ذهبیه بهانه ای برای ادعای تشیع
مروری بر تحقیقاتی که پیرامون تصوف در اسلام صورت گرفته، این را ثابت می کند عده ای مسلمان وابسته به تصوف فرقه ای بر خلاف پیروان تصوف عابدانه و عاشقانه حتی تصوف علمی کوشیده اند اسلامیت تصوف را اثبات کنند. زیرا تصوف بعد از ورود به اسلام مانند هر مجوسی و یهودی، بودائی و مسیحی که گرایش به اسلام پیدا می کنند مسلمان می شوند، بعد از گذشت چند صباحی که به وسیله ابونصر سراج و ابوبکر کلاباذی و ابوطالب مکی ـ نه به طور کامل ـ با اسلام تطبیق داده شد، مسلمانی است که مسلمانان به آن تعلق پیدا کرده، وابسته اش شده اند. این در ارتباط با شیعیان نیز امری است طبیعی، زیرا اگر دقت کنید مسلمان حنفی مذهب، تصوف حقیقی را حنفی می داند، همینطور شافعی، حنبلی و مالکی در اثبات این که تصوف شیعه نیست، بل سنی می باشد کوشیده اند. و حتی شجره ای برایش فراهم آورده اند که توسط ابوبکر بن ابی قحافه بدون واسطه ائمه طاهرین خاصه علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به رسول خدا می پیوندد.
شیعیانی که به دلائل مختلف به تصوفی که مسلمانش نموده اند(۱) گرایش پیدا کرده، استدلال های عوام فریبانه قطب تراشان، تشیع تصوف باورشان شده است، به آنچه نظیر «اخذ بیعت» مرسوم در تصوف فرقه ای که در ایّام غیبت در تشیع جایگاهی ندارد بی توجه اند. زیرا اعتقاد به تمامی آنچه در عصر غیبت کبری به مهدویت مربوط می شود، مانند بیعت (مخصوص) ولایت، با تقلید که نشانه ی پذیرفتن فرمان ارجاع امت به حضرات فقهاء مجتهد روات حدیث می باشد به ایشان مربوط می شود؛ نه روسای تصوف فرقه ای. یا دستوراتی نظیر «غسل اسلام» که در ذهبیه از زمان سید عبدالله برزش آبادی مرسوم بوده است(۲) و آدابی نظیر اذن جهت لوح «جُنة الاسماء»، یا اعتقاد به تقسیم ولایت با ابداع «جزئیه» به نام «ولایت قمریه» که بدون هیچ واسطه ای از «ولایت شمسیه» که منظور حضرت امام قائم غائب موجود موعود ـ ارواحنا فداه ـ است، نه فقط فیض می گیرد و منیر می شود، بل یگانه واسطه بین امام فیاض و عالم می باشد. در معنا همان ادعای باطلی که شیخیه با نام «نوکر مقرب» آن را «رکن رابع» ایمان یعنی شرط ایـــمان و ایـــقان بـــه ســـه رکـــن «توحـــید»، «نبـــوت» و «امـــامت» دانسته و می دانند. علاوه بر آنکه این تفکر ساخته شیخ احمد احسائی(۳) به «بابی گری» و «بهائی گری» ختم شد، الگوئی برای ادعای امثال غلام احمد قادیانی گردید. آری این خصوصیت های تصوف، ولو اگر مذهب تشیع داشته باشد، آن را از مبانی تشیع جدا و دور می سازد.
به هر روی از اصرار بر عنوان «ذهبیه» برای فرقه «عبداللهیه» ـ همانطور که وابستگان به ذهبیه به زبان و قلم آورده اند ـ متوجه می شویم دیگران را شیعه ناب و خالص نمی شناسند؛ چنانکه اصرار دارند «در این سلسله سنی واقع نشده و کلاً مشایخ و اولیای این سلسله امامی مذهب بوده اند.» (۴) و سپس برای اینکه چنین ادعای ثابت نشده را به فرقه عبداللهیه ذهبیه مخصوص سازند اضافه می کنند:
«به خلاف سایر سلاسل که مغشوش و مخلوط اند».(۵) و به همین اعتبار شیعه سازی روسای این فرقه، آن را «ام السلاسل» نامیده اند. (۶) در صورتی که اهل تحقیق از اتباع ذهبیه اصرار براین را از جمله اقدامات و تعصبات متأخرین(۷) از اقطاب و دانشمندان این فرقه دانسته و اشاره کرده اند متأخرین از روسای ذهبیه «به این نکته توجه نموده، این طریقه را ام السلاسل فرق صوفیه» دانسته اند(۸) مانند میرزا ابوالقاسم راز شیرازی.(۹) در حقیقت این روسای متأخر عبداللهیه بوده اند که کوشیده اند عنوان «ذهبیه» را بر این فرقه ثابت کنند و مدعی شوند «سلسله اربعه حقه ذهبیه که ام السلاسل است منحصر به فرقه اثنی عشری می باشد [که اشاره خواهیم کرد نیست] و به این سبب این سلسله را ذهبیه می نامند که اختلاف بر او راه نیافته [و خواهیم گفت یافته] و باب ولایت این سلسله را بر مخالفین خالص نشدگان باز و مفتوح نفرموده اند.» (۱۰)
چنین بی ربطی را با ادعای «این سلسله را مخصوص شیعه دانسته، تمام اقطاب آن شیعه خالص الولایه»(۱۱) اند. تشیع را به فرقه ای اختصاص داده اند که مؤسس آن بر اثر تخلف از امر پیر و مرادش «ذهبیه» خوانده شده است و این با شیعه بودن فرقه تفاوت دارد. برای نمونه حضور افرادی نظیر «حسن بصری» مخالف علی امیرالمؤمنین(علیه السلام) «داود طائی» ناصبی،(۱۲) «جنید بغدادی» و «احمد غزالی» غیر شیعه، بهترین دلیل است، زیرا در شیعه نبودن اینان شک و تردیدی نیست؛ چنانکه دکتر اسداله خاوری همشیره زاده مجدالاشراف رئیس ذهبی، معتقد است «موضوع شیعه بودن تمام اقطاب ذهبیه (من البدو الی الختم) از مباحث دشواری است که به این سادگی ها نمی توان آن را رد و یا قبول نمود».(۱۳)
یکی دیگر از علائمی که می تواند نشانگر بی تعصبی متأخرین روسای ذهبیه به تشیع باشد، مسأله بدعت هائی است که جهت اثبات عنوان «ذهبیه» به کار گرفتــه اند؛ که مهمّــترین آنها هــتک حــرمــت مقاماتی می باشد که مربوط و مخصوص ائمه طاهرین(علیهم السلام) است و شیعه هرگز به آن حریم نزدیک نشده و نمی شود و از همگانی کردن آنها بیزار بوده و هست. حتی با کسانی که آن عناوین و مقامات را تعمیم داده و می دهند، مخالفت کرده اند. در صورتی که نجیب الدین رضا نفر سی ام از شجره روسای این فرقه، جهت تشیع سازی فرقه «ذهبیه» سروده است:
شد مسمـی بر ذهـب این سلـسله
کــرد با معـــروف شـه آن قـــافـله
گشـت این ام السلاسل بهــر فقـر
بر تمـام فقـرها ایـن گـــشـت فخـر
چارده معصـوم را اینجـاسـت جـای
این درخت طوبی است ای نیک رأی
این شجر را حق مبارک خوانده است
چـون ز معصـومان ما وامـانده است
این شجــر را باز زیتـونه شده است
بیت امنیت همیـن خـانه شـده است(۱۴)
ابوالقاسم راز شیرازی سی و پنجمین رئیس این فرقه، اضافه می کند که بیت «این شجر را حق مبارک خوانده است» اشاره به آیه ((شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ)) (۱۵) سوره ی نور است. (۱۶) در صورتی که اکثر مفسرین «شجره مبارکه زیتونه» را ائمه طاهرین(علیهم السلام) دانسته اند.
به هر روی آنچه باید در این زمینه مورد توجه و اعتناء قرار گیرد، مسأله «ام السلاسل» است که دو فرقه «معروفیه جنیدیه نعمة اللهیه» و «عبداللهیه» ذهبیه اغتشاشیه بر آن اصرار دارند. ولی جالب اینجاست که شعبات نهمة اللهی، مسأله «ام السلاسل» را به دو تعبیر مخصوص به شجره ای دانسته اند که به نعمت الله کرمانی وصل می شود: یکی این که چون شجره تمامی فرقه ها به معروف بن فیروزان کرخی مجهول الهویه می رسد «ام السلاسل» است؛ در صورتی که ادعای اتصال چهارده گانه به معروف بن فیروزان کرخی با استناد به شجره های موجود، خلاف واقعیت می باشد؛ زیرا طبق اسناد موجود فرقه های «چشتیه»، «کبرویه»، «شاذلیه»، «اویسیه» و «نقشبندیه» به معروف کرخی صوفی نمی رسد. خصوصاً اینکه جنید بغدادی می گوید: «مردمان پندارند من شاگرد سری سقطی ام در حالی که من شاگرد محمد بن علی قصابم»(۱۷) و این اصل اتصال فرقه ها را به معروف کرخی زیر سؤال می برد. چه رسد به این که گنابادیان مدعی شده اند: چون تمامی شعبات نعمة اللهیه به شــــاه عـــلی رضـــا دکنی می رسد، «نعمة اللهیه» نسبت به معروفیه «ام السلاسل» است. که هر دو تعبیر فوق بر خلاف ادعای فرقه «عبداللهیه» است که عنوان «ذهبیه» با معنای تشـــیع برای روســـای فـــرقـــه را دلیـــلِ «ام السلاسل» می دانند.
بازسازی فرقه رضویه معروفیه جنیدیه:
بعضاً ممکن است طرح اینگونه مباحث را ضروری ندانسته، بر این عقیده باشند که نتیجه ای جز اتلاف وقت نویسنده و خواننده نخواهد داشت؛ در صورتی که توجه و دقت به این حرکات، شرح دعاوی صوفیه پیرامون مطلقه کردن دنیا و تفهیم کننده این حقیقت که بندگان زر و سیم در دنیاخواهی و ریاست طلبی جز با اسمی تفاوت ندارند، به همین لحاظ مدعیان ارشاد و هدایت چون به خلوت می روند مانند دنیاخواران، آن کار دیگر می کنند.
در معنا اگر طالب حقیقت را با کرامت بافی برای مراشد صوفیه تحت تأثیر قرار نداده باشند، که تو اگر به جمع پیوندی صاحب کرامت می شوی، حتماً با نزدیک شدن به صوفیه و بررسی علمی معنوی دعاوی آنان متوجه می شود «آواز دهل شنیدن از دور خوش است» زیرا بر خلاف اینکه «صاد» صوفی را «صفا» می دانند و «واو» آن را نشان «وفا» یا «فا» صوفی را دلیل بر «فنا»ی از خود تعریف کرده اند، رئیس صوفی و حاشیه نشینان او مطیع نفس داروغه شیطانند. و تردیدی نیست اگر طالب راه متوجه شود فتوکپی ادعای مدعی ارشاد و هدایت با اصل آن برابر نیست، فریب ظواهر فریبنده را نخورده، خویش را در طلب به دنبال مدعیان صـــدق و صفا، مهـــر و وفا، هشـــدار داده، پــای در باتـــلاق تصـــوف تشکیلاتی نمی گذارد.
به هر روی بعد از این مهمّ که سر حلقه ی صوفیان ذهبی اغتشاشی سید عبدالله برزش آبادی در رساله «کمالیه» اسمی برای فرقه اش بیان نکرده، دلیل این حقیقت است که بعد از ماجرای «ذهب عبدالله» خویش را از وابستگان به شجره فرقه مزبور نمی دانسته اند، تا نامی از «ذهبیه» ببرد. و لذا رساله اش را که «کمالیه» نام نهاده، با جمله «جماعتی از درویشان رساله ای که مشتمل بر قواعد و عقاید… » آغاز کرده(۱۸) و با دعائی ختم نموده است. (۱۹)
بر خلاف سیدعبدالله برزش آبادی که رئیس فرقه و مؤلف رساله کمالیه است، وحیدالاولیاء مقدمه نویس به تبعیت از مجدالاشراف اول که فرقه «عبداللهیه» را با «سلسله علیه علویه رضویه مهدویه ذهبیه کبرویه»(۲۰) معرفی کرده، در مقدمه ای که بر رساله کمالیه دارد می نویسد: «سلسله مبارکه ذهبیه رضویه مرتضویه مهدویه کبرویه».(۲۱)
شاید در نگاه اول تعجب نموده، خود را مورد سؤال قرار دهید: در اینکه سیدعبدالله برزش آبادی اسمی بر فرقه اش نگذاشته وحیدالاولیاء بعد از چند قرن به چه مجوزی فرقه بدون نام «عبداللهیه» را نام «ذهبیه» نهاده است. درست. ولی بین سبک نـــام بردن مجـــدالاشـــراف و وحـــیدالاولیــاء تفـــاوتی دیـــده نمی شود؟! در صورتی که اگر دقت شود متوجه خواهید شد، جهت تأمین منظور فرقه ای، دستکاری مصلحتی صورت گرفته است؛ تقدم «ذهبیه» بر «علویه رضویه مهدویه» به این عنوان رسمیتی می دهد که سابقه اش را بر علویه رضویه مهدویه مقدم می دارد. و این سبک تفهیم کننده ی این است که عنوان «ذهبیه» با اراده الهی، آن هم قبل از حدیث «سلسلة الذهب» مهم تر «ذهب عبدالله» یعنی «عبدالله از بیعت ما بیرون رفت» برای فرقه، انتخاب شده است.
یا تغییر «علویه» به «مرتضویه» هر چند منظور انتساب فرقه به علی بن ابیطالب ـ سلام الله علیهما ـ را تأمین می کند، از لحاظ معنای «مرتضویه» که برگرفته از «مرتضی» می باشد، با توجه به معنای لغوی آن که پسندیده و خشنود است، تفهیم می کند این فرقه از ناپسندهائی که مورد رضای خدا و پیامبر و امام باشد مبراست. در صورتی که چه ناپسندی از اخذ بیعت و تعمیم دادن ولایت، زشت تر؟! به هر حال از زمان وحیدالاولیاء این نام توسط امثال دکتر احسان الله استخری(۲۲) علاوه بر اینکه به دفترها سپرده شد، بر سر زبان ها افتاد. و متقابلاً دیگرانی نظیر دکتر اسداله خاوری با تجلیل بیشتری نام فرقه را به صورت «سلسله علیه الهیه محمدیه(۲۳) علویه رضویه مهدویه، معروفیه ذهبیه کبرویه» به طور منظم که تفهیم کننده روند تاریخی فرقه باشد رواج دادند. (۲۴)
این همه دستکاری در نام فرقه، حکایت از بازسازی آنچه ممکن است اصــالت فـــرقه را زیـــر ســـؤال ببرد می کند. چنانکه لفظ «حقه» را جهت تأکید بیشتر همین منظور اضافه کرده اند. در صورتی که دانشمند محقق آقای سلطان القرائی در تصحیح کتاب «روضات الجنان و جنات الجنان» درباره ی عناوین «کبرویه رضویه مهدیه»، توجه می دهد، در تصحیح و تطبیق دادن نسخه های «روضات الجنان» در نسخه ی متعلق به کتابخانه «نخجوانی» به مسائلی برخورد نموده که متذکر شده است: «عبارت مجعول و موضوع اقطاب سلسله علیه علویه رضویه مهدویه ذهبیه کبرویه، از مؤلف [حافظ حسین کربلائی] نیست؛ جایش نشانده و کلام مؤلف را در این گونه موارد تحریف و تضعیف نموده اند».(۲۵) و سپس اضافه می نماید: مرحوم میرزا علی آقا ثقة الاسلام که نسخه ای از «روضات الجنان» را داشته [اند] این نوع کارها را از حرکات منسوبین به سلسله ذهبیه دانسته، تذکر می دهد «جای تعجب و افسوس نیست که صاحب آن نسخه [حافظ حسین کربلائی] از منسوبین سلسله ذهبیه است» و بعد اضافه می کند «سلسله عبداللهیه علویه علاء الدولویه که در اول این نسخه واقع است حک کرده و تحریف نموده اند».(۲۶) نتیجه اینست: «آنچه امروز به نام سلسله علیه علویه رضویه مهدویه ذهبیه کبرویه معروف است، عناوین و اسمائی است که به استناد تحقیق آقای سلطان القرائی و میرزا علی آقا ثقة الاسلام به جای عبداللهیه علویه علاءالدولویه کبرویه گذاشته اند».(۲۷)
در نتیجه اسم فرقه با توجه به اسم سیدعبدالله برزش آبادی مؤسس آن «عبداللهیه» شهرت داشته است. که اگر بخواهیم انتساب سیدعبدالله را به واسطه پیر و مرادش خواجه اسحاق به مبداء برسانیم، می شود: فرقه عبداللهیه همدانیه(۲۸) علاءالدولویه(۲۹) کبرویه(۳۰) عماریه(۳۱) جنیدیه(۳۲) معروفیه(۳۳) رضویه. (۳۴) اسمی از «ذهبیه» در بین نخواهد آمد با توجه به ماجرای سرپیچی سیدعبدالله برزش آبادی از فرمان پیر و مرشدش، و خطاب «ذهب عبدالله» عنوان هائی که از نظر گذشت، باطل نمی شود؛ زیرا ارتباط دهنده ی سیدعبدالله برزش آبادی با آن عناوین فرقه ای، خواجه اسحاق ختلانی بوده است که خواجه اسحاق او را با خطاب «ذهب عبدالله» طرد می کند. و این القاب برای فرقه می ماند: «عبداللهیه ذهبیه اغتشاشی».
و اگر بخواهیم سند اتصال سید عبدالله برزش آبادی به شاه قاسم انوار را ملاک قرار دهیم،(۳۵) نام فرقه ای را که به او می پیوندد باید چنین ثبت کنیم: عبداللهیه، انواریه(۳۶) صفویه(۳۷) زاهدیه(۳۸) ابهریه(۳۹) سهروردیه(۴۰) جنیدیه معروفیه رضویه.
——————————–
پی نوشت ها:
۱ـ منظور تصوفی است که با دخل و تصرف در آن رنگ و بوی مسلمانی داده اند.
۲ـ رساله کمالیه/ ۲۵٫
۳ـ ریشه فتنه هائی که احسائی علت آن بود به نوعی به ذهبیه هم مربوط می شود.
۴ـ دو کتاب ذهبیه تصوف علمی ـ آثار ادبی و اصول تصوف در قسمت بحث پیرامون علت ذهبیه ملاحظه شود.
۵ـ میزان الصواب/ ۸۶۹٫
۶ـ بر خلاف معروفیه نعمة اللهیه که معروفیه را به خاطر منتهی شدن شجره ها به آن ام السلاسل می خوانند.
۷ـ ولایت نامه چاپ شیراز/ ۳۷۴، سطر ۱۲+۳۲۶ سطر ۱٫
۸ـ ذهبیه تصوف علمی ـ آثار ادبی: ۱۱۱/۱٫
۹ـ ولایت نامه/ ۲۷۲، چاپ شیراز + ۳۲۶ چاپ تبریز.
۱۰ـ ولایت نامه/ ۲۷۲، چاپ شیراز و ۳۲۶ چاپ تبریز + اوصاف المقربین/ ۶۷٫
۱۱ـ ولایت نامه، چاپ شیراز/ ۲۷۲، چاپ تبریز/ ۳۲۶، ذهبیه تصوف علمی ـ آثار ادبی ۱۳۶/۱٫
۱۲- حقیقة العرفان/ ۸۳، به نقل از شرح نهج البلاغه علامه خوئی.
۱۳ـ ذهبیه تصوف علمی ـ آثار ادبی ۱۱۱/۱٫
۱۴ـ مثنوی سبع المثانی/ چاپ تبریز: ابیات ۱۸ تا ۲۴
۱۵ـ آیه: ۳۵٫
۱۶ـ آیات الولایه /چاپ تبریز ۱۳۸/۲
۱۷ـ تاریخ بغداد ۶۴/۲؛ ابن الملقن/۱۳۶؛ طبقات شعرانی/۸۴-۹۷؛ اللمع/۴۵ و ۲۰۵ و ۴۳۴؛ الامام الجنید/۷۷؛ نفحات الانس/۸۲؛ روضات الجنان و جنات الجنان۳۵۶/۲؛ طبقات الصوفیه انصاری تصحیح آقای دکتر مولائی/ ۲۱۵٫
۱۸ـ رساله کمالیه/ ۱۱٫
۱۹ـ همان مأخذ/ ۴۷٫
۲۰ـ تحفه الوجود/ ۲۱٫
۲۱ـ رساله کمالیه/ ۲۵٫
۲۲ـ اصول تصوف/ ۳۲۲
۲۳ـ دکتر خاوری توضیح می دهد: به جای کلمه ی «علیه» حقه آمده است.
۲۴ـ ذهبیه تصوف علمی ـ آثار ادبی ۲۰/۱
۲۵- روضات الجنان و جنات الجنان ۳۵/۱٫
۲۶- همان مأخذ ماقبل.
۲۷- جهت اطلاع بیشتر به میراث عارفانه جاودانه از سید محمد نوربخش مقدمه: ۵۳ رجوع شود.
۲۸ـ به لحاظ انتساب به سید علی همدانی
۲۹ـ به لحاظ انتساب به علاءالدوله سمنانی.
۳۰ـ به لحاظ انتساب به نجم الدین کبری.
۳۱ـ به لحاظ انتساب به عمار یاسر بدلیسی.
۳۲ـ به لحاظ انتساب به جنید بغدادی.
۳۳ـ به لحاظ انتساب به معروف کرخی.
۳۴ـ به لحاظ ادعای انتساب به امام رضا (علیه السلام)
۳۵ـ اصول تصوف/ ۳۲۹٫
۳۶ـ به لحاظ شاه قاسم انوار.
۳۷ـ به لحاظ شیخ صفی الدین اردبیلی.
۳۸ـ به لحاظ شیخ زاهد گیلانی.
۳۹ـ به لحاظ جمال الدین ابهری.
۴۰ـ به لحاظ ابونجیب سهروردی.