استعمارگران معارف وحیانی، سعی بلیغ نمودند، تا بتوانند مردم را از سرچشـمه ی زلال علوم و معارفاهل بیت عصمت و طهارت جدا سازند و برای رسیدن به این هدف شوم و نامشروع خود از هیچ خدعه و نیرنگی فروگذاری نکردند تا عاقبت با شناختی که نسبت به عظمت و جلال معارف قرآن و عترت داشتند آراء و افکار بشری را ـ از تصوف و عرفان و یونانیات ـ که نقطه ی مقابل علوم قرآن و عترت بود وارد عقاید مردم کردند. آنها می دانستند که اگر ساکت بنشینند و اقدامی نکنند و مردم به وصیت پیامبر خود عمل کنند که فرمود:
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا ابداً كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»(۱)
آن روز، روزی است که دنیا از دست دشمنان مکتب وحی خارج و عالم در نظر آنها تیره و تار خواهد شد و روز پایان سلطه ی شیطان و شیطان صفتان است.
بر همین اساس استعمارگران دریافتند که هیچ تفکری مانند تفکر یونانی و فلسفی نمی تواند مردم را از خاندان وحی دور نماید و آرامش اعتقادی مسلمین را بر هم بپاشد لذا در این راه سخت تلاش کردند تا فرزند نامشروعی در اسلام بسازند و پرچم خیانت و عناد با قرآن و عترت رابه دست او بسپارند و بدین وسیله درخت پربار اسلام را از درون بخشکانند و مسلمین را به خاک مذلت بنشانند.
نطفه ی این فرزند نامشروع توسط حکام بنی امیه بسته شد و در زمان بنی عباس و خلفای جور با نقـشه ی شوم «ترجمه ی کتاب های یونان و انتشار آن بین مسلمین» به ثمر رسید.
تا رسید به امروز که می بینیم زمین و زمان این مرز و بوم و همه ی بلاد اسلامی از فلسفه و عرفان التقاطی موج می زند. و اصلا فلسفه و عرفان اصل دین شده است. و دینی که با آن سازش نداشته باشد اصلا دین نیست. و پیغمبر و امامی که با آن مخالفت کند منصوب خدا نیستند!! و عالمانی که فلسفه را نپذیرند اصلا عالم نیستند و جاهلند اگرچه قطب زمان و ابن سینای روزگار باشند، نفهم و کودن معرفی می شوند. و به تعبیر علامه ی نامدار حاج شیخ محمد تقی جعفری «اگر وحدت وجود را پذیرفتی اعلم دورانی اگر چه الف را از باء تشخیص ندهی و اگر نپذیرفتی جاهل ترین افرادی اگر چه اعلم دوران باشی».
و بدین ترتیب مولود شومی به نام فلسفه به عرصه ی مقدس حکمت قدم گذاشت و معارف ناب جعفری بازیچه ی موجودی به نام فیلسوف شد و پر طمطراق.
آنان که آب و نانی می خواستند، در و دکانی، رونق بازاری آرزو داشتند، فوج فوج از کشتی نجات اهل بیت که فرمود:
«مَثَل أَهْلُ بَيْتِي كَسَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» (۲) خارج می شدند و خواسته یا ناخواسته با بنی امیه و بنی عباس هم نوا شده در جهل و شرک و بت پرستی و اوهام غرق شدند. «و رأیت الناس یخرجون من دین الله افواجا»؛ و خداوند نیز به آنان مهلت می دهد تا بر عذابشان بیافزاید. «إِنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ لِيزَدَادُواْ إِثْمًا»(۳)
می رسد تا به آنجا که فرمود ظهر الفساد فی البر و البحر، و هیچ فسادی بدتر از فساد اعتقادی نیست و پیروان مکتب وحی گرچه از این امر ناخرسند هستند اما شاید بتوان آن را به فال نیک گرفت برای محقق شدن مقدمات ظهور حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه که فرمود: «یملأ الله به الارض قسطاً و عدلاً كَما ملئت ظلماً و جورا»؛ (و هیچ ظلمی شدیدتر از ضربه وارد کردن به دین و زحمات سیدالمرسلین نیست). و در ظهور موفور السرورش بعد از این مقدمات، عالم پر از قسط و عدل خواهد شد، آن گاه است که حلاوت به ثمر رسیدن آیه ی شریفه ی«و يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللهِ أَفْوَاجًا» (۴) را همگان خواهند چشید.
بی گمان، روزی حق بر تمامی عالم و آدم و فریب خوردگان مکتب یونانیان و بیگانگان عیان خواهد شد؛
«هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهْدَى وَ دِينِ الحْقّ لِيُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّينِ كلُّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (۵) و در خواهند یافت این علمی را که به عنوان حکمت مطرح کرده اند چیزی جز ظلمت نیست و مثال کفی است که در درون آن ضلالت و گمراهی آرمیده است.
«فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَ أَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فىِ الْأَرْضِ»(۶)
نورالصادق در تلاش است که این واقعیت ها را با سند و مدرک آشکار کند تا فریب خوردگان دریابند که فلسفه چیزی جز آبنبات نبود که استعمارگران و دشمنان دانشگاه امام صادق(علیه السلام) بر دهانشان گذاشتند که مسلمین را به هم مشغول کنند و از مشغولیت فکری آنان استفاده کرده و به استعمار عقیده ی مردم و استحمار آنان بپردازند. و این که به عالمیان بگوید فلاسفه با بهره گیری از اوهام و تخیلات خود، فلسفه را مقدمه ی شناخت معارف بلکه خود معارف معرفی کرده اند تا آنجا که فلسفه را به عنوان بهترین علم و رئیس علوم و فیلسوف را شیخ الرئیس و اشرف علما شمرده اند. (۷)
ای وا اسفا بر حوزه های علمیه ی شیعه که با آن همه تلاش و کوشش های طاقت فرسای امام باقر و امام صادق و سایر اهل بیت(علیهم السلام) برای استقلال مسلمان ها در علوم و معارف، اکنون شاهد چنین ماجراهای غم انگیزی باشد و فریادرسی هم نداشته باشد.
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی سوختم آتش گرفتم این راز نهفتن تا کی
کجایند آنان که ادعای محبت و پیروی از خاندان پیامبر را دارند اما سر به بیگانگان سپردند، ندای جانسوز امام باقر(علیه السلام) را بشنوند که فرمود:
«بلیة الناس علینا عظیمة ان دعوناهم لم یستجیبونا وان تركنا هم لم یهتدوا بغیرنا»؛
به بلای مردمی گرفتار شدیم که چون آنها را دعوت کنیم اجابت نمی کنند و چون رهایشان کنیم به وسیله ی دیگران هدایت نمی شوند.
آه … که این نامردمان و یونان زدگان و نمکدان شکنان روزگار چه دل هایی را که از اولیاء خدا نسـوزاندند و چه ناله هایی را که در سینه هایشان خفه نکردند.
ما دل به روزی خوش داریم که خداوند وعده هایش را محقق کرده دست بیگانگان یونانی و یونانی پرستان روزگار را قطع و دین حق را و معارف حقیقی را توسط خلیفه ی برحق خویش ظاهر کند و بساط پر زرق و برق مفاسد اعتقادی را ازروی زمین برچیند و عالم چون آینه جلا یابد انشاءالله.
————————————-
پی نوشت ها:
۱- وسائل الشیعه ۳۳/۲۷ ؛ من دو گوهر گرانبها در میان شما می گذارم (و می روم) قرآن و اهل بیت خودم را مادامی که به این دو تمسک کرده اید هرگز گمراه نخواهید شد و بدانید که این دو گوهر گرانبها هرگز ز هم جدا نمی شوند تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
۲- وسائل الشیعه ۳۴/۲۷٫
۳ـ آل عمران : ۱۷۸؛ به آنها مهلت می دهیم تا بیشتر به گناهانشان بیفزایند.
۴ـ نصر:۲ ؛(فوج فوج به دین خدا در می آیند.)
۵ـ صف:۹ ؛ اوست آن خدایی که پیامبر خود را همراه با هدایت و دین راستین بفرستاد تا او را بر همه ی ادیان پیروز گرداند، هر چند مشرکان را ناخوش آید.
۶ـ رعد: ۱۷؛ اما کف به کناری افتد و نابود شود و آن چه برای مردم سودمند است در زمین پایدار بماند.
۷-سخنرانی آقای جوادی آملی در همایش دین و فلسفه، تاریخ ۱۳۸۹/۷/۱۵٫