مقدمه
مقدمتاً باید خاطر عزیزان را به این نکته توجه داد عالم جلیل محدث نوری سفارش فرموده اند:
«اگر چیزی یا حکایتی در کتاب عالمی دیدید، اگرچه در نقل آن از آنجا بر او محذوری نیست و لکن باید تأمل کنید و ملتفت شوید بلکه تجسس نمایید که علمای دیگر مبادا خلاف آن را ذکر کرده باشند به نحوی که خلاف واقع بودن خبر اول ظاهر و مبین شود.»(۱)
و هم چنین آقای سید محمد حسین طهرانی نوشته اند:
استاد فقه و اصول ما در نجف اشرف، حضرت شیخ الفقهاء و المجتهدین علامه ثانی: آیت الله العظمی شیخ حسین حلی ـ اعلی الله تعالی درجته ـ به ما توصیه می فرمود: به نقل اقوال اعتنا نکنید تا خود بروید و آن اصل و مصدری که از آن نقل شده، پیدا کنید و در آن ببینید!
می فرمود: ما در نقل اقوال و مطالب از کتابی، چون خودمان مراجعه می کردیم، دیدیم هفتاد درصد نقل اقوال با واقع مطابقت ندارد.(۲)
با توجه به مقدمه ی فوق عرض می کنیم، اگر آقای سید محمدحسین طهرانی به سفارش محدث نوری یا توصیه مرحوم شیخ حسین حلی عمل کرده بود، با نقل گزارشی ضعیف از پیر و مرادشان باعث نمی شد که فرقه های صوفیه برگی به کرامات ساختگی بزرگانشان افزوده و آن را علیه فقهاء و متکلمین شیعی پیراهن عثمان کنند. (۳)
در این نوشتار به نقل و نقد این گزارش می پردازیم.
چگونگی ارتحال محمد علی بن وحید بهبهانی
«استاد سیامک جعفری»
سید محمد حسین طهرانی نوشته:
در لیله جمعه دوازدهم شهر جمادی الثانیه سنه یک هزار و سیصد و هفتاد و هفت هجریه قمریه که حقیر در همدان و در منزل و محضر حضرت آیت الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی مشرف بودم، ایشان در ضمن نصایح و قضایا فرمودند:
آقا سید معصوم علیشاه را آقا محمدعلی بهبهانی در کرمانشاه کشت. آقا محمدعلی سه نفر از اولیای خدا را کشت. سومی آنها بدلا بود که فرمان قتل او را صادر کرده بود. بدلا به او گفت: اگر مرا بکشی، تو قبل از من ـ به ـ خاک خواهی رفت! آقا محمدعلی به وی گفت: مظفر علیشاه و سید معصوم علیشاه که از تو مهم تر بودند چنین معجزه ای نکردند، تو حالا می خواهی بکنی؟ بدلا گفت: همین طور است. چون آنها کامل بودند، مرگ و حیات در نزدشان تفاوت نداشت؛ ولی من هنوز کامل نشده ام و نارس هستم. اگر مرا بکشی به من ظلم کرده ای!
آقا محمد علی به حرف او اعتنا نکرد و او را کشت. هنوز جنازه بدلا روی زمین بود که آقا محمدعلی از زیر دالانی عبور می کرد ناگهان سقف خراب شد و در زیر سقف جان سپرد. چون ایشان عالم مشهور و معروف کرمانشاه بود و احترامی مخصوص در میان مردم داشت فوراً جنازه اش را تشییع و دفن کردند، اما در این احیان کسی به بدلا توجه نداشت و جنازه وی در گوشه ای افتاده بود و هنوز دفن نشده بود.
مرحوم آیت الله انصاری فرمودند:
گرچه مظفر علیشاه و سید معصوم علیشاه و بدلا مسلک درویشی داشتند؛ و این مسلک خوب نیست، اما فرمان قتل اولیای خدا را صادر کردن کار آسانی نیست. (۴)
نقد و بررسی
در اینجا به چهار نکته باید دقت شود:
۱ـ نقل سید محمد حسین طهرانی کامل نیست و ما نمی دانیم قبل از جمله «آقا سید معصوم علیشاه را آقا محمد علی بهبهانی در کرمانشاه کشت»، چه مقدماتی بیان شده است.
۲ـ برای ما مشخص نیست که سید محمد حسین طهرانی همان لحظه گفته های انصاری همدانی را می نوشته یا بعد از آن جلسه نوشته است. به همین دلیل اطمینان به صدور همه جملات این نقل با همین ادبیات حاصل نمی شود.
۳ـ نقل مذکور فقط از طریق سید محمد حسین طهرانی بوده و دیگر مریدان انصاری همدانی آن را نقل نفرموده اند.
۴ـ سید محمد حسین طهرانی در پاسخ به اینکه مرحوم انصاری در همدان به تصوف معروف است، گفته:
«تمام این مطالب منقوله از ایشان کذب محض است… مرحوم آقای انصاری جدا با طریقه صوفیان مخالف است». (۵)
این اعتراف، صحت جمله: (آقا محمدعلی سه نفر از اولیای خدا را کشت)، را دشوارتر می کند.
چگونه انصاری همدانی جدا با طریقه صوفیان مخالف است و آن را راه ترقی و قوت نفس می داند نه راه فنای نفس(۶)، اما بزرگان این مسلک را اولیاء الهی می داند؟
گزارش های دیگری وجود دارد، که این سؤال را جدی تر می کند:
احمد انصاری ـ فرزند مرحوم انصاری ـ گفته:
آقای انصاری با بعضی از افراد فرقه گنابادی جلساتی داشتند و زیاد با آنها صحبت می کرده و آنها را به رعایت حریم شرع ملزم می نمودند و عده ای از آنها نیز در اثر صحبت های ایشان برگشتند.(۷)
سید مهدی دستغیب می گوید:
آقای انصاری آنقدر به قیودات شرعی معتقد بود که در جلسات حتی از اصطلاحاتی که دراویش به کار می بردند استفاده نکرده و کلماتی را که استعمال می کردند همه در حیطه شرع و مد نظر فقهاء و مجتهدین بود.(۸)
آقای نجابت گفته:
ـ مرحوم انصاری همدانی ـ تقیدش به شرع چنان بود که در سخنانش به جای عبارات عرفا و دراویش از واژه ها و اصطلاحات حدیث و اخبار استفاده می کرد.(۹)
و نقل شده:
مرحوم انصاری از اندک توجهی که به دراویش و تصوف بشود منع می کردند و هر وقت بزرگان و رؤسای سلسله های مختلف برای استفاده به محضر ایشان می آمدند اول سعی می کردند آنها را راهنمائی و ارشاد کنند و اگر قبول نمی کردند از آنان دوری می گزیدند و به آنان می فرمودند که: توبه شما آنست که هر کس را در مسیر خود آورده اید او را به طریق صحیح اهل بیت علیهم السلام برگردانید.(۱۰)
از این گذشته اگر جزئی تر بررسی کنیم، در نقل سید محمد حسین طهرانی آثار قوت بخشیدن به پرسش ما وجود دارد. به این قسمت دقت کنید:
گرچه مظفر علیشاه و سید معصوم علیشاه و بدلا مسلک درویشی داشتند؛ و این مسلک خوب نیست، اما فرمان قتل اولیای خدا را صادر کردن کار آسانی نیست.
صوفیه ای که به این نقل استناد کرده اند نیز به منطقی و معقول نبودن آن آگاهی داشته و سعی در توجیه آن نموده اند. مثلا نوشته اند:
یعنی مسلکی که خوب نیست، ولی الله تربیت می کند! آیا این سخن منطقی و عاقلانه است؟! ایشان چون از طرف مخالفان تحت فشار بوده، از روش سخن در سخن استفاده کرده است. (۱۱)
در پاسخ می گوئیم:
اولاً: اگر ایشان از مخالفان واهمه ای داشت به صراحت نمی گفت: «آقا محمدعلی سه نفر از اولیای خدا را کشت».
ثانیاً: در نقل سید محمد حسین طهرانی هیچ اشاره ای به اینکه مخالفان هم در جلسه حضور داشته اند، نشده است. ظاهر امر چنین است که فقط مرید و مراد بوده اند.
همچنین اگر بپذیریم که دیگران اعم از مخالفان و مریدان در جلسه حضور داشته اند، ضعف نقل آقای طهرانی بیش از پیش آشکار می شود. زیرا به فرموده مرحوم شعرانی: «من علائم کذب الخبر، عدم تواتر ما من شأنه أن یتواتر.» (۱۲)
باید تمجید انصاری همدانی از سران صوفیه مانند مخالفت های او با صوفیه اشتهار داشته و از مخالف و موافق نقل می شد و عدم تواتر و اشتهار این روایت دلالت بر ضعف آن دارد. (۱۳)
ثالثاً: اگر بخواهیم با حدس و ظن بی اساس پیش برویم، حدس قوی تر چنین است که شاید مرحوم انصاری همدانی به علت وجود صوفیان در مجلس یا گرایشات آقای طهرانی به تصوف با شیوه سخن در سخن سه نکته اساسی را تذکر داده اند:
۱ـ فقهاء و متکلمین برجسته شیعی در طول تاریخ با صوفیه در ستیز بوده و حتی فتوا به قتل آنان داده اند.
۲ـ صوفیان کرامات بی اساسی برای بزرگانشان می سازند تا عوام را بفریبند.
۳ـ مسلک درویشی مسلک خوبی نیست.
با این مقدمات که هر کدام به تنهایی برای اثبات بی اعتباری نقل سید محمد حسین طهرانی از انصاری همدانی کفایت می کند، به بررسی گزارش مذکور با فرض پذیرش صحت صدور آن می پردازیم:
۱ـ مرحوم انصاری مدرک افسانه ای که حکایت کرده را ذکر نفرموده است.
۲ـ آقای طهرانی نیز با اینکه به کتاب های تراجم مراجعه داشته اند و از پاورقی همان صفحه این مطلب واضح است، مدرکی برای این افسانه نیافته و ذکر نکرده اند.(۱۴)
و چون مرحوم انصاری همدانی از شاهدان وفات آقا محمد علی بهبهانی نبوده و در آن عصر زیست نکرده، ادعای بدون دلیل و گزارش بدون مصدر و مستند تاریخی ایشان فاقد اعتبار است.
جالب اینکه صوفیان متقدم که در عصر آقا محمد علی بهبهانی زیست کرده اند نیز چنین افسانه ای را مطرح نکرده اند. برای مثال به یکی از آنها اشاره می شود:
زین العابدین شروانی که به گفته خودش: «آقا محمدعلی مجتهد آن دیار، راقم او را دیده بود»(۱۵)، نوشته:
آقا محمد علی بن آقا محمد باقر بهبهانی در علم فقه و اصول مرد فاضلی بوده و در فن اجتهاد گوی سبقت از همگنان ربوده وی را تألیفات چند است کتاب «خیراتیه» از جمله آنهاست. او دولت و ثروت بسیار حاصل نمود و در رفعت جاه و وسعت دستگاه و تجملات اهتمام تمام می نمود پیوسته با حکام دهر و اغنیاء شهر معاشرت فرمودی و ابواب مصادقت بر روی اهل دنیا گشودی و در سلوک با ارباب دولت و اصحاب ثروت و حکومت مهارت عظیم داشت اما همواره نسبت به زمره ی فقراء و عرفاء لوای عداوت و مخاصمت می افراشت در هلاک این طایفه سعی موفور و جد نامحصور به ظهور می رسانید چنانکه العارف بالله سید معصوم علی شاه هندی قدس سره را هنگامی که به زیارت جد خود علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء عازم بود گرفته باعتضاد حاجی ابراهیم شیرازی به آب قره سو غرق گردانید و هم به اقتضای غیرت الهی قریب هیجده نفر از اولاد و اتباع وی ذکوراً و اناثاً در سنه هزار و دویست و سی و هفت در سیلاب هلاک شدند فاعتبراو یا اولی الابصار و درویشی را نیز به جرم تصوف به قتل آورد. گویند مظفر علیشاه کرمانی قدس سره صاحب بحر الاسرار را مسموم ساخت زیرا که چون فضیلت مولانا را از خود بیشتر میدید و مقابله و مناظره کردن خود را بمولانا نمی سنجید لاجرم بزهر هلاکش نمود. قبر وی در همان دیار در غایت اشتهار است. (۱۶)
یا در جای دیگری نوشته:
دیگر آنکه مکرر در حضور اعاظم فقرا و اکابر عرفا فرموده بود که مرا در ایران شهید خواهند نمود و نیز فرموده بود که مرا آقا محمدعلی هلاک خواهد گردانید و بعد از من از زندگانی خود خیر نخواهد دید.(۱۷)
شیروانی با اینکه از هیچ دروغ و تهمتی فروگذار نمی کرده ولی افسانه خراب شدن سقف بر سر آقا محمدعلی را نقل نمی کند. و به راستی اگر چنین اتفاقی افتاده بود، آیا شیروانی از نقل آن چشم پوشی می کرد؟
از این گذشته فرزند آقا محمد علی بهبهانی چگونگی وفات پدرش را گزارش کرده است، و این تنها سند تاریخی معتبر پیرامون این موضوع می باشد و جعلی بودن افسانه روایت طهرانی شده از انصاری همدانی را آشکار می سازد.
آقا احمد بن محمدعلی بهبهانی می نویسد:
و در ایام حکومت فتحعلی خان سابق الالقاب در مزاج شریفش مرض اسهال عارض شد، و در یوم جمعه و عید مبعث از سنه یک هزار و دو صد و شانزده ـ ۱۲۱۶ ـ در عین زوال در اثنای نماز ظهرین به رحمت ایزدی پیوست، تغمده الله بغفرانه و اسکنه فی بحبوحة جنانه. روز عزای آن سرور اوتاد در آن بلده نمونه محشر روی داد. احدی نبود که جزع و فزع نکند و واویلا و وااسفاه بلند ننماید. سیلاب اشک از چشم پیر و جوان جاری و خرد و کوچک در افغان و بیقراری بودند.(۱۸)
مرض اسهال و در اثنای نماز ظهرین وفات کردن کجا و گفته های بدلا و خراب شدن سقف بر سر کجا!
خلاصه آن که نقل آقای طهرانی از مرحوم انصاری همدانی ضعیف(۱۹) و گزارش مرحوم انصاری از چگونگی وفات آقا محمدعلی بهبهانی به نقل از طهرانی نیز ضعیف و افسانه ای باطل می باشد و بهترین گزارش از واقعه وفات متکلم و فقیه شیعی مرحوم محمدعلی بهبهانی گزارش فرزند ایشان می باشد.
———————————–
پی نوشت ها:
۱- لؤلؤ و مرجان / ۱۴۲٫
۲- نور ملکوت قرآن ۴ / ۲۴۵ و ۲۴۶٫
۳-ما را به رندی (نقدالنقودی بر تصوف و عرفان) /۹۱ و ۹۲؛ تصوف و عرفان از دیدگاه علمای متأخر شیعه / ۳۲۸ و ۳۲۹، و دکتر سروش نیز (با وجود اینکه سید محمد حسین طهرانی از منتقدین او به شمار می رود -: (ر.ک: نگرشی بر مقاله بسط و قبض تئوریک شریعت، نشر مؤسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام -)، بخش هایی از گزارش او در مورد محمدعلی وحید بهبهانی را برای تخطئه فقهاء و متکلمین شیعی نقل می کند. (ر.ک: ادب قدرت ادب عدالت/ ۲۶۱-۲۶۳)
سید ملک محمد مرعشی از صوفیان کمیلی نیز برای توجیه کلام مرحوم طباطبایی که مورد سوء استفاده امثال سروش قرار گرفته تفسیری غریب – به نقل از حاج آقا حسن قمی – ارائه می دهد، که به آن اعتمادی نیست: (ابزار فریبکاری صوفیان /۱۶۰).
۴- روح مجرد / ۳۸۲ – ۳۸۴٫
۵-همان / ۱۲۵ و ۱۲۶٫
۶-همان.
۷-سوخته / ۸۷ و ۸۸٫
۸-سوخته / ۸۲٫
۹-در کوی بی نشان ها /۶۰٫
۱۰- در کوی بی نشان ها /۶۰٫
۱۱- تصوف و عرفان از دیدگاه علمای متأخر شیعه / ۳۲۹٫
۱۲-شرح اصول کافی ۱۲/ ۳۲۰، هامش (پی نوشت شعرانی).
۱۳-اشتهار مرحوم انصاری همدانی به تصوف دلالت بر تمجید ایشان از صوفیه ندارد. علت شهرت یافتن ایشان به تصوف را آقای طهرانی: مداومت بر نمازهای نافله و سجده طویله و دنبال حلال رفتن و اجتناب از مجالس لهو و غیبت و دروغ و کناره گرفتن از عامه مردم دنیاپرست برای اصلاح خود می دانند. (روح مجرد / ۱۲۶)
و دیگران نیز چنین نوشته اند: آقای انصاری به دلیل آن احوالات عاشقانه و عارفانه ای که داشت و همچنین به دلیل انزوایی که از مجالس معصیت و بعضی افراد اختیار می کرد از طرف بعضی از کوته نظران به صوفی گری و درویشی گری متهم می شدند.(سوخته / ۸۲)
بر اساس گزارش های موجود «افعال» ایشان علت این اشتهار بوده نه «اقوال» ایشان. و گزارشی حتی واحد و غیر معتبر در مورد اینکه اشتهار مرحوم انصاری همدانی به تصوف به علت تمجید از سران صوفیه است در دست نیست.
۱۴- در تفحصی که ما داشتیم، نیز مصدری برای این افسانه یافت نشد: (نجوم السماء فی تراجم العلماء /۳۵۹ و ۳۶۰؛ مکارم الاثار ۲ / ۵۶۱ – ۵۶۷؛ قصص العلماء /۲۴۸ – ۲۵۰؛ هدیة الاحباب/ ۲۰۲؛ ریحانة الادب ۳/ ۳۹۸ و ۳۹۹؛ ترجمه روضات الجنات ۷/ ۳۸۳ – ۳۸۵؛ طبقات اعلام شیعه ۱۲/ ۱۱۷- ۱۱۹؛ الفوائد الرضویه ۲/ ۸۹۳ – ۸۹۵؛ طرائق الحقائق ۱/ ۱۸۴ و ۱۸۵؛ همان ۳ / ۱۷۴ – ۱۸۲؛ ترجمه تاریخ ایران سرجان ملکم/ ۶۱۴ – ۶۱۷؛اعیان الشیعه ۱۰/ ۲۵ و ۲۶؛ وحید بهبهانی/ ۳۳۰ و ۳۲۹؛ خاندان آقا ۱/ ۲۱۱ – ۲۱۳٫)
۱۵- بستان السیاحه ۲ /۱۴۳۰٫
۱۶- ریاض السیاحه / ۸۳۴٫ هدف ما پاسخ به هتاکی های موجود در این گزارش تاریخی نیست، اما اشاره می کنیم که ارتباط با حکام دهر و اغنیاء شهر اگر جرم محسوب می شود دامن گیر زین العابدین شیروانی نیز هست. حکایت محمد شاه و جناب شیروانی و رحمت علیشاه و شش دانگ ده کشن که سالیانه هزار تومان عواید آن بود خواندنی است. (طرائق الحقائق ۳ / ۳۸۹؛ درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمت اللهیه در دوران اخیر / ۶۹ و ۷۰).
۱۷- بستان السیاحه ۱ / ۶۷۰٫
۱۸-مرآت الاحوال جهان نما، آقا احمد بهبهانی ۱/ ۱۴۷ و ۱۴۸٫
۱۹- همفکران سید محمد حسین حسینی نیز به ضعف او در تحقیق معترف هستند. جناب غلامرضا فیاضی در پاسخ به پرسش: ( نظر شما در مورد آثار مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی چیست؟) فرموده اند: ( کتاب مهر تابان ایشان خوب است؛ اما بعضی کتب دیگرشان مانند الله شناسی را خوانده ام، چندان قوی نبودند)، پرنیان اندیشه ۱/ ۴۹٫