بسم الله الرحمن الرّحیم
دأب و تلاش نظام کفر: تاریخی شمردن مفاهیم و عقائد فراتاریخی
سید علی آیت اللهی
یکی از عوامل نمایان شدن بی حجابی و کج دهنی به فرهنگ دینی و تخریب اخلاق اسلامی، خودباختگی پنهان متفکران و ضعف نظام فرهنگی و آموزشی در تبیین ارزش ها به عنوان اصالت و هویت اجتماعی است.
بی تردید وقتی مربیان و نخبگان، با تلفیق و التقاط آموزه های فلسفه و عرفان مصطلح، خلوص و پویایی را از عقاید اسلامی بگیرند؛ ارزش ها تنها به عنوان سنت پیشینیان به جامعه و جوانان معرفی خواهد شد و بُعد ایمانی و فطری و اعتقادی و هویت بخش آن رها و کمرنگ شده و فراموش می شود. این است که گروهی از زنان و مردان خاصه جوانان به اندک شبهه یا بهانه ای واجب شرعی را واگذاشته و مانند بیگانگان از اسلام، سبک زندگی خود را جاهلانه سامان می دهند.
به عنوان مثال اراده انسانی که پوشش شرعی را به عنوان هویت خویش در این روزگار به خاطر اصالت مکتب و ناب بودن و زلال ماندن آموزه های آن تحت مدیریت حجت معصوم(ع) فهمیده است با اراده کسی که با التقاط و تلفیق مکرر دچار تحیّر محتوایی شده و پوشش شرعی را فقط سنت و سبک زندگی گذشتگانش می شمارد، بسیار متفاوت است. اینکه در معرفی، آموزش و تبلیغ، دین را اصالت و هویت امروز خود بدانیم یا آن را به سنت فروبکاهیم به لحاظ روان شناسی نیز مسأله ای بسیار حساس است.
اگر گروهی از متدینان حوزوی و دانشگاهی به جای طرح دین و ارزش ها به عنوان هویت و اصالت در برابر ضدارزش های مدرنیته ومعاصرت، در اصطلاحِ دوگانۀ غلطِ سنت و مدرنیته می مانند و آن دو را به اراده یهود مکرر طرح کرده و این بازی بدفرجام را می پذیرند؛ ریشه در یک وادادگی و خودباختگی تاریخی دارد و حاصل یک خطای راهبردی است.
اگر مکتبی مانند مکتب صدراییان، التقاطی و تلفیقی باشد نمی توان این توقع را داشت که عملا تبیین کننده خوبی برای اصالت دین قلمداد شود. چون به واقع در دام آلودگی ذهن به نهادهای فکری غیراسلامی گرفتار است. هرچند که زمان طولانی در حوزه های علمیه شیعه تدریس شود و به حیات ظاهری خود ادامه دهد. یا اگر یک جریان عرفانی مراجعه به آثاری را توصیه کند که سران و داعیه دارانش در تاریخ حیات خود خانواده گریز و شریعت ستیز بوده اند، چه توقع و امیدی نسبت به محصول تربیتی آن می توان داشت؟
کدام آموزه صرفاً صوفیانه از تصوّف می تواند مدافع مفهوم خانواده و کیان خانواده و حریم های شرعی باشد؟ طبیعی است که در عصر ما منحرفان و غرب گرایان توأمان به عرفان مصطلح نیز عشق می ورزند و ترویج آن را در دستور کار خود و سازمان های بین المللی قرار می دهند و هم زمان در موضوع تعظیم و فراگیری شعائر حسینی(نظیر زیارت، عزاداری و…) و یا تقویت و تبلیغ مبانی امامت و مهدویت که برای جوانان هویت بخش است و اصالت و بقای دین را به ارمغان می آورد کاهلی و کارشکنی می کنند.
حقیقتاً آنچه سران ملحدان و کافران را با اصلِ دین دچار مشکل و تقابل شدید می کند تبعات سیاسی و اجتماعی عقاید فراتاریخی است. پرسش اصلی فرعون در برابر حضرت موسی(ع) این بود که در دوره های نخستین مسأله هدایت به چه شکل بوده است؟P قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولىO.([1]) این پرسش اصلی نشان از انگاره ذهنی فرعون است که بسترساز ادعاهای کفرآمیز و برتری جویی های بعدیِ وی نیز می باشد زیرا در باطن از ابتدا مسلم دانسته که هدایت الهی اصالتی نداشته و حضور موسی یک حادثه جزئی تاریخی است و لذا از جانب فرعون قابل مدیریت بوده و به سبک سایر حوادث معاصرش با روش استخفاف قوم([۲]) و هویت زدایی از انسان ها، می تواند با آن برخورد نماید. متاسفانه استخفاف امت در جهان اسلام هم با بی اعتنایی به مرجعیت علمی اهل بیت(ع) و ایجاد منابع کاذب علمِ جایگزین و بسیار مهم شمردن آثار ترجمه شده از دیگر فرهنگ ها رخ داد. جالب است که در برخی احادیث([۳]) منصور خلیفه عباسی به نام الفرعون السابع معرفی شده است.([۴])
آیاتی که با تعبیر یقول الذین کفروا … و امثال آن آغاز می شود در مقام طرح روش و دأب نظام کفر در بعدنظری می باشد و طبیعتاً حاوی مسائل کلامی و اعتقادی است که محتوای اجتماعی داشته و سیاسی قلمداد می شوند. آن سان که در تولید و توزیع قدرت در جامعه نقش آفرین است و اخلاق و حریم روابط انسانی را تغییر می دهد.
قرآن کریم گزارش دهنده این واقعیت است که نظام کفر به نحو مستمر این گونه می اندیشد و دین ستیزان قائل به این هستند که حقائق مطرح شده در پیام انبیاء الهی چیزی جز تاریخ و پدیده ای دوره ای و سنن پیشینیان نیست و تنها مطالبی عصری و تاریخی به شمار می رود. گروهی از ایشان صریح تر می گویند که: بلکه این آموزه ها مربوط به پیشنیان بوده و دوران آنها سپری شده است.
«وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلين» ([۵])
صرف نظر از معنای اساطیر در ترکیب اساطیرالاولین، همین انتساب محض به پیشینیان و تاریخ، دأب و سعی کافران در تاریخی خواندنِ عقاید فراتاریخی را نشان می دهد.
اساطیر جمع اسطوره به بیان برخی از لغت شناسان از ریشه سطر بوده که در معنای اصلی به معنای صفی از نوشته یا درخت یا صفی از انسان است([۶]) و آنگاه در مجموعه و منظومه ای از آثار کاذب و اخبار غیرواقعی گذشتگان غلبهِ استعمال پیدا کرده است.([۷]) اما به بیان دیگر از نظر زبان شناسی اسطوره واژه ای معرّب قلمداد شده است که از واژه یونانی هیستوریا (historia) به معنی «جستجو، آگاهی، داستان» گرفته شده است. در بیان مفهوم اسطوره در زبانهای اروپایی از بازمانده واژه یونانی میتوس (mytos) به معنی شرح، خبر و قصه استفاده شده است. بازمانده این واژه در زبان انگلیسیstory است که به معنی داستان و حکایت است و در زبان فرانسه historie به عنوان تاریخ و حکایت معنی می دهد.([۸])
نتیجۀ تاریخی شمردن عقائد فراتاریخی، ساختگی دانستن آنها است. ساختگی پنداشتن دین و آنچه اکثر فیلسوفان دین و جامعه شناسان درباره منشأ پیدایش دین مطرح می کنند، نیز بر همین اساسِ ویران استوار است. قرآن گزارش می دهد که:
«وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ» ([۹])
چون آیات ما بر آنها خوانده شد گفتند:(۱) شنیدیم و اگر بخواهیم همانند آن را می گوییم.(۲) این چیزی جز اساطیر پیشینیان نیست.
تأکید قرآن بر این است که این دو انگاره کفار با هم مربوط است. برخی از ویژگی های کفر و الحاد در حالت نفاق، پنهان می شود. اما جالب است که قرآن حتی نسبت به مسلمانان ظاهری غیرمتقی و مستکبران نفوذیافته به جامعه اسلامی و منافقان پرده برداری کرده و گفتمان یکسان جبهه کفر را آشکار می کند: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلين» ([۱۰])
در مقابل در آیه ۳۰ همین سوره نحل می خوانیم:
«وَ قيلَ لِلَّذينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقين» ([۱۱])
گاهی سابقه و تکرار حضور انبیاء در ادوار مختلف تاریخ باعث چنین توهمی در ذهن مخالفان ایشان می شود که آنچه که پیام انبیاء است جنبه تاریخی دارد و در نتیجه ساختگی است و نمی توان و نباید عقائد فراتاریخی داشت. قرآن تعبیر ایشان را در سوره مؤمنون اینگونه آورده است:
«لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلين » ([۱۲])
به ما و پدران ما نیز پیش از این چنین وعده هایی داده شده بود اینها چیزی جز اساطیر پیشینیان نیست.
یعنی چون پدران ایشان هم سابقاً مخاطب رسولان الهی برای توحید و نفی شرک بوده اند و چون پیاپی رسولان الهی آن جوامع را انذار کرده اند و وعده و وعید الهی را متذکر شده اند، ایشان اصالت و فراتاریخی بودن این باورها و عقاید را نفی کرده و تاریخی می شمارند. قابل پیش بینی است که این اصرار و تلاش نظام کفر درخصوص پیامبر اکرم و قرآن کریم و هدایت آن بیشتر است؛« وَ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصيلا».([۱۳])
امروز هم شبهات جدید منحرفان و شهوت رانانِ عرصهِ شهرت پرستی به همین تعبیرات آغشته است.([۱۴]) در تعبیرات ایشان حقایق اسلامی را ابتدائاً تاریخی می شمارند و سپس تاریخ گذشته و عوامانه مربوط به ۱۴۰۰ سال قبل معرفی می کنند. آری طراحان شبهات در آرزوی به موزه سپردن مفاهیم و باورهای فراتاریخی اسلام هستند.
———————————————-
پی نوشت ها:
[۱]– طه: ۵۱٫
[۲]– زخرف: ۵۴؛ « فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ».
[۳]– مجلسی، بحارالانوار ۴۷/ ۳۰۹؛ فَقَالَ لِي الْفِرْعَوْنُ السَّابِعُ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْعَبَّاسِ يَلِي الْخِلَافَةَ يُلَقَّبُ بِالدَّوَانِيقِيِّ اسْمُهُ الْمَنْصُور….
[۴]– تحلیل عوامل تاریخی این تسمیه در مجالی مجزا شایان طرح است.
[۵]– انعام: ۲۵؛ اگر همه نشانه هاى حق را ببينند باز هم به آن ايمان نمى آورند؛ تا آنجا كه وقتى به محضرت مى آيند با تو مجادله وستيزه مى كنند، كافران [از روى لجاجت و عناد] مى گويند: اين [قرآن ] جز افسانه هاى پيشينيان نيست .
[۶]– ابن منظور، لسان العرب ۴/ ۳۶۳٫
[۷]– طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی ۷/ ۷۲٫
[۸]– آموزگار، ژاله، تاریخ اساطیری ایران، چاپ هشتم/ ۳٫
[۹]– انفال: ۳۱؛ و هنگامى كه آيات ما را بر آنان مى خوانند، مى گويند: البته شنيديم [ولى اين آيات، مطلب فوق العاده اى نيست ] ما هم اگر بخواهيم مانند آن را مى گوييم، اين آيات جز افسانه پيشينيان نيست .
[۱۰]– نحل:۲۴؛ و چون به آنها گفته شود: پروردگارتان چه چيز نازل كرده؟ گويند: افسانه هاى پيشينيان است .
[۱۱]-نحل:۳۰؛ و هنگامى كه به پرهيزكاران گويند: پروردگارتان چه چيزى نازل كرد؟ گويند: خير را [كه قرآن هدايت گر است و سراسر آياتش وحى الهى، است نازل كرد]. براى كسانى كه نيكى كردند [پاداش ] نيكويى در اين دنياست، و همانا سراى آخرت بهتر است، و سراى پرهيزكاران چه نيكوست .
[۱۲]– مؤمنون: ۸۳، و مشابه آن نمل: ۶۸٫
[۱۳]– فرقان: ۵؛ و گفتند: افسانه هاى مكتوب پيشينيان است كه نوشتن [از روى ] آنها را از [نويسندگان ] درخواست كرده است و آن [نوشته ]ها هر صبح و شام بر او خوانده مى شود.
[۱۴]-نک: سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی/۱۹ و ایضاً ترکاشوند، امیرحسین، حجاب شرعی در عصر پیامبر/۱۶ و ایضاً حیدری، کمال، مفاصل الإصلاح فی الفکر الشیعی/۴۵٫