علامه فقیه آيت الله سيد حاج حسن فقيه امامي
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدُلله ربّ العالمين حمداً أزليّاً بأَبَديّته، وأَبَديّاً بأَزليّتهِ، سَرمداً بِإطلاقه مُتَجَلِّياً مرايا آفاقِهِ، والصلوة و السلام علي سيّدِ أنبيائِهِ البشير النذير والسِراجِ المُنيرِ سيِّدنا أحمد ونبيِّنا أبي القاسم مُحَمَّد، واللَعنُ الدائم علي أعدائهم أجمعين مِن الآن إلي قيامِ يوم الدّين.
قال الله الحكيم في كتابِهِ الكريم ومُبرَمِ خطابِهِ العَظيم:
((وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبعُوهُ))[۱]
انسان در زندگي بايد هدف داشته باشد و اين هدف بايد مقدّس باشد و الّاتمام زندگي اش بر باد مي رود. به هرحال اگرانسان عاقل باشد و فکر کند که هر لحظه از لحظات عمرش چقدر ارزش دارد و چقدر در اين عالم بايد عوامل دست به دست هم دهد، تا انسان يک لحظه نفس بکشد. به گفته ي سعدي:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلک درکارند تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري
ملاحظه بفرماييد! چقدر نيرو بايد صرف شود و چه قدر از مواد بايد مصرف شود تا اين که انسان لقمه ناني بخورد. بنابراين انسان بايد ارزش خودش و وقتش را بداند.اگرانسان عاقل باشد بايد هرچه بيشترتلاش کند تا خود را به مرحله کمال برساند.
انسان اگربه فکرخودش نباشد بنابرتعبير قرآن:
((أُولئكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ))[۲]
اگر به فکر تکامل و رشد در زندگي نيفتد مثل حيوانات يک عمر، مي خورد و مي خوابد و در جا مي زند. ما به دنيا نيامده ايم تا مثل حيوانات زندگي کنيم ما انسانهايي هستيم که تمام مخلوقات براي ما آفريده شده اند؛
((الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأرْضَ مَهْداً))[۳] زمين گهواره اي است براي شما؛
((هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الأرْضِ جَمِيعاً))[۴] آنچه در زمين است از جمادات و نباتات و حيوانات تمام اينها راخدا براي ما خلق کرده است.
ما موجوداتي هستيم که مي توانيم اوج بگيريم، تاجائي که ملائکه هم نتوانند با ما همراه باشند. جبرئيل امين به پيامبر (صلی الله علیه وآله) عرض کرد: « اگرمن به اندازه يک سرانگشت بالاتر بيايم بال و پرم مي سوزد.»
انسان جايي راه مي رود که ملائکه نمي توانند راه داشته باشند. بعد قرآن مي فرمايد: ((وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأمْرِهِ))[۵]
اين عالم افلاک (ستارگان، ماه و خورشيد) تمام اينها براي شما آفريده شده است. اين آسمان به اين عظمت، اين کهکشان هاي لايتناهي که هنوز هيچ انساني نتوانسته عمق آنها را پيدا کند، تمام اينها براي وجود انسان است، اينقدر يک انسان ارزش دارد بنابراين انسان بايد چه کند تا ضايع نشود؟!
((إِنَّ الْإنسانَ لَفِي خُسْر(۱) إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ (۲)))[۶]
اگرراه تکامل را پيش نگيرد زيان کرده، نيروها را تلف کرده و به نتيجه و هدف هم نرسيده است.
حال هدف چه باشد؟ هدف بايد لايتناهي باشد؛ به اين معنا که دريا را پيدا مي کند والّا اگر از دريا منفصل شد يک قطره بي ارزش است. آن چيزي که لايتناهي است پروردگار است.
ما انسانها مي توانيم تلاش وجديّت کنيم تا فاصله ی بين خود و خدا را کم کنيم. قرب الي الله پيدا کنيم، چون ما کامل تر از خدا نداريم و به هر چيز که بخواهيم بپيونديم خدا نيست و او هم يک موجود محدود است مثل خود مااگربخواهيم خود را به يک امر لايتناهي پيوند بزنيم چيزي جز خدا پيدا نمي کنيم و خداوند چه زيبا مي فرمايد:
((يا أيهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ))[۷]
لقاء خدا يعني چه؟
اگر کسي، ديگري را ديد و آن هم آن کس را ديد اين ملاقات است، اين لقاء است، بين الاثنيني است. ما خدا را نمي بينيم ولي خدا ما را مي بيند پس بايد کاري کنيم تا ما هم خدا را ببينيم با چشم دل، اين لقاء حاصل مي شود.
انسان کافرتا در اين دنياست اين ابرهاي تيره ي ماديّت بين او و خدا حائل مي شود و نمي تواند خدا را با چشم دل ببيند وقتي مي ميرد اين پرده هاي مادّي کنار مي رود، اين شبهات و اين استدلالات غلط کنار مي رود و خدا را مي بيند. اين است که قرآن از مرگ به يقين تعبير مي کند:
((وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ))[۸]
وقت مرگ، هيچ کس درباره خدا شک و ترديد ندارد و آنجاست که به وجود باري تعالي يقين پيدا مي کند ولي ديگر به درد او نمي خورد. پس بايد قبل از اين که پا به عرصه مرگ بگذاريد چشم دل باز کنيم و خدا را ببينيم.
((يا أَيهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ))[۹]
خدامي فرمايد: شما مرا مي بينيد! زحمت مي خواهد، تلاش مي خواهد، مي بايستي عبادت کنيد تا به قرب برسي. قرآن درآيه سجده سوره فصّلت مي فرمايد:«سجده کن تاقرب پيداکني».
يعني اگرمي خواهي خدا را ملاقات کني بايد عبادت کني و با ادامه عبادت است که مي تواني آن حالت قرب و لقاء رابه دست آوري. هدف روشن است ما نيامده ايم که بخوريم و بخوابيم و يک زندگي مادّي را اداره کنيم.
اينها هدف نيست چون حيوانات هم اين چيزها را دارند ما بايد هدف بلندتري درحدّ بي نهايت داشته باشيم.
بين ما و خدا فاصله است و ما بايد اين فاصله را کم کنيم. هدف رسيدن به خداست، فاصله هم هست پس بايد راهي پيدا کنيم و از آن راه آرام آرام خود را به خدا برسانيم. به نماز مي ايستيم حمد و ثناي الهي را به جا مي آوريم و هدفمان اين است که دعا کنيم. سوره حمد را مي خوانيم، اوّل آن مقدمه است براي دعا، عرض مي کنيم:
((اهْدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ))[۱۰] خدايا! بين ما و تو فاصله است، راهي هم هست که ما را به تو برساند منتهي اين راه را تو بايد به ما نشان دهي.
((صِراطَ الَّذِينَ أَنعَمْتَ عَلَيْهِمْ))[۱۱] راه کساني که به آنها نعمت دادي؛ «منظور نعمت ولايت مولاي متقيان علي (علیه السلام) است که در روز غدير خم خدا مي فرمايد:
((الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتممْتُ عَلَيْكُمْ نعْمَتِي))[۱۲] «هرکس نعمت ولايت را دارد خداوند بزرگ نعمت را به او عنايت کرده است.»
خدايا ما مي خواهيم راه کساني را به ما ارائه دهي که نعمت را برآنها تمام کرده اي. راهي که گمراهان رفته اند و به خدا نرسيده اند را نمي خواهيم؛ راه کساني را هم که برآنها غضب کرده اي نمي خواهيم؛ راه کساني را مي خواهيم که خدا به آنها منّت گذاشته وآنها را متنعّم به نعمت ولايتشان نموده اي.
تا اينجا خواسته ما معلوم شد، مي خواهيم راهي را طي کنيم تا به خدا برسيم. بنابراين اگر کسي خواست راهي را برود نيازمند به اموري مي باشد.
اوّل : اين که بايد چشم داشته باشد تا راه را ببيند؛ آدمي که کور است نمي تواند راه را پيدا کند و ادامه ي راه بر او مشکل است.
دوّم : اين که نور مي خواهد؛ در هنگام شب راننده اي که مي خواهد به مسافرت برود بايد چراغ پرنور و قوي داشته باشد تا راه را بر او روشن کند.
سوّم : اين که بايد در راه امنيّت باشد؛ اگر چنانچه راهزن در راه باشد نمي توان راه را ادامه داد آنها مانع مي شوند و نمي گذارند راه ادامه پيدا کند.
چهارم: اين که مَرکب لازم است؛ اگر راه دور باشد بايد از ماشين يا حيوانات يا کشتي و هواپيما و… استفاده کرد.
پنجم: اين که توشه لازم است؛ درشهر همه امکانات وجود دارد امّا اگر در بيابان ماند به چيزي دسترسي ندارد، پس بايد آب وغذا و امکانات با خود ببرد وتوشه راه داشته باشد.
ششم: اين که رفيق خوب داشته باشد. در روايات دارد: ((الرَّفِيقَ ثُمَّ الطَّرِيقَ))[۱۳]
اگر خواستيد به مسافرت برويد اوّل رفيق خوب پيدا کنيد و بعد مسافرت را آغاز کنيد. اگر اين شرايط نباشد مسافرت يا امکان پذير نيست يا دشوار است.
هفتم: اين که راهنما هم بايد باشد. الآن مي بينيم کساني که مي خواهند به مکّه يا به عراق مشرّف شوند، دليل و همراه انتخاب مي کنند. راه را بلد نيستند بايد کسي باشد تا آنها را ارائه طريق و هدايت کند تا گمراه نشوند.
وجود راهنما بسيار مؤثر است.
سر سه راهي ها وچهار راهي ها تابلو لازم است تا راهنمايي کند از کدام طرف بايد رفت تا به هدف رسيد.
اگر اينها نباشد معلوم نيست انسان به هدف مورد نظرش برسد.
ما درنماز خواستيم تا خدا ما را به راه راست هدايت کند، خدا هم اين راه را به ما نشان داده است.
از زمان حضرت آدم (علیه السلام) تا الآن خدا به وسيله کتب آسماني، انبياء، اولياء و اوصياء اين راه را نشان داده است.
فقط در اين راه خدا هست پيغمبر (صلی الله علیه وآله) مي فرمايد: ((إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُستَقِيمٍ))[۱۴]
در راه کج نمي توان خدا را پيدا کرد، اگر راه راست را رفتيد به خدا مي رسيد. از آن طرف مي بينيم ابراهيم (علیه السلام) درصراط مستقيم است ابراهيم (علیه السلام) به پدرش مي گويد:«يا ابتا! پدرجان، من چيزهايي مي دانم که توآنها را نمي داني».
((يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا))[۱۵]
اي پدر! مرا علمي آموختند که به تو نياموختند، پس مرا پيروي کن تا تو را به راه راست هدايت کنم.
دراين راه حضرت ابراهيم (علیه السلام) است، در اين راه پيغمبراسلام (صلی الله علیه وآله) هست.
در قرآن به پيغمبر (صلی الله علیه وآله) خطاب مي کنند: ((إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ))[۱۶]
و از عجايت اين است که در اين راه شيطان نيز وجود دارد، در قرآن ازقول شيطان مي گويد، که شيطان به خدا گفت:
((قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ))[۱۷]
چون مرا گمراه کردي من نيز بندگانت را از راه راست گمراه مي کنم. سر راه مي نشينم و نمي گذارم بندگانت ازاين راه استفاده کنند و به هدف برسند بين تو و مردم فاصله مي اندازم.
حالا مي خواهيم ببينيم در اين راهي که خداي متعال به ما ارائه کرده و مي فرمايد: ((وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ))[۱۸]هرکس را بخواهم به راه راست هدايت مي کنم. آياشرائطي را که براي پيمودن راه است خدا اين شرايط را براي ما قرار داده يانه؟! خدا چشم داده يا نداده؟!
((ألَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ(۸)وَ لِساناً وَ شَفَتَينِ(۹)))[۱۹]
آيا به توچشم عطا نکرديم، و نگفتيم هر کجا را نگاه کن؟! حالا که به توچشم داديم؛
((أَفَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ))[۲۰]
سازمان آفرينش شتر را تماشا کن تا خدا را از طريق اين مخلوق عجيب الخلقه بشناسي و در آيه ديگر مي فرمايد:
((فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ))[۲۱]
آدمي بايد به قوت و غذاي خود به چشم خرد بنگرد و روي آن فکر کند و خدا را از اين طريق بشناسد.
خداي متعال مي فرمايد: انسان رامطالعه کن! ما او را از يک اسپرم گنديده آفريديم.
((فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللهِ))[۲۲]
ديده بازکن وآثار رحمت الهي را بنگر! پس خدا چشم را داده تا ببينيم.
گفتيم نور هم لازم است، خدا نور را هم براي ما قرارداده است؛ خداوند مي فرمايد:
((فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ))[۲۳]
خداوند قرآن را به عنوان نور به ما معرفي کرده است و مي فرمايد: کساني که ازقرآن تبعيّت کنند به حقيقت رستگارند و راه را پيدا مي کنند. چراغ راه، قرآن است و به وسيله آن مي توان مسير را طي کرد تا به خدا رسيد.
خدا توشه هم معيّن کرده و مي فرمايد:((وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى))[۲۴]
اوّل دستور مي دهد در مسيري که مي رويد توشه برداريد که مسير بسيارطولاني وصعب العبوراست.چه کنيم تا با يک توشه کافي مسير را طي کنيم و به لقاءالله برسيم؟! بسياري ازموارد جوان ها پرسيده اند، چه کنيم تا خدا رابهتر بشناسيم؟ خوشحالم از اين که بسياري از جوانها به فکر اصلاح خود افتاده اند.
جواني را ديدم که مثل باران اشک مي ريزد، پرسيدم: چرا گريه مي کني؟ گفت: تا الآن هر نوع گناه و لذّتي را مرتکب شده ام، امّا فهميده ام چه قدر اشتباه کرده ام، مي خواهم برگردم راه را به من نشان دهيد.
پس آن توشه اي که سازنده است تنها و تنها تقوا مي باشد. تمام گرفتاريهاي ما مربوط به گناهان ما است و اين هم در قرآن و هم در روايات آمده است.
دائماً دَم از گرفتاري و پريشاني مي زنيم و يا ديگران را از گناه نهي نکرديم، نتيجه اش اين گرفتاريها و بلاهاست.
((وَ اتَّقوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً))[۲۵]
جوانها! به داد خودتان برسيد، از همين حالا تصميم بگيريد گناه نکنيد تا زندگي شاد و با نشاطي داشته باشيد، بدبخت و بيچاره نشويد. از بيماري نناليد، از تنگي رزق نناليد، تقوي و پرهيز از گناه را تمرين کنيد. البتّه نمي شود يک مرتبه تمام گناهان را ترک کرد هر روز يکي ازآنها را کنار بگذاريد.
فرض بفرماييد اهل دروغ هستيم، روزي ده دروغ مي گوييم، تصميم بگيريم روز اوّل يکي را کم کنيم، روز دوّم دوتا، همين طور تدريجاً آن را کم کنيم تا اين پاکي و تقوا ملکه ما بشود و از اين نکبت هاي دنيا راحت شويم. نمي دانيد گناه چه بر سر انسان مي آورد؛ اين زندگي دنيا و آخرت ما را تيره مي کند يک قدري به خود بياييد و خود را از عذاب خدا نجات دهيد. پس بنابراين توشه راه را هم خدا در قرآن معيّن کرده.
وامّا مَرکب اين راه چيست؟ مي خواهيم مسافرت برويم، وسيله مي خواهيم. در درون دريا کشتي مي خواهيم؛ درون زمين ماشين مي خواهيم؛ درهوا هواپيما مي خواهيم و خدا براي ما در همه موارد مَرکب قرار داده است.
براي مَرکب دريا مي فرمايد: ((حَمَلْناكُمْ فِي الْجارِيَةِ)) [۲۶]
وبراي زمين مي فرمايد: ((وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لتَرْكَبوها وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ))[۲۷]
اسب و استر و حمار را براي سواري آفريد و چيزي ديگري را که هنوز نمي دانيد براي سواري شما خواهد آفريد و هواپيما و ماشين درون کلمه ما لا تَعلَمُون است. آن زمان مردم نمي توانستند بفهمند که هواپيما و اتومبيل يعني چه؟ و قرآن سربسته مي فرمايد: ((يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ))[۲۸]
ومي فرمايد: ((هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَناكِبِها))[۲۹]
خدايي که زمين را براي شما هموار و نرم گردانيد، تا شما در پستي ها و بلندي هاي آن حرکت کنيد.
خدايا! ما مي خواهيم اين مسير را طي کنيم، پس مَرکب هم لازم داريم. درون اين درياي پرتلاطم و پرطوفان زندگي، تنها راه نجات کشتي است؛ حالا بايد بر کشتي سوار شويم. از خودمان شروع کرده ايم ومي خواهيم به خدا برسيم.
پيغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) مي فرمايند: ((مَثَل أَهلِ بَيتِي فِيكُم كَمِثلِ سَفِينَه نُوحٍ مَن رَكِبَهَا نَجَا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا غَرِقَ))[۳۰] آن کشتي که در مقابل اين طوفان هاي کوه پيکر دريا مثل کشتي نوح مي تواند مقاومت کند، آن ارتباط با اهل بيت(علیهم السلام) است.
پيغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) درپنج مورد صريحاً مي فرمايد: ((مَا إِن تَمسَّكتُم بهِمَا لَن تَضِلُّوا))[۳۱]
اگر مي خواهيد گمراه نشويد بايستي از نور قرآن و از کشتي اهل بيت (علیهم السلام) استفاده کنيد.
يکي از علما مثل زيبايي زده بود؛ « ما با دوستانمان روزهاي جمعه به باغي مي رفتيم، هم تفريح بود وهم دور هم مي نشستيم و بحث هاي علمي ديني مي کرديم بنا شد دوستان بروند درون باغ و هر کدام دو عدد زردآلو بخورند که هم پذيرايي باغ شده باشد و هم به صاحب باغ ضرر نرسد. درختي بود که ميوه آن بسيار تلخ بود از صاحب باغ سؤال شد که چطور ميوه اين درخت تلخ است؟ گفت: درختهايي راکه ما کشت مي کنيم براي شيرين شدن به آن پيوند مي زنيم وفراموش کرده ايم اين درخت راپيوند بزنيم و ميوه ي آن تلخ شده است.»
عزيزان! ما شيعيان بدون امير المؤمنين (علیه السلام) تلخ هستيم، جهنّمي هستيم، دشمن فهميده بايد دست را کجا بگذارد؛ اگر بخواهند برگردن اين ملّت ها سوار شوند بايد از اهل بيت (عليهم السلام) جدايشان کنند.
خدا لعنتشان کند الآن شروع کرده اند و عمل مي کنند تا مسلمانها را از اهل بيت (عليهم السلام) جدا کنند. بي انصافها! اهل بيت (عليهم السلام ) چه ضرري براي شما دارند؟ آيا مثل علي ابن ابي طالب (علیه السلام) کسي را در دنيا داريم؟! در سازمان ملل وقتي مي خواستند تدوين قوانين بکنند به عنوان سرمشقي که مافوق تمام سرمشق هاي حقوقي عالم است، عهدنامه مالک اشتر را بيان کردند. درون اين دنياي امروز بعد از چهارده قرن حضرت علي (علیه السلام) را رها کنيم و کجا برويم؟! دست به دامن چه کسي بشويم؟! و هر روز سرشاخه هاي ارتباط با اهل بيت (عليهم السلام) را مدام کم مي کنند تا ايمان و وابستگي ما به اهل بيت (عليهم السلام) کم رنگ شود، مدام شبهه مي کنند در اين روايت و اين قصّه و آن حديث تا آرام آرام ارتباطات معنوي بين ائمه (عليهم السلام) و مردم قطع شود تا بتوانند آن طور که مي خواهند بار بکشند.
امروز کتابي به دست من رسيد از فردي که درآمريکا زندگي مي کند در آن جا به او تزريق فکری کرده اند و آنچه توانسته اند به او شبهه القاء کرده اند براي جدا کردن مردم وتضعيف ايمان مردم نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) از چه راه هاي شيطنت آميزي وارد شده اند وقت لازم دارد.
من دربسته و کلي به شما عرض مي کنم:
اينها نمي خواهند اين مراسم و اين جلساتي که شما براي امام حسين (علیه السلام) مي گيريد، باشد، مي خواهند رابطه ها را قطع کنند.ولي اين را عرض مي کنم، الحمدالله هرچه دشمن بيشتر تلاش مي کند شيعيان ايمان شان محکمتر و ارتباطشان بيشترمي شود. اين شبهاتي را هم که القاء مي کنند جواب داده مي شود و مشکل حل مي شود.
قرآن مي فرمايد: ((يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نورَ اللهِ بِأفْواهِهِمْ وَ الله مُتِمُّ نورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ))[۳۲]
و اين کشتي را خدا براي نجات ما قرارداده است. اين هم مَرکب، که ارتباط با اهل بيت (عليهم السلام) يک مَرکب راه وار و قوي است که ما را در مقابل امواج سهمگين حوادث حفظ مي کند.
من از تربت امام حسين (علیه السلام) تعجب مي کنم، در روايات هست و افراد نيز تجربه کرده اند، وقتي کشتي در دريا دچار طوفان مي شود، تربت امام حسين (علیه السلام) بسيار کارساز است و آن طوفان را جوابگو است. يکي از آقاياني که در جريان مکّه و حملاتي که وهّابي ها به ايرانيان کردند بوده، گفت: من در بين دست و پاي مردم له مي شدم که يک مرتبه يادم افتاد که مُهر تربتي در جيب دارم، دست کردم و مهر را بيرون آوردم، بوسيدم و به چشم گذاشتم و نجات پيداکردم.حال چه عنادي با تربت امام حسين (علیه السلام) است که تربت ها را بردارند و به عنوان بهداشت جاي آن سنگ بگذارند، که ارتباط ما با تربت امام حسين (علیه السلام) هم قطع شود.در اين حد شيطنت دارند، اين دردها را انسان کجا بگويد؟!
مرحوم اخوي ما(رضوان الله عليه) شب اوّلي که از دنيا رفته بودند يکي از بستگان خواب ديده بود يک ماشين آخرين سيستم آوردند ايشان درب را باز کردند و درون ماشين نشستند وگفته بودند، ما سوار بر کشتي اباعبدالله شديم و رفتيم و نجات پيدا کرديم. پس مَرکب مي خواهيم و آن سفينه اهل بيت (عليهم السلام ) است.راهي را که مي خواهيم طي کنيم، رفيق مي خواهد؛ ((الرَّفيقَ ثُمَّ الطرِيقَ)) [۳۳]
قرآن مي فرمايد: ((كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ))[۳۴]
اگر رفيق راه مي خواهي بايد با صادقين باشي. در تفاسير، روايات زيادي است که منظور ازصادقين ائمه طاهرين (عليهم السلام) هستند. اينها صادقينند، بايد با اينها باشيم.
وقتي رفيق مي خواهيد بايد کسي را انتخاب کنيد تا بتوانيد از او نور بگيريد و استضاء کنيد.چه رفيقي بهترازاهل بيت (عليهم السلام) که ما اينها را رفيق راه خدا قرار دهيم تا انشاء الله دست ما را بگيرند و به خدا برسانند. بحث هاي زيادي راجع به ((كونُوا مَعَ الصّادِقينَ)) است.آقاي تيجاني که در اين چند سال اخير تشرّف به تشيع پيدا کرده کتابي نوشته است به نام ((كونُوا مَعَ الصّادِقينَ)) که اين کتاب بسيار جالب است که ترجمه اش هم کتاب «با راست گويان» است، اين هم رفيق راه. باز در اين راه نياز به راهنما هم داريم و قرآن راهنماي ما است، مثل اين تابلوهاي راهنمايي که در جادّه ها گذاشته اند.
قرآن مي فرمايد: ((إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ))[۳۵]
بهترين راه را قرآن نشان مي دهد و تابلوي بسيار روشني است که تمام راه هاي حق و باطل را نشان مي دهد.
درآيه ي ديگري مي فرمايد: ((وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ))[۳۶]
راهنماي ديگر انبياء (عليهم السلام) هستند که خداوند متعال پيغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) را به عنوان راهنما در قرآن معرفي مي کند((وَ لِكلِّ قَوْمٍ هادٍ)) را نيز به ائمه ي طاهرين (عليهم السلام) تفسير کرده اند.
قرآن مي فرمايد: صراط مستقيم اين است که بگوييم خداي متعال ربّ ماست و ما را هدايت مي کند و ما او را عبادت و پرستش مي کنيم.
پرستش خدا از اين طريقي که عرض شد، اين صراط مستقيم است و خدا کند که ما انشاء الله درون اين راه بيفتيم و خداوند دست ما را از دامن قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) کوتاه نفرمايد.
برويم سراغ کشتي نجات؛
((اِنّ الحُسين مِصباحُ الهدي وَ سَفينَةُ النَّجاة))[۳۷] ويژگي امام حسين (علیه السلام) اين است که هم نور است،((مِصباحُ الهُدي)) و هم کشتي، ((سَفِينَة النَّجاة)) هر دو خصوصيّت در اين امام وجود دارد. اگر نهضت آقا امام حسين (علیه السلام) نبود مردم به چه بدبختي گرفتار مي شدند.
در زيارت اربعين عبارتي مي خوانيم:
((وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِيكَ لِيَستَنقِذ عِبَادَكَ مِنَ الجَهَالَةِ وَ حَيرَة الضَّلالَة))[۳۸] حضرت مردم را از جهالت وگمراهي نجات داد.
«السَلامُ عَلَيكَم وَرَحمَةُ اللهِ وَ بَركاتُه»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشتها:
[۱]- سوره انعام: آیه ۵۳ «اين راه مستقيم من است؛ از آن پيروي کنيد!؟»
[۲]- سوره اعراف: آیه ۱۷۹«آنها همچون چهارپايانند؛ بلکه گمراه تر»
[۳]- سوره زخرف آیه ۱۰ «همان کسی که زمین را محل آرامش شما قرار داد»
[۴]- سوره بقره آیه ۲۹ «او خدای است که همه آنچه را در زمین وجود دارد، برای شما آفرید»
[۵]- سوره اعراف: آیه ۵۴ و نحل: آیه ۱۲ «خورشيد و ماه و ستارگان را آفريد، که مسخّر فرمان او هستند»
[۶]- سوره عصر: آیه ۱و۲ «انسانها همه در زيانند؛ مگر انساني که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند.»
[۷]- سوره انشقاق: آیه ۶ «اي انسان! تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت ميروي و او را ملاقات خواهي کرد»
[۸]- سوره حجر: آیه ۹۹« و پروردگارت را عبادت كن تا يقين تو فرا رسيد»
[۹]- سوره انشقاق: آیه ۶ « اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى كرد»
[۱۰]- سوره حمد: آیه ۶ « ما را به راه راست هدايت كن»
[۱۱]- سوره حمد : آیه ۷ « راه كسانى كه آنان را مشمول نعمت خود ساختى»
[۱۲]- سوره مائده: آیه ۳« امروز، دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»
[۱۳]- مستدرک الوسائل، محدث نوري ج۸ ص۲۰۹
[۱۴]- اصول کافي، مرحوم کليني ج۲ ص۵۴۰
[۱۵]- سوره مريم: آیه ۴۳« اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است؛ بنابر اين از من پيروى كن، تا تو را به راه راست هدايت كنم!»
[۱۶]- سوره زخرف: ۴۳ « تو بر صراط مستقيمى»
[۱۷]- سوره اعراف: آیه ۱۶« گفت: (اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مى كنم»
[۱۸]- سوره يونس: آیه ۲۵« و هر كس را بخواهدو شايسته ببيند به راه راست هدايت ميکنم»
[۱۹]- سوره بلد: آیه ۸و۹« آيا براو دوچشم قرارنداديم،* ويک زبان ودولب؟!»
[۲۰]- سوره غاشيه: آیه ۱۷« آيا آنان به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده؟!»
[۲۱]- سوره عبس: آیه ۲۴« انسان بايد به غذاى خويش بنگرد!»
[۲۲]- سوره روم: آیه ۵۰« به آثار رحمت الهى بنگر»
[۲۳]- سوره اعراف: آیه ۱۵۷« پس كسانى كه به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش كردند، و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند!»
[۲۴]- سوره بقره: آیه ۱۹۷« و زاد و توشه تهيه كنيد، كه بهترين زاد و توشه، پرهيزكارى است!»
[۲۵]- سوره انفال: آیه ۲۵« و از فتنهاى بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمىرسد»
[۲۶]- سوره حاقه: آیه ۱۱« شما را سوار بر كشتى كرديم»
[۲۷]- سوره نحل: آیه ۸« اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا بر آنها سوار شويد و زينت شما باشد، و چيزهايى مىآفريند كه نمىدانيد»
[۲۸]- همان
[۲۹]- سوره ملک: آیه ۱۵« او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد، بر شانههاى آن راه برويد»
[۳۰]-بحارالانوار، علامه مجلسي،ج ۱۰۵ ص ۲۳ باب ۷
[۳۱]-بحارالانوار، علامه مجلسي، ج ۳۶ ص ۳۳۱ باب ۴۱
[۳۲]-صف: آیه ۸« آنان مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولى خدا نور خود را كامل مىكند هر چند كافران خوش نداشته باشند»
[۳۳]- مستدرک الوسائل، محدّث نوري ج۸ ص۲۰۹
[۳۴]- سوره توبه: آیه ۱۱۹« و با صادقان باشيد»
[۳۵]- سوره اسراء: آیه ۹« اين قرآن، به راهى كه استوارترين راههاست، هدايت مىكند»
[۳۶]- سوره رعد: آیه ۷« و براى هر گروهى هدايت كنندهاى است»
[۳۷]-مدينة المعاجز، بحراني ج۴ ص۵۳
[۳۸]- تهذيب الأحکام، شيخ طوسي ج۶ ص۱۱۳