آیت الله العظمی دوزدوزانی (ویژه ماه مبارک رمضان)
چکیده:
در اینکه اگر هلال ماه در شرق دیده شود در غرب هم ثابت می شود اختلافی نیست اما عکس آن محل اختلاف است، به تعبیر دیگر: بحث در این است که آیا در مسئله ی رؤیت هلال ماه اتحاد افق شرط است یا نه؟ اگر شرط است با رؤیت در غرب، در شرق ثابت نمی شود و اگر شرط نیست ثابت می شود.
فقها در این مسئله استنباط های مختلفی از ادله نموده اند، و آراء متفاوتی داده اند.
در این مقاله نویسنده، به طرح ادله ی عدم اشتراط اتحاد افق و نقد آنها می پردازد آنگاه ادله ی اشتراط اتحاد افق را مطرح نموده و آنها را تأیید و تثبیت می نماید و در خاتمه نیز ثابت می کند که رؤیت هلال با چشم مسلح برای ثابت شدن اول ماه کافی نیست.
مقدمه
اخیراً درباره ی این که اتحاد افق در ثبوت هلال شرط است یا نه؟ زیاد سؤال می شود. با این که این مسأله از قرن چهارم ـ عصر شیخ طوسی (قدس سره) در میان علما مورد بحث و تبادل نظر بوده، ولی در عصر ما به یکی از مسائل داغ و حاد مبدل شده است. از دیگر سو کاربرد وسایل ارتباط جمعی از قبیل تلفن، نمابر، رادیو، تلویزیون و… به شدت به این مسأله دامن زده و چه بسیار زمان هایی که ثبوت رؤیت ماه در اول شوّال زیر سؤال رفته و اختلاف آراء در این باب نقل مجالس شده است.
شاید همین مطالب باعث شده باشند تا جمعی در آرای خود تجدید نظر کنند و به این نتیجه برسند که اتحاد افق شرط نیست و اگر در یک نقطه از زمین رؤیت هلال ثابت شود، در تمام نقاط ثابت می شود و بعضی قائل شوند که اگر رؤیت با چشم مسلح هم حاصل شود، اول ماه ثابت می شود به این تصور که با این استنباط و تجدید نظر می توان اختلاف را از میان برداشت و در جامعه اسلامی در یک روز عید اعلام کرد.
ولی باید گفت که بعید است با این گونه آراء و تجدید نظرها اختلاف حل شود، زیرا این اختلاف، اختلافی مبنایی است و نمی شود آرای عده ای صاحب نظر را بر دیگر صاحب نظران تحمیل کرد.
پیشینه بحث
مسأله ای که در اینجا مورد بحث قرار خواهد گرفت، یعنی شرط بودن اتحاد افق در ثبوت اول ماه یا عدم اعتبار آن از جمله مسایل مستحدثه (۱) نیست، بلکه حدود هزار سال پیش شیخ طوسی(ره) در کتاب مبسوط، آن را عنوان کرده است. البته قبل از ایشان کسی به این مسأله نپرداخته، بلکه بعد از ایشان هم تا زمان علامه(ره) مسأله مورد غفلت و مسکوت عنه بوده، تا این که ایشان در کتاب تذکره و منتهی این فرع را مطرح کرد و بعد از ایشان این بحث تا زمان ما در بین فقها متداول است.
در دوره معاصر این مسأله بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و علت توجه بیشتر معاصرین به این موضوع، فراوانی ارتباطات و وسایل انعکاس اخبار سرزمین های مختلف در کمترین زمان می باشد، در حالی که در دوران های سابق این چنین نبوده است.
باید دانست که فتوای معروف بین علمای شیعه ـ در اعصار مختلف ـ این بوده است که اگر ماه در شهری رؤیت شود در شهرهایی که در شرق آن قرار گرفته اند، اول ماه ثابت نمی شود.
برای مثال شیخ طوسی( قدس سره) در كتاب مبسوط می فرماید: «زمانى كه ماه در شهرى ديده شود، در خارج آن شهر ـ به طورى كه ما بيان كرديم عمل به احكام اول ماه واجب است، به شرطى كه شهرهايى كه ماه در آنجا ديده شد، نزديك هم باشند، بطورى كه آسمان اگر آفتابى بود و موانع نبود، هر آينه ماه در اين شهر ديده مى شد، به دلیل متفق و نزديك بودن عرض آن شهرها با هم، مثل شهرهاى بغداد و واسط و كوفه و تكريت و موصل (۲) و اگر شهرها از هم ديگر دور باشند، مثل بغداد و شهرهای خراسان و یا بغداد و شهرهای مصر در اين صورت هر سرزمين حكم خود را دارد و واجب نيست بر اهل شهرى عمل نمودن به حكم شهر ديگرى كه در آنجا ماه را ديده اند.»(۳)
از عبارات بالا معلوم می شود كه ايشان در ثبوت ماه، اتحاد افق را شرط مى دانند و نظر مشهور بين قدما و متأخرين همين نظر است.
مشهورترین فقیهی که ـ در عصر حاضرـ در این مسأله قائل به عدم اعتبار اتحاد افق شده، مرحوم محقق خویی ( قدس سره) می باشد. ایشان با طرح این بحث ادعا می کند که جمعی از علما در این مسأله با ایشان هم نظر هستند و این گونه از آن ها نام می برد:
(مرحوم علامه در کتاب تذکره این نظر را از بعضی از علمای شیعه نقل کرده و خود در کتاب منتهی آن را صریحاً قبول نموده است و شهید اول در کتاب دروس احتمال داده این نظر درست باشد. محدث کاشانی در کتاب وافی و صاحب حدائق در حدائق آن را صریحاً قبول کرده اند و صاحب جـواهر در جواهر و مرحـوم نراقی در مستند به آن میل نموده اند و نیز سید ابوتراب خوانساری در شــرح نجاة العبــاد و مرحوم حکیم در مستمسک خود اجـــمالاً به آن میل کرده اند.)(۴)
برای بررسی کلام ایشان با مراجعه به کتب مربوطه اجمالاً می گوییم:
این که علامه( قدس سره) این نظر را به بعضی از علما نسبت داده اند، فاقد اعتبار است. زیرا تا حال معلوم نشده که قائل آن کیست، در حالی که اگر قائل معتبری داشت صریحاً از او نام می برد و اگر اشتباهی در نسبت رخ نداده باشد، معلوم می شود چندان قابل اعتنا نبوده است.
خود علامه (قدس سره) هم در کتاب منتهی این نظر را قبول نکرده، بلکه پس از آن که این نظر را در یک بحث طولانی تقویت نموده، در آخر کلام خود خلاف آن را پسندیده و چنین فتوا داده:
(اگر معلوم شود که در یکی از نواحی زمین ـ ماه ـ طلوع کرده و در ناحیه ی دیگری که دور از آن است، طلوع نکرده، حکمشان مساوی نیست و اگر این علم برای ما حاصل نشود حق این است که حکم به تساوی کنیم.)(۵)
همین نظریه را مرحوم حکیم(قدس سره) و صاحب جواهر(قدس سره) نیز قبول نموده اند.
باید گفت: گرچه مطلبی که مرحوم علامه(قدس سره) در این چند سطر بیان فرموده اند، در کمال متانت است، ولی اظهر این است که برای حکم به تساوی دو ناحیه، باید تلازم آن ها در رؤیت معلوم باشد.
اما کلام شهید اول(قدس سره) در دروس اصلاً مربوط به این مسأله نیست، بلکه ایشان احتمال داده: «اگر هلال در شرق دیده شود، اول ماه در غرب هم ثابت می شود.»
باید گفت که این فرض مورد اختلاف نیست، بلکه فرض مورد اختلاف صورتی است که اگر هلال در غرب رؤیت شود، آیا اول ماه در شرق ثابت می شود یا نه؟
پس کلام شهید در دروس ربطی به این مسأله ندارد.
اما سخن صاحب حدائق هم مبتنی بر عدم کرویت زمین است، زیرا ایشان معتقد به مسطح بودن زمین بوده اند که روی این اصل اختلاف در آفاق معنا ندارد.
فیض کاشانی(ره) هم گرچه در وافی که کتابی روایی است برای توجیه روایت مطلبی گفته، ولی نظر ایشان در مفاتیح خلاف آن است.(۶)
متأسفانه کتاب مرحوم سید ابوتراب خوانساری نزد ما نبود تا کلام ایشان را ملاحظه نماییم. بنابر این فقط مرحوم نراقی(قدس سره) در کتاب مستند، قائل به این قول شده است و پس ازایشان مرحوم خویی(قدس سره) از این نظر دفاع کرده و قائل به آن شده است.
آيا اتحاد افق شرط است؟
اکنون که با پیشینه این بحث اجمالاً آشنا شدیم برای روشن شدن مطلب باید چند مقدمه را بیان کنیم:
۱- مى دانيم كه نور ماه اكتسابى است، يعنى ماه از خود نورى ندارد و نور آن انعكاس نور خورشيد است و مى دانيم كه يك نيمه ماه همواره رو به خورشيد قرار دارد و روشن است و نور خورشيد را منعكس مى كند. ولى اين روشنايى همواره بطور يكسان براى اهل زمين قابل رؤيت نيست. يعنى ماه در شب هاى اول بعد از اجتماع با خورشيد به شكل هلال (كمان) ديده مى شود و سپس بتدريج روشنايى آن زيادتر مى شود تا اينكه در شب چهاردهم تمام نيمكره روشن ماه براى مردم زمين قابل رؤيت مى شود. سپس روشنايى آن بتدريج كم مى شود تا اينكه سه شب به آخر ماه مانده ديگر نور آن قابل درك نيست و اين حالت را اصطلاحاً حالت محاق مى گويند، يعنى ماه ناپديد شده است.(۷) ماه در هر بيست و نه روز و دوازده ساعت و چهل و چهار دقيقه مدار طبيعى خود را به دور زمين طى مى كند.
علّت بوجود آمدن محاق اين است كه ماه تقريباً در اين موقع ميان خورشيد و زمين قرار مى گيرد و آن طرف ماه كه نور مى گيرد به طرف آسمان و نيمه ديگر كه نور نمى گيرد به سوى زمين است. وقتى فاصله انحراف ماه از آفتاب به حدود هجده درجه برسد، ماه قابل رؤيت خواهد شد و طرف زمين در اين هنگام نور مى گيرد كه اين حالت را هلال مى گويند و هر چه فاصله ماه از آفتاب زيادتر شود، نور ماه زيادتر مى شود تا ماه، بدرِ كامل شود(چهاردهم ماه).
رؤيت هلال پس از خروج ماه از حالت محاق زمانی برای اهل زمین امکان پذیر خواهد بود که فاصله ماه از محل اجتماع با خورشيد چنان زياد شود كه شعاع آفتاب مانع ديده شدن نور ماه نگردد و نور ماه آنقدر باشد كه با چشم غير مسلح قابل رؤيت باشد. چون اگر نورى كه به طرف زمين مى آيد، خيلى كم و ضعيف باشد، هلال ماه با چشم غير مسلح قابل رؤيت نخواهد بود.
۲- بر اين اساس اگر رؤيت هلال در مكان يا شهرى محقّق شد، در شهرهاى غربى اگر مانعى (مانند ابر و غبار و دود و امثال آنها) موجود نباشد، ماه قابل رؤيت خواهد بود و اول ماه ثابت مى شود، چون فاصله ماه از آفتاب به قدرى شده كه قابل رؤيت است و هر قدر اين فاصله زيادتر شود، نور ماه بيشتر مى شود. اما در شهرهاى شرقى اگر فاصله قابل توجه باشد، معلوم نيست در آن شهرها ماه در همان شب قابل رؤيت باشد. چون ممكن است هنگام غروب آفتاب در شهرهاى شرقى، ماه هنوز از تحت الشعاع خارج نشده باشد.
براى توضيح مى گوييم:
اگر ماه در تهران رؤيت شود، در شهرهاى غربى مثل زنجان و تبريز قابل رؤيت است؛ زيرا ماه پيش از غروب آفتاب در آن شهرها از محاق و تحت الشعاع خارج شده و اما در شهرهاى خراسان كه در شرق تهران قرار گرفته اند، ممكن است قابل رؤيت نباشد ـ بلکه در بعضى از شهرهای شرقی اصلاً قابل رؤيت نيست ـ چون در آنجا هنگام غروب آفتاب هنوز از محاق خارج نشده بود.پس سؤال این است که اگر ماه در غرب رؤیت شود، آیا اول ماه در شرق هم ثابت خواهد شد یا نه؟
در این جا نخست کلام و دلیل بزرگان را بررسی می کنیم، سپس فتوای مختار خود را بیان خواهیم کرد، انشاء الله.
دلايل قايلين به شرط نبودن اتحاد افق
مرحوم خویی (قدس سره) دو نوع دلیل بر مدعای خود آورده است:
نوع اول: دلیل اعتباری
نوع دوم: دلیل روایی
بررسی و نقد دلیل اول: دلايل اعتبارى
ایشان در بيان دليل اول گفته: «ماه قمرى بر اساس وضعيت حركت ماه و قرار گرفتن در جايگاهى خاص در مدار طبيعى آن نسبت به خورشيد، آغاز مى شود و ماه در نهايت دورش زير شعاع خورشيد، پنهان مى گردد. ماه در اين حالت كه محاق ناميده مى شود، در هيچ نقطه زمين ديده نمى شود. بعد از آنكه از محاق خارج شد و قابل رؤيت گشت، يك ماه قمرى تمام و ماه قمرى ديگر شروع مى شود.
روشن است كه خروج ماه از محاق همان آغاز ماه جديد قمرى براى تمام مكان هاى روى زمين ـ با وجود اختلافى كه در شرقى و غربى بودن دارند ـ مى باشد، اگرچه ماه به دليل مانعى خارجى مانند شعاع آفتاب، كرويت زمين و بُعد مسافت يا مسايلى شبيه به آن، در بعضى مكانها ديده مى شود و در بعضى ديگر رؤيت نمى شود. اين مطلب ارتباطى به خارج نشدن ماه از محاق ندارد، چون بديهى است كه خروج از محاق چندين بار روى نمى دهد، بلكه يك پديده تكوينى است و تعدد در عالم تكوين قابل تصور نيست. اين بر خلاف طلوع آفتاب است كه با تعدد مكانهاى مختلف، تعدد پيدا مى كند و هر مكانى طلوع آفتاب خاصّ خود را داراست.»
جواب اجمالى:
بايد گفت: در شروع ماه، درك و رؤيت شرط است، نه خروج تكوينى ماه از محاق. شاهد ما اين است كه اگر ماه با چشم غير مسلح قابل رؤيت نباشد و با تلسكوپ معلوم شود از محاق خارج شده، هيچ يك از علما ـ حتّى معتقدين به شرط نبودن اتحاد افق ـ قائل به ثبوت اول ماه نشده اند.
توضيح مطلب:
اساساً از علل مهم خلقت ماه اين است كه مردم با آن وقت را بشناسند. اين مهم حاصل نمى شود، مگر با درك و رؤيت نه خروج تكوينى ماه از محاق. براى روشن شدن مطلب توجّه شما را به چند آيه از قرآن كريم جلب مى كنم:
آيه اول:
((يَسْئَلُونَكَ عَنِ الأهِلَةِ قُلْ هِىَ مَواقِيتُ لِلنّاسِ وَ الْحَجِّ)) (۸)
اى پيامبر از تو سؤال مى كنند از اهلّه و اول ماه ها، بگو آنها تعيين وقت براى مردم و اعمال حج است.
روشن است كه سؤال از ماهيت و حقيقت ماه نيست وگرنه مناسب بود كه كلمه «هلال» به صورت مفرد به كار رود، نه به صورت جمع كه اشاره به تغيير آن دارد و علامت تمام شدن ماهِ قبل و شروع ماه بعد است. پس ظاهر اين سؤال در مورد تغيير ماه از هلال به بدر و از ماهى به ماهى ديگر مى باشد و جواب آن یعنی (وسیله ی تعیین وقت بودن برای مردم) هنگامی صحیح و مفید خواهد بود كه انسانها آن تغييرات را درك كنند وگرنه خارج شدن واقعى ماه از محاق در حالى كه براى عموم قابل درك نباشد، نه تنها براى تعيين وقت در جامعه مفيد نخواهد بود، بلكه موجب اختلاف هم مى شود و صحيح نيست كه بگوييم: (خروج تكوينى ماه از محاق، تعيين كننده وقت براى مردم و اعمال حج است). بلكه هلالِ قابلِ رؤيت است كه جهت تعيين وقت براى مردم و اعمال حج مفيد خواهد بود. از اينجاست كه راوى از امام(علیه السلام) در مورد «اهلّه» مى پرسد و امام(علیه السلام) در جواب مى فرمايد:
((هِىَ أَهِلةُ الشُهُور، فَاِذا رَأَيتَ الْهِلال فَصُمْ وَ اِذا رَأَيتهُ فأفْطِرْ))(۹)
مراد اول ماه هاست، وقتى كه ماه را ديدى روزه بگير و وقتى آن را ديدى افطار كن.
می بینیم که امام(علیه السلام) ملاک روزه گرفتن و خوردن آن را دیدن هلال قرار می دهد، نه خروج ماه از محاق.
آيه دوم:
((هُوَ الَّذِى جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيآءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ))(۱۰)
اوست (خدا) كسى كه آفتاب را درخشان و ماه را تابان قرار داد و براى آن منازلى مقدّر كرد تا عدد سال و حساب را بدانيد.
اين آيه با صراحت دلالت مى كند كه خلقت ماه و كيفيت آن براى شناختن سال و حساب و محاسبه است. اين هدف با درك و رؤيت هلال ميسّر است، نه خروج ماه از محاقى كه مردم متوجّه آن نمی شوند… و شايد همين مطلب از آيه شريفه ((وَ الشّمْسَ وَ القمَرَ حُسْباناً)) (۱۱) و خورشيد و ماه را وسيله حساب گردانيد، فهميده شود. لذا شيخ طوسى(قدس سره) فرموده است: (خداوند سبحان اشاره فرموده به آنچه در حساب آفتاب و ماه از مصالح بندگان در كارها و تاريخها و اوقات عباداتشان است.)
خلاصه مطلب اينكه خداوند ماه و ستاره ها را براى حساب وقت و محاسبه خلق نموده و اين ممكن نمى شود مگر با درك عموم مردم.
عجيب است كه مرحوم آقاى خويى (قدس سره) ، حكم را داير مدار خروج ماه از محاق قرار داده؛ در حالى كه در آيات و روايات اشاره اى به اين مطلب نشده و آنچه در آيات و روايات آمده، حكم را داير مدار هلال و رؤيت آن كرده است كه آن هم در هر محلى حكم خاصّ خود را دارد.
پس اگر هلال ماه در خراسان قابل رؤيت نباشد، در آن زمان صدق مى كند كه ماه هنوز تحت شعاع و در محاق است و اول ماه محقق نمى شود.
فرض می کنیم كه ماه نيم ساعت بعد از غروب آفتاب در خراسان از محاق خارج شده و مقارن غروب آفتاب تهران قابلیت رؤیت شدن بیابد و ديده شود، چه دليلی وجود دارد كه حکم رؤیت چنین هلالی به شهرهایی که غروب آن ها پیش از تهران بوده ـ مثل شهرهای خراسان ـ تسرّی یابد، در حالی که می دانیم هلال در آن شهرها قابلیت دیده شدن را هم نداشته است. بر این اساس نمى توان حكم كرد كه با رؤیت هلال در تهران در خراسان هم اول ماه است.
بر فرض اگر قبول كنيم كه خروج واقعى ماه از تحت الشعاع اصل است، باز هم اگر در تهران هنگام غروب، ماه از تحت الشعاع بیرون آمد و رؤیت شد، چون پيش از آن در هنگام غروب آفتاب شهر مشهد، هنوز از تحت الشعاع خارج نشده بوده، پس ماه جارى هنوز در مشهد تمام نشده و نمی توان گفت: در مشهد، ماه نو شروع شده است.
بررسی و نقد دلیل دوم: روایات
((عن هشام بن الحكم عن ابى عبدالله (علیه السلام) أَنَّهُ قالَ فيمَنْ صامَ تسْعَة و عشْرين، قالَ: اِنْ كانَتْ لهُ بَيِّنة عادِلة عَلى أَهْلِ مِصْر أنهُمْ صامُوا ثَلاثِين عَلى رُؤيَتِهِ قضى يَوْما))
روايت اول؛ هشام بن حكم از امام صادق (علیه السلام) نقل مى كند كه در مورد كسى كه بيست و نه روز، روزه گرفته بود فرمودند: (اگر شاهد عادلی داشته باشد كه اهل شهر بر اساس رؤيت ماه سى روز، روزه گرفته اند، يك روز را قضا مى كند.)(۱۲)
خبر به مقتضاى اطلاقش بر اين دلالت مى كند كه رؤيت در يك شهر براى ديگر شهرها كافى است، گرچه ماه در آنجا ديده نشود ـ حتی اگر هيچ مانعى چه ابر و چه غير آن در كار نباشد ـ و امام (علیه السلام) در روايت ثبوت هلال را مقيد به اتحاد افق نفرموده با اينكه افق شهرها حتى در ممالك كوچكى مثل عراق متفاوت هستند…(۱۳)
در جواب مى گوييم: ظاهراً مراد از شهر در اين حديث، شهر خود سائل بوده، نه شهر ديگر(۱۴) و اگر خبر از اين جهت مطلق باشد كه شهر ديگرى را هم شامل شود، باز از نظر نزديك و دور بودن شهرها اطلاق ندارد و امام (علیه السلام) در مقام بيان اين جهت نبوده و مى توان گفت كه مراد، شهر ديگرى كه با شهر سائل نزديك بوده و يا شهرى كه غربى بوده، مى باشد.
((عَنْ عبدالرحمن بن ابى عبدالله قالَ: سَأَلْتُ اباعبدالله (علیه السلام) عَنْ هِلال شَهْرِ رَمَضان يَغُمُّ عَلَيْنا فِى تِسْع و عِشرين مِنْ شَعْبان، قالَ: لاتَصُمْ اِلّا أنْ تَراهُ فَاِن شَهِدَ أَهلَ بَلَد آخر فَاقْضِهِ))
روايت دوم؛ عبدالرحمان بن ابى عبدالله مى گويد: از امام صادق (علیه السلام) درباره هلال ماه رمضان در صورتى كه هوا در بيست و نهم شعبان ابرى شود، سؤال كردم؟ فرمودند: روزه نگير، مگر اينكه ماه را ببينى و اگر اهل شهر ديگر شهادت دادند كه ماه را ديده اند در اين صورت يك روز قضا كن.(۱۵)
ایشان فرموده اند: (اين روايت بر كفايت رؤيت در شهر ديگر چه افق آن با شهر فردى كه سؤال كرده، متّحد باشد يا مختلف، دلالت مى كند، چون كلام امام (علیه السلام) مطلق است و قيد ندارد.)(۱۶)
در پاسخ مى گوييم: اطلاق گيرى با وجود اينكه در سؤال (ابرى بودن هوا) فرض شده، مشكل مى باشد. چون احتمال دارد فرض مذكور قرينه اى بر اين كه (دو شهر به حدّى نزديك هستند كه اگر هوا ابرى نبود، ماه قابل رؤيت بود) باشد. به علاوه، ادعاى مطلق بودن روايت مشكل است، چون امام (علیه السلام) در صدد بيان اين جهت نبوده اند كه تمام شهرها، ولو دور باشند و با هم در افق مخالف باشند، اين حكم را دارند، بلكه قدر متيقّن شهر نزديك و موافق با افق شهر شخص سؤال كننده است.
از اين گفتار جواب روايت ديگرى كه آقاى خويى (قدس سره) به آن استدلال كرده، روشن مى شود:
((عَنْ اِسْحاق بن عمّار قالَ: سَأَلْتُ أَباعبدالله (علیه السلام) عَنْ هِلال رَمَضان يَغُمُّ عَلَيْنا فِى تسْع و عشرين مِنْ شَعْبان فَقالَ: لاتَصُمْهُ اِلا أَنْ تَراهُ فاِنْ شَهِدَ أهْل بَلَد آخر أَنهمْ رَأوْه فاقْضِهِ…))
(اسحاق بن عمار مى گويد: از امام صادق (علیه السلام) درباره هلال ماه رمضان كه در روز بيست و نهم شعبان ابرى شود، سؤال كردم؟ حضرت فرمود: آن روز را روزه نگير، مگر اينكه ماه را ببينى، پس اگر اهل شهر ديگرى شهادت دادند كه ماه را ديده اند، آن روز را قضا كن…)(۱۷)
از جمله رواياتى كه آقاى خويى (ره) به آن بر مدعاى خود استدلال كرده و آن را واضح ترين روايات ناميده، صحيحه ابى بصير از امام صادق (علیه السلام) است كه مى گويد:
((أَنّهُ سُئِلَ عَنِ الْيوْمِ الَّذى يَقْضِى مِنْ شَهْر رَمضان فَقالَ: لاتقْضه اِلَّا أَنْ يَثْبتَ شاهِدان عَدْلان مِنْ جَمِيع أهْل الصَّلاة مَتى كانَ رَأسَ الشَّهْر وَ قالَ: لاتَصُمْ ذلِكَ الْيَوْم الَّذِى يَقْضِى اِلّا أَنْ يَقْضِىَ أَهْلُ الْأَمْصار، فَاِنْ فَعَلُوا فَصُمْهُ))
(از امام (علیه السلام) درباره روزى كه قضا مى شود از ماه رمضان سؤال شد؟ فرمود: قضا نكن، مگر اينكه دو شاهد عادل از تمام نمازگزاران شهادت دهند كه چه وقتى اول ماه بوده ـ و باز فرمود: ـ روزه نگير آن روزى را كه قضا مى شود، مگر اينكه تمام اهل شهرها آن را قضا كنند، اگر آنها قضا نمودند، تو هم روزه خود را قضا كن.)(۱۸)
ايشان در مقام استدلال به اين حديث چنین فرموده:
«شاهد در اين روايت دو جمله است:
۱- فرمايش امام (علیه السلام) كه فرمود: دو شاهد از تمام اهل نماز باشد و جمله دلالت مى كند بر اين كه حكم اختصاص به شهر خاصى ندارد، بلكه حكمى براى تمام مسلمانان است كه در شهرهاى مختلف مى باشند، اعم از اينكه افق آنها با همديگر متحد باشد يا مختلف، پس هر وقت بَيّنه(دو شاهد عادل) از تمام شهرها قائم شد، براى اهل اين شهر هم كفايت مى كند كه روزه را قضا كنند.
۲- شاهد دوم، كلام امام (علیه السلام) در روايت است كه مى فرمايد: (مگر اينكه اهل شهرها آن روز را قضا كنند.)
آقاى خويى (ره) سپس نتیجه می گیرد: معلوم مى شود كه شهرها با هم فرق نمى كنند و تمام شهرها حكمشان يكى است.»(۱۹)
در جواب مى گوييم: اين روايت نه تنها بر مدعاى ايشان دلالت نمى كند، بلكه دلالت بهترى بر خلاف آن دارد. زیرا جمله ی اول يعنى (دو شاهد از تمام اهل نماز) فقط دلالت مى كند كه در شاهد عدالت شرط است و بس و با وجود این شرط، شاهد از هر گروه و طبقه ی اجتماعی مى تواند باشد و افراد خاصى لازم نيست.
همين معنى را مرحوم فيض كاشانى(ره) هم فهميده و مى گويد: (يعنى از هر مذهبى باشد از اهل اسلام.)(۲۰)
اما جمله ی دوم: (روزه نگير… مگر اينكه آن روز را تمام اهل شهرها قضا كنند.)
بايد بگويم: انصاف اين است كه جمله دوم بر وجوب قضا در صورتى كه تمام اهل شهرها آن روز را قضا كنند، دلالت مى كند، چون حكم قضا مشروط بر «تمام اهل شهرها» شده نه يك شهر و پر واضح است كه اگر در تمام شهرها اول ماه ثابت شود در شهرى كه در بين آنها واقع است هم ثابت مى شود و شرط بودن اتحاد افق در آن معنا ندارد.
اگر فرض كنيم آنگونه كه ايشان ادعا كرده، روايات قبل مطلق باشند، باز اين روايت به طورى كه بيان كرديم ظهور در اعتبار اتحاد افق دارد، بدين گونه دو گروه روايات با هم تعارض پيدا مى كنند و نمى توانيم طايفه اول را مقدّم بداريم ـ اگر نگوييم كه اين روايت مقيِّد روايات قبل مى باشدـ و هر دو به جهت تعارض از اعتبار ساقط مى شوند و در این حالت باید به ظهور ((صُم للرّؤیۀ و أفطر للرّؤیۀ)) مراجعه کرد که در ادامه بحث به بررسی آن خواهیم پرداخت.
ایشان در پایان، مدعاى خود را با دومطلب تأييد كرده:
اول اينكه در دعاى روز عيد آمده:
((أَسْئَلُكَ بِحَقِّ هذَا الْيَوم الّذِى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمينَ عِيداً ))(۲۱)
از تو به حق امروز كه آن را براى مسلمانان عيد قرار داده اى، مى خواهم…؛ از اين جمله معلوم مى شود كه خداوند ـ با همه اختلافی که در آفاق وجود دارد ـ يك روز مشخّص را كه به آن با لفظ «هذا» اشاره مى شود، عيد قرار داده است نه این که هر سرزمینی عیدی مخصوص داشته باشد که با عید دیگر سرزمین ها فرق کند.
دوم؛ آيات شريفه اى كه در مورد شب قدر وارد شده و اينكه آن شب از هزار ماه بهتر است و در آن (هر امرِ با حكمت جدا و فيصله داده مى شود.)(۲۲)
از اين آيات ظاهر مى شود كه آن شب، براى تمام مردمان و جميع اهل عالم يك شب معين است، نه اينكه هر محلى و مكانى شب قدر خاص خود را داشته باشد غير از آن شب كه براى جاى ديگر است.
در جواب ايشان مى گوييم:
اولاً؛ بر گفتار ايشان نسبت به آن شهرها كه در نيمه ديگر زمين قرار گرفته و شب آن با نيم كره مقابل خود اشتراك ندارد، نقض وارد است. زیرا خود ايشان صريحاً فرموده: (شرط نبودن اتحاد افق براى محلهايى است كه در شب با هم اشتراك داشته باشند.) از ایشان مى پرسيم: چگونه براى محلهايى كه در شب اشتراك ندارند، صحيح است كه در روز بعد بگويند: (امروز را براى مسلمانان عيد قرار داده اى؟) در حالى كه مثلاً ديروز عيد بوده و چگونه اهل چنین مكان هایی به شب محلّ خود (ليلةالقدر) بگویند؟ در حالى كه فرض محقق خویی(ره) این است که شب قدر در واقع يك شب است.
ثانياً؛ مى گوييم كه مراد از عبارت (امروز را براى مسلمانان عيد قرار داده اى)، روز اول شوّال يا دهم ذى الحجه هر محل است، همانطور كه در دعاى شب جمعه يا شبهاى ماه رمضان چنين الفاظى وجود دارد، در حالى كه در جاهاى ديگر هنوز شب نشده، بلكه هر وقت مصداق شب در خارج محقق شد اينگونه عبارات براى شخص مصداق پيدا مى كند.(۲۳)
ثالثاً؛ دليلى نداريم كه (ليلةالقدر) براى تمام جهانيان يك شب است، شايد براى افرادى كه ماه در محلّ آنها شب بعد قابل رؤيت است، آن شب (ليلةالقدر) باشد و دليلى براى بعيد دانستن آن وجود ندارد.
بعد از تمام اين مطالب مى گوييم: براى فقيه سزاوار نيست به اينگونه مطالب تمسّك جسته و فتوى بدهد يا شاهدى بر مدعاى خود بياورد.
تا اينجا معلوم شد كه دليلى بر (شرط نبودن اتحاد افق) وجود ندارد و آنچه آقاى خويى (ره) گفته براى استدلال كافى نيست.
دلايل شرط بودن اتحاد افق دلیل اول آیات قرآن
۱- در آيه : ((يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأهِلَةِ قُلْ هِىَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ))(۲۴)
اى پيامبر از تو سؤال مى كنند از اهلّه و اول ماهها، بگو آنها تعيين وقت براى مردم و اعمال حج است.
خداوند به كسانى كه درباره تغييرات ماه از هلال تا بدر، پرسيده اند پاسخ مى دهد. يعنى سؤال اين است كه چرا ماه هميشه به صورت بدر و پر نور خلق نشده كه مردم از آن استفاده نمايند؟
خداوند در جواب مى فرمايد: اين حالات مختلف كه براى ماه بوجود مى آيد، براى دانستن اوقات در بين مردم و اعمال حج است.
توضيح مطلب اينكه با تغيير شكلهاى مختلف ماه (هلال و بدر) مردم بدون هيچ مشكلى مى توانند قراردادهاى اجتماعى و اعمال عبادى خود را تعيين كنند. مثلاً مهلت اداى دين خود را پانزدهم ماه فلان و يا پايان زمان اجاره را اول ماه فلان قرار دهند و سپس به وسيله هلال و بدر ماه، وقت روشن خواهد شد. همين طور است اوقات حج و ماههاى حرام و روز عرفه و هنگام عيد كه با اهله روشن مى شود و اين مطلب تحقق نمى يابد مگر با درك، نه خروج ماه از محاق در يك شهر كه اين مطلب براى فرد آگاه و كسى كه در آيه تأمّل كند، روشن است.
۲- همين معنى در آيه ديگر با بيانى ديگر آمده است:
((هُوَ الَّذِى جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيآءً وَ القَمَرَ نُوراً وَ قدّرَهُ منازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ))(۲۵)
اوست (خدا) كسى كه آفتاب را درخشان و ماه را تابان قرار داد و براى آن منازلى مقدّر كرد تا عدد سال و حساب را بدانيد.
بديهى است كه آيه به روشنى دلالت مى كند كه مردم به تعيين وقت نياز دارند، لذا خداوند ماه را به كيفيت خاصّى خلق كرده كه با آن سال و ماه و حسابِ وقت روشن شود.
پس بايد انسان ماه را درك كند و اين درك تعيين كننده وقت است، نه اينكه مجرد خروج ماه از محاق در يك محل براى ديگر مكانها، تعيين كننده وقت باشد. در آيات ديگرى هم به اين مطلب اشاره شده است كه به همين مقدار اكتفا مى كنيم.
۳- آيه ی شريفه
((وَ مَنْ شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيصُمْهُ))(۲۶)
هر كس از شما ماه رمضان را درك كند، پس آن ماه را روزه بگيرد.
علامه طباطبايى در تفسير الميزان مى گويد:
(مراد از (شِهَدِ) در آيه به معنى حضور به همراه اطلاع يافتن به جهت حضور است(۲۷) و شهادتِ (شَهِدَ) محقق مى شود به اينكه به ماه رمضان برسد و از آن اطلاع داشته باشد. از اين گفتار معلوم مى شود كه شهادت(درك) محقق نمى شود، مگر اينكه ماه قابل رؤيت باشد.)(۲۸) پس رؤيت در شهر غربى كه بر اساس فرض، هلال تازه در آن متولّد شده، اول ماه را در شهر شرقى ثابت نمى كند. چون در آن شهر هنوز ماه متولد نشده و قابل درك و رؤيت نبوده است و اگر بگوییم ((شَهِدَ)) را در آيه به معنای رؤيت است كه بعيد نيست چنين باشد، باز هم دلالت مى كند بر اينكه بايد ماه در محل، قابل رؤيت باشد و نتيجه در هر دو وجه (شرط بودن اتحاد افق) است.
اگر چه با قبول معنى دوم ـ يعنى رؤيت ـ لازم مى آيد كه انسان خود، ماه را ببيند. اما از روايات ديگر فهميده مى شود كه قيام بيّنه به رؤيت در ثبوت ماه كافى است. اگر گفته شود كه مراد از (شَهِدَ) در آيه (حاضر) در مقابل (مسافر) است، چنانكه جمعى از مفسران نيز چنين گفته اند.
در جواب مى گوييم: حمل كردن (شهد) به معنى حضور در مقابل مسافر، صحيح نيست. چون اين تفسير وجهى ندارد و هيچ جا (شهود) در مقابل (مسافر) استعمال نشده است. بله! اين آيه بعداً حكم مسافر را بيان مى كند كه حكمى مستقل است و دليل نمى شود كه (شهد) به معنى حاضر باشد و روايت عياشى نيز به اين گفته ما حمل مى شود كه امام باقر( علیه السلام) فرمود: ((مَنْ شَهِدَ رَمَضانَ فليصُمْهُ وَ مَنْ سافَرَ فَليَفْطِر)) (۲۹) هر كس ماه رمضان را درك كند، پس روزه بگيرد و اگر مسافرت كرد در آن ماه، پس روزه را بخورد.
دلیل دوم: روایات
دليل دوم؛ روايات بسيارى است كه از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) نقل شده و همگى بر اينكه شرط ثبوت اول ماه، رؤيت هلال است، دلالت دارند. از جمله روايتى است كه از امام صادق (علیه السلام) نقل شده كه فرمودند:
((اِذا رأَيتُمُ الْهِلالَ فَصُومُوا وَ اِذا رَأيتُمُوهُ فَافْطِرُوا))(۳۰)
هنگامى كه هلال را ديديد، روزه بگيريد و هنگامى كه آن را ديديد، افطار كنيد.
نظير اين روايت در اين باب زياد است كه نيازى به نقل آنها نيست.
بنابر آنچه گفته شد، روايات عديده دلالت مى كند كه رؤيت هلال لازم است و بديهى است كه رؤيت هلال در سرزمین های غربی، ملازم رؤيت آن در سرزمین های شرقی نيست و اى بسا كه رؤيت در شرق ممكن نمى شود، چون ماه در هنگام غروب آفتاب آن مكان ها هنوز از تحت الشعاع خارج نشده است تا قابل رؤيت باشد.
اگر گفته شود: لازمه چنين سخنی آن است كه اگر خود انسان ماه را نبيند، لازم نيست روزه بگيرد و اين حرف را كسى نگفته و نمى تواند بگويد و پر واضح است كه در ثبوت ماه رؤيت شخصى لازم نيست.
در جواب مى گوييم: با ادلّه ديگر مى فهميم كه رؤيت شخصى براى ثبوت هلال لازم نيست و ثبوت آن در محلّى ولو با ديدن ديگران كافى است.
((عَنْ منصور بن حازم عَنْ أَبى عبدالله ( علیه السلام) أَنَّهُ قالَ: صُمْ لرُؤيةِ الْهِلال وَ أَفطِرْ لِرُؤيتهِ وَ انْ شَهِدَ عِنْدَكَ شاهِدانِ مَرضِيَّان بِأنَهما رَأَياهُ فَاقْضِهِ))(۳۱)
در صحيحه منصور بن حازم آمده، امام ( علیه السلام) فرمود: (روزه بگير به ديدن ماه و افطار كن به ديدن آن، پس اگر دو نفر شاهد مقبول شهادت دادند كه ماه را ديده اند، آن روز را قضا كن.)
رواياتی با اين مضمون بسیار است كه دلالت بر ثبوت اول ماه با بيّنه مى كند، ولى اطلاق ندارند تا شامل شهرهایی که با هم اختلاف افق دارند شوند.
خاطرنشان مى كنم كه اگر قائل به (شرط نبودن اتحاد افق) شویم و قبول کنیم که اگر هلال در یک ناحیه دیده شد، برای تمام نقاط زمین حتی نقاطی که در شرق آن ناحیه قرار دارند، اول ماه ثابت می شود، چون در اكثر مواقع هلال در سرزمین هاى غربى يك روز زودتر از سرزمین هاى شرقى رؤيت مى شود، باید ملتزم شویم که مسلمانان مدت های طولانی و در قرن های متمادی اکثراً روز عید فطر را روزه گرفته و فردای عید را عید دانسته اند. حتّى در زمان ائمه (علیهم السلام) مسلمانان سرزمین هایی که در شرق حجاز قرار دارند، مثل اهالی ايران، عملاً روزى را كه در مدينه عيد بوده، به حكم ((صُمْ لِلرُّؤيَةِ وَ افطِرْ لِلرُؤية))(۳۲) روزه مى گرفتند.
پس معلوم مى شود که در قرنهاى متوالى ـ چه در عصر ائمه(علیهم السلام) و چه در دوران های بعدی ـ مردم به وظيفه خود عمل كرده اند و الآن هم همانطور بايد عمل شود.
در آخر لازم به ذكر است كه برای اثبات این نظر مى توان دلايلى غير از دو دليل مذكور هم بيان كرد و ديگران هم آنها را ذكر كرده اند، الّا اينكه دلیل مهم همین دو دليل بود كه بيان كرديم.
خاتمه
در خاتمه نکته ای باقی می ماند که باید مورد بررسی قرار گیرد و آن عبارت است از کفایت رؤیت هلال با چشم مسلح در ثبوت اول ماه و عدم آن. به نظر ما رؤیت هلال با چشم مسلح برای ثابت شدن اول ماه کافی نیست .
در این جا مختصراً به دلایل این مطلب اشاره می شود:
اولاً، عبارات ادله تماماً ناظر بر رؤیت با چشم عادی و غیر مسلح هستند. یعنی رؤیتی که برای همه در تمام نقاط زمین امکان پذیر باشد. چنانچه از امام باقر( علیه السلام) در صحیحه ی محمد بن مسلم روایت شده که فرمود:
(هر گاه هلال را دیدید روزه بگیرید و هر وقت که آن را دیدید افطار کنید و ـ ثبوت آغاز و پایان ماه ـ با رأی و گمانه زنی نیست، بلکه با رؤیت است و رؤیت این گونه نیست که ده نفر استهلال کنند و یکی بگوید: (آن جاست، همان است!) ولی نُه نفر دیگر نگاه کنند و نبینند!! بلکه وقتی یک نفر آن را ببیند، ده هزار نفر هم خواهند دید.)(۳۳)
همچنین در روایتی با سند صحیح از یونس بن عبدالرحمن از ابی ایوب الخزّاز روایت شده که به امام صادق( علیه السلام) عرض کرد:
(چند نفر ـ شاهد ـ در رؤیت هلال کافی است؟ حضرت فرمود: ماه رمضان فریضه ای از فرایض الهی است، پس با گمانه زنی آن را بجا نیاورید و رؤیت هلال اینگونه نیست که عده ای استهلال کنند و یکی بگوید: آن را دیدم و دیگران بگویند: ندیدیم، هرگاه یک نفر رؤیت کند، صد نفر خواهند دید و هر وقت صد نفر رؤیت کنند، هزار نفر هم خواهند دید و اگر در هوا مانعی نباشد، شهادت کمتر از پنجاه نفر کافی نیست و اگر در آسمان مانع باشد، شهادت دو مرد که به شهر رفت و آمد می کنند، پذیرفته می شود.)(۳۴)
روایات دیگری که هم معنای این دو روایت هستند و سند صحیح دارند، کم نیست و از این گونه روایات استفاده می شود که رؤیت هلال با چشم عادی ملاک است وگرنه اگر رؤیت با چشم مسلح را ملاک بدانیم، اطلاع از اول ماه مخصوص عدّۀ معدودی خواهدشد، در حالی که ماه باید برای همه قابل رؤیت باشد نه این که در انحصار عدّه ی خاصی قرار بگیرد.
ثانیاً، حرکت ماه و تغییر شکل های آن در شب های مختلف و رؤیت آن برای میقات و تعیین وقت و استفاده از آنها در معاملات و احتیاجات بشر خلق شده به طوری که در قرآن کریم می فرماید:
(ای پیامبر از تو درباره اهله و اول ماه ها می پرسند، بگو آن ها برای تعیین وقت برای مردم و اعمال حج است.)(۳۵) این معنا بدست نمی آید مگر با درک چشم عادی که برای همه مردم ممکن است و اگر بگوییم که اول ماه با چشم مسلح محقق می شود، باید بگوییم حدود چهارده قرن مسلمانان در اکثر اعصار و امصار نه لیله القدر و نه عید فطر و نه عید قربان و نه ادعیه و اعمالی را که برای ایام و لیالی مخصوص وارد شده در زمان خود درک نکرده اند، مگر در موارد نادر، چون رؤیت با چشم مسلح نوعاً یک روز قبل امکان پذیر است.
ثالثاً، اگر مطلب این چنین بود چرا پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) به رؤیت اکتفا می فرمودند؟ در حالی که ماه اکثراَ یک روز قبل متولد می شده و نمی شود گفت که آن حضرات(علیهم السلام) این مطلب را نمی دانسته اند، پس معلوم می شود که همه مکلف به رؤیت با چشم عادی هستند.
رابعاً، زمان اعمال حج ـ عرفه، مشعر، قربانی در منی و رمی جمرات ـ همه مربوط به هلال عادی هستند و وقایع تاریخی آن ها بر اساس رؤیت هلال با چشم غیر مسلح ثبت شده است. یعنی حضرت ابراهیم( علیه السلام) در دهم ماه ذی حجه در منی که می خواست اسماعیل را ذبح کند، همان روز دهمی بوده که ماه با چشم غیر مسلح دیده شده بود. به بیان دیگر باید پرسید: آیا این واقعه تاریخی در روز دهم از تولد هلال بوده ـ که با چشم مسلح قابل رؤیت است و با چشم غیر مسلح نمی توان آن را دید ـ یا روز دهم از زمان که هلال قابل رؤیت با چشم غیر مسلح بوده؟ همین طور عید فطر، روز عاشورا، نیمه شعبان و …
مسلم است که تمام این وقایع تاریخی در دهمین روز از زمان قابل رؤیت بودن ماه با چشم غیر مسلح رخ داده اند.
خامساً، اگر بخواهیم در ثبوت هلال ماه راه های غیر عادی را ملاک قرار دهیم، باید در تطهیر نجاست از بدن و لباس، حدّ ترخص، طلوع فجر و طلوع و غروب آفتاب و… هم آن ها را لحاظ کنیم، در حالی که این مطلب مورد قبول علما نیست و مثلاً در تطهیر خون همه گفته اند: در صورت زوال عین خون، اگرچه رنگ آن هم باقی بماند، محکوم به طهارت است. در صورتی که اگر به آن محل با میکروسکوپ نگاه کنیم هنوز ذرات خون باقی هستند. همچنین اگر بهرمندی از راه های غیر عادی و استفاده از وسائل مدرن را ملاک قرار دهیم، در حدترخص، شهر را از فاصله های دور با دوربین های قوی می توان دید و صدای اذان را با سمعک و ابزار مشابه آن می توان شنید و…
ائمه اطهار(علیهم السلام) هم به این موضوع اشاره فرموده اند و نهی از استفاده از راه های غیرمتعارف در اخبار و روایات آن حضرات (علیهم السلام) وارد شده است. چنانکه در روایات متعددی می خوانیم که امام صادق(علیه السلام) کسی را که برای اطمینان از غروب خورشید به بالای کوه رفته بود، توبیخ و از این کار منع فرمودند.(۳۶)
بنابر این با تمام احترامی که به رأی و نظر دیگر مجتهدین قائل هستیم، می گوییم در تعیین اول ماه قمری رؤیت با چشم مسلح کافی نیست، بلکه هلال باید با چشم غیر مسلح رؤیت شود و در دیگر طرق ثبوت اول ماه مثل شهادت عده ای از مردم که موجب یقین شود و شهادت دو نفر عادل و… هم، چنین رؤیتی باید ملاک شهادت قرار گیرد.
—————————
منابع :
۱- قرآن كريم
۲- كتاب وسائل الشيعه شيخ حر عاملى (قدس سره)
۳- کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق (قدس سره)
۴- کتاب التهذیب شیخ طوسی (قدس سره)
۵- کتاب مبسوط شيخ طوسى (قدس سره)
۶- کتاب منتهی علامه حلی (قدس سره)
۷- کتاب تذکره علامه حلی (قدس سره)
۸- کتاب مستمسک العروه آیت الله حکیم (قدس سره)
۹- کتاب جواهر شیخ محمد حسن نجفی (قدس سره)
۱۰- کتاب حدائق شیخ یوسف بحرانی (قدس سره)
۱۱- کتاب دروس شهید اول (قدس سره)
۱۲- کتاب مستند محقق نراقی (قدس سره)
۱۳- رساله منهاج الصالحين فتاواى آيت الله خويى (قدس سره)
۱۴- مستند العروه (شرح عروة) تقریرات درس آيت الله خويى (قدس سره)
۱۵- تفسیر عیاشی محمد بن مسعود بن محمد العیاش (قدس سره)
۱۶- تفسير الميزان تأليف علامه طباطبايى(قدس سره)
۱۷- كتاب وافى تأليف فيض كاشانى (قدس سره)
۱۸- لغتنامه تأليف مرحوم دهخدا
————————–
پی نوشت ها:
۱- مسایل مستحدثه به مسایلی می گویند که در دوره های جدید برای بشر پدید آمده و پیش از آن مطرح نبوده است. (دلیر)
۲- همگی از شهرهای سرزمین عراق هستند.
۳- مبسوط، جلد ۱، صفحه ۲۶۸
۴ -منهاج الصالحین،العبادات،کتاب الصوم، الفصل السادس.
۵-«و بالجملة إن علم طلوعه فی بعض الاصقاع و عدم طلوعه فی بعضها المتباعد عنه لکرویة الارض لم یتساو حکماهما و أما بدون ذلک فالتساوی هو الحق.»
۶- عین عبارت ایشان اینچنین است: ((وَ یَختلف الحُکم باختلافِ المطالِعِ البلادِ وفاقاً للأکثر و وَجههُ ظاهرٌ)) مفاتیح ، صفحه ۲۵۷
۷- گفته می شود که اگر زمین بین نور آفتاب و ماه مانع باشد، خسوف میشودکه این را هم محاق می گویند. دهخدا از کتاب تحفه نقل می کند که نام این حالت محاق نیست و بر فرض هم به آن ((محاق)) بگویند، باز هم مورد بحث ما نیست
۸- بقره : ۱۸۹
۹- وسائل، جلد۷، باب ۵، از ابواب احکام ماه رمضان، ح ۱۴ و ۱۹
۱۰- یونس : ۵
۱۱- انعام : ۹۶
۱۲- وسائل، جلد ۱۰، باب ۵ از ابواب احکام ماه رمضان، ح ۱۳
۱۳- مستند العروه الوثقی، جلد ۲، صفحه ۱۲۱
۱۴- یعنی ظاهر خبر این است که کسی اول ماه برایش یوم الشک بوده و روزه نگرفته، بعد از بیست و نه روز ماه را می بیند و شک می کند که تمام ماه را روزه گرفته یا نه؟ و شاید روز اول را روزه نگرفته باشد؟ در جواب این پرسشها حضرت می فرمایند : اگر اهل شهر بیّنه (دو شاهد عادل) داشته باشند به اول ما که سی روز، روزه گرفته اند، او یک روز را قضا می کند.
۱۵- وسائل، باب ۳ از ابواب احکام ماه رمضان، ح ۹
۱۶- مستند العروة، جلد ۲، صفحه۱۲۱
۱۷- وسائل الشیعه، باب ۸ از ابواب احکام ماه رمضان، ح ۳
۱۸- وسائل الشیعه، باب ۱۲ از ابواب احکام ماه رمضان، ح ۱
۱۹- منهاج الصالحین، جلد۱، کتاب الصوم، الفصل السادس، صفحه ۲۸۱
۲۰- وافی، جلد ۲، صفحه ۲۳
۲۱- دعای قنوت نمازهای عید فطر و قربان
۲۲- دخان: ۴ و سوره بقره
۲۳- یعنی می توان گفت که این مناسبت نسبی است و نسبت به محلهای مختلف تفاوت می کند و این مفهوم واحد دارای مصداق های متعدد خارجی است. (دلیر)
۲۴- بقره : ۱۸۹
۲۵- یونس: ۵
۲۶- بقره: ۱۸۵
۲۷- وقتی می گویی: (من در وقوع فلان امر شاهد بودم) یعنی حاضر بودم و در نتیجه ی حضورم از جریان اطلاع یافتم
۲۸- تفسیر المیزان، جلد دوم، صفحه ۲۱
۲۹- تفسیر عیاشی در ذیل آیه ۱۵۸ از سوره بقره
۳۰- وسائل الشیعه، باب ۳ از احکام الصوم، ح ۲
۳۱- وسائل الشیعه، باب ۳ از ابواب احکام ماه رمضان، ح ۸
۳۲- با دیدن ـ هلال ـ روزه بگیر و با دیدن ـ هلال ـ افطار کن
۳۳- الوسائل، جلد ۱۰، صفحه ۲۸۹، باب ۱۱من ابواب احکام شهر رمضان، ح ۱۱
۳۴- الوسائل، جلد ۱۰، صفحه ۲۸۹، باب ۱۱من ابواب احکام شهر رمضان، ح ۱۰، صفحه ۱۶۰
۳۵- بقره : ۱۸۹
۳۶- الوسائل، جلد۳، باب ۲۰ من ابواب المواقیت والتهذیب، جلد ۱، صفحه ۱۴۵، و صفحه ۲۱۱ والفقیه صفحه ۴۵