عاشورا، فرياد بلند مقاومت در برابر تحريف اسلام است.
عاشورا فريادي عليه بي تفاوتي و بي طرفي در جنگ هاي حق و باطل سراسر تاريخ است، جنگهاي نظامي و اعتقادي و تهاجمات فرهنگي عليه قرآن و سنت و سيره ي پيامبر عظيم الشأن اسلام.
عاشورا آواي جانسوز اعتراض حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) به تحريفگران و بدعت گذاران و فرومايگاني است که مسند عالي منصبان را با ريا و لباس عرفان و ديانت اشغال کرده اند.
عاشورا بي تفاوتي حکومتها و عالمان تاريخ نسبت به قرآن و عترت و روي آوردن به غير اين دو گوهر گرانبها را محکوم مي کند.
عاشورا حمايت دولتمردان و عارف نمايان منافق و هزار چهره از باطل و بيداد و فساد و کج انديشي ها را بزرگترين منکرات اجتماعي مي داند، که امام شهيدان (علیه السلام) در برابر آن به پا خاسته و همه ي رنج ها را در مقابله با اين منکر بزرگ و بنيادي تحمل کرده است.
او ما را به استقلال از بندگي غير خدا دعوت مي کند ولي ما به پيروي از گرگهاي کج انديش در لباس ميشِ زمانه به بندگي بندگان سر سپرده ايم و به الوهيّت سيدالشهداء(علیه السلام) و حتي به الوهيت هر سگ و گربه اي و هر جماد و نباتي، بر مبناي همان وحدت وجودي که اساس همه ي مفاسد اخلاقي و انحرافات است و از دل فلسفه و عرفان و علوم معارض با خاندان وحي بيرون مي آيد اما بنام توحيد و معارف حقيقيّه ي ديني!!
و عاشورا فرياد بلند مقاومت در برابر اين گونه تحريفات است.
شعار حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) شعار توحيد است، لا اله الا الله ، و اين همان شعار جدش رسول خداست و شعار همه پيامبران است در سر تاسر تاريخ بشريت، دو بعد دارد، نفي و اثبات، خوب گوش بسپاريم، لا اله الا الله.
اما عارف نمايان و دنياطلبان هزار چهره آن را توحيد عوام مي دانند (۱) و از گفتن آن شرم دارند، (۲) همچنانکه بت پرستان قريش به الله عقيده داشتند اما از گفتن لا اله الا الله شرم داشتند و ابوجهل نيز از گفتن آن شرم داشت و ابوسفيان تا آخر عمر آن را با شرمساري منافقانه به زبان مي آورد. (۳)
و عاشورا فرياد بلند مقاومت در برابر اينگونه تحريفات است.
انديشه عاشورا هم دو بعدي است يعني ترکيبي از (نه) و (آري) است.
آگاهان بي غرض به خوبي مي دانند که اين حرکت خونين و تکان دهنده که همواره کاخ هاي ستم را لرزانده و جان ها را بيدار ساخته و آبادي ها را به خود آورده و ارزشهاي فراموش شده را از نو زنده کرده است، يک انقلاب سريع و پويا بود که فاصله ي عبادت را در مکه و شهادت را در کربلا حذف کرد و نشان داد که خدا هنگامي به درستي عبادت مي شود که هدايت از جانب قرآن باشد و لاغير و من عنده علم الکتاب که مفسران حقيقي قرآنند و عدالت نيز برقرار باشد، با ستم کاران و منحرفين و فرقه گرايان مبارزه شود، از ستم ديدگان در ابعاد مختلف حمايت به عمل آيد و عدالت هنگامي درست عملي مي گردد که ايمان راستين به خدا (نه به خدايان) در کار باشد و به قصد پرستش او تحقق يابد.
عاشورا نقطه پيوند ميان توحيد و عدل است يعني بازتاب فرياد پيامبران أن اعبدوا الله… و اوفوا الکيل والميزان، خداي را بپرستيد و عدالت را در همه ي ابعادش بر پاي داريد حتي در طرح مباحث اعتقادي و معرفتي در صدا و سيما و رسانه هاي گروهي نبايد فرقه گرا و يکسونگر باشيد، موجوديت جمهوري اسلامي از قرآن و عترت است پس اگر از اين دو گوهر گرانبها خود را جدا کرد و هدايت و معارف را از بيگانگان طلب کرد اين موجوديت در خطر و مشروعيتش زير سؤال خواهد رفت، اگر راه سومي هدايتگر بود، پيامبر رحمت بخل نمي ورزيد و چونان حديث متواتر ثقلين آن را بيان مي فرمود، و عاشورا مفسر بزرگ عملي حديث ثقلين شد که ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا.
و عاشورا حرکتي است پر شتاب در اوج قله ي قيام به امر به معروف و نهي از منکر و راه اندازي پروژه ي عظيم و مقدس سيره ي پيامبر بزرگوار اسلام که همان قرآن و عترت است و لا غير.
عاشورا حضور مجدد آدم و نوح و ابراهيم و اسمعيل و موسي و عيسي ـ علي نبينا و آله و عليهم السلام ـ است در قله ي فريادگري و شکـــستن بتـــهاي جهل و شرک و خـــرافه و بيگانگي و هدايت به ســـوي سرچمشه ي وحي.
اينکه حسين(علیه السلام) را وارث آدم مي خوانيم و زيارت وارث را با سلام به آن پيامبران الهي آغاز مي کنيم و مي گوييم السلام عليک يا وارث آدم صفوة الله… براي همين است، يعني نقطه ي اتصال همه ي حرکتهاي الهي و انقلابهاي خدايي، به صورت تجسم دوباره: آدم ، نوح، ابراهيم، اسمعيل، موسي، عيسي، محمد، علي، فاطمه، حسن در لحظه هاي خورشيدي عاشورا و واقعيت هاي سرشار کربلا…
و بالاخره عاشورا يعني فرياد بلند احياگران کفرستيز علوم قرآني و معارف وحياني بر سرمداران بدعت و تحريفگران و دين سازان از يونانيات و ارسطوئيات و عرفانهاي ابن عربی که شعله و ظلم و ستمگري و بيدادگري در لانه هاي اوهن من بيت العنکبوت آنها تعليم مي شود.
آري عاشورا تجسم مدينه ي فاضله اي است در قاف قله ي عرفان قرآن که نقطه ي اوج آن ظهر عاشورا به هنگام نماز امام حسين و يارانش بود و خورشيد را روشنايي بخشيد.
و اي خاک بر سر آنان که بدعت اسقاط تکاليف را از عارف بنا نهادند و جمعي را در آتش جهل خود سوزاندند و رفتند و اين نماز ظهر عاشوراي حسين است که تحرکات دشمنان دين را خنثي و نقشه هاي حمله به معارف قرآن و عترت را نقش بر آب مي کند آيا از حسين عارف تر کسي هست؟ نماز و جهاد و… تکليف بود، پس چرا از حسين ساقط نشد؟!!
و ديديد حسين که محبوبتر از او نزد خدا بر روي زمين نبود دار و ندارش را براي احياء و انجام تکاليف در راه خدا داد حتي آن طفل شيرخوار معصومش را و فرمود:
الهي رضاً برضاك و تسليماً لامرك لا معبود سواك
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
۱- تعليقات ملاهادي سبزواري بر اسفار ۷۱/۱
۲-حسن زاده آملي، الهي نامه (الهي از گفتن نفي و اثبات شرم دارم که اثباتيم ، لا اله الا الله را ديگران بگويند.
۳- محي الدين در آيينه ي فصوص جلد۲ فصل اول/ مقالات مقدماتي؛ فصلنامه نورالصادق۱۹۶/۱۸