گزارشي از بحث معاد و معراج جسماني از کتاب العقائد الحقّه و نقد نظريه ي ملاصدرا
سيد احمد سجادي ـ تهران
اشاره:
لعَقـائِدُ الحَقَّـةُ، کتابي است عربي، در اثبات اصول عقائد اماميّه، به روش استدلالي و تحقيقي، و در ردّ و ابطال شبهات وارده بر هر يک از عقائد شيعه و ترسيم سيمايي کلّي از اعتقادات اماميّه، در حدّ فهم دانش پژوهان و دانشجويان علوم الهيّات؛ از آخرين آثار تأليفي مجتهد تهران مرحوم آيت الله العظمي سيد احمد موسوي خوانساري (م ۱۳۶۳ ش، و ۱۴۰۵ ق.) ـ نوشته شده در ۱۳۹۹ ق ـ و ترجمه شده به پارسي توسط: عليرضا مسجد جامعي.
محتواي کلّي کتاب:
مؤلّف پس از مقدمه اي به ترتيب:
از توحيد، عدل الهي، نبّوت عامّه و خاصّه، امامت ائمه ي دوازده گانه ـ در دوازده فصل مشتمل بر اخبار و احاديث سنّي و شيعه در رابطه با آنها ـ سخن به ميان آورده و در بخش معاد، به اثبات مستدلّ عقلي و نقليِ معاد جسماني بدنِ خاکي آدمي مي پردازد و شبهات ملاصدرا و برخي فلاسفه ي ديگر را به خوبي پاسخ مي دهد. اما ترجمه ي پارسي اين کتاب داراي تعقيد لفظي و ابهام بسياري است، که گاه مطالعه ي متن عربي آن آسانتر به نظر مي رسد.
اکنون نمونه اي از مطالب جالب توجه بخش معاد اين کتاب (از ترجمه ي پارسي)
(… «ص۳۲۰»: پس از قبول اين که تصديق معاد و روز واپسين، از اصولي است که از مکلّفان واجب است، ناچار بايد آن چه صريح کتاب خدا و سنّت معصومان(علیهم السلام) است قبول کرد و پذيرفت، که تأويل نمودن کتاب و سنّت موجب سلب اطمينان خواهد شد…) سپس اقوالي از مخالفين معاد جسماني آورده و پيرامون روح و تجّرد آن بحث مي کند و ادلّه ي آنها را در اين بخش نقد و تحليل کرده، در صفحه ۳۲۳ مي گويد:
(… مطلب ديگر ـ و بسيار مهم ـ آن که: مطابق صريح آيات و روايات، بدني که در روز قيامت محشور مي شود، همين جسم خاکي است…) سپس قول منکرين و شبهات آنان را ـ که به تَبَع ملاصدرا معاد جسماني را زير سؤال مي برند ـ آورده و پاسخ مي دهد…
مترجم نيز در پاورقي همين صفحه، معادجسماني را ـ با توجه به قرآن روايات ـ ضروري دين اسلام معرفي کرده و به برخي آيات و اخبار آن اشاره مي نمايد…
وي در جواب برخي فيلسوفان معتقد به (قديم) بودن عالم هستي و در نتيجه کافي نبودن خاک کره ي زمين براي بدن هاي عنصري غير متناهي ـ به زعم آنها ـ پاسخ مفصلّي مي دهد و در ابتداي آن (ص ۳۲۴) چنين مي گويد:
(جواب شبهه ي اول اين است که قديم بودن عالم و نامتناهي بودن نفوس امکان ندارد (يعني هر مادهاي در علم فيزيک داراي يک نقطه ي آغازين مجهولي است و قِدَم مادّه در فيزيک از مُلاحات عقلي بوده و همگي عالم خلقت «حادِثِ زماني و ذاتي» است …) و بر اين دو مدّعا (= قدم عالم و بي نهايت بودن انسان هاي پيشين) برهاني (قانع کننده) اقامه نشده، بلکه بعضي از اهل معقول (علوم عقليّه) گفته اند: مسأله ي قديم بودن عالم و نامتناهي بودن نفوس (مسأله اي) جَدَلي (و نوعي سَفسَطه سازي) است …) (از جمله مخالفين سر سخت قِدمت عالم خلقت، نابغه ي قرن بيستم، آلبرت اينشتين، در رساله ي پاياني خود مسمّي به (بيانيّه)Die Erklarung مي باشد…).
سپس در جواب شبهه ي (آکل و مأکول) که انساني انسان ديگر را بخورد(!!) و اجزاء او جزء بدن خورنده شود(!!) … در صفحه ي ۳۲۵ مي گويد:
(جواب شبهه ي دوم اين که: مانعي ندارد که اجزاي هر بدن «از مولکول و يا اتم» حفظ شود، به طوري که (اصلاً) جزء بدن ديگري نشود «بلکه دفع شده و يا اين که:» لازم نيست همه ي انسانها از اول تا آخر عمر، و نيز همه ي اجزاي بدن در حال مرگ هر کس، نگهداري شود «و قابل تبديل و تعويض نباشد!»…) (در همين مورد و در اثبات اين که سلّولها و تمامي اجزاء بدن انسان ـ به نقل از دکتر الکساندر فلمينگ انگليسي ـ کاشف پنيسيلين و دوست صميمي انيشتين ـ هر هفت سال ـ و يا خيلي کمتر ـ يک مرتبه کاملاً تعويض و تبديل مي شوند، ولي تدريجي بودن اين عملکرد طبيعي بدن سبب غفلت حواس ما از آن مي شود…؛ رجوع شود به رساله ي مذکور …).
در صفحه ي ۳۲۶، نيز شواهدي از آيات قرآن کريم بر معاد جسماني را متذکّر شده و از جمله به صراحت آيه ي ۷۹ سوره ي ياسين … و نيز داستان زنده کردن پرندگان ـ به همان جسم اولّي خودشان ـ توسط درخواست حضرت ابراهيم (علیه السلام) از خداوند … (مذکور در آيه ي ۲۶۰ سوره ي بقره) ـ که از صريح ترين آيات در اين زمينه اند ـ اشاره مي کند…
سپس در صفحه ي ۳۲۷، يکي ديگر از شبهات تابعين ملاصدرا را مطرح ساخته که جسماني بودن معاد را مانع از سير تکاملي نفوس ـ که آنها ادعا دارند ـ مي دانند؛ لذا مي گويد:
(در جواب اين شبهه مي توان گفت: اولياي خداي تعالي در دنيا هم به خداي تبارک و تعالي توجه کامل دارند، با آنکه ارواحشان در بدن هاي خاکي جاي گرفته است … و به درجات بالاي روحي و معنوي مي رسند، و جسم خاکي از اين کارشان باز نمي دارد … و حالات عرفاني و معنوي معصومين(علیهم السلام) ـ در همين بدن هاي خاکي ـ مشهور و معروف است … و صِرف اين که بدن ها در نشأت دنيا در معرض قبول خصوصيات و عوارض دنيايي هستند، باعث نمي شود که بگوييم در نشأه ي آخرت همه در معرض عوارض «چون پيري، کثيفي، مريضي و …» و خصوصيّات «همچون شهوت حيواني و تنبلي و کسالت و ناتواني و …» قرار دارند…)
و در پايين صفحه ي ۳۲۸ مي گويد:
(يکي ديگر از شبهات، متناهي و محدود بودن نيروهاي جسماني است، که (به زعم آنها) با دوام نعمت هاي اصل بهشت و جاويد ماندن اهل آتش در آن، منافات دارد!! و جواب آن که: اگر خدا بخواهد چنين چيزي شدني است و قواي جسماني دائمي مي گردد. و شاهد بر اين مطلب فرموده ي خداي تعالي در مورد اهل آتش است که:
((کُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم، بَدَّلناهُم جُلُودًا غَيرَها))(۱)
(هرگاه پوست جهنميان سوخته و پخت، به جاي آن پوستها پوستي ديگر جايگزين مي سازيم). سپس باز هم از قرآن کريم و روايات معتبره، شواهد و تصريحاتي بر اين مطلب آورده و در مورد داستان (عُزَير پيامبر(علیه السلام)) (بقره/۲۵۹) و مردن صد ساله ي او و زنده شدن وي پس از آن همه سال روايات و توضيحاتي ـ اضافه بر آن آيه ـ مي آورد …خصوصاً اين بخش از آيه که:
((وَ اَنظُر اِلَي العِظام کَيفَ نُنشزُها، ثَمّ نکَسُوها لَحماً)) (۲)
(و بنگر در استخوان هاي پوسيده ي الاغ خودت که چگونه همه را درهم مي پيونديم، سپس گوشت برآنها مي پوشانيم …). و در صفحات۳۳۷ تا۳۴۰ به رواياتي اشاره کرده و مي پردازد که اين پيامبر را (اِرمياي نَبّي(علیه السلام)) معرفي مي کنند…
سپس بعد از چند صفحه نقل آيات و رواياتي در اين زمينه، و نقل اقوال آن اشخاص و ردّ و نقد علمي آن … در صفحه ۳۴۵ مي گويد:
(… و آن چه در سخنان و کلمات اين عده آمده، دليل روشني بر درستي و صحت آن وجود ندارد. مگر اينان (فلاسفه و تابعين ملاصدرا) نگفته اند که قبل از کره ي ماه (يعني در طبقه اي پائينتر از آن) کره ي آتشين (= کُرَةُ النّار) وجود دارد؟!! در حالي که در زمان ما بعضي افراد (مثل آرمسترانگ امريکايي ـ در تاريخ ۲۹ تيرماه ۱۳۴۸ ش. و: ۲۰ ژوئيّه ۱۹۶۹ م .) به کره ي ماه مسافرت کردند و از هيچ آتشي (که تابعين ملاصدرا مي گفتند) نسوختند و به کره ي ماه رسيدند،؛ بلکه مقداري از خاک و گل کره ماه را نيز برداشتند و با خود آوردند …) (که (نيکسون) رئيس جمهوري وقت امريکا، قدري از آن خاک را به رسم هديّه نزد شاه ايران فرستاد و اين خبر در تمامي رسانه هاي رسمي آن روز منتشر شد…)
سپس به بحث پيرامون برخي روايات و آيات ديگر و شواهد موجوده در آنها براي اثبات جسماني بودن معاد و بهشت و دوزخ مي پردازد و در پايان کتاب (ص ۳۴۹ و ۳۵۰) سبب گرايش فکري برخي اشخاص به اين گونه اقوال را چنين بيان مي کند:
(… انگيزه ي قول مذکور (در افکار جسماني بودن معاد) چيزي نيست به جز داشتن گمان نيک به فلاسفه و حکما و بعيد شمردن خطاي آنان! ولي اين گمان نيک بي جهت است، زيرا با ملاحظه ي اختلاف ميان خود فلسفه و سخنان معصومين(علیهم السلام) ـ چه انبياء و چه امامان(علیهم السلام) ـ در مسائل مذکور، و (با ملاحظه ي) صراحت قرآن مجيد و روايات وارد شده، ديگرجايي براي سخنان فلاسفه هم چون کلام فوق و… نمي ماند…) (جهت اطلاع کاملتر پيرامون مبحث معاد جسماني مراجعه شود به صفحات ۱۰۸ تا ۱۱۱ از نسخه ي خطّي ترجمه ي رساله ي (بيانيّه ـ Die Erklarung) اينشتين، از دکتر عيسي مهدوي؛ ش ۱۴۱ نسخ خطّي (سپهسالار اول). اينشتين در آنجا فرمول رياضيِ معادي جسماني را اثبات مي کند.)
—————————————–
پی نوشت ها:
۱- نساء:۵۶
۲- بقره:۲۵۹