در کتب رجال شیعه نامی از او نیست.
سید مرتضی رازی می گوید: صوفیان از اهل سنت باشند و هر که سنی باشد ایشان را اولیاء و اصحاب کرامت داند و این قوم 6 فرقه اند . اول حلاجیه رئیس ایشان حسین حلاجِ ساحر که در سِحر مهارتی داشته و در سحر شاگرد عبدالله بن هلالی کوفی بوده و ابو یزید نیز از ایشان است و کتب ایشان همه کفر و زندقه است… (43)
و هم چنین مقدس اردبیلی از قول بایزید می نویسد که: رأیت الله فی المنام و رایت الله فی صوره شیخ هرم. یعنی: خدا را در خواب دیدم به صورت پیر زمین گیری.(44)
و همچنین می نویسد که وی (بایزید) در اصول دین قائل به حلول و تشبیه است و در فروع سنی بوده به مذهب مالک عمل می کرده در ظاهر ولی در باطن منکر دین بوده و این مرد شقی را می گویند: سقای حضرت صادق(علیه السلام) بوده و این دروغ، افتراء سنیان است زیرا او معاصر حضرت عسگری بوده .(45)
مقدس اردبیلی می فرماید: …. همه ی صوفیه به این دو مذهب معتقدند یکی قول به اتحاد و دیگری قول به حلول و باقی فروع این دو مذهب است.(46)
سید مرتضی می فرماید: … چون رؤسای سابق صوفیه مانند حسین حلاج و بایزید را چنین عقیده بود (اتحاد و حلول) ایشان را از غُلات شمرده اند بلکه از غلات (غلو کنند) ناصبی می باشند … چون از ایشان سئوال کنی وحدت وجود چیست؟ خُدعه کنند و گویند در بیان نگنجد و به ریاضات و مجاهده و خدمت پیرمرشد درک خواهد شد و به همین ، احمقان را متحیر کرده اند و عمر سفیهان را ضایع نموده اند.(47)
بسیاری از مؤلفان صوفیه سعی دارند ثابت کنند که میان تصوف و تشیع اتصال وجود دارد و درباره ی مشایخ معروف تصوف و اتصال آنان با امامان شیعه می نویسند: «حسن بصری» با « امیر المؤمنین(علیه السلام)»، «ابراهیم ادهم» با «امام زین العابدین(علیه السلام)» ، «بایزید بسطامی » با « امام جعفر صادق(علیه السلام)»، «شقیق بلخی» با «امام موسی بن جعفر(علیه السلام)»، «معروف کرخی» (سر سلسله ی بیشتر فرق صوفیه) با «امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام)» ارتباط و اتصال داشته اند.
صوفیه خواسته اند با این سیاست به تبع امویان به اثبات برسانند که امامان شیعه(علیهم السلام) نسبت به غدیر حساس نبوده اند . زیرا شاگردانشان از پیروان مذهب مخالفان غدیر به شمار می رفته اند.(48)
اما این مطلب را نمی توان انکار کرد که: خداوند ممکن است حکمت و بعضی علوم غیبی را که به امور مادی و ضلالت تعلق دارد به واسطه ی شیاطین به هر کافر و مشرک و افاک اثیم بدهد. پس ممکن است علمای اهل سنت مثل ابن ابی حدید، علاء الدوله، محی الدین، مولانا، عطار و … در علم عرفان به حقایق و حکمت هایی از طریق عمل و نیکویی فکر و ریاضت برسند دلی مؤمن حقیقی نباشند و از ولایت ائمه ی اطهار (علیهم السلام) خارج باشند. (49)
ناگفته نماند که ملاصدرا نیز می نویسد: « … گفته ی اناالحق(منصور حلاج) یا کفر ابویزید که گفته ، سبحانی ما اعظم شأنی. چنین سخنانی ضررش در میان عوام بیشتر از هر زهر کشنده است زیرا چنین کلماتی برای خودخواهان لذت دارد و هیچ کودن پستی از گفتن چنین کلماتی عاجز نیست و هر گاه عالم دانشمندی بر او انکار کند و نهی نماید می تواند بگوید نهی تو از علم و جدل است و علمای ظاهری کلمات ما را نفهمیده اند و به چنین کلماتی مغلطه کند و مسلمین را در فساد و گمراهی اندازد و کسی که چنین ادعا کند کشتن او افضل است از زنده کردن ده نفر .(50)
صراط حق کدام است؟
تنها راه سیر و سلوک و عرفان واقعی، راه اهل بیت و قرآن و نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه و سخـنان حکیمانه ی معصومین(علیهم السلام) می باشد و بس . متاسفانه در برابر این حقیقت روشن و در مقابل قرآن و عترت و مکتب اهل بیت و عرفان حقیقی ، مکتبهای قلابی ، عرفان دروغین و التقاطی و تصوف بوجود آمد که از بودایی های هند و مسیحیان یونان و زرتشتی های ایران سرچشمه می گیرد و معجون عجیبی است از مکتبهای مختلف فلسفی که با تمام کتب آسمانی و ادیان الهی و آیین مقدس اسلام منافات دارد.
یک مکتب استعماری و استحماری نیز به دست خلفای اموی و عباسی گسترش یافت و «افرادی را به نام زهد و عبادت و غیب گویی تراشیدند تا بتوانند با ائمه طاهرین معارضه کنند و علم و زهد و کمالات اهل بیت را در نظر مردم کوچک کنند »(51)
لذا در طول تاریخ اسلام مرام صوفی گری و متصوفه به خاطر دشمنی آنان با شیعه و توطئه علیه اسلام و تعمد در تخریب دین پیوسته مورد حمایت و تأیید حکومتها و قدرتهای ضد اسلامی ظاهراً اسلامی مانند بنی امیه و بنی عباس بوده است و در زمان امام صادق(علیه السلام) رواج بیشتری پیدا کرد و زاهد نمایان یا درویش مسلکان بی تقوا در برابر دانشگاه یا حوزه علمیّه امام صادق(علیه السلام)، دکّان باز نموده که تا به امروز این دکان با عناوین مختلف به روی ساده لوحهای جامعه باز می باشد و عرفای به ظاهر شیعه و صوفی زده ی ما به خاطر تائید و ترویج مرام صوفیگری و بت کردن اقطاب اهل تصوف که قسمت اعظم منافع معاندین اسلام را تامین می کند صاحبان این دکانها شدند و افراد بسیاری از خواص و عوام جامعه به این وسیله منحرف گردیده اند.
عده ای از مخالفین اهل بیت با لباسهای فریبنده و مقدس مآبی تحت نفوذ استعمارگران شیطان صفت در بین مسلمانان رخنه کرده و با خلط نمودن تصوف و عرفان اسلامی و واقعی و تطبیق دادن افکار انحرافی و الحادی خود با برخی از منابع اسلامی و ظاهر سازی و جعل احادیث، توسط افراد ناپاک به نام «اقطاب» که درباره بعضی از آنها از ناحیه ی مقدسه توقیع لعن رسیده ، درصدد منحرف نمودن ماهیت دین و انحراف مسلمانان از صراط مستقیم برآمدند که با شعار صلح کل و شعار«اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع»(52) ؛ «وقتی حقایق آشکار شد، شرایع و ادیان باطل می شود»
و چون به عشق واصل شدی به حقیقت رسیده ای و دیگر نباید مقید به شرع و دین بود بدین وسیله در مقابل احکام صریح قرآن و مکتب اهل بیت و سپس در برابر مراجع تقلید و فقهای شیعه و نواب علم امام زمان (عج) موضع گیری نمودند، در مقابل علمای شیعه اقطاب را عَلم کردند و در برابر مسجد، خانقاه به وجود آوردند و روشهای عوام فریبانه را به کارگرفتند تا مردم را از اصل دین و امامت و ولایت جدا سازند و با تأسف فراوان ، بسیاری را فریب دادند و به نام دین و زهد و عرفان به مبارزه ی ناجوانمردانه علیه دین و ولایت پرداختند و متاسفانه قاطبه ی عرفای ما هم، علماً و عملاً از آنها پیروی می کنند و مروج و مشوق آنها هستند و بلکه بسیاری از آنها در مسیر افراط کشیده شده اند و روی اهل تصوف را سفید کرده اند.
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد بنیاد مکر با فلک حقه بازکرد.
—————————–
پی نوشت ها:
44- حدیقة الشیعه/ 561
45- حدیقة الشیعه/ 561 ـ نفحات النس /56
46- حدیقة الشیعه/ 560
47- همان
48- طرائق الحقایق 2/57 (موضع تشیع در برابر تصوف/ 65)
49- برای توضیح بیشتر به کتاب تولی و تبری تألیف آیت الله حاج شیخ جواد کربلایی مراجعه شود.
50- اقتباس از: ترجمه کسرالاصنام الجاهلیه، ملاصدرا (عرفان و عارف نمایان) / 58
51- حقیقت العرفان/ 37 (نقل از مرحوم سید نعمت الله جزایری در انوار النعمانیه)
52- مثنوی، مقدمه دفتر پنجم/ 818
اقطاب صوفیه و عرفای منحرف از مکتب اهل بیت، شریعت و طریقت و حقیقت را در طول هم دانسته (نه در عرض هم) و می گویند ما با شریعت (مانند نماز و روزه …) کاری نداریم بلکه رهبر طریقت می باشیم و باید به دستور ما عمل شود تا سالک به مرحله ی حقیقت برسد آنگاه وقتی به حقیقت واصل گشت دیگر تکلیف از او برداشته می شود، در این هنگام فرقی نیز بین مسجد و دیر و کلیسا نخواهد بود و باید همه ادیان را با یک چشم نگاه کرد.