تکذیب آن نمیباشد.
ثانیاً: نه تنها مقدس اردبیلی در «حدیقة الشیعة»، بلکه در «مجمع الفائدة و البرهان» نیز مرتکب همین سهو شده است(۴۹) و همچنین محقق خواجوئی در رسائل اعتقادیّه اش نسبت کتاب را به ابن طاوس(قدس سره) میدهد؛ و از این قبیل سهوها در انتساب کتب در میان علماء بسیار است.
ثالثاً: اینکه بگویند صاحب کتاب «روضة الواعظین» یا کتابی دیگر دلیل بر جهل به مؤلف نیست، بلکه بعضاً به جهت شهرت فرد به کتابش هست، مثل صاحب جواهر در عصر ما که شیخ محمّد حسن نجفی(قدس سره) اگر گفته شود آنقدر ملموس نیست تا آنکه گفته شود صاحب جواهر که اهل علم و غیر ایشان همگی آشنا با نام او هستند.
ششم: تناقض تاریخی در نقل جریان فوت میرزا مخدوم شریفی (م۹۹۵ ق) در این کتاب با آنکه وفات مقدس اردبیلی(قدس سره) در ۹۹۳ ق بوده است.(۵۰)
پاسخ: باید عرض کرد با تحقیقی تاریخی کما اینکه در کتاب «کشف الحقیقة» انجام شده است به دست میآید که در تاریخ وفات مقدس اردبیلی و میرزا مخدوم تسالم نیست و هر دو تاریخ قابل خدشه هستند که با تحقیق نسبتاً جامعی که مؤلف کتاب مزبور انجام داده و این مختصر گنجایش نقل تمام آن را ندارد این تناقض حل میشود.
هفتم: در «حدیقة الشیعة» در پاسخ به حدیثی مجعول آمده است:
«در علم اصول مقرر شده است كه سكوت در معرض بيان، افاده حصر مىكند.»(51)
حال آنکه در علم اصول چنین قاعده ای برای حصر ذکر نشده است!! (۵۲)
پاسخ: بسیار متعجّم از تسرّع در حکم، چه خوب است مخالفان یک تفکر اگر در علمی سر رشته ندارند قبل از انتشارِ نظراتشان آن را به اهل خبرۀ آن فن نشان بدهند تا چنین آبروریزی بزرگ را به ارمغان نیاورند؛ ولکن افسوس که ((حُبُّكَ لِلشَّيْءِ يُعْمِي وَ يُصِمُّ)).(۵۳)
مختصراً عرض میکنم که بر خلاف گمانِ مستشکل، این قاعده قاعده ای اصولی است و اعاظم و اساطین مذهب به آن استناد کرده اند؛ در تقریرات میرزای شیرازی(قدس سره) ـــ به مناسبتی ـــ آمده است:
«إنّ سكوته حينئذ عن الأمر الآخر وعدم تعقيب الأمر الأوّل به يفيد كون ذات الفعل تمام المقصود، لأنّ السكوت في مقام البيان يفيد الحصر، أعني: حصر المقصود في المذكور، فثبت به كون الواجب توصّليا.
و وجه كون ذلك أقوى من الإطلاق اللفظي: أنّ هذا الحصر المستفاد منه إنّما هو من الظهورات الحالية التي هي أقوى الظهورات حتى الظهورات الناشئة عن الوضع كما لا يخفى، فهو من الأدلّة الاجتهادية، بخلاف إطلاق المطلق، فإنّ مفاده ليس من الظهورات أصلا، فكيف بكونه مساويا لما ذكر أو أقوى، بل الأخذ به إنّما هو من باب التعبّد العقلي المبنيّ على قبح التكليف بلا بيان».(54)
و نیز علامه محمّد شفیع جاپلقی(قدس سره) (م۱۲۸۰ ق) در «القواعد الشریفة» ـــ که مطابق مبانی مرحوم شریف العلماء مازندرانی عده ای دیگر از اساطین مذهب(قدس سره) تألیف کرده ـــ بیان میدارد: «و ايضاً السّكوت فى معرض البيان يفيد الحصر».(55)
هشتم: برخی از اغلاط املائی موجود در «حدیقة الشیعة» کاشف از بطلان انتساب آن به محقق اردبیلی(قدس سره)است.(۵۶)
پاسخ: اهل مطالعه و کسانی که کتب فراوانی را مطالعه کرده اند از قبیل مخطوط و چاپی ـــ سربی، حجری و… ـــ میدانند که اغلاط مطبَعی و سهو کاتب در کتابت امری عادی است؛ و این مسأله به علمیّت و فقاهت مؤلف خدشه ای وارد نمیکند، خصوصاً اهل فضل از محققین نسخ مخطوطه از آنجا که در تحقیق متون کهن زحمت مقابلۀ چندین نسخه را متحمّل میشوند به خوبی این مسأله را لمس کرده، و آن را امری کاملاً عادی میدانند؛ به طور مثال در نسخۀ مخطوط کتاب «تحصیل النجاة» فخر المحققین(ره) فرزند علامه حلی(قدس سره) که به تازگی به طبع رسیده است با آنکه اجازۀ مکتوبِ مصنف قدّس اللَّه نفسه الزکیّة بر ابتداء و انتهای آن موجود است و علامات بلاغ دارد ولی با حجم کمِ آن مملؤ از اغلاط کاتب و ناسخ میباشد؛ و محقق ارجمند با اشاره به اغلاط در پانوشت تحقیقش اغلاط و سهو قلمهای کاتب و ناسخ را در متن تصحیح نموده است.
و اگر باب طعن در اغلاط کاتبان و سهو مؤلفین را در نفی انتساب کتب به مؤلفین آنها باز کنید، بهتر است این نکته را متوجّه کاشف الحقّ اردستانی کنید، چه آنکه:
«نسخۀ تحریف شدۀ موجود [= مقصود کاشف الحقّ است]، در مقایسه با نسخۀ کامل [= مقصود حدیقة الشیعة است]، کاستی و فزونی فراوانی دارد که برخی از آن افزودگی ها نشان از بیاطلاعی تحریف کننده دارد… و امّا از آثار جعل در نسخۀ مذکور که در الذریعة یاد شده، همین کفایت میکند که کتاب با نام قطب شاه هندی آغاز میگردد و در خاتمه به عقب برگشته و مدح شاه اسماعیل را که بیش از صد سال با قطب شاه فاصله داشته بنماید. با مقایسۀ نسخۀ تحریف شده با نسخه های متداول، اندک شکی برای کسی که کمترین اطلاعی در کتاب شناسی داشته باشد، باقی نمیماند که نسخۀ اهداء شده به قطب شاه حاصل یک تزویر و جعل ناشیانه است».(57)
نهم: گفته شده: مقدس اردبیلی(قدس سره) در «حدیقة الشیعة» هشام بن محمّد بن سائب کلبی را از علمای عامّه دانسته است با آنکه رجالیّون ما وِی را از شیعیان میدانند.(۵۸)
پاسخ: اولاً در چاپ در دستِ ما بدل از «که از علمای ایشان است» آمده: «که از علمای انساب است»(59)؛ ولی احتمال دارد که نسخ در این مطلب اختلاف داشته باشند، که هر دو نسخه به نظر صحیح میآید.
ثانیاً اگر وِی را از علمای انساب بشماریم با توجّه به کتبِ تراجم و رجال این انتساب صحیح است، و اگر وِی را از علمای عامّه هم حساب کنیم ایرادی ندارد، زیرا این مطلب نقل شده عیناً در کتابِ «نهج الحقّ» علامه حلی(قدس سره) نقل شده است، و در «حدیقة الشیعة» صرفاً ترجمۀ آن نقل شده، و در آن کتاب مینویسد:
«و قد ذكر أبو المنذر هشام بن محمَّد بن السائب الكلبي مِن علماء الجمهور…»(60)؛ و از آنجا که علامه(ره) خود رجالی بزرگی است کلامِ ایشان مورد اعتماد است.
دهم: در «حدیقة الشیعة» غزّالی را ناصبی دانسته(۶۱) و در جائی دیگر چون کتاب تهافت الفلاسفۀ او را ذکر میکند او را مرد دین میخواند!! (۶۲) این تناقض گوئی و این سخن از شأن محقق اردبیلی(قدس سره) به دور است.(۶۳)
پاسخ: اوّلاً: مقدس اردبیلی(قدس سره) مخالف با حقّ را ناصبی میداند.(۶۴) پس غزالی با این تعریف میتواند ناصبی باشد.
ثانیاً: اگر کسی متنِ کلامِ محقق مدقق اردبیلی(قدس سره) را بخواند میفهمد که مراد از مرد دین مرحوم قطب الدین راوندی(قدس سره) صاحب الخرائج و الجرائح است، زیرا او میفرماید:
((قال الراوندى(ره) فى الخرائج؛ اعلم انّ الفلاسفة اخذوا اصول الاسلام ثم اخرجوا على رأيهم فقالوا فى الشرع و النبى انما اريدا كلاهما لإصلاح الدنيا؛ فالانبياء يرشدون العوام لاصلاح دنياهم و الشرعيّات اصلاح و ان الشرعيات ألطاف فى التكليف العقلى و هم يوافقون المسلمين فى الظاهر و الافكل ما يذهبون اليه هدم للاسلام و اطفاء لنور الشريعة و«يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ » و اگر كسى كتاب «تهافت الفلاسفه» را مطالعه نمايد و يا نموده باشد مىداند كه اين مرد دين در حق ايشان در آن كتاب چه مىگويد.)) (۶۵)
و همانطور که علامه مجلسی(ره) مینویسد:
«عد الشيخ منتجب الدين في فهرسه من كتب قطب الدين الراوندي كتاب تهافت الفلاسفة»(66)؛
ولکن مستشکل از آنجا که محققِ کتاب حدیقة الشیعة در پاورقی بنابر حدس خلاف ظاهرش گفته: «منظور از «مرد دين» محمد غزالى مىباشد كه در برابر «اهل فلسفه» به مخالفت برخاسته بود»، بدونِ تأمّل به مخالفت با مؤلِف و مؤلف پرداخته است.
یازدهم: در حدیقة الشیعة آمده: «در كتاب خرايج به سند صحيح از محمد بن سنان نقل نموده»(67) و این در حالی است که علمای رجال او را تضعیف کرده و محقق اردبیلی(قدس سره) در جای جای شرح ارشاد به ضعف وِی اشاره دارد.(۶۸)
پاسخ: ابتدا به مسألۀ مرسله بودنِ کتاب خرائج بپردازیم، و بعد به سراغِ مسألۀ توثیق یا تضعیف محمّد بن سنان و تناقض یا عدم تناقض مقدس اردبیلی در این زمینه میپردازیم.
با تأمّل در مقدمۀ کتاب «الخرائج و الجرائح»، خصوصاً این بخش از آن که میفرماید:
((و كذلك ما رواه الشيعة الإمامية خاصة في معجزات أئمتهم المعصومين(ع) صحيح لإجماعهم عليه و إجماعهم حجة لأن فيهم حجة. و قد جمعت بعون الله سبحانه من ذلك جملة لا تكاد توجد مجموعة في كتاب واحد ليستأنس بها الناظرون و ينتفع بها المؤمنون و سميته بكتاب الخرائج و الجرائح لأن معجزاتهم التي خرجت على أيديهم مصححة لدعاويهم لأنها تكسب المدعي و من ظهرت على يده صدق قوله.))
میتوان حکم به صحت تمامِ احادیثِ این کتابِ شریف نمود و علی الأقلّ طریقِ قطب الدین راوندی(قدس سره) به احادیث وارده در کتابش را تصحیح میکند، پس شبهه ای در بین نمیماند.
و با یک نگاه گذرا بر کتاب مجمع الفائدة و البرهان می توان به اشباه و نظائر فراوانی دست یافت که این تعبیر در موردِ احادیثِ مجهول و موثق شده است؛ البته این به معنای سهو یا بازگشت مقدس اردبیلی از مبنایشان نیست، بلکه اشاره به صحت طریق تا آن راوی را دارد کما اینکه این مطلب برای محققین واضح است، به طور مثال در شرح ارشاد محقق اردبیلی(قدس سره) میخوانیم:
((و حديث داود ضعيف لعدم صحة السند اليه، و طريقه الى محمد بن عيسى غير ظاهر مع ان فيه شيئا، و داود غير موثق أيضا، نعم الطريق اليه صحيح في الكافي و لا يضر محمد بن عيسى كما عرفت الا ان داود غير موثق)). (۶۹)
به جهت نمونه چند مورد را نقل میکنیم:
۱٫ روى في الصحيح، عن بكر بن حبيب، عن أبى جعفر(ع)… (۷۰)
میگویم: و این در حالی است که مقدس اردبیلی(قدس سره) بکر بن حبیب را مجهول میداند. (۷۱)
و در جائی مینویسد: «على أنّ بكر بن حبيب غير معلوم الحال، لانّه غير مذكور، الّا ان يكون ابن محمّد بن حبيب، فيكون صحيحاً»(72) که در این صورت نیز مشترک محسوب میشود و روایت مجهول میماند!!.
۲٫ في الصحيح، عن أبي البختري، عن ابى عبد اللَّه(ع)، و هو وهب بن وهب، و هو ضعيف جدا…(۷۳)
میگویم: حکم به صحت سند و ضعیف بودن ابو البختری وهب بن وهب با هم جمع نمیشود، مگر اینکه بگوئیم مقصود طریق روایت تا اوست.
۳٫ في الصحيح، عن داود العجلي مولى أبي المعزى، قال: سمعت أبا عبد اللَّه(ع)، يقول:… (۷۴)
میگویم: و این در حالی است که او در کتب رجالی غیر مذکور است.(۷۵)
۴٫ في الصحيح عن عليّ بن أبي حمزة عن أبي عبد اللّه(ع) … و هو مشترک بين ابن الثّماليّ، الثقة، و البطائني الضعيف.(۷۶)
میگویم: بعد از اشتراک سند بین ثقه و ضعیف بدون قرینه بر تعیین نمیتوان حکم به صحت سند نمود.
۵٫ في الصحيح، عن محمّد بن يحيى الخثعميّ، إلّا أنّه قال في رجال ابن داود و رجال الشيخ: مهمل.(۷۷)
میگویم: بعد از آنکه فردی در کتب رجالی مهمل باشد نمیتوان حکم به صحت سند نمود.
۶٫ في الصحيح، عن معاوية بن ميسرة، أنه سأل أبا عبداللَّه(ع): … لكن معاوية ممن ليس تصريح بتوثيقه مع الذكر في القسم الأول.(۷۸)
میگویم: روایت معاویه به جهت ذکر در قسم اوّل خلاصة الأقوال بدون ذکر توثیق او باید حسنه باشد نه صحیحه.
۷٫ في الصحيح، عن النوفلي، عن إسماعيل بن أبي زياد السكوني، عن جعفر، عن أبيه، عن على(ع)، أنّه قال: …(۷۹)
میگویم: محقق اردبیلی(قدس سره) در شرح ارشاد خود حکم به عدم صحت این سند و عامی بودن راوی میکند(۸۰) و نیز در جائی دیگر حکم به ضعف سند میکند به جهت سکونی و نوفلی(۸۱)؛ و در مسأله ای دیگر مینویسد: «و هي مرويّة في التهذيب، عن النوفلي، عن السكوني، و هما ليسا بموثقين قيل في الأوّل أنّه غلا في آخر عمره، و الثاني عامّي و في السّند إبراهيم بن هاشم أيضا، فتأمّل» (82)؛ و با این تصریح به ضعف نوفلی و سکونی سند نمیتواند صحیحه باشد.
۸٫ في الصحيح، عن محمد بن عبد اللَّه (المجهول)، عن الرضا(ع)، قال: … (۸۳)
میگویم: به تصریح محقق اردبیلی در این سند محمّد بن عبد اللَّه مجهول است، پس حکم به صحت آن سند نمیتوان نمود.
۹٫ و في الصحيح، عن إبراهيم بن شيبة، قال: كتبت الى أبي جعفر(ع)… إنَّه مجهول.(۸۴)
میگویم: در این سند هم ابراهیم بن شیبه مجهول است.
۱۰٫ في الصحيح، عن إسحاق بن المبارک (المجهول).(۸۵)
میگویم: در این سند نیز اسحاق بن المبارک مجهول است.
۱۱٫ و في الصحيح، عن عمر بن رياح قال: قلت لأبي الحسن(ع): … و هو مجهول.(۸۶)
میگویم: در این سند نیز عمر بن ریاح به تصریح مقدس اردبیلی(قس سره)مجهول است.
۱۲٫ في الصحيح، عن إسحاق بن عمار (الثقة الفطحي المعتمد)، قال: سألت أبا إبراهيم(ع): … (۸۷)
میگویم: مقدس اردبیلی حکم به صحت سندِ این حدیث کرده، حال آن که تصریح به فطحی بودن وِی دارد، و نیز در جای جای کتابش از احادیثِ او به «موثقة إسحاق بن عمار»(88) تعبیر کرده است.
دوازدهم: در حدیقة الشیعة روایتی نقل میکند که دلالت بر تحریف قرآن دارد، و میفرماید: «صاحب كتاب كافى يعنى محمد بن يعقوب از امام جعفر صادق(ع) نقل كرده كه آيه «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ» را مقارن بود محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسين و الائمة(ع)؛ و آيه مذكوره به ذكر ايشان موشح بود ارباب عناد به اخراج اين شعله افروز غضب الهى گرديدند و بعضى از محققين از اقدام عثمان بر سوختن كتاب الهى كه مشتمل به اين قسم آيات و اسامى بود كفر او را اثبات نموده اند و گفته اند مثل اين افعال سر نمىزند الا از كافرى و معاندى»(89)، و حال آنکه محقق اردبیلی(قدسس ره) قائل به تحریف قرآن نبوده است.(۹۰)
پاسخ: دکتر نجّار زادگان مینویسد: «فإنَّ العبارة التي نقلها مال اللَّه مِن كتاب حديقة الشيعة لا تدل على تحريف القرآن بالمعنى المتنازع عليه» (91)
و نیز شریف لاهیجی در مورد این حدیث شریف میفرماید: «محتمل است كه نزول آيت اين چنين اشارت باشد بر اينكه معنى آيه «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ» اينچنين بر حضرت رسالت پناه(ص) نازل گرديده».(92)
و نیز آیت اللَّه سیّد علی میلانی به نقل از محقق خوئی(قدس سره) می نویسد:
«و الجواب عن الاستدلال بهذه الطائفة: إنّا قد أوضحنا فيما تقدّم أنّ بعض التنزيل كان من قبيل التفسير للقرآن، و ليس من القرآن نفسه، فلا بدّ من حمل هذه الروايات على أنّ ذكر أسماء الأئمة في التنزيل من هذا القبيل، و إذا لم يتم هذا الحمل فلا بدّ من طرح هذه الروايات، لمخالفتها للكتاب و السنّة و الأدلّة المتقدّمة على نفي التحريف. و قد دلّت الأخبار المتواترة على وجوب عرض الروايات على الكتاب و السنّة، و إن ما خالف الكتاب منها يجب طرحه و ضربه على الجدار».(93)
احادیث فراوانی دلالت بر حذف فضائل اهل بیت(ع) از قرآن کریم دارد که اگرچه برخی از آنها در ظاهر لفظ اشاره به تنزیل دارد ولی در حقیقت تأویل، تفسیر و شأن نزول آن مقصود است.
میگویم: پاسخ به عمدۀ شبهات داده شد، و دیگر شبهات وارده هم از این قبیل هستند و با اندک تأمّل و تحقیقی برطرف میشوند؛ و بعد از این مطلب دیگر تردیدی در انتساب کتاب حدیقة الشیعة به محقق اردبیلی(قدس سره) باقی نمیماند.
خاتمه: در ذکرِ نام برخی موافقین انتساب «حدیقة الشیعة» به مقدس اردبیلی(قدس سره) و برخی از ناقلینِ از آن و معتمدینِ بر آن.(۹۴)
۱٫ صاحب کتاب فضائح المبتدعه(ره) (نیمۀ اوّل قرن یازدهم)
مطهر بن محمد مقدادی(قدس سره) از وِی این مطلب را در «سِلوة الشیعة» نقل نموده: «… و هر کس که بر احوال این طائفه اطلاع دارد میداند که بیشتر این جماعت از گروه تسلیمیّه و واصلیّه اند که صاحب تبصرة العوام و کتاب حدیقة الشیعة تعریف کرده اند، و بسیاری را از ایشان دیدم که جبری بلکه ملحد و دهری بودند و عجب میدارم از قلت شرم بلکه از عدم آزرم این طائفه که هر چند از خویش و بیگانه منع و زجر دیدند و از دور و نزدیک طعن و سرزنش شنیدند و از نوّاب صدارت پناه میرزا حبیب اللَّه و غیر او تقدیر و تعریک یافتند، ترک این افعال نکردند.»(95)
۲٫ مطهر بن محمد مقدادی(قدس سره) (ح ۱۰۶۰)
در «سلوة الشیعة» میگوید:
«و مولانا احمد اردبیلی در کتاب «حدیقة الشیعة» ایشان را مذمّت کرده اند.» (96)
۳٫ فخر الدین طُرَیحی نجفی(ره) (۹۷۹ – ۱۰۸۵ ق)
شیخ فخر الدین طریحی صاحب مجمع البَحرَین از علمای حوزۀ نجف است و حیات مقدس اردبیلی را در ابتدای جوانی درک کرده و خود نیز از شاگردان مقدس اردبیلی است… و با توجّه به عمری که داشته بیشک حیات مقدس اردبیلی را درک کرده است.
میرزا قاسم تبریزی مینویسد:
((البرهان الثاني عشر: ما روى الشيخ الفاضل العالم العامل المجتهد العابد الناسك الشيخ فخر الدين الطريحي وكتب بخطه وأرسل إلى بلدنا مع جمع من ثقات الزوار لسماعه نفاق سوق التصوّف بين شرذمة من أهل هذه الأمصار ليكون تبصرة وذكرى لأولي الأبصار. وروى هذه الرواية الفاضل المحقّق والنحرير المدقّق زين الأتقياء والمتورّعين قدوة العلماء المتبحّرين صاحب كتاب آيات الأحكام مولانا أحمد الأردبيلي في كتابه المسمَّى بحديقة الشيعة وهذا لكتاب مشهور غاية الاشتهار بسنده عن السيد المرتضى الرازي عن الشيخ المفيد…)) (۹۷)
۴٫ علی بن محمّد بن حسن بن زین الدین شهید ثانی(قدس سره) (۱۰۱۴ – ۱۱۰۴ ق)
این عالم بزرگ که نوۀ صاحب معالم و نوادۀ شهید ثانی(قدس سره) است در رسالۀ السهام المارقة در ضمن شمارش کتبی که بر رد صوفیّه نوشته شده نام «حدیقة الشیعة» ملااحمد اردبیلی را نیز ذکر میکند.(۹۸)
۵٫ ملا محمّد طاهر قمّی(قدس سره) (م۱۰۹۸ ق)
ایشان که از علمای نامدار نزدیک به عصر محقق اردبیلی(ره) است در کتاب «ملاذ الأخیار» خود مطالب فراوانی را از حدیقة الشیعة در رد بر صوفیّه نقل نموده است.(۹۹)
۶٫ علی بن داود خادم استرآبادی(قدس سره) (ح۱۰۷۶ ق)
در کتاب «انساب النواصب» اینگونه مینویسد:
«و در کتاب حدیقة الشیعة مولانا احمد اردبیلی آمده…» (100)
۷٫ شیخ حُرّ عامِلی(قدس سره) (۱۰۳۳ – ۱۱۰۴ ق)
این محدث بزرگوار در کتب و رسائل متعددۀ خود به صحت انتساب حدیقة الشیعة به مقدس اردبیلی(قدس سره) تصریح میکند و از مدافعین بزرگ آن میباشد، و در کتاب «اثنی عشریّه» در رد بر صوفیّه که در سال ۱۰۷۶ ق آن را تألیف نموده است، بارها تصریح به انتساب کتاب کرده و تمام روایات حدیقة در رد صوفیّه را از آن نقل میکند، در همین کتاب به بیاحترامی بعضی از صوفیّه به مقدس اردبیلی و تشکیک در انتساب حدیقه به وی اشاره داشته و پاسخهای مستدلی به آن شبهات میدهند، و در ضمنِ پاسخ استفتائی میفرماید:
«مصنف حدیقة الشیعة ملا احمد اردبیلی است بیشک و شبهه… امّا آنچه در تبصرة العوام و در حدیقة الشیعة است از مذمّت صوفیّه موافق است با احادیث کتابهای معتمد که بزرگان علمای امامیّه اثنی عشریّه تألیف نموده اند.»(101)
۸٫ علامه محمّد باقر مجلسی(قدس سره) (۱۰۳۷ – ۱۱۱۰ ق)
در «عین الحیات» که آن را در سال ۱۰۷۳ ق تألیف نموده مقدس اردبیلی(ره) را از کسانی میشمارد که در رد بر صوفیّه کتاب نوشته اند، و همچنین بدون هیچ تصرّفی در جای دیگری از کتاب بدون ذکر نام حدیقة الشیعة متنی از بخش مذمّت صوفیّۀ کتاب را نقل کرده است.(۱۰۲)
و نیز ایشان در رساله ای احادیث ذمّ صوفیّه را از «حدیقة الشیعة» جمع آوری نموده اند که نسخۀ مخطوط آن در ضمن نسخه های مدرسۀ آیت الله سیّد محمّدرضا گلپایگانی(قدس سره) معرفی شده است.(۱۰۳)
۹٫ ملامحمّد مجذوب تبریزی(قدس سره) (م۱۰۹۳ ق)
وی در کتاب «الهدایا لشیعة أئمّة الهدی(ع)» که شرحی بر اصول کافی است تمام روایات مذمّت صوفیّۀ حدیقة الشیعة را نقل کرده و بارها به انتساب این کتاب به مقدس اردبیلی تصریح کرده است و نیز در کتاب دیگرش موسوم به مناهج الیقین از حدیقة الشیعة روایاتی را نقل کرده است.(۱۰۴)
۱۰٫ معین الدین مولی محمّد عصام(ره) (قرن یازدهم ق)
وِی که از شاگردان ملاعبدالله شوشتری و شیخ بهائی معرفی شده، در کتاب «نصیحة الکرام و فضیحة اللئام» که در بین سالهای ۱۰۷۶ تا ۱۰۸۰ ق تألیف کرده است، کتاب «حدیقة الشیعة» را از مقدس اردبیلی دانسته؛ لازم به ذکر است که مرحوم میرلوحی در کفایة المهتدی از این کتاب نام میبرد. (۱۰۵)
۱۱٫ جلال الدین امیر(قدس سره) (از علمای قرن یازدهم)
بنابر نقل صاحب ریاض العلماء مرحوم افندی: سیّد جلال الدین محمد بن غیاث الدین محمد معروف به جلال الدین امیر(قدس سره) کتاب «حدیقة الشیعة» را تلخیص کرده است.(۱۰۶)
۱۲٫ صاحب رسالۀ مذمّت صوفیّه (از علمای خراسان در قرن یازدهم)
که احتمالاً ملا احمد تونی(قدس سره) (م۱۰۸۳ ق) است، در این رسالۀ فارسی در رد صوفیّه احادیث حدیقة الشیعة را با تصریح به انتساب آن به مقدس اردبیلی نقل نموده است.(۱۰۷)
۱۳٫ محمّد قاسم بن محمّد رضا تبریزی(قدس سره) (ح۱۰۹۷ ق)
که کلام او در ذیل نام فخر الدین طُرَیحی(قدس سره) گذشت.
۱۴٫ ملا محمّد رحیم بروجردی مشهدی(قدس سره) (م۱۱۱۷)
ایشان در جواب استفتائی همراه با شیخ حُرّ عامِلی که متنش گذشت حدیقة الشیعة را از تألیفات مقدس اردبیلی(ره) میداند.(۱۰۸)
۱۵٫ سیّد نعمت الله جزائری(قدس سره) (۱۰۵۰ – ۱۱۱۲ ق)
محدث جزائری(ره) برخی از مطالب و احادیث «حدیقة الشیعة» را در «الأنوار النعمانیة» که در سال ۱۰۸۹ تألیف شده، شرح کبیر صحیفۀ سجّادیّه ذیل دعای بیستم و دیگر آثار خود نقل فرموده است.(۱۰۹)
میگویم: و صورت دستخطی که به تازگی منتشر میکنند به عنوانِ دستخط محدث جزائری(قدس سره) در بازگشت از انتساب «حدیقة الشیعة» به مقدس اردبیلی(ره): اوّلاً با بازگشت ایشان از نظرشان به این شهرت عظیمه خللی وارد نمی کنند، ثانیاً آن دستخط را ما با خطوط دیگر آن عالم جلیل القدر مطابقت دادیم و مغایر یافتیم.
۱۶٫ ملامحمّد مقیم بن یحیی سبزواری(ره) (قرن یازدهم)
در ضمن جُنگی مخطوط که تألیف آن در ۱۰۹۷ ق است رساله های متعددی من جمله «منتخب حدیقة الشیعة» را کتابت کرده است.(۱۱۰)
۱۷٫ شیخ سلیمان بن عبداللَّه بحرانی(قدس سره) (م۱۱۱۲ ق)
در کتاب «بلغة الرجال» که تألیف آن در سال ۱۱۰۷ ق «حدیقة الشیعة» را از مقدس اردبیلی(قدس سره) میداند.(۱۱۱)
۱۸٫ ملا عبداللَّه افندی(قدس سره) (از اعلام قرن یازدهم و دوازدهم)
وِی که یکی از بزرگترین کتابشناسان شیعه است در کتاب «ریاض العلماء» تصریح به صحت انتساب «حدیقة الشیعة» به مقدس اردبیلی دارد؛ بله در حاشیۀ کتاب بیانی در رد انتساب آن به محقق اردبیلی دارد که مصدر به «قیل» است و ضعف آن آشکار است.(۱۱۲)
۱۹٫ شیخ عبد اللَّه سماهیجی(قدس سره) (م۱۱۳۵ ق)
به حسب نقل بزرگانی همچون صاحب حدائق(قدس سره) وِی نیز حدیقة الشیعة را تألیف مقدس اردبیلی میدانسته.(۱۱۳)
۲۰٫ ملا محمّد جعفر خراسانی کرباسی(ره) (۱۰۸۰ – ۱۱۷۵ ق)
این عالم رجالی در کتاب «إکلیل المنهج» روایات ذمّ صوفیّه از حدیقة الشیعة را روایت کرده است.(۱۱۴)
۲۱٫ شیخ یوسف بحرانی(ره) (م۱۱۸۶ ق)
ایشان در «لؤلؤة البحرَین» بعد از دفاع از انتساب کتاب «حدیقة الشیعة» به مقدس اردبیلی مینویسد: «… فلا یلتفت إلی إنکار بعض أبناط هذا الوقت بأنّ الکتاب لیس له وأنه مکذوب علیه». و نیز در کشکول از آن نقل کرده و تصریح به صحت انتساب کتاب دارد، و در «الدرر النجفیّة» نیز از «حدیقة الشیعة» به نقل مطلب میپردازد.(۱۱۵)
۲۲٫ سیّد إعجاز حسین کنتوری(قدس سره) (۱۱۸۸ – ۱۲۶۰ ق)
در انتساب «حدیقة الشیعة» به مقدس اردبیلی(ره) به کلمات شیخ یوسف بحرانی(قدس سره) استشهاد میکند.(۱۱۶)
۲۳٫ میرزا علی ثقة الإسلام تبریزی(قدس سره) (م۱۲۹۰ ق)
وِی که از کتاب شناسان مشهور است در کتاب «مرآة الکتب» به صحت انتساب «حدیقة الشیعة» به محقق اردبیلی(ره) تصریح نموده و به شبهات وارده پاسخهای مستدل میدهد.(۱۱۷)
۲۴٫ محدث نوری(قدس سره) (م۱۳۲۰ ق)
صاحب مستدرک الوسائل در خاتمۀ کتابش روایات ذمّ صوفیّۀ حدیقة الشیعة را نقل کرده و به مستدلا مفصّلاً شبهات مشککین را پاسخ داده است.(۱۱۸)
۲۵٫ علامه سیّد حسن صدر کاظمی(قدس سره) (م۱۳۵۴ ق)
در «تکملة أمل الآمل» حدیقة الشیعة را از مقدس اردبیلی دانسته و مینویسد: «لا ینبغی الاصغاء إلی وسوسة بعض المشککین فی نسبتها إلیه، ولا ینبئک خبیر مثلی».(119)
میگویم: از آنجا که ذکر نامِ این اعاظم به درازا میکشد، با اعتماد بر کتاب کشف الحقیقة تألیف فاضل محقق علیرضا دوستی اسامی برخی دیگر از اعلام قائلین به صحت انتساب «حدیقة الشیعة» به مقدس اردبیلی را ذکر میکنیم:
۲۶٫ ملا محمّدرضا بن عبد المطلب تبریزی(قدس سره) (م۱۲۰۸ ق)
۲۷٫ علامه آقا محمّد علی بهبهانی(قدس سره) (۱۱۴۴ – ۱۲۱۶ ق)
۲۸٫ محمّد بن محمّد صالح روح افزائی دماوندی(ره) (ح ۱۲۱۶ ق)
۲۹٫ میرزای قمّی صاحب قوانین الأصول(قدس سره) (۱۱۵۱ – ۱۲۳۱ ق)
۳۰٫ محمّد بن إسماعیل مازندرانی حائری(قدس سره) (۱۱۵۹ – ۱۲۱۵ ق)
۳۱٫ سیّد دلدار علی نقوی هندی(ره) (۱۱۶۶ – ۱۲۳۵ ق)
۳۲٫ ملا محمّد کاظم بن محمّد شفیع هزارجریبی(ره) (م۱۲۳۶ ق)
۳۳٫ سیّد جعفر بن محمّد حسینی سبزواری(ره) (قرن دوازدهم)
۳۴٫ محمّد علی فاضل نحوی اردکانی(ره) (ح ۱۲۴۳ ق)
۳۵٫ آقا محمّد جعفر بن آقا محمّد علی بهبهانی(قدس سره) (۱۱۷۸ – ۱۲۵۹ ق)
۳۶٫ حجّت الإسلام شفتی(قدس سره) (م۱۲۶۱ ق)
۳۷٫ ملا محمّد جعفر شریعتمدار استرآبادی(قدس سره) (۱۱۹۸ – ۱۲۶۳ ق)
۳۸٫ آقا محمود بن آقا محمّد علی بهبهانی(ره) (م۱۲۶۹)
۳۹٫ میرزا محمّد تنکابنی(ره) (۱۲۳۴ – ۱۳۰۲ ق)
۴۰٫ علامه شیخ محمود عراقی میثمی(قدس سره) (۱۲۴۱ – ۱۳۰۶ ق)
۴۱٫ علامه محمّد باقر خوانساری(ره) (۱۲۲۶ – ۱۳۱۳ ق)
۴۲٫ سیّد علی جاپلقی بروجردی(قدس سره) (م۱۳۱۳ ق)
۴۳٫ محدث قمّی صاحب مفاتیح الجنان(قدس سره) (م۱۳۱۹ ق)
۴۴٫ علامه میرزا حبیب اللَّه هاشمی خوئی(قدس سره) (م۱۳۲۴ ق)
۴۵٫ میرزا علی علیاری تبریزی(ره) (م۱۳۲۷ ق)
۴۶٫ علامه شیخ عبد اللَّه مامقانی(ره) (۱۲۹۰ – ۱۳۵۱ ق)
۴۷٫ علامه شیخ علی اکبر نهاوندی(قدس سره) (۱۲۷۸ – ۱۳۶۹ ق)
۴۸٫ سیّد محسن امین عامِلی(ره) (۱۲۷۸ – ۱۳۷۱ ق)
۴۹٫ آیت اللَّه بروجردی(ره) (م۱۳۸۹ ق)
۵۰٫ علامه آقا بزرگ طهرانی(قدس سره) (۱۲۹۳ – ۱۳۸۹ ق)
۵۱٫ میرزا محمّد علی مدرّس خیابانی(ره) (۱۲۹۶ – ۱۳۷۳ ق)
۵۲٫ فقیه احمد آبادی صاحب مکیال المکارم(ره) (۱۳۰۱ – ۱۳۴۸ ق)
۵۳٫ سیّد حسین بن احمد حسینی شاه عبد العظیمی(قدس سره) (۱۳۱۸ – ۱۳۸۴ ق)
۵۴٫ سیّد جلال الدین محدث ارموی (ره) (م۱۳۹۹ ق)
۵۵٫ شیخ ذبیح اللَّه محلاتی(ره) (م۱۴۰۵ ق)
۵۶٫ آیت اللَّه سیّد ابو القاسم خوئی(قدس سره) (۱۳۱۷ – ۱۴۱۳ ق)
۵۷٫ علامه شیخ عبد الحسین امینی صاحب الغدیر(قدس سره) (۱۳۲۰ – ۱۳۹۰ ق)
۵۸٫ علامه شیخ علی نمازی شاهرودی(قدس سره) ( م ۱۴۰۵ ق)
میگویم: بحول اللَّه و قوّته و مَنِّه وکرمه، گمان میکنم این مختصری را که به لطف و کرم مولاتنا فاطمۀ معصومه سلام اللَّه علیها در جوار حرم مطهّر آن کریمۀ اهل بیت(ع) نوشتم، در رد شبهاتِ منکرینِ صحت انتساب حدیقة الشیعة به مقدس اردبیلیقدس اللَّه نفسه الزکیّه کافی باشد.
——————————————
کتابنامه:
– قرآن کریم
– الإجازة الكبيرة، سیّد حسن صدر، محقق: ناصر الدین انصاری قمّی، دلیل ما، ایران – قم، ۱۳۹۰ ش، اوّل.
– الأربعین في أصول الدین، فخر رازی، مکتبة الکلیّات الأزهر، مصر – قاهره، ۱۹۸۶ م، اوّل.
– استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار، محمّد بن حسن عاملی، محقق: مؤسسۀ آل البیت(ع)، مؤسسۀ آل البیت(ع)، ایران – قم، ۱۴۱۹ ق، اوّل.
– اصول دین، مقدس اردبیلی، بوستان کتاب، ایران – قم، ۱۳۸۷ ش.
– إیضاح الفرائد، محمّد تنکابنی، مطبعۀ اسلامیّه، ایران – تهران، ۱۳۸۵ ق، اوّل.
– بحارالأنوار، علامه مجلسی، به کوشش: جمعی از محققین، دارإحیاء التراث العربی، لبنان – بیروت، ۱۴۱۰ ق، اوّل.
– بیان الأصول، سیّد صادق حسینی، دار الأنصار، ایران – قم، ۱۴۲۷ ق، دوّم.
– التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن، آیت اللَّه سیّد علی میلانی، نشر الحقائق، ایران – قم، ۱۴۲۶، سوّم.
– التعلیقة علی فرائد الأصول، سیّد عبد الحسین لاری، لجنۀ علمی کنگرۀ بزرگداشت، ایران – قم، ۱۴۱۸ ق، اوّل.
– تفسیر شریف لاهیجی، محمّد بن علی اشکوری، محقق: محدث ارموی، دفتر نشر داد، ایران – تهران، ۱۳۷۳ ش، اوّل.
– تقريرات آية اللَّه المجدد الشيرازي، ملا علی روزدری، محقق: مؤسسۀ آل البیت(ع)، مؤسسۀ آل البیت(ع)، ایران – قم، ۱۴۰۹ ق، اوّل.
– تکلمة أمل الآمل، سیّد حسن صدر، به کوشش: حسین علی محفوظ و عدنان دباغ و عبد الکریم دباغ، دار المؤرِّخ العربی، لبنان – بیروت، ۱۴۲۹ ق، اوّل.
– الحاشیة علی إلهیات الشرح الجدید، مقدس اردبیلی، محقق: احمد عابدی، دفتر تبلیغات اسلامی، ایران – قم، ۱۴۱۹ ق، دوّم.
– حدیقة الشیعة، مقدس اردبیلی، مصحح: صادق حسن زاده، انتشارات انصاریان، ایران قم، ۱۳۸۳ ش، سوّم.
– حدیقة الشیعة، مقدس اردبیلی، انتشارات علمیّۀ اسلامیّه، تهران، بی تا.
– خاتمة مستدرک الوسائل، محدث نوری، محقق: مؤسسۀ آل البیت(ع)، مؤسسۀ آل البیت(ع)، ایران – قم، ۱۴۰۸ ق، اوّل.
– الذریعة، آقا بزرگ طهرانی، اِعداد: سیّد احمد حسینی، دار الأضواء، لبنان – بیروت، ۱۴۰۳ ق، سوّم.
– رجال النجاشی، احمد بن علی نجاشی، محقق: آیت الله شبیری زنجانی، دفتر انتشارات اسلامی، ایران – قم، ۱۳۶۵ ش، ششم.
– روضات الجنات، محمّد باقر خوانساری، محقق: اسد اللَّه اسماعیلیان، اسماعیلیان، ایران – قم، ۱۳۹۰ ق، اوّل.
– زبدة الأصول، آیت الله سیّد محمّد صادق روحانی، حدیث دل، ایران – تهران، ۱۳۸۲ ش، دوّم.
– زبدة البیان فی أحکام القرآن، مقدس اردبیلی، محقق: محمّد باقر بهبودی، مکتبۀ جعفریّه، ایران – تهران، بی تا، اوّل.
– سلامة القرآن من التحریف، فتح اللَّه نجّارزادگان، پیام آزادی، ایران – تهران، ۱۳۷۸ ش، اوّل.
– فضائل السادات، سیّد محمّد اشرف علوی، محقق: سیّد مهدی رجائی، نشر بهار قلوب، ۱۳۹۳ ش، اوّل.
– فنخا (فهرست نسخه های خطی ایران)، به کوشش: مصطفی درایتی، سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، ایران – تهران، ۱۳۹۴ ش، اوّل.
– فوائد الأصول، میرزای نائینی، مقرِّر: محمّد علی کاظمی، دفتر انتشارات اسلامی، ایران – قم، ۱۳۷۶ ش، اوّل.
– فهرست دنا (فهرستوارۀ دست نوشته های ایران)، به کوشش: مصطفی درایتی، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ایران – تهران، ۱۳۸۹ ش، اوّل
– فهرست نسخه های خطی کتابخانۀ عمومی آیت اللَّه گلپایگانی، علی صدرائی خوئی و ابوالفضل حافظیان، به کوشش مصطفی درایتی، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ایران – تهران ۱۳۸۸ ش، اول.
– قم نامه، اِعداد: سیّد حسین مدرّسی طباطبائی، کتابخانۀ آیت اللَّه مرعشی نجفی، ایران – قم، ۱۳۶۴ ش، اوّل.
– القواعد الشريفة، محمّد شفیع جاپلقی، بی نا، ایران – قم، اوّل.
– کشف الحقیقة فی اعتبار الحدیقة، علی رضا دوستی، دلیل ما، ایران – قم، ۱۳۹۶ ش، اوّل.
– کنز العرفان، فاضل مقداد سیوری، انتشارات مرتضوی، ایران – قم، ۱۴۲۵ ق، اوّل.
– مجمع الفائدة والبرهان، مقدس اردبیلی، به کوشش: مجتبی عراقی و علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی اصفهانی، دفتر انتشارات اسلامی، ایران – قم، ۱۴۰۳ ق، اوّل.
مرآة الکتب، ثقة الإسلام تبریزی، محقق: محمّد علی حائری و علی صدرائی خوئی، کتابخانۀ آیت اللَّه مرعشی نجفی، ایران – قم، ۱۴۱۴ ق، اوّل.
– المفصل في تاريخ النجف الأشرف، حسین عیسی حکیم، مکتبۀ حیدریّه، ایران – قم، ۱۴۲۷ ق، اوّل.
– مقامات السالکین (ضمن رسائل غنا و موسیقی)، محمّد شاه دارابی، به کوشش: رضا مختاری و محمّد رضا نعمتی، بوستان کتاب، ایران – قم، ۱۴۱۸ ق، اوّل.
– من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، محقق: علی اکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی، ایران – قم، ۱۴۱۳ ق، دوّم.
– منهج المقال فی تحقیق أحوال الرجال، محمّد بن علی استرآبادی، محقق: مؤسسۀ آل البیت(ع)، مؤسسۀ آل البیت(ع)، ایران – قم، ۱۴۲۲ ق، اوّل.
– نهج الحقّ وكشف الصدق، علامه حلی، دار الکتاب اللبنانی، لبنان – بیروت، ۱۹۸۲ م، اوّل.
———————————————-
پی نوشت ها:
۱- روضات الجنَّات ۱ / ۷۹٫
۲- بحارالأنوار ۱ / ۴۲ .
۳-حدیقة الشیعة، چاپ اسلامیّه، ص الف و ب (با اندک تصرّف).
۴- مراجعه شود به: منهج المقال ۲ / ۱۴۵ حاشیه ۱۵۳٫
۵- المفصَّل في تاريخ النجف الأشرف ۴ / ۱۸۴٫
۶- کشف الحقیقة فی اعتبار الحدیقة/ ۱۳۴-۱۳۵٫
۷- بیان الأصول ۱ / ۲۴۳ (الاستصحاب)؛ وزبدة الأصول ۵/ ۲۶۱٫
۸ – التعلیقة علی فرائد الأصول ۱/ ۲۳۱٫
۹- التعلیقة علی فرائد الأصول ۱/ ۲۶۰٫
۱۰- إیضاح الفرائد ۲/ ۱۶۴؛ و التعلیقة علی فرائد الأصول ۱/ ۳۷۱؛ فوائد الأصول ۳/ ۱۴۸٫
۱۱-نگا: فهرست دنا ۴/۵۸۵٫
۱۲-نگا: فنخا ۱۲/ ۸۴۹٫
۱۳-نگا: فهرست دنا ۴/ ۵۸۵، رقم ۱۰۱۱۸۳، و فنخا ۱۲/ ۸۵۰، رقم ۱٫
۱۴-نگا: فهرست دنا ۸ /۳۶۹٫
۱۵- نگا: فنخا ۲۵/ ۶۵۵٫
۱۶- قم نامه/۳۵۳٫
۱۷- نگا: کشف الحقیقة/ ۳۲٫
۱۸- نگا: الذریعة ۱۰/ ۲۰۵، رقم ۵۵۵٫
۱۹- نگا: کشف الحقیقة/ ۲۵٫
۲۰- مراجعه شود به: مقامات السالکین/ ۱۵۳ حاشیه.
۲۱- کشف الحقیقة/ ۵۲٫
۲۲- نگا: کشف الحقیقة/ ۹۸-۹۹٫
۲۳-حدیقة الشیعة ۲ /۷۴۰٫
۲۴- حدیقة الشیعة ۱ /۲۵۰٫
۲۵- کشف الحقیقة /۴۶ به نقل از الذریعة ۲ /۳۲۳٫
۲۶- کشف الحقیقة /۱۰۲ به نقل از زبدة البیان/ ۳۲۸٫
۲۷- نگا: حدیقة الشیعة ۲/ ۷۶۱٫
۲۸- نگا: کشف الحقیقة/ ۸۶-۸۷٫
۲۹-نگا: کشف الحقیقة/ ۱۱۰-۱۱۴ به نقل از: الحاشیة علی إلهیات الشرح الجدید/ ۹۱ و ۳۹ و ۶۶ و ۶۷ و۱۴۳ و۵۳ و۴۶ و۴۷ و۱۳۲ و۴۶۲؛ و اصول دین/۳۲؛ و مانند کلام وِی در موضوع قدرت خداوند در مجمع الفائدة و البرهان ۵ / ۴؛ و وجوب اعتقاد به معاد جسمانی در همان ۲/ ۳۷۴؛ و اصول دین / ۱۷۹٫
۳۰- نگا: کشف الحقیقة/ ۱۰۸٫
۳۱- بحار الأنوار ۱/ ۴۶٫
۳۲- نگا: بحار الأنوار ۱۰۷/ ۱۶۵-۱۷۹؛ انتساب نامه به ملا ذوالفقار از الفوائد الطریفة مرحوم افندی استفاده میشود.
۳۳- نگا: کشف الحقیقة/۱۰۹٫
۳۴- نگا: کشف الحقیقة/ ۱۱۵٫
۳۵- نگا: حدیقة الشیعة ۲/ ۱۰۰۷٫
۳۶-بعض تحریفات کتاب طبقات أعلام الشیعة به قلم شیخ ابو جعفر احمد حلی نجفی.
۳۷- نگا: کشف الحقیقة/ ۱۲۰٫
۳۸- سورۀ نساء : ۸۲٫
۳۹- نگا: مجمع الفائدة و البرهان ۱/ ۸۹ و ۳/۴۴٫
۴۰-نگا: همان ۱/ ۲۴۷ و ۲۷۳ و ۲/ ۴۳۴ و ۴ /۹۹٫
۴۱- نگا: زبدة البیان/ ۸۶؛ و حدیقة الشیعة/ ۱۱۲ و نیز بنگر: کنز العرفان ۱/ ۱۳۳٫
۴۲- مراجعه شود به: کشف الحقیقة/۱۲۲-۱۲۳٫
۴۳- نگا: کشف الحقیقة/۱۲۴-۱۲۵٫
۴۴- نگا: زبدة البیان/۱۳۸٫
۴۵- نگا: کشف الحقیقة/ ۱۲۶-۱۲۷٫
۴۶- الحاشیة علی إلیهات التجرید/ ۳۳۱٫
۴۷- بنگر: الأربعین في أصول الدین ۲/ ۳۱۵٫
۴۸- نگا: کشف الحقیقة/ ۱۲۸-۱۲۹٫
۴۹- نگا: رجال نجاشی/ ۲۶۱؛ و نیز: الإجازة الكبيرة للسيد حسن الصدر/ ۱۸۱٫
۵۰- نگا: مجمع الفائدة و البرهان ۲/ ۵۱۴٫
۵۱-نگا: کشف الحقیقة/ ۱۳۰-۱۳۵٫
۵۲-نگا: حديقة الشیعة ۱/ ۲۹۵٫
۵۳- نگا: کشف الحقیقة/ ۱۳۶؛ و نیز: نادرستی انتساب حدیقة الشیعة به مقدس اردبیلی از علی اکبر ذاکری.
۵۴- من لا يحضره الفقيه۴/ ۳۸۰٫
۵۵- تقريرات آية اللَّه المجدد الشيرازي ۲/ ۳۳۸٫
۵۶- القواعد الشريفة ۲ / ۲۷۴٫
۵۷- نگا: کشف الحقیقة/ ۱۳۶٫
۵۸- فنخا ۱۲/ ۸۵۰٫
۵۹- نگا: کشف الحقیقة/ ۱۳۶٫
۶۰-حدیقة الشیعة ۱/ ۴۹۸٫
۶۱- نهج الحقّ و كشف الصدق/۳۵۶٫
۶۲-نگا: حدیقة الشیعة ۱/ ۶۱ ، ۱۲۸ و ۳۶۴ و ۲/ ۷۴۱٫
۶۳- نگا: حدیقة الشیعة ۲/ ۷۵۴٫
۶۴- نگا: کشف الحقیقة/۱۳۷٫
۶۵-بنگر: مجمع الفائدة و البرهان ۶/ ۱۴۱٫
۶۶- حدیقة الشیعة ۲/ ۷۵۴٫
۶۷- بحار الأنوار ۵۷/ ۱۹۸٫
۶۸- حدیقة الشیعة ۲/۵۷۰٫
۶۹- نگا: نادرستی انتساب حدیقة الشیعة به مقدس اردبیلی از علی اکبر ذاکری.
۷۰- مجمع الفائدة و البُرهان ۴/ ۱۷۴٫
۷۱-مجمع الفائدة و البرهان ۱/ ۲۵۵٫
۷۲- نگا: مجمع الفائدة و البرهان ۲/ ۲۷۴٫
۷۳- مجمع الفائدة و البرهان ۱۰/ ۲۳۳٫
۷۴-مجمع الفائدة و البرهان ۴/ ۱۹٫
۷۵-مجمع الفائدة و البرهان ۲/ ۳۱۴٫
۷۶- نگا: استقصاء الاعتبار / ۴۴۲٫
۷۷- مجمع الفائدة والبرهان۲/۴۰۰٫
۷۸- مجمع الفائدة و البرهان ۳/ ۴۴٫
۷۹- مجمع الفائدة والبرهان ۳/۴۵٫
۸۰- مجمع الفائدة و البرهان ۳/۱۱۰٫
۸۱- نگا: مجمع الفائدة و البرهان ۸/ ۲۲۱٫
۸۲- نگا: مجمع الفائدة و البرهان، ۸/ ۲۴۵ و ۳۲۸ و ۱۰/ ۳۳۸ و ۱۱/ ۵۰۵ و ۱۴/۹۶ و ۲۲۹٫
۸۳- مجمع الفائدة و البرهان ۱۰/ ۲۳۵٫
۸۴- مجمع الفائدة و البرهان ۳/ ۲۸۲٫
۸۵- مجمع الفائدة و البرهان ۳/ ۴۲۰٫
۸۶-مجمع الفائدة و البرهان ۴/ ۲۳۶٫
۸۷-مجمع الفائدة و البرهان ۳/ ۴۲۱٫
۸۸- مجمع الفائدة و البرهان ۳/ ۸۴٫
۸۹- مجمع الفائدة و البرهان ۲/ ۲۷ و ۵/ ۱۰۳ و ۶/ ۲۳۰ و ۹/ ۲۸۶ و ۲۸۷ و ۱۰/ ۳۶٫
۹۰- حدیقة الشیعة ۲/ ۵۱۵٫
۹۱- نگا: کشف الحقیقة/ ۱۴۵٫
۹۲- سلامة القرآن من التحریف/ ۷۰۴٫
۹۳- تفسیر شریف لاهیجی ۳/ ۹۰٫
۹۴- التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن/۷۸٫
۹۵-نگا: کشف الحقیقة/۴۹٫
۹۶- کشف الحقیقة/ ۴۹٫
۹۷- کشف الحقیقة/۵۰٫
۹۸- همان.
۹۹- کشف الحقیقة/۵۲٫
۱۰۰- نگا: کشف الحقیقة/۵۳٫
۱۰۱- نگا: کشف الحقیقة/ ۵۴٫
۱۰۲- همان.
۱۰۳- نگا: کشف الحقیقة/ ۵۶٫
۱۰۴- نگا: فهرست نسخه های کتابخانۀ آیت اللَّه گلپایگانی ۴ / ۲۰۰۴٫
۱۰۵- نگا: کشف الحقیقة/۵۶٫
۱۰۶- نگا: کشف الحقیقة/۵۸٫
۱۰۷-همان. ۱- نگا: کشف الحقیقة/۵۹٫
۱۰۸- نگا: کشف الحقیقة/۶۰٫
۱۰۹-نگا: کشف الحقیقة/۶۱٫
۱۱۰- همان.
۱۱۱-همان.
۱۱۲- نگا: کشف الحقیقة/۶۱٫
۱۱۳- نگا: کشف الحقیقة/ ۶۳٫
۱۱۴-همان.
۱۱۵- همان.
۱۱۶-نگا: کشف الحقیقة/۷۰٫
۱۱۷- نگا: مرآة الکتب ۵/ ۱۱۵، رقم ۱۳۸۱٫
۱۱۸- نگا: خاتمة مستدرک الوسائل ۲/ ۹۱٫
۱۱۹- نگا: تکلمة أمل الآمل ۸/ ۱۸۳ و ۲/ ۱۱۹٫