… و بعض آخر، عَزَلوا البدن الدّنیویّ عن درجة الاعتبار فی العود والمعاد، كما هو ظاهر ما یترای من كلامه ـ قدس سرّه ـ فی التوفیق ههنا، فإنّ ما یترأی من ظاهره أنّ الابدان الاخرویّه مجرّدة عن المادّة الدّنیویة القابلة للاستحالات، و سوانح الحالات، و ورود الصّور و الكمالات، و تجدّد الحركات والاستكمالات، و الكون و الفاسد، غیر مجرّدة عن الصوّر الامتدادیة، فلیست هی فی التّجرّد بمثابة العقل، و لا فی المقارنة كالصّور الدنیویّه، بل إنّما هی مجرّدة عن المادة فقط، بخلاف العقل فإنّه مجرّد عن الصّور الامتدادیة إیضاً، فالبدن الاخرویّ قائم بالجهة الفاعلیّة فقط، و البدنّ الدّنیویّ قائم بها و بالجهة القابلیّة أیضاً.
فالبدن الاخرویّ، كما یترأی من ظاهر كلامه ـ قدس سرّه ـ ههنا، و من بعض كلماته الاخری فی سائر المواضع، هو بعینه البدن البرزخی؛ و امّا البدن الدنیویّ فیفسد إلی عناصره، فیصیر حكمه حكم العناصر، كما كان قبل صیرورته بدناً، فلا یتعلّق النّفس به بعد مفارقتها عنه أصلاً.
و الحقّ ما ذكرناه، من تعلّق النّفس ثانیاً بالبدن الدنیویّ لكن برجوع البدن ألی الآخرة و إلی حیث النّفس، و لا بعود النّفس إلی الدّنیا و حیث البدن، فیكون البدن واقفاً، و النّفس متحركةً الیه…
برخی دیگر (از فلاسفه)، بدن دنیوی (عنصری) را از درجه ی بازگشت در معاد ساقط کرده اند، چنانکه از ظاهر کلام ملاصدرا ـ قده ـ در این جا و در مقام جمع بین مطالب فهمیده می شود. زیرا آنچه از ظاهر سخن ایشان به دست می آید این است که بدن ها در آخرت، دارای ماده ی دنیوی قابل دگرگونی و احوال مختلف و قبول صور کمالیّه، و حرکات و استکمالات تازه، و کون و فساد نیستند، لکن صورت مقداری دارند، پس نه در تجرّد مانند عقلند و نه در عدم تجرّد مانند صور دنیوی، بلکه فقط از مادّه مجردند (یعنی ماده و جرم ندارند، اما اندازه و مقدار و شکل دارند)، به خلاف عقل که مقدار نیز ندارد (و مجرد است). پس بدن اخروی فقط دارای جهت فاعلی است، و بدن دنیوی هم دارای جهت فاعلی است و هم جهت قابلی (پذیرفتن صور و احوال). بدین گونه (بدن اخروی)، بنابر ظاهر کلام ملاصدرا در این جا (در بحث معاد اسفار)، و بعضی از سخنان او در جاهای دیگر، عیناً همان (بدن برزخی) است. و بدن دنیوی به عناصر اولیه ی خود باز می گرد، و مانند آن عناصر خواهد بود، پیش از این که بدن را تشکیل دهند (یعنی به فنای انحلالی می رسند)، پس نفس پس از جدایی از بدن به آنها باز نمی گردد.
اما حق همان مطلبی است که ما ذکر کردیم، یعنی نفس دوباره به بدن دنیوی تعلق می گیرد، لکن به رجوع بدن به آخرت و در مرتبه جایگاه نفس، نه به بازگشت نفس به دنیا و جایگاه بدن. پس بدن ایستاست و نفس پویا، و در حال حرکت به جانب بدن. (۱)
در حاشیه ی همین مطلب، در «سبیل الرّشاد» (ص۱۳) نوشته است: ((اشارةً إلی أنّهُ لا یكفی فی القول بالمعاد الجسمانی، القولُ بأنّ الجسمَ البرزخیَّ یَعودُ إلی الاخرة، و انّه المُعاد، بل یَلزَمُ القولُ بإعادةِ البدنِ العنصریّ الدنیویّ، كما هو المركوزُ فی أذهان المسلمین، بل المِلّیّین)).
اشاره می کنیم که دوباره معاد جسمانی همین اندازه کافی نیست که بگوییم جسم برزخی(مثالی) به آخرت باز می گردد، معاد، معاد مثالی و برزخی است، بلکه لازم است معتقد باشیم به بازگشت بدن عنصری دنیوی، چنانکه آنچه در اذهان مسلمانان (به عنوان یک عقیده دینی و قرآنی)، راسخ و مسلم است، بلکه در اذهان اهل ادیان آسمانی نیز، همین عقیده است.
پس می بینید که فیلسوفی به عظمت آقا علی حکیم کاملاً با معاد مورد نظر ملاصدرا مخالف است و این معاد را وحیانی و قرآنی نمی داند.
علامه ی رفیعی قزوینی نیز نظر آقا علی حکیم را در مورد معاد نزدیکتر به معاد قرآنی دانسته و معاد مورد نظر ملاصدرا را مخالف با قرآن و روایات معتبره شمرده است. (۲)
—————————————————————————
پی نوشت ها:
۱- «سبیل الرشاد«، ص ۱۲-۱۳
۲- قول چهارم مذهب صدرالحکماء است که می فرماید:
نفس بعد از مفارقت از بدن عنصری، همیشه خیال بدن دنیوی خود را می نماید، چون قوه ی خیال در نفس بعد از موت باقی است، و همین که خیال بدن خود را نمود بدنی مطابق بدن دنیوی از نفس صادر می شود. و نفس با چنین بدنی که از قدرت خیال بر اختراع بدن فراهم شده است در معاد محشور خواهد شد، و ثواب یا عقاب او با همین بدن است.
در حقیقت، در نزد این مرد بزرگ، بدن اخروی به منزله ی سایه و پرتوی است از نفس، تا نفس که باشد و این بدن چه باشد، یا نورانی است و یا ظلمانی، به تفصیلی که در کتب خود با اصول حکمیّه تقریب و تقریر فرموده است. لیکن، در نزد این ضعیف، التزام به این قول بسیار صعب و دشوار است، زیرا که به طور قطع، مخالف با ظواهر بسیاری از آیات و مباین با صریح اخبار معتبره است. (۳)
دوازدهم (از تحقیقات خاصه ی جناب صدرالمتألهین)، تحقیق معاد جسمانی است، به نحوی که خود اختیار نموده، هر چند مرضیِّ حقیر نیست. (۴)
________________
۱- مجموعه ی «رسائل و مقالات فلسفی»، ص۸۳- به کوشش آقای غلامحسین رضا نژاد(نوشین)
۲- «یادنامه ی ملاصدرا» ، مقاله ی شرح حال صدرالمتألهین شیرازی و سخنی در (حرکت جوهریّه)