مرجع عالیقدر شیعه آيت الله العظمي سيد محمد باقر شيرازي
حضرت آیت الله سید محمد باقر شیرازی قال الله تعالي: «هو الذي جعل الشمس ضياء و القمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب»(۱)
يکي از مسائل مهمي که در بشريت از ساليان دراز بلکه از آغاز خلقت بين دانشمندان مورد بحث و تبادل نظر بوده و هست مسئله ي ماه است هم از جهات تکويني و هم از جهات تشريعي.
زماني عده اي بسياري از فلاسفه ماه را عقل عاشر حساب نموده و راز علم خلقت و آفرينش را با قانون پوسيده و جعلي خود که «الواحد لا يصدر منه الا الواحد» به نظر خود حل نموده و مدت زيادي فکر بشر را به آن مشغول نمودند و تا الان هم کم و بيش مشغول داشته و دارند و حال آن که اندک اثري به مقصد خود نداشته و ندارد، و اين حقاً کمال بي عقلي و کوته فکري است، ماه هر چه هم رتبه و آثار و مقامي تکويناً و تشريعاً داشته و دارد مع ذلک يک کره خاکي کوچکي بيش نيست و او را عقل عاشر حساب نمودن و رابط بين خالق و خلقت ساير مخلوقات دانستن از موارد غلو روشن مي باشد و شباهت زيادي به غلو درباره ي حضرت عيسي (علیه السلام) و حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) دارد و يک سبب براي عدم پيشرفت در اکتشافات و علوم همين اوهام بوده و هست، و حقاً همان قسم که نويسندگان در کتاب مغز متفکر جهان اسلام حضرت صادق(علیه السلام) بيان کرده اند حدود هزار سال بلکه بيشتر درهاي آسمان را با فکر بطلميوسي و افلاک پوست پيازي و امثال آن بستند (و به بيان مرحوم آقا سيد جمال الدين اسدآبادي: «فلاسفه خِردها را محروم ساختند و آنها را به عقول عشره و افلاک تسعه و به خزعبلات مشغول ساختند») و موجب پيشرفت ننمودن در اکتشافات و نيازمند بودن به ملل غرب شدند.
اين بحث که آيا ماه از کرات آسماني است يا متعلق به زمين و از توابع آن است؟ و آن چه در آيات و روايات وارد شده که شياطين قبل از ولادت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) به آسمانها دسترسي داشتند و اما پس از آن ممنوع گرديدند آيا شامل ماه هم مي گردد؟ و به استناد اين مطلب، همزمان با رفتن به کره ماه بعضي از علماي سني و وهابي رفتن به کره ي ماه را انکار کردند و گفته اند خلاف قرآن و بيان؛ «و لقد جعلنا في السماء بروجاً و زيناها للناظرين * و حفظناها من كل شيطان رجيم» (۲) و بيان «و انا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الآن يجد له شهاباً رصداً» (۳) مي باشد. اينجانب در همان زمان در کتاب «الفقه الاسلامي و سير الزمن» به نحو اساسي و با ادله و براهين امکان بلکه وقوع آن را از نظر شرع اثبات نموده بلکه مقتضي آيه شريفه «يا معشر الجن و الانس ان استطعتم أن تنفذوا من اقطار السموات و الارض فنفذوا لاتنفذون الابسلطانٍ» (۴) امکان بالاتر و بيش از آن هم مي باشد و به مقتضي آيه شريفه؛«و من آياته خلق السموات و الارض و ما بث فيهما من دابة و هو علي جمعهم اذا يشاء قدير»(۵) و بنا بر احتمال آن که مراد جمع بين کرات و زمين در همين دوران باشد و با رواياتي که در مورد ميدان حکومت و فرمانروايي حضرت حجت (علیه السلام) وارد شده است که منحصر به اين کره نيست بلکه شامل ساير کرات و سيارات هم مي باشد، مؤيد آن مي باشد که شرح و تفصيل آن موکول به محل ديگر است.
مسئله ي ديگر آيه ي شريفه ي «اقتربت الساعة و انشق القمر»(۶) است و آن که همان معجزه ي شق القمر پيغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که اخيراً بعض رسانه هاي ماهواره هم نقل کردند که به علامت و نشانه ي نيم کره شدن کره ي ماه از بين تمام اجرام آسماني برخورد نمودند، يا آن که مراد همان قرب و نزديکي عالم قيامت است که بحث آن هم به محل خود موکول مي شود.
مسئله ي ديگر آن است که شکي نيست که سال رسمي اسلامي سال قمري است و تمام احکام و موازين شرعي بر همان سال قمري است و دلالت آيه ي شريفه «ان عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهراً في كتاب الله يوم خلق السموات و الارض منها اربعة حرم ذلك الدين القيم فلا تظلموا فيهن انفسكم»(۷) واضح و روشن است و ادله ي فراوان ديگر هم بر آن مي باشد و تا قبل از رضاخان ملعون و استعمار انگليس نسبت به عراق و مانند آن هم در تمام بلاد اسلام و مسلمين سال قمري بود و با اختلاف مذاهب شديد و اختلافات سياست هاي فراوان مع ذلک دولت عثماني و ايران از صفوي و قاجاري و قبلاً هم حتي بني اميه و بني عباس و اسپانيا و اندلس تمام هجري قمري بود. رضاخان آمد و تبديل به شمسي کرد.
بلي از نظر شرعي در بعضي موارد که ميزان درآمدها به حسب عالم خلقت و تکوين بر سال شمسي است بعضي از بزرگان نظر داده اند که مي شود به سال شمسي محاسبه نمايند کما آن که درباره ي زنان و مدت حمل و سن بلوغ و يأس تماماً سال قمري است کما آن که اکنون مسيحيان هم با آن اختلافات شديد مع ذلک در سال رسمي يکي است.
اما با کمال تأسف در بلاد اسلامي مختلف است خاصه قسمت بسياري از دول عربي سال ميلادي را رسمي نموده اند و به دست خود طوق بندگي و عبوديت و بردگي را بر گردن خود نهاده اند و عجب آن است که شخصيت کم نظير در ديانت و تقوي و محدث عالي مقام حاج شيخ عباس قمي(ره) در خصوص روز آخر ذي الحجه مي فرمايند آخر سال عرب است و بسيار تعجب است از ايشان که با مسلميت مطلب و روشن بودن آيه ي شريفه و سيره ي مسلمين اين بيان از ايشان ظاهر گرديده و البته «الجواد قد يکبوا» و عصمت هم مختص به اهلش مي باشد.
و انصاف مطلب و آن چه به نظر اينجانب است آن است که استعمال ميلادي به تنهايي حرام است و جايز نيست و اما شمسي هجري، احسن و اولي بلکه احوط آن است که به تنهايي استعمال ننمايند و از نشانه هاي ارزنده وحدت همين وحدت در تاريخ است.
مسئله ي رؤيت هلال
مسئله ي ديگر مسئله ي رؤيت هلال است که از مسائل مهم ديني است و با اين که اميد بود با پيشرفت هاي علمي و اکتشافات بسيار شايان، مسئله ي رؤيت هلال بسيار روشن و خالي از اختلافات محقق شود، اما با کمال تأسف اختلافات پديد آمده در تاريخ اسلام سابقه ندارد تا آنجا رسيد که اين اختلافات به سه روز بلکه بعض اوقات به چهار روز کشيده شد.به هر حال اهميت موضوع و انصاف مطلب آن است که سزاوار و بسيار نيکو و لازم است که بزرگاني از فقها و اهل فن جلساتي مفصل منعقد نموده با هم مشورت نمايند و با استمداد از ذات باري تعالي و برکات حضرت ولي عصر ارواحنا فداه سعي نمايند که اختلافات برطرف شود يا لااقل کم و به قسمي شود که حلاوت و شيريني ماه رمضان و عيد فطر از بين نرود و مبدل به تلخي نگردد.
اينجانب در پنجاه سال قبل نکات تازه اي نسبت به اين مسئله به نظرم رسيد و پس از مشورت با بزرگان فقه و اهل فن، دوستان در همان زمان با قبول و تحسين، در مکتب اسلام و در رساله آثار تازه پديد، و… نشر گرديد و مورد قبول و تأييد اکثر مراجع و بزرگان آن زمان هم واقع شد بلکه نسبت به بعضي از آن بزرگان موجب تبدل رأي شد.
و اکنون خلاصه اي از آن را بيان مي نماييم و شرح تفصيل آن را به رساله ي رؤيت هلال محول مي نماييم:
اما مسائل عمده ي اين مبحث:
۱- آيا ميزان در رؤيت هلال رؤيت در خود بلد است مانند طلوع فجر و غروب و دلوک شمس.
۲- اگر رؤيت در خصوص بلد شرط نيست آيا در جاهاي ديگر تا چه اندازه حجت است و آيا فقط نسبت به اماکن متفق الافق حجت است؟ و آيا ميزان در اتحاد افق زماناً و مکاناً چه مقدار است و آيا اتفاق و اختلاف افق به حسب فصول، مختلف مي گردد و آيا رؤيت هلال در بلدي براي تمام کره ي زمين حجت است يا فقط نسبت به بلادي که يک مقداري در شب اتحاد و شرکت داشته باشند حجت است و آيا رؤيت قبل از زوال هم کافي است براي آن که همان روز، اول ماه باشد.
و اما به حسب موازين و شرايط ديگر نيز داراي مسائلي است:
۱ـ آيا استهلال واجب است عيناً يا کفايتاً.
۲ـ بر هر شخص تفحص از ثبوت هلال آيا لازم است يا نه؟
۳ ـ اگر در نقطه و شهري هلال ثابت شد، اصل اتحاد افق است و اگر اتحاد افق ثابت شد تفحص لازم است و گرنه لازم نيست، و آيا تحقيق در اتحاد و اختلاف افق لازم است يا نه؟
۴ ـ آيا ميزان در رؤيت، ديدن با چشم عادي است يا ديدن با چشم مسلح هم کافي است، و آيا در غير رؤيت عادي فرقي بين دوربين و تلسکوپ هست يا نيست؟
۵ ـ آيا افق عمودي حکم زمين را دارد که اگر در هواپيما و ارتفاع بلند ببيند اما در زمين احدي نبيند، ديدن در آن ارتفاع کافي است يا نه؟
اما مسئله ي دوم:
به حسب موازين و مستفاد از ادلّه اگر چه در شبهات موضوعيه، فحص کامل نيست لکن به مقدار متعارف لازم است لذا در باب خمس و زکات و استطاعت حج و رؤيت فجر و امثال آنها بررسي به نحو متعارف لازم است و نمي توان بدون هيچ بررسي اصل عدم را جاري نمود.
اما مسئله ي اول:
بايد گفت اگر چه عده اي از بزرگان قائل به عدم وجوب استهلال مي باشند، لکن آن چه به نظر مي رسد آن است که استهلال لازم است ولو بالتسبيب و کفايت.
اما مسئله ي سوم:
رؤيت هلال به سبب ادله ي مسلمه، در بلد و مکان ديگر کافي است زيرا اولاً چون در زمان ائمه (عليهم السلام) آمريکا و استراليا کشف نشده بود لذا اختلاف شبانه روز و تفاوت زياد در بلاد نبود و اکنون اختلاف زياد است لکن بسياري از احکام بر غروب هلال ماه شوال توقف دارد لذا کافي بودن درک جزيي در شب را هم نمي توان ملتزم شد و قدر مسلم آن است که لااقل رؤيت، ملازم با درک تمام يا اکثر شب باشد.
و اما در صورت شک در اتحاد و اختلاف افق، پس احوط و انسب به موازين، آن است که حکم به اتفاق افق شود و به مقدار متوسط تحقيق و جستجو از اصل رؤيت و از اتحاد و اتفاق افق بگردد.
و اما مسئله ي چهارم:
رؤيت با چشم غير عادي هم احوط، اعتبار آن است و همچنين افق عمودي.
و لکن در هر حال کفايت دو شاهد عادل در رؤيت هلال خاصه در صورت صاف بودن هوا محل اشکال است و قدر مسلم بايد شهادت چهل، پنجاه نفر را هم مراعات نمايند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
(۱) يونس/۵
(۲) حجر/۱۶و۱۷
(۳) جن/۹
(۴) الرحمن/۳۳
(۵) شوري/۲۹
(۶) قمر/۱
(۷) توبه/۳۶