ملاک هماهنگی و عدم هماهنگی با مکتب انبیاء علیهم السلام و عدم مصونیت از خطا هم در حکماء و هم در فقهاء
«حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی»
چکیده:
پس از نگارش کتاب بی نظیر «نگرشی در فلسفه و عرفان» و انتشار آن در فضاهای مجازی، سؤالاتی برای بعضی خوانندگان پیش آمده که به محضر شریف مؤلف بزرگوار آن، مرجع عظیم الشأن شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی تقدیم شد و ایشان با بیانی زیبا و شیوا پاسخ فرموده اند ما پاسخ دومین سؤال را که در مورد «ملاک هماهنگی و عدم هماهنگی با مکتب انبیاء علیهم السلام» است در اینجا تقدیم خوانندگان عزیز می نماییم.
نورالصادق مطالعه ی دقیق این اثر گرانسنگ را به همه ی عزیزان تأکید می کند.
ملاک هماهنگی و عدم هماهنگی با مکتب انبیاء علیهم السلام
۲٫ راجع به سؤال از ملاك هماهنگى و عدم هماهنگى با مكتب انبياء علیهم السلام عرض مى شود ملاك هماهنگى و عدم هماهنگى با مكتب انبياء ـ على نبينا و آله و عليهم السلام ـ هماهنگ بودن با ظواهر كلمات و دعوت و تبليغات آنهاست.
بسيارى از سخنان اين فرق اقلاً به ظاهر با آنها موافقت ندارد، و كيست كه نداند زبان وحى و قرآن و حديث زبان ابن فارض و جامى و محيى الدين و ديگران از عرفاء اصطلاحى و فلاسفه نيست خصوص فلاسفه اخير و اصحاب حكمت به قول خودشان متعاليه كه عرفان و فلسفه را با هم مخلوط كردند و حتى آيات را بر وفق مشارب خود به طور عجيبى تأويل نمودند كه به طور نمونه بعض اين تأويلات را ملاحظه فرماييد:
از ملّاعبدالرزاق كاشى در مورد آيه شريفه ((وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ)) نقل است كه حمار را به بدن عزير نبىّ، و صفا و مروه را به قلب و نفس و غلامين يتيمين را به عقل نظرى و عقل عملى و يتيم بودنشان را به جدا شدن از پدرشان روح القدس و نفس واحدة را در ((خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ)) به نفس ناطقه كلى و زوج را در ((خَلَقَ مِنْها زَوْجَها)) به نفس حيوانى تأويل مى نمايد.
از ملاصدرا نقل است كه در آيه شريفه: ((فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً)) گفته است اى العقول السابقة على جميع الممكنات ((فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا)) اى النفوس المدبرة للاجرام العالية، فدلت الاية على هذين النوعين من الموجودات الشريفة.
كه اين تفسير يا تأويل در حد تأويل ملاعبدالرزاق و محيى الدين پرت از لفظ آيات شريفه نيست يعنى اگر فالسابقات را عامّ بدانيم يا الف و لام در آن را براى جنس يا به نحوى عهد بدانيم و عقول به قول او سابقه بر جميع ممكنات را ثابت بدانيم ممكن است آيه را به نحو أحد المصاديق يا خصوص عقول تفسير كنيم، و هم چنين در مدبرات اگر نفوس مدبره اجرام عاليه را ثابت بشماريم، ولى بدون تفسير از اهل بيت علیهم السلام و بدون اثبات آن معانى اين نمط تفسير جايز نيست و ادعاء دلالت آيه بر اين دو نوع از موجودات از او بسيار شگفت انگيز است.
و چنان كه بعضى در اياك نعبد… گفته است معنا اين است كه، همه به اصطلاح مشرك و موحد و مسلمان و كافر و خداپرست و بت پرست فقط تو را مى پرستيم و از تو يارى مى خواهيم. حال يا غرضش اين است كه از باب وحدت وجود يا از باب اينكه مقصود حقيقى همه در عبادت و استعانت تو هستى و آنكه بت مى پرستد مقصود حقيقى او كسى است كه مستحق پرستش و قادر بر اعانت است و آن خداست و از باب خطاى در تطبيق و اشتباه مصداق به بت توجه مى كند ولى معبود و مستعانش همان معبود و مستعان حقيقى است. در كتاب هاى ابن عربى در فصوص و فتوحات و تفسير او از اين كلمات بسيار است و هر كس از اهل اطلاع و آشنا به اين مطالب مى تواند خود اين كتاب ها را مطالعه نمايد تا بداند فاصله اين حكمت هاى به اصطلاح عرفانى با مكتب وحى اسلام و هدايت هاى قرآن كريم و نهج البلاغه و احاديث و معارف اهل بيت علیهم السلام به حدّى است كه توفيق و هماهنگى بين آنها قابل تصوّر نيست فقط براى اين كه حجّت بر همه و خصوص آنانكه به تدريس و تعليم و تعلم مثل فصوص و شروح آن مى بالند تمام باشد و موقف و موضع خود را در دنيا و آخرت و (يوم ندعو كل اناس بامامهم) بشناسند و بدانند براى ترويج هايى كه از اين انديشه ها مى نمايند مسئول و بايد پاسخگو باشند. (۱)
عدم مصونیت از خطا هم در حکماء و هم در فقهاء
۳٫ اينكه مرقوم داشته ايد مگر فقهاء در مسايل استنباطيه و اجتهاديه اى كه دارند آنچه را از ادله استنباط مى نمايند و فتوى مى دهند در خطا و اشتباه واقع نمى شوند و از وقوع در مخالفت واقع مصونيت دارند كه از حكماء و اهل معقول و فكر و نظر توقع داشته باشيد كه از خطا مصون باشند.
طبع بحث و نظر در مسايل علمى و فكرى اين اقتضاء را دارد و اگر چه قواعد منطق براى مصونيت از خطا در فكر است.
با وجود اين خطا و اشتباه جز از اهل عصمت قابل وقوع بلكه امرى واقع است.
جواب اين است كه البته فقيه و ارباب فنون ديگر مثل اديب و رياضیدان و عالم هيئت منطق و طب و غيرها از خطا مصون نيستند.
چنانكه حكيم و فيلسوف هم مصون از خطا نيست.
فقيه در استنباط خود چون مجاز و بلكه مأمور به تحقيق و اجتهاد است اگر در خطا افتاد معذور است.
اما فيلسوف و حكيم اگر تحت هدايت انبياء و در محدوده اى كه آنها معين كرده اند مسايل الهيات را بررسى نكرد و از آن خارج شد و بيش از آنچه از او خواسته شده به تحقيق پرداخت و در محدوده هاى ممنوعه وارد شد و گرفتار خطا و فساد عقيده و انحراف شد معذور نيست.
و اين يك واقعيت غير قابل انكار است كه سير مسالك فلاسفه و عرفا لزوماً به مشرب و مكتب انبياء منتهى نمى شود و با آن موافقت نمى يابد بلكه در بعضى يا اكثر موارد از هم جدا شده و فاصله مى يابند.
———————
پی نوشت ها:
۱ـ چند جمله از فصّ ۲۴ فصوص (فص حكمة اماميّة فى كلمة هارونية) را در اينجا نقل مى كنيم.
از جمله مى گويد: فكان موسى اعلم بالامر من هارون لأنّه علم ما عبده اصحاب العجل لعلمه بأن الله قد قضى الاّ يعبد الاّ ايّاه و ما حكم الله بشىء إلاّ وقع فكان عتب موسى أخاه هارون لما وقع الأمر فى إنكاره و عدم اتساعه فإن العارف من يرى الحق فى كل شىء بل يراه عين كل شىء فكان موسى يربّى هارون تربية علم و ان كان اصغر منه فى السن و لذا لمّا قال له هارون ما قال رجع إلى السامرى فقال له: فما خطبك يا سامرّى يعنى فيما صنعت من عدولك إلى صورة العجل على الإختصاص (و در ضمن مى گويد) و قال له: انظر إلى الهك فسماه الهاً بطريق التنبيه للتعليم لمّا علم انّه بعض المجالى الالهية (و در طى كلماتش مى گويد) و اعظم مجلى عبد فيه و اعلاه (الهوى) كما قال (افرأيت من اتخذ الهه هواه) فهو اعظم معبود فإنه لايعبد شىء إلاّ به و لا يعبد هو الاّ بذاته و فيه أقول:
و حق الهوى ان الهوى سبب الهـــوى و لو لا الهوى فى القلب ما عبدالهوى
الا ترى علم الله بالأشياء ما أكمله كيف تمم فى حق من عبد هواه و اتخذه الهاً فقال: (و اضله الله على علم، و الضلالة الحيرة…)
و بالجمله فصوص و كتاب هاى اين فرقه مشحون به اينگونه مطالب است كه تا شخص خود اين سخنان را در آن نبيند باور نمى كند كه اين كلمات و تأويلات و عقايد از كسى اظهار شده باشد با وجود اين اشخاصى كه با معارف قرآن و حديث و مكتب اهل بيت: و عقايد اسلاميّه آشنا و در ارتباط باشند اينها را سالم العقيده و مستقيم الفكر و عارف بشناسند و لاحول و لاقوة الاّ بالله.