دین یونان باستان، مبنای فلسفه یونان (قسمت دوم)
«سید عابد رضوی»
اشاره:
بدون شک در زمان ما، به علت غلبه ی قالب های نظام آموزشی غربی بر جوامع شرقی، تفکر شرقی در ابعاد مختلف، غرب زده و تفکر غربی نیز یونان زده است بطوری که فلسفه ی یونان زیر مبنای
تفکر غرب است.
به علت مخالفت کلیسا با عقلانیت و علم، در زمان رنسانس، این عصر،عصرطغیان علیه ارباب کلیسا محسوب می گردد و لذاست که نویسندگان رنسانس به جای استناد به متون دینی به شدت تمایل به آثار یونان باستان دارند و فلسفه ی یونان مبنای فلسفه ی مسلمین امثال کندی، فارابی، سهروردی، ابن سینا و صدرائیان است که ریشه در افکار افلاطون، ارسطو و فلوطین دارد پر واضح است که بدون شناخت همراه با نقد و بررسی از فلسفه ی یونان نمی توان به درک صحیح از ابعاد مختلف این فلسفه نائل آمد، متأسفانه غلبه ی گفتمان صدرائیسم بر حوزه های علمیه، این فرصت های نقد و بررسی فلسفی را محدود و گاهی مسدود نموده است.
با این حال نویسنده ی محقق ما بنابر احساس وظیفه ی دینی به نقد و بررسی فلسفه ی رایج و ریشه های یونانی آن پرداخته است.
نورالصادق(علیه السلام) ادامه تحقیقات این محقق مبتکر را که در نقد و بررسی فلسفه ی یونان و یونان زده است را تقدیم خوانندگان عزیز می کند.
از دیگر خدایان معروف غرب باستان (یونان) دیونیزوس Dio nysos خدای شراب و مستی است او پسر نامشروع زئوس (از معشوقه ی او) و سمله است.(۱)
دیگر اسطوره مهم و اسوه زنان و مادران غربی هلن Helene دختر زئوس است به خاطر او یونانی ها با تروآ ده سال جنگیدند (حماسه های ایلیاد و ادیسه همین جنگ را به شعر می کشند) او با تزه، منلاس، پاریس، آشیل و دفوب روابط جنسی داشته است.(۲)
«از دیگر اساطیر مقدس یونان باستان لایوس Loios است (او پدر اودیپ است) لایوس عاشق کریسیپوس پسر پلاپس pelopes شده و به این ترتیب مرتکب گناهی (لواط) شده بود».(۳)
چنانچه مشاهده می شود، همجنس بازی در خدایان یونانی چیزی بسیار عادی تلقّی می شود و این وقیح ترین و زشت ترین عمل در خدایان یونانی به کثرت می بینیم.
افلاطون نیز در کتاب «مهمانی» و فایدروس به تأیید این عمل غیرانسانی می پردازد و می گوید:
« آرس آسمانی که با آفرودیت آسمانی (زن هفائیستوس) پیوند (رابطه نامشروع) دارد از مردی تنها پدید آمده است و در ایجاد او هیچ زنی سهیم نبوده از این رو تنها روی با پسران دارد و کسانی که از او الهام می یابند تنها به پسران دل می بازند که طبعاً هم خردمندتر از زنانند و هم نیرومندتر.»(۴)
افلاطون بعد از نقل مطلب فوق به مدح و ستایش همجنس بازی می پردازد.
امروزه نیز پیروان افلاطون انجمن های همجنس بازی در غرب تشکیل داده اند و در جوامع غربی حتّی ازدواج مرد با مرد صورت می گیرد و حقوق و مزایای ویژه ای به پیروان افلاطون داده می شود. خدای مورد ستایش افلاطون که همجنس باز بود آرس نام داشت آرس Ares را با زره در حالیکه با سپر و نیزه و شمشیر مجهز بود تصویر می کردند. معروف ترین سرگذشت آرس ارتباط او با آفردیت همسر هفائیستوس بود. هفائیستوس توری شکاری داشت که فقط خودش می توانست آن را باز کند. شبی که دو (آرس و آفرودیت) در یک بستر بودند هفائیستوس تور را بر آنان گسترد. (۵)
آرس مظهر خیانت به دوست خود است. لایوس همجنس باز نمونه همجنس بازی شناخته شد. اودیپ پدر خود را می کشد و با مادر خود می آمیزد، الکترا مادر خود را می کشد و با پدر خود می آمیزد، زئوس دختر خویش آتن را می بلعد و شهوت رانی های او شهرت خاصی دارد، دیونیزوس فرزندان نامشروع زئوس و خدای شراب و مستی است و آپولون حیله گری می کند همه اینها خدایان یونان هستند که در یونان باستان مورد پرستش قرار می گرفتند و افلاطون و ارسطو و سقراط اینها را عبادت می کردند.
چنانچه ویل دورانت می گوید:
«وی (سقراط) گر چه به بی دینی محکوم شد دست کم خدایان (فوق) را با زبان ستایش می کرد و در مراسم مذهبی شهر شرکت می جست.» (۶)
افلاطون نحوه به وجود آمدن خدایان خود را چنین بیان می کند:
«سخن گفتن درباره ذوات خدایی دیگر و پی بردن به کیفیت پیدایش آنها از حدّ قدرت ما بیرون است از این رو ما گفته های کسانی را که از این پیش در این خصوص سخن گفته اند باور می کنیم زیرا اینان چنانچه خودشان گفته اند از اعقاب خدایان بوده اند و اسلاف خود را بهتر از دیگران می شناخته اند از این رو با اینکه سخنان ایشان نه دلایل قطعی در بردارد و نه با شاهد و قرینه ای همراه است چاره ای جز قبول آنها نیست و ما باید به تبعیت از رسم و عادت به خبرهایی که این کسان در خصوص اجداد و اسلاف خود به ما می دهند اعتماد می کنیم.
پیدایش خدایان به این ترتیب صورت گرفته است: اوکئانوس و تتوس فرزندان گه و اورانوس می باشند و از این دو خدای اخیر فورکیس و کرونوس و رها و عدّه کثیری خدایان دیگر زاده شدند و از نسل کرونوس و رها نیز زئوس و هرا و خدایان بی شمار دیگر که برادران و خواهران یا اعقاب و اخلاف اینانند به وجود آمده اند».(۷)
افلاطون دست دعا به درگاه خدایان فوق بلند می کند و می گوید:
«همه مردم خردمند و متفکّر پیش از شروع به هر کاری چه بزرگ و چه کوچک یکی از خدایان را به یاری می طلبند بنابراین ما قصد داریم درباره کل جهان سخن بگوییم… مگر دیوانه باشیم که دست التماس به درگاه همه خدایان برنداریم.»(۸) «افلاطون فلسفه را بزرگ ترین هدیه خدایان فوق می داند.» (۹)
ارسطو نیز به پیروی از افلاطون و اساتید او بت پرست بوده است و خدایان یونان را مورد ستایش قرار می دهد. چنانچه در کتاب های متافیزیک و سیاست او به این مطلب صراحت دارد (ر، ک فلاسفه یونان)، در صورتی که بت پرستی ای که در جوامع شرقی رایج بوده در آن بیشتر بت پرست ها نوعی به خدای یکتا ایمان داشته و بت ها را وسیله قرار می دادند. چنانچه هندوها چنین بوده اند و حتّی اعراب جاهلی نیز چنین بوده اند بطوری که بت هائی مانند لات، منات، عُزّی، بَعل، هُبل، أشهل، جِبت، جُریش را ستایش می نمودند. در قرآن مجید در مورد این بت پرست ها آیاتی وجود دارد از جمله می خوانیم:
۱ـ می گویند بت ها شفیع ما نزد خدا هستند. (یونس: ۱۸)
۲ـ مثل اینکه خدایان دروغین را شفیعانی برای خود گرفته اند از ایشان بپرس حتی اگر مالک هیچ چیز نباشد و عقل نداشته باشند باز هم شفیعند؟ (زمر: ۴۳)
۳ـ آگاه باش که دین خالص تنها برای خداست و کسانی هم که به جای خدا اولیائی می گیرند منطقشان این است که ما آنها را بدین منظور می پرستیم که قدمی به سوی خدا نزدیکمان کنند، به درستی که خدا در بین آنان در خصوص آنچه مورد اختلافشان است حکم می کند، به درستی خدا کسی را که دروغگو است و کفران پیشه است هدایت نمی کند. (زمر:۳)
در صورتی که آنچه در عرب های جاهلی دیده می شود در یونان وجود نداشته و یونانی ها هرگز بت ها را وسیله قرار نمی دادند، بلکه چیزی بالاتر از بت تصوّر نمی نمودند و اعتقاد به خدای بالاتر به هیچ وجه در آنها وجود نداشته است. بت پرستی در اکثر جوامع شرقی اعمّ از ابراهیمی مثل مسیحی ها، یهودی ها و مسلمین و غیر ابراهیمی مثل زرتشی ها، بودائی ها، کنفوسیوس و هندوهای ابتدائی (گرچه بعدها آلوده شدند) مردود بوده است چنانچه هرودوت قدیمی ترین مورّخ یونان باستان می گوید:
«تا جائی که من اطلاع دارم پارس ها عادات و رسومی دارند که چنین است: پارس ها عادت ندارند که برای خدایان مجسمه بر پا کنند و یا معبد و قربانگاهی بسازند به عکس آنها کسانی را که این چنین کنند به دیوانگی متهم می کنند و علّت به نظر من آن است که آنها هرگز مانند یونانیان خصوصیات بشری برای خدایان قائل نبوده اند.»(۱۰)
صفات مذکور برای خدایان در کتاب های یونانیان مورد تأیید افلاطون بوده است، زیرا افلاطون نه تنها هیچ داستانی و صفّتی از صفات منسوب به خدایان یونانی را ردّ نمی کند بلکه در جاهای مختلف آنها را مورد تأیید قرار می دهد و دیگر آنکه افلاطون سراینده داستان های خدایان یونانی هومر را مورد ستایش قرار می دهد و نظریات او را به عنوان یکی از مفسران بت پرستی یونان مورد تقدیس قرار می دهد در کتاب خود هومر را الهی ترین و داناترین شاعر می داند.(۱۱)
هومر در کتاب های ایلیاد و ادیسه خود داستان های خدایان یونان را نقل نموده است. چنانچه هومر در سرود چهارم کتاب ایلیاد نقل می کند که:
«هرا که خواهر زئوس است در جنگ تروآ طرفدار گروه مخالف زئوس است. او برای آنکه بتواند از قدرت گروه مخالف بکاهد شهوت قوی ترین خدای زئوس (که برادر اوست) را بر می انگیزاند و بدین منظور آرایش می کند و به قول هومر «آنگاه هرای حیله گفت…» هرا به خدای خنده ها دروغ می گوید و با مکر و حیله زیورآلات و وسایل آرایش و کمربند را از او می گیرد و دل زئوس را به دست می آورد و با او می آمیزد.»
یا هلن یکی دیگر از خدایان که زنی شوهردار است با عاشق خود به تروآ می گریزد که موجب جنگ خدایان می شود. هومر و سوفوکلس داستان های جنگ مذکور را به شعر در آورده اند و نویسندگان مغرب زمین به اکثر آنها استناد می جویند چنانچه مورخ معروف ترین غرب، ویل دورانت در شرح دین خرافی یونان می گوید:
«کاهنان، تاریخ و شرح اعیاد خدای اصلی معبد و سایر خدایان و حوادث مهم شهر را ثبت می کردند؛ این کار مبدأ و اولین شکل تاریخ نگاری در یونان شد. مراسم شامل راه اندازی دسته، سرود، قربانی، دعا و گاهی غذای مقدس بود. گاهی جادوگران یا بازیگران نمایشی می دادند. …(۱۲)
افراد انسانی نیز، در مواردی جزو هدایا بودند، چنانکه آگاممنون دختر خود ایگنیا، و اخلیس ده تن از جوانان تروا به خاطر دوستش پاتروکلوس قربانی کرد. در قبرس ولئوکاس، برای شادی آپولون، انسان ها را از صخره ها فرو می افکندند. در خیوس و تندوس، با قربانی کردن انسان، رضایت دیونوسوس را می جستند. گفته اند که تمیستوکلس گروهی از اسیران ایرانی را در جنگ سالامیس قربانی کرد. …
در آرکادیا، تا قرن دوم میلادی به زئوس قربانی انسان تقدیم می داشتند. هنگام شیوع بیماری های خطرناک در ماسالیا، یکی از بینوایان شهر را جامه متبرک می پوشاندند و از بیت المال اطعام می کردند و سپس او را با شاخه های مقدس می آراستند و از بالای صخره ای به زیر می انداختند، به این گمان که عمل آنان باعث بخشوده شدن گناهان شهر و دفع بیماری می شود. بر همین شیوه، آتنیان، در موقع خشکسالی و شیوع طاعون و امراض دیگر، یک یا چند نفر از افراد بشر را به قربانگاه می بردند. این رویداد هر ساله در جشنواره تارگلیان تکرار می شد. …(۱۳)
مردم ساده دل که دین یونان را پر از وحشت می دیدند، برای دلخوش کردن خود، محتاج خرافات بودند. داستان هایی مانند برخاستن تسئوس از میان مردگان برای نبرد درماراتون (جنگ با ایرانی ها)، یا تبدیل آب به شراب به وسیله دیونووس از اینجا پدید آمد. … (۱۴)
در آغاز، دین از ادب و هنر و فلسفه نیرو گرفت، ولی بعداً از آنها زیان دید. هنر فیدیاس به خدایان جلوه های زیبا و شکوهمند داد، و شعرهای پینداروس و سوفوکل و اشیل به نوامیس دینی، عمق اخلاقی بخشید. همچنین افلاطون و فیثاغورس فلسفه را با دین آمیختند.» (۱۵)
هنری لوکاس از دیگر نویسندگان تاریخ تمدن درمورد دین اساطیری یونان باستان می گوید:
«در نظر یونانی ها خدایان مانند بشر بودند اما دلاورتر داناتر و در رویاروئی با دشواری های جهان موفق تر از او چون از خلق و خویی انسان وار برخوردار بودند در میان مردم ظاهر می شدند و آزادانه با آنها می آمیختند.» (۱۶)
اشپیل فوگل نیز در «تاریخ تمدن» به مسئله خرافه در دین یونان باستان پرداخته و در این مورد می گویند:
«یونانیان ناچار بودند رفتار مناسبی در برابر خدایان پیشه کنند مذهب نوعی آیین شهرپرستی بود و برای آبادانی آن ضروری شمرده می شد بناهای مهم جامعه یونان، معابدی بودند که وقف ارباب انواع یا الهگان می شدند اکنون مغالطات فراوانی درباره نقش مذهب در یونان مطرح است… روحانیت جزو ادارات شهری بود (۱۷)… شعر حماسی هومر حاوی شجره نامه یا نسب نامه ارباب انواع است و ساختمان مشخصی به مذهب یونانی داده است به مرور زمان همه اقوام یونانی مذهب المپی مشترکی را پذیرفتد… زئوس اعظم ارباب انواع و پدر خدایان بود، آتنه الهه دانائی و صنعت، آپولون خدای خورشید و شعر، آفرودیت الهه عشق و پوزیدون بردار زئوس ایزد دریا و زلزله بودند.(۱۸)
برگزاری مراسم در آئین یونانی ابعاد وسیعی پیدا کرد. نیایش غالباً با تقدیم هدیه به خدایان و بر اساس معامله «من این را به تو می دهم تا در عوض آن را به من بدهی» استوار بود برخی از نیایش ها به گونه مستقیم حکایت از این منافع متقابل می کند «شهر ما را محافظت فرما، چون به عقیده من در آنچه می گویم منفعت مشترک داریم، زیرا شکوفایی شهر ما، به شما ایزدان افتخار می بخشد». … (۱۹)
یونانیان جشنواره ها را برای حرمت به خدایان و الهگان نیز رواج دادند… در جشن های بزرگ مسابقه های متعدد به افتخار خدایان منظور می شد. از آن جمله بود رقابت های ورزش که همه یونانیان می توانستند در آنها شرکت کنند. نخستین مسابقات ورزشی در جشنواره المپیک در سال ۷۷۶ ق.م برگزار شد و از آن پس هر چهار سال یکبار برای بزرگداشت زئوس ترتیب یافت.(۲۰)
اشپیگل فوگل نیز مثل سایر متفکران و فلاسفه مغرب زمین، افلاطون و ارسطو را از بانیان فلسفه منحرف غرب می داند و در شرح آن می گوید:
«تمدن یونان باستان شالوده فرهنگ غربی را فراهم آورد. سقراط و افلاطون و ارسطو ستون فلسفه غربی را بالا آورند.»(۲۱)
ادامه دارد…
—————————–
پی نوشت ها:
۱- پیرگریمال، فرهنگ اساطیر یونان و روم، ت احمد بهمنش / ۳۷۴٫
۲-همان/ ۳۶۳٫
۳-همان/۸۴۱٫
۴- افلاطون، مهمانی، ش ۱۸۱٫
۵- ارسطو، اصول حکومت آتن/۲۲۰٫
۶-ویل دورانت، یونان باستان/ ۴۱۴٫
۷- افلاطون، تیمائوس، ش ۴۱٫
۸- افلاطون، تیمائوس، ش ۲۷٫
۹- همان، ش ۴۷٫
۱۰- هرودت، تاریخ هردوت/ ۲۱۵٫
۱۱- افلاطون، آلکیبادس دوّم، ش ۱۴۷٫
۱۲- ویل دورانت، تایخ تمدن ۲ / ۲۱۵٫
۱۳- ویل دورانت، تایخ تمدن ۲ / ۲۱۵٫
۱۴-همان ۲/ ۲۱۷٫
۱۵-همان ۲/ ۲۲۳٫
۱۶- هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ت عبدالحسین آذرنگ ۱ / ۲۷۹٫
۱۷- اشپیل فوگل تاریخ تمدن، ت محمد حسین آریا ۱ / ۱۳۳٫
۱۸- همان.
۱۹- اشپیل فوگل، تاریخ تمدن، ت محمد حسین آریا /۱۳۴٫
۲۰- همان.
۲۱-همان ۱/ ۱۳۸٫