تضعیف وحی با فلسفه (۱)
«استاد کریم زارع»
اشاره:
وحی یکی از مهم ترین مبانی دین اسلام است و فلسفه که در جهت مقابله و تخریب دین اسلام در میان مسلمانان مطرح شده است به طرق مختلف به تخریب دین پرداخته است. نویسنده ی فاضل ما در این مقاله ابتدا مبانی هستی شناسی وحی در فلسفه را مطرح و آن را عالمانه نقد نموده سپس به ماهیت فلسفی وحی از دیدگاه بعضی از فلاسفه را تبیین و آن را نقد فرموده است. ما این مقاله را در دو بخش تقدیم خوانندگان نموده و از مخاطبان عزیز نورالصادق تقاضا می شود این مقاله علمی را با دقت بیشتری پیگیری نمایند.
مقدمه
وحي يكي از مهم ترين مبانی دین اسلام است و فلسفه که در جهت مقابله و تخریب دین اسلام در میان مسلمانان مطرح شده است به دو طریق به تخریب دین پرداخته است:
۱٫ تحریف معانی آیات الهی با تحمیل نظریات فلسفه بر قرآن که نمونه ای از آن در مقاله «آسیب شناسی تفسیر فلسفی» ارائه شده است.(۱)
۲٫ تخریب وحی ازطریق تبیین انحرافی ساختار وحی، به صورتی که فرشته وحی انکار شده و وحی تجربه باطني نبی محسوب شده و حالات درونی نبي بر وحی اثر گذاشته است و سیاره ها (افلاک)، ماه و خورشید در امر وحی دخالت دارند.
در فلسفه، رؤيت فرشته وحی به نام جبرئیل، حكایت قوه خیالی نبی از حقيقت وجود عقل فعال است و به این ترتیب وجود فرشته وحی انکار شده و به عقل فعال، عنوان جبرئیل داده می شود.
در فلسفه، گيرنده وحي قوه عاقله نبی است كه به علت استعداد ذاتي و تكامل وجودی به مرتبه ای می رسد كه می تواند به «عقل فعال» متصل گردد و معارف را از آن دريافت نمايد.
برخي فلاسفه غربی هم معتقدند وحي، تجربه ی باطني و دروني نبی است و نبی خود فاعل و قابل وحي است و در آن موضوعيت دارد، پس وحي ساخته ی شخص نبی بوده و در میان اصناف مختلف بشری تحقق مي یابد.
در این مقاله با توجه به مبانی مهم نظری فلسفه، نظریات مهم و معروف فلاسفه در تبیین وحی بررسی شده و انحرافات فکری هر یک آنها در تخریب ساختار وحی مشخص می شود.
مباني هستي شناسي وحي در فلسفه
در فلسفه هستي به واجب الوجود و ممكن الوجود تقسیم می شود و اصل عليّت و لوازم آن، رابطه اين دو را شكل مي دهد. نظام صدور كثیر از واحد با تكيه بر قاعده الواحد، نظامي طولي است. عقل اول، صادر نخستين است كه او و موجودات مادونش با ملاحظه حيثيت هاي متفاوت، سبب پيدايش كثرت از واحد مي باشند. نظام عقول طولي تا عقل دهم يا عقل فعال پيش مي رود و در تبیین وحي نيز به کار می رود. (۲)
مراتب و مراحل عقل نظري
۱ـ مرتبه اول «عقل هيولانی» است، تمام فلاسفه اسلامي نظري مشترك دارند و معتقدند انسان، در اين مرتبه تنها استعداد كسب معقولات را دارد. عقل هيولاني، قوه محض است.
۲ ـ از نظر فارابي، مرتبه دوم «عقل بالفعل» بوده و معقولات را از قوه به فعل مي رساند و معقول بالفعل آدمي قرار مي دهد، از ابن سينا به بعد، مرتبه دوم عقل نظري، «عقل بالملكه» ناميده می شود كه انسان در اين مرحله به معقولات نخستين دست مي يابد.
۳ـ مرتبه سوم «عقل بالفعل» است. در اين مرتبه شخص پس از دريافت معقولات نخستين، از طريق فكر يا حدس مي تواند به علوم نظري و اكتسابي دست يابد.
۴ـ مرتبه چهارم «عقل مستفاد» است كه از نظر فارابي و ملاصدرا، در اين مرتبه انسان به «عقل فعال» متصل و با وي متحد مي گردد.
ابن سينا منكر اتحاد عاقل و معقول است، اين مرتبه را چيزي جز همان معارف افاضه شده از سوي«عقل فعال» نمي داند. بنابراين تفاوت «عقل بالفعل» با «عقل مستفاد» را اعتباري می داند و عقل مستفاد همان عقل بالفعل به اعتبار وجود صور افاضه شده است. عقل مستفاد، فعليت محض و عقل مطلق به شمار مي رود.(۳)
كيفيت ادراك نفس
نفس في حد ذاته واجد هيچ يك از صور معقول نيست؛ بلكه تنها قابل است و در ايجاد معقولات، محتاج فاعل مي باشد. از آنجا كه فاقد شيء، معطي شيء نيست، پس خود نفس، علت فاعلي صور معقول نخواهد بود؛ بلكه براي به فعليت رسيدن، محتاج موجودي است كه خود بالفعل، مدرك همه معقولات باشد. در فلسفه چنين موجودي را «عقل فعال» مي نامند، كه جوهري است عقلاني.
عقل انساني با رؤيت صور مخيل و اقامه قياسات و حدود، اين استعداد را مي يابد كه صور معقول از عقل فعال به او افاضه گردد. در فلسفه، ادراک معقول بدون فرض موجودی عقلانی كه مفيض معقولات باشد، غيرممكن است.(۴)
«عقل دهم» يا «عقل فعال» حلقه ارتباط «عالم مادون» با «عالم مافوق» است. عقل فعال منشأ افاضه فلك مادون قمر (ماه) بوده و محل خروج قوه فلک قمر(ماه) به فعليت نيز مي باشد؛ عقل دهم مخزن و معدن علوم عقلی است.
استعداد افراد در دريافت فيض عقل فعال متفاوت است، برخي از افراد از چنان استعداد بالايي براي دريافت اين فيض برخوردارند كه براي اتصال به عقل فعال نياز به هيچ تفكر و استدلالي ندارند؛ بلكه با كمترين توجه و يا حتي بدون هيچ توجهي به عقل فعال متصل مي گردند و معارف را از وي دريافت مي كنند. اين نحوه از اكتساب معارف را «حدس» يا «الهام» مي نامند. در تبيين وحي، «عقل دهم» مورد توجه تمامی فلاسفه واقع شده است.(۵)
اشکالات
۱ـ نظریات فلسفه بر طبق طبیعیات یونان قدیم پیش از مسیحیت بر می گردد که در حال حاضر بسیاری از نظریات آنها در طبیعیات تغییر یافته است و فاقد ارزش علمی محسوب می شوند.
۲ـ مراتب نفس در طول تاریخ تغیییر یافته و در روانشناسی کنونی جایگاهی ندارد و نظریات علمی جدید روانشناسی و جامعه شناسی جایگزین آنها شده است.
۳ـ تغییرات نظریات فلسفه درباره نفس نشان می دهد که هنوز شناخت واقعی از نفس و مراتب آن به دست نیامده است و در آینده نظریات جدیدی ارائه خواهد شد و همین تغییرات اعتبار آن را کاهش می دهد.
۴ ـ اعتقاد به اینکه مخزن و معدن علوم عقلي، عقل فعال (عقل دهم) است از نظریات باطل فلسفه یونانی است که به جامعه اسلامی نفوذ کرده است. ابزارهای پیشرفته علمی مانند کامپیوتر و موبایل های هوشمند این نظریه را باطل می کنند.
۵ ـ تقسیم بندی عقل به عقل نظری و عقل عملی نادرست است چون دو نوع عقل وجود ندارد بلکه عقل یکی می باشد و معقولات هستند که ممکن است معقولی نظری و معقولی عملی باشد پس نسبت دادن تقسیم بندی معقولات به عقل در عرصه علوم امری ناپسند بوده و از ضعف های مهم فلسفه می باشد.
البته برای معقولات تقسیمات دیگری می توان در نظر گرفت که خارج از موضوع این مقاله است.
۶ ـ اعتقاد به اینکه عقل فعال حلقه ارتباط «عالم مادون» با «عالم مافوق» است از نظریات باطل فلسفه است این عقیده بر اساس ستاره شناسی قدیمی می باشد که زمین مرکز اصلی جهان است و سایر افلاک به دور زمین می چرخند.
۷ ـ اعتقاد به اینکه عقل فعال علوم را از فلک قمر یعنی ماه دریافت می کند یکی از عقاید باطل فلسفه می باشد که با علوم روز دنیا چنین عقیده ای مضحک می باشد.
۸ ـ مراتب و مراحل عقل نظري از نظریات باطلی می باشد که با تحقیقات روانشناسی روز دنیا در تضاد است در واقع نوع دیدگاه به انسان و نفس بسیار تغییر نموده است و اینگونه نظریات فلسفی کنار گذاشته شده اند.
ماهيت فلسفي وحي از دیدگاه فارابي
۱ـ نبي پس از رسيدن به مرحله عقل مستفاد، با عقل فعال متحد مي شود و بين او و عقل فعال واسطه اي نيست؛ در نتيجه معارف از عقل فعال به او افاضه مي شود. اين افاضه همان وحي است.(۶)
۲ـ رسيدن به مرتبه عقل مستفاد تنها در اختيار انبياء نيست؛ بلكه فلاسفه نيز توان رسيدن به اين مرحله را دارند و در نتيجه قادر خواهند بود معارف را بي واسطه از عقل فعال دريافت كنند؛ مي گويد پس به واسطه فيوضاتي كه از عقل فعال به عقل منفعل او افاضه مي شود، حكيم، فيلسوف، خردمند و متعقل كامل است و به واسطه فيوضاتي كه از عقل فعال به قوه متخيله اش افاضه مي شود، نبي و مَنذر است از آينده و مخبر است از وقايع و امور جزئي موجود در حال.(۷)
۳- كيفيت رؤيت فرشته وحی: گاهي معقولات متناسب با «عقل مستفاد» و «قوه عاقله» هستند و گاهي نيز امور جزئي حال، گذشته و آينده از عقل فعال به متخيله افاضه مي شوند. متخيله نيز اين صور معقول را به صور مخيل تبديل مي نمايد و صورت هاي جزئي را نيز به صور مخيل ديگر يا به همان صورت اصلي خود تخيل مي كند. صورت هاي تخيل شده به حس مشترك داده مي شوند و پس از انطباع در لوح حس مشترك رؤيت مي شوند.(۸)
از آنجايي كه قوه متخيله نبي بسيار نيرومند است، اين حالت ممكن است در بيداري نيز رخ دهد. رؤيت صور غيبي در حالت بيداري و همچنين رؤيت فرشته وحي به همين كيفيت تبيين مي شوند. يعنی قوه متخيله نبی پس از اتصال به عقل فعال و دريافت حقايق از او، اين حقايق وحيانی را به صور مناسب، محاكات و شبيه سازی می نمايد و اين صور مخيل پس از انطباع در حس مشترک رؤيت می شوند. بنابراين رؤيت فرشته وحی، محاكات متخيله نبی از حقيقت وجود عقلانی اوست. (۹)
مهم ترين اشكالات دیدگاه فارابي
۱ـ تبیین وحی از دیدگاه فارابی بسیار ناقص است و فلاسفه بعدی نظریات جدیدی جایگزین نظریات او ارائه می کنند.
۲ـ فارابی عقول عشره یونانی را قبول می کند و وحی را برطبق آن توضیح می دهد درحالیکه باطل بودن عقول عشره اثبات شده و مشخص می شود که تبیین فارابی درباره وحی اشتباه است.
۳ـ عقل دهم افاضه کننده وحی بیان شده است در حالیکه افاضه وحی از طرف خدای متعال است عقل دهم واسطه در افاضه وحی نیز نمی باشد.
۴ـ وقتی که افاضه وحی با عقل دهم باشد موجودی به نام فرشته وحی معنا ندارد برای همین فرشته ای به نام جبرئیل انکار می شود. برای همین ادعا می کنند که عقل دهم همان جبرئیل است که در واقع تحمیل نظریات فلسفه بر دین اسلام است. حتی یک روایت که جبرئیل عقل دهم باشد در کلام پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) وجود ندارد.
۵ـ بر طبق نظر فارابی نفس نبی در دریافت وحی مؤثر است و بدون دخالت نفس نبی وحی تحقق نمی یابد.
۶ـ دیدگاه فارابي از نظر بسیاری از فلاسفه مثل ابن سینا، سهرودی و ملاصدرا مرود بوده وآنها نظریات جدیدی ارائه کرده اند.
۷ـ دیدگاه فارابي از نظر خود فلسفه هم دچار مشکل است، مثلاً تمايزي ميان چگونگي دريافت كليات با جزئيات وحياني قائل می شود، منبع فيض را در هر دو حال واحد دانسته است و براي افاضه معارف وحياني، منبعي غير از عقل فعال را بر نمي شمرد. از آنجا كه عقل فعال جزء عقول عالی است، علم تفصيلی به تمام جزئيات عالم را ندارد؛ علم عقول، كلی است نه جزئی.
وجود همين اشكال، باعث شد تا ابن سینا، منبع فيض متفاوتی برای علوم جزئی مطرح کند بداند تا شاید بتواند اين اشكال را برطرف كند.
۸ـ فارابي دریافت وحی را مختص نبی نمی داند و فلاسفه را هم لایق دریافت وحی معرفی می کند در حالیکه هیچ کدام از فلاسفه به نبوت نرسیده اند و ادعای نبوت برای ارسطو بر خلاف مطالب خود ارسطو بوده و خود ارسطو ادعای نبوت نکرده است.
ماهيت فلسفي وحي از دیدگاه ابن سينا
۱ـ ابن سينا مثل فارابي براي وحي، ماهيتي معرفتي قائل است و با تحليل نظام ادراكي و كيفيت ادراك آدمي سعي مي كند تبيين فلسفی از وحي بیان کند.
۲ـ تمام معارف قوه عاقله، افاضه عقل است، اكتساب همان تشديد استعداد نفس در جهت دريافت فيض عقل فعال است.
۳ـ اقسام استعداد:
الف. استعداد ناقص (محض) كه قبل از تعليم و اكتساب است.
ب. استعداد تام كه پس از تعليم، اكتساب و فكر و تأمل، استعداد شخص براي دريافت فيض عقل فعال به وسيله اين معدّات تام مي شود و در نتيجه شخص به وسيله افاضه عقل فعال، به معلومات آگاه مي شود.
۴ـ شرايط سه گانه نبی:
الف. شدت قوه حدس به حدي باشد كه بدون نياز به تفكر، معلومات را از عقل فعال دريافت كند.
ب. قوه متخيله به حدي قدرتمند باشد كه علوم و معارف دريافت شده براي او تجسم يافته، تا حد مشاهده و استماع تنزل يابد.
ج. شدت قوه متصرفه به گونه اي باشد كه به واسطه آن در مواد و عناصر عالم دخل و تصرف نمايد و معجزاتي جهت اثبات صدق دعاوي خود بياورد.(۱۰)
۵ ـ ابن سينا شرایط سه گانه را منحصر در انبياء نمی داند و در نمط دهم کتاب اشارات، تفاوت چنداني بين عرفاء و اولياء و انبياء قائل نمي شود.
۶ ـ «قوه حدس» شخص را از تفكر براي كسب معلومات بي نياز مي كند، اين قوه در انسان ها داراي مراتبي است كه پايين ترين مرتبه اش براي كسي است كه هيچ بهره اي از حدس ندارد و در عالي ترين مرتبه، شخص استعداد کافی از نظر كمي و كيفي براي اتصال با عقل فعال و دريافت فيض دارد.(۱۱)
بنابراين نبي پس از وصول به مرحله «عقل مستفاد»، به «عقل فعال» متصل مي گردد و به علت برخورداري از شدت قوه حدس، معارفي كه از جانب «عقل فعال» القاء مي شود را دريافت مي نمايد… (۱۲)
۷ـ پس تعریف وحی چنین است که وحي القاي پنهانی معرفت از جانب عقل فعال در نفس مستعد نبي است و اين القاء از جنس فعل بوده و نفس نبي را منفعل مي كند و در بیداری وحی و در خوب نفث نامیده می شود.
اما الوحي و الكرامات فانّها داخلة في تأثير النفساني في النفساني اذ حقيقة الوحي هو الالقاء الخفي من الأمر العقلي باذن الله تعالي في النفوس البشرية المستعدة لقبول مثل هذا الالقاء إما في حال اليقظه و يسمي الوحي و إمّا في حال النوم و يسمي النفث في الروع. (۱۳)
۸ـ نفس فلكي القاگر جزئيات وحياني
ابن سينا همچون فارابي، قوه گيرنده وحي را عقل عملي نبي مي داند؛ قسمت اعظم گزاره هاي جزئي وحياني را قضايايي تشكيل مي دهند كه مربوط به حوزه بايد ها و نبايد ها يا به عبارتي، رفتارهاي آدمي است؛ پس نمي توان عقل نظري را دريافت كننده اين علوم معرفي كرد؛ ابن سينا برخلاف فارابی، منبعي غير از عقل فعال را براي افاضه جزئیات به نفس نبي معرفي مي كند:
از آنجا كه عقل فعال از جواهر عقلی است، نفس تنها می تواند معارف كلی را از او دريافت كند و برای دريافت جزئيات وحيانی، نفس نبی به نفس فلكی متصل می گردد و حقايق وحيانی را از اين طريق دريافت می كند. پس ادراک قضايای جزئی وحيانی ، حاصل انفعال و اثرپذيری عقل عملی نبی از نفس فلكی است. (۱۴)
توضیح نقش نفوس فلکی
حركات دوري افلاك، فعلي اختياري است و اين حركات جز از اراده جزئي سر نمي زند؛ چرا كه خود جزئي اند و در عالم خارج واقع هستند. و نمي توانند از اراده كلي صادر شده باشند. در نتيجه نفوس فلكي با اراده جزئي، مبدأ حركات دوري است و بايد فعل خود را تصور كند و از آنجا كه نفس فلكي بايد توان تصور فعل خود (حركات دوري) را داشته باشد و اين حركات اموري جزئي هستند، پس نفس فلكي بايد مدرك جزئيات باشد. از اين رو نفس فلكي هم اراده جزئي دارد و هم مدرك جزئيات است و اين كمال جسم و صورت فلك مي باشد. با اين احتساب، افلاك داراي نفوسي هستند كه قادر به درك جزئيات هستند.
صدور حركت از نفس فلكي مستلزم اين است كه فعل خود را تصور كند و در اين فرآيند، غايت فعل خود را كه همان وقايع و حوادثي است كه در عالم ماده رخ مي دهد نيز تصور مي كند؛ پس هيچ حادثه اي در عالم ماده رخ نخواهد داد، مگر اينكه نفس فلكي قبل از وقوع و تحققش به آن علم دارد. نفس نبي نيز با اتصال به نفوس فلكي، از علوم موجود در نزد آنها آگاه خواهد شد. (۱۵)
۹ـ ابن سینا در مورد رؤيت فرشته وحي و استماع الفاظ وحياني، عقيده اي شبيه به فارابي داشته، معتقد است نبي در اثر اتصال به عقل فعال، علم غيب را از «عقل فعال» دريافت مي كند و قوه متخيله، اين حقايق وحياني دريافت شده را به صورت حروف و اشكال مختلف تصوير مي نمايد. سپس اين صور و اشكال در لوح حس مشترك منطبع شده، مشاهده و استماع مي گردند. بنابراين رؤيت فرشته وحی، تلقی قوه متخيله نبی از حقيقت وجود اوست كه در اثر اتصال عاقله نبی به عقل فعال، دريافت شده است.
نبي علم غيب را از حق به واسطه ملك دريافت كرده و قوه متخيله حقايق دريافت شده را از عاقله تلقي كرده و آنها را به صورت حروف و اشكال مختلف تصوير كرده و در لوح نفس منتقش مي شود. پس نبي كلامي منظوم مي شنود و شخصي به شكل بشر مي بيند.(۱۶)
۱۰ـ اشتغال به حواس ظاهري، قوه متخيله انبياء را از ادراكات باطني باز نمي دارد. در نتيجه آنچه ديگران در رؤيا مي بينند، انبياء مي توانند در بيداري مشاهده كنند.
ادامه دارد…
———————-
پی نوشت ها:
۱- به فصلنامه نورالصادق شماره ۲۳مراجعه شود.
۲- فارابی، ابونصر محمد، انديشه های اهل مدينه ی فاضله سيد جعفر سجادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۳۷۹: ۱۰۳ـ ۱۰۶؛ ابن سينا، حسين بن عبدالله، المبدأ و المعاد، باهتمام عبدالله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی و دانشگاه مک گيل۱۳۶۳: ۷۸ ـ ۸۶؛ سهروردی -سهروردی، شهاب الدين يحيی بن حبش، مجموعه مصنفات، ج ۱ و ۲ به تصحيح هانری كوربن و ج ۳، تصحيح سيد حسن نصر، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی، ۱۳۷۲: ۲/ ۱۳۸؛ صدرالدين شيرازی، محمد بن ابراهيم، المبدأ و المعاد، تصحيح سيد جلال الدين آشتیانی، تهران، انجمن فلسفه ايران. ۱۳۵۴: ۱۸۸ـ۱۹۱
۳- فارابی، ابونصر محمد، انديشه های اهل مدينه ی فاضله سيد جعفر سجادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۳۷۹: ۱۷۹ ـ ۱۸۲ ابن سينا،حسين بن عبدالله، المبدأ و المعاد، باهتمام عبدالله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی و دانشگاه مک گيل، ۱۳۶۳: ۹۷ـ ۹۹؛ سهروردی، سهروردی، شهاب الدين يحيی بن حبش، مجموعه مصنفات، ج ۱ و ۲ به تصحيح هانری كوربن و ج ۳، تصحيح سيد حسن نصر، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی. ۱۳۷۲؛ ۳ / ۴۲۱ ـ ۴۳۳ صدرالدين شيرازی، ۲۷۰ محمد بن ابراهيم، المبدأ و المعاد، تصحيح سيد جلال الدين آشتیانی، تهران، انجمن فلسفه ايران. ۱۳۵۴: ۲۶۸
۴- فارابی، ابونصر محمد، انديشه های اهل مدينه ی فاضله سيد جعفر سجادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۳۷۹: ۱۷۹ ـ ۱۸۲ ابن سينا،حسين بن عبدالله ، المبدأ و المعاد، باهتمام عبدالله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی و دانشگاه مک گيل، ۱۳۶۳: ۸۸ سهروردی؛ سهروردی، شهاب الدين يحيی بن حبش، مجموعه مصنفات، ج ۱ و ۲ به تصحيح هانری كوربن و ج ۳، تصحيح سيد حسن نصر، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی. ۱۳۷۲؛ ۳ / ۴۳۰ صدرالدين شيرازی، ۲۷۰ محمد بن ابراهيم، المبدأ و المعاد، تصحيح سيد جلال الدين آشتیانی، تهران، انجمن فلسفه ايران. ۱۳۵۴: ۳۱۹ و ۳۲۰
۵-ابن سينا، همان: ۱۱۶ـ ۱۱۷؛ حسين بن عبدالله،۱۳۶۳، المبدأ و المعاد، باهتمام عبدالله نوری، تهران، موسسه مطالعات اسلامی و دانشگاه مک گيل. ابن سينا، ۱۹۸۵: ۲۰۵؛ حسين بن عبدالله،۱۹۸۵، النجاة، بيروت، دارالافاق الجديدة صدرالدين شيرازی، ۱۳۵۴: ۴۸ ـ ۴۸۱ محمد بن ابراهيم، المبدأ و المعاد، تصحيح سيد جلال الدين آشتیانی، تهران، انجمن فلسفه ايران.
۶- فارابی، ابونصر محمد، سياسة المدينة، مكتبة الزهراء. ۱۳۶۶: ۷۹ ـ ۸۰
۷- فارابی، ابونصر محمد انديشه های اهل مدينه ی فاضله سيد جعفر سجادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۳۷۹: ۲۱۹ ـ ۲۲۰٫
۸- فارابی، ابونصر محمد، انديشه های اهل مدينه ی فاضله سيد جعفر سجادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۳۷۹: ۱۸۹ ـ ۱۹۸
۹- فارابی، ابونصر محمد، انديشه های اهل مدينه ی فاضله سيد جعفر سجادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۳۷۹: ۲۰۱ ـ ۲۰۲
۱۰- ابن سينا، حسين بن عبدالله، المبدأ و المعاد، باهتمام عبدالله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی و دانشگاه مک گيل. ۱۳۶۳: ۱۱۶ ـ ۱۲۰ ابن سينا، حسين بن عبدالله،رساله نفس، با مقدمه و حواشی و تصحيح موسی عميد، همدان، رايانه پرداز نگارش ۱۳۸۳: ۶۹ ـ ۷۵
۱۱- ابن سينا، حسين بن عبدالله، النجاة، بيروت، دارالآفاق الجديدة. ۱۹۸۵: ۲۰۵؛ ابن سينا، حسين بن عبدالله، النفس من كتاب الشفاء، با مقدمه حسن حسن زاده آملی، قم، مكتبة الاعلام الاسلامی. ۱۳۷۵: ۳۳۸ ـ ۳۴۰
۱۲- ابن سينا، حسين بن عبدالله، النجاة، بيروت، دارالافاق الجديدة. ۱۹۸۵، ۲۰۶٫
۱۳- ابن سينا، حسين بن عبدالله ، رسائل، قم، بيدار. بیتا، ۲۲۳
۱۴- ابن سينا، حسين بن عبدالله، المبدأ و المعاد، باهتمام عبدالله نوری، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی و دانشگاه مک گيل. ۱۳۶۳، ۱۱۷٫
۱۵- ابن سينا و تلاميذه، المباحثات، تحقيق و تعليق محسن بيدارفر، قم، بيدار. ۱۳۷۱: ۲۵۷؛ ابن سينا، حسين بن عبدالله، الشفاء الالهيات، راجعه و قدّم له ابراهيم مدكور، بی جا ۱۳۷۸: ۳۸۳ ـ ۳۸۶
۱۶- ابن سينا، حسين بن عبدالله،رسائل، قم، بيدار، بیتا: ۲۵۲٫