سرمقاله
بسمه تعالی
آیت الله علی فلاحی
بدون تردید می توان گفت: هر کلامی غیر از کلام وحی و غیر از گفتار انسان هایی که عصمت شان از جانب حضرت باری تعالی تضمین شده است می تواند قابل تأمل و نقد و انتقاد و چون و چرا قرار گیرد.
حال که چنین است و هیچکس نمی تواند و نباید مدعی عدم نقص و خطا در خود باشد باید بدون دغدغه خود را در معرض نقد و انتقاد قرار دهد و نقد شدن را موجب کمال یابی خود بداند، البته لازمه نقد پذیری این نیست که حتماً خطا و نقصی در گفته و نوشته آدمی باشد زیرا ممکن است احسن و اصوب بودن گفته و یا نوشته، مورد توجه قرار نگرفته باشد، و از همین جهت است که تبشیر خداوند سبحان شامل کسانی می شود که همۀ اقوال را می شنوند و لکن خوبترین را می گزینند.
«… فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» (۱) ؛
بندگانم را مژده ده، همان هایی که به سخنان گوش می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند، اینانند که خداوند هدایتشان کرده، و هم اینانند خردمندان.
توجه به کلمات پایانی آیه موجب ارشاد آدمی به بسیاری از امور است زیرا خداوند تبارک و تعالی، هدایت و خردمندی را در پذیرش قول اصوب و نه صواب، اَحسَن و نه حَسَن، معرفی فرموده است و لازمۀ این کلام نورانی این است که قول صواب و حَسَن را می توان کنار زد و دست از آن برداشت، زیرا با ادلۀ برهانی و قرآنی، به قول اصوب و احسن دست پیدا کرده ایم.
بنابراین باید همۀ عالمان و معلمانی که کلامشان نشأت گرفته از وحی و نقل معتبر نمی باشد احتمال نقد در گفتار و نوشتارشان را روا بشمارند و از برخورد نقادانه دیگران هراسی نداشته باشند. بنابراین روا بودن نقد و انتقاد، و چون و چرایی در گفتار هر انسانی غیر از معصومین، نباید دور از انتظار هیچ انسان خردمندی باشد و باید همگان بر این باور برسند که حیات علم و دانش جوامع بشری، بستگی تام و تمام به همین نکتۀ مهم دارد و به راستی می توان مدعی شد که اگر همه افرادی که خود را در مراکز علمی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جا زده اند اجازه انتقاد به دیگران می دادند و خودشان را همه چیز فهم نمی دانستند امروز مردم، حال و روز بهتری داشتند.
نقد و انتقاد، گشاینده معضلات و مشکلات می باشد، گره گشای امور مادی و معنوی، دنیوی و اخروی انسان هاست. اصل نقد و ایراد و اشکال و سؤال همزمان با خلقت آدم و ملائکه همراه بوده، و خداوند سبحان و پیامبرانش هیچ زمانی دست رد به سینۀ پرسش کننده ای نزده اند و هیچ توبیخی از جانب عالی نسبت به دانی در پرسش نمودن، صورت نپذیرفته است، البته ممکن است ایراد و اشکالی نسبت به کم صبری پرسشگر صورت گرفته باشد.
آری اگر عالمان علوم و فطاحل فنون بر این باور باشند که کمال علم و عالم به نقادی و به تضارب آراء است و بدانند که از این طریق می شود به رأی صواب و اصوب راه پیدا کرد هرگز نقد و انتقاد دیگران را مورد طعن و رد و بی اعتنایی قرار نمی دادند. فحول علم که به دور از هوای نفس و کبر و حسد و دنیا پرستی هستند خاصه آن عالمان وارفته و راستینی که دینشان را به دنیا نفروختند هیچگاه خود را از نقد ناقدان مبرا نمی دانسته و نمی دانند. تربیت شدگان مکتب قرآن و عترت، نشان داده اند که تحت تأثیر دنیا زدگان و شیفتگان مال و مقام و سلطنت دنیا قرار نگرفته اند، آنان قرار و آرامش خود را در سایۀ عزت و عظمت انبیاء و اولیاء الهی می دانند و منشأ اختلاف علماء سوء را در کبر و حسد و بی عیب و نقص بودن خودشان در همه جهات می دانند.
کسی از نقد نقادان هراس دارد و فرار می کند که متکبر و مستکبر و نسبت به متاع دنیا طماع باشد. دل های بیمار و سینه های تنگ است که شایستگی و قابلیت استماع کلام دیگران را ندارند، در حالیکه بشارت خداوند شامل کسانی می شود که سخن دیگران را می شنوند و بهترین را انتخاب می نمایند.
باب نقد مفتوح است زیرا باب علم مفتوح است.
پیام صریح عقل و نقل دلالت بر مفتوح بودن باب علم و نقد می نماید، کسی که به انسداد قائل شود در واقع به درجازدن در علوم و فنون رضایت داده است و این همان توقف و ایست فکری و عقلانی انسانهاست، این همان استبداد رأی است که هر کس مبتلای بدان شود خود و دیگران را در هلاکت انداخته است، و مردمی که باب نقد را برای خود مفتوح نگه می دارند از معتقدان به تعالی و ترقی در تحقق حیات طیبه می باشند.
در دنیای امروز، دانشمندان بیش از دیگران در مجامع دانشگاهی و علمی، نظراتشان را در معرض نقد و انتقاد قرار می دهند تا رفع نقص شود و رأی صائب و صحیح بر صفحات کتاب ها ماندگار گردد و همگان بهره مند شوند.
آداب نقد و انتقاد:
هر چیزی را آدابی است، کلام دیگران و اعمال افراد را مورد نقد قرار دادن نیز خود آدابی دارد از جمله:
۱- ناقد غیر موحد حتماً واجد وجدان باشد و ناقد موحد دارای ایمان، و هر نقدی باید خالی از حب و بغض های غیر معمول و غیر مشروع باشد. ناقد مؤمن در همۀ امور قصد تقرب الی الله باید داشته باشد و قصدش انتقاد باشد نه انتقام و نیّتش ارشاد جاهل باشد.
نقاد مؤمن و منصف نباید از روی کبر و حسد و تعدی حریم انسان ها را نقد کند، نباید قصدش تضعیف و توهین و بیرون راندن صاحب اندیشه باشد بلکه باید قصدش تبیین و توضیح و تفهیم مطلب حق و صواب باشد تا اثر مثبت بگذارد.
۲- نقد و انتقاد، یک نوع دعوت و فراخوانی به مطلب نو و جدید است لذا باید آن را با سعۀ صدر بیان نمود و ارائۀ مطلب جدید، احتیاج به مخاطب شناسی دارد و اینکه پیامبران به زبان قومشان، فرستاده می شدند در همین راستا بوده است.
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُم» (۲)
و چون پیامبر مخاطب شناس بود به روش های گوناگون، مردم را به دین دعوت می نمود، گروهی را با حکمت (مطالب برهانی) و گروهی دیگر را با موعظه و بعضی را با جدال احسن.
«ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (۳)
نتیجه این نوع دعوت، پیدایش مدینۀ طیبه نبوی و مدرسۀ طاهرۀ علوی می شود که خروجی آن هزار عالم و عارف و فقیه و مفسر و محدث برجسته خواهد بود که همۀ آنها در راه تهذیب و تعلیم و تربیت انسانها، قدم برداشته و به تبعیت از آنان، شاگردانشان گام بر می دارند.
۳- رعایت ادب: اگر هدف ناقد، ارشاد جاهل باشد باید برخوردی صحیح و شایسته و از روی سلم و سلام و سعۀ صدر باشد:
«عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» (۴)
و حتی نقد بر فرعون باید به دور از خشم و خشونت باشد:
«اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى» (۵)
مراعات ادب، انسان های جاهل و بی ادب را به زانو در می آورد، آنان را زمین گیر می کند و وادار می نماید تا دست تسلیم بالا ببرند. نقد بی ادبانه و انتقاد مغرضانه، ره بجایی نمی برد و منتقد را به سر منزل مقصود نمی رساند.
نقاد و منتقد باید نظراتش را کادو پیچ کند و به صورت هدیه، تحویل نماید. منتقد منتقم در دام شیطان است که چیزی جز هوی و هوس، محرک او نبوده است. او گوش سپردۀ تسویلات شیطان و سرسپرده تخیلات و توهمات خواهد بود.
۴- علم عالم و معلم و منتقد، ایجاب می کند که احتجاج و استدلال و مجادلۀ احسن او از سر تواضع و فروتنی باشد نه از روی خشم و خشونت، و نه از روی کبر و حسادت و نه از روی طمع و حرص و نه از روی ظلم و تعدی از حدود انسانی و قرآنی.
هر انسانی باید بداند که از خطا و سهو و نسیان مبرا نیست لذا باید بداند که در معرض نقد و انتقاد قرار گرفتن، یک امر طبیعی است. و نقد شدن را باعث رشد و کمال بداند و شخصیت خود را در هیچ امری از امور، و علمی از علوم، بالاترین نداند و احتمال خبط و خطا در امور محوله را در خود جایز بشمارد و به یاد کلام امام علی بن ابیطالب(ع) بیفتد که فرمود: «از حق گویی یا مشورت به عدل خودداری نکنید که من در نظر خود، نه بالاتر از آنم که خطا کنم و نه در کارم از اشتباه ایمنم مگر اینکه خداوند مرا از نفسم کفایت کند.» و به بیان حضرت مسیح(ع): «کونوا نقاد الکلام». صراف سخن باشید.
عالم عامل، هدف از نقادی را کشف حقیقت می داند و با سلاح عقل و برهان و قول سلام و فعل صلاح، وارد میدان نقادی می شود و در این راستا، مواظب هزار نکته باریک تر از مو می باشد، لذا آن چنان مهربانانه و با رحمت و انصاف، نقادی می کند که مخاطب خود را تحت تأثیر قرار می دهد و در این صورت است که تعالی و ترقی روز افزون در علوم و فنون، صورت می پذیرد و در نتیجه، سیئات می رود و جایش را حسنات می گیرد، معایب غروب می کند و محاسن طلوع می نماید، جهل و کبر و غرور و حسد و … غیب می شوند و علم و تواضع و تناصح ظهور پیدا می کند.
۵-تفهیم و تفهم: ناقد باید آشنا به اسرار و رموز و اصلاحات آن علمی باشد و هم چنین باید به زیبایی بتواند مقصودش را در قالب نقد، عالمانه به مخاطب خود تفهیم کند. عالمانه و مخلصانه، سؤال کردن و جواب شنیدن، هنر است. مطلبی را درک نکرده و به عمق آن دست نیافته و به دنبالش زبان به نقد گشودن، کاری جاهلانه است.
امام صادق(ع) فرمود:
((مِن أخلاقِ الجاهِلِ الإجابَةُ قَبلَ أنْ يَسمَعَ، و المُعارَضَةُ قَبلَ أنْ يَفْهَمَ، و الحُكْمُ بما لا يَعْلَمُ)) (۶)
از عادات نادان این است که قبل از شنیدن (مطلب) پاسخ می دهد و پیش از آنکه (مقصود گوینده را) بفهمد به مخالفت بر می خیزد و ندانسته حکم می کند.
—————————–
پی نوشت ها:
۱- زمر: ۱۷ و ۱۸
۲- ابراهیم: ۴٫
۳- نحل: ۱۲۵٫
۴- فرقان: ۶۳٫
۵- طه: ۴۳ و ۴۴٫
۶- بحارالانوار ۲/ ۶۲٫